eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.7هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️سوال می دانید نظر اسلام در مورد شعر و شاعری چیست برایتان می گویم خدایتان چنین می گوید: « شعرا کسانی هستند که گمراهان از انها پیروی می کنند .ایا نمی بینی انها در هر وادی سر گردانند و سخنانی می گویند که عمل نمی کنند«( شعرا 224 تا226) یعنی شما سعدی و حافظ و مولانا رو گمراه کننده و ما رو هم که شعرهاشون رو می خونیم گمراه می دونید 🔷پاسخ: 🗯بدون شک ذوق شعر و هنر شاعری مانند همه سرمایه های وجودی انسان در صورتی ارزشمند است که در یک مسیر صحیح به کار افتد و از آن بهره گیری مثبت و سازنده شود ❗️اما اگر به عنوان یک وسیله مخرب برای ویران کردن بنیان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشویق به بی بند و باری و فساد مورد استفاده قرار گیرد و یا انسانها را به پوچی و بیهودگی و خیال پروری سوق دهد یا تنها یک سرگرمی بی محتوا تلقی گردد بی ارزش و زیانبار است. 🗯ایاتی که شما مورد استناد قرار دادید ناظر به شاعرانی است که این گونه شعر های بی محتوا و مضر می سرایند . 🗯ولی از انجا که در میان شاعران افراد پاک و هدفداری پیدا می شوند که اهل عمل و حقیقتند و دعوت کننده به حقیقت و پاکی و راستی؛ قران در ادامه این استثنا را بیان می دارد 🗯 « مگر کسانی ( از شاعران ) که ایمان اورده و عمل صالح انجام داده اند » ❗️وهدفشان تنها شعر نیست بلکه در شعر هدفهای الهی انسانی را می جویند و اشعارشان مردم را به یاد خدا می اندازد« وذکروا الله کثیرا» 🗯وهنگامی که مورد ستم قرار می گیرند از این ذوق خویش برای دفاع از خویشتن و مومنان به پا می خیزند« وانتصروا من بعد ما ظلموا» 📓شعرائ 227 ❗️آری این گونه شاعران از دیدگاه اسلام ممدوح و قابل تقدیر هستند 🗯قرآن تنها کسانی از شاعران را مورد مذمت قرار داده است که خلاف انگیزه های الهی و انسانی شعر می گویند نه کلیه شاعران را 🗯پیامبر گرامی فرمود: « برخی از اشعار حکمت است» 📚الفقیه،ج4 ص379 🗯امام صادق فرمود: « هر کس در مورد ما شعری بگوید خداوند برایش خانه ای در بهشت بنا می کند» 📚عیون الاخبار،ج1 ص7 🗯امام صادق فرمود: « به کودکانتان اشعار « عبدی» را اموزش دهید چرا که او بر دین خدا است» 📚بحار الانوار ج76 ص293 🗯از این روایات روشن می شود که اسلام مطلق شعر را ناپسند نمی داند بلکه اشعاری که خلاف فطرت انسانی و اسلامی می باشد و ترویج کننده فساد و فحشائ و بی بند و باری و پوچی و بیهودگی می باشد را ناپسند می داند https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا راست است که ابوبکر و عمر در محضر پیامبر با هم دعوا کردند و خداوند ایاتی در مذمت انان نازل کرد .من خودم سنی حنفی هستم خواستم اگاهی پیدا کنم 🗯پاسخ: ❗️بله ایات ابتدایی سوره حجرات که تهدید به نابودی اعمال خیر می کند به تصریح روایات اهل سنت در مورد ابوبکر و عمر نازل شد. 🔷داستان مطابق نقل سه تن از صاحبان صحاح چنین است: ❗️« چون سوارانی از بنی تمیم نزد پیامبر امدند ابوبکر خطاب به پیامبر گفت که « قعقاع بن معبد» را امیرشان گردان و عمر گفت « اقرع بن حابس» را امیر گردان . 🔷ابوبکر به عمر گفت تو می خواهی با من مخالفت کنی و عمر گفت نخیر چنین نیست.کار انها به جدال و دعوا کشید و صداها را در حضور پیامبر بلند کردند تا جایی که نوشته اند نزدیک بود آن دو هلاک شوند و این ایات نازل شد: 🗯« ای کسانی که ایمان اورده اید از خدا و رسولش پیشی نگیرید و تقوی پیشه کنید که خدا شنوا و داناست،صدایتان را از صدای پیامبر بلند تر نکنید واو را با صدای بلند نخوانید انچنان که همدیگر را صدا می زنید که عمل شما باطل می شود و شما بدان اگاه نیستید» 📓حجرات،ایات ابتدایی 📚صحیح بخاری ج5 ص213 و ج6 ص171 و ج9 ص120 📚سنن ترمذی ج5 ص361 📚سنن نسائی ج8 ص240 ⁉️چند سوال 1⃣اهل سنت ادعا می کنند که ابوبکر و عمر همیشه با رسول خدا بودند ایا نتیجه این همه نشست و برخاست این بود که ندانند صدای خود را نباید در حضور پیامبر بلند کنند؟ 2⃣ایا یاد نگرفتند که به رسول خدا نباید امر و نهی کنند؟ 3⃣ایا ندانستند که مرائ و جدال آن هم در حضور پیامبر امری ناپسند است ؟ 4⃣ایا این گونه افراد که آداب ابتدایی تکریم و تعظیم بزرگان را یاد ندارند و ایاتی در مذمت انها نازل می شوند شایسته خلافت هستند؟ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال چرا هر چی دعا می کنم دعاهام مستجاب نمیشه خسته شدم دیگه 🗯پاسخ: 🔷در تفسیر شریف نمونه چنین امده است: در روایات اسلامی شرائطی برای استجابت دعا می خوانیم از جمله : 1⃣برای اجابت دعا باید قبل از هر چیز در پاکی قلب و روح کوشید، و از گناه توبه کرد، و خودسازی نمود، و از زندگی رهبران الهی الهام گرفت . 🗯از امام صادق نقل شده که فرمود: « مبادا هیچ یک از شما از خدا تقاضائی کند مگر اینکه نخست حمد و ثنای او را بجا آورد و درود بر پیامبر و آل او بفرستد بعد به گناه خود نزد او اعتراف (و توبه ) کند سپس دعا نماید. 📚سفینه البحار جلد 1ص 448 و 449 2⃣در پاکی زندگی از اموال غصب و ظلم و ستم بکوشد، و تغذیه او از حرام نباشد از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود: «کسی که دوست دارد دعایش مستجاب گردد باید غذا و کسب خود را پاک کند.» 📚سفینه البحار جلد 1ص 448 و 449 3⃣از مبارزه با فساد و دعوت بسوی حق خود داری نکند، زیرا آنها که امر بمعروف و نهی از منکر را ترک می گویند دعای مستجابی ندارند، چنانکه از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود : «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و الا خداوند بدان را بر نیکان شما مسلط می کند و هر چه دعا کنند مستجاب نخواهد شد» 📚همان مدرک ❗️در حقیقت ترک این وظیفه بزرگ نظارت ملی نابسامانیهائی در اجتماع به وجود می آورد که نتیجه آن خالی ماندن صحنه اجتماع برای بدکاران است، و دعا برای برطرف شدن نتایج آن بی اثر است زیرا این وضع نتیجه قطعی اعمال خود انسان می باشد. 4⃣ عمل به پیمانهای الهی: ❗️ایمان و عمل صالح و امانت و درستکاری یکی دیگر از شرائط استجابت دعا است . 🗯زیرا آن کس که به عهد خویش در برابر پروردگارش وفا نکند نباید انتظار داشته باشد که مشمول وعده اجابت دعا از ناحیه پروردگار باشد. 👌کسی نزد امیر مؤمنان علی از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت با اینکه خداوند فرموده دعا کنید من اجابت می کنم، چرا ما دعا می کنیم و به اجابت نمی رسد ؟ ❗️امام در پاسخ فرمود: «قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده لذا دعایتان مستجاب نمی شود: 🔷 1 شما خدا را شناخته اید اما حق او را ادا نکرده اید، بهمین دلیل شناخت شما سودی بحالتان نداشته 🔷2 شما به فرستاده او ایمان آورده اید سپس با سنتش به مخالفت برخاسته اید ثمره ایمان شما کجا است ؟ 🔷3 کتاب او را خوانده اید ولی به آن عمل نکرده اید، گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم سپس به مخالفت برخاستید 🔷4 شما می گوئید از مجازات و کیفر خدا می ترسید، اما همواره کارهائی می کنید که شما را به آن نزدیک می سازد ... 🔷5 می گوئید به پاداش الهی علاقه دارید اما همواره کاری انجام می دهید که شما را از آن دور می سازد ... 🔷6 نعمت خدا را می خورید و حق شکر او را ادا نمی کنید. 🔷7 به شما دستور داده دشمن شیطان باشید (و شما طرح دوستی با او می ریزید) ادعای دشمنی با شیطان دارید اما عملا با او مخالفت نمی کنید. 🔷8 شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده اید .. . با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالی که خودتان درهای آنرا بسته اید؟ تقوا پیشه کنید، اعمال خویش را اصلاح نمائید امر به معروف و نهی از منکر کنید تا دعای شما به اجابت برسد.» 📚سفینه البحار ج1 ص448 و449 ❗️این حدیث پر معنی با صراحت می گوید: 🗯وعده خداوند به اجابت دعا یک وعده مشروط است نه مطلق، مشروط به آنکه شما به وعده ها و پیمانهای خود عمل کنید در حالی که شما از 8 راه پیمان شکنی کرده اید، و اگر به این پیمان شکنی پایان دهید دعای شما مستجاب می شود. ❗️عمل به دستورات هشتگانه فوق که در حقیقت شرائط استجابت دعا است برای تربیت انسان و به کار گرفتن نیروهای او در یک مسیر سازنده و ثمر بخش کافی است . 5⃣دیگر از شرائط استجابت دعا توام گشتن آن با عمل و تلاش و کوشش است در کلمات قصار امیر مؤمنان علی می خوانیم : «دعا کننده بدون عمل و تلاش مانند تیرانداز بدون زه است » 📚نهج البلاغه حکمت 337 ❗️با توجه به اینکه وتر (زه ) عامل حرکت و وسیله پیش راندن تیر به سوی هدف است نقش عمل در تاثیر دعا روشن می گردد. 🗯مجموع شرائط پنجگانه فوق روشنگر این واقعیت است که دعا نه تنها نباید جانشین اسباب طبیعی و وسائل عادی برای وصول به هدف گردد، بلکه برای اجابت آن باید در برنامه های زندگی دعا کننده دگرگونی کلی به عمل آید، روحیات شخص، نوسازی شود، و در اعمال پیشین تجدید نظر گردد. 📚برگرفته از تفسیر نمونه،ایت الله العظمی مکارم،ج1 ص643 به بعد https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال فرمودید که زنان هم می توانند درخواست حورالعین کنند آیا انتخاب انها محدود به یکی است مثل دنیا و اگرمحدودنیست محدودیت های تعدد شوهر چگونه حل گردیده ؟ یکی از محدودیت ها غیرتمند بودن است آیا غیرتمند بودن منتفی می گرد 🗯پاسخ: 🔷توجه به چند نکته لازم است: 1⃣در قران کریم این بشارت داده شده است که مومنان در صورتی که همسران و فرزندانشان نیز مومن باشند در کنار یکدیگر خواهند بود .بنا براین زنان می توانند در کنار همسران دنیوی خود باشند 📓رعد 21- غافر8- زخرف 69 و70-طور21 2⃣زنان بهشتی یا می توانند به همسران دنیوی خود قناعت کنند و یا می توانند همسران جدیدی برگزینند. 