[🌿💚]
-
-
یڪزنبآحجآببهاینمعنآنیست
ڪهاوآرآیشڪردنولبآس
زیبآپوشیدنرآبلدنیست
بلڪهاومیدآندڪه
بلکه او میداند که
چهبپوشد،
ڪجآبپوشدو
برآیڪِهبپوشد
【ڪپےباذڪࢪصلواټآزاد】
@Rahbarm_fa
یا حسین:
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣2⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
از طرفی خیلی هم برایش مهمان می آمد. دست تنها مانده بود و داشت از پا درمی آمد.
گرم تعریف بودیم که یک دفعه در باز شد و برادرم آمد توی اتاق. من و خانم دارابی از ترس تکانی خوردیم. برادرم که دید زن غریبه توی خانه هست، در را بست و رفت بیرون. بلند شدم و رفتم جلوی در. صمد و برادرم ایستاده بودند پایین پله ها. خانم دارابی صدای سلام و احوال پرسی ما را که شنید، از اتاق بیرون آمد و رفت.
برادرم خندید و گفت: «حاجی! ما را باش. فکر می کردیم به این ها خیلی سخت می گذرد. بابا این ها که خیلی خوش اند. نیم ساعت است پشت دریم. آن قدر گرم تعریف اند که صدای در را نشنیدند.»
صمد گفت: «راست می گوید. نمی دانم چرا کلید توی قفل نمی چرخید. خیلی در زدیم. بالاخره در را باز کردیم.»
همین که توی اتاق آمدند. صمد رفت سراغ قنداقه بچه. آن را برداشت و گفت: «سلام! خانمی یا آقا؟! من بابایی ام. مرا می شناسی؟! بابای بی معرفت که می گویند، منم.»
بعد به من نگاه کرد. چشمکی زد و گفت: «قدم جان! ببخشید. مثل همیشه بدقول و بی معرفت و هر چه تو بگویی.»
فقط خندیدم. چیزی نمی توانستم پیش برادرم بگویم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :2⃣2⃣2⃣
#فصل_هفدهم
به برادرم نگاه کرد و گفت: «سفارش ما را پیش خواهرت بکن.»
برادرم به خنده گفت: «دعوایش نکنی. گناه دارد.»
بچه ها که صمد را دیده بودند، مثل همیشه دوره اش کرده بودند. همان طور که بچه ها را می بوسید و دستی روی سرشان می کشید، گفت: «اسمش را چی گذاشتید؟!»
گفتم: «زهرا.»
تازه آن وقت بود که فهمید بچه پنجمش دختر است. گفت: «چه اسم خوبی، یا زهرا!»
🔸فصل هفدهم
سال 1365 سال سختی بود. در بیست و چهار سالگی، مادر پنج تا بچه قد و نیم قد بودم. دست تنها از پس همه کارهایم برنمی آمدم. اوضاع جنگ به جاهای بحرانی رسیده بود. صمد درگیر جنگ و عملیات های پی درپی بود. خدیجه به کلاس دوم می رفت. معصومه کلاس اولی بود. به خاطر درس و مدرسه بچه ها کمتر می توانستم به قایش بروم. پدرم به خاطر مریضی شینا دیگر نمی توانست به ما سر بزند. خواهرهایم سخت سرگرم زندگی خودشان و مشکلات بچه هایشان بودند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
🎀 @Rahbarm_fa 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :3⃣2⃣2⃣
#فصل_هفدهم
برادرهایم مثل برادرهای صمد درگیر جنگ شده بودند. اغلب وقت ها صبح که از خواب بیدار می شدم، تا ساعت ده یازده شب سر پا بودم. به همین خاطر کم حوصله، کم طاقت و همیشه خسته بودم.
دی ماه آن سال عملیات کربلای 4 شروع شد. از برادرهایم شنیده بودم صمد در این عملیات شرکت دارد و فرماندهی می کند. برای هیچ عملیاتی این قدر بی تاب نبودم و دل شوره نداشتم. از صبح که از خواب بیدار می شدم، بی هدف از این اتاق به آن اتاق می رفتم. گاهی ساعت ها تسبیح به دست روی سجاده به دعا می نشستم. رادیو هم از صبح تا شب روی طاقچه اتاق روشن بود و اخبار عملیات را گزارش می کرد.
چند روزی بود مادرشوهرم آمده بود پیش ما. او هم مثل من بی تاب و نگران بود. بنده خدا از صبح تا شب نُقل زبانش یا صمد و یا ستار بود.
یک روز عصر همان طور که دو نفری ناراحت و بی حوصله توی اتاق نشسته بودیم، شنیدیم کسی در می زند. بچه ها دویدند و در را باز کردند. آقا شمس الله بود. از جبهه آمده بود؛ اما ناراحت و پکر. فکر کردم حتماً صمد چیزی شده. مادرشوهرم ناله و التماس می کرد: «اگر چیزی شده، به ما هم بگو.» آقا شمس الله دور از چشم مادرشوهرم به من اشاره کرد بروم آشپزخانه. به بهانه درست کردن چای رفتم و او هم دنبالم آمد.
ادامه دارد...✒️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :4⃣2⃣2⃣
#فصل_هفدهم
طوری که مادرشوهرم نفهمد، آرام و ریزریز گفت: «قدم خانم! ببین چی می گویم. نه جیغ و داد کن و نه سر و صدا. مواظب باش مامان نفهمد.»
