eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.7هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️سوال ایا جنیان از خودشون پیامبر داشتن یا موظف بودن به پیامبر های انسان ایمان بیارن 🔷پاسخ: 1⃣طبق صريح آيات قرآن، جن هم مثل انسان مكلف است. "و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون"(56/ذاریات) 2⃣ جن هم مانند انسان از پیامبران الهی بهره مند شده اند. و هر دو گروه در مسير مراحل تكاملى و كسب سعادت دنيا و آخرت محتاج پيامبر است. "در آن روز به آنها ميگوید) اي جمعيت جن و انس آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند ...."(انعام/۱۳۰﴾ 3⃣جنیان به پیامبران انس ایمان داشته و دارند. قران می فرماید: ❗️ "به ياد آور هنگامى كه گروهى از جن را به سوى تو متوجه ساختيم كه قرآن را استماع كنند، وقتى حضور يافتند به يكديگر گفتند خاموش باشيد و بشنويد، و هنگامى كه پايان گرفت به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را انذار كردند. گفتند: اى قوم ما كتابى را استماع كرديم كه بعد از موسى نازل شده ، هماهنگ با نشانه هاى كتب قبل از آن ، كه به سوى حق هدايت مى كند و به سوى راه راست . اى قوم ما دعوت كننده الهى را اجابت كنيد و به او ايمان آوريد تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذاب اليم پناه دهد. و هر كس به دعوت كننده الهى پاسخ نگويد هرگز نمى تواند از چنگال عذاب الهى در زمين فرار كند، و غير از خدا يار و ياورى براى او نيست ، و چنين كسان در گمراهى آشكارند." (احقاف/29-32) ❗️جمله (انزل من بعد موسى )و جمله (مصدقا لما بين يديه ) مؤ يد اين مطلب است كه اين گروه به كتب آسمانى پيشين مخصوصا كتاب موسى ايمان داشتند و در جستجوى حق بودند، و اگر مى بينيم سخنى از كتاب عيسى كه بعد از آن نازل شده به ميان نيامده بخاطر اين است كه تورات كتاب اصلى بود كه حتى مسيحيان احكام شرايع خود را از آن گرفته و مى گيرند 📚تفسیر نمونه ج21 ص370 ❗️ایات سوره جن نیز صریح در این است که جنیان به پیامبر گرامی ایمان اورده بودند چنان که در روایات فراوانی نیز این معنا امده است 📚بحار الانوار ج60 ص42 باب 2 ❗️ونیز تصریح شده است که جنیان پس از پیامبر گرامی معالم دین خود را از امامان می گرفتند 📚بحار الانوار ج27 ص12 باب 11 ❗️در روایتی از امام سجاد چنین امده است : « به برخی پیامبران از این جهت اولو العزم می گویند چرا که برای انس و جن مبعوث شده اند» 📚 بحار الانوار ج11 ص33 ❗️نتیجه : 🔷بنا بر آنچه بیان شد مشخص می شود که به طور قطع جنیان از پیامبران و امامان انس تبعیت می کنند و به آن ها ایمان می آورند اما این که از میان خودشان پیامبری برانگیخته شده است یا نه محل بحث است. ❗️در روايتي وارد شده كه امام رضا فرموده است : « خداوند پيامبري را به سوي جنيان فرستاده به نام يوسف كه آنها را به سوي خدا دعوت كندولي آنها او را شهيد كردند» 📚علل الشرایع،ج2 ص594 📚عیون الاخبار ج1 ص242 ❗️این روایت حمل می شود به قبل از خلقت حضرت ادم زیرا پس از پیامبری ایشان استفاده میشود که جنیان مامور به تبعیت از پیامبران انسی بوده اند
⁉️سوال ایا در بهشت زاد و ولد هم است یا اونجا هم باید حجاب رعایت کنیم 🔷پاسخ: ❗️نخست توجه کنید که همه چیز سرای اخرت با دنیا فرق دارد.آن جا جهان دیگری است با قوانین خاص خودش چنان که پیامبر گرامی فرمود: « مانند بهشت هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است» 📚بحار الانوار ج8 ص86 ❗️این تفاوت قوانین آن عالم با این جهان از روایاتی که می گوید در آنجا انسان نیاز به قضائ حاجت ندارد بلکه موارد زائد بدن به صورت بوی خوش از انسان خارج می شود بیشتر آشکار می شود 📚همان مدرک ص102 🔷خداوند می فرماید: « برای شما هر چه بخواهید در بهشت فراهم است» 📓فصلت31 ❗️از این ایه استفاده می شود که هر چه انسان درخواست کند به او داده میشود .طبیعی است که اگر تقاضای فرزند داشتن را بکند به او داده میشود ولی چون قوانین آن دنیا با این دنیا متفاوت است می توان گفت فرزند داری در بهشت نیز با انچه در دنیا است متفاوت می باشد‌ .هم به لحاظ نحوه به وجود آمدن و هم از لحاظ رشد و پرورش و ..‌ 🗯در مورد حجاب نیز گفتنی است : ❗️از انجا که پوشش بدن از نظر عقلی امری ممدوح است و نوعی کمال برای انسان محسوب می شود می توان گفت حجاب در بهشت هم وجود دارد ولی نحوه و حدود آن برای ما مشخص نیست .برای نمونه و تایید این که حجاب در بهشت نیز نوعی کمال محسوب می شود می توان به این ایه استناد جست که خداوند در مدح حوری های بهشتی می فرماید: « بهشت دارای زنان بهشتی است که در سراپرده های خود مستورند» 📓الرحمان 72
⁉️سوال برخی میگن دین از سیاست جداست لطفا این حرف رو رد کنید و ثابت کنید که سیاست و تشکیل حکومت ضروری اسلام است 🔷پاسخ: ❗️ادله قرانی و روایی و عقلی بر پیوند بین دین و سیاست و ضرورت تشکیل حکومت گواهی می دهد که به برخی اشاره می کنیم 🗯ادله قرانی بر ضرورت حکومت: 1⃣در داستان بنى اسرائیل مى خوانیم: هنگامى که بر اثر هرج و مرج داخلى و نداشتن حاکمیت قوى و لایق، گرفتار ضعف و فتور و شکست شدند، و دشمنان بر آنان مسلط گشتند، نزد پیامبر خویش آمدند و گفتند: «زمامدارى براى ما انتخاب کن تا تحت فرماندهى او در راه خدا پیکار کنیم»; پیامبرشان گفت: «شاید اگر دستور جهاد به شما داده شود سرپیچى نمایید; و در راه خدا پیکار نکنید»; گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا جهاد نکنیم; در حالى که از خانه ها و فرزندانمان رانده شده ایم؟» (شهرهاى ما بوسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده اند.) 📓بقره 246 ❗️اگر چه در این آیه به یکى از ابعاد و آثار وجود زمامدار براى یک قوم و ملت اشاره شده، و آن مسأله مبارزه با دشمنان خارجى و پاک کردن شهرها از لوث وجود بیگانگان و آزادى اسیران است; ولى مسلّم است که در ابعاد دیگر نیز این معنى صادق به نظر مى رسد. قرآن با این تعبیر نشان مى دهد که بدون تشکیل حکومت با حاکمیت قوى رسیدن به آزادى و آرامش اجتماعى ممکن نیست; البته شاید تصور شود 🔶 درخواست بنى اسرائیل در اینجا تنها براى تعیین فرمانده لشگر بود، نه زمامدار; ولى باید توجه داشت که تعبیر به «ملک» به معنى زمامدار در تمام شئون است; هر چند برنامه بارز او در این ماجرا پیکار با دشمنان خارجى بوده است. ❗️در حقیقت پیامبر آن زمان (اشموئیل) نقش رهبر را در آن جامعه به عهده داشت; و طالوت منتخب او در نقش زمامدار و فرمانده لشکر بود. 2⃣قرآن در ذیل همین ماجرا در چند آیه بعد، سخن از شکست لشکر جالوت در برابر بنى اسرائیل به میان آورده، و مى گوید: «سپس به فرمان خدا، آنها دشمن را به هزیمت واداشتند، و داوود (جوانِ کم سن و سال و نیرومند و شجاعى که در لشکر طالوت بود) جالوت (زمامدار دشمن) را کشت; و خداوند حکومت و دانش به او بخشید، و از آنچه مى خواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمى کرد زمین را فساد فرا مى گرفت ، ولى خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد». 📓بقره 251 ❗️جمله اخیر به خوبى نشان مى دهد که اگر حکومت مقتدر و نیرمندى نباشد، و جلوى طاغیان و سرکشان را نگیرد، زمین پر از فساد مى شود; به این ترتیب حکومت عادلانه یکى از عطایاى بزرگ الهى است که جلو مفاسد دینى و اجتماعى را مى گیرد. 3⃣شبیه همین معنى در آیه 40 سوره «حجّ» نیز آمده است که بعد از اجازه جهاد در برابر دشمن، به مسلمین مى فرماید: «همانها که ناحق از خانه و شهر خود بیرون رانده شدند، جز این که مى گفتند: "پروردگار ما خداى یکتا است; و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارى، و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده، مى شود ویران مى گردد» ❗️در اینجا نیز سخن از نقش حکومت در بعد جهاد است، ولى مسلّم است که جهاد بدون یک تشکیلات منظّم سیاسی و اجتماعى و اقتصادى امکان پذیر نیست; چرا که مجاهدان معمولا از دو بخش تشکیل مى شوند: نیروهاى نظامى، و نیروهاى اجتماعى که در پشت جبهه ها‌ پشتیبانى مى کنند; و در واقع تمام جامعه را زیر بال و پر مى گیرند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 4⃣در آیه بعد از آن (آیه 41 «حجّ») درباره مؤمنان راستین مى خوانیم: «همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را برپا مى دارند و زکات را مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند ». ❗️این آیه نیز تلویحاً مى رساند که برپا داشتن نماز و اداى زکات و امر به معروف و نهى از منکر ـ در مقیاس گسترده و عام ـ از طریق تشکیل حکومت میسّر است; و لذا مؤمنان راستین را به این صفت توصیف مى کند; که آنها به هنگام قدرت یافتن و به حکومت رسیدن، این فرائض بزرگ الهى را بر پا مى دارند، و اجرا مى کنند; و از اینجا نقش حکومت در اصلاح جامعه از دیدگاه اسلام روشن مى شود. 5⃣ در سوره «یوسف» از آیه 43 - 56 به ماجرایى اشاره مى کند; که ضرورت حکومت در لابلاى آن به خوبى تبیین شده، و آن اینکه سلطان مصر خوابى مى بیند، و از یوسف که در زندان بوده ـ و به تعبیر صحیح خواب ها کم کم مشهور شده بود ـ; تعبیر آن را مى خواهد; او تعبیرى براى آینده کشور مصر مى کند، که هفت سال بحرانى و قحطى در پیش دارند; و اگر از آن به سلامت بگذرند، سال هاى پر برکت و وفور نعمت فرا خواهد رسید، سپس دستورهاى لازم براى چگونگى مقابله با این سال هاى سخت، و طرز تهیه و نگهداى آذوقه، و چگونگى صرفه جویى در مواد غذایى را به آنها یاد مى دهد; و سلطان مصر اورا از زندان آزاد کرده و سرپرست خزانه دارى مصر مى کند، و به کمک مدیریّت یوسف که در کنار سلطان مصر قرار گرفته بود، یک ملّت عظیم از مرگ رهایى مى یابد. ❗️این داستان به خوبى ضرورت وجود حکومت مدیر و مدبّر و آگاه را براى جوامع انسانى مخصوصاً در مواقع