eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.2هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️سوال من آلمان زندگي ميكنم دو روز پيش معلمم كه قرآن رو كاملا خوانده وبااينكه مسيحي هست به من گفت چرا تو قرآن نوشته كه يك مرد ٤تا زن ميتونه بگيره و به شرط اينكه مساوات رو رعايت كنه.من چي جواب بدم؟ 🔷پاسخ: ❗️در مورد فلسفه تعدد زوجات برای مردان در تفسیر نمونه چنین امده است : ❗️با مطالعه وضع محیطهای مختلف قبل از اسلام، به این نتیجه می رسیم که تعدد زوجات بطور نامحدود امری عادی بوده و حتی بعضی از مواقع بت پرستان به هنگام مسلمان شدن، بیش از ده زن و یا کمتر داشته اند، بنابراین تعدد زوجات از پیشنهادها و ابتکارات اسلام نیست بلکه اسلام آن را در چهارچوبه ضرورتهای زندگی انسانی محدود ساخته و برای آن قیود و شرائط سنگینی قائل شده است. ❗️قوانین اسلام بر اساس نیازهای واقعی بشر دور می زند نه تبلیغات ظاهری و احساسات رهبری نشده، مساءله تعدد زوجات نیز از همین زاویه در اسلام مورد بررسی قرار گرفته، زیرا هیچ کس نمی تواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگی بیش از زنان در خطر نابودی قرار دارند و در جنگها و حوادث دیگر قربانیان اصلی را آنها تشکیل می دهند 🔷و نیز نمی توان انکار کرد که عمر زندگی جنسی مردان، از زنان طولانی تر است زیرا زنان در سنین معینی آمادگی جنسی خود را از دست می دهند در حالی که در مردان چنین نیست. 🔷و نیز زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حمل، عملا ممنوعیت جنسی دارند در حالی که در مردان این ممنوعیتها وجود ندارد. 🔶 از همه گذشته زنانی هستند که همسران خود را به علل گوناگونی از دست می دهند و معمولا نمی توانند به عنوان همسر اول، مورد توجه مردان قرار گیرند و اگر مساءله تعدد زوجات در کار نباشد آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند همانطور که در مطبوعات مختلف می خوانیم که این دسته از زنان بیوه با محدود شدن مساءله تعدد زوجات از نابسامانی زندگی خود شکایت دارند و جلوگیری از تعدد را یک نوع احساسات ظالمانه درباره خود تلقی می کنند. ❗️ بادر نظر گرفتن این واقعیتها در این گونه موارد که تعادل میان مرد و زن به عللی بهم می خورد ناچاریم یکی از سه راه را انتخاب کنیم: 1⃣مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان اضافی تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواسته های درونی خود را سرکوب کنند. 2⃣مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده اند به شکل معشوقه برقرار سازند. 3⃣ کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمی شود و قدرت بر اجراء عدالت کامل در میان همسران و فرزندان خود دارند به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر برای خود انتخاب کنند. مسلما غیر از این سه راه، راه دیگری وجود ندارد. ❗️اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم باید با فطرت و غرائز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم و عواطف و احساسات اینگونه زنان را نادیده بگیریم، این مبارزهای است که پیروزی در آن نیست و به فرض که این طرح عملی شود جنبه های غیر انسانی آن بر هیچ کس مخفی نیست. 🔷 به تعبیر دیگر مساءله تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از دریچه چشم همسر اول، مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد، و آنها که مشکلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان می کنند کسانی هستند که یک مساءله سه زاویه ای را تنها از یک زاویه نگاه می کنند زیرا مساءله تعدد همسر، هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اول و هم از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود و با توجه به مصلحت مجموع، در این باره قضاوت کنیم. 🔷 اگر راه دوم را انتخاب کنیم باید فحشاء را به رسمیت بشناسیم و تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می گیرند نه تامینی دارند و نه آینده ای، و شخصیت آنها در حقیقت لگدمال شده است و اینها اموری نیست که هیچ انسان عاقلی آنرا تجویز کند. ❗️بنابراین تنها راه سوم باقی می ماند که هم بخواسته های فطری و نیازهای غریزی زنان پاسخ مثبت می دهد و هم از عواقب شوم فحشاء و نابسامانی زندگی این دسته از زنان بر کنار است و جامعه را از گرداب گناه بیرون می برد. 🔷البته باید توجه داشت که جواز تعدد زوجات با اینکه در بعضی از موارد یک ضرورت اجتماعی است و از احکام مسلم اسلام محسوب می شود اما تحصیل شرائط آن در امروز با گذشته تفاوت بسیار پیدا کرده است 📍ادامه پاسخ 👇👇👇👇👇
💭ادامه پاسخ : زیرا زندگی در سابق یک شکل ساده و بسیط داشت و لذا رعایت کامل مساوات بین زنان آسان بود و از عهده غالب افراد برمی آمد ولی در عصر و زمان ما باید کسانی که می خواهند از این قانون استفاده کنند مراقب عدالت همه جانبه باشند و اگر قدرت بر این کار دارند چنین اقدامی بنمایند. اساسا اقدام به این کار نباید از روی هوی و هوس باشد. 🔺جالب توجه اینکه همان کسانی که با تعدد همسر مخالفند (مانند غربیها) در طول تاریخ خود، به حوادثی برخورده اند که نیازشان را به این مساءله کاملا آشکار ساخته است، ▪️مثلا بعد از جنگ جهانی دوم احتیاج و نیاز شدیدی در ممالک جنگ زده، و مخصوصا کشور آلمان، به این موضوع احساس شد و جمعی از متفکران آنها را وادار ساخت که برای چاره جوئی و حل مشکل در مساءله ممنوعیت تعدد همسر، تجدید نظر کنند، و حتی برنامه تعدد زوجات اسلام را از دانشگاه (الازهر) خواستند و تحت مطالعه قرار دادند، ولی در برابر حملات سخت کلیسا مجبور به متوقف ساختن این برنامه شدند، و نتیجه آن همان فحشاء وحشتناک و بیبند و باری جنسی وسیعی بود که سراسر کشورهای جنگ زده را فرا گرفت. 🔷از همه اینها گذشته تمایل پاره ای از مردان را به تعدد همسر نمی توان انکار کرد، این تمایل اگر جنبه هوس داشته باشد قابل ملاحظه نیست اما گاه می شود که بر اثر عقیم بودن زن، و علاقه شدید مرد به داشتن فرزند، این تمایل را منطقی می کند، و یا گاهی بر اثر تمایلات شدید جنسی و عدم توانائی همسر اول برای انجام این خواسته غریزی، مرد، خود را ناچار به ازدواج دوم می بیند، حتی اگر از طریق مشروع انجام نشود از طرق نامشروع، اقدام می کند در اینگونه موارد نیز نمی توان منطقی بودن خواسته مرد را انکار کرد، و لذا حتی در کشورهائی که تعدد همسر قانونا ممنوع است، عملا در بسیاری از موارد ارتباط با زنان متعدد رواج کامل دارد، و یک مرد در آن واحد با زنان متعددی ارتباط نامشروع دارد. ❗️مورخ مشهور فرانسوی گوستاولوبون قانون تعدد زوجات اسلام را که به صورت محدود و مشروط است یکی از مزایای این آئین می شمارد و بهنگام مقایسه آن را روابط آزاد و نامشروع مردان، با چند زن، در اروپا چنین می نویسد: «در غرب هم با وجود اینکه آب و هوا و وضع طبیعت هیچکدام ایجاب چنین رسمی (تعدد زوجات) نمی کند با این حال وحدت همسر چیزی است که ما آن را فقط در کتابهای قانون می بینیم و الا گمان نمی کنم که بشود انکار کرد که در معاشرت واقعی ما اثری از این رسم نیست! راستی من متحیرم و نمی دانم که تعدد زوجات مشروع و محدود شرق، از تعدد زوجات سالوسانه غرب چه چیز کم دارد؟ بلکه من می گویم که اولی از هر حیث از دومی بهتر و شایسته تر است » 📚تاریخ تمدن اسلام و عرب ترجمه فخر گیلانی صفحه 509 ❗️البته نمی توان انکار کرد که بعضی از مسلمان نماها بدون رعایت روح اسلامی این قانون، از آن سوء استفاده کرده و برای خود حرم سراهای ننگینی بر پا نموده و به حقوق زنان و همسران خود تجاوز کرده اند، ولی این عیب از قانون نیست و اعمال آنها را نباید به حساب دستورهای اسلام گذاشت، کدام قانون خوبی است که افراد سودجو از آن، بهره برداری نامشروع نکرده اند؟ 🔴ادامه پاسخ 👇👇👇
🔶ادامه پاسخ 👇👇👇👇 ⁉️در اینجا بعضی سؤال می کنند که ممکن است شرائط و کیفیاتی که در بالا گفته شد برای زن یا زنانی پیدا شود آیا در این صورت می توان به او اجازه داد که دو شوهر برای خود انتخاب کنند؟ 🔷جواب این سؤال چندان مشکل نیست: ❗️اولا: (بر خلاف آنچه در میان عوام معروف است) میل جنسی در مردان به مراتب بیش از زنان است و از جمله ناراحتیهائی که در کتب علمی مربوط به مسائل جنسی درباره غالب زنان ذکر می کنند مساءله (سرد مزاجی) است در حالی که در مردان، موضوع بر عکس است، و حتی در میان جانداران دیگر نیز همواره دیده می شود که تظاهرات جنسی، معمولا از جنس نر شروع می شود. ❗️ثانیا : تعدد همسر در مورد مردان هیچ گونه مشکل اجتماعی و حقوقی ایجاد نمی کند در حالی که درباره زنان اگر فرضا دو همسر انتخاب کنند، مشکلات فراوانی به وجود خواهد آمد که ساده ترین آنها مساءله مجهول بودن نسب فرزند است که معلوم نیست مربوط به کدام یک از دو همسر می باشد و مسلما چنین فرزندی مورد حمایت هیچ یک از مردان قرار نخواهد گرفت و حتی بعضی از دانشمندان معتقدند: فرزندی که پدر او مجهول باشد کمتر مورد علاقه مادر قرار خواهد گرفت، و با این ترتیب چنین فرزندانی از نظر عاطفی در محرومیت مطلق قرار می گیرند، و از نظر حقوقی نیز وضعشان کاملا مبهم است. 🔷و شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که توسل به وسائل پیشگیری از انعقاد نطفه بوسیله قرص یا مانند آن، هیچگاه اطمینان بخش نیست و نمی تواند، دلیل قاطعی بر نیاوردن فرزند بوده باشد زیرا بسیارند زنانی که از این وسائل استفاده کرده و یا در طرز استفاده، گرفتار اشتباه شده و فرزند پیدا کرده اند، بنابراین هیچ زنی نمی تواند به اعتماد آن، تن به تعدد همسر بدهد. ❗️روی این جهات، تعدد همسر برای زنان نمی تواند منطقی بوده باشد، در حالی که در مورد مردان، با توجه به شرائط آن، هم منطقی است و هم عملی است. 🔴برگرفته از تفسیر نمونه ،ج3 ص256
⁉️سوال ایادرحکومت اسلامی اجازه هست به حاکم اسلامی یادرعصرحاضرازولیه فقیه انتقادواعتراض کرد؟ 🔷پاسخ: ❗️نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولی فقیه را جایز می شمارد بلکه بر اساس تعالیم دینی یکی از حقوق رهبر بر مردم لزوم دلسوزی و خیر خواهی برای او است. ❗️این حقیقت تحت عنوان« النصیحه لائمه المسلمین» در روایات ما به ان پرداخته شده است 📚بحار الانوار ج27 ص67 باب3 📚الخصال ج1 ص72 📚الکافی ج1 ص103 🔷حضرت امام چنین عرضه می دارند: « همه موظفند که نظارت کنند بر این امور اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ،کج گذاشتم،ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتیدخودت را حفظ کن» 📚صحیفه نور ج7 ص118 ❗️البته باید این مساله به گونه ای باشد که با پرهیز از هرگونه افراط و تفریط همواره تقویت رهبری و نظام اسلامی را به دنبال داشته باشد و به نکات زیر توجه شود 1⃣اشکال و ایراد قطعی باشد نه بر اساس شایعات و بر پایه حدس و گمان 2⃣رعایت اخلاق اسلامی و پرهیز از توهین و جسارت 3⃣انتقاد به منظور اصلاح و سازندگی باشد نه برای عیبجویی و تضعیف 4⃣باید توجه کرد انتقاد از ولی فقیه موجب تضعیف نظام نگردد 📚پرسش ها و پاسخ ها،مصباح یزدی،ج1 ص69