🗯 در روایتی امده است که امام صادق فرمود: « اگر مرد از زن برتر باشد و بخواهد همسر دنیوی خود را به همسری برگزیند همان زن همسر او می تواند باشد و اگر مقام زن برتر از مرد باشد زن مخیر به انتخاب همسر دنیوی و یا غیر او است و اگر همسر دنیوی خود را بخواهد همان همسر اوست» 📚بحار الانوار ج8 ص105 3⃣زنان می توانند از همسران بهشتی یا همان حوریان بهشتی نیز بهره مند شود. ❗ایت الله العظمی مکارم شیرازی می فرماید: "واژه حور بر مذکر ومونث هر دو اطلاق میشود ومفهوم گسترده ای دارد که همه همسران بهشتی را شامل میشود، همسران زن برای مردان با ایمان وهمسران مرد برای زنان مومن" 📚پیام قرآن،ج6 ص202 ❗امیر مومنان فرمود: "در بهشت بازاری است که درآن خرید وفروش نیست، تنها در آن جا تصویر مردان وزنان وجود دارد، هرکس که تمایلی به آنان پیدا کند از همان جا بر او وارد میشود" 📚بحار الانوار،ج8 ص148 4⃣با توجه به این که نعمتهایی که در بهشت است تجسم اعمال دنیوی بهشتیان می باشد ،همسران بهشتی و حور العین در حقیقت تجسم اعمال بهشتیان است در نتیجه ممکن است بهشتیان با توجه به اعمالشان همسران بهشتی متعددی داشته باشند چنان که در ایات قران به این مساله اشاراتی شده است 📓بقره 25- نسائ 57- ال عمران 15- یس 55-56 و ... 5⃣کینه و دشمنی و حسادت و غیرت های بیجا در بهشت وجود ندارد. ❗خداوند درمورد بهشتیان می فرماید: «آنچه در دلها از کینه ( ودشمنی) وحسد دارند بر می کنیم ( تا در صفا وصمیمت با هم زندگی کنند) » 📓 اعراف 43 ❗در روایتی آمده است: "هنگامی که بهشتیان به سوی بهشت روان شدند بر در بهشت درختی می بینند که از ریشه آن دوچشمه جاری است از یکی از آن چشمه ها می نوشند وتمام کینه ها وحسد ها از قلب آنها شسته میشود واین همان شراب طهور است... " 📚تفسیر المنار،ج8 ص421 6⃣فرد بهشتی هر چه طلب کند برایش اورده می شود و در بهشت احساس محرومیت نسبت به امری وجود ندارد. 🗯می فرماید: « برای شما در بهشت هر چه که اشتها داشته باشید و بخواهید فراهم است» 📓فصلت31 🗯« در بهشت هر چه جانها اشتها داشته باشند فراهم است» 📓زخرف71 ❗️همین مضمون در ایات زیر نیز امده است: 📓انبیا102- فرقان16- نحل31- یس57- ق 31-35 🗯حال می گوییم: ❗️به مقتضای ایات بالا اگر زنان بهشتی خواهان همسران متعدد باشند دلیلی ندارد که بگوییم به انها داده نمی شود بلکه مضمون ایات این است که انان هر چه بخواهند به انها داده می شود و یکی از این ها همسران متعدد بهشتی می تواند باشد. ❗️البته ممکن است برخی بگویند که طبیعت زن مبتنی بر « تک همسری» می باشد و انان به هیچ وچه خواهان همسران متعدد نیستند در این صورت فرض تعدد همسران برای انان قابل طرح نیست . 🗯البته به مقتضای انچه امد اگر انان خواهان همسران متعدد باشند حتما این درخواست انها اجابت خواهد شد . https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال برهان شر یکی از قدیمی‌ترین و مهمترین برهانهای دلایلی است، که علیه وجود خدا آورده شده است. شاید نخستین کسی که برهان شر را به نوعی مطرح کرده است فیلسوف اتمیست لذت جوی و ماده‌گرای یونان باستان باشد. او گفته: یا خدا می خواهد شر را از میان بر دارد و نمی‌تواند. یا اینکه او می‌تواند اما نمی‌خواهد. یا اینکه نه می‌تواند نه می‌خواهد. اگر او می‌خواهد اما نمی‌تواند پس ناتوان است. اگر می‌تواند اما نمی‌خواهد پس او شرور و نابکار است. اما اگر خداوند هم می‌تواند و هم می خواهد که شر را براندازد پس چگونه است که شر در جهان هنوز وجود دارد. [ اپیکروس 350 قبل از میلاد. ممنون میشم پاسخ بدید. 🔶پاسخ: ❗️خیر به چیزی گفته می شود که هماهنگ با وجود ما و مایه پیشرفت و تکامل ان است و شر چیزی است که نا هماهنگ با آن می باشد و مایه عقب ماندگی و انحطاط گردد و از اینجا روشن می شود که خیر و شر جنبه نسبی دارد .ممکن است امری درباره ما خیر باشد و برای دیگران شر یا برای تمام انسان ها خیر باشد و نسبت به نوعی از حیوانات مایه شر گردد . ❗️فی المثل ابرهایی در آسمان ظاهر می شود وبارانی می بارد ،مزارعی آباد می گردد و درختانی بار ور می شود اما همین باران در نقطه دیگر سیلابی به حرکت در می آورد و مایه ویرانی می گردد یا خانه پرنده ای با نم نم مختصر باران خراب می شود در حالی که برای ما لطافت هوا می بخشد . 🗯در اینجا هر گروهی با مقیاس وجود و منافع خویش این پدیده ها را می سنجد و نام خیر و شر بر آن می نهد. 🔴حقیقت این است که در جهان هستی چیزی جز خیر وجود ندارد و انچه شر نامیده می شود یا عدمی است و یا جنبه نسبی دارد.مثلا می گوییم فقر شر است در حالی که فقر چیزی جز نداشتن مایحتاج زندگی نیست و نداشتن یک امر عدمی است و عدم چیزی نیست که آفریدگار داشته باشد. 🗯یا این که می گوییم نیش زنبور عسل و چنگال درندگان شر است در حالی که ما خودمان را محور قرار می دهیم و چنین قضاوتی می کنیم اما اگر زنبور را در نظر بگیریم می بینیم نیش برای او یک وسیله دفاعی است تا مهاجمان را از خود دور کند و دندان و چنگال درندگان وسیله صید و تغذیه است و برای انها جنبه حیات دارد پس خیر است به این ترتیب بسیاری از موجودات به خاطر تفکر خود محوری ما شکل شرور به خود گرفته اند. 🗯گاه نیز جهل سبب می شود که اشیایی را به خاطر عدم اگاهی بر فوائد آن شر بدانیم مثلا ممکن است ما وجود میکروب ها را شر بدانیم چرا که موجب بیماریند اما اگر به نظریه دانشمندان توجه کنیم که میکروب های بیماری زا سلول های بدن انسان را به یک مبارزه دائم دعوت می کنند و در این مبارزه سلول های فعالتر و دارای رشد و نمو بیشتری می شوند به طوری که اگر میکروب ها نبودند شاید اندام یک انسان به طور متوسط بیش از هشتاد سانتی متر نبود آنهم اندامی ضعیف و ناتوان در این صورت قبول می کنیم که اطلاق شر بر انها زاییده جهل ما است . ❗️قضاوت ما درباره سود و زیان هرچیزى همواره نسبى است، آنچه سود خود ماست خوب و مفید و آنچه بر زیان ماست بد و مضر مى دانیم و هرگز حساب نمى کنیم که فلان حادثه که در سرنوشت ما اثر بدى گذاشته در اجتماع و آینده چه آثارى به بار خواهد آورد، زیرا یک مادّه شیمیایى ممکن است براى ما سمّى مهلک محسوب شود، در صورتى که ممکن است براى دیگرى دارویى حیاتبخش باشد و بالعکس.... ❗️ولى آیا تنها سود و زیان ما مى تواند ملاک خوب و بد بودن یک موجود، یا یک حادثه باشد و یا این که براى قضاوت کلّى و نهایى باید مجموعه تاثیرات این حادثه را در تمام موارد در نظر بگیریم و روى هم رفته مورد نظر و مطالعه قرار دهیم؟ 🔷هنگامى که باران شدیدى مى بارد، قهراً سود و زیانى به بار مى آورد؛ قضاوت مردم درباره آن مختلف است کسانى که در اثر جارى شدن سیل خانه یا مزرعه شان آسیب دیده، ناله کنان مى گویند: نمى دانم چرا این بلاى ناگهانى متوجّه من شد! 🔷و دیگران که از بى آبى باغ و کشتشان رنج مى برند و این باران باعث وفور آب قنات یا نهرشان شده است، مى گویند: به به! چه نعمت بزرگى بود، خدالطف خود را شامل حال ما کرده است! ♦️ولى اگر مجموعه تاثیرات این باران را در نظر بگیرند، همگى آن را «باران رحمت» مى نامند نه قهر طبیعت. 👌بعلاوه برخى از بلاها نعمت بزرگى هستند که ما از حقیقت آنها غافلیم؛ مثلا، بعضى بیمارى هاست که انسان در دوران عمر خود یک مرتبه به آن مبتلا مى شود، ولى اثر آن این است که در وجود بیمار براى همیشه مصونیّتى در مقابل آن بیمارى یا بیمارى هاى مشابه آن ایجاد مى کند. ❗️اگر به همان لحظه ابتلا نگاه کنیم، آن را بلا مى نامیم در صورتى که اگر آثار آن را براى تمام عمر در نظر بگیریم قطعاً نعمت خواهیم خواند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 ❗️یکى دیگر از فلسفه بروز بلاها، درک وجود نعمتهاست. قابل انکار نیست که ما در یک دریا از نعمت و موهبت الهى غرق هستیم، ولى وجود بیشتر آن نعمت ها را، درک نمى کنیم؛ مگر در صورت ى که موقّتاً آن نعمت از ما سلب شود. تصوّر کنید اگر بیمارى در جهان وجود نداشت چگونه مى توانستیم بفهمیم که سلامت و صحّت ما چه موهبت بزرگى است یا اگر تاریکى شب نبود، چگونه مى توانستیم بفهمیم که امواج نور آفتاب که در روز بى دریغ بر چهره جهان پاشیده مى شود، چه نعمت گرانبهایى است! اگر گاه و بیگاه زمین - این گهواره زندگى - در زیر پاى ما مختصر لرزشى نداشت، آیا هیچ معلوم مى شد که آرامش زمین یعنى چه! و اگر گاهى خشکسالى واقع نمى شد، آیا ممکن بود بدرستى نقش اساسى باران را در زندگى خود متوجّه شویم! 👌بنابر این براى این که بشر به مواهب بى شمار زندگى توجّه خاصّى پیدا کند و از آنها و خداوند موهبت بخش خود قدردانى کند، گاه و بیگاه تغییر مختصرى در آنها واقع مى شود تا ما را به این حقیقت بزرگ و ارزنده واقف سازد. این تغییرات مختصر و موقّتى همان است که ما آن را «بلا» مى نامیم. ⁉️آیا به توجّه به این نکته، این «بلا» براى اجتماع انسان درس آموزنده اى نیست و آیا اگر آنها را «نعمت بزرگى» بنامیم، جاى تعجّب دارد! 🗯از این سخنان چند نتیجه حاصل شد: 1⃣در جهان جز خیر محض چیز دیگری وجود ندارد 2⃣شر امری عدمی است و امر عدمی نیاز به افریننده ندارد 3⃣علم انسان محدود است و بسیاری از وقائع را شر می پندارد در حالی که حقیقتا چنین نیست 4⃣مصالح نوعیه بر مصالح شخصیه رجحان دارد این مطلب حکم صریح عقل است .بنا براین خیلی از حوادث است که برای مجموعه حیات بشری مصلحت دارد ولی ممکن است که برای فرد یا افرادی شر محسوب شود مانند سیل و زلزله 5⃣حوادث سبب می شود که انسان قدر نعمات را بهتر بشناسد 6⃣برخی از مصائب جزو مشکلات خود ساخته است و یا جنبه مجازات بر گناهان دارد 7⃣برخی از مصائب عامل شکوفایی استعدادهاست زیرا وقتی انسان با مشکلی برخورد می کند در پی راه و چاره می شود 8⃣برخی از مصائب عامل تنبه و ترس و بازگشت به سوی خدا می شود 🗯تفصیل این موارد در پاسخ های گذشته امده است. 👌اگر به نکاتی که امد توجه شود روشن می شود که شرور حقیقتا خیر محض هستند و منافع انها بازگشت به نوع بشر و یا فرد فرد انسان ها ویا حیوانات می کند و این سخن که خداوند باید شرور را از بین ببرد سخنی غیر صحیح می باشد . 📚منابع: 🗯تفسیر موضوعی پیام قران،ایت الله العظمی مکارم شیرازی ج3 و4 🗯 الالهیات،علامه سبحانی،ج1 🗯بدایه الحکمه،علامه طباطبایی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال برخی میگن مگر اینطور نیست که امام زمان وقتی ظهور می کند که ظلم و ستم و گناه و فساد زیاد بشه پس باید ما هم گناه و معصیت کنیم تا ظهور نزدیک بشه 🗯پاسخ: ❗️در کتاب پاسخ به پرسشهای مذهبی در برابر این سوال چنین امده است: 🔷اولا:باید توجّه نمود که شرط ظهور امام هرگز منحصر به گسترش فساد در اجتماع انسانى نیست بلکه هرگاه مردم جهان از نظر رشد فکرى و کمالات روحى به حدى برسند که بتوانند ارزش وجود امام را درک نمایند و شایسته رهبرى او گردند، در این صورت امام بدون هیچ قید و شرطى ظهور نموده و از پس پرده غیبت بیرون مى آید. 