بحرانى روشن و آشکار مى سازد;که اگر جامعه از چنین حکومتى محروم شود، به ضررهاى عظیم و جبران ناپذیرى گرفتار مى شود. 6⃣ از آیات متعددى از قرآن مجید بر مى آید; که حکومت الهى یکى از نعمت هاى بزرگ خدا است; و این نیست مگر به خاطر نقش مهمّى که در نظم جامعه انسانى و جلوگیرى از مظالم و ستم ها و فراهم ساختن شرایط تکامل انسان ها دارد. از جمله در آیه 79 سوره «انبیاء» درباره حضرت داوود(علیه السلام) و فرزندش اسماعیل مى خوانیم: «به هر یک از آنان داورى و علم فراوان دادیم». در آیه 20 سوره «مائده» ضمن بر شمردن نعمت هاى الهى بر بنى اسرائیل مى فرماید: «(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت:"اى قوم من! نعمت خدا را نسبت به خود متذکر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد; (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را بشکست ) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد; و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود». ❗️البتّه همه بنى اسرائیل حاکم و سلطان نبودند; ولى هنگامى که از میان آنها حاکمانى بر مى گزیند، چنین خطابى درباره آنان ـ به عنوان یک قوم و ملّت ـ مى کند; که خداوند شما را حاکمان و پادشاهان قرار داد. در آیه 35 سوره «ص» از زبان حضرت سلیمان مى خوانیم: «گفت: "پروردگارا مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده اى"»! ❗️آیات بعد از آن نشان مى دهد که خداوند دعاى او را مستجاب کرد، و حکومتى عظیم و مواهبى فراوان و بى نظیر به او بخشید. و در آیه 54 سوره «نساء» آمده است: «یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، بر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشیده حسد مىورزند! یا اینکه ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم; و حکومت عظیمى در اختیارشان قرار دادیم». ❗️این مسأله به قدرى اهمیت دارد، که خداوند بخشیدن حاکمیت را هم ردیف عزّت و گرفتن آن را قرین ذلت شمرده است. 🔶در آیه 26 سوره «آل عمران» مى فرماید: «بگو: "بار الها! اى مالک حکومت ها، به هر کس بخواهى، حکومت مى بخشى، و از هر کس بخواهى ، حکومت را مى گیرى; هر کس را ،بخواهى عزّت مى دهى و هر کس را بخواهى ،خوار مى کنى تمام خوبى ها به دست تو است; تو بر هر چیزى قادرى"». 👌از مجموع آیاتى که در بالا آمد، اهمیت حکومت براى جامعه بشرى از دیدگاه قرآن مجید روشن مى شود، و در واقع این آیات دریچه اى به سوى جهان بسیار وسیع حکومت در جوامع انسانى است. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇 🔴ضرورت حکومت از دیدگاه روایات : 1⃣در نهج البلاغه آمده است در پاسخى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) به خوارج داد ; که مى گفتند: «حکومت و حاکمیت و داورى مخصوص خدا است» ; فرمود: «این سخن حقى است که از آن اراده باطل شده »، سپس فرمود: «آرى درست است که فرمانى جز فرمان خدا نیست، ولى اینها مى گویند: "حکومت و زمامدارى مخصوص خدا است"»، سپس فرمود: «مردم به هر حال نیازمند به امیر و زمامدارى هستند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار! تا مؤمنان در سایه حکومتش به کار خویش مشغول باشند، و کافران نیز بهره مند شوند، و مردم در دوران حکومت او زندگى راحتى داشته باشند; به وسیله او اموال بیت المال گردآورى شود، و به کمک او با دشمنان مبارزه کنند، جاده ها امن گردد، و حق ضعیفان از زورمندان گرفته شود ; مردم نیکوکار در رفاه باشند و از دست بدکاران در امان». 📚نهج البلاغه خطبه 40 ❗️بدیهى است اینکه مى فرماید: «امیرى لازم است، خواه نیکوکار یا بدکار» مفهومش این نیست که این دو یکسان اند، بلکه منظور این است که در درجه اوّل باید زمامدارى عادل و نیکوکار پیدا کرد; و اگر نشد وجود زمامدار ظالم از هرج و مرج بهتر است; و این امر منافات با حاکمیت خداوند بر کلّ جهان هستى ندارد; چرا که حاکمیت مانند: نبوّت و قضاوت از ذات پاک او نشأت مى گیرد. 2⃣در روایات معروفى که فضل بن شاذان از امام رضا نقل کرده است، در بیان دلائل تعیین «اولو الامر» و حاکمیت بر اجتماع به سه نکته مهم اشاره فرموده; مى گوید: «اگر کسى بگوید چرا اولو الامر قرار داده شده، و مردم مأمور به اطاعت از حاکم الهى هستند"؟ ❗️ گفته مى شود: "به دلائل زیاد از جمله اینکه هنگامى که براى مردم حدودى تعیین شود، و دستور یابند که از آن حدود تجاوز نکنند، چون باعث فساد آنها مى شود; این کار سامان نمى گیرد، مگر بوسیله حاکم امین در رأس آنها; که آنان را از تعدّى و داخل شدن در امور ممنوعه باز دارد; زیرا اگر این موضوع نباشد، کسى لذّات و منافع خود را به خاطر فساد دیگران ترک نمى کند; و لذا سرپرستى براى آنها قرار داده شده که آنان را منع از فساد کند و حدود و احکام الهى را در میان آنها برپا دارد. دیگر اینکه ما هیچ فرقه اى از فرق دنیا، و هیچ ملّتى از ملل را نمى یابیم که بدون رئیس و سرپرستى باقى مانده باشند، همان رئیس و سرپرستى که امر دین و دنیاى آنها را سامان بخشد، پس در حکمت (خداوند) حکیم جایز نیست که خلق را بدون آنچه مى داند براى آنان ضرورى است، رها سازد; و سرپرستى که به کمک او با دشمنان بجنگند، و اموال بیت المال را به وسیله او تقسیم کنند، و جمعه و جماعت آنها را برپا دارد، و ظالم را از تعدّى بر مظلوم باز دارد، براى آنان تعیین نکند. دیگر اینکه اگر مردم پیشوا و سرپرست امین و درستکارى نداشته باشند، دین و آیین خدا بر باد مى رود، و سنّت و احکام الهى تغییر مى یابد، و بدعت گذاران چیزهایى از پیش خود بر آنها مى افزایند، و مخالفان از آن کم مى کنند، و امور را بر مسلمانان مشتبه مى سازند» 📚بحار الانوار ج6 ص60 3⃣در تفسیر نعمانى از امیر مؤمنان على بعد از ذکر آیاتى از قرآن، مانند آیه «اى کسانى که ایمان آورده اید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را، هنگامى که شما را دعوت مى کنند به سوى چیزى که شما را زنده مى سازد». 📓انفال24 ❗️و آیه (وَلَکُمْ فِى الْقِصاصِ حَیاة یا اُولِى الاَلْبابِ) 📓بقره 179 ❗️در حدیثى مى فرماید «در این آیات دلیل بسیار روشنى است بر اینکه امت باید امام و پیشوایى داشته باشند که قیام به کارهاى آنها کند، و به آنها امر و نهى نماید، و حدود الهى را در میان آنها برپا دارد، با دشمن پیکار کند، و غنائم را عادلانه تقسیم نماید، واجبات را تحقق بخشد، و ابواب صلاح آنها را به آنان نشان دهد، و آنان را از آنچه براى آنان زیان بخش است برحذر دارد; زیرا امر و نهى یکى از اسباب بقاى خلق است; و گر نه تشویق و ترس از بین مى رود، و هیچ کس از گناه باز نمى ایستد، نظام جامعه فاسد مى شود و این سبب هلاکت بندگان خدا است». 📚بحار الانوار ج90 ص41 ❗️در حدیث دیگرى از امام صادق چنین آمده است: «اهل هر شهرى از سه چیز بى نیاز نیستند تا در امور دنیا و آخرت به آن پناه برند; اگر این ها را از دست دهند سقوط مى کنند; فقیه آگاه و باتقوى، و امیر خوب مورد اطاعت، و طبیب بینا و معتمد». 📚بحار الانوار ج75 ص235 ❗️این مسأله در روایات اسلامى به اندازه اى اهمیت دارد، که حتّى حکومت ظالم، مقدم بر هرج و مرج و بى حکومتى شمرده شده; چنانکه از امیر مؤمنان على مى خوانیم: « زمامدار ظالم و ستمگر، بهتر است از فتنه (و هرج و مرجى) که پیوسته در جامعه وجود داشته باشد». 📚غرر الحکم ج2 ص784 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🔴ضرورت حکومت از دیدگاه عقل ❗️اوّلا: زندگى انسان، یک زندگى اجتماعى است; به گونه اى که اگر حیات انسانى از این ویژگى خالى شود به پایین ترین مراحل جاهلیت و بهیمّیت سقوط مى کند; چرا که تمام منافع و آثار مفید و سازنده در زندگى بشرى، تمدن ها و تکامل ها، و علوم و فنون و صنایع گوناگون، همه از برکات زندگى اجتماعى و همکارى و تعاون در جهات مختلف است; و تا نیروهاى کوچک فکرى و بدنى به هم ضمیمه نشوند، حرکت ها و جنبش هاى عظیم اجتماع، در هیچ قسمت صورت نمى گیرد. 🔷به تعبیر ساده تر: ازیک سو انسان اگر از اجتماع جدا شود، هم ردیف حیوانات خواهد شد; و این تمایل و خواست درونى و حیات اجتماعى است، که به او این همه قدرت و امکان پیشرفت و برترى بخشیده است; و از سوى دیگر واضح است که حیات انسان در درون جامعه على رغم آن همه برکات و منافع مهمّى که در بر دارد، خالى از کشمکش ها و تنازع ها و تصادم منافع نیست; نه تنها به خار غلبه خودخواهى و خود پرستى، بلکه به خاطر اینکه بسیار مى شود که افراد جامعه در تشخیص حدود و حقوق خود گرفتار اختلاف و اشتباه مى شوند; اینجا قوانینى لازم است; تا حقوق هر کس را مشخص کند، و راه را بر تعدّى و تجاوز و منازعات ببندد. از سوى سوم، مسلّم است که این قوانین به تنهایى اثرى در رفع تجاوز و تنازع ندارد; بلکه در صورتى مفید و مؤثر است که افراد مورد قبول جامعه آن را به اجرا در آورند; ❗️ و به تعبیر دیگر تنها بوسیله ایجاد حکومت است; که نظم در جامعه برقرار مى شود و جلو فساد و خونریزى و غصب حقوق (هر چند به طور نسبى) گرفته مى شود. به همین دلیل از قدیم ترین ایّام، اقوام بشرى هر کدام حکومتى براى خود داشتند. ❗️ثانیاً: به فرض که مردم بدون حکومت بتوانند با هم زندگى سالمى داشته باشند، ـ امرى که محال است ـ ولى پیشرفت و تکامل در علوم و دانش ها و صنایع و شئون مختلف اجتماعى تنها در سایه برنامه ریزى دقیق و مدیریت آگاه، امکان پذیر است; و برنامه ریزى و مدیریت عبارت دیگرى از تشکیل حکومت است. 📍از این رو تمام عقلاى جهان تأکید بر ضرورت تشکیل حکومت براى جوامع بشرى مى کنند ❗️ همچنین براى پیشرفت علوم و صنایع و حفظ سلامت مردم و حفظ نظم و آزادى و تأمین مواد غذایى و مسکن و سایر نیازمندى ها، برنامه ریزى و مدیریت لازم است. آیا مى توان مثلا بدون وزارت علوم و آموزش و پرورش، برنامه صحیحى جهت تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان داشت؟ و آیا بدون وزارت صنایع ممکن است به مسائل صنعتى سرو سامان بخشید؟ آیا بدون وزارت دفاع مى توان ارتش نیرومندى براى جلوگیرى از تهاجم هاى بیگانه به وجود آورد؟ و به فرض که در جهان هیچ جنگى نباشد آیا بدون نیروى انتظامى مى توان نظم مطلوبى به جامعه بشرى داد؟ ❗️به هر حال این نکته از بدیهیات است که هیچ گاه جامعه بشرى حتى براى یک روز بدون حکومت نمى تواند زندگى سالمى داشته باشد; و منکران این امر نیز هرگز به آن نرسیدند، و از وسط راه با دستپاچگى و شتاب به صورت شرم آورى بازگشتند 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ :👇👇👇 ❗️اما از دیدگاه خدا پرستان یعنى: آنها که معتقد به ارسال رسل و انزال کتب از سوى خداوند مى باشند; «ضرورت حکومت» واضح تر و آشکارتر است; 🔷 زیرا از یک سو اهدافى که براى بعثت انبیاء در منابع دینى آمده و دلایل عقلى نیز آن را تأیید مى کند; تحقق آن بدون تشکیل حکومت غیر ممکن خواهد بود، مثلا تعلیم و تربیت صحیح و تزکیه نفوس، بدون تشکیل حکومت بسیار مشکل یا غیر ممکن است. ❗️فکر کنید اگر تمام مدارس و دانشگاه ها در عصر و زمان ما درا ختیار یک حکومت ضد مذهبى یا بى تفاوت در برابر مذهب باشد; و وسائل ارتباط جمعى از قبیل رادیو و تلویزیون و مطبوعات نیز به همین شکل اداره شوند; و ما بخواهیم تنها با نصیحت و اندرز مردم و یا حداکثر استفاده کردن از مساجد و منابر آنها را به اهداف انبیاء و تعلیم و تربیت الهى نزدیک کنیم; مطمئناً به جائى نمى رسیم; و تنها شعله ضعیفى از ایمان و تقوا در نفوس اقلیتى باقى و برقرار خواهد بود. ولى هرگاه حکومتى بر مبناى ایمان و توحید و اعتقاد به خدا و مقدسات تشکیل شود، و تمام این مراکز حساس را در اختیار بگیرد; آنگاه مسأله شکل دیگرى به خود خواهد گرفت. 🔷در مورد عدالت اجتماعى و قیام مردم به قسط که هدف دیگرى است، باز مطلب همین گونه است; چگونه ممکن است با وجود یک حکومت ظالم و فاقد دین و ایمان، یا وابسته به مستکبران و استعمارگران اقامه قسط و عدل نمود؟ ❗️کوتاه سخن اینکه هیچ یک از اهداف مقدس پیامبران الهى بدون تشکیل حکومت، جز در مقیاس محدود، تحقق نمى یابد; به همین دلیل پیامبر اسلام تا تشکیل حکومت نداد به اهداف والاى خود نرسید. در میان سایر پیامبران نیز آنها که موفق به تشکیل حکومت الهى شدند، به پیروزى و موفقیت چشمگیرى نائل گشتند; ولى آنها که این توفیق نصیبشان نشد، شدیداً از سوى قشرهاى فاسد و مفسد در محاصره قرار گرفتند. به همین دلیل در آخر زمان نیز، گسترش توحید و عدل تنها از طریق تشکیل حکومت جهانى مهدى صورت مى گیرد; اینها همه از یک سو. ❗️از سوى دیگر احکام اسلام منحصر به عبادات نیست; بلکه احکام فراوانى داریم که به شئون سیاسى و اجتماعى مسلمین مربوط است. (مانند احکام حدود، دیات، خمس، زکات، انفال و مانند آنها). ❗️آیا بدون تشکیل حکومت مى توان حقوق نیازمندان را به عنوان زکات از همه اغنیاء گرفت؟ و یا قضاوت اسلامى را در تمام سطوح پیاده کرد؟ چه تضمینى براى اجراى حدود، و جلوگیرى از فاسدان در دست داریم؟ و اگر دشمنى به کشور اسلام هجوم آورد; چگونه بدون تشکیل حکومت و بسیجِ لشگرهاى کار آزموده و تهیه سلاح هاى مختلف، دفاع از حوزه اسلام و دفع هجوم خارجى امکان پذیر است؟ ❗️کوتاه سخن اینکه: تا حکومتى عادلانه و مردمى بر اساس اعتقادات الهى تشکیل نشود، قسمت عمده احکام اسلامى زمین مى ماند; چرا که از بخش هاى سه گانه احکام، «سیاسات» برنامه حکومت است و در متن حکومت قرار گرفته، و «معاملات» بدون پشتوانه حکومت صالح هرگز سامان نمى پذیرد; حتى «عبادات» مانند: حج و نماز جمعه و جماعت، نیز در سایه حکومت الهى عظمت و شکوه دارد. 📚برگرفته از کتاب تفسیر موضوعی پیام قران ، ایت الله العظمی مکارم ج10 ص9 تا ص21  
⁉️سوال چرا در خطبه 80 نهج البلاغه گفته شده زنان ناقص العقل هستند ایا این توهین به زنان نیست پاسخ ❗️توجه به چند نکته لازم است : 1⃣این خطبه بعد از جنگ «جمل» وارد شده و مى دانیم میدان دارِ اصلى آن جنگ، همسر پیامب به نام «عایشه» بود که به تحریک «طلحه» و «زبیر» به شکل بى سابقه اى در میدان جنگ وارد شد و خون هاى زیادى از بى گناهان و یا ناآگاهان به زمین ریخت که بعضى عدد کشته شدگان را بالغ بر هفده هزار نفر مى دانند 2⃣ ما در بسیارى از آیات قرآن حتى مذمتی از نوع بشر مى بینیم: «به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده! هنگامى که بدى به او رسد، بى تابى مى کند و هنگامى که خوبى به او رسد بخل مىورزد و مانع دیگران مى شود.» 📚معارج 19-20 ❗️و در جاى دیگر مى خوانیم: « انسان به یقین بسیار ظالم و جاهل بود» 📚احزاب72 ❗️و در جاى دیگر او را، «کفور مبین» (کفران کننده آشکار) نامیده است 📚زخرف 15 🔷و در جاى دیگر از انسان به عنوان موجودى که هرگاه به نعمت مى رسد طغیان مى کند، یاد شده 📚علق 6-7 و مانند آن.... 🗯بى شک، انسان در طبیعتش نه «کفور مبین» است نه «ظلوم و جهول» و نه طغیانگر، بلکه ظاهر این است که این بحثها درباره انسانهایى است که تحت تربیت رهبران الهى قرار نگرفته اند و به صورت گیاهان خودرو، در آمده اند. نه راهنمایى و نه بیدارگرى دارند و در میان هوس ها غوطه ورند. ❗️به همین دلیل در قرآن از مقام انسانِ با تقوا و مطیع فرمان الهى، مدح و تمجید فراوان شده و اصولا بنى آدم به عنوان گل سرسبد جهان آفرینش معرّفى گردیده است 📚اسرائ 70 ❗️در مورد جنس زن نیز مطلب همین گونه است، در میان زنان افراد شایسته اى داریم که حتّى در میان مردان مانند آنها کم است و به عکس، زنان بسیار منحرفى داریم که سرچشمه بسیارى از نابسامانى هاى جامعه بشرى هستند. 3⃣ در این شکی نیست که زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند که پیامبر و امامان برای انها احترام قائل بوده اند نظیر حضرت خدیجه،حضرت فاطمه،ام سلمه ،و ... 🔷افزون بر این قران نیز بسیاری از زنان را مدح کرده است چنان که فرمود: « هر کس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مومن است او را حیات پاکیزه ای می بخشیم » 📓نحل 97 👌ونیز از برخی از زنان به عنوان الگو و اسوه نام می برد 📓تحریم 11 و12 ♦️امام صادق فرمود: « یک زن صالحه از هزار مرد غیر صالح برتر است» 📚وسائل الشیعه ج20 ص172 🔷وصراحتا تقوا را معیار برتری دانسته است نه چیز دیگر را 📓حجرات13 4⃣با توجه به انچه امد و با توجه به شان نزول خطبه در مورد تعبیر ناقص العقل در مورد زنان می گوییم: ❗️آن سخن ناظر به زنان تربیت نایافته تحت مکتب الهی است .در این نوع زنان عواطف و احساسات بر عقلشان غلبه دارد و ای بسا تحت تاثیر عواطف واقع شده و طبق آن به نفع و یا زیان کسی شهادت می دهند. وطبق این عواطف و احساسات رفتار می کنند واز عقل کم بهذه می گیرند .لذا در روایات ما از مشورت با این نوع از زنان نهی شده است 📚وسائل الشیعه ج 20 ص182 ❗️روشن می شود که تعبیر حضرت امیر یک حکم عام برای تمام افراد زن نمی باشد بلکه ناظر به افرادی از انان است که ویژگی های گفته شده را دارا هستند
⁉️سوال این که گفته میشه روز قیامت همه باید از پل صراط عبور کنن جریانش چیه یعنی روز قیامت پلی قرار داده میشه تا مردم ازش عبور کنن 🔷پاسخ: ❗️از ایات و روایات استفاده می شود که در روز قیامت گذر گاهی عمومی وجود دارد که همگان باید از آن عبور کنند و در لسان روایات به آن « صراط» گفته میشود. ❗️پیامبر گرامی فرمود: « راهی بر روی جهنم نصب می شود که از مو باریکتر و از لبه شمشیر تیز تر است» 📚الکافی ج8 ص312 🔷امام صادق فرمود: « بعضی مانند برق از آن می گذرند و بعضی همچون اسب تیز رو ،بعضی با دست و زانوها ،بعضی همچون پیادگان،و بعضی به ان اویزان می شوند و می گذرند گاه اتش دوزخ از انها چیزی را می گیرد و چیزی را رها می کند» 📚امالی صدوق،مجلس 33 ❗️جهت دیدن سایر روایات در مورد « صراط» رجوع شود: 📚بحار الانوار ج8 ص64 باب 22 🔶علامه سبحانی در کتاب خویش چنین می اورد: ❗️امااين كه مقصود از صراط و طريق ياد شده كه بر متن دوزخ نصب میشود و همه اهل محشر بايد از آن عبور كنند، چيست؟ در اين جا دو احتمال وجود دارد: 1⃣مقصود معنى ظاهرى آن است يعنى پل يا راهى نظير آنچه در دنيا مى باشد، در سراى ديگر بر جهنم نصب مى شود. 2⃣مقصود اين است كه صراط اخروى تجسم و تبلور همان صراط دنيوى است و صراط مستقيم در دنيا كه پرهيزگاران برگزيده اند، تجسم و تجلى اخروى آن اين است كه آنان را به بهشت مى رساند و از طرفى راههاى باطل كه ستمكاران در اين دنيا پيموده اند; در سراى ديگر تجسم و تبلور اخروى يافته و آنان را داخل دوزخ مى نمايد. 🗯گروهى كه بيشتر به ظواهر اعتماد مى نمايد، نظريه نخست را پذيرفته، و گروه دوم كه با استفاده از قراين و شواهد نقلى و عقلى از مرز ظواهر گذشته و به باطن اين گونه تعابير نيز نظر مى نمايند، نظريه دوم را گزيده اند. ❗️اگر چه داورى در اين قبيل مطالب كار دشوارى است ولى آنچه از مجموع روايات وتعبيرات معصومان در زمينه صراط و راه وصول به دوزخ و بهشت به دست مى آيد همان نظريه دوم است و در اين جا جمله اى از امير مؤمنان على نقل مى نماييم كه مؤيّد نظريه دوم است: ❗️امام درباره تقوا و فرجام پرهيزگارى و نيز برگزيدن راه خطا و منحرف از مسير تقوا چنين مى فرمايد: «خطاها(پيروى از تمايلات حيوانى) مركب هاى سركش و چموشى هستند كه صاحبانشان بر آنها سوار شده و عنان آنها از دستشان گرفته شده پس آنان را وارد دوزخ مى نمايند،و پاكدامنى و خويشتن دارى در برابر شهوات، مركب هاى راهوار و مطيعى هستند كه صاحبانشان بر آن نشسته و زمام آنان در اختيارشان قرار گرفته پس آنان را وارد بهشت مى نمايند» 📚نهج البلاغه،صبحی صالح،خطبه 16 ❗️از اين روايت به خوبى استفاده مى شود كه راه بهشت و دوزخ در حقيقت از هم اكنون در اين دنيا شروع مى شود و در نهايت به بهشت و دوزخ منتهى مى گردد و نه چنين است كه در قيامت راه ديگرى وراى آن بر جهنم نصب مى گردد و اهل محشر مكلف بر عبور از آن مى شوند، بلكه آن كس كه در همين دنيا صراط مستقيم تقوا را برگزيده در سراى ديگر و با تجسم اخروى او را وارد بهشت مى نمايد و آن كس كه راه نافرمانى را برگزيده و از طريق وسطى كه كتاب و سنت ترسيم گر آن است به يمين و شمال منحرف گردد در جهان ديگر تجسم اخروى آن همان سقوط در دركات دوزخ خواهد بود. و در عين حال، نمى توان اين خطبه و امثال آن را گواه قاطع بر نفى نظريه نخست گرفت، زيرا كلام امير مؤمنان على مملو است از مجاز واستعاره و كنايه و ممكن است بخشى از اين تعبيرها يك نوع استعاره باشد كه با هر دو نظريه سازگار باشد» 📚منشور جاوید،ج5 ص508 ht