 ⁉️سوال این کانال های ضد دین راجع به معجزه شق القمر میگویند که روی ماه نشانی از شکاف کمربندی شکل وجود ندارد و ناسا هم چیزی رو اعلام نکرده و شایعست و یک مشکل دیگری هم که میگیرند این که چرا دونیم شدن ماه رو کسی دیگر در بقیه نقاط کره زمین ندیده است مثلا تو ایران یا مصر که رصد خانه هم داشته اند تا این معجزه رو انها هم ثبت کنند. و سوال اخر اینکه واقعا این اتفاق افتاده است یا مربوط به روز قیامت است؟؟؟ 🔶پاسخ: ❗️در اوّلین آیه سوره قمر مى خوانیم «اقتربت الساعة وانشقّ القمر» قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت. 🔷در این آیه شریفه سخن از معجزه بزرگ شق القمر است. طبق روایات مشهور که بعضى ادعاى تواتر آن نیز کرده اند مشرکان نزد رسول خدا آمدند و گفتند: اگر راست مى گوئى و تو پیامبر خدائى ماه را براى ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را کنم ایمان مى آورید؟ ❗️عرض کردند آرى ـ و آن شب، شب چهاردهم ماه بود ـ پیامبر از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواسته اند به او بدهد ناگهان ماه دو پاره شد، و رسول اللّه آنها را یک یک صدا مى زد و مى فرمود: ببینید»! 📚مجمع البیان و کتب تفسیر دیگر ذیل ایه 📚بحار الانوار ج17 ص347 باب 3 ❗️در اینکه چگونه ممکن است این کره عظیم آسمانى شکافته شود، و وجود چنین حادثه اى چه تأثیراتى بر کره زمین و منظومه شمسى مى گذارد؟ و چگونگى جذب دو نیمه ماه بعد از شکافتن، و اینکه چگونه ممکن است چنین حادثه اى رخ داده باشد و تواریخ جهان ذکرى از آن به میان نیاورند سؤالاتى مطرح است. 🔷پاسخ این سؤالات با توجه به مطالعات و اکتشافات دانشمندان فلکى چندان پیچیده نیست، زیرا اکتشافات مى گوید: چنین چیزى نه تنها محال نیست، بلکه بارها نمونه هاى آن مشاهده شده، هرچند در هر کدام عوامل خاصى مؤثر بوده است. ❗️به تعبیر دیگر: کراراً در دستگاه منظومه شمسى و سایر کرات آسمانى انشقاقها و انفجارهائى روى داده است که براى نمونه موارد زیر را یادآور مى شویم: 🔷الف ـ «پیدایش منظومه شمسى» این نظریه از سوى همه دانشمندان پذیرفته شده است که تمام کرات منظومه شمسى در آغاز جزء خورشید بود که بعداً از آن جدا شده، و هر یک در مدار خود به گردش درآمده است. منتها درباره عامل این جدائى گفتگو است: «لاپلاس» معتقد است عامل این جدائى «نیروى گریز از مرکز» منطقه استوائى خورشید بوده، به این معنى که در آن هنگام که خورشید به صورت توده گاز سوزانى بود (و هم اکنون نیز چنین است) و به دور خود گردش مى کرد، سرعت این گردش در منطقه استوائى سبب شد که قطعاتى از آن جدا گردد، و در فضا پراکنده شود، و به دور مرکز اصلى یعنى خورشید به گردش درآید. ولى تحقیقات بعضى دیگر از دانشمندان بعد از لاپلاس منتهى به فرضیه دیگرى شده که عامل این جدائى را وقوع جزر و مدهاى شدیدى در سطح خورشید بر اثر عبور یک ستاره عظیم از نزدیکى آن مى شمرد. ❗️طرفداران این فرضیه که حرکت وضعى خورشید را در آن روزگار کافى براى توجیه جدائى قطعاتى از آن نمى دانند دست به سوى این فرضیه دراز کرده، مى گویند: این جزر و مد، امواج عظیمى در سطح خورشید به وجود مى آورد، درست همانند سقوط قطعه سنگ عظیمى در یک اقیانوس، و بر اثر آن، قطعاتى از خورشید یکى پس از دیگرى به خارج پرتاب شد، و به گرد کره خورشید به گردش درآمد. ❗️در هر حال عامل جدائى هرچه باشد مانع از این نیست که همه معتقدند پیدایش منظومه شمسى از طریق انشقاق و جدائیها صورت گرفته است. 🔷ب ـ «آستروئیدها» «استروئیدها» قطعات سنگهاى عظیم آسمانى هستند که به دور منظومه شمسى در گردشند، و گاهى از آنها به کرات کوچک و «شبه سیارات» تعبیر مى کنند، بزرگى یکى از آنها چنان است که قطر آن به 25 کیلومتر مى رسد، ولى غالباً از این کوچکترند. دانشمندان عقیده دارند آستروئیدها بقایاى سیاره عظیمى هستند که در مدارى میان مدار «مریخ» و مدار «مشترى» در حرکت بوده، سپس بر اثر عوامل نامعلومى منفجر و شکافته شده است. تاکنون بیش از 5 هزار آستروئید کشف و مشاهده شده، و عده زیادى از آنها که بزرگتر هستند نامگذارى، و حجم و مقدار و مدت حرکت آنها به دور خورشید محاسبه شده است، بعضى از فضاشناسان براى آستروئیدها اهمیت خاصى قائلند، و معتقدند احیاناً مى توان از آنها به عنوان پایگاهى براى مسافرت به نقاط دور دست فضا استفاده کرد ❗️این نمونه دیگرى از انشقاق در اجرام آسمانى است. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🔶ادامه پاسخ 👇👇👇 🔷ج ـ «شهابها» «شهابها» سنگهاى بسیار کوچک آسمانى هستند که گاه از اندازه فندق تجاوز نمى کنند، و به هر حال با سرعت شدیدى در مدار خاصى بر گرد خورشید در گردشند، و گاه که مسیر آنها با مدار کره زمین تقاطع پیدا مى کند، به سوى زمین جذب مى شوند. این سنگهاى کوچک بر اثر شدت برخورد با هوائى که زمین را احاطه کرده، به خاطر سرعت سرسام آورى که دارند، داغ و برافروخته و مشتعل مى شوند، و ما به صورت یک خط نورانى زیبا در لابلاى جو زمین آنها را مشاهده مى کنیم، و از آن به تیر شهاب تعبیر مى نمائیم. و گاه تصور مى کنیم که ستاره دوردستى است که سقوط مى کند، در حالى که شهاب کوچکى است که در فاصله بسیار نزدیکى آتش گرفته، و سپس خاکستر مى شود. مدار گردش شهابها با مدار زمین در دو نقطه تماس دارد، به همین دلیل در مرداد ماه و آبان ماه که دو نقطه تقاطع دو مدار است شهابها بیشتر دیده مى شوند. ❗️دانشمندان مى گویند: اینها بقایاى ستاره دنباله دارى است که بر اثر حوادث نامعلومى منفجر و از هم شکافته شده است. ❗️این هم نمونه دیگرى از انشقاق در کرات آسمانى. به هر حال مسأله انفجار و انشقاق در کرات آسمانى امرى بى سابقه نیست، و هرگز از نظر علم محال نمى باشد، تاگفته شود اعجاز به محال تعلّق نمى گیرد. اینها همه در مورد انشقاق است ولى بازگشت آن، به حال معمولى، بر اثر نیروى جاذبه اى که میان دو قطعه وجود دارد کاملاً امکان پذیر است. 🔷گرچه در هئیت قدیم که بر محور عقیده «بطلمیوس» و افلاک نه گانه پوست پیازى اش، دور مى زد، چنان این افلاک بلورین به هم پیوسته بودند که خرق و التیام آنها از نظر جمعى محال بود، و لذا پیروان این عقیده هم معراج جسمانى را منکر بودند، و هم شق القمر را، چرا که موجب شکافته شدن و سپس التیام در افلاک بود، ولى امروز که فرضیه هیئت بطلمیوسى به دست افسانه ها و اسطوره هاى خیالى سپرده شده، و اثرى از آن افلاک نه گانه باقى نمانده زمینه اى براى این سخنان باقى نیست. شاید این نکته نیاز به یادآورى ندارد که شق القمر، تحت یک عامل طبیعى معمولى صورت نگرفت، بلکه جنبه اعجاز داشت، ولى چون اعجاز به محالات تعلق نمى گیرد منظور در اینجا بیان امکان این مطلب بود (دقت کنید). 📚تفسیر نمونه ج23 ص16 ❗️ایراد دیگری که بعضی از نا اگاهان به مساله شق القمر دارند این است که اگر این امر حقیقتی داشت با آن همه اهمیتی که دارد باید در تواريخ جهان ثبت گردد، در حالى كه چنين نيست . 🔷 ولى براى اينكه روشن شود اين ايراد تا چه حد قابل اهميت است ، بايد تجزيه و تحليلى روى جهات مختلف اين مساءله صو‌رت گيرد: 🔷الف - بايد توجه داشت كه ماه همواره در نيمى از كره زمين قابل رؤ يت است ، نه در تمام آن ، بنابراين نيمى از مردم روى زمين از اين حساب خارجند. 🔷 ب - در نيمى از همين نيم كره نيز اكثريت قريب به اتفاق آنها در خوابند، زيرا بعد از نيمه شب است ، به اين ترتيب تنها يك چهارم مردم جهان مى توانند از چنين حادثه اى با خبر شوند. 🔷ج - در بخش قابل رؤ يت نيز هيچ مانعى ندارد كه قسمتهاى قابل توجهى از آسمان ابرى ، و چهره ماه با ابر پوشيده شده باشد. د - حوادث آسمانى در صورتى جلب توجه افراد مى كند كه يا مانند صاعقه ها تواءم با سر و صداى شديد باشد، يا مانند خسوف و كسوف كلى نور به طور كامل قطع شود، آن هم براى يك مدت نسبتا طولانى . به همين دليل در خسوفهاى جزئى و ماه گرفتگيهاى مختصر اگر قبلا از طرف منجمين اعلام نشود كمتر كسى با خبر مى گردد، و حتى گاه بسيارى از مردم از خسوف كلى نيز بى خبر مى مانند. تنها دانشمندانى كه اجرام آسمانى و ماه را رصد مى كنند و يا كسانى كه تصادفا چشم آنها به آسمان بيفتد ممكن است از چنين جريانى با خبر شوند، و عده اى ديگر را نيز با خبر سازند. ❗️بنابراين چنين حادثه كوتاه مدتى آنطور كه ابتدا تصور مى شود مايه جلب توجه عمومى مردم جهان نيست ، مخصوصا مردم آن زمان كه اصولا براى اجرام آسمانى اهميت كمترى قائل بودند. 🔷 ه - بعلاوه وسائل ثبت مطالب در تاريخ و نشر آن در آن زمانها محدود بود، و حتى تعداد باسوادها بسيار كم بودند، و كتابها خطى بود، مثل امروز نبود كه حوادث مهم ، برق آسا به وسيله راديوها و تلويزيونها و مطبوعات در سراسر جهان نشر شود. با توجه به اين جهات و جهات ديگر هرگز نمى توان از عدم ذكر اين حادثه در غير تواريخ اسلامى تعجب كرد، و آنرا دليل بر نفى آن گرفت . 📚همان منبع ❗️از انچه گذشت روشن شد که این قضیه در تاریخ واقع شده است نه انکه زمان وقوع آن در آستانه قیامت باشد
⁉️سوال با کسی بحثم شد گفت حضرت زهرا چرا ارزوی مرگ کرد مگر معصوم نبود( بحار الانوار ج29 ص234) 🔷پاسخ: ❗️طلب مرگ نمودن از خداوند دلیل های گوناگون دارد .اگر به دلیل برخورد با مشکلات زندگی و ضعف نفس باشد کاری قبیح و ناپسند است و همان است که در روایات ممنوع شده است 📚وسائل الشیعه ج2 ص499 باب 32 ❗️اما اگر منشا ان ایمان قوی و عشق و محبت وصف ناشدنی به خداوند باشد به گونه ای که عاشق تحمل دوری محبوب را ندارد و وصال وی تمام آرزوی او است این طلب مرگ ممنوع است ❗️امیر مومنان در خطبه متقین در اوصاف اهل تقوا چنین عرضه می دارد: « اگر خداوند عمر معینی را برای اهل تقوا و ایمان معین نکرده بود یک چشم بهم زدن نیز روح انان در بدنشان نمی ماند به جهت لقای خداوند» 📚خطبه 193 🔶کسی که در دنیا به گونه ای زندگی کرده است که تمام وظایف خود را انجام داده است و کاری نکرده باقی نگذاشته است چنین فردی اگر از روی محبت به خداوند تقاضای مرگ کند هیچ اشکالی ندارد چنان که پیامبر گرامی فرمود: « هیچکدام از شما تقاضای مرگ نکنید مگر در صورتی که به عملتان اطمینان داشته باشید» 📚میزان الحکمه ج11 ص122 ❗️حضرت امیر فرمود: « هر گز آرزوی مرگ نکن مگر با شرطی مطمئن و استوار ( که از اعمال خود مطمئن باشی)» 📚نامه 69 ❗️حضرت زهرا نیز از این جهت ارزوی مرگ کرده اند چرا که هم تمام مسوولیت های شرعی ودینی خود را به انجام رسانده بودند و مشتاق لقای خداوند بودند 🔷واز سوی دیگر نیز این ارزوی جهت ابراز کراهت از اعمال مردمانی بود که به منزلش حمله کرده و او را ازرده بودند و خلافت و حکومت را قبضه کرده و حضرت امیر را خانه نشین کرده بودند