🗯در کتاب هاى عقاید و مذاهب بطور مبسوط و گسترده بحث و بررسى شده است که مانع اساسى براى غیبت امام، اخلاق و روحیّات و عدم آمادگى جامعه انسانى براى ظهور و حکومت آن حضرت است و اگر این مانع برطرف گردد، دوران غیبت او سپرى خواهد شد. ❗️دانشمند بزرگ و فیلسوف عالى قدر اسلام مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسى در کتاب «تجرید العقائد» در این باره سه جمله کوتاه و پر مغز دارد که با توضیح مختصرى در اینجا نقل مى کنیم: 1- وجوده لطف :وجود امام معصوم خواه آشکار و خواه پنهان براى جامعه انسانى نعمت معنوى و وسیله نزدیکى به اطاعت فرمان پروردگار است زیرا رابطه هدایت الهى میان خدا و مردم، به وسیله امام برقرار مى گردد و بسیارى از نعمت هاى معنوى و مادّى به خاطر امام به مردم مى رسد، حتّى هدایت معنوى امام نسبت به افراد شایسته همیشگى است - اگر چه او را نبینند و نشناسند. 2- وَ تصرفه لطف اخر :هرگاه امام از پس پرده غیبت بیرون آید و به راهنمایى ظاهرى بپردازد و زمام امور را به دست بگیرد خود نعمت دیگرى است در این موقع نه تنها یک گروه از وجود او بهره مند مى گردند بلکه همه جامعه انسانى از وجود او که مظهر عدل و داد و مجرى دستورهاى آسمانى و احکام الهى است، بهره مند خواهند بود. 3- وعدمه منا :هرگاه او از تصرّف در امور مردم خوددارى مى کند و در پس پرده غیبت به سر مى برد و به بزرگترین آمال و آرزوى بشر تحقّق نمى بخشد، براى موانعى است که خود مردم بر سر راه او به وجود آورده اند و علّت اساسى سلب این نعمت، خود مردم هستند واگر خود مردم براى حکومت واحد جهانى آن هم برپایه فضیلت و اخلاق و عدل و داد و رعایت حقوق و احکام اسلامى - آمادگى پیدا کنند، بطور مسلّم آشکار خواهد شد و هیچ گاه از ناحیه خداوند کوتاهى از ابراز لطف نبوده، این خود مردمند که ظهور حکومت حقّه الهى را به تأخیر انداخته اند. 📚کشف المراد،ص226 ❗️بنابر این، توسعه فساد و گسترش آلودگى، شرط منحصر ظهور امام نیست که به جز آن، به فکر راه دیگرى نباشیم و در پیدایش آن تسریع نماییم، بلکه راه نزدیکترى دارد که همان پیدایش لیاقت و شایستگى در مردم است. 🗯و به عبارت دیگر، شرط رهبرى دو چیز است: 1- وجود رهبر 2- آمادگى مردم براى پذیرش رهبر ❗️مسلّماً اگر شرط دوّم از ناحیه مردم تحقّق یابد، خداوند شرط اوّل را بلافاصله ایجاد خواهد نمود. 🔷ثانیاً: گسترش فساد و آلودگى جامعه بشرى هدف اصلى نیست، بلکه زمینه را براى ظهور حضرت مهدى و اصلاح جامعه انسانى فراهم مى سازد زیرا هنگامى که ظلم و جور زمین را فرا گرفت و بشریّت گرفتار تبعیضات ناروا و مفاسد گوناگون گردید و مشکلات طاقت فرسا گریبان انسان ها را گرفت و تجارب مختلف نشان داد که انسان تنها به اتّکاى نیروى خود و قوانینى که وضع کرده نمى تواند مشکلات را ریشه کن سازد و عدالت اجتماعى را در سراسر کره زمین مستقر نماید در این هنگام، آمادگى فکرى کامل براى پذیرش برنامه یک رهبر الهى پیدا مى کند که بیمارى هاى این بیمار خسته را با نسخه هاى آسمانى خود درمان نماید و مى فهمد که نقش دیگر و انقلاب برترى لازم است که به همه نابسامانى ها خاتمه بخشد. 🗯اصولا هیچ نهضت اصلاحى بدون یک زمینه فکرى قبلى انجام نمى پذیرد و اصل «عرضه و تقاضا» که یک اصل اقتصادى است، در عین حال، یک اصل اجتماعى نیز مى باشد و تا درخواستى در مردم نباشد، عرضه هر نوع کالاى معنوى و مادّى بى ارزش و بى ثمر خواهد بود. ⁉️ولى آیا زمینه فکرى و آمادگى روحى براى یک نهضت اصلاحى و جهانى، که منجر به برقرارى حکومت واحد جهانى، آن هم براساس عدل و داد و ارزش هاى اخلاقى و رعایت حقوق و مقرّرات اسلام گردد کافى است، یا این زمینه فکرى پشتوانه دیگرى لازم دارد که این دگرگونى فکرى را به صورت انقلاب خارجى درآورد و هر نوع مانع را از سر راه نهضت بردارد و از این زمینه فکرى حدّاکثر بهره بردارى را بنماید. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ :👇👇👇 ❗️نه تنها تجارب بى شمار و آزمایش هاى متوالى این مطلب را تصدیق مى کند، بلکه روایات و احادیث زیادى که درباره نهضت این مصلح جهانى وارد شده است، آشکارا مى رساند که انقلاب آخرین حجّت الهى پس از پدید آمدن یک زمینه فکرى، نیاز به قدرت و نیرو دارد که بتواند در پرتو آن قدرت، از زمینه هاى موجود بهره بردارى کند و هر مانعى را که بر سر راه نهضت خود وجود دارد برطرف س ازد و در احادیث اسلامى به وجود انصار و یاران و تعداد آنها و این که قیام حضرت مهدى توأم با قدرت و نیرو خواهد بود، تصریح شده است. 🗯در این موقع ما باید براى تأمین منظور دوّم و تربیت اعوان و انصار و سربازان فداکار که جان به کف در راه آرمان هاى الهى نبرد و فداکارى نمایند، در پرورش افراد صالح و جانباز بکوشیم و تا آن جا که امکانات اجازه مى دهد، براى یک چنین نهضت وسیع جهانى، افرادى را تربیت کنیم که بتوانند آرمان هاى جهانى آن حضرت را در سرتاسر جهان تحقّق بخشند و یک چنین هدف مقدّسى در صورتى انجام مى گیرد که مصلحان اجتماع دست روى دست نگذارند و از هیچ گونه اقدامى در راه تربیت افراد با ایمان دریغ نورزند. 🔷ثالثاً: از همه اینها گذشته، ما باید موقعیّت خود را در زمینه انقلاب «حضرت مهدى» مشخّص کنیم; بدیهى است اگر ما به گسترش فساد کمک کنیم، از کسانى خواهیم بود که انقلاب حضرت مهدى براى درهم کوبیدن آنها صورت مى گیرد و اگر درصدد اصلاح جامعه باشیم، از کسانى خواهیم بود که در ارتش انقلابى حضرت مهدى همکارى مى کنند بنابر این، به فرض این که با کمک کردن به توسعه فساد، ظهور حضرت مهدى را به پیش بیندازیم، وضع خود را بطور قطع به خطر انداخته ایم، مگر نه این است که حضرت مهدى براى کوتاه کردن دست فاسدان و برچیدن بساط ظلم و فساد قیام مى کند، ما چگونه مى توانیم با گسترش فساد از انقلاب او بهره مند شویم؟ 🗯بنابر این، سکوت در برابر فساد و یا کمک به توسعه فساد چه از لحاظ کلّى و چه از نظر شخصى براى ظهور حضرت مهدى صحیح نیست. ❗️بیشتر به نظر مى رسد که این اشکال و مغلطه کارى را کسانى درست کرده اند که مى خواهند از زیر بار مسؤولیّت ها فرار کنند و یا آلوده به هر فسادى شوند. 📚پاسخ به پرسشهای مذهبی،ایات عظام مکارم و سبحانی،ص209 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال چرا پیامبر به معنای سوره بقره در مورد تعهدنامه و سند گرفتن از معاملات و حوادث مهم ،، عمل نکرد و در مورد جانشینی امام علی وصیتنامه ای ننوشت و یا تعهدنامه ای با شاهد ،، نگرفت 🔶پاسخ: ❗️نکات 1⃣همین مطلب را ما از شما می پرسیم چرا پیامبر برای خلافت ابوبکر نوشته ای ننوشت تا اختلاف ایجاد نشود. ❗️به این روایت از کتب خودتان توجه کنید: 🗯عبدالله بن عمر نزد خلیفه دوم رفته و خطاب به او چنین می گوید: « مردم می گویند تو نمی خواهی پس از خودت جانشینی قرار دهی .چگونه می خواهی چنین کنی در حالی که اگر تو شتران یا گوسفندانی داشتی و انان را بدون قرار دادن سرپرست برای اداره امورشان رها کنی به تحقیق همه می گویند در حق انان کوتاهی کردی در حالی که اداره امور مردمان مهمتر از اداره شتران و گوسفندان است .وقتی خدا را ملاقات کنی در حالی که جانشینی برای خودت قرار نداده باشی در برابر خدا چه جوابی داری»؟ 📚صحیح مسلم،ج4 ص102 📚فتح الباری ج13 ص175 ⁉️چگونه است که عبدالله بن عمر از پیامبر بیشتر به فکر امت است و عمر را بر حذر می دارد که بدون انتخاب جانشین امت را رها نکند اما پیامبر بدون تعیین جانشین امت را ترک می کند؟ 🗯ویا نقل می کنید که عایشه به عمر چنین گفت: « امت محمد را بدون سرپرست رها نکن چرا که من می ترسم فتنه ای صورت گیرد» 📚الامامه و السیاسه،ج1 ص28 ⁉️ایا نگرانی عایشه برای امت بیشتر از پیامبر گرامی است 2⃣پیامبر گرامی بارها تصریح به خلافت و امامت حضرت علی کردند و در روز غدیر در برابر جمعیت 120 هزار نفری اقدام بر این امر کردند ( شواهد و مدارک مساله در پاسخ های گذشته کانال موجود است) اما با این وجود تصمیم گرفتند که این مساله را به صورت مکتوب نیز بیان کنند اما ... 🗯بخاری روایت می کند: « وقتی بیماری پیامبر شدت گرفت صحابه را امر کرد کاغذی برای من بیاورید تا نوشته ای برایتان بنویسم تا به وسیله آن هیچ گاه گمراه نشوید .عمر گفت درد بر پیامبر غلبه کرده است( هذیان می گوید) کتاب خدا ما را بس است .سر و صدا شدت یافت( برخی می گفتند بیاورید و برخی مانع میشدند) پیامبر نیز فرمود: ( حال که چنین است) از کنار من برخیزید نزد من دعوا کردن مناسب نیست» 📚صحیح بخاری ج1 ص36 و ج5 ص137 📚صحیح مسلم ج2 ص14 📚مسند احمد،ج3 ص346 و... 🗯امام غزالی از بزرگان اهل سنت چنین می اورد: « پیامبر پیش از رحلت فرمود کاغذ و قلمی برایم بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خود حل و کسی را که مستحق آن است برای شما معرفی کنم اما عمر مانع شد و گفت به سخنان این مرد توجه نکنید که هذیان می گوید» 📚سر العالیمن،ج1 ص18 🗯« عمر نیز در گفتگویی با ابن عباس تصریح می کند که پیامبر می خواست بر خلافت علی تصریح کند» 📚شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید ج3 ص14 ❗️نووی در شرح صحیح مسلم می اورد: « آن حضرت می خواست جانشین پس از خود را به اسم معین و تصریحش کند تا پس از وی نزاع و فتنه بر پا نشود» 📚شرح النووی علی صحیح مسلم،ج11 ص90 🗯ابن حجر می آورد: « حضرت قصد داشت اسامی جانشینان پس از خویش را بنویسد تا میان انها اختلاف نشود» 📚فتح الباری،ج1 ص209 🗯آری پیامبر می خواست به وظیفه خود در مکتوب داشتن خلافت و ولایت عمل کنند اما مانع او شدند و پیامبر نیز از این امر منصرف شد زیرا: ❗️وظیفه پیامبر ابلاغ است نه اجبار چنان که خداوند می فرماید: « در هر حال تو فقط مامور ابلاغ هستی و حساب انها بر ماست» 📓رعد40 🗯وفرمود: « بر پیامبر چیزی جز رساندن اشکار نیست» 📓نور54 ⁉️از صحابه ای که پیش روی حضرت و در برابر چشمان مبارکش نسبت هذیان گویی می دهند ایا اگر با پافشاری و اصرار حضرت وصیتی هم نوشته می شد انها تلاش نمی کردند تا برای اثبات هذیان گویی پیامبر به راههای دیگری متوسل شوند که حتی دیگر سخنان حضرت را تحت الشعاع قرار دهند؟ ⁉️ایا از انان که با وجود نوشته نشدن وصیت نسبت هذیان گویی به پیامبر دادند اگر وصیت نوشته می شد نسبت جنون و امثال آن به پیامبر نمی دادند ؟ 3⃣انچه بر پیامبر واجب بود داشتن وصیت بود نه نوشتن وصیت و رسول خدا نیز بارها به صورت شفاعی وصیت نامه خود را مبنی بر خلافت اهل بیت برای صحابه مطرح کرد و سرایت دادن حکم نوشتن که در آیه در مورد معاملات و داد و ستد وارد شده است به مساله خلافت و جانشینی قولی بدون مستند و دلیل می باشد و به فرض هم بگوییم نوشتن لازم و واجب بود باز صحابه مانع پیامبر گرامی شدند تا وظیفه خود را به انجام برساند ⁉️کسانی که اجتماع یکصد و بیست هزار نفری غدیر در مورد خلافت حضرت علی را منکر می شوند برایشان انکار نوشته نیز کاری ندارد زیرا خواهند گفت: 🗯پیامبر در طول خود خط ننوشت و این خط جعلی است و از خود ایشان نیست . 🗯اگر به کسی املا می کرد و حضرت علی می نوشت گفته می شد این مساله چون به نفع نویسنده است نظر خود اوست و مردود است 🔴ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯اگر شخص سومی می نوشت گفته می شد کاتب همیشگی پیامبر حضرت علی بوده و کتابت از هر شخص دیگری مردود است لذا نوشتن وصیت نامه برای این لجوجان فائده ای نداشت ❗️اما پیامبر گرامی بارها و بارها به صورت شفاهی بر خلافت اهل بیت تاکید کردند و روایات و سخنان فراوانی علاوه بر ایات قرآن بر این مساله از ایشان صادر شده است که جهت اگاهی رجوع کنید به کتاب شریف «احقاق الحق وازهاق الباطل » اثر گرانبهای« قاضی نور الله شوشتری »که به همراه ملحقات در 32 جلد به چاپ رسیده است https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال خداوند از ازل می دانست که فلان جانی در لحظه ای معین دست به حنایت می زند بنابراین هر گاه فرد جنایتکار دست به جنایت نزند در این صورت به اصطلاح علم خداوند خلاف از آب در می آید.ایا با توجه به علم ازلی الهی ما در اعمالمان مجبور نیستیم به گونه ای که باید حتما مطابق علم خداوند محقق شود 🗯پاسخ: ❗انچه شما در پرسش پیرامون علم خداوند گفتید کاملا صحیح و منطقى است، یعنى خداوند از ازل از همه چیز آگاه بوده است. ولى نتیجه اى که از آن گرفته شده «پس بشر در انجام هر نوع کار خود مجبور است»، صد درصد باطل و بى پایه مى باشد. 🗯در این جا براى روشن شدن این حقیقت بیان دو نکته لازم است: 1⃣آزادى بشر در اراده و انتخاب هر نوع کارى که مى خواهد انجام دهد، مورد احترام و اتّفاق همه خردمندان جهان است حتّى آنان که سنگ مجبور بودن بشر را به سینه مى زنند و بشر را فاعل جبرى «مختار نما» مى دانند عملا به این اصل حترام گذارده، خود و دیگران را در قسمتى از کارها، فاعل آزاد و صاحب اختیار مى دانند و لذا هر موقع از کسى مثلا سخنان توهین آمیز بشنوند و یا فرزند خود را در انجام وظایف سست و تنبل مشاهده بنمایند، فوراً ناراحت شده و موضوع مجبور بودن توهین کننده یا فرزند را به دست فراموشى سپرده، شروع به داد و فریاد مى کنند و متخلّف را به کیفر کردار خود مى رسانند. ❗️بنابراین باید بپذیریم که آن فرد جانى که مثلا با ضربه چاقو انسانى را از پاى در مى آورد و یا میگسارى که جام ها را یکى پس از دیگرى سر مى کشد، با آزادى و اختیار، بدون جبر و فشارى از درون خود یا خارج، دست به این کارها مى زند و هیچ با وجدانى نمى تواند بگوید که آدم کشى و می گسارى، براى این افراد مانند نفس کشیدن و هضم غذا یک امر غیر اختیارى و اجتناب ناپذیر است 2⃣علم خداوند همان طور که بیان شده واقع نماست و سرِمویى از واقع تخلف نمى کند، ولى باید توجّه داشت که علم خداوند به چیزى با آن قید و صفتى که درخارج دارد و با خصوصیّتى که تحقّق پذیرفته است تعلّق مى گیرد. 🗯توضیح این که: ❗️بشر در طول زندگى مبدا دو نوع کار است; یک دسته از کارها را از روى اراده و اختیار انجام مى دهد و بارزترین ممیّز این قسمت از کارها این است که «کار اختیارى» اوست. ❗️دسته دیگر از کارهاى او «افعال غیر ارادى» و به اصطلاح «اضطرارى» او مى باشد، مانند گردش خون در رگ ها و ضربان قلب و فعّالیّت دستگاه گوارش و... و ممیّز روشن این دسته از کارها این است که فعل «غیر اختیارى» اوست. 🗯روى اصل مسلّمى که گفته شد یعنی علم خداواقع نماست و سرِسوزنى از واقع تخلّف نمى کند هریک از افعال ما به آن رنگ و خصوصیّتى که در خارج دارند براى خداوند از «ازل» معلوم بوده است 🗯یعنى خداوند از نخست مى دانست که فعل معیّنى در لحظه خاصّى با کمال اختیار و آزادى از ما سر مى زند و همچنین قسمت دوّم از افعال ما، خداوند از «ازل» مى دانست که فعل خاصّى در یک ساعت معیّن از روى اضطرار از ما صادر مى گردد. 🗯با در نظر گرفتن این دو مطلب که اساس پاسخ را تشکیل مى دهند، به توضیح پاسخ توجّه فرمایید: 🗯مطلب اوّل ثابت نمود که قسمتى از افعال ما فعل ارادى و اختیارى ماست و در انجام و ترک آنها کمال آزادى را داریم. ❗️همچنین مطلب دوّم اثبات کرد، همان طور که خداوند از «اصل کار» ما آگاه است، همچنین از خصوصیّت و رنگ و صفت آن که اختیارى و یا اضطرارى بودن است، آگاه و مطّلع است 🔷 و به عبارت دیگر: فعل ما با آن مشخّصات و ممیّزاتى که در خارج دارد براى او معلوم مى باشد. 🗯روى این دو اصل درباره افعال اختیارى خود چنین نتیجه مى گیریم که : ❗️خداوند از ازل مى دانست که فلان جانى در ساعت معیّنى از فلان روز، با کمال آزادى و اختیار با ضربه چاقویى کسى را از پاى در مى آورد. 🗯یک چنین علم پیشین (علم ازلى خدا) هرگز موجب «جبر» و سلب آزادگى از انسان نمى شود و شخص جنایتکار حق ندارد علم ازلى خدارا بهانه قرار داده و خود را در انجام جنایت مجبور و مضطر قلمداد نماید، زیرا درست است که خداوند از ازل مى دانست که جانى دست به جنایت مى زند، ولى او نه تنها از اصل عمل آگاه بود بلکه از این هم آگاه بود که آن شخص، این جنایت را از روى اختیار و با کمال آزادى انجام مى دهد. (دقّت کنید) ❗️چنین علمى نه تنها موجب جبر در انسان نیست، بلکه مویّد و روشنگر آزاد بودن اوست؛ زیرا از آن جا که علم خدااز هیچ جهت تخلّف پذیر نیست و از هر نظر واقع نماست، ناچار باید آن شخص عمل خود را از روى اختیار و آزادى انجام دهد و اگر فرض کنیم که او در انجام آن کار مجبور گردد و در انجام آن اختیار و آزادى نداشته باشد، در این صورت علم خدابر طبق واقع نبوده، بلکه جهل خواهد شد 📚الالهیات،علامه سبحانی،ج2 ص199 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال قرآن می فرماید: ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی تنها تورا می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم .با وجود این ایه شما شیعیان چگونه به اهل بیت توسل می کنید و از غیر خدا کمک می خواهید 🗯پاسخ: ❗️درخواست کمک از غیر خدا دو صورت دارد: 1⃣کمک خواهی از غیر خدا خواه انسان باشد خواه عامل طبیعی با اعتقاد به این که او در فعل و کمک رسانی خود از خدا بی نیاز و از موضع استقلال انسان را یاری کند.چنین کمک خواهی جز « شرک» نام دیگری ندارد زیرا اعتقاد به استقلال موجودی و بی نیازی او از خدا خواه از نظر وجود و هستی خواه از نظر فعل و کار اعتقاد به الوهیت و خدایی اوست طبعا هر نوع درخواست کمک با این اعتقاد مایه شرک خواهد بود حتی اگر کشاورزی عوامل طبیعی را بدون اذن خدا پرورش دهنده بذر و به بار اورنده محصول بداند چنین فردی یا منکر خداست و یا مشرک می باشد . 2⃣استعانت از غیر خدا به قید این که فرد در کمک رسانی خود از قدرت و نیروی خدادادی بهره گرفته و انسان را یاری می کند چنین کمک خواهی نه تنها مایه شرک نیست بلکه عین توحید و درخواست کردن از خداست .زیرا جهان افرینش جهان اسباب و مسببات است و فیض الهی طبق مشیت خدا از مجاری یک رشته اسباب به انسان می رسد و سبب در کار خود استقلال ندارد و به امر الهی کار خود را صورت می دهد. 🗯ایه ای را که در سوره حمد شب و روز می خوانیم استعانت را به خدا منحصر می کند و فرمان می دهد که تنها باید از او کمک خواست در مقابل کار مشرکان است که از بت های خود طلب استعانت کرده و انها را در فعل و کار خود مستقل می پنداشتند . ❗️ولی هر گاه درخواست کمک از فردی از این قید پیراسته شود و او را وجودی ممکن و غیر مستقل دانیم و کمک رسانی او را منوط به اذن الهی و مشیت او شمردیم طبعا چنین درخواستی هر چند به ظاهر از غیر خداست ولی در واقع درخواست کمک از خداست که به این فرد قدرت و توانایی داده که در مواردی دیگران را یاری کند. ❗️قرآن در سوره حمد یاد آور می شود که فقط از خدا استعانت بجوییم ولی در موارد دیگر دستور می دهد که از غیر او نیز استعانت بجوییم مانند: 🔷« از صبر و نماز کمک بگیرید» 📓بقره45 🔷ذو القرنین چنین می گفت: « مرا با نیرویی یاری کنید» 📓کهف95 🔷« هرگاه ( مومنان غیر مهاجر در مکه در حفظ دین خود) از شما یاری طلبیدند بر شماست که انها را یاری کنید» 📓انفال72 🗯این ایات و ایات دیگر و سیره عقلای جهان حاکی از آن است که استعانت از غیر خدا به نحوی که بیان شد ارتباطی به شرک ندارد زیرا انها مستقل نبوده و اگر توانایی در رفع مشکلی دارند به اذن خدا می باشد و درخواست از انان عین درخواست از خداست و خداوند فیض خود را از طریق انان جاری می سازد و این عین درخواست کردن از خدا می باشد 📚راهنمای حقیقت،علامه سبحانی،ص159 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال سوالی داشتم چند وقت پیش یکی از اشنایان ما مرد او را جهت تبرک به حرم حضرت معصومه بردیم بعد دفن کردیم اما عده ای از اقوامش که سنی بودند بر این کار اشکال کردند وگفتند نقل جنازه به اماکن متبرکه مشروع و جایز نیست و بینشون دعوا و کشمکش شد خواستم در این مورد توضیح بدید 🗯پاسخ: ❗️نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر دو حالت دارد: 1⃣نقل جنازه پيش از دفن آن در مکان خاص 2⃣ نقل جنازه پس از دفن براي دفن در مکان ديگر ❗️در اينجا ما آراي ائمه چهارگانه اهل سنت را ذکر میکنیم تا روشن شود نقل جنازه پيش از دفن به اتفاق آرا، جايز است، و در اين مورد، فتاوي را از کتاب «الفقه علي المذاهب الأربعة» نقل مي کنیم : 🗯مالکي ها مي گويند: ❗️نقل جنازه پيش از دفن و پس از آن از مکاني به مکان ديگر با سه شرط جايز است: الف. به هنگام نقل متلاشي نشود. ب. به آن بي احترامي نشود. ج. انتقال آن به مکان ديگر به انگيزه تبرّک يا نزديکي به خانواده اش باشد. 