⁉️سوال شما در پاسخ های گذشته اوردید که بهشت و جهنم خلق شده اند اما نگفتید بهشت و جهنم کجا هستند لطفا بگید که بهشت و جهنم کجا هستند 🔷پاسخ: 🗯در مورد مکان بهشت و جهنم: ❗️خداوند در مورد پیامبر گرامی می فرماید: « بار دیگر ( پیامبر) او را مشاهده کرد .واین مشاهده در کنار سدره المنتهی روی داد.همانی که جنه الماوی و بهشت برین در کنار آن است» 📓نجم 13 تا 15 ❗️از این ایه استفاده می شود که هر جا « سدره المنتهی » باشد بهشت موعود نیز همانجا است 🗯در روایات ما امده است که « سدره المنتهی» در اسمان هفتم است 🔷در تفسیر علی بن ابراهیم امده است: « پاسخ کسانی که افرینش بهشت و دوزخ را انکار می کنند ایه « عندها جنه الماوی» می باشد .یعنی در نزد سدره المنتهی که در اسمان هفتم است بهشت جاویدان قرار دارد» 📚تفسیر علی بن ابراهیم ج2 ص335 ❗️ونیز در ایه 22 ذاریات امده است: « روزی شما در آسمان است و همچنین انچه به شما وعده داده می شود» 🗯بسیاری از مفسران معتقدند که منظور از انچه خدا به بندگانش وعده داده که در اسمان است همان بهشت جاوید است‌ 📚پیام قران ،ج6 ص258 📚بحار الانوار ج8 ص101 🔶حضرت علی فرمود: « بهشت در اسمان و جهنم در زمین است» 📚الخصال ج2 ص597 ❗️علامه مجلسی چنین می اورد: « در مورد جایگاه بهشت و جهنم در روایات امده است که بهشت بالای اسمانهای هفت گانه و دوزخ در طبقه هفتم زمین است .این دیدگاه مورد قبول اکثریت مسلمین است» 📚بحار الانوار ج8 ص205 ❗️البته برخی این نظریه را مقبول نمی دانند و نظریه دیگری ارائه می دهند 📚منشور جاوید،علامه سبحانی،ج5 ص547
هدایت شده از گلبرگ احکام
⁉️سوال دوست سنی داریم می گوید یکی از افتخارات عمر این است که او بود که هجرت پیامبر را مبدا تاریخ قرار داد به گونه ای که مسلمین تا روز قیامت از تاریخ هجری استفاده می کنند و انان مدیون عمر هستند و می گوید خود شما هم به این معتقدید و میگویید عمر با مشورت علی چنین کرد 🔷پاسخ: ❗️در کتاب شریف منشور جاوید چنین امده است: 🗯 بر خلاف آنچه ميان مورخان مشهور است كه خليفه دوّم، به تصويب واشاره اميرمؤمنان هجرت پيامبر اسلام را سرآغاز تاريخ قرار داد ودستور داد كه نامه ها و دفترهاى دولتى با آن تاريخ گذارى گردد ـ بر خلاف اين اشتهار دقت در نامه هاى پيامبر كه قسمت اعظم آن در متون تاريخ وكتاب هاى حديث وسيره موجود است وديگر اسناد ومدارك كه ارائه مى گردد، به روشنى ثابت مى كند كه خود پيامبر گرامى نخستين كسى است كه هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد و نامه ها ومكاتبات خود را كه به سران قبائل ورؤساى عرب و شخصيت هاى بارز مى فرستاد با آن مورَّخ ساخت. ❗️چند نمونه از نامه هاى تاريخ دار پيامبر 1⃣سلمان از پيامبر درخواست كرد كه وصيّت آموزنده اى براى او وبرادرش «ماه بنداز» و خاندانش بنويسد، پيامبر على را طلبيد ومطالبى را املاء كرد وعلى نيز نوشت در پايان نامه چنين آمده است: «وَكَتَبَ عَليّ بن أَبي طالب بِأَمْرِ رَسُولِ اللّه مِنْ رَجَبِ سَنَةِ تِسْع مِنَ الْهِجْرَةِ» « علی این متن را به امر پیامبر در سال نهم هجرت از ماه رجب نوشت » 📚كتاب اخبار اصفهان، نگارش ابونعيم اصفهانى، ج1، ص 52ـ 53 2⃣مورخ معروف «بلاذرى» در كتاب فتوح البلدان، متن پيمانى را كه پيامبر با يهوديان «مقنا» بسته است آورده ويادآور شده است كه:«متن آن را يك فرد مصرى در پوست سرخ كهنه اى ديده وآن را استنساخ كرده بود، او براى من اين نامه را خواند» آنگاه بلاذرى متن نامه را نقل مى كند ودر پايان نامه چنين آمده است:«براى شما اميرى جز از خود و از اهل بيت رسول خدا نيست « وكتب علی في سنة تسع» « علی در سال نهم هجرت این متن را نوشت» 📚فتوح البلدان ص72 3⃣در صلحنامه هايى كه «خالد بن وليد» براى مردم دمشق تنظيم كرده ودر آن خون ومال وكليساهاى آنان را محترم شمرده است چنين آمده است 🔷 و«كتب سنة ثلاث عشرة: در سال سيزده(هجرى) نوشته شده است» 📚الاموال ص297 ❗️همگى مى دانيم كه دمشق در آخرين روزهاى حيات خليفه اوّل، توسط مسلمين فتح شد. گروهى كه مى گويند تاريخ هجرى به امر خليفه دوّم وتصويب اميرمؤمنان رسمى شده است، تاريخ آن را مربوط به سال شانزدهم يا هفدهم هجرت حدس مى زنند، در صورتى كه اين نامه كه چهار سال پيش از آن تنظيم شده به تاريخ هجرى مورّخ مى باشد. 4⃣تاريخ صلح نامه اى كه امام على به املاء پيامبر براى مسيحيان نجران نوشته است مورّخ به سال پنجم هجرى است ودر نامه چنين آمده است: ❗️«وَ أَمَرَ عَلِيّاً أَنْ يَكْتُبَ فِيهِ:أَنَّهُ كُتِبَ لِخَمْس مِنَ الْهِجْرَةِ» « به على دستور داد كه در آن بنويسد:اين صلح نامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است» 📚التراتیب الاداریه،ج1 ص181 به نقل از مشایخ سیوطی ❗️اين جمله به روشنى مى رساند كه پايه گذار تاريخ هجرى، خود پيامبر است و او است كه به على دستور داد كه ذيل نامه را با تاريخ هجرى تاريخ گذارى كند. 5⃣در آغاز صحيفه سجاديه وارد شده است: جبرئيل در ضمن تعبير خواب پيامبر چنين گفت: « آسياى اسلام از زمان هجرت تو تا ده سال مى چرخد، آنگاه از گردش باز مى ماند، بار ديگر در رأس سال 35 از زمان هجرت، پنج سال دگر به گردش در مى آيد، آنگاه آسياب ضلالت به محور خود مى چرخد.» 📚صحیفه سجادیه ص15 📚سفینه البحار ج2 ص641 6⃣محدّثان اسلامى نقل كرده اند كه پيامبر به اُمّ سلمه گفت: فرزندم حسين در شصتمين سال از هجرت كشته مى شود. 📚مجمع الزوائد ج9 ص190 7⃣انس مى گويد: ياران پيامبر به ما خبر دادند كه آن حضرت فرمود: صد سال از هجرت من مى گذرد كه چشم هايى از شما بسته مى شود. 📚تاریخ الخمیس ج1 ص367 ❗️شواهد وقرائن بر اين كه خود پيامبر، پايه گذار تاريخ هجرى بوده است، بيش از آن است كه در اين جا منعكس گردد. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
هدایت شده از گلبرگ احکام
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 8⃣برخى از ياران رسول خدا، حوادث اسلامى را در زمان وى با هجرت آن حضرت سنجيده وبه جاى اين كه بگويند فلان حادثه در فلان سال رخ داده مى گفتند: در چندمين ماه از هجرت او رخ داد مانند تحويل قبله از مسجدالأقصى به كعبه در ماه شعبان در هفدهمين ماه از هجرت رخ داد. 📚مدرک قبل ج1 ص369 ❗️روزه ماه رمضان در رأس هيجدهمين ماه از هجرت واجب شد 📚مغازی واحدی،ج2 ص531 ❗️«عبداللّه بن انيس» رئيس گروه اعزامى از جانب پيامبر مى گويد:«من روز دوشنبه در پنجم محرم در پنجاه وچهارمين ماه از هجرت پيامبر از مدينه خارج شدم». 📚مغازی ج2 ص531 ❗️محمّد بن سلمه، در باره غزوه «قرطا» مى گويد: در دهم محرم مدينه را ترك گفتم پس از نوزده روز غيبت در شب آخر ماه محرم در پنجاه وپنجمين ماه از هجرت پيامبر به مدينه بازگشتم. 📚تاریخ طبری ج2 ص388 🗯اين نوع تاريخ گذارى حاكى است كه مسلمانان تا سال پنجم هجرت، حوادث ورويدادها را از طريق شمارش ماه، با هجرت پيامبر مى سنجيدند تا اين كه در سال پنجم به دستور پيامبر، سال هجرى جايگزين ماه هجرى گرديد وعلى به امر پيامبر نامه مربوط به مسيحيان نجران را به سال هجرى تاريخ گذارى كرد. 9⃣ از اين گذشته محدّثان اسلامى از «زهرى» نقل مى كنند كه وقتى پيامبر وارد مدينه شد، فرمان به تعيين مبدأ تاريخ داد، و از ماه ربيع ماه ورود پیامبر تاريخ معيّن شد. 📚تاریخ یعقوبی ج2 ص135 🔟 «حاكم» از ابن عباس نقل مى كند كه تاريخ هجرى از سالى آغاز شد كه پيامبر وارد مدينه گرديد ودر آن سال عبد اللّه بن زبير متولد شد 📚مستدرک حاکم ج3 ص13-14 ❗️اين نصوص حاكى از آن است كه قائد بزرگ اسلام از روز نخست، تكليف تاريخ اسلامى را روشن كرده وآغاز هجرت خود رامبدأ تاريخ قرار داده است، چيزى كه هست تا مدّتى به جاى شمارش با سال، با ماه مى شمردند وآنگاه كه سال پنجم آغاز گرديد، سال هجرى جايگزين ماه شد. 📚برگرفته از کتاب منشور جاوید،ایت الله سبحانی،ج6 ص199 به بعد