⁉️سوال چرا تو اسلام همجنس گرایی ممنوع است ولی سایر کشورها اجازه میدن خب شاید یکی خوشش نیاد با زنان نزدیکی کنه دوست داشته باشه با مرد ها باشه چه اشکالی داره خب 🔷پاسخ: ❗️«گر چه در دنیاى غرب که آلودگى هاى جنسى فوق العاده زیاد است، این گونه زشتى ها مورد تنفر نیست و حتى شنیده مى شود در بعضى از کشورها همانند «انگلستان» طبق قانونى که با کمال وقاحت از پارلمان گذشته این موضوع جواز قانونى پیدا کرده 🔶ولى شیوع این گونه زشتى ها هرگز از قبح آن نمى کاهد و مفاسد اخلاقى و روانى و اجتماعى آن در جاى خود ثابت است. 🔴گاهى بعضى از پیروان مکتب مادى که این گونه آلودگى ها را دارند، براى توجیه عملشان مى گویند: ما هیچ گونه منع طبّى براى آن سراغ نداریم! 🔷اما آنها فراموش کرده اند که اصولاً هر گونه انحراف جنسى در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر مى گذارد و تعادل او را بر هم مى زند. 🗯توضیح این که: انسان به صورت طبیعى و سالم تمایل جنسى به جنس مخالف دارد و این تمایل از ریشه دارترین غرایز انسان و ضامن بقاء نسل او است. 🔷هر گونه کارى که این تمایل را از مسیر طبیعیش منحرف سازد یک نوع بیمارى و انحراف روانى در انسان ایجاد مى کند . 🔷مردى که تمایل به جنس موافق دارد و یا مردى که تن به چنین کارى مى دهد هیچ کدام یک مرد کامل نیستند و در کتاب هاى امور جنسى، «هموسکسوآلیسم»؛ (همجنس گرایى) به عنوان یکى از مهم ترین انحراف ذکر شده است. ❗️ادامه این کار تمایلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان تدریجاً مى کشد و در مورد کسى که تن به این کار در مى دهد احساسات زنانه تدریجاً در او پیدا مى شود و هر دو گرفتار ضعف مفرط جنسى و به اصطلاح سرد مزاجى مى شوند، به طورى که بعد از مدتى قادر به آمیزشطبیعى (آمیزش با جنس مخالف) نخواهند بود. 🔷با توجه به این که احساسات جنسى مرد و زن هم در ارگانیسم بدن آنها موثر است و هم در روحیات و اخلاق ویژه آنان، روشن مى شود از دست دادن احساسات طبیعى تا چه حد ضربه بر جسم و روح انسان وارد مى سازد و حتى ممکن است افرادى که گرفتار چنین انحرافى هستند، چنان گرفتار ضعف جنسى شوند که دیگر قدرت بر تولیدفرزند پیدا نکنند. ❗️این گونه اشخاص از نظر روانى غالباً سالم نیستند و در خود یک نوع بیگانگى از خویشتن و بیگانگى از جامعه اى که به آن تعلق دارند احساس مى کنند. قدرت اراده را که شرط هر نوع پیروزى است تدریجاً از دست مى دهند و یک نوع سرگردانى و بى تفاوتى در روح آنها لانه مى کند. 🔷آنها اگر به زودى تصمیم به اصلاح خویشتن نگیرند و حتى در صورت لزوم از طبیب جسمى یا روانى کمک نخواهند و این عمل به صورت عادتى براى آنها در آید، ترک آن مشکل خواهد شد، ولی در هر حال هیچ وقت براى ترک این عادت زشت دیر نیست، تصمیم مى خواهد و عمل ❗️سرگردانى روانى تدریجاً آنها را به مواد مخدر و مشروبات الکلى و انحرافات اخلاقى دیگر خواهد کشانید، و این یک بدبختى بزرگ دیگر است. 🔷جالب این که در روایات اسلامى در عباراتى کوتاه و پر معنى اشاره به این مفاسد شده است، از جمله در روایتى از امام صادق مى خوانیم: کسى از ایشان سوال کرد: «چرا خداوند لواط را حرام کرده است»؟ ❗️فرمود: «اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زن ها بى نیاز (و نسبت به آنان بى میل) مى شدند، و این باعث قطع نسل انسان مى شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعى جنس موافق و مخالف مى گشت، و این کار مفاسد زیاد اخلاقى و اجتماعى به بار مى آورد» 📚وسائل الشیعه ج20 ص322 ❗️ذکر این نکته نیز قابل توجه است که: اسلام یکى از مجازات هایى را که براى چنین افرادى قایل شده آن است که ازدواج خواهر و مادر و دختر شخص مفعول بر فاعل حرام است، یعنى اگر چنین کارى قبل از ازدواجصورت گرفته شد، این زنان براى او حرام ابدى مى شوند. 🔷اخرین نکته اى که در اینجا باید یادآور شویم این است که: کشیده شدن افراد به این گونه انحراف جنسى علل بسیار مختلفى دارد، و حتى گاهى طرز رفتار پدر و مادر با فرزندان خود و یا عدم مراقبت از فرزندان همجنس و طرز معاشرت و خواب آنها با هم در خانه، ممکن است از عوامل این آلودگى گردد. گاهى ممکن است انحراف اخلاقى دیگر سر از این انحراف بیرون آورد. قابل توجه این که در حالات قوم «لوط» مى خوانیم: عامل آلودگى آنها به این گناه این بود که آنها مردمى بخیل بودند و چون شهرهاى آنها بر سر راه کاروان هاى «شام» قرار داشت و آنها نمى خواستند از میهمانان و عابرین پذیرایى کنند، در آغاز چنین به آنها وانمود مى کردند که قصد تجاوز جنسى به آنان دارند، تا میهمانان و عابرین را از خود فرار دهند، ولى این عمل تدریجاً به صورت عادت براى آنها در آمد و تمایلات انحراف جنسى تدریجاً در وجود آنها بیدار شد و کارشان به جایى رسید که از فرق تا قدم آلوده شدند. 📚بحار الانوار ج12 ص147 t
⁉️سواب ایا‌باوجود‌اینکه‌صلوات‌مخصوص‌پیامبراکرم‌است‌وبرای هیچ یک از ‌ائمه‌ حتی‌ امام‌زمان‌ واجب نیست جایز است که هنگام نام بردن امام خامنه ای صلوات بفرستیم؟ 🔷 پاسخ: 1⃣صلوات بر حضرت محمد و ال ایشان از جمله مستحباتی می باشد که در روایات به آن تصریح شده به گونه ای که هر گاه نام پیامبر گرامی شنیده شود صلوات فرستاده شود 📚وسائل الشیعه ج7 ص201 باب 42 2⃣در باره فلسفه فرستادن صلوات گفته شده است که سبب می شود مقام شامخ پیامبر گرامی فراموش نشود که لازمه آن این است که اسلام و برنامه های اسلام متروک نشود اضافه بر این که این صلوات نوعی حق شناسی و قدر دانی و تشکر از زحماتی است که برای هدایت امت کشیده است 📚شرح نهج البلاغه،ایت الله مکارم،ج3 ص197 3⃣با توجه به انچه امد ،صلوات فرستادن در هنگام نام هر یک از امامان نیز دارای رجحان است زیرا هم سبب تشکر و قدردانی از انهاست و هم سبب زنده ماندن نام آن بزرگواران و برنامه های انان در جامعه و هم مصداق اظهار محبت به انهاست . ‌ 4⃣در مورد صلوات فرستادن هنگام شنیدن نام رهبری یا امام خمینی گفتنی است : ❗️از ویژگی های موجودات «حساس»، ابراز احساسات است و چون انسان موجودی حساس است بیش تر از سایر موجودات در پی پیدا کردن راهی برای ابراز احساسات درونی و اظهار علاقه به دیگران و به خصوص بزرگان می باشد. برای این منظور از روش های مختلف هورا، سوت، کف زدن، دست تکان دادن و... استفاده می شود. آن چه در فرهنگ اسلامی به روشنی مشاهده می شود محتوا دادن به رفتارهای طبیعی و اجتماعی انسان است؛ از جمله این که اذان را جایگزین ناقوس کلیسا و سلام را جایگزین برداشتن کلاه دانسته است. 🔷در روزهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم از لفظ «صحیح است» برای تأیید و تشویق استفاده می کردند که بعدها جمله(الله اکبر) جایگزین آن شد. همچنین استفاده از صلوات برای احترام و تأیید میان مردم مؤمن و متدیّن مرسوم بوده است. هرگاه می خواستند بیش تر احترام بگذارند، صلوات ها را تکرار می کردند. 🔷اما ذکر صلوات برمحمد وآل محمد، از با فضیلت ترین و پرخاصیّت ترین ذکرهاست و محتوای آن، فرستادن سلام و صلوات خدا بر پیا مبر و اهل بیتش می باشد؛ بنا بر این هر قدر صلوات بیش تر فرستاده شود، رحمت و درود بیش تر خداوند نصیب پیامبر و اهل بیت معصومش شامل می شود. پس در هنگام شنیدن نام رهبر درحقیقت بر او صلوات نمی فرستیم، بلکه بر پیامبر صلوات می فرستیم. به هر حال، این یک حرکت سیاسی بود که از اوایل پیروزی انقلاب تا به حال به عنوان یک عادت پسندیده باقی مانده است. ❗️امام خمینی که در عصر کنونی توانست با رهبری بی نظیر خود یک نهضت دینی را بنیان نهد، وقتی نام ایشان در زمان حیاتشان برده می شد، یک بار صلوات می فرستادند. این حرکت مردم برای تعظیم شعائر الهی و عظمت شخصیّت رهبر کبیر انقلاب بود تا بدین وسیله بینی دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی به خاک مالیده شود، اما پس از رحلت جانگداز آن بزرگوار و جانشینی مقام معظم رهبری مردم مسلمان و قدر شناس ایران برای تأیید و تشویق ایشان و تعظیم شعائر الهی چنین بنا گذاشتند که در هنگام شنیدن نام ایشان صلوات بفرستند .از انچه امد چند نکته روشن شد: 🔷1 - صلوات فرستادن برای پیامبر و اهل بیت ایشان است نه برای رهبری ونه امام خمینی 🔷2 - صلوات فرستادن در هنگام شنیدن نام رهبری یک حرکت سیاسی است که سبب تعظیم شعائر و احترام ایشان و تقویت نظام اسلامی است لذا دارای رجحان می باشد. 🔷3- در مساجد نیز مرسوم است که با دیدن روحانی مسجد صلوات بر محمد و الش فرستاده می شود .این عمل نوعی احترام و اظهار محبت به مقام روحانیت است 🔶این نوع صلوات ها در حقیقت صلوات بر اهل بیت بوده که جهت احترام و تعظیم در مورد افرادی که با اهل بیت پیوند دارند نیز فرستاده می شود که هیچ نوع منافاتی با مبانی دینی ندارد بلکه دارای رجحان نیز می باشد
⁉️سوال یکی از سوالات و اشکالاتی که مطرح میشه این است که گفته میشه چرا امامان همسران متعدد داشتند و از این ازدواج ها فرزندان متعدد حاصل میشد ایا معاذ الله امامان شهوتران بودند 🔷پاسخ: ❗️ائمه گرامی ما به خاطر برخی از مصلحت ها اقدام به ازدواج های متعدد می کردند از جمله : 1⃣ایجاد رابطه خویشاوندی با قبائل مختلف و گسترس اسلام و تشیع : ❗️یکی از شیوه ها و راه های توسعه و گسترش اسلام و تشیع و در هم شکستن اتحاد نا مقدس مخالفان این بود که با قبائل مختلف رابطه و خویشاوندی برقرار شود.زیرا محکم ترین رابطه نزد عرب رابطه خویشاوندی محسوب می شد و داماد قبیله را همواره از خود می دانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناه می شمردند.امامان از این روش استفاده کرده تا با قبائل مختلف رابطه خویشاوندی برقرار کنند و از این جهت اسلام و تشیع را گسترش دهند 2⃣الگو دهی برای دیگران: 🗯معصومین برای دیگران الگو بودند.یکی از اهداف انها در ازدواج های مکرر بیان احکام اسلام و نهادینه کردن فرهنگ ازدواج در جامعه بود.در عصر معصومین جامعه عرب به مفاسد و انحرافات اجتماعی و اخلاقی الوده بودند.امامان با ازدواج های متعدد و مکرر الگوی عملی برای انها بودند تا از انحرافات و مفاسد اخلاقی دست بر داشته از طریق ازدواج نیاز های خود را ارضائ کنند. ❗️برگزاری ازدواج های ساده و ازدواج با زنان شوهر مرده و بیوه و بیان راه و روش معاشرت با همسر و رعایت عدالت بین انها همه از جهت الگویی برای دیگران بوده است 3⃣تربیت نسلی جهت گسترش مکتب تشیع در جامعه آن روز: ❗️امامان ما همواره تحت فشار دستگاه حکومت آزادی عمل چندانی برای تبیلغ دین ومعارف نداشتند.چه راهی بهتر از این که با تربیت نسلی پاک دین را از خطر انحراف نجات دهند 4⃣حفظ شخصیت زنان و تربیت انها: ❗️در عصر معصومین در جنگ ها عده ای از زنان اسیر می شدند و برده می شدند و یا با کشته شدن بی سرپرست می شدند ودر چنین شرایطی شخصیت اجتماعی انها به شدت مورد تهدید واقع می شد.امامان برای حفظ شخصیت آن بانوان و یا آزاد شدن اسیران و بردگان با انها ازدواج می کردند و انها را تربیت نموده سپس آزاد می کردند. 🗯به این وسیله شخصیت و ابروی زنان را از دسترس هوسبازان مصون نگه می داشتند ❗️با توجه به ماهیت ازدواج های امامان به این نتیجه می رسیم که هدف انها هیچ گاه از روی هوس و بدون دلیل نبوده است بلکه در طریق تبلیغ و گسترش اسلام و تشیع صورت گرفته و کاملا جنبه تربیتی و الگویی داشته است.