🗯حنابله مي گويند: ❗️نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر جايز است، مشروط براين که اين نقل انگيزه صحيحي داشته باشد، مثل اين که بخواهند آن را در مکان شريفي دفن کنند، يا در کنار مرد صالحي به خاک بسپارند، مشروط بر اين که بوي آن تغيير نکند، و در اين قسمت، فرقي بين پيش از دفن و پس از دفن نيست. 🗯شافعيان معتقدند: ❗️نقل جنازه به مکان ديگر جايز نيست، و برخي مي گويند مکروه است مگر اين که هدف از آن دفن در مکه يا مدينه منوره يا بيت المقدس يا در جوار قبر صالحي باشد، اگر در حال حيات وصيت کرده باشد، که جنازه اش را به جايي ببرند، اجراي آن لازم است. 🗯حنفيان فتوا مي دهند: ❗️ مستحب است انسان در هر نقطه اي که درگذشت، در همانجا به خاک سپرده شود. نقل جنازه به جاي ديگر پيش از دفن جايز است، امّا پس از دفن اخراج آن از قبر حرام است مگر آن که در زمين غصبي به خاک سپرده شده باشد. 📚الفقه علی المذاهب الاربعه،ج1 ص421 🗯چنان که ملاحظه فرموديد نقل جنازه پيش از دفن مورد اتفاق همه مذاهب چهارگانه است. ❗️اتفاقا در تاريخ حيات صحابه و تابعان، نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر پيش از دفن فراوان است مثلا ً مقداد بن عمرو در نقطه اي به نام «جرف» در شش کيلومتري مدينه درگذشت، جنازه او را به دوش گرفتند و به مدينه آوردند و در قبرستان بقيع به خاک سپردند. ❗️عبدالرحمن بن ابي بکر در حبشی در 6کيلومتري مکه درگذشت. او را به مکه آوردند و در آنجا به خاک سپردند. ❗️بالاتر از همه، شهداي احد، برخي در سرزمين احد دفن شدند و برخي را به مدينه آوردند و در بقيع به خاک سپردند، و هم اکنون در بقيع جايگاه شهداي احد مشخص است. 🗯علامه امینی از هشتاد نفر افراد شناخته شده در تاریخ اسلام نام می برد که انان را قبل از دفن از مکانی به مکان متبرک منتقل دادند سپس دفن کردند 📚الغدیر ج5 ص104 به بعد 🗯در منابع روایی ما نیز روایات متعددی در مشروعیت نقل جنازه جهت تبرک و بهره مندی به مشاهد مشرفه وارد شده است 📚وسائل الشیعه،ج3 ص162 باب13 📚بحار الانوار ج99 ص264 باب12 🗯امّا نقل جنازه پس از دفن : ❗️هرگاه ميّت، در حال حيات خود، وصيت کند که او را پس از دفن به يکي از اماکن متبرکه منتقل کنند، وصيّت او تنفيذ مي شود، زيرا به يک امر پسنديده وصيت کرده که بايد تنفيذ شود، ولي هرگاه، وصيتي در کار نباشد. نبش قبر براي انتقال بدن به مکان مقدس خالي از اشکال نيست. 📚تحریر الوسیله،ج1 ص83 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال چرا نام دوازده امام در قرآن نیامده است 🗯پاسخ: ❗️ما در این باره در پاسخ های گذشته کانال مفصلا پاسخ داده ایم .هم اکنون پاسخی را که علامه سبحانی در این زمینه داده اند را برایتان نقل می کنیم: ❗️«روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است. تشریح مصادیق و جزئیات غالباً برعهده پیامبر گرامی می‌باشد. رسول خدا نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنان که می‌فرماید: «قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند» 📓نحل44 🗯در آیه یاد شده دقت کنید، می‌فرماید:«لتُبَیّن» و نمی‌گوید: «لتقرأ» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنی را روشن کند. 🗯 بنابراین، انتظار این که مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسی کشور ذکر شود. اکنون برخی از روش‌های قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان می‌کنیم: 1⃣معرفی به نام: 🗯گاهی وضعیت ایجاب می‌کند که فردی را به نام معرفی کند، چنان‌که می‌فرماید: «(عیسی می‌گوید:) به شما مژدة پیامبری را می‌دهم که پس از من می‌آید و نامش احمد است». 📓صف6 ❗️در این آیه، حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی می‌کند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل می‌نماید. 2⃣معرفی با عدد: ❗️گاهی موقعیت ایجاب می‌کند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنان که می‌فرماید: «و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختیم». 📓مائده 11 3⃣معرفی با صفت: 🗯بعضی اوقات وضعیت به‌گونه‌ای است که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند؛ چنان که پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است: «کسانی که از رسول و نبی درس ناخوانده‌ای پیروی می‌کنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته می‌یابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدی‌ها بازشان می‌دارد، پاکی‌ها را برای آنان حلال کرده و ناپاکی‌ها را تحریم می‌نماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمی‌دارد...». 📓اعراف157 ❗️با توجه به این روش، انتظار این که اسامی دوازده امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، انتظاری بی جا است؛ زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف. 🗯اگر این اصل را بپذیریم و بگوییم خداوند باید کلیه مسائل اختلاف آفرین را در قرآن ذکر کند، تا مسلمانان دچار تفرقه نشود در این صورت باید صدها مسألة کلامی و عقیدتی و فقهی و تشریعی در قرآن ذکر شده باشد، مسائلی که قرن‌ها مایه جنگ و جدل و خونریزی در میان مسلمانان شده است، ولی قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع ـکه ریشه‌کن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند: 1. صفات خدا عین ذات اوست یا زاید بر ذات؟ 2. حقیقت صفات خبری مانند استوای بر عرش چیست؟ 3. قدیم یا حادث بودن کلام خدا. 4. جبر و اختیار. ❗️این مسایل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولی آن‌چنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکر و دقت در مفاد آیات دعوت می‌کند، بیان قاطع همه مسائل، به گونه‌ای که همه مردم را راضی سازد، بر خلاف این اصل است. ❗️پرسشگر تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است. 🗯بنی اسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌های غصب شده خود را بازستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند: «آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمانروای معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...». 📓بقره246 🗯پیامبر آنان، به امر الهی فرمانروا را به نام معرفی کرد و گفت: «به راستی که خدا طالوت را به فرمانروایی شما برگزیده است». 📓بقره247 🗯با این‌که نام فرمانروا با صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند: «از کجا می‌تواند فرمانروای ما باشد، حال آن که ما به فرمانروایی از او شایسته‌‌تریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...». 📓بقره 247 🗯این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید موقعیت جامعه، آماده پذیرایی باشد. ❗️چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنان که این مسأله درباره حضرت موسی رخ داد 📚راهنمای حقیقت،علامه سبحانی،ص293 به بعد https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال زمانی که جبرئیل با محمد (ص) گفت بخوان و ایشان در پاسخ گفت خواندن و نوشتن نمیدانم،هزار و اندی سال پیش از آن کوروش منشور حقوق بشر را نوشته بود. 🗯پاسخ: ❗️توجه به چند نکته لازم است: 1⃣در اینکه پیامبر به مکتب نرفت و هیچ خطی ننوشت در میان مورخان بحثی نیست وقران نیز صریحا می گوید: «پیش از این نه کتابی می خواندی ونه با دست خود چیزی می نوشتی تا موجب تردید دشمنانی که می خواهند سخنان تورا ابطال کنند گردد» 📓 48 عنکبوت ❗اصولا در محیط حجاز به اندازه ای با سواد کم بود که افراد با سواد کاملا معروف وشناخته شده بودند. در مکه که مرکز حجاز محسوب می شد تعداد کسانی که از مردان می توانستند بخوانند وبنویسند از 17 نفر تجاوز نمی کرد واز زنان تنها یک زن بود که سواد خواندن ونوشتن داشت 📚فتوح البلدان،ص459 ❗این درمورد دوران قبل از نبوت واما پس از بعثت در هیچیک از تواریخ نقل نشده است که او خواندن ونوشتن را از کسی فرا گرفته باشد بنابراین به همان حال امی بودن تا پایان عمر باقی ماند ❗ولی اشتباه بزرگ که باید از آن اجتناب کرد این است که درس نخواندن غیر از بی سواد بودن است. هیچ مانعی ندارد که پیامبر به تعلیم الهی خواندن یا خواندن ونوشتن را بداند بی آنکه نزد انسانی فرا گرفته باشد زیرا چنین اطلاعی بدون تردید از کمالات انسانی است ومکمل مقام نبوت است. ❗شاهد این سخن آن است که در روایاتی که از امامان اهل بیت نقل شده می خوانیم پیامبر می توانست بخواند ویا هم توانایی خواندن داشت وهم توانایی نوشتن 📚تفسیر برهان،ج4 ص332 📚بحار الانوار ج16 ص82 باب6 ❗اما برای این که جایی برای کوچکترین تردید برای دعوت او نماند از این توانایی استفاده نمی کرد.زیرا اگر او بسان مردم دیگر درس می خواند و نامه می نوشت مخالفان نبوت او آن را دستاویز قرار داده و چنین وانمود می کردند که آیین توحید او و شرایع و احکام وی زاییده افکار و نتیجه مطالعات و بررسی کتابهای پیشین است و ارتباطی با جهان وحی و خداوند ندارد. 📚تفسیر نمونه،ج6 ص400 2⃣این که گفته شد کوروش با دست خودش منشوری که معروف است به « منشور کوروش» را نوشته مطلبی ناصحیح می باشد .گفته شده است که کاتب فردی دیگری بوده است اما نامش در تاریخ نیامده است https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4 3⃣این افراد که هم اکنون سنگ کوروش را به سینه می زنند توجه ندارند که به فرض اگر بگوییم کوروش همان ذو القرنین که در قرآن به آن اشاره شده است بوده ،بنده ای مطیع وصالح قلمداد می شده است چنان که حضرت علی فرمود: « ذو القرنین فرشته و یا پیامبر نبود بلکه بنده ای بود که خدا را دوست داشت و خدا نیز او را دوست می داشت» 📚بحار الانوار،ج12 ص178 ❗️و خداوند بارها و بارها از او و امثال او پیمان به ایمان نسبت به نبوت پیامبر گرامی و امامت ائمه را گرفته بوده و او نیز با جان و دل پذیرا بوده بود به گونه ای که اگر در زمان کنونی زنده بود مطیع پیامبر گرامی و اهل بیت ایشان می بود 📚بحار الانوار،ج5 ص225 باب10 🗯اما این « کوروش پرستان » از روی جهل و نا اگاهی کوروش را در برابر ایین اسلام و مکتب حقه تشیع قرار داده اند تا از پس آن به مقاصد شوم خود برسند. 