⁉️سوال ایا عقیده به شفاعت در روز قیامت نوعی پارتی بازی نمی باشد که هر کس پارتی اش قوی تر بود نجات می یابد و شیعیان همواره به امید همین پارتی های خود به دنبال گناه می روند و می گوید روز قیامت شفاعت می شویم 🔷پاسخ: ❗️هرگاه حقيقت شفاعت اين باشد كه گنهكار در روز رستاخيز بسان اين جهان، از پيش خود وسيله اى برانگيزد، و او نيز بدون در نظر گرفتن هيچ شرطى، تحت تأثير درخواست او قرار گيرد، و در پرتو نفوذى كه در پيشگاه خداوند دارد عفو و مغفرت خدا را نسبت به چنين مجرم جلب نمايد، اين نوع شفاعت همان بيدادگرى و پارتى بازى است كه بايد دستگاه ربوبى را از اين آلودگى ها پاك و پيراسته دانست. 🔷اين همان شفاعت باطلى است كه عربهاى مشرك درباره بتها مى انديشيدند، زيرا آنها را متنفذان درگاه الهى مى دانستند و معتقد بودند كه از طريق نيايش و پرستش مى توانند رضايت آنها را جلب كنند، و آنها را تحت تاثیر ر خود قرار دهند كه در حقّ آنها شفاعت نمايند. و چنين مى گفتند: «آنان شفيعان ما در پيشگاه خداوند هستند» 📓یونس18 و نيز مى گفتند: «ما آنان را از اين جهت مى پرستيم كه ما را به خدا نزديك سازند». 📓 زمر3 ❗️قرآن مجيد با شدّت خاصى از اين نوع شفاعت انتقاد كرده، و در ذيل آيه نخست مى فرمايد: «بگو اى پيامبر گرامى آيا خدا را به آنچه كه در آسمانها و زمين وجود ندارد، آگاه مى سازيد؟ پيراسته است خداوند از آنچه كه براى او شريك مى پندارند». 📓یونس 18 🗯خلاصه شفاعت به اين معنى كه، كار از گنهكار شروع گردد، به خدا منتهى شود، و در شفاعت هيچ قيد و شرطى در كار نباشد، شفاعتى است باطل، كه هرگز نمى توان آن را به مقام ربوبى كه جز اراده نافذ او هيچ اراده اى حاكم و نافذ نيست، و زمام كار در دست او است، نسبت داد. ❗️اعتقاد به وجود چنين شفاعت، جز مقايسه شفاعت اخروى به شفاعت هاى دنيوى، علت ديگرى ندارد، وجريان در شفاعت هاى دنيوى از اين قرار است و فرد گنهكار به شفيعى متوسل مى شود، و او را بر مى انگيزد كه با فرمانرواى وقت، كه زمام كار در دست او است، تماس بگيرد، و روى نفوذى كه در دستگاه او دارد، وى را وادار كند كه از تقصير او درگذرد و از اجراى قانون در حقّ او صرف نظر كند. 🔴در حالى كه شفاعت در روز رستاخيز درست نقطه مقابل اين است، در اين جا فرمانرواى عادل(خداى متعال) روى مصالحى كه خود مى داند، اولياى خود را برمى انگيزد كه درباره آن گروه از گنهكاران كه شايستگى شفاعت را دارند، و ارتباط خود را با خدا قطع نكرده، و پيوند ايمانى را با اولياى خدا حفظ كرده اند، شفاعت كنند تا مشمول رحمت و مغفرت و آمرزش خداوند گردند. ❗️در اين جا ممكن است سؤال شود كه هرگاه هدف از شفاعت اين است كه افراد گنهكار مشمول رحمت حق و آمرزش او قرار گيرند چرا خود خدا مستقيماً اين كار را انجام نمى دهد؟ 🗯پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا سنّت و اراده حكيمانه خداوندى، بر اين تعلق گرفته است كه نعمت هاى مادى و معنوى خود را از طريق اسباب و علل به بندگان خود برساند، مثلاً يك انسان در پرتو اشعه حيات بخش خورشيد، رشد و نمو مى كند، در حالى كه خداوند مى توانست بدون آفريدن چنين سببى، نعمت نمو و رشد در اختيار او قرار دهد. هم چنين خداوند افراد بشر را به وسيله پيامبران به تكاليف خود آشنا مى سازد، و نعمت هدايت الهى، از راه پيامبران خدا به بشر مى رسد، در صورتى كه خداوند مى توانست نعمت هدايت خود را بدون اعزام پيامبران به آنها ارزانى بدارد در حالى كه مى بينيم كه تمام اين فيوض از طريق اسباب خاص به ما مى رسد. ❗️بنابراين چون اراده حكيمانه وى بر اين تعلق گرفته است كه كليه مواهب مادى ومعنوى خود را از طريق اسبابى كه خود مى آفريند و بر مى انگيزد به بندگان خود برساند، از اين جهت تمام اين نعمت ها از طريق يك رشته نظامات مادى ومعنوى به دست بشر مى رسد، و در سراى ديگر، جريان نيز از همين قرار است، شفاعت جز مغفرت گسترده و آمرزش خداوند چيزى نيست از اين جهت هرگاه همين مغفرت به خود خدا نسبت داده شود آن را مغفرت وامرزش مى نامند، و اگر به اسباب و به علل آن كه اولياى الهى مى باشند نسبت داده شود، شفاعت مى گويند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ : ❗️گذشته بر اين پذيرفتن دعا و درخواست اولياى الهى در روز رستاخيز، يك نوع احترام تكريم از عزيزان درگاه خدا مى باشد، و پذيرفتن درخواست آنها معرّف موقعيت آنان است. ❗️علاوه بر اين نخستين شرط شفاعت اين است كه فرد گنهكار، پيوند خود را با خدا قطع نكند، و ارتباط ايمانى و روحى او با اولياى خدا محفوظ باشد، و در پرتو برقرار بودن ارتباط با خدا و اولياى او، مستحق مواهب بيشترى از خداوند گردد پس ديگر نمى توان نام اين تفاوت ها را پارتى بازى ناميد. 🔶هرگز نبايد شك و ترديد كنيم كه ارتباط ناقص با كامل، يا جاهل با دانشمند، يا يك كارگر ساده با استاد كار، ناخود آگاه مايه تكامل آنان مى گردد، بنابراين پيوندى كه اين دسته از گنهكاران با خدا و اولياى او دارند موجب تكامل و برترى آنان نسبت به گروههاى ديگرى مى گردد، و از اين جهت بيشتر مشمول لطف ومرحمت الهى مى شوند. 🔴تفاوت شفاعت هاى دنيوى و اخروى 1⃣ در شفاعت هاى اخروى كار در دست خدا است، وكار از او سرچشمه مى گيرد، و او است كه شفيع را بر مى انگيزد و بر اثر كمال و موقعيتى كه دارد به او حق شفاعت مى بخشد، و رحمت ومغفرت خود را از مجراى او شامل حال بندگان مى سازد، ولى در شفاعت هاى دنيوى كار كاملا بر عكس است، زيرا مجرم شفيع را بر مى انگيزد، و اگر تحريك او نبود، هرگز به فكر شفاعت نمى افتاد، اگر قرآن مجيد دستور مى دهد كه در همين دنيا گروه گنهكار حضور پيامبر برسند، و او را براى دعا و طلب آمرزش تحريك كنند، اين كار نيز مستقيماً از خود خدا شروع مى شود، زيرا او به ما فرمان مى دهد كه چنين كنيم. اگر دستور او نبود هرگز بدنبال پيامبر نمى رفتيم و اگر هم مى رفتيم، بدون فرمان او تأثيرى نداشت. 2⃣ در شفاعت هاى صحيح، شفيع تحت تأثير مقام ربوبى قرار مى گيرد، ولى در شفاعت هاى باطل صاحب قدرت تحت تأثير سخنان شفيع قرار گرفته، و خود شفيع تحت تأثير مجرم قرار مى گيرد. 3⃣شفاعت هاى دنيوى فقط تبعيض در قانون است و نفوذ شفيع، اراده قانونگذار ويا مجريان قانون را مغلوب ساخته، و سرانجام قانون تنها قدرت خود را بر افراد ضعيف وناتوان نشان مى دهد، در حالى كه در شفاعت هاى اخروى هيچ كس قدرت خود را بر خدا تحميل نمى كند، و جلو قانون را نمى گيرد بلكه شفاعت رحمت گسترده و مغفرت نامحدود خداى مهربان است كه از او سرچشمه گرفته و مى خواهد بوسيله آن افرادى را كه شايسته تطهير هستند و قابليت براى پاك شدن دارند، پاك سازد. ❗️گروهى كه از شفاعت محروم مى گردند نه از اين نظر است كه در قانون خدا تبعيض وجود دارد بلكه قابليت مغفرت و رحمت گسترده الهى را ندارند از اين نظر بايد به همان حالت باقى بمانند. 🔷به قول برخى از دانشمندان رحمت خدا بسان موجودى صندوق يك بازرگان و يا بانك نيست كه پايان بپذيرد بلكه بايد در طرف قابليت و شايستگى باشد، تا رحمت خدا به او برسد. ❗️اگر قرآن اصرار میورزد كه شفاعت اولياى خدا، مخصوص كسانى است ت كه مورد رضايت پروردگار جهان گردند چنان كه مى فرمايد: «درباره كسانى شفاعت مى كنند كه مورد رضايت خداوند جهان باشند» 📓انبیا 28 ❗️براى اين است كه او مى داند چه كسى لياقت و شايستگى فيض معنوى و رحمت گسترده او را دارد و چه كسى ندارد. 📚منشور جاوید،ج8 ص321
♻️متن شبهه با عرض پوزش از دوستان ‌💠 در بوسيدن فاطمه ابو جعفر محمد ابن على ابن شهراشوب در كتاب معروف خود، مناقب آل أبی طالب در جلد 3 صفحه 114 مينويسد: الباقر و الصادق (ع): انه كان (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجه فاطمه و یضع وجهه بینثدیی فاطمه و یدعو لها و فی روایه: حتى یقبل عرض وجنة فاطمة أو بین ثدییها. ترجمه : و می‌گویند: همانا رسول (ص) نمی‌خوابید تا اینکه گونه‌ی فاطمه را می‌بوسید و صورتش را بین دو پستانش قرار می‌داد.... و نيز در كتاب كشف الغمه اربلى در جلد دوم ص 95 اورده : __كان رسول الله (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة (ع) أو بین ثدییها. و عن جعفر صادق (ع) كان النبی(ص) لاینام لیلة حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمة (ع) ترجمه : نمی‌خوابید مگر اینکه گونه‌ی فاطمه یا را می‌بوسید و از جعفر صادق (ع) نقل است که رسول الله (ص) نمی‌خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می‌داد. _____كشف الغمه إربلی /جزء2/صفحة 95 اما ستون فكرى و نظرى شيعيان در اينباره مينويسد: الباقر والصادق (ع): أنه كان النبی (ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجه فاطمة یضع وجهه بین ثدیی فاطمة و یدعو لها و فی روایه حتى یقبل عرض وجنه فاطمه أو بین ثدییها ترجمه: (ع): همانا پیامبر (ص) نمی‌خوابید مگر اینکه صورت فاطمه را می‌گرفت و صورتش را بین دو پستان فاطمه می‌گذاشت و در روایت دیگر اینکه یا گونه را و یا بین دو پستانش را می‌بوسید. منبع: (بحار الانوار/ جزء 43/صفحه 42) در ادامه و در صفحه 55 و 77 اين كتاب روايات ديگرى به اين مضمون اورده كه : و عن حذیفة كان رسول الله ( ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها . وعن جعفر بن محمد ع كان النبی لا ینام لیلته حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمه (ع) _______بحار الانوار/جزء43/صفحة55 كان النبی ( ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها و عن جعفر بن محمد (ع) قال: كان رسول الله ( ص) لاینام حتى یضع وجهه الكریم بین ثدیی فاطمه (ع) _______بحارالانوار/جزء 43صفحه 77 كه خلاصه ترجمه اين روايات به شرح زير ميباشد : رسول الله نمی‌خوابید مگر اینکه گونه یا بین دو پستان فاطمه را می‌بوسید... 🔷پاسخ: ❗️مدتی بود که این کانال های بی دین شروع به اهانت کردن به پیامبر گرامی کرده اند و ما قصد پاسخگویی به این بی تربیتی انان را نداشته اما چون دیدیم بیش از حد در این باره طرح بحث می کنند ناگزیر دیدیم که پاسخی اجمالی به این توهین ها بدهیم 🔷ایت الله العظمی مکارم شیرازی که از بزرگان علمای شیعه در عصر حاضر می باشد در بیان عقاید شیعه چنین می اورد: ❗️« عقیده ما در باره روایات اهل بیت: 🔷«تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد .بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» 📚اعتقاد ما،ص119 ❗️حال پاسخ روایات مورد استناد: 1⃣روایت اول از کتاب مناقب ابن شهر اشوب مرسل و بدون سند است 2⃣روایت دوم از کتاب کشف الغمه نیز مرسل و ضعیف است 3⃣روایت سوم از کتاب بحار الانوار همان روایت مناقب ابن شهر اشوب است و علامه مجلسی از ان کتاب نقل می کند که گفتیم روایت مرسل و ضعیف است 4⃣روایت چهارم از کتاب بحار الانوار بدون سند و مرسل و ضعیف است 5⃣روایت پنجم نیز از کتاب بحار الانوار بدون سند و کاملا ضعیف است . 🗯این که هر روایتی در هر کتابی ذکر شده ،دلیل بر صحیح بودن آن روایت نیست. گاه هدف نویسنده نقل روایات صحیح نیست، بلکه روایات مرتبط را را جمع آوری کرده است و اهل فن باید جداسازی را انجام دهند.