⁉️سوال ایا جن حقیقت داره؟ ایا می تونه به انسان اسیب بزنه 🔷پاسخ: ❗️در تفسیر شریف نمونه چنین امده است: «جن چنانکه از مفهوم لغوی این کلمه به دست می آید موجودی است نا پیدا که مشخصات زیادی در قرآن برای او ذکر شده ، از جمله اینکه : 🔷1 - موجودی است که از شعله آتش آفریده شده ، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است (الرحمن - 15) 🔷2 - دارای علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است (آیات مختلف سوره جن ) 🔷3 - دارای تکلیف و مسؤولیت است (آیات سوره جن و سوره الرحمن ) . 🔷4 - گروهی از آنها مؤمن صالح و گروهی کافرند (و انا منا الصالحون و منا دون ذلک ) (جن 11) . 🔷5 - آنها دارای حشر و نشر و معادند (و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا) (جن 15) . 🔷6 - آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگیری و استراق سمع داشتند ، و بعدا ممنوع شدند (و انا کنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن یستمع الان یجد له شهابا رصدا) (جن 9) . 🔷7 - آنها با بعضی انسانها ارتباط برقرار می کردند و با آگاهی محدودی که نسبت به بعضی از اسرار نهانی داشتند به اغوای انسانها می پرداختند (و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا) (جن 6) . 🔷8 - در میان آنها افرادی یافت می شوند که از قدرت زیادی برخوردارند ، همانگونه که در میان انسانها نیز چنین است ( قال عفریت من الجن انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک ) ((یکی از گردنکشان جن به سلیمان گفت من تخت ملکه سبا را پیش از آنکه از جای برخیزی از سرزمین او به اینجا می آورم )) ! (نمل 39) . 🔷9 - آنها قدرت بر انجام بعضی کارهای مورد نیاز انسان دارند (و من الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه . . . یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب ) : ((گروهی از جن پیش روی سلیمان به اذن پروردگار کار می کردند ، و برای او معبدها ، تمثالها ، و ظروف بزرگ غذا تهیه می کردند)) (سبا 12 - 13) . 🔷10 - خلقت آنها در روی زمین قبل از خلقت انسانها بوده است (و الجان خلقناه من قبل ) (حجر 27) و ویژگیهای دیگر . ❗️بعلاوه از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که بر خلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است و آنها را از ما بهتران می دانند ، انسان نوعی است برتر از آنها ، به دلیل اینکه تمام پیامبران الهی از انسانها برگزیده شدند ، و آنها به پیامبر اسلام که از نوع بشر بود ایمان آوردند ، و از او تبعیت کردند ، و اصولا واجب شدن سجده در برابر آدم بر شیطان که بنا به تصریح قرآن آن روز از (بزرگان ) طایفه جن بود (کهف - 50) دلیل بر فضیلت نوع انسان بر جن می باشد . 🗯تا اینجا سخن از مطالبی بود که از قرآن مجید درباره این موجود ناپیدا استفاده می شود که خالی از هر گونه خرافه و مسائل غیر علمی است ، ولی می دانیم مردم عوام و نا آگاه خرافات زیادی درباره این موجود ساخته اند که با عقل و منطق جور نمی آید ، و به همین جهت یک چهره خرافی و غیر منطقی به این موجود داده که وقتی کلمه جن گفته می شود مشتی خرافات نیز با آن تداعی می شود از جمله اینکه آنها را با اشکال غریب و عجیب و وحشتناک ، و موجوداتی دم دار و سم دار موذی و پر آزار ، کینه توز و بد رفتار که ممکن است از ریختن یک ظرف آب داغ در یک نقطه خالی ، خانه هائی را به آتش کشند ! و موهومات دیگری از این قبیل . ❗️در حالی که اگر موضوع وجود جن از این خرافات پیراسته شود ، اصل مطلب کاملا قابل قبول است ، چرا که هیچ دلیلی بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما می بینیم ، نداریم ، بلکه علماء و دانشمندان علوم طبیعی می گویند : موجوداتی را که انسان با حواس خود می تواند درک کند ، در برابر موجوداتی که با حواس قابل درک نیستند ناچیز است . 📚تفسیر نمونه ج25 ص153 ❗️ در باره آزار و اذیت جنیان و ضرر وارد کردن به انسانها، مرحوم شیخ مفید در کتاب «ارشاد» آورده است ❗️«در آثاری از ابن عباس نقل شده: زمانی که پیامبر اسلام به قصد جنگ با قبیله بنی مصطلق از مدینه خارج شد، هنگام شب به دره وحشتناک و صعب العبوری رسید. اواخر شب جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و خبر داد که طایفه ای از جن در وسط دره جمع شده و قصمکر و شر و آزار و اذیت شما و اصحابتان را دارند». 📚الارشاد،ج1 ص339 🗯 از این قضیه معلوم می شود که حتی افراد مؤمن و نیکوکار ممکن است مورد آزار و اذیت گروه ها و افرادی از جن قرار گیرند. البته  برای انسان این امکان وجود دارد که با اتخاذ شیوه هایی از آزار آنان در امان بماند که در روایات اسلامی به ان اشاره شده است 📚بحار الانوار ج92 ص148
⁉️سوال ایا جنیان از خودشون پیامبر داشتن یا موظف بودن به پیامبر های انسان ایمان بیارن 🔷پاسخ: 1⃣طبق صريح آيات قرآن، جن هم مثل انسان مكلف است. "و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون"(56/ذاریات) 2⃣ جن هم مانند انسان از پیامبران الهی بهره مند شده اند. و هر دو گروه در مسير مراحل تكاملى و كسب سعادت دنيا و آخرت محتاج پيامبر است. "در آن روز به آنها ميگوید) اي جمعيت جن و انس آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند ...."(انعام/۱۳۰﴾ 3⃣جنیان به پیامبران انس ایمان داشته و دارند. قران می فرماید: ❗️ "به ياد آور هنگامى كه گروهى از جن را به سوى تو متوجه ساختيم كه قرآن را استماع كنند، وقتى حضور يافتند به يكديگر گفتند خاموش باشيد و بشنويد، و هنگامى كه پايان گرفت به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را انذار كردند. گفتند: اى قوم ما كتابى را استماع كرديم كه بعد از موسى نازل شده ، هماهنگ با نشانه هاى كتب قبل از آن ، كه به سوى حق هدايت مى كند و به سوى راه راست . اى قوم ما دعوت كننده الهى را اجابت كنيد و به او ايمان آوريد تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذاب اليم پناه دهد. و هر كس به دعوت كننده الهى پاسخ نگويد هرگز نمى تواند از چنگال عذاب الهى در زمين فرار كند، و غير از خدا يار و ياورى براى او نيست ، و چنين كسان در گمراهى آشكارند." (احقاف/29-32) ❗️جمله (انزل من بعد موسى )و جمله (مصدقا لما بين يديه ) مؤ يد اين مطلب است كه اين گروه به كتب آسمانى پيشين مخصوصا كتاب موسى ايمان داشتند و در جستجوى حق بودند، و اگر مى بينيم سخنى از كتاب عيسى كه بعد از آن نازل شده به ميان نيامده بخاطر اين است كه تورات كتاب اصلى بود كه حتى مسيحيان احكام شرايع خود را از آن گرفته و مى گيرند 📚تفسیر نمونه ج21 ص370 ❗️ایات سوره جن نیز صریح در این است که جنیان به پیامبر گرامی ایمان اورده بودند چنان که در روایات فراوانی نیز این معنا امده است 📚بحار الانوار ج60 ص42 باب 2 ❗️ونیز تصریح شده است که جنیان پس از پیامبر گرامی معالم دین خود را از امامان می گرفتند 📚بحار الانوار ج27 ص12 باب 11 ❗️در روایتی از امام سجاد چنین امده است : « به برخی پیامبران از این جهت اولو العزم می گویند چرا که برای انس و جن مبعوث شده اند» 📚 بحار الانوار ج11 ص33 ❗️نتیجه : 🔷بنا بر آنچه بیان شد مشخص می شود که به طور قطع جنیان از پیامبران و امامان انس تبعیت می کنند و به آن ها ایمان می آورند اما این که از میان خودشان پیامبری برانگیخته شده است یا نه محل بحث است. ❗️در روايتي وارد شده كه امام رضا فرموده است : « خداوند پيامبري را به سوي جنيان فرستاده به نام يوسف كه آنها را به سوي خدا دعوت كندولي آنها او را شهيد كردند» 📚علل الشرایع،ج2 ص594 📚عیون الاخبار ج1 ص242 ❗️این روایت حمل می شود به قبل از خلقت حضرت ادم زیرا پس از پیامبری ایشان استفاده میشود که جنیان مامور به تبعیت از پیامبران انسی بوده اند
⁉️سوال ایا در بهشت زاد و ولد هم است یا اونجا هم باید حجاب رعایت کنیم 🔷پاسخ: ❗️نخست توجه کنید که همه چیز سرای اخرت با دنیا فرق دارد.آن جا جهان دیگری است با قوانین خاص خودش چنان که پیامبر گرامی فرمود: « مانند بهشت هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است» 📚بحار الانوار ج8 ص86 ❗️این تفاوت قوانین آن عالم با این جهان از روایاتی که می گوید در آنجا انسان نیاز به قضائ حاجت ندارد بلکه موارد زائد بدن به صورت بوی خوش از انسان خارج می شود بیشتر آشکار می شود 📚همان مدرک ص102 🔷خداوند می فرماید: « برای شما هر چه بخواهید در بهشت فراهم است» 📓فصلت31 ❗️از این ایه استفاده می شود که هر چه انسان درخواست کند به او داده میشود .طبیعی است که اگر تقاضای فرزند داشتن را بکند به او داده میشود ولی چون قوانین آن دنیا با این دنیا متفاوت است می توان گفت فرزند داری در بهشت نیز با انچه در دنیا است متفاوت می باشد‌ .هم به لحاظ نحوه به وجود آمدن و هم از لحاظ رشد و پرورش و ..‌ 🗯در مورد حجاب نیز گفتنی است : ❗️از انجا که پوشش بدن از نظر عقلی امری ممدوح است و نوعی کمال برای انسان محسوب می شود می توان گفت حجاب در بهشت هم وجود دارد ولی نحوه و حدود آن برای ما مشخص نیست .برای نمونه و تایید این که حجاب در بهشت نیز نوعی کمال محسوب می شود می توان به این ایه استناد جست که خداوند در مدح حوری های بهشتی می فرماید: « بهشت دارای زنان بهشتی است که در سراپرده های خود مستورند» 📓الرحمان 72