دست و پایم یخ کرده بود. تمام تنم می لرزید. تکیه ام را به یخچال دادم و زیر لب نالیدم: «یا حضرت عباس! صمد طوری شده؟!»
آقا شمس الله بغض کرده بود. سرخ شد. آرام و شکسته گفت: «ستار شهید شده.»
آشپزخانه دور سرم چرخید. دستم را روی سرم گذاشتم. نمی دانستم باید چه بگویم. لب گزیدم. فقط توانستم بپرسم:
«کِی؟!»
آقا شمس الله اشک چشم هایش را پاک کرد و گفت: «تو را به خدا کاری نکن مامان بفهمد.»
بعد گفت: «چند روزی می شود. باید هر طور شده مامان را ببریم قایش.»
بعد از آشپزخانه بیرون رفت. نمی دانستم چه کار کنم. به بهانه چای دم کردن تا توانستم توی آشپزخانه ماندم و گریه کردم. هر کاری می کردم، نمی توانستم جلوی گریه ام را بگیرم. آقا شمس الله از توی هال صدایم زد. زیر شیر ظرف شویی صورتم را شستم و با چادر آن را خشک کردم. چند تا چای ریختم و آمدم توی هال.
آقا شمس الله کنار مادرشوهرم نشسته و به تلویزیون خیره شده بود، تا مرا دید، گفت: «می خواهم بروم قایش، سری به دوست و آشنا بزنم. شما نمی آیید؟!»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
🎀 @Rahbarm_fa🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
عکس هایی از قدم خیر محمدی کنعان🌱
صمد دوربینش📷 داد تا با آن خط را ببنیم مهدی دوربین گرفته بود و به هیچ قیمت حاضر نبودآن را به بقیه بدهد🙂
سرپل ذهاب سال ۱۳۶۳
@Rahbarm_fa
May 11
🔴تحصیلات دکتر آیت الله سید ابراهیم رئیسی
♦️حوزهی علمیه مشهد، دوره مقدمات، درمدرسه نواب و مدرسه آیت الله موسوی نژاد
»» حوزهی علمیه قم، سطوح متوسطه و عالیه، درمحضر حضرات آیات مروی، فاضل هرندی، موسوی تهرانی، دوزدوزانی، ستوده، خزعلی، طاهری خرم آبادی و محقق داماد، تفسیر قرآن نزد آیت الله مشکینی و ایت الله خزعلی، فلسفه در محضر حضرات آیات احمد بهشتی، شهید مطهری و نهج البلاغه در محضر آیت الله العظمی نوری همدانی
»» حوزهی علمیه تهران، خارج فقه و اصول، در محضر آیات عظام سید محمد حسن مرعشی شوشتری، سید محمود هاشمی شاهرودی، آقا مجتبی تهرانی و مقام معظم رهبری مدظله العالی
♦️ تحصیلات دانشگاهی
»» مدرسه (دانشگاه) عالی شهید مطهری، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی
»» مدرسه (دانشگاه) عالی شهید مطهری، دکترای فقه و حقوق خصوصی
(پذیرش سال ۱۳۸۰ با قبولی در کنکور و در نهایت فارغ التحصیل با دفاع از رسالهی دکتری باعنوان تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق)
♦️ سوابق علمی
»» سطح چهار فقه و اصول از حوزه علمیه قم
»» دکترای فقه و مبانی حقوق با گرایش حقوق خصوصی از دانشگاه شهید مطهری
»» تدریس متون فقهی سطح عالی و فقه قضاء و فقه اقتصاد در حوزههای علمیه تهران و دانشگاهها
♦️ تدریس
»» حوزه علمیه تهران، رسائل، مکاسب، کفایتین (سطوح عالیه) در مدارس مجد، امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع)، و قواعد فقهیه (درس خارج) درمدرسه مروی
»» حوزه علمیه مشهد، تدریس درس خارج در موضوعات، وقف، نذر، امر به معروف و نهی از منکر
»» دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، تدریس دروس تخصصی فقه قضا، فقه اقتصاد، اصول فقه و حقوق مدنی در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاههای امام صادق (ع) شهید مطهری و آزاد اسلامی
تالیفات و آثار
الف کتب چاپ شده
»» کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش قضایی)
»» کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش عبادی)
»» کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش اقتصادی)
»» کتاب ارث بلا وارث در فقه و حقوق
»» کتاب تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق
ب کتب در دست انتشار
»» کتاب سیر تحول در نظارت و بازرسی
»» کتاب الوقف
»» کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر
ج سخنرانی علمی ارائه شده
»» تعدد اسباب مسئولیت
»» بیع فاسد و اقسام آن
»» مفهوم رهن
»» مدیریت کارآمد
»» نظارت اثر بخش
»» تأثیر متقابل تصمیمات قضایی و اقتصادی
»» جایگاه نظارت و بازرسی در اسلام
»» عدالت و تأثیر آن بر سبک زندگی
و دهها سخنرانی علمی در حوزههای اقتصادی، مدیریتی، اجتماعی و حقوقی و معرفتی در حوزه ها و دانشگاهها و مراکز علمی و سمینارهای تخصصی وزارتخانهها و سازمانهای کشور