⁉️سوال همان کانال ضد دین که به حضرت زهرا و پیامبر اهانت می کنه در یکی از جدیدترین پست هاش اورده که روحانیون به دروغ به شما گفتن که عقد فاطمه و علی از جانب خدا بوده بلکه فاطمه به این ازدواج راضی نبوده و طبق روایتی که در تفسیر قمی ج2 ص336 امده حضرت زهرا نسبت به این ازدواج ناراضی بوده بعد پیامبر راضیش کرده در این باره هم توضیح بدید 🔷پاسخ: ❗️در مورد روایتی که از تفسیر قمی نقل کرده اند که حضرت زهرا راضی به ازدواج نبوده است: 1⃣باید توجه کرد که تمام انچه در تفسیر قمی است نوشته علی بن ابراهیم عالم بزرگ شیعه نیست.بلکه تنها تفسیر سوره فاتحه ،بقره و کمی از ال عمران از ایشان است و بقیه ان از شاگرد ایشان ابوالفضل العباس می باشد و روایت مورد استناد در تفسیر سوره نجم نقل شده است 📚کلیات فی علم الرجال،ایت الله سبحانی ص301 2⃣روایت مورد استناد در تفسیر قمی به صورت مرسل و بدون سند کامل نقل شده است لذا قابل قبول نمی باشد 3⃣این که عقد حضرت علی و حضرت زهرا از ناحیه خداوند صورت گرفته است به هیچ وجه قابل مناقشه نمی باشد ودر این باره روایات فراوانی از کتب شیعه و سنی صادر شده است 🔶کتب شیعه : ❗️شیخ صدوق در عیون الاخبار روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « من فاطمه را به عقد علی تنها زمانی در آوردم که خداوند مرا به این کار دستور داد» 📚عیون الاخبار ج2 ص59 ❗️در روایت دیگر فرمود: « فرشته ای بر من نازل شد و گفت خداوند به تو سلام می رساند و می گوید من فاطمه را به عقد علی در آورده ام پس آن دو را به یکدیگر تزویج کن» 📚بحار الانوار ج43 ص105 📚عیون الاخبار ج2 ص27 🔷و فرمود : « خداوند چنین می گوید که شما فرشتگان را شاهد می گیرم که من فاطمه دختر محمد را به عقد علی بن ابی طالب در اوردم» 📚امالی ص559 ❗️در این مضمون روایات متعدد دیگری نیز صادر شده است 📚بحار الانوار ج43 ص92 باب 5 🗯کتب اهل سنت: ❗️طبری روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « جبرییل به من اطلاع داد که خداوند فاطمه را به همسری علی در آورده است و چهل هزار فرشته را گواه این عقد ساخته است» 📚ذخائر العقبی ص32 🔶متقی هندی روایت می کند که فرمود: « خداوند به من دستور داده است تا فاطمه را به همسری علی در اورم» 📚کنز العمال ج6 ص152 📚مجمع الزوائد ج9 ص204 📚فیض القدیر ج2 ص215 🗯در این باره روایت متعدد دیگری نیز در کتب اهل سنت نقل شده است که جهت اگاهی رجوع کنید : ‌ 📚فضائل الخمسه،محقق فیروز ابادی ج2 ص130 به بعد
⁉️سوال در نظریه ولایت فقیه نقش مردم چیست ایا همراهی مردم سبب مشروعیت حکومت فقیه است به گونه ای که اگر مردم فقیهی را به رهبری نپذیرند حکومتش باطل است یا خیر همراهی مردم سبب مشروعیت نیست که در این فرض اگر هم مردم خواهان حکومت فقیه نباشند باز فقیه مشروعیت حکومت دارد لطفا واضح توضیح دهید 🔷پاسخ: ❗️به اعتقاد ما نظر صحيح این است که اصل تشريع حكومت و حاكميت فقيه از طرف خداوند و امام زمان است و همچنين تعيين شخص آن هم بايد به نوعى به امام زمان و اجازه آن جضرت انتساب پيدا كند امّا تحقّق و استقرار حاكميت و حكومتش بستگى به قبول و پذيرش مردم دارد. ❗️ دليل ما بر اين مدّعا اين است كه: 🔷ما بر اساس بينش اسلامى معتقديم كه علّت ايجاد همه هستى و جهان و از جمله انسان ها، خداوند است. اوست كه لباس وجود را بر اندام همه موجودات پوشانده و به آنها هستى بخشيده است و هر آن چه كه در آسمان‌ها و زمين است همه از آن خداوند است و او مالك حقيقى همه آنهاست: «فَاِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَاتِ وَ مَا فِى الْاَرْضِ» 📓نسائ 31 ❗️پس هر آينه آن چه در آسمان‌ها و آن چه در زمين است از آن خداست. 🔷بر اساس تفكّر اسلامى، همه انسان‌ها عبد و مملوك خدا هستند؛ ان هم مملوکیت حقیقی يعنى حقيقتاً هيچ جزء از وجود ما از آن خودمان نيست و هستى ما تماماً از اوست و هيچ چيز حتّى يك سلّول هم كه متعلّق به خودمان باشد و ما آن را بوجود آورده باشيم نداريم. ❗️از طرف ديگر، عقل هر انسانى درك مى‌كند كه تصّرف در ملك ديگران بدون اجازه آنان مجاز نيست و كارى ناپسند و نارواست و شاهدش هم اين است كه اگر كسى در آن چه كه متعلّق به ماست (مثل خانه و ماشين و كفش و لباس و...) بدون اجازه و رضايت ما تصّرف كند ناراحت مى‌شويم و فريادمان بلند مى‌شود و معتقديم در حقّ ما ستم شده است. اين قضاوت بر اساس همان قاعده عقلى است كه هر كسى مى‌فهمد كه تصّرف در ملك ديگران ناروا و ناپسند است. ❗️بنابراين، اگر از طرفى همه عالم و از جمله همه انسان‌ها ملك حقيقى خداوند هستند و تمام هستى و ذرّات وجود آنها متعلّق به خداوند است و از خود چيزى ندارند، و از طرف ديگر هم عقل تصديق مى‌كند كه تصرّف در ملك ديگران كارى ناروا و ناپسند و ظالمانه است بنابر اين هيچ انسانى حقّ تصرّف، نه در خود و نه در ديگران را، بى اذن و اجازه خداوند ندارد. 🗯 و بديهى است كه لازمه حكومت، گرفتن و بستن و زندان كردن و جريمه كردن و ماليات گرفتن و كشتن و اعدام و خلاصه انواع تصرّف‌ها و ايجاد محدوديت هاى مختلف در رفتارها و زندگى افراد و مردم جامعه است؛ ❗️بنابر اين حاكم بايد براى اين تصرّفات، از مالك حقيقى انسان‌ها كه كسى غير از خداوند نيست اجازه داشته باشد و گرنه تمامى تصرّفات او بر اساس حكم عقل، ناروا و ظالمانه و غاصبانه خواهد بود. 🗯 بر اساس ادلّه‌اى كه در دست داريم خداوند اين اجازه و حق را به پيامبر اسلام و امامان معصوم بعد از ايشان داده است: ❗️«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان به آنان سزاوارتر (مقدّم تر) است.» 📓احزاب6 ❗️«خدا را فرمان ببريد و پيامبر و اولياي امرتان ( امامان )را اطاعت كنيد.» 📓نسائ 59 ❗️همچنين بر اساس ادله اثبات ولايت فقيه، در زمان غيبت چنين حقّى به فقيه جامع الشرايط داده شده و از جانب خدا و امام زمان براى حكومت نصب شده است. ❗️ امّا دليلى در دست نداريم كه اين حق به ديگران و از جمله، به آحاد مردم و افراد يك جامعه و مسلمانان هم داده شده باشد. 🔷البتّه اين نصب، نصب عام است؛ يعنى فرد خاصّى را معيّن نكرده‌اند بلكه صفاتى بيان شده كه در هر فردى يافت شود او براى اين كار صلاحيت دارد. امّا چون روشن است كه يك حكومت با چند حاكم مستقل سازگار نيست و در صورت وجود چند حاكم مستقل، ديگر «يك» حكومت نخواهيم داشت ناچار بايد يك نفر از ميان آنان انتخاب شود. ❗️امّا اين انتخاب در واقع نظير ديدن هلال ماه است كه اوّل ماه را ثابت مى‌كند و نظير تعيين مرجع تقليد است. 🗯 توضيح اين كه: ❗️ما به عنوان مسلمان مكلّفيم كه ماه رمضان را روزه بگيريم. امّا براى اين كه بدانيم ماه رمضان شده يا نه، بايد رؤيت هلال كنيم و ببينيم آيا هلال شب اوّل ماه در آسمان ديده مى‌شود. اگر هلال ماه رؤيت شد آن گاه «كشف» مى‌كنيم كه ماه رمضان شده و بايد روزه بگيريم. در اين جا اين گونه نيست كه ما به ماه رمضان مشروعيت بدهيم؛ يعنى ماه رمضان را ماه رمضان كنيم بلكه در خارج يا هلال شب اوّل ماه واقعاً وجود دارد يا واقعاً وجود ندارد، اگر هلال ماه وجود داشته باشد ماه رمضان هست و اگر نباشد ماه رمضان نيست. آنچه ما در اين ميان انجام مى‌دهيم و به عهده ما گذاشته شده تنها كشف اين مسأله است كه آيا هلال ماه وجود دارد يا نه؟ 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇👇
🗯ادامه پاسخ ❗️❗️❗️ ❗️و يا در مسأله تقليد، ما معتقديم هر مسلمانى كه خودش متخصّص در استنباط و شناسايى احكام دين نيست بايد از كسى كه چنين تخصّصى را دارد، كه همان مجتهد است، تقليد كند. در اين م سأله هم وقتى كسى بدنبال تعيين مرجع تقليد براى خودش مى‌رود اين طور نيست كه مى‌خواهد به مرجع تقليد مشروعيت بدهد و او را مجتهد كند. بلكه آن شخص قبل از تحقيق ما واقعا مجتهد است و يا واقعا مجتهد نيست و صلاحيت براى تقليد ندارد. ما با تحقيق فقط مى‌خواهيم «كشف» كنيم كه آيا چنين صلاحيتى در او وجود دارد يا ندارد. ❗️ بنابراين، كار ما «خلق و ايجاد» آن صلاحيت نيست بلكه «كشف و شناسايى» آن است. 🔶در مورد ولىّ فقيه هم مسأله به همين ترتيب است. يعنى با نصب عام از ناحيه خداوند و امام زمان فقيه حقّ حاكميت پيدا كرده و مشروعيت دارد و ما فقط كارمان اين است كه اين حقّ حاكميت را كه واقعا و در خارج و قبل از تحقيق ما وجود دارد كشف و شناسايى نماييم. با اين بيان معلوم مى‌شود كه تعيين نمايندگان مجلس خبرگان رهبرى از جانب مردم و بعد هم تعيين رهبر بوسيله اين نمايندگان، حقيقت و ماهيتش چيزى غير از آن چه گفتيم، يعنى كشف و شناسايى فردى كه واجد صلاحيت و مشروعيت براى منصب ولايت فقيه و رهبرى است نخواهد بود. ❗️بنابراين، هم اصل مشروعيت ولى فقيه و هم تعيين او به نوعى منتسب به امام زمان است. البته اين كشف بدان معنا نيست كه اين شخص خاص، مورد نظر امام زمان بوده است بلكه همان‌طور كه گفتيم اين مسأله نظير كشف و شناسايى مرجع تقليد است كه در آن مورد هم شخص خاصّى براى تقليد معيّن نشده بلكه يك سرى ويژگى هاى عام بيان شده و هر كس داراى چنين ويژگى هايى باشد مرجعيت او مورد قبول و رضاى خدا و امام زمان(عليه السلام) خواهد بود. ❗️ تا اين جا معلوم شد كه در زمان غيبت امام معصوم نيز به مانند زمان حضور پيامبر و امامان معصوم، مردم هيچ نقشى در مشروعيت بخشى به حكومت فقيه (نه در اصل مشروعيت ونه در تعيين فرد و مصداق) ندارند. ❗️و امّا نسبت به تحقّق و استقرار حكومت و حاكميت فقيه در زمان غيبت امام معصوم بايد بگوييم كه اين مسأله تماماً به پذيرش جامعه و مقبوليت مردمى بستگى دارد. يعنى اين مردم و مسلمانان هستند كه بايد زمينه تحقّق و استقرار اين حاكميت را فراهم كنند و تا مردم نخواهند نظام اسلامى محقّق نخواهد شد و فقيه در اصل تأسيس حكومت خود هيچ گاه متوسّل به زور و جبر نمى‌شود بلكه نظير همه پيامبران و امامان، تنها در صورتى كه خود مردم به حكومت وى تمايل نشان دهند دست به تشكيل حکومت خواهد زد. در اين مورد هم نظير همه احكام و دستورات الهى، مردم مى‌توانند به اختيار خودشان آن را بپذيرند واطاعت كنند و مى‌توانند هم نافرمانى كرده سرپيچى نمايند. البتّه مردم در طول تاريخ ملزم و مكلّف بوده‌اند كه به حاكميت الهى و حكومت پيامبران و امامان تن دهند و حق حاكميت آنان را به رسميت شناخته بپذيرند و اگر نپذيرفته‌اند در پيشگاه خداوند گناه كار و معاقب خواهند بود. 📚نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه،ایت الله مصباح،ص69