👌اما این گونه بی خبران نمی دانند که کوروش از کارها و اعمال اینان بیزار است. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا در ایات و روایات اشاراتی به کروی بودن زمین و حرکت زمین شده است یا خیر 🗯پاسخ: ❗️یکى از اسرار هستى که در قرآن به آن اشاره شده موضوع کروى بودن زمین است و این حقیقت از آیات زیر استفاده مى شود: ❗️«و مشرقها ومغربهاى پر برکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده ( زیر زنجیر ظلم وستم ), واگذار کردیم» 📓اعراف137 🔷2- «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست , و پـروردگـار مـشـرقـهـا» 📓صافات 5 🔷3- « سوگند به پروردگار مشرقهاو مغربها که ما قادریم» 📓معارج40 🗯تـوضـیـح ایـن کـه : ❗️ایـن آیـات هـمان طور که در بحث گذشته اشاره شد همگى حاکى از تعدد مشرقها و مغربها و نقطه طلوع و غروب آفتاب است که لازمه آن کروى بودن زمین مى باشد زیـرا بطور مسلم اگر زمین مسطح و هموار باشد براى جهان جز یک مشرق ویک مغرب نخواهد بـود و تـنها در صورت کروى بودن زمین به نسبت انحناى آن هرنقطه اى داراى مشرق و مغرب جداگانه اى خواهد بود و طلوع خورشید بر جزئى از اجزاى آن ملازم با غروب آن از جزء دیگر است و بنابر این , تعدد مشرق و مغرب دلالت روشنى بر کروى بودن زمین دارد . 🗯کـروى بودن زمین از روایاتى که از پیشوایان معصوم ما وارد شده است نیز استفاده میشود از آن جـمله روایتى است که از امام صادق به مضمون زیر نقل شده است: 🗯امام صادق علیه السلام فرمود : « در مسافرتى مردى با من همسفر گردید . او مـقید بود که نماز مغرب را در تاریکى شب و نماز را در تاریکى کامل ( آخر شب ) بخواند اما من بـر خـلاف او بودم هر موقع آفتاب غروب مى کرد نماز مغرب رامى خواندم و هر موقع فجر طلوع مى نمود , نماز صبح را به جا مى آوردم . آن شـخـص ازمـن خـواسـت کـه من نیز مانند او رفتار کنم و عمل خود را چنین توجیه مى کرد : آفتاب پیش از آن که به سر زمین ما طلوع کند بر دیگران طلوع مى نماید و هنگامى که از سرزمین ما ناپدید مى شود هنوز بر گروهى دیگر طالع و نور افشان است . ❗️ امام صادق مى فرماید: 🗯من به او گفتم : وظیفه ما این است که هر موقع آفتاب از افق ما ناپدید شد , نماز مغرب را بخوانیم و نباید در انتظار غروب خورشید از نقاط دیگر باشیم و هر موقع فـجر طلوع کرد بر ماست که نماز صبح را بخوانیم اگر چه خورشید در همان موقع بر نقاط دیگر طـالـع بـاشـد چنان که بر مردم همان نقاط لازم است نمازهاى خود را موقع طلوع فجر و غروب آفتاب در افق خود انجام دهند 📚وسائل الشیعه ج1 ص494 ❗️ایـن حـقیقت را امام در حدیث دیگر چنین فرموده است : « تو بـاید که مشرق و مغرب منطقه خود را ملاک عمل قرار دهى» و اینها همه به خاطرکرویت زمین مى باشد. 📚پاسخ به پرسشهای مذهبی،ایات عظام مکارم و سبحانی،ص491 🔴در این باره ایات دیگری نیز می باشد که جهت اگاهی رجوع شود به تفسیر موضوعی پیام قران،ایت الله مکارم ج8 ص161 تحت عنوان:« قرآن و حرکت زمین» https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال امام علی در موارد متعددی خلفا را تایید می کرد و به انان در مشکلات کمک می کرد چگونه است که شیعیان خلاف خلفا را قبول نمی کنند 🗯پاسخ: ❗️رفتـار امام علي با خلفا را بايد در دو زمينه مورد بررسي قرار داد: 1. به رسميت شناختن خلافت آنان. 2. همكاري امام با دستگاه خلفا در حل معضلات ديني و مشكلات سياسي. و اين دو مطلب بايد از يكديگر تفكيك شود. 🗯با قطع و يقين مي‌گوييم كه موضع امام در مورد اوّل كاملاً منفي بود و در مورد دوم مثبت. ❗️در مورد دلايل منفي بودن موضع امام در مورد نخست بايد گفت: 🔷اوّلاً:  علي(ع) چگونه مي‌تواند خلافت ديگران را به رسميت بشناسد، در حالي كه وي از جانب خدا در مواضع مختلف و به ويژه روز غدير، به عنوان ولي مسلمانان و سرپرست آنان معرفي شده است؟ ولايت امام، يك حكم آسماني بود كه جز خدا، هيچ فردي نمي‌تواند آن را دگرگون سازد، چنان كه مي‌فرمايد: «هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبر او درباره امري حكمي كنند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد» 📓احزاب36 ❗️امامت امام حق شخصي وي نبود كه از آن چشم پوشي كند، بلكه حكم الهي بود كه كسي قادر بر تغيير آن نيست، امّا اگر شرايط براي اجراي اين حكم فراهم نباشد، مصلحت ايجاب مي‌كند كه درباره آن سكوت كند، نه اين كه ديگري را جاي خود بنشاند. 🔷ثانياً: تاريخ سقيفه و بررسي زندگي امام حاكي است كه آن حضرت با وجود شديدترين فشارها، دست بيعت به سوي خلفا دراز نكرد. ❗️معاويه در يكي از نامه‌هاي خود به علي مي‌نويسد: 🔶 «تو همان كسي هستي كه به سان شتر افسار زده به سوي بيعت كشيدند»; و اين جمله بيانگر آن است كه فشار براي بيعت به حدي بود كه امام را به زور از خانه خود بيرون كردند و به مسجد بردند. امام در پاسخ نامه معاويه، اين بي‌حرمتي را انكار نمي‌كند، ولي تصريح مي‌كند كه اين نشانه مظلوميت اوست، آنجا كه مي‌فرمايد: «گفتي كه همچون شتر، افسار زدند و كشيدند كه بيعت كنم، عجبا! به خدا سوگند خواستي مذمت كني ولي ناخود آگاه ستودي. خواستي رسوا كني ولي رسوا شدي. براي يك مسلمان نقص نيست كه مظلوم واقع شود، مادام كه در دين خود ترديد نداشته باشد و در يقين خود شك نكند». 📚نهج البلاغه نامه 28 🔶ثالثا: كلمات امام در موارد مختلف حاكي از آن است كه او تا آخرين لحظات زندگي، خود را شايسته خلافت مي‌دانست و اين كه خلافت حق مسلم او بود و از وي گرفته شد. در اين مورد، علاوه بر خطبه «شقشقيه» كه همه با او آشنا هستيم، سخنان ديگر او حاكي از غصب خلافت و عقب زدن او است كه ما در اين جا به برخي از سخنان آن حضرت اشاره مي‌كنيم: 🔷الف. «به خدا سوگند از روزي كه خدا جان پيامبر خويش را تحويل گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است». 📓نهج البلاغه خطبه6 🗯ب: «شخصي در حضور جمعي به من گفت: پسر ابوطالب تو بر امر خلافت حريصي به او گفتم: ❗️«بلكه شما حريص‌تر و از پيغمبر دورتريد و من از نظر روحي و جسمي نزديك‌ترم. من حق خود را طلب كردم و شما مي‌خواهيد ميان من و حق خاص من حائل و مانع شويد و مرا از آن منصرف سازيد. آيا آن كه حق خويش را مي‌خواهد حريص‌تر است يا آن كه به حق ديگران چشم دوخته است؟ همين كه او را در برابر حاضران با نيروي استدلال كوبيدم به خود آمد و نمي‌دانست در جواب من چه بگويد». 📚نهج البلاغه خطبه 172 ❗️حضرت در ادامه مي‌فرمايد: «خدايا از ظلم قريش و همدستان آنها به تو شكايت مي‌كنم. اينها با من قطع رحم كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقير نمودند. اتفاق كردند در مورد امري كه حق خاص من بود، بر ضدّ من قيام كنند». 📚بحار الانوار ج29 ص605 🗯تا اين جا روشن گرديد كه امام هرگز در مسأله خلافت و امامت با خلفا مصالحه نكرد و پيوسته از مظلوميت خود سخن مي‌گفت و نسل‌ها را از حقايق آگاه مي‌ساخت. ❗️علامه مجلسی انبوهی روایت از احتجاجات امام بر دیگران در مورد خلافت و وصایت خویش نقل می کند 📚بحار الانوار ج29 ص3 باب 5 ❗️بخاری نقل می کند که حضرت علی خطاب به ابوبکر چنین عرضه داشت: « اما تو ای ابوبکر در حق ما اهل بیت استبداد ورزیدی» 📚صحیح بخاری ج4 ص1549 🗯وحضرت در شورای شش نفره ،تصدی خلافت به شرطی که بر مبنای ابوبکر و عمر حکمرانی کند را رد کرد 📚مسند احمد،ج1 ص75 📚اسد الغابه ج4 ص123 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🔴نكته دوم، همكاري امام با خلافت در مسائل ديني و سياسي و حل مشكلات خلفا است كه موضع امام در اين مورد كاملاً مثبت بود. 🗯 ايشان در يكي از نامه‌هاي خود، علت همكاري با دستگاه خلافت را به روشني بيان مي‌كند. اکنون ترجمه نامة امام را در اين جا مي‌آوريم: 🗯«به خدا سوگند هرگز فكر نمي‌كردم و به خاطرم خطور نمي‌كرد كه عرب بعد از پيامبر; امر امامت و رهبري را از اهل بيت او بگردانند (و در جاي ديگر قرار دهند و باور نمي‌كردم) آنها آن را از من دور سازند! تنها چيزي كه مرا ناراحت كرد اجتماع مردم اطراف فلان... بود كه با او بيعت كنند. دست بر روي دست گذاردم تا اين كه با چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و مي‌خواهند دين محمد را نابود سازند. (در اين جا بود) كه ترسيدم اگر اسلام و اهلش را ياري نكنم، شاهد نابودي و شكاف در اسلام باشم كه مصيبت آن براي من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگ‌تر بود؛ چرا كه اين بهره دوران كوتاه زندگي دنيا است كه زايل و تمام مي‌شود. همان طور كه «سراب» تمام مي‌شود و يا همچون ابرهايي كه از هم مي‌پاشند. پس براي دفع اين حوادث به پا خاستم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين پا برجا و محكم گرديد». 📚نهج البلاغه نامه 62 👌اين نامه به روشني بيان مي‌كند كه امام در عين انتقاد از خلافت، براي صيانت اسلام تا آنجا كه امكان داشت با آنان همكاري کرد و معضلات علمي و سياسي آنان را به نحو احسن، حل و فصل نمود. 📚راهنمای حقیقت،ص647 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🗯شبهه: با خداوند مکار مسلمین اشنا شویم « و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین» 54 ال عمران .انها مکر کردند و خداوند هم مکر وحیله کرد 😁 😄خداوند بهترین مکاران است😳😳😳 🗯پاسخ: ❗️ در قرآن آیاتى، شبیه این آیه، دیده مى شود که در آن نسبت «مکر» به خدا داده شده (مانند آیه 30 از سوره انفال و آیه 50 از سوره نمل و بعضى آیات دیگر و ایات مورد اشکال) ❗️«مکر» در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن مى فهمیم تفاوت بسیار دارد. 🔴 در فارسى امروز «مکر» به نقشه هاى شیطانى و زیان بخش گفته مى شود، در حالیکه در ریشه هاى لغت عرب «مکر» هر نوع چاره اندیشى را مى گویند که گاهى خوب و گاهى زیان آور است. 🗯در کتاب مفردات «راغب» مى خوانیم: ❗️« المکر صرف الغیر عما یقصده» 🗯 «مکر این است که کسى را از منظورش باز دارند» ❗️ (اعمّ از اینکه منظورش خوب باشد یا بد). 🗯در قرآن مجید نیز گاهى مکر با کلمه «خیر» ذکر شده مانند «والله خیر الماکرین» «خداوند بهترین چاره جویان است» ❗️و گاهى با کلمه «سىّء» (بد) آمده است مانند ❗️«ولایحیق المکرالسىّء الاّ باهله» 🗯 «نقشه و اندیشه بدجز به صاحبش احاطه نخواهد کرد». 