⁉️سوال برخی میگن دین از سیاست جداست لطفا این حرف رو رد کنید و ثابت کنید که سیاست و تشکیل حکومت ضروری اسلام است 🔷پاسخ: ❗️ادله قرانی و روایی و عقلی بر پیوند بین دین و سیاست و ضرورت تشکیل حکومت گواهی می دهد که به برخی اشاره می کنیم 🗯ادله قرانی بر ضرورت حکومت: 1⃣در داستان بنى اسرائیل مى خوانیم: هنگامى که بر اثر هرج و مرج داخلى و نداشتن حاکمیت قوى و لایق، گرفتار ضعف و فتور و شکست شدند، و دشمنان بر آنان مسلط گشتند، نزد پیامبر خویش آمدند و گفتند: «زمامدارى براى ما انتخاب کن تا تحت فرماندهى او در راه خدا پیکار کنیم»; پیامبرشان گفت: «شاید اگر دستور جهاد به شما داده شود سرپیچى نمایید; و در راه خدا پیکار نکنید»; گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا جهاد نکنیم; در حالى که از خانه ها و فرزندانمان رانده شده ایم؟» (شهرهاى ما بوسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده اند.) 📓بقره 246 ❗️اگر چه در این آیه به یکى از ابعاد و آثار وجود زمامدار براى یک قوم و ملت اشاره شده، و آن مسأله مبارزه با دشمنان خارجى و پاک کردن شهرها از لوث وجود بیگانگان و آزادى اسیران است; ولى مسلّم است که در ابعاد دیگر نیز این معنى صادق به نظر مى رسد. قرآن با این تعبیر نشان مى دهد که بدون تشکیل حکومت با حاکمیت قوى رسیدن به آزادى و آرامش اجتماعى ممکن نیست; البته شاید تصور شود 🔶 درخواست بنى اسرائیل در اینجا تنها براى تعیین فرمانده لشگر بود، نه زمامدار; ولى باید توجه داشت که تعبیر به «ملک» به معنى زمامدار در تمام شئون است; هر چند برنامه بارز او در این ماجرا پیکار با دشمنان خارجى بوده است. ❗️در حقیقت پیامبر آن زمان (اشموئیل) نقش رهبر را در آن جامعه به عهده داشت; و طالوت منتخب او در نقش زمامدار و فرمانده لشکر بود. 2⃣قرآن در ذیل همین ماجرا در چند آیه بعد، سخن از شکست لشکر جالوت در برابر بنى اسرائیل به میان آورده، و مى گوید: «سپس به فرمان خدا، آنها دشمن را به هزیمت واداشتند، و داوود (جوانِ کم سن و سال و نیرومند و شجاعى که در لشکر طالوت بود) جالوت (زمامدار دشمن) را کشت; و خداوند حکومت و دانش به او بخشید، و از آنچه مى خواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمى کرد زمین را فساد فرا مى گرفت ، ولى خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد». 📓بقره 251 ❗️جمله اخیر به خوبى نشان مى دهد که اگر حکومت مقتدر و نیرمندى نباشد، و جلوى طاغیان و سرکشان را نگیرد، زمین پر از فساد مى شود; به این ترتیب حکومت عادلانه یکى از عطایاى بزرگ الهى است که جلو مفاسد دینى و اجتماعى را مى گیرد. 3⃣شبیه همین معنى در آیه 40 سوره «حجّ» نیز آمده است که بعد از اجازه جهاد در برابر دشمن، به مسلمین مى فرماید: «همانها که ناحق از خانه و شهر خود بیرون رانده شدند، جز این که مى گفتند: "پروردگار ما خداى یکتا است; و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارى، و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده، مى شود ویران مى گردد» ❗️در اینجا نیز سخن از نقش حکومت در بعد جهاد است، ولى مسلّم است که جهاد بدون یک تشکیلات منظّم سیاسی و اجتماعى و اقتصادى امکان پذیر نیست; چرا که مجاهدان معمولا از دو بخش تشکیل مى شوند: نیروهاى نظامى، و نیروهاى اجتماعى که در پشت جبهه ها‌ پشتیبانى مى کنند; و در واقع تمام جامعه را زیر بال و پر مى گیرند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 4⃣در آیه بعد از آن (آیه 41 «حجّ») درباره مؤمنان راستین مى خوانیم: «همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را برپا مى دارند و زکات را مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند ». ❗️این آیه نیز تلویحاً مى رساند که برپا داشتن نماز و اداى زکات و امر به معروف و نهى از منکر ـ در مقیاس گسترده و عام ـ از طریق تشکیل حکومت میسّر است; و لذا مؤمنان راستین را به این صفت توصیف مى کند; که آنها به هنگام قدرت یافتن و به حکومت رسیدن، این فرائض بزرگ الهى را بر پا مى دارند، و اجرا مى کنند; و از اینجا نقش حکومت در اصلاح جامعه از دیدگاه اسلام روشن مى شود. 5⃣ در سوره «یوسف» از آیه 43 - 56 به ماجرایى اشاره مى کند; که ضرورت حکومت در لابلاى آن به خوبى تبیین شده، و آن اینکه سلطان مصر خوابى مى بیند، و از یوسف که در زندان بوده ـ و به تعبیر صحیح خواب ها کم کم مشهور شده بود ـ; تعبیر آن را مى خواهد; او تعبیرى براى آینده کشور مصر مى کند، که هفت سال بحرانى و قحطى در پیش دارند; و اگر از آن به سلامت بگذرند، سال هاى پر برکت و وفور نعمت فرا خواهد رسید، سپس دستورهاى لازم براى چگونگى مقابله با این سال هاى سخت، و طرز تهیه و نگهداى آذوقه، و چگونگى صرفه جویى در مواد غذایى را به آنها یاد مى دهد; و سلطان مصر اورا از زندان آزاد کرده و سرپرست خزانه دارى مصر مى کند، و به کمک مدیریّت یوسف که در کنار سلطان مصر قرار گرفته بود، یک ملّت عظیم از مرگ رهایى مى یابد. ❗️این داستان به خوبى ضرورت وجود حکومت مدیر و مدبّر و آگاه را براى جوامع انسانى مخصوصاً در مواقع بحرانى روشن و آشکار مى سازد;که اگر جامعه از چنین حکومتى محروم شود، به ضررهاى عظیم و جبران ناپذیرى گرفتار مى شود. 6⃣ از آیات متعددى از قرآن مجید بر مى آید; که حکومت الهى یکى از نعمت هاى بزرگ خدا است; و این نیست مگر به خاطر نقش مهمّى که در نظم جامعه انسانى و جلوگیرى از مظالم و ستم ها و فراهم ساختن شرایط تکامل انسان ها دارد. از جمله در آیه 79 سوره «انبیاء» درباره حضرت داوود(علیه السلام) و فرزندش اسماعیل مى خوانیم: «به هر یک از آنان داورى و علم فراوان دادیم». در آیه 20 سوره «مائده» ضمن بر شمردن نعمت هاى الهى بر بنى اسرائیل مى فرماید: «(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت:"اى قوم من! نعمت خدا را نسبت به خود متذکر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد; (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را بشکست ) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد; و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود». ❗️البتّه همه بنى اسرائیل حاکم و سلطان نبودند; ولى هنگامى که از میان آنها حاکمانى بر مى گزیند، چنین خطابى درباره آنان ـ به عنوان یک قوم و ملّت ـ مى کند; که خداوند شما را حاکمان و پادشاهان قرار داد. در آیه 35 سوره «ص» از زبان حضرت سلیمان مى خوانیم: «گفت: "پروردگارا مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده اى"»! ❗️آیات بعد از آن نشان مى دهد که خداوند دعاى او را مستجاب کرد، و حکومتى عظیم و مواهبى فراوان و بى نظیر به او بخشید. و در آیه 54 سوره «نساء» آمده است: «یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، بر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشیده حسد مىورزند! یا اینکه ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم; و حکومت عظیمى در اختیارشان قرار دادیم». ❗️این مسأله به قدرى اهمیت دارد، که خداوند بخشیدن حاکمیت را هم ردیف عزّت و گرفتن آن را قرین ذلت شمرده است. 🔶در آیه 26 سوره «آل عمران» مى فرماید: «بگو: "بار الها! اى مالک حکومت ها، به هر کس بخواهى، حکومت مى بخشى، و از هر کس بخواهى ، حکومت را مى گیرى; هر کس را ،بخواهى عزّت مى دهى و هر کس را بخواهى ،خوار مى کنى تمام خوبى ها به دست تو است; تو بر هر چیزى قادرى"». 👌از مجموع آیاتى که در بالا آمد، اهمیت حکومت براى جامعه بشرى از دیدگاه قرآن مجید روشن مى شود، و در واقع این آیات دریچه اى به سوى جهان بسیار وسیع حکومت در جوامع انسانى است. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇 🔴ضرورت حکومت از دیدگاه روایات : 1⃣در نهج البلاغه آمده است در پاسخى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) به خوارج داد ; که مى گفتند: «حکومت و حاکمیت و داورى مخصوص خدا است» ; فرمود: «این سخن حقى است که از آن اراده باطل شده »، سپس فرمود: «آرى درست است که فرمانى جز فرمان خدا نیست، ولى اینها مى گویند: "حکومت و زمامدارى مخصوص خدا است"»، سپس فرمود: «مردم به هر حال نیازمند به امیر و زمامدارى هستند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار! تا مؤمنان در سایه حکومتش به کار خویش مشغول باشند، و کافران نیز بهره مند شوند، و مردم در دوران حکومت او زندگى راحتى داشته باشند; به وسیله او اموال بیت المال گردآورى شود، و به کمک او با دشمنان مبارزه کنند، جاده ها امن گردد، و حق ضعیفان از زورمندان گرفته شود ; مردم نیکوکار در رفاه باشند و از دست بدکاران در امان». 📚نهج البلاغه خطبه 40 ❗️بدیهى است اینکه مى فرماید: «امیرى لازم است، خواه نیکوکار یا بدکار» مفهومش این نیست که این دو یکسان اند، بلکه منظور این است که در درجه اوّل باید زمامدارى عادل و نیکوکار پیدا کرد; و اگر نشد وجود زمامدار ظالم از هرج و مرج بهتر است; و این امر منافات با حاکمیت خداوند بر کلّ جهان هستى ندارد; چرا که حاکمیت مانند: نبوّت و قضاوت از ذات پاک او نشأت مى گیرد. 2⃣در روایات معروفى که فضل بن شاذان از امام رضا نقل کرده است، در بیان دلائل تعیین «اولو الامر» و حاکمیت بر اجتماع به سه نکته مهم اشاره فرموده; مى گوید: «اگر کسى بگوید چرا اولو الامر قرار داده شده، و مردم مأمور به اطاعت از حاکم الهى هستند"؟ ❗️ گفته مى شود: "به دلائل زیاد از جمله اینکه هنگامى که براى مردم حدودى تعیین شود، و دستور یابند که از آن حدود تجاوز نکنند، چون باعث فساد آنها مى شود; این کار سامان نمى گیرد، مگر بوسیله حاکم امین در رأس آنها; که آنان را از تعدّى و داخل شدن در امور ممنوعه باز دارد; زیرا اگر این موضوع نباشد، کسى لذّات و منافع خود را به خاطر فساد دیگران ترک نمى کند; و لذا سرپرستى براى آنها قرار داده شده که آنان را منع از فساد کند و حدود و احکام الهى را در میان آنها برپا دارد. دیگر اینکه ما هیچ فرقه اى از فرق دنیا، و هیچ ملّتى از ملل را نمى یابیم که بدون رئیس و سرپرستى باقى مانده باشند، همان رئیس و سرپرستى که امر دین و دنیاى آنها را سامان بخشد، پس در حکمت (خداوند) حکیم جایز نیست که خلق را بدون آنچه مى داند براى آنان ضرورى است، رها سازد; و سرپرستى که به کمک او با دشمنان بجنگند، و اموال بیت المال را به وسیله او تقسیم کنند، و جمعه و جماعت آنها را برپا دارد، و ظالم را از تعدّى بر مظلوم باز دارد، براى آنان تعیین نکند. دیگر اینکه اگر مردم پیشوا و سرپرست امین و درستکارى نداشته باشند، دین و آیین خدا بر باد مى رود، و سنّت و احکام الهى تغییر مى یابد، و بدعت گذاران چیزهایى از پیش خود بر آنها مى افزایند، و مخالفان از آن کم مى کنند، و امور را بر مسلمانان مشتبه مى سازند» 📚بحار الانوار ج6 ص60 3⃣در تفسیر نعمانى از امیر مؤمنان على بعد از ذکر آیاتى از قرآن، مانند آیه «اى کسانى که ایمان آورده اید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را، هنگامى که شما را دعوت مى کنند به سوى چیزى که شما را زنده مى سازد». 