⁉️سوال ایه ای از قران است که کانال های ضد دین استدلال می کنند که طبق قران شیطان می توانسته در پیامبران تصرف کنه و این یعنی پیامبران معصوم نبودن و ممکن است قران هم از ناحیه غیر خدا باشه ایه: « ما هیچ رسول و نبی را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هر گاه ارزو می کرد شیطان در تمنای او تصرف می کرد» حج 53 🔷پاسخ: ❗️ایات مورد استدلال شما چنین است: «ما هيچ رسولى و نبيّى را پيش از تو نفرستاديم جز اينكه هرگاه «تمنّى» مى كرد شيطان در تمناى او دخالت مى نمود، آنگاه خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، محو مى نمايد و به آيات خود استوارى مى بخشد، خداوند دانا و حكيم است». ❗️«خداوند آنچه را كه شيطان انجام مى دهد، مايه آزمايش براى آن گروه قرار مى دهد كه دلهاى آنها بيمار است و خود قسى القلب هستند و ستمگران در نهايت جدال و اختلاف هستند». ❗️«تا افراد دانا بدانند كه قرآن بر حق است و از طرف پروردگار تو است و به آن ايمان بياورند، و دلهاى آنان در برابر آن خضوع كند، خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند به راه راست هدايت مى نمايد». 📓حج 52-53-54 ❗️نقطه استدلال مخالفان عصمت، مضمون دو آيه نخست است كه مى گويند: هر موقع پيامبران چيزى را تمنى مى كردند، شيطان، در خواسته هاى آنان مداخله مى كرد، آنگاه خداوند آنچه را كه شيطان القا مى كرد، محو و نابود مى نمود. 🔷مثلاً تصور شده كه شيطان در انديشه و يا بيان پيامبران دخالت مى نمود و خلاف حقيقت را بر زبان آنان جارى مى ساخت و يا در انديشه آنان پديد مى آورد، آنگاه خداوند آنها را محو مى كرد. ❗️چنين تفسير ناروايى ناشى از عدم آگاهى از مفاد آيه است كه هم اكنون با بيان سه مطلب روشن مى گردد: ❗️الف. مقصود از تمناى پيامبران چيست؟ ❗️ب. مداخله شيطان در تمنيات پيامبران چگونه بوده است؟ ❗️ج. مقصود از محو و نابودى اثرِ آن مداخله، از جانب خدا چيست؟ 🔷و با تفسير اين سه نقطه، مخالف كاملاً عقب نشينى مى كند. 🗯الف. تمناى پيامبران 🔷«تمنّى» در لغت عرب به معنى «فرض وجود شىء» است و اگر به آرزوى انسان «تمنى» گفته مى شود، به خاطر اين است كه وجود چيزى در خارج مفروض گرفته مى شود. 📚مقاییس ج5 ص276 ❗️تمناى پيامبران، جز گسترش آيين الهى و نشر هدايت در ميان اقوام خود، چيز ديگرى نبود، آنان با تحمل انواع مصايب و شدايد و استقامت در راه هدف، نقشه هايى براى هدايت اقوام مى كشيدند، و اصرار و پايمردى آنان در طول زندگى، روشن ترين گواه بر اين گفتار است. ❗️قرآن در باره پيامبر اسلام مى گويد: «بيشتر مردم هر چند بر هدايت آنان حرص ورزى، ايمان نمى آورند» 📓یوسف 103 ❗️نوح با استقامت كم نظيرى، قوم خود را دعوت به يكتا پرستى كرد، و نتيجه آن همان بود كه قرآن از زبان خود او يادآور مى شود و مى فرمايد: 🔷«و من هر موقع آنان را به سوى تو مى خوانم تا آنان را بيامرزى، انگشتان خود را در گوشهايشان نهاده، لباسها را به سر مى كشيدند(تا سخن مرا نشنوند) و بر اين كار اصرار و كبر ورزيدند، آنگاه آنان را آشكارا دعوت كردم، گاهى آشكار و گاهى پنهانى به سوى تو فرا خواندم» 📓نوح 7-9 ❗️اين دعوت هاى مؤكد، بيانگر تمناى پيامبران است، كه آيه مورد بحث از آن ياد مى كند. 🗯ب. مداخله شيطان در تمناى پيامبران ❗️مداخله شيطان در «تمناى پيامبران» بر دو نوع متصور است: 1⃣در اراده و تصميم پيامبران، ايجاد خلل كند و آنان را با وسوسه در قلوب و با آفريدن يأس و نوميدى در فضاى روح آنان، از انجام مقاصد باز دارد وبگويد: اين گروه قابل هدايت نيستند و دعوت آنها بى فايده است. ❗️اين احتمال با آيات ديگر قرآن سازگار نيست، قرآن به روشنى دلالت دارد كه شيطان راهى به بندگان خدا ندارد و روشن ترين مصداقِ «بندگان خدا» پيامبران الهى هستند، چنانكه مى فرمايد: 🔷«بر بندگان من راه و سلطه ندارى» 📓حجر42- اسرائ 65 ❗️حتى خود شيطان به روشنى اعتراف مى كند كه من بر بندگان مخلص خدا راهى ندارم، چنان كه نقل مى كند: 🔷«سوگند به عزت تو، همه بندگان تو را گمراه خواهم ساخت جز مخلصانِ آنها را» 📓ص 82-83 ❗️سستى در طريق انجام وظايف، مصداق اغواى شيطان است كه به حكم آيات پيشين، درباره پيامبران صورت نمى پذيرد. 2⃣مردم را بر ضد پيامبران بشوراند،وبا مخالفت اقوام، نقشه هاى آنان را عقيم، و در دست يابى بر تمنيات ناكام سازد، اين همان مداخله شيطان در آرزوهاى پيامبران است كه آيات قرآن بر آنها گواهى مى دهد. 🔷«شيطان به آنها وعده مى دهد و به آرزوها سرگرم مى سازد و جز فريب، چيزى به آنها وعده نمى دهد» 📓نسائ 120 🔷«آنگاه كه كار انجام گرفت، شيطان مى گويد: خدا به شما وعده درست داد و من به شما وعده دادم ولى تخلف كردم، من بر شما سلطه اى نداشتم جز اينكه شما را (به كارهاى زشت) دعوت كردم، شما نيز دعوت مرا پذيرفتيد بنابر اين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش بنماييد!». 📓ابراهیم 22 🗯ادامه پاسخ در زیر👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇 ❗️اين آيات و آيات ديگر كه بيانگر تلاش شياطين در عقيم كر دن فعاليت پيامبران وتحريك مردم بر مخالفت با انوار الهى مى باشد، روشن ترين گواه بر اين است كه مداخله شيطان در تمنيات وكارهاى پيامبران، همان دعوت مردم به مخالفت و شورانيدن آنان بر ضد معلمان و آموزگاران الهى است. 🗯ج. محو اثر مداخله شيطان ❗️محو آثار مداخله شيطان در عقيم سازى تلاش هاى پيامبران، همان نصرتهاى الهى است كه پيوسته شامل حال پيامبران و افراد با ايمان بوده است; چنانچه مى فرمايد: 🔷«ما پيامبران خود و افراد با ايمان را در زندگى اين جهان يارى مى كنيم» 📓غافر51 ❗️گاهى محو مداخله شيطان به صورت نابود كردن دشمنان حق، و زير رو كردن سرزمين آنان و يا غرق در دريا صورت مى پذيرفت، وسرانجام رسل الهى و مؤمنان به آنان، نجات مى يافتند و اين مسأله در تاريخ و قصص پيامبرانى مانند نوح، لوط، شعيب و موسى و مانند آنها كاملاً مشخص و روشن است. ❗️خلاصه، خدا در اين آيات سه گانه از يك سنت ديرينه حكايت كرده و يادآور مى شود كه: 🗯از يك طرف، پيوسته پيامبران براى پيشبرد مقاصد الهى خود، نقشه ها و برنامه هايى مى ريختند ووارد ميدان عمل مى شدند. 🗯از طرف ديگر: شياطين و دشمنان سعادت انسان، از طريق وسوسه در قلوب مردم، آنان را به مخالفت و مبارزه با رسل الهى دعوت مى كردند و محيط زندگى را به صورت صحنه نبرد حق و باطل درمى آوردند و فريب خوردگان شيطان در تحقّق مقاصد آنان، تعويق وتأخير و آسيب وخلل ايجاد مى كردند، سرانجام كمكهاى غيبى فرا مى رسيد، و پيامبران و افراد با ايمان را كمك مى كرد و سرزمين آنها را با اهلاك ونابود كردن مخالفان، پاك مى ساخت. 🗯دقت در مفاد آيات قرآنى، اين سنت الهى را روشن مى سازد، همچنانكه دقت در آيه هاى دوم و سوم، علت مداخله شيطان را در برنامه هاى سازنده پيامبران تشريح مى كند و يادآور مى شود كه: ❗️هدف از القاى شيطان و سپس محو و نابود كردن آثار عمليات او، آزمون افراد است، در اينجا مردم بر دو گروهند: 🔷1. گروه بيمار و سنگدل، اينها فريب شيطان را خورده و از آن پيروى مى كنند همچنانكه مى فرمايد: ❗️«القا و مداخله شيطان در برنامه هاى سازنده پيامبران، مايه امتحان براى بيمارگونه ها و سنگدلان است كه به خاطر مخالفت عميق با حق و حقيقت از آن پيروى مى كنند». 📓حج 53 🔷2. گروه دانا و آشنا به حق، اين گروه برنامه و تلاش پيامبران را حق تلقى كرده، و مى دانند كه از جانب خدا است، چنانكه مى فرمايد: «آنگاه به آن ايمان آورده و دلهاى آنها در مقابل آن خاضع و خاشع مى گردد». 📓حج 54 ❗️خلاصه : تلاش پى گير پيامبران و نقشه ها و برنامه هاى آنان در مسير هدايت اقوام، وتوطئه شيطان و تحريك مردم بر ضد پيامبران، ميدان آزمايشى است براى مؤمنان و آگاهان، و كافران و بيمار دلان; گروه نخست از عهده آزمون به خوبى برآمده وحق را از باطل جدا مى سازند و بر حقانيت دعوت پيامبران پى برده و در مقابل حقّ، خضوع و خشوع مى كنند. 🔷و گروه ديگر به خاطر شقاق و جدالى كه با حق دارند، فريب شيطان را مى خورند و بر كفر خود باقى مى مانند. ❗️از این بیانات روشن میشود ایه کوچکترین دلالتی بر مدعای انان ندارد 📚برگرفته از تفسیر موضوعی منشور جاوید،علامه سبحانی،ج 4 ص83 به بعد
⁉️سوال ایا به راستی دلیلی وجود دارد که اب زمزم و خاک کربلا شفا می دهد یا خرافات است اخر وهابیت در این نوع مسائل زیاد به ما اشکال می کنن 🔷پاسخ: ❗️خرافه چیزی است که فاقد سند و مدرک باشد و مردم بدون هیچ اصل و ریشه ای به آن معتقد باشند ولی در مورد اب زمزم و تربت کربلا مستندات متعددی وجود دارد .تجربه نیز در این موارد شاهد دیگری بر این مدعا می باشد . 🗯امام صادق فرمود: « اب زمزم شفای هر بیماری است» 📚الکافی ج6 ص386 ❗️وفرمود: « از آب زمزم است که شفا ایجاد می شود و بلایا دفع می شود» 📚الفقیه ج2 ص208 ❗️ویا در مورد تربت امام حسین فرمود: « خداوند تربت حسین را مایه شفا برای هر دردی و امان برای هر خوفی قرار داده است» 📚امالی طوسی ج1 ص326 🗯وهابیت چگونه بر این مساله اشکالی می کنند در حالی که این روایات را در کتب خود نقل کرده اند: ❗️بخاری روایت می کند که پیامبر فرمود: « چون مگس در ظرف یکی از شما افتاد باید تمام مگس را در غذا و یا آب آن ظرف فرو برد چرا که یکی از دو بال مگس درد و دیگری شفا است» 📚صحیح بخاری ج5 ص2180 ❗️ویا نقل می کنند که فرمود: « گرد و غبار شهر مدینه شفای بیماری جذام است» 📚کنزالعمال ج12 ص106 ❗️ویا فرمود: « اب زمزم شفای هر دردی است» 📚کنزالعمال ج12 ص225 📚المصنف،ج5 ص466 📚در المنثور ج3 ص221
⁉️سوال ایا قضیه قرآن خواندن سر امام حسین حقیقت داره شبکه های وهابی این جریان را به صورت تمسخر بر شیعه نقل می کنند 🔷پاسخ: ❗️اگر وهابیت اعتقاد به سخن گفتن سر بریده امام حسین را اعتقادی خرافی می دانند ایا سخن گفتن سر بریده حضرت یحیی را که در کتب و تواریخ خودشان امده منکر میشوند؟ 📚جامع البیان،ج15 ص32 📚تاریخ طبری ج1 ص346 ❗️ویا نقل می کنند: « احمد بن نصر خلی کشته شد و سر اورا به صلیب اویختند سر او قرآن می خواند همانند سر یحیی بن زکریا ( سخن می گفت)» 📚تاریخ بغداد ج5 ص178 🗯 چگونه انان این قضیه را منکر میدشوند در حالی که : ❗️ابن عساکر از علمای اهل سنت نقل می کند : « سلمه بن کهیل روایت کرده که سر بریده حسین علیه السلام را بر فراز نیزه دیدم که این ایه را قرائت نمود: « خداوند شر انها را از تو دفع می کند و او شنونده و دانا است» 📓بقره 137 📚تاریخ مدینه دمشق ج22 ص117 ❗️از علمای شیعه نیز شیخ مفید چنین نقل می کند: « زید بن ارقم می گوید آن روز من در حجره خود نشسته بودم که سر بریده امام حسین که بر فراز نیزه بود را که در مقابلم بود عبور دادند و شنیدم ایه ای از سوره کهف را قرائت نمود( کهف9) به خدا سوگند به محض شنیدن این ایه از سر بریده مو بر تنم راست شد و گفتم به خدا سوگند سر بریده ی شما ای فرزند رسول خدا شگفت آور تر از واقعه اصحاب کهف است» 📚الارشاد ج2 ص117 🔶علامه مجلسی رحمه الله در این مضمون روایات متعددی نقل می کند 📚بحار الانوار ج45 ص107 باب 39 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال عده ای اخیرا در حال تبلیغ نزدیک بودن امرظهورهستند و حتی حوادث منطقه را با نشانه های ظهور یکی دانسته و پیش بینی هایی را نیز میکنند..