📓فاطر 43 ❗️بنابراین منظور از آیه مورد اشکال و شبهه این است که دشمنان «مسیح» با طرح هاى شیطانى خود مى خواستند جلو این دعوت الهى را بگیرند، امّا خداوند براى حفظ جان پیامبر خود، و پیشرفت آئینش، تدبیر کرد و نقشه هاى آنها نقش بر آب شد. 📚تفسیر نمونه،ج2 ص429 🗯❗️نظیر همین پاسخ در «کید الهى» نیز مطرح مى باشد، آنجا که در سوره طارق آیه 16 و 15 مى خوانیم : 🔶« انهم یکیدون کیدا و اکید کیدا» « آنها پیوسته حیله مى کنند و من نیز در برابر آنها چاره مى کنم»   📚 تفسیر نمونه ج 15 ص 376 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال مگر خدا همه جا نیست پس چرا وقتی که دعا می کنیم دست ها رو به آسمون دراز می کنیم؟ 🗯پاسخ ❗️اين سؤال در عصر ائمه معصومین نيز مطرح بوده است از جمله مى خوانيم كه «هشام بن حكم» مى گويد: 🔴 زنديقى خدمت امام صادق آمد و از آيه « الرحمان علی العرش استوی» سؤال كرد. امام ضمن توضيحى فرمود: 🗯خداوند متعال، نياز به هيچ مكانى و هيچ مخلوقى ندارد، بلكه تمام خلق محتاج او هستند.   ❗️سؤال كننده عرض كرد: پس تفاوتى ندارد كه (به هنگام دعا) دست به سوى آسمان بلند كنيد يا به سوى زمين پائين آوريد⁉️   🗯امام (ع) فرمود: ❗️«اين موضوع، در علم و احاطه و قدرت خدا يكسان است (وهيچ تفاوتى نمى كند) ولى خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده كه دستهاى خود را به سوى آسمان، به طرف عرش بردارند، چرا كه معدن رزق آنجا است، ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدااثبات كرده است، تثبيت مى كنيم، آنجا كه فرمود:« دستهاى خود را به سوى خداوند متعال برداريد، و اين سخنى است كه تمام امّت بر آن اتفاق نظر دارند.» 📚بحار الانوار،ج3 ص330 📚توحید صدوق،ص248   ❗️در حديث ديگرى از امام اميرالمؤمنين آمده است: 🗯 «هنگامى كه يكى از شما نماز را پايان مى دهد دست به سوى آسمان بردارد و مشغول دعا شود».   ❗️مردى عرض كرد: اى اميرمؤمنان مگر خداوند همه جا نيست؟   🔶فرمود: آرى همه جا هست.   ⁉️عرض كرد: پس چرا بندگان دست به آسمان برمى دارند؟   🔷فرمود: آيا (در قرآن) نخوانده اى: «در آسمان رزق شما است و آنچه به شما وعده داده مى شود» 📓ذاریات،22 ❗️پس از كجا انسان روزى را بطلبد جز از محلّش، محل رزق و وعده الهى آسمان است » 📚بحار الانوار ج90 ص308   🗯مطابق اين روايات چون غالب ارزاق انسانها از آسمان است (باران، زنده كننده زمين هاى مرده از آسمان مى بارد، نور آفتاب كه منبع حيات و زندگى است از سوى آسمان مى تابد، هوا سومين عامل مهم حيات در آسمان است) آسمان به عنوان معدنى از بركات و ارزاق الهى معرفى شده، و به هنگام دعا به آن توجه مى شود، و از خالق و مالك آن همه رزق و روزى تقاضاى حل مشكل مى شود.   🗯از بعضى از روايات، فلسفه ديگرى براى اين كار استفاده مى شود، و آن اظهار خضوع و تذلل در پيشگاه خدا است چرا كه انسان به هنگام اظهار خضوع، يا تسليم، در مقابل شخص يا چيزى دست های خود را بلند می کند» 📚 بحار الانوار ج90 ص304 باب 17 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال لطفا در خصوص حقوق حیوانات در اسلام توضیح بدید افرادی اشکال می کنند که در تعالیم اسلامی مطلبی در مورد حقوق حیوانات وجود ندارد 🗯پاسخ: ِ 🗯در کتاب شرح نهج البلاغه چنین امده است: ❗️«مردم جهان از قدیم الایام به طور سنتى براى حیواناتى که از آنها استفاده مى کردند، احترام قائل بودند و اصولى را درباره آنها رعایت مى کردند و در بعضى از موارد به صورت افراطى در مى آمد و شکل پرستش به خود مى گرفت همان گونه که امروز در میان جمعى از هندوها نیز دیده مى شود تا اینکه در این اواخر به مدافعان از حیوانات، شکل جمعیّت دادند و اصول و مقرراتى قائل شدند و اگر کسانى از آن تخلف کنند مورد اعتراض قرار مى گیرند، هرچند این موضوع مانند سایر موضوعاتى که مربوط به حقوق بشر یا حمایت زندانیان و کودکان و امثال آنهاست در بسیارى از موارد رنگ سیاسى به خود گرفته و تبدیل به چماقى براى کوبیدن بر سر مخالفان شده است گاه هزاران انسان بى گناه را مى کشند و در سال میلیادرها دلار سلاحهاى کشتار جمعى صادر مى کنند و صداى کسى بلند نمى شود اما یک یا چند حیوان اگر مورد آزار قرار گیرند فریادشان بلند مى شود. 🗯ولى اسلام حد اعتدال را از آغاز در این مسأله رعایت کرده و سفارش های اکید و دقیق و ❗️ظریفى درباره حیوانات نموده که هر انسان منصفى را به تحسین وا مى دارد. 🗯در کتب روایى ما، احادیث فراوانى در این باره وارد شده است از جمله در ابواب مربوط به حج به تناسب استفاده از حیوانات به عنوان مرکب در مسیر حج، ابوابى تحت عنوان ❗️ «اَبْوابُ اَحْکامِ الدَّوابِّ فِى السَّفَرِ وَغَیْرِهِ» دیده مى شود. 🗯مرحوم شیخ حر عاملى در کتاب وسائل الشیعه در جلد هشتم تحت همین عنوان روایات فراوانى در بیش از پنجاه باب ذکر کرده است که ذیلا بعضى از روایات آن را که در باب اوّل ذکر کرده از نظر مى گذرانیم. 🗯پیامبر گرامی فرمود: ❗️« براى چهارپایان بر صاحبان آنها حقوق (شش گانه) است: 🔶نخست اینکه هنگامى که به منزل رسید و پیاده شد اوّل آذوقه آنها را آماده کند (چرا که این حیوان از صاحبش خسته تر است به علاوه زبان تقاضا ندارد) و هر زمان که از کنار آب بگذرد، آب را بر او عرضه کند (تا اگر تشنه باشد بنوشد) و هرگز به صورتش تازیانه نزند، چرا که او تسبیح و حمد خدا مى گوید و هرگز بر پشت آن هنگام توقف ننشیند مگر در هنگام جنگ (اشاره به اینکه هنگامى که سواران به هم مى رسند، یا از کنار فرد پیاده اى عبور مى کنند و براى احوال پرسى و مطالب دیگر توقف مى نمایند باید از مرکب پیاده شوند، حرفهایشان که تمام شد سوار شوند و به راه خود ادامه دهند،زیرا این زحمت را به حیوان دادن که در حال توقف سوار آن باشند و پیاده نشوند، زحمتى است بدون دلیل ولى در میدان جنگ چنین نیست (زیرا پیاده شدن از مرکب به هر حال خطرناک است) و بیش از طاقتش چیزى بر آن بار نکند و بیش از تواناییش آن را راه نبرد». 📚وسائل الشیعه ج8 ص350 ❗️در حدیث دیگرى از امام صادق شبیه همین معنا تحت عنوان « براى چهارپایان بر صاحبان آنها شش حق است» نقل شده و در روایت دیگرى هفت حق ذکر شده است. 🗯تعبیرات ظریفى در این روایت آمده که اسلام کوچک ترین مسائل را درباره این موضوع از نظر دور نداشته و انسانى ترین دستورات را در این باره داده است. بسیارند کسانى که هنگامى که مرکب آنها کم و زیادى مى کند با شلاق به جان آن مى افتند و گاه عصبانیّت خود را در موضوعات دیگر، بر سر حیوان خالى مى کنند; ولى اسلام تأکید مى کند که بى دلیل مرکب را آزار ندهند. 🗯در حدیث مى خوانیم که امام سجاد زین العابدین چهل بار از مدینه به مکّه براى زیارت خانه خدا از شترى استفاده کرد و در تمام این مدت حتى یک تازیانه به آن شتر نزد» 📚همان مدرک ص353 ❗️در حدیث معروفى که در منابع شیعه و اهل سنّت آمده است مى خوانیم: 🗯«خداوند زنى را به سبب گربه اى وارد دوزخ ساخت چرا که آن را بسته بود نه رهایش مى کرد که خودش غذا پیدا کند و نه غذایى به او مى داد». 📚همان مدرک ص397 📚کنزالعمال،ح43695 ❗️حتى از بعضى روایات استفاده مى شود که نباید فحش و ناسزا به حیوانات داد 📚تهذیب ج4 ص164 ❗️ این تعبیر نشان مى دهد که حیوانات هم براى خود فهم و شعورى دارند و از فحش و ناسزا متأثر مى شوند. به علاوه هنگامى که زبان انسان آلوده شد، تدریجاً براى او عادت مى شود و در مورد انسانها نیز آن را به کار مى برد. 📚شرح نهج البلاغه،ایت الله العظمی مکارم،ج9 ص324 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال بنده مردی چهل ساله و حنفی مذهب هستم.همسرم را سه طلاقه کردم اما به سبک اهل سنت یعنی در یک بار و یک جلسه او را سه طلاقه کردم اما الان پشیمون شدم ولی مولوی ها میگن چون زنت رو سه طلاقه کردی دیگه نمیتونی رجوع کنی در حالی که من زنم رو دوست دارم نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنمایی م کنید 🗯 پاسخ: ❗️به عقیده شیعیان « سه طلاقه کردن» در « یک مجلس» محقق نمی شود واگر کسی همسرش را در یک مجلس « سه طلاقه» کند آن طلاق « یک طلاق» محسوب می شود و همسرش می تواند دو مرتبه رجوع کند. 🔷امام صادق فرمود: « سه طلاقه کردن در یک مجلس بدون انکه عده ای در بین انها باشد یک طلاق محسوب میشود واین در صورتی است که زن زمان طلاق دادن پاک باشد و الا اساسا طلاقی واقع نمی شود» 📚الکافی ج6 ص71 📚التهذیب،ج8 ص52 📚الاستبصار،ج3 ص285 🗯در روایت دیگر آمده است که زراره از امام سوال می کند در موردی مردی که همسرش را در یک مجلس سه طلاقه کرده است.امام پاسخ داد: « یک طلاق محسوب میشود( وحق رجوع دارد)» 📚الکافی ج6 ص71 🗯این مضمون در کتب اهل سنت نیز وارد شده است. 🔷مسلم از ابن عباس نقل می کند: ❗️« در زمان رسول خدا و دوران خلافت ابوبکر و دو سال از خلافت عمر طلاق و لو در لفظ مقید به « سه» بود یک طلاق محسوب می شد سپس عمر گفت مردم در انچه برای انان مهلت داده شده بود و به نفع انان بود عجله کردند چه بهتر که این حکم را علیه انان امضا کنیم و سه طلاقه بودن یک طلاق را که در لفظ با « سه» مقید باشد امضا کنیم» 📚صحیح مسلم،ج4 کتاب الطلاق،باب طلاق،الثلاث،ح1472 🗯در حدیث دیگر چنین امده است : « ابن صحبا به ابن عباس گفت می دانی که طلاق ثلاث در عهد پیامبر و ابوبکر و چند سال در دوران خلافت عمر یک طلاق محسوب می شد .ابن عباس گفت آری ولی در زمان عمر مردم در طلاق زیاده روی کردند و او این حکم را علیه انان امضا کرد» 📚همان منبع 🗯می بینیم که « سه طلاقه کردن در یک مجلس» از بدعتهای خلیفه دوم می باشد . ❗️حال اهل سنت نیز از این بدعت پیروی کرده اند چنان که ابن رشد می گوید: « به عقیده جمهور اهل سنت و اکثر فقها طلاق مقید به ثلاث در حکم سه طلاق واقعی است و شوهر حق رجوع و ازدواج با چنین زنی را ندارد» 📚بدایه المجتهد،کتاب الطلاق،مساله 1 🗯اما قرآن می فرماید: « انچه پیامبر برای شما آورده بگیرید و از انچه شما را از آن نهی کرده خود داری کنید» 📓حشر 7 🗯وفرمود: « هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری از خود داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشکار گرفتار شده است» 📓احزاب36 ❗️شیخ محمد شلتوت رییس سابق دانشگاه الازهر و مفتی بزرگ اهل تسنن چنین می گوید: « سه طلاقه در یک جلسه و با یک عبارت از نظر مذاهب چهار گانه اهل سنت سه طلاق محسوب می شود ولی طبق عقیده شیعه امامیه یک طلاق بیشتر به حساب نمی آید و رای شیعه در این مورد حق است و نظریه اهل سنت ارزش خود را از دست داده است» 📚رساله الاسلام،شماره اول،ص108 به نقل از پاورقی کنز العرفان،ج2 ص271 🗯لذا ما به شما دوست گرامی توصیه می کنیم که در این مساله از مکتب اهل بیت و اهل تسنن واقعی پیروی کنید و به همسر خود رجوع کنید https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال در زمان کنونی فساد اخلاقی وغيراخلاقی وکشت وکشتارانسانھای بيگناہ عادی شدہ پس امام زمان اگر وجود دارد چرا بہ داد انسانھا نمی رسد؟ 