📓انفال24 ❗️و آیه (وَلَکُمْ فِى الْقِصاصِ حَیاة یا اُولِى الاَلْبابِ) 📓بقره 179 ❗️در حدیثى مى فرماید «در این آیات دلیل بسیار روشنى است بر اینکه امت باید امام و پیشوایى داشته باشند که قیام به کارهاى آنها کند، و به آنها امر و نهى نماید، و حدود الهى را در میان آنها برپا دارد، با دشمن پیکار کند، و غنائم را عادلانه تقسیم نماید، واجبات را تحقق بخشد، و ابواب صلاح آنها را به آنان نشان دهد، و آنان را از آنچه براى آنان زیان بخش است برحذر دارد; زیرا امر و نهى یکى از اسباب بقاى خلق است; و گر نه تشویق و ترس از بین مى رود، و هیچ کس از گناه باز نمى ایستد، نظام جامعه فاسد مى شود و این سبب هلاکت بندگان خدا است». 📚بحار الانوار ج90 ص41 ❗️در حدیث دیگرى از امام صادق چنین آمده است: «اهل هر شهرى از سه چیز بى نیاز نیستند تا در امور دنیا و آخرت به آن پناه برند; اگر این ها را از دست دهند سقوط مى کنند; فقیه آگاه و باتقوى، و امیر خوب مورد اطاعت، و طبیب بینا و معتمد». 📚بحار الانوار ج75 ص235 ❗️این مسأله در روایات اسلامى به اندازه اى اهمیت دارد، که حتّى حکومت ظالم، مقدم بر هرج و مرج و بى حکومتى شمرده شده; چنانکه از امیر مؤمنان على مى خوانیم: « زمامدار ظالم و ستمگر، بهتر است از فتنه (و هرج و مرجى) که پیوسته در جامعه وجود داشته باشد». 📚غرر الحکم ج2 ص784 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🔴ضرورت حکومت از دیدگاه عقل ❗️اوّلا: زندگى انسان، یک زندگى اجتماعى است; به گونه اى که اگر حیات انسانى از این ویژگى خالى شود به پایین ترین مراحل جاهلیت و بهیمّیت سقوط مى کند; چرا که تمام منافع و آثار مفید و سازنده در زندگى بشرى، تمدن ها و تکامل ها، و علوم و فنون و صنایع گوناگون، همه از برکات زندگى اجتماعى و همکارى و تعاون در جهات مختلف است; و تا نیروهاى کوچک فکرى و بدنى به هم ضمیمه نشوند، حرکت ها و جنبش هاى عظیم اجتماع، در هیچ قسمت صورت نمى گیرد. 🔷به تعبیر ساده تر: ازیک سو انسان اگر از اجتماع جدا شود، هم ردیف حیوانات خواهد شد; و این تمایل و خواست درونى و حیات اجتماعى است، که به او این همه قدرت و امکان پیشرفت و برترى بخشیده است; و از سوى دیگر واضح است که حیات انسان در درون جامعه على رغم آن همه برکات و منافع مهمّى که در بر دارد، خالى از کشمکش ها و تنازع ها و تصادم منافع نیست; نه تنها به خار غلبه خودخواهى و خود پرستى، بلکه به خاطر اینکه بسیار مى شود که افراد جامعه در تشخیص حدود و حقوق خود گرفتار اختلاف و اشتباه مى شوند; اینجا قوانینى لازم است; تا حقوق هر کس را مشخص کند، و راه را بر تعدّى و تجاوز و منازعات ببندد. از سوى سوم، مسلّم است که این قوانین به تنهایى اثرى در رفع تجاوز و تنازع ندارد; بلکه در صورتى مفید و مؤثر است که افراد مورد قبول جامعه آن را به اجرا در آورند; ❗️ و به تعبیر دیگر تنها بوسیله ایجاد حکومت است; که نظم در جامعه برقرار مى شود و جلو فساد و خونریزى و غصب حقوق (هر چند به طور نسبى) گرفته مى شود. به همین دلیل از قدیم ترین ایّام، اقوام بشرى هر کدام حکومتى براى خود داشتند. ❗️ثانیاً: به فرض که مردم بدون حکومت بتوانند با هم زندگى سالمى داشته باشند، ـ امرى که محال است ـ ولى پیشرفت و تکامل در علوم و دانش ها و صنایع و شئون مختلف اجتماعى تنها در سایه برنامه ریزى دقیق و مدیریت آگاه، امکان پذیر است; و برنامه ریزى و مدیریت عبارت دیگرى از تشکیل حکومت است. 📍از این رو تمام عقلاى جهان تأکید بر ضرورت تشکیل حکومت براى جوامع بشرى مى کنند ❗️ همچنین براى پیشرفت علوم و صنایع و حفظ سلامت مردم و حفظ نظم و آزادى و تأمین مواد غذایى و مسکن و سایر نیازمندى ها، برنامه ریزى و مدیریت لازم است. آیا مى توان مثلا بدون وزارت علوم و آموزش و پرورش، برنامه صحیحى جهت تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان داشت؟ و آیا بدون وزارت صنایع ممکن است به مسائل صنعتى سرو سامان بخشید؟ آیا بدون وزارت دفاع مى توان ارتش نیرومندى براى جلوگیرى از تهاجم هاى بیگانه به وجود آورد؟ و به فرض که در جهان هیچ جنگى نباشد آیا بدون نیروى انتظامى مى توان نظم مطلوبى به جامعه بشرى داد؟ ❗️به هر حال این نکته از بدیهیات است که هیچ گاه جامعه بشرى حتى براى یک روز بدون حکومت نمى تواند زندگى سالمى داشته باشد; و منکران این امر نیز هرگز به آن نرسیدند، و از وسط راه با دستپاچگى و شتاب به صورت شرم آورى بازگشتند 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ :👇👇👇 ❗️اما از دیدگاه خدا پرستان یعنى: آنها که معتقد به ارسال رسل و انزال کتب از سوى خداوند مى باشند; «ضرورت حکومت» واضح تر و آشکارتر است; 🔷 زیرا از یک سو اهدافى که براى بعثت انبیاء در منابع دینى آمده و دلایل عقلى نیز آن را تأیید مى کند; تحقق آن بدون تشکیل حکومت غیر ممکن خواهد بود، مثلا تعلیم و تربیت صحیح و تزکیه نفوس، بدون تشکیل حکومت بسیار مشکل یا غیر ممکن است. ❗️فکر کنید اگر تمام مدارس و دانشگاه ها در عصر و زمان ما درا ختیار یک حکومت ضد مذهبى یا بى تفاوت در برابر مذهب باشد; و وسائل ارتباط جمعى از قبیل رادیو و تلویزیون و مطبوعات نیز به همین شکل اداره شوند; و ما بخواهیم تنها با نصیحت و اندرز مردم و یا حداکثر استفاده کردن از مساجد و منابر آنها را به اهداف انبیاء و تعلیم و تربیت الهى نزدیک کنیم; مطمئناً به جائى نمى رسیم; و تنها شعله ضعیفى از ایمان و تقوا در نفوس اقلیتى باقى و برقرار خواهد بود. ولى هرگاه حکومتى بر مبناى ایمان و توحید و اعتقاد به خدا و مقدسات تشکیل شود، و تمام این مراکز حساس را در اختیار بگیرد; آنگاه مسأله شکل دیگرى به خود خواهد گرفت. 🔷در مورد عدالت اجتماعى و قیام مردم به قسط که هدف دیگرى است، باز مطلب همین گونه است; چگونه ممکن است با وجود یک حکومت ظالم و فاقد دین و ایمان، یا وابسته به مستکبران و استعمارگران اقامه قسط و عدل نمود؟ ❗️کوتاه سخن اینکه هیچ یک از اهداف مقدس پیامبران الهى بدون تشکیل حکومت، جز در مقیاس محدود، تحقق نمى یابد; به همین دلیل پیامبر اسلام تا تشکیل حکومت نداد به اهداف والاى خود نرسید. در میان سایر پیامبران نیز آنها که موفق به تشکیل حکومت الهى شدند، به پیروزى و موفقیت چشمگیرى نائل گشتند; ولى آنها که این توفیق نصیبشان نشد، شدیداً از سوى قشرهاى فاسد و مفسد در محاصره قرار گرفتند. به همین دلیل در آخر زمان نیز، گسترش توحید و عدل تنها از طریق تشکیل حکومت جهانى مهدى صورت مى گیرد; اینها همه از یک سو. ❗️از سوى دیگر احکام اسلام منحصر به عبادات نیست; بلکه احکام فراوانى داریم که به شئون سیاسى و اجتماعى مسلمین مربوط است. (مانند احکام حدود، دیات، خمس، زکات، انفال و مانند آنها). ❗️آیا بدون تشکیل حکومت مى توان حقوق نیازمندان را به عنوان زکات از همه اغنیاء گرفت؟ و یا قضاوت اسلامى را در تمام سطوح پیاده کرد؟ چه تضمینى براى اجراى حدود، و جلوگیرى از فاسدان در دست داریم؟ و اگر دشمنى به کشور اسلام هجوم آورد; چگونه بدون تشکیل حکومت و بسیجِ لشگرهاى کار آزموده و تهیه سلاح هاى مختلف، دفاع از حوزه اسلام و دفع هجوم خارجى امکان پذیر است؟ ❗️کوتاه سخن اینکه: تا حکومتى عادلانه و مردمى بر اساس اعتقادات الهى تشکیل نشود، قسمت عمده احکام اسلامى زمین مى ماند; چرا که از بخش هاى سه گانه احکام، «سیاسات» برنامه حکومت است و در متن حکومت قرار گرفته، و «معاملات» بدون پشتوانه حکومت صالح هرگز سامان نمى پذیرد; حتى «عبادات» مانند: حج و نماز جمعه و جماعت، نیز در سایه حکومت الهى عظمت و شکوه دارد. 📚برگرفته از کتاب تفسیر موضوعی پیام قران ، ایت الله العظمی مکارم ج10 ص9 تا ص21  
⁉️سوال چرا در خطبه 80 نهج البلاغه گفته شده زنان ناقص العقل هستند ایا این توهین به زنان نیست پاسخ ❗️توجه به چند نکته لازم است : 1⃣این خطبه بعد از جنگ «جمل» وارد شده و مى دانیم میدان دارِ اصلى آن جنگ، همسر پیامب به نام «عایشه» بود که به تحریک «طلحه» و «زبیر» به شکل بى سابقه اى در میدان جنگ وارد شد و خون هاى زیادى از بى گناهان و یا ناآگاهان به زمین ریخت که بعضى عدد کشته شدگان را بالغ بر هفده هزار نفر مى دانند 2⃣ ما در بسیارى از آیات قرآن حتى مذمتی از نوع بشر مى بینیم: «به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده! هنگامى که بدى به او رسد، بى تابى مى کند و هنگامى که خوبى به او رسد بخل مىورزد و مانع دیگران مى شود.» 📚معارج 19-20 ❗️و در جاى دیگر مى خوانیم: « انسان به یقین بسیار ظالم و جاهل بود» 📚احزاب72 ❗️و در جاى دیگر او را، «کفور مبین» (کفران کننده آشکار) نامیده است 📚زخرف 15 🔷و در جاى دیگر از انسان به عنوان موجودى که هرگاه به نعمت مى رسد طغیان مى کند، یاد شده 📚علق 6-7 و مانند آن.... 🗯بى شک، انسان در طبیعتش نه «کفور مبین» است نه «ظلوم و جهول» و نه طغیانگر، بلکه ظاهر این است که این بحثها درباره انسانهایى است که تحت تربیت رهبران الهى قرار نگرفته اند و به صورت گیاهان خودرو، در آمده اند. نه راهنمایى و نه بیدارگرى دارند و در میان هوس ها غوطه ورند. ❗️به همین دلیل در قرآن از مقام انسانِ با تقوا و مطیع فرمان الهى، مدح و تمجید فراوان شده و اصولا بنى آدم به عنوان گل سرسبد جهان آفرینش معرّفى گردیده است 📚اسرائ 70 ❗️در مورد جنس زن نیز مطلب همین گونه است، در میان زنان افراد شایسته اى داریم که حتّى در میان مردان مانند آنها کم است و به عکس، زنان بسیار منحرفى داریم که سرچشمه بسیارى از نابسامانى هاى جامعه بشرى هستند. 3⃣ در این شکی نیست که زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند که پیامبر و امامان برای انها احترام قائل بوده اند نظیر حضرت خدیجه،حضرت فاطمه،ام سلمه ،و ... 🔷افزون بر این قران نیز بسیاری از زنان را مدح کرده است چنان که فرمود: « هر کس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مومن است او را حیات پاکیزه ای می بخشیم » 📓نحل 97 👌ونیز از برخی از زنان به عنوان الگو و اسوه نام می برد 📓تحریم 11 و12 ♦️امام صادق فرمود: « یک زن صالحه از هزار مرد غیر صالح برتر است» 📚وسائل الشیعه ج20 ص172 🔷وصراحتا تقوا را معیار برتری دانسته است نه چیز دیگر را 📓حجرات13 4⃣با توجه به انچه امد و با توجه به شان نزول خطبه در مورد تعبیر ناقص العقل در مورد زنان می گوییم: ❗️آن سخن ناظر به زنان تربیت نایافته تحت مکتب الهی است .در این نوع زنان عواطف و احساسات بر عقلشان غلبه دارد و ای بسا تحت تاثیر عواطف واقع شده و طبق آن به نفع و یا زیان کسی شهادت می دهند. وطبق این عواطف و احساسات رفتار می کنند واز عقل کم بهذه می گیرند .لذا در روایات ما از مشورت با این نوع از زنان نهی شده است 📚وسائل الشیعه ج 20 ص182 ❗️روشن می شود که تعبیر حضرت امیر یک حکم عام برای تمام افراد زن نمی باشد بلکه ناظر به افرادی از انان است که ویژگی های گفته شده را دارا هستند