مثلا سال آتی را سال خروج سید خراسانی معرفی میکنند و ظهور را درسال آینده میدانند.لطفا حقیقت را بیان بفرمایید 🔷پاسخ: ❗️متاسفانه در سال های اخیر شاهد تطبیقات نشانه ها بر افراد و اشخاص هستیم که هر روز به شکلی بروز می کند و بعد از مدتی نادرستی بسیاری از انها مشخص می شود و غالبا این تطبیقات از سوی کسانی صورت می گیرد که سر رشته خاصی در مباحث دینی ندارند. 🔷این نوع تطبیق دادن بدون دلیل و حجت معتبر و تنها از روی حدس و گمان از چند جهت دارای اشکال است: 1⃣ادعایی بدون دلیل و برهان است و نسبت دادن مطالبی غیر یقینی به تعالیم دینی می باشد که بطلان آن واضح و روشن است . 2⃣سبب از بین بردن روحیه امید و حیات در بین مردم در پی عدم تحقق انچه تعیین شده است می شود 3⃣ در روایات نه تنها وقت و زمان خاصی برای ظهور امام زمان تعیین نشده، بلکه از تعیین وقت برای ظهور امام زمان ممانعت شده است. ❗️ به چند روایت در این زمینه اشاره می کنیم: 1⃣فضیل می گوید از امام صادق سؤال کردم آیا ظهور امام زمان وقت خاصی دارد، حضرت سه بار فرمودند: «کذب الوقّاتون »؛ آنها که وقت آن را تعیین مى کنند دروغ گفتند". 📚الغیبه ،طوسی،ص425 2⃣ در روایت دیگری امام صادق می فرماید: « آنهایی که وقت خاصی را به عنوان وقت ظهور معرفی می کنند دروغگو هستند ما اهلبیت هرگز و قتی را برای ظهور امام زمان (عج) تعیین نکرده ایم.» 📚الکافی ج1 ص368 3⃣در روایت دیگری امام صادق می فرماید: هر کسی را که برای ظهور امام زمان وقت تعیین کند دروغگو بدانید چرا که ما اهلبیت وقت خاصی تعیین نکرده ایم بنابراین کلام او منسوب به ما و از طرف ما نبوده بلکه از پیش خود سخن گفته و دروغ است» 📚الغیبه ،نعمانی،ص289 ❗️جهت دیدن روایات بیشتر در این زمینه: 🗯منتخب الاثر ،ج3 ص112 به بعد 🗯بحار الانوار،ج52 ص101 باب 21 4⃣طبق روایات همگان موظف به انتظار فرج و گشایش در امر ظهور می باشند 📚بحار الانوار ج52 ص122 باب 22 ❗️ودر روایات ما امده است که حتی ممکن است در نشانه های حتمی ظهور نیز بدا واقع شود و آن نشانه ها محقق نشود چنان که داود بن ابی القاسم می گوید: 🗯« نزد امام جواد بودیم که سخن از خروج سفیانی به میان امد و این که امر او حتمی است . ❗️او می گوید به امام گفتم ایا در امر حتمی نیز بدا واقع می شود؟ 🔷امام فرمود : اری ❗️راوی گفت می ترسیم در امر قائم نیز بدا واقع شود 🔷امام فرمود: « امر قائم از اموری است که وعده داده شده است و خداوند در وعده خود تخلف نخواهد کرد» 📚الغیبه ،نعمانی،ص303 👌با این وجود چگونه می توان با تکیه بر نشانه های ظهور ،ظهور امام عصر را تعیین کرد .تنها انچه لازم است انتظار و دعا برای ظهور امام عصر است نه چیز دیگر https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال اگه قران مجید میفرماید «لااکراه فی الدین» باز بعضی ایات میفرماید که پیامبر جنگ کند بامشرکانی که ایمان نیاوردند ،جنگ با مشرکان ( جهاد ابتدایی)چگونه با ایه جور در می اید 🔷پاسخ: ❗️خداوند دستورها و برنامه هایی برای سعادت و آزادی و تكامل انسان ها طرح كرده است و پیامبران خود را موظف ساخته كه این دستورها را به مردم ابلاغ كنند. حال اگر فرد یا جمعیتی ابلاغ این فرمان ها را مزاحم منافع پست خود بینند، و بر سر راه دعوت انبیاء موانعی ایجاد نمایند، آن ها حق دارند نخست از طرق مسالمت آمیز، و اگر ممكن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه خود بردارند، و آزادی تبلیغ را برای خود كسب كنند. و این حق مردم است كه بتوانند ندای منادیان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آزاد باشند. 🗯حال اگر كسانی بخواهند آن ها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آن ها برسد. طرفداران این برنامه ها، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی از هر وسیله ای استفاده كنند و از اینجا ضرورت «جهادهای ابتدائی» در اسلام روشن می گردد. 🔷پس جنگ با مشركین به خاطر این نیست كه توحید و دین را به آن ها تحمیل بكنیم؛ زیرا دین زور بردار نیست و این مفاد آیه شریفه «لا اكره فی الدین»است بلكه جنگ با مشركین و كفار حتی در صورت ابتدائی آن به خاطر رفع موانع تبلیغ دین و هم چنین ریشه كن كردن فساد و شرك است تا سبب سرایت این بیماری به دیگران نشود ❗️به بیان دیگر : 🗯 جهاد ابتدایی در اسلام به منظور کشورگشایی و اجبار افراد به آیین اسلام نیست، بلکه برای واژگون کردن نظام های غلط و ظالمانه و اجازه یافتن مردم برای مطالعه آزاد دربارة مذهب و شیوه های زندگی اجتماعی است. اصولاً اسلام در سه مورد به قدرت نظامی توسل جسته است و پيامبر اسلام نيز بر اين سه اصل اقدام به جنگ نمودند. 1⃣در مورد محو آثار شرک و بت پرستی، زیرا از نظر اسلام بت پرستی یک دین و آیین نیست، بلکه یک انحراف، بیماری و خرافه است . هرگز نباید اجازه داد جمعی در یک مسیر صددرصد غلط و خرافی پیش روند و به سقوط کشانده شود. اسلام بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت کرد . آن جا که مقاومت کردند، متوسل به زور شد. بت خانه ها را در هم کوبید . از هر گونه مظاهر بت و بت پرستی جلوگیری کرد تا این بیماری روحی و فکری به کلّی ریشه کن گردد و به دیگران سرایت نکند آیات جهاد با مشرکان مانند آیه 189 سوره بقره «به کارزار با مشرکان ادامه دهید تا آن که شرک از اجتماع برافتد» نظر به همین موضوع دارد. 2⃣در برابر کسانی که نقشه نابودی و حمله مسلمانان را می کشیدند، دستور جهاد دفاعی و توسل به قدرت نظامی داده شده است. شاید بیش تر جنگ های اسلامی در زمان پیامبر از همین قبیل باشد، به عنوان نمونه جنگ اُحد، احزاب، حنین، موته و تبوک را میتوان نام برد. 3⃣برای کسب آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی حق دارد به طور آزاد به صورت منطقی خود را معرفی کند . اگر کسانی مانع از این کار شوند، می تواند با توسل به زور این حق را به دست آورد. ❗️جهاد ابتدایی به گونه ای بازگشت به جهاد دفاعی میکند، زیرا در حقیقت جهاد ابتدایی نیز یک نوع دفاع است، دفاع از حقوق خداوند و دفاع از حقوق انسان های مستضعف، بنابراین اگر قدرت های ستمگر و کافر بر مردمی مسلط شوند و مانع از گسترش توحید گردند و با سلطه و استبداد، مال خدا را مال خود و بندگان خدا را بردگان خود بپندارند و در زمین فساد و تباهی را گسترش دهند، به حکم عقل، مبارزه با چنین افرادی واجب و ضروری است. 📚تفسیر نمونه ج2 ص15 به بعد ❗️وقتی از این دریچه به جهاد ابتدائی بنگریم تفاوتی را میان آیه «لا اكره فی الدین»و جهاد ابتدائی مشاهده نمی كنیم. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال دوست سنی داریم می گوید یکی از افتخارات عمر این است که او بود که هجرت پیامبر را مبدا تاریخ قرار داد به گونه ای که مسلمین تا روز قیامت از تاریخ هجری استفاده می کنند و انان مدیون عمر هستند و می گوید خود شما هم به این معتقدید و میگویید عمر با مشورت علی چنین کرد 🔷پاسخ: ❗️در کتاب شریف منشور جاوید چنین امده است: 🗯 بر خلاف آنچه ميان مورخان مشهور است كه خليفه دوّم، به تصويب واشاره اميرمؤمنان هجرت پيامبر اسلام را سرآغاز تاريخ قرار داد ودستور داد كه نامه ها و دفترهاى دولتى با آن تاريخ گذارى گردد ـ بر خلاف اين اشتهار دقت در نامه هاى پيامبر كه قسمت اعظم آن در متون تاريخ وكتاب هاى حديث وسيره موجود است وديگر اسناد ومدارك كه ارائه مى گردد، به روشنى ثابت مى كند كه خود پيامبر گرامى نخستين كسى است كه هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد و نامه ها ومكاتبات خود را كه به سران قبائل ورؤساى عرب و شخصيت هاى بارز مى فرستاد با آن مورَّخ ساخت. ❗️چند نمونه از نامه هاى تاريخ دار پيامبر 1⃣سلمان از پيامبر درخواست كرد كه وصيّت آموزنده اى براى او وبرادرش «ماه بنداز» و خاندانش بنويسد، پيامبر على را طلبيد ومطالبى را املاء كرد وعلى نيز نوشت در پايان نامه چنين آمده است: «وَكَتَبَ عَليّ بن أَبي طالب بِأَمْرِ رَسُولِ اللّه مِنْ رَجَبِ سَنَةِ تِسْع مِنَ الْهِجْرَةِ» « علی این متن را به امر پیامبر در سال نهم هجرت از ماه رجب نوشت » 📚كتاب اخبار اصفهان، نگارش ابونعيم اصفهانى، ج1، ص 52ـ 53 2⃣مورخ معروف «بلاذرى» در كتاب فتوح البلدان، متن پيمانى را كه پيامبر با يهوديان «مقنا» بسته است آورده ويادآور شده است كه:«متن آن را يك فرد مصرى در پوست سرخ كهنه اى ديده وآن را استنساخ كرده بود، او براى من اين نامه را خواند» آنگاه بلاذرى متن نامه را نقل مى كند ودر پايان نامه چنين آمده است:«براى شما اميرى جز از خود و از اهل بيت رسول خدا نيست « وكتب علی في سنة تسع» « علی در سال نهم هجرت این متن را نوشت» 📚فتوح البلدان ص72 3⃣در صلحنامه هايى كه «خالد بن وليد» براى مردم دمشق تنظيم كرده ودر آن خون ومال وكليساهاى آنان را محترم شمرده است چنين آمده است 🔷 و«كتب سنة ثلاث عشرة: در سال سيزده(هجرى) نوشته شده است» 📚الاموال ص297 ❗️همگى مى دانيم كه دمشق در آخرين روزهاى حيات خليفه اوّل، توسط مسلمين فتح شد. گروهى كه مى گويند تاريخ هجرى به امر خليفه دوّم وتصويب اميرمؤمنان رسمى شده است، تاريخ آن را مربوط به سال شانزدهم يا هفدهم هجرت حدس مى زنند، در صورتى كه اين نامه كه چهار سال پيش از آن تنظيم شده به تاريخ هجرى مورّخ مى باشد. 4⃣تاريخ صلح نامه اى كه امام على به املاء پيامبر براى مسيحيان نجران نوشته است مورّخ به سال پنجم هجرى است ودر نامه چنين آمده است: ❗️«وَ أَمَرَ عَلِيّاً أَنْ يَكْتُبَ فِيهِ:أَنَّهُ كُتِبَ لِخَمْس مِنَ الْهِجْرَةِ» « به على دستور داد كه در آن بنويسد:اين صلح نامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است» 📚التراتیب الاداریه،ج1 ص181 به نقل از مشایخ سیوطی ❗️اين جمله به روشنى مى رساند كه پايه گذار تاريخ هجرى، خود پيامبر است و او است كه به على دستور داد كه ذيل نامه را با تاريخ هجرى تاريخ گذارى كند. 5⃣در آغاز صحيفه سجاديه وارد شده است: جبرئيل در ضمن تعبير خواب پيامبر چنين گفت: « آسياى اسلام از زمان هجرت تو تا ده سال مى چرخد، آنگاه از گردش باز مى ماند، بار ديگر در رأس سال 35 از زمان هجرت، پنج سال دگر به گردش در مى آيد، آنگاه آسياب ضلالت به محور خود مى چرخد.» 📚صحیفه سجادیه ص15 📚سفینه البحار ج2 ص641 6⃣محدّثان اسلامى نقل كرده اند كه پيامبر به اُمّ سلمه گفت: فرزندم حسين در شصتمين سال از هجرت كشته مى شود. 📚مجمع الزوائد ج9 ص190 7⃣انس مى گويد: ياران پيامبر به ما خبر دادند كه آن حضرت فرمود: صد سال از هجرت من مى گذرد كه چشم هايى از شما بسته مى شود. 📚تاریخ الخمیس ج1 ص367 ❗️شواهد وقرائن بر اين كه خود پيامبر، پايه گذار تاريخ هجرى بوده است، بيش از آن است كه در اين جا منعكس گردد. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