🗯پاسخ: ❗️برای ظهور حضرت باید یارانی پرورش پیدا کنند و زمینه های ظهور فراهم شود، اگر یاران کارآمد تربیت نشوند و جهان آماده پذیرش امام نشود، امام عصر ظهور نمی کنند، همان طور که در طول تاریخ بروز جنگ جهانی اول و دوم باعث ظهور نشده، پس ما باید با تلاش یاران کارآمد تربیت کنیم و زمینه ها را هم فراهم کنیم تا امام زمان ظهور کنند. 🗯در کتاب راهنمای حقیقت چنین امده است: «❗️برنامه حضرت مهدي با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلي دارد و آن اين كه برنامه وي قانونگذاري نيست، بلكه يك برنامه به تمام معني اجرايي در تمام جهان است. به اين معني كه او مأموريت دارد تمام اصول تعاليم اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و دادگري و حق و حقيقت را در ميان جامعه بشري بگستراند. 🔷روشن است كه پياده شدن چنين برنامة انقلابي جهاني، كه به وسيله آن اصول عدالت و دادگري و حقّ و حقيقت در ميان همه مردم جهان گسترش يابد، به شرايط و مقدّماتي نياز دارد كه تحقق آنها جز با مرور و تكامل همه جانبه اجتماع ممكن نيست برخي از آن مقدمات عبارتند از: 1⃣آمادگي روحي: ❗️در درجه نخست بايد مردم جهان براي اجراي اين اصول، تشنه و آماده گردند و تا زماني كه در مردم جهان تقاضايي نباشد، «عرضه» هر نوع برنامه مادّي و معنوي مؤثر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگي اقتصادي حكم‌فرماست، بلكه مشابه اين نظام در عرضه برنامه‌هاي معنوي و اصول اخلاقي و مكتب‌هاي سياسي و انقلابي نيز حاكم مي‌باشد و تا در اعماق دل مردم براي اين نوع امور تقاضا و درخواستي نباشد، عرضه آن با شكست رو به رو شده و كاري از پيش نخواهد رفت. 🗯امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «روزي كه قائم آل محمّد قيام كند، خدا دست خود را بر سر بندگان مي‌گذارد، در پرتو آن خردها را جمع مي‌گرداند و شعور آنان به حد كمال مي‌رسد» 📚کافی ج1 ص25 🗯البتّه گذشت زمان و شكست قوانين مادّي و پديد آمدن بن‌بست‌هاي جهاني و كشيده شدن بشريّت بر لب پرتگاه جنگ، مردم جهان را به تنگ آورده و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت كه اصول و قوانين مادّي و سازمان‌هاي به اصطلاح بين المللي، نه تنها نمي‌توانند مشكلات زندگي را حل كنند و عدالت را در جهان حكم‌فرما سازند، بلكه همين خستگي و يأس، مردم دنيا را براي پذيرش يك انقلاب بنيادي مهيّا و آماده مي‌سازد و مي‌دانيم كه اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد تا تجربه‌هاي تلخ زندگي ثابت كند كه تمام نظامات مادّي و سازمان‌هاي بشري در اجراي اصول عدالت و احقاق حق و برقراري امنيّت و آرامش، عاجز و ناتوان مي‌باشند و سرانجام بايد بر اثر يأس و نوميدي، اين تقاضا در مردم گيتي براي تحقّق چنان آرمان الهي پديد آيد و زمينه براي عرضه يك انقلاب جهاني به وسيله يك مرد الهي و آسماني، از هر نظر مساعد گردد. 2⃣ تكامل علوم و فرهنگ‌هاي انساني: 🗯از سوي ديگر براي برقرار ساختن يك حكومت جهاني بر اساس عدل و داد، نياز فراوان به پيشرفت علوم و دانش‌ها و فرهنگ‌هاي اجتماعي و مردمي است كه آن نيز بدون پيشرفت فكري و گذشت زمان، ممكن و ميسّر نمي‌گردد. ❗️برقراري حكومت جهاني كه در پرتو آن، در سراسر جهان عدل و داد و قانون حكومت كند و همه مردم جهان از كليه مزاياي فردي و اجتماعي اسلامي بهره‌مند گردند بدون وجود يك فرهنگ پيشرفته در كليّه شؤون بشري امكان پذير نيست و هرگز بدون يك فرهنگ كامل، جامه عمل به خود نمي‌پوشد. اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد. 3⃣تكامل وسايل ارتباط جمعي: ❗️ از طرفی چنين حكومتي به وجود وسايل كامل ارتباط جمعي نياز دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احكام و اصول انساني را از طرق مختلف در مدّت كوتاهي به مردم جهان اعلام كند. اين امر نيز بدون تكامل صنايع انساني و گذشت زمان محقق نمي‌شود. 4⃣پرورش نيروي انساني: ❗️از همه اينها گذشته ، پيشبرد چنين هدفي و پي‌ريزي چنان انقلابي، به يك نيروي فعّال و سازنده انساني نياز دارد كه در واقع ارتش انقلاب جهاني را تشكيل مي‌دهد. تشكيل چنين ارتشي و به وجود آمدن چنين افراد پاكباخته و فداكاري، كه در راه هدف و حقيقت از همه چيز بگذرند، به گذشت زمان نياز دارد. 🗯اگر در برخي از روايات مي‌خوانيم كه فلسفة طولاني شدن غيبت امام زمان، همان امتحان و آزمايش مردم است، ممكن است ناظر به همين نكته باشد زيرا امتحان و آزمايش در منطق اسـلام به معني آزمـون‌هاي معمولي و كشف امور پنهاني نيست; بلكه مقصود از آن پرورش روحيّات پاك و پديد آوردن حداكثر ورزيدگي در افراد مي‌باشد. 🗯مجموع اين جهات چهارگانه نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه‌اي بگذرد و جهان از بسياري جهات پيش برود; و آمادگي روحي و فكري براي پذيرش حكومت جهاني بر اساس حقّ و عدالت در مردم پديد آيد; آنگاه اين برنامه با وسايل
و امكانات خاصّي در سطح جهاني وسيله حضرت مهدی پياده گردد و اين است گوشه‌اي از فلسفة غيبت طولاني امام. 🗯مجموع این جهات چهار گانه را می توان در امور زیر خلاصه کرد: 1⃣: تکامل روحی2⃣تکامل فرهنگی3⃣تکامل وسائل ارتباط جمعی4⃣تشکیل یک ارتش انقلاب جهانی از یک جمعیت پاکباخته وفداکار 📚راهنمای حقیقت،علامه سبحانی،ص483 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال برخی از کانال های ضد دین این اشکال را مطرح می کنند که در سوره نساء آیه 3 مى خوانیم «فان خفتم الاّ تعدلوا فواحدة» (اگر مى ترسید عدالت را ]درباره همسران متعدد رعایت نکنید تنها به یک همسر قناعت نمائید همچنین در آیه 129 همین سوره مى خوانیم «ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم» (و هرگز نمى توانید در میان زنان، عدالت کنید، هرچند کوشش نمائید . از نظر قرآن عدالت برقرار کردن بین همسران متعدد ممکن نیست اما باز هم خداوند این مساله را اجازه داده است 🗯پاسخ: ❗️نخست باید روشن شود که منظور از عدالت در مورد همسران متعدّد چیست؟ ⁉️آیا این عدالت مربوط به امور زندگى از قبیل هم خوابگى و وسایل زندگى و رفاه و آسایش است یا منظور عدالت در حریم قلب و عواطف انسانى نیز هست؟ 🗯شک نیست که «عدالت» در محبت هاى قلبى خارج از قدرت انسان است چه کسى مى تواند محبّت خود را که عواملش در بیرون وجود اوست از هر نظر تحت کنترل درآورد؟ 🔷به همین دلیل رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه 129 سوره نسائ مى فرماید: « شما هر قدر کوشش کنید نمى توانید در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازید.» ❗️بنابراین محبّت هاى درونى مادامى که موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبه هاى عملى نشود ممنوع نیست، آنچه مرد موظّف به آن است رعایت عدالت در جنبه هاى عملى و خارجى است. 🗯از این بیان روشن مى شود: کسانى که خواسته اند از ضمیمه کردن آیه «وان خفتم الا تعدلوا فواحدة» به آیه «ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم» ❗️ چنین نتیجه بگیرند که تعدّد زوجات در اسلام مطلقاً ممنوع است زیرا در آیه نخست آن را مشروط به عدالت کرده، و در آیه دوم عدالت را براى مردان در این مورد امرى محال دانسته است، سخت در اشتباهند. 🗯زیرا همانطور که اشاره شد عدالتى که مراعات آن از قدرت انسان بیرون است عدالت در تمایلات قلبى است، و این از شرائط تعدّد زوجات نیست و آنچه از شرائط است عدالت در جنبه هاى عملى است. ❗️گواه بر این موضوع ذیل آیه 129 سوره نسائ مى باشد آنجا که مى گوید: ❗ «اکنون که نمى توانید مساوات کامل در محبّت میان همسران خود رعایت کنید لااقلّ تمام تمایل قلبى خود را متوجّه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلاتکلیف درآورید». 🗯نتیجه اینکه کسانى که قسمتى از این آیه را گرفته و قسمت دیگر را فراموش کرده اند گرفتار چنان اشتباهى در مسئله تعدّد زوجات شده اند که براى هر محقّقى جاى تعجّب است. ❗️اتفاقاً از روایات اسلامى برمى آید که نخستین کسى که این ایراد را مطرح کرد ابن ابى العوجاء از مادیین معاصر امام صادق بود که این ایراد را با هشام بن حکم دانشمند مجاهد اسلامى در میان گذاشت، او که جوابى براى این سؤال نیافته بود از شهر خود که ظاهراً کوفه بود بسوى مدینه (براى یافتن پاسخ همین سؤال) حرکت کرد، و به خدمت امام صادق رسید، امام صادق از آمدن او در غیر وقت حج و عمره به مدینه تعجب کرد، ولى او عرض کرد که چنین سؤالى پیش آمده است 🗯 امام در پاسخ فرمود: ❗️«منظور از عدالت در آیه سوم سوره نساء عدالت در نفقه (و رعایت حقوق همسرى و طرز رفتار و کردار) است و اما منظور از عدالت در آیه 129 که امرى محال شمرده شده، عدالت در تمایلات قلبى است (بنابراین تعدد زوجات با حفظ شرائط اسلامى نه ممنوع است و نه محال) هنگامى که هشام از سفر، بازگشت، و این پاسخ را در اختیار ابن ابى العوجاء گذاشت، او سوگند یاد کرد که این پاسخ از خود تو نیست» 📚تفسیر برهان ج1 ص420 🗯معلوم است که اگر کلمه عدالت را در دو آیه به دو معنى تفسیر مى کنیم به خاطر قرینه روشنى است که در هر دو آیه وجود دارد، زیرا در ذیل آیه مورد بحث، صریحاً مى گوید: تمام تمایل قلبى خود را متوجه به یک همسر نکنید، و به این ترتیب انتخاب دو همسر مجاز شمرده شده منتها به شرط این که عملاً درباره یکى از آن دو ظلم نشود اگر چه از نظر تمایل قلبى نسبت به آنها تفاوت داشته باشد، و در آغاز آیه 3 سوره نسائ صریحاً اجازه تعدد را نیز داده است» 📚تفسیر نمونه،ج4 ص155 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht