کُسوف. میدانی کسوف یعنی چه؟ من میگویم ماه طمعکار است. یعنی ماه روی خورشید را میگیرد، همانند نمکنشاسی بیادب. جلویش را میگیرد تا بیشتر دیده شود، چون به مالِ خود قانع نیست. چون نورِ بیشتری میخواهد. به خورشید غر میزند که «تو نمیدانی! تو مرا دستکم گرفتی!» پس خود را با طَمَع روی خورشید میاندازد.خورشید میتواند تکان بخورد، اما میایستد. بگذار به تو بگویم چه چیز نصیبِ ماه میشود: ناچیزی. ماهِ بیچاره نمیداند ظرفِ او در مقابل تمامِ نورِ خورشید زیادی کوچک است. حقیر میشود، پَست میشود، سرافکنده میشود، میسوزَد از شرم، از حرارت و خورشید با لبخندی دلسوزانه از جای تکان نمیخورد تا به او بفهماند که چه حماقتی کرده است، خودش میدانسته چقدر نور به او ببخشاید. گمان کنم، خدا نیز نسبت به بندههایش چنین است. اگر به تو نور، نعمت و هر آنچه طمعش را داری، نمیبخشاید، از 'خودخواهی' نیست. از 'خیرخواهی'ست. او میداند که نباید داد. میداند چقدر باید در ظرفِ روحت نعمت بریزد. چون اگر بیش از آنچه که میداند ببخشد، لبریز میشوی، خفیف میشوی، کمارزش میشوی، تهی میشوی و در خلا غرق میشوی و در شرمِ خود میسوزی.
رآدیو سکوت .
رُ خ ، خَ ن د _ رخخند / لبخندی دلی ، ذوق و اشتیاق ، چشمهایی خندان ، شادی ، رُخی گشوده ، شوق ، لبخن
غَ م ، خ و ا ب _ غَمخواب/ خوابی از سرِ اندوه ، سردرد ، کابوس ، خوابی طولانی ، فرار از زندگی ، بیقراری .
رآدیو سکوت .
تو بخند. به صحنههای مسخرهی فیلمِ «مستربین»ی که بابات با دیدنش قهقهه میزنه، بخند و تا ثانیه آخرش ب
تو که میدیدی با یک بوسه دگرگون میشود، با شاخهای گُل لبخند میزند، با یک «دوستت دارم» سرش را کج میکند و همراهِ لبخند تکرارش میکند، چرا نبوسیدی، نخریدی، نگفتی؟ مگر این چیزی نبود که در این روزهای جانکاهَت نیازمندش بودی؟ لبخندی از یک عزیز. صبر کن، گمان کنم فهمیدم. فکر میکردی میداند، میداند دوستش داری و قدردانِ حضورش هستی. خودت را با این گول زدی، به خود دروغ گفتی، او را گول زدی و به زمان و زندگي نیز هم، کجخندی پیروزمندانه هدیه کردی .. چه بگویم ازاین حماقت؟ ای آدمکِ احمق و حقیر .
«دلم میخواهد هرچه خوشحالت میکند فهرست کنی و من هم در آن فهرست باشم.»
شعلهورم کن`
حال که رحم نکردی و یک قلب لرزان و نحیف و لطیف آفریدی و سبد سبد غم هدیه کردی به بندههایت، لااقل راهی برای تسلی یافتن و مرهم میآفریدی. آخر این زبان و قلبِ ناتوان و بیچارهتر از خود، به چه درد میخورد تصدقت شوم؟
نه تنها دستمال، بلکه خیلی چیزهای بزرگتر و مهمِ دیگهای زیرِ درخت آلبالو گم شده .