#داستانک📖
✍بزرگترین حکمت:
🌴روزی سقراط در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت: «استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست.»
🌴سقراط از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد.سقراط با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به ...دست و پا زدن کرد. سقراط سر او را مدتی زیر آب نگه داشت و سپس رهایش کرد.
🌴نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.او که از کار سقراط عصبانی شده بود، با اعتراض گفت: «استاد! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید.»
🌴سقراط دستی به نوازش به سر او کشید و گفت: «فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی. هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
رهایی از گناه
╭┅─────────┅╮
@Rahaie_az_gonah
╰┅─────────┅╯
#تلنگر
#داستانک
❗️خبر گناه ، اولیای خدا را از پا در می آورد
✍ عالمى در شيراز بود كه قبرش در حافظيه است و به حاج ميرزا حسين يزدى معروف است. روزگارى مسجد اين عالم، شلوغترين مسجد بود. او جزء علماى رده اول زمان قاجاريه در شيراز بود.
📌 روزى براى شيراز حكمران و به تعبير امروزى، استاندار فرستادند. جلسه معارفه گرفت. ادارى ها، نظامى ها و انتظامى ها را دعوت كرد، از جمله چند نفر از تاجران معروف بازار شيراز را نيز دعوت كرد.
🎉 براى اين كه ميهمان ها شاد باشند، دسته اى مطرب يهودى نيز دعوت كرد كه بخوانند و بنوازند. جلسه در روز پنج شنبه بود. حاج ميرزا حسين يزدى روز جمعه بعد از #نماز ظهر و عصر به منبر رفت.
👈 گفت: من شنيده ام كه ديروز در اين شهر، در منزل حاكم ميهمانى بوده و چند نفر از شما بازاريان متدين نيز شركت كرديد. دسته مطرب يهودى تصنيف خواندند و تار و تنبور زده و رقصيدند، خبرش را به من دادند.
😔 طاقت من از شنيدن اين خبر طاق شده است. رنج بيشتر من اين است كه شما چهره هاى مذهبى چرا در آن جلسه بوديد و هيچ عكس العملى نشان نداديد.
🔗 از منبر پايين آمد و به خانه رفت و مريض شد. يك ماه نتوانست به مسجد بيايد. اين گونه از پا در آمد.
🔹روزى در طول اين يك ماه، تاجرى آمد تا از بازار شيراز رد شود. به مغازه اى آمد تا جنسى بخرد، صاحب مغازه گفت: چنين پيشامدى در شيراز شده است.
🔺تاجر گفت: عاقبت اين پيشامد به خير است؟ تاجر در فكر فرو رفت كه مهمترين پيشامدى كه شده اين است كه عالمى در اين شهر از شنيدن خبر #گناه مريض شده و امروز و فردا میميرد و مرد.
▪️از شنيدن خبر گناه می مردند.
⁉️اما ما چرا حالتى پيدا نمی كنيم؟ چون خود اين گناهانى كه ما می بينيم، گرچه خودمان اهل آن نيستيم،🔺همين ديدن ها بين ما و خدا حجاب ايجاد كرده است.👈 اين است كه می بينيم و ناراحت نمی شويم.
❗️اما خبر گناه، اولياى خدا را از پا در می آورد.
❓ پس آثار گناه با خود گناهكار، در دنيا و آخرت، چه می كند؟
منبع : استاد انصاریان - سایت عرفان
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
رهایی از گناه
╭┅────────────┅╮
@Rahaie_az_gonah110
╰┅────────────┅╯
❤️دلت کجاست؟!
▪️از کوفه آمده بود مدینه،
تمام تنش درد میکرد.
میخواست برود دیدن امامش،
اما تاب راه رفتن نداشت.
خدمتکار امام از راه رسید.
در دستش شربتی عطرآگین؛
گفت:
«مولا فرموده: این را بنوش و پیش من بیا».
شربت را که نوشید اثری از درد و بیماری نماند.
راه افتاد.
به خانهی امام که رسید گریه امانش نمیداد.
امام باقر علیه السلام پرسید:
«محمد بن مسلم! چرا گریه میکنی؟!»
گفت:
«... گریهام از دوری شماست؛
راهم دور است؛
نمیتوانم زیاد پیش شما بمانم و شما را سیر ببینم.»
فرمود:
« ...همین که دوست داری نزدیک ما باشی؛
همین که دوست داری ما را ببینی و نمیتوانی؛
❤️ بدان که خدا از حال دلت خبر دارد
پاداش این حسرت با خود اوست.»
📚برگرفته از کامل الزیارات، باب۹۱، حدیث۷.
✋ مهم نیست الان پاهایت کجای دنیا و کجای تاریخ ایستاده؛
ببین پای دلت کجاست.
خدا به دلت نگاه میکند
دلت هرجا باشد خدا تو را همانجا میبیند!
#زیارت
#داستانک
#اربعین_مهدوی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
رهایی از گناه
╭┅────────────┅╮
@Rahaie_az_gonah110
╰┅────────────┅╯