⁉️سوال این که گفته میشه روز قیامت همه باید از پل صراط عبور کنن جریانش چیه یعنی روز قیامت پلی قرار داده میشه تا مردم ازش عبور کنن 🔷پاسخ: ❗️از ایات و روایات استفاده می شود که در روز قیامت گذر گاهی عمومی وجود دارد که همگان باید از آن عبور کنند و در لسان روایات به آن « صراط» گفته میشود. ❗️پیامبر گرامی فرمود: « راهی بر روی جهنم نصب می شود که از مو باریکتر و از لبه شمشیر تیز تر است» 📚الکافی ج8 ص312 🔷امام صادق فرمود: « بعضی مانند برق از آن می گذرند و بعضی همچون اسب تیز رو ،بعضی با دست و زانوها ،بعضی همچون پیادگان،و بعضی به ان اویزان می شوند و می گذرند گاه اتش دوزخ از انها چیزی را می گیرد و چیزی را رها می کند» 📚امالی صدوق،مجلس 33 ❗️جهت دیدن سایر روایات در مورد « صراط» رجوع شود: 📚بحار الانوار ج8 ص64 باب 22 🔶علامه سبحانی در کتاب خویش چنین می اورد: ❗️امااين كه مقصود از صراط و طريق ياد شده كه بر متن دوزخ نصب میشود و همه اهل محشر بايد از آن عبور كنند، چيست؟ در اين جا دو احتمال وجود دارد: 1⃣مقصود معنى ظاهرى آن است يعنى پل يا راهى نظير آنچه در دنيا مى باشد، در سراى ديگر بر جهنم نصب مى شود. 2⃣مقصود اين است كه صراط اخروى تجسم و تبلور همان صراط دنيوى است و صراط مستقيم در دنيا كه پرهيزگاران برگزيده اند، تجسم و تجلى اخروى آن اين است كه آنان را به بهشت مى رساند و از طرفى راههاى باطل كه ستمكاران در اين دنيا پيموده اند; در سراى ديگر تجسم و تبلور اخروى يافته و آنان را داخل دوزخ مى نمايد. 🗯گروهى كه بيشتر به ظواهر اعتماد مى نمايد، نظريه نخست را پذيرفته، و گروه دوم كه با استفاده از قراين و شواهد نقلى و عقلى از مرز ظواهر گذشته و به باطن اين گونه تعابير نيز نظر مى نمايند، نظريه دوم را گزيده اند. ❗️اگر چه داورى در اين قبيل مطالب كار دشوارى است ولى آنچه از مجموع روايات وتعبيرات معصومان در زمينه صراط و راه وصول به دوزخ و بهشت به دست مى آيد همان نظريه دوم است و در اين جا جمله اى از امير مؤمنان على نقل مى نماييم كه مؤيّد نظريه دوم است: ❗️امام درباره تقوا و فرجام پرهيزگارى و نيز برگزيدن راه خطا و منحرف از مسير تقوا چنين مى فرمايد: «خطاها(پيروى از تمايلات حيوانى) مركب هاى سركش و چموشى هستند كه صاحبانشان بر آنها سوار شده و عنان آنها از دستشان گرفته شده پس آنان را وارد دوزخ مى نمايند،و پاكدامنى و خويشتن دارى در برابر شهوات، مركب هاى راهوار و مطيعى هستند كه صاحبانشان بر آن نشسته و زمام آنان در اختيارشان قرار گرفته پس آنان را وارد بهشت مى نمايند» 📚نهج البلاغه،صبحی صالح،خطبه 16 ❗️از اين روايت به خوبى استفاده مى شود كه راه بهشت و دوزخ در حقيقت از هم اكنون در اين دنيا شروع مى شود و در نهايت به بهشت و دوزخ منتهى مى گردد و نه چنين است كه در قيامت راه ديگرى وراى آن بر جهنم نصب مى گردد و اهل محشر مكلف بر عبور از آن مى شوند، بلكه آن كس كه در همين دنيا صراط مستقيم تقوا را برگزيده در سراى ديگر و با تجسم اخروى او را وارد بهشت مى نمايد و آن كس كه راه نافرمانى را برگزيده و از طريق وسطى كه كتاب و سنت ترسيم گر آن است به يمين و شمال منحرف گردد در جهان ديگر تجسم اخروى آن همان سقوط در دركات دوزخ خواهد بود. و در عين حال، نمى توان اين خطبه و امثال آن را گواه قاطع بر نفى نظريه نخست گرفت، زيرا كلام امير مؤمنان على مملو است از مجاز واستعاره و كنايه و ممكن است بخشى از اين تعبيرها يك نوع استعاره باشد كه با هر دو نظريه سازگار باشد» 📚منشور جاوید،ج5 ص508 ht
⁉️سوال شما در پاسخ های گذشته اوردید که بهشت و جهنم خلق شده اند اما نگفتید بهشت و جهنم کجا هستند لطفا بگید که بهشت و جهنم کجا هستند 🔷پاسخ: 🗯در مورد مکان بهشت و جهنم: ❗️خداوند در مورد پیامبر گرامی می فرماید: « بار دیگر ( پیامبر) او را مشاهده کرد .واین مشاهده در کنار سدره المنتهی روی داد.همانی که جنه الماوی و بهشت برین در کنار آن است» 📓نجم 13 تا 15 ❗️از این ایه استفاده می شود که هر جا « سدره المنتهی » باشد بهشت موعود نیز همانجا است 🗯در روایات ما امده است که « سدره المنتهی» در اسمان هفتم است 🔷در تفسیر علی بن ابراهیم امده است: « پاسخ کسانی که افرینش بهشت و دوزخ را انکار می کنند ایه « عندها جنه الماوی» می باشد .یعنی در نزد سدره المنتهی که در اسمان هفتم است بهشت جاویدان قرار دارد» 📚تفسیر علی بن ابراهیم ج2 ص335 ❗️ونیز در ایه 22 ذاریات امده است: « روزی شما در آسمان است و همچنین انچه به شما وعده داده می شود» 🗯بسیاری از مفسران معتقدند که منظور از انچه خدا به بندگانش وعده داده که در اسمان است همان بهشت جاوید است‌ 📚پیام قران ،ج6 ص258 📚بحار الانوار ج8 ص101 🔶حضرت علی فرمود: « بهشت در اسمان و جهنم در زمین است» 📚الخصال ج2 ص597 ❗️علامه مجلسی چنین می اورد: « در مورد جایگاه بهشت و جهنم در روایات امده است که بهشت بالای اسمانهای هفت گانه و دوزخ در طبقه هفتم زمین است .این دیدگاه مورد قبول اکثریت مسلمین است» 📚بحار الانوار ج8 ص205 ❗️البته برخی این نظریه را مقبول نمی دانند و نظریه دیگری ارائه می دهند 📚منشور جاوید،علامه سبحانی،ج5 ص547
⁉️سوال دوست سنی داریم می گوید یکی از افتخارات عمر این است که او بود که هجرت پیامبر را مبدا تاریخ قرار داد به گونه ای که مسلمین تا روز قیامت از تاریخ هجری استفاده می کنند و انان مدیون عمر هستند و می گوید خود شما هم به این معتقدید و میگویید عمر با مشورت علی چنین کرد 🔷پاسخ: ❗️در کتاب شریف منشور جاوید چنین امده است: 🗯 بر خلاف آنچه ميان مورخان مشهور است كه خليفه دوّم، به تصويب واشاره اميرمؤمنان هجرت پيامبر اسلام را سرآغاز تاريخ قرار داد ودستور داد كه نامه ها و دفترهاى دولتى با آن تاريخ گذارى گردد ـ بر خلاف اين اشتهار دقت در نامه هاى پيامبر كه قسمت اعظم آن در متون تاريخ وكتاب هاى حديث وسيره موجود است وديگر اسناد ومدارك كه ارائه مى گردد، به روشنى ثابت مى كند كه خود پيامبر گرامى نخستين كسى است كه هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد و نامه ها ومكاتبات خود را كه به سران قبائل ورؤساى عرب و شخصيت هاى بارز مى فرستاد با آن مورَّخ ساخت. ❗️چند نمونه از نامه هاى تاريخ دار پيامبر 1⃣سلمان از پيامبر درخواست كرد كه وصيّت آموزنده اى براى او وبرادرش «ماه بنداز» و خاندانش بنويسد، پيامبر على را طلبيد ومطالبى را املاء كرد وعلى نيز نوشت در پايان نامه چنين آمده است: «وَكَتَبَ عَليّ بن أَبي طالب بِأَمْرِ رَسُولِ اللّه مِنْ رَجَبِ سَنَةِ تِسْع مِنَ الْهِجْرَةِ» « علی این متن را به امر پیامبر در سال نهم هجرت از ماه رجب نوشت » 📚كتاب اخبار اصفهان، نگارش ابونعيم اصفهانى، ج1، ص 52ـ 53 2⃣مورخ معروف «بلاذرى» در كتاب فتوح البلدان، متن پيمانى را كه پيامبر با يهوديان «مقنا» بسته است آورده ويادآور شده است كه:«متن آن را يك فرد مصرى در پوست سرخ كهنه اى ديده وآن را استنساخ كرده بود، او براى من اين نامه را خواند» آنگاه بلاذرى متن نامه را نقل مى كند ودر پايان نامه چنين آمده است:«براى شما اميرى جز از خود و از اهل بيت رسول خدا نيست « وكتب علی في سنة تسع» « علی در سال نهم هجرت این متن را نوشت» 📚فتوح البلدان ص72 3⃣در صلحنامه هايى كه «خالد بن وليد» براى مردم دمشق تنظيم كرده ودر آن خون ومال وكليساهاى آنان را محترم شمرده است چنين آمده است 🔷 و«كتب سنة ثلاث عشرة: در سال سيزده(هجرى) نوشته شده است» 📚الاموال ص297 ❗️همگى مى دانيم كه دمشق در آخرين روزهاى حيات خليفه اوّل، توسط مسلمين فتح شد. گروهى كه مى گويند تاريخ هجرى به امر خليفه دوّم وتصويب اميرمؤمنان رسمى شده است، تاريخ آن را مربوط به سال شانزدهم يا هفدهم هجرت حدس مى زنند، در صورتى كه اين نامه كه چهار سال پيش از آن تنظيم شده به تاريخ هجرى مورّخ مى باشد. 4⃣تاريخ صلح نامه اى كه امام على به املاء پيامبر براى مسيحيان نجران نوشته است مورّخ به سال پنجم هجرى است ودر نامه چنين آمده است: ❗️«وَ أَمَرَ عَلِيّاً أَنْ يَكْتُبَ فِيهِ:أَنَّهُ كُتِبَ لِخَمْس مِنَ الْهِجْرَةِ» « به على دستور داد كه در آن بنويسد:اين صلح نامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است» 📚التراتیب الاداریه،ج1 ص181 به نقل از مشایخ سیوطی ❗️اين جمله به روشنى مى رساند كه پايه گذار تاريخ هجرى، خود پيامبر است و او است كه به على دستور داد كه ذيل نامه را با تاريخ هجرى تاريخ گذارى كند. 5⃣در آغاز صحيفه سجاديه وارد شده است: جبرئيل در ضمن تعبير خواب پيامبر چنين گفت: « آسياى اسلام از زمان هجرت تو تا ده سال مى چرخد، آنگاه از گردش باز مى ماند، بار ديگر در رأس سال 35 از زمان هجرت، پنج سال دگر به گردش در مى آيد، آنگاه آسياب ضلالت به محور خود مى چرخد.» 📚صحیفه سجادیه ص15 📚سفینه البحار ج2 ص641 6⃣محدّثان اسلامى نقل كرده اند كه پيامبر به اُمّ سلمه گفت: فرزندم حسين در شصتمين سال از هجرت كشته مى شود. 📚مجمع الزوائد ج9 ص190 7⃣انس مى گويد: ياران پيامبر به ما خبر دادند كه آن حضرت فرمود: صد سال از هجرت من مى گذرد كه چشم هايى از شما بسته مى شود. 📚تاریخ الخمیس ج1 ص367 ❗️شواهد وقرائن بر اين كه خود پيامبر، پايه گذار تاريخ هجرى بوده است، بيش از آن است كه در اين جا منعكس گردد. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 8⃣برخى از ياران رسول خدا، حوادث اسلامى را در زمان وى با هجرت آن حضرت سنجيده وبه جاى اين كه بگويند فلان حادثه در فلان سال رخ داده مى گفتند: در چندمين ماه از هجرت او رخ داد مانند تحويل قبله از مسجدالأقصى به كعبه در ماه شعبان در هفدهمين ماه از هجرت رخ داد. 📚مدرک قبل ج1 ص369 ❗️روزه ماه رمضان در رأس هيجدهمين ماه از هجرت واجب شد 📚مغازی واحدی،ج2 ص531 ❗️«عبداللّه بن انيس» رئيس گروه اعزامى از جانب پيامبر مى گويد:«من روز دوشنبه در پنجم محرم در پنجاه وچهارمين ماه از هجرت پيامبر از مدينه خارج شدم». 📚مغازی ج2 ص531 ❗️محمّد بن سلمه، در باره غزوه «قرطا» مى گويد: در دهم محرم مدينه را ترك گفتم پس از نوزده روز غيبت در شب آخر ماه محرم در پنجاه وپنجمين ماه از هجرت پيامبر به مدينه بازگشتم. 📚تاریخ طبری ج2 ص388 🗯اين نوع تاريخ گذارى حاكى است كه مسلمانان تا سال پنجم هجرت، حوادث ورويدادها را از طريق شمارش ماه، با هجرت پيامبر مى سنجيدند تا اين كه در سال پنجم به دستور پيامبر، سال هجرى جايگزين ماه هجرى گرديد وعلى به امر پيامبر نامه مربوط به مسيحيان نجران را به سال هجرى تاريخ گذارى كرد. 9⃣ از اين گذشته محدّثان اسلامى از «زهرى» نقل مى كنند كه وقتى پيامبر وارد مدينه شد، فرمان به تعيين مبدأ تاريخ داد، و از ماه ربيع ماه ورود پیامبر تاريخ معيّن شد. 📚تاریخ یعقوبی ج2 ص135 🔟 «حاكم» از ابن عباس نقل مى كند كه تاريخ هجرى از سالى آغاز شد كه پيامبر وارد مدينه گرديد ودر آن سال عبد اللّه بن زبير متولد شد 📚مستدرک حاکم ج3 ص13-14 ❗️اين نصوص حاكى از آن است كه قائد بزرگ اسلام از روز نخست، تكليف تاريخ اسلامى را روشن كرده وآغاز هجرت خود رامبدأ تاريخ قرار داده است، چيزى كه هست تا مدّتى به جاى شمارش با سال، با ماه مى شمردند وآنگاه كه سال پنجم آغاز گرديد، سال هجرى جايگزين ماه شد. 📚برگرفته از کتاب منشور جاوید،ایت الله سبحانی،ج6 ص199 به بعد
⁉️سوال ایا عقیده به شفاعت در روز قیامت نوعی پارتی بازی نمی باشد که هر کس پارتی اش قوی تر بود نجات می یابد و شیعیان همواره به امید همین پارتی های خود به دنبال گناه می روند و می گوید روز قیامت شفاعت می شویم 🔷پاسخ: ❗️هرگاه حقيقت شفاعت اين باشد كه گنهكار در روز رستاخيز بسان اين جهان، از پيش خود وسيله اى برانگيزد، و او نيز بدون در نظر گرفتن هيچ شرطى، تحت تأثير درخواست او قرار گيرد، و در پرتو نفوذى كه در پيشگاه خداوند دارد عفو و مغفرت خدا را نسبت به چنين مجرم جلب نمايد، اين نوع شفاعت همان بيدادگرى و پارتى بازى است كه بايد دستگاه ربوبى را از اين آلودگى ها پاك و پيراسته دانست. 🔷اين همان شفاعت باطلى است كه عربهاى مشرك درباره بتها مى انديشيدند، زيرا آنها را متنفذان درگاه الهى مى دانستند و معتقد بودند كه از طريق نيايش و پرستش مى توانند رضايت آنها را جلب كنند، و آنها را تحت تاثیر ر خود قرار دهند كه در حقّ آنها شفاعت نمايند. و چنين مى گفتند: «آنان شفيعان ما در پيشگاه خداوند هستند» 📓یونس18 و نيز مى گفتند: «ما آنان را از اين جهت مى پرستيم كه ما را به خدا نزديك سازند». 📓 زمر3 ❗️قرآن مجيد با شدّت خاصى از اين نوع شفاعت انتقاد كرده، و در ذيل آيه نخست مى فرمايد: «بگو اى پيامبر گرامى آيا خدا را به آنچه كه در آسمانها و زمين وجود ندارد، آگاه مى سازيد؟ پيراسته است خداوند از آنچه كه براى او شريك مى پندارند». 📓یونس 18 🗯خلاصه شفاعت به اين معنى كه، كار از گنهكار شروع گردد، به خدا منتهى شود، و در شفاعت هيچ قيد و شرطى در كار نباشد، شفاعتى است باطل، كه هرگز نمى توان آن را به مقام ربوبى كه جز اراده نافذ او هيچ اراده اى حاكم و نافذ نيست، و زمام كار در دست او است، نسبت داد. ❗️اعتقاد به وجود چنين شفاعت، جز مقايسه شفاعت اخروى به شفاعت هاى دنيوى، علت ديگرى ندارد، وجريان در شفاعت هاى دنيوى از اين قرار است و فرد گنهكار به شفيعى متوسل مى شود، و او را بر مى انگيزد كه با فرمانرواى وقت، كه زمام كار در دست او است، تماس بگيرد، و روى نفوذى كه در دستگاه او دارد، وى را وادار كند كه از تقصير او درگذرد و از اجراى قانون در حقّ او صرف نظر كند. 🔴در حالى كه شفاعت در روز رستاخيز درست نقطه مقابل اين است، در اين جا فرمانرواى عادل(خداى متعال) روى مصالحى كه خود مى داند، اولياى خود را برمى انگيزد كه درباره آن گروه از گنهكاران كه شايستگى شفاعت را دارند، و ارتباط خود را با خدا قطع نكرده، و پيوند ايمانى را با اولياى خدا حفظ كرده اند، شفاعت كنند تا مشمول رحمت و مغفرت و آمرزش خداوند گردند. ❗️در اين جا ممكن است سؤال شود كه هرگاه هدف از شفاعت اين است كه افراد گنهكار مشمول رحمت حق و آمرزش او قرار گيرند چرا خود خدا مستقيماً اين كار را انجام نمى دهد؟ 🗯پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا سنّت و اراده حكيمانه خداوندى، بر اين تعلق گرفته است كه نعمت هاى مادى و معنوى خود را از طريق اسباب و علل به بندگان خود برساند، مثلاً يك انسان در پرتو اشعه حيات بخش خورشيد، رشد و نمو مى كند، در حالى كه خداوند مى توانست بدون آفريدن چنين سببى، نعمت نمو و رشد در اختيار او قرار دهد. هم چنين خداوند افراد بشر را به وسيله پيامبران به تكاليف خود آشنا مى سازد، و نعمت هدايت الهى، از راه پيامبران خدا به بشر مى رسد، در صورتى كه خداوند مى توانست نعمت هدايت خود را بدون اعزام پيامبران به آنها ارزانى بدارد در حالى كه مى بينيم كه تمام اين فيوض از طريق اسباب خاص به ما مى رسد. ❗️بنابراين چون اراده حكيمانه وى بر اين تعلق گرفته است كه كليه مواهب مادى ومعنوى خود را از طريق اسبابى كه خود مى آفريند و بر مى انگيزد به بندگان خود برساند، از اين جهت تمام اين نعمت ها از طريق يك رشته نظامات مادى ومعنوى به دست بشر مى رسد، و در سراى ديگر، جريان نيز از همين قرار است، شفاعت جز مغفرت گسترده و آمرزش خداوند چيزى نيست از اين جهت هرگاه همين مغفرت به خود خدا نسبت داده شود آن را مغفرت وامرزش مى نامند، و اگر به اسباب و به علل آن كه اولياى الهى مى باشند نسبت داده شود، شفاعت مى گويند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ : ❗️گذشته بر اين پذيرفتن دعا و درخواست اولياى الهى در روز رستاخيز، يك نوع احترام تكريم از عزيزان درگاه خدا مى باشد، و پذيرفتن درخواست آنها معرّف موقعيت آنان است. ❗️علاوه بر اين نخستين شرط شفاعت اين است كه فرد گنهكار، پيوند خود را با خدا قطع نكند، و ارتباط ايمانى و روحى او با اولياى خدا محفوظ باشد، و در پرتو برقرار بودن ارتباط با خدا و اولياى او، مستحق مواهب بيشترى از خداوند گردد پس ديگر نمى توان نام اين تفاوت ها را پارتى بازى ناميد. 🔶هرگز نبايد شك و ترديد كنيم كه ارتباط ناقص با كامل، يا جاهل با دانشمند، يا يك كارگر ساده با استاد كار، ناخود آگاه مايه تكامل آنان مى گردد، بنابراين پيوندى كه اين دسته از گنهكاران با خدا و اولياى او دارند موجب تكامل و برترى آنان نسبت به گروههاى ديگرى مى گردد، و از اين جهت بيشتر مشمول لطف ومرحمت الهى مى شوند. 🔴تفاوت شفاعت هاى دنيوى و اخروى 1⃣ در شفاعت هاى اخروى كار در دست خدا است، وكار از او سرچشمه مى گيرد، و او است كه شفيع را بر مى انگيزد و بر اثر كمال و موقعيتى كه دارد به او حق شفاعت مى بخشد، و رحمت ومغفرت خود را از مجراى او شامل حال بندگان مى سازد، ولى در شفاعت هاى دنيوى كار كاملا بر عكس است، زيرا مجرم شفيع را بر مى انگيزد، و اگر تحريك او نبود، هرگز به فكر شفاعت نمى افتاد، اگر قرآن مجيد دستور مى دهد كه در همين دنيا گروه گنهكار حضور پيامبر برسند، و او را براى دعا و طلب آمرزش تحريك كنند، اين كار نيز مستقيماً از خود خدا شروع مى شود، زيرا او به ما فرمان مى دهد كه چنين كنيم. اگر دستور او نبود هرگز بدنبال پيامبر نمى رفتيم و اگر هم مى رفتيم، بدون فرمان او تأثيرى نداشت. 2⃣ در شفاعت هاى صحيح، شفيع تحت تأثير مقام ربوبى قرار مى گيرد، ولى در شفاعت هاى باطل صاحب قدرت تحت تأثير سخنان شفيع قرار گرفته، و خود شفيع تحت تأثير مجرم قرار مى گيرد. 3⃣شفاعت هاى دنيوى فقط تبعيض در قانون است و نفوذ شفيع، اراده قانونگذار ويا مجريان قانون را مغلوب ساخته، و سرانجام قانون تنها قدرت خود را بر افراد ضعيف وناتوان نشان مى دهد، در حالى كه در شفاعت هاى اخروى هيچ كس قدرت خود را بر خدا تحميل نمى كند، و جلو قانون را نمى گيرد بلكه شفاعت رحمت گسترده و مغفرت نامحدود خداى مهربان است كه از او سرچشمه گرفته و مى خواهد بوسيله آن افرادى را كه شايسته تطهير هستند و قابليت براى پاك شدن دارند، پاك سازد. ❗️گروهى كه از شفاعت محروم مى گردند نه از اين نظر است كه در قانون خدا تبعيض وجود دارد بلكه قابليت مغفرت و رحمت گسترده الهى را ندارند از اين نظر بايد به همان حالت باقى بمانند. 🔷به قول برخى از دانشمندان رحمت خدا بسان موجودى صندوق يك بازرگان و يا بانك نيست كه پايان بپذيرد بلكه بايد در طرف قابليت و شايستگى باشد، تا رحمت خدا به او برسد. ❗️اگر قرآن اصرار میورزد كه شفاعت اولياى خدا، مخصوص كسانى است ت كه مورد رضايت پروردگار جهان گردند چنان كه مى فرمايد: «درباره كسانى شفاعت مى كنند كه مورد رضايت خداوند جهان باشند» 📓انبیا 28 ❗️براى اين است كه او مى داند چه كسى لياقت و شايستگى فيض معنوى و رحمت گسترده او را دارد و چه كسى ندارد. 📚منشور جاوید،ج8 ص321