eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.2هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️سوال دوست سنی داریم می گوید یکی از افتخارات عمر این است که او بود که هجرت پیامبر را مبدا تاریخ قرار داد به گونه ای که مسلمین تا روز قیامت از تاریخ هجری استفاده می کنند و انان مدیون عمر هستند و می گوید خود شما هم به این معتقدید و میگویید عمر با مشورت علی چنین کرد 🔷پاسخ: ❗️در کتاب شریف منشور جاوید چنین امده است: 🗯 بر خلاف آنچه ميان مورخان مشهور است كه خليفه دوّم، به تصويب واشاره اميرمؤمنان هجرت پيامبر اسلام را سرآغاز تاريخ قرار داد ودستور داد كه نامه ها و دفترهاى دولتى با آن تاريخ گذارى گردد ـ بر خلاف اين اشتهار دقت در نامه هاى پيامبر كه قسمت اعظم آن در متون تاريخ وكتاب هاى حديث وسيره موجود است وديگر اسناد ومدارك كه ارائه مى گردد، به روشنى ثابت مى كند كه خود پيامبر گرامى نخستين كسى است كه هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد و نامه ها ومكاتبات خود را كه به سران قبائل ورؤساى عرب و شخصيت هاى بارز مى فرستاد با آن مورَّخ ساخت. ❗️چند نمونه از نامه هاى تاريخ دار پيامبر 1⃣سلمان از پيامبر درخواست كرد كه وصيّت آموزنده اى براى او وبرادرش «ماه بنداز» و خاندانش بنويسد، پيامبر على را طلبيد ومطالبى را املاء كرد وعلى نيز نوشت در پايان نامه چنين آمده است: «وَكَتَبَ عَليّ بن أَبي طالب بِأَمْرِ رَسُولِ اللّه مِنْ رَجَبِ سَنَةِ تِسْع مِنَ الْهِجْرَةِ» « علی این متن را به امر پیامبر در سال نهم هجرت از ماه رجب نوشت » 📚كتاب اخبار اصفهان، نگارش ابونعيم اصفهانى، ج1، ص 52ـ 53 2⃣مورخ معروف «بلاذرى» در كتاب فتوح البلدان، متن پيمانى را كه پيامبر با يهوديان «مقنا» بسته است آورده ويادآور شده است كه:«متن آن را يك فرد مصرى در پوست سرخ كهنه اى ديده وآن را استنساخ كرده بود، او براى من اين نامه را خواند» آنگاه بلاذرى متن نامه را نقل مى كند ودر پايان نامه چنين آمده است:«براى شما اميرى جز از خود و از اهل بيت رسول خدا نيست « وكتب علی في سنة تسع» « علی در سال نهم هجرت این متن را نوشت» 📚فتوح البلدان ص72 3⃣در صلحنامه هايى كه «خالد بن وليد» براى مردم دمشق تنظيم كرده ودر آن خون ومال وكليساهاى آنان را محترم شمرده است چنين آمده است 🔷 و«كتب سنة ثلاث عشرة: در سال سيزده(هجرى) نوشته شده است» 📚الاموال ص297 ❗️همگى مى دانيم كه دمشق در آخرين روزهاى حيات خليفه اوّل، توسط مسلمين فتح شد. گروهى كه مى گويند تاريخ هجرى به امر خليفه دوّم وتصويب اميرمؤمنان رسمى شده است، تاريخ آن را مربوط به سال شانزدهم يا هفدهم هجرت حدس مى زنند، در صورتى كه اين نامه كه چهار سال پيش از آن تنظيم شده به تاريخ هجرى مورّخ مى باشد. 4⃣تاريخ صلح نامه اى كه امام على به املاء پيامبر براى مسيحيان نجران نوشته است مورّخ به سال پنجم هجرى است ودر نامه چنين آمده است: ❗️«وَ أَمَرَ عَلِيّاً أَنْ يَكْتُبَ فِيهِ:أَنَّهُ كُتِبَ لِخَمْس مِنَ الْهِجْرَةِ» « به على دستور داد كه در آن بنويسد:اين صلح نامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است» 📚التراتیب الاداریه،ج1 ص181 به نقل از مشایخ سیوطی ❗️اين جمله به روشنى مى رساند كه پايه گذار تاريخ هجرى، خود پيامبر است و او است كه به على دستور داد كه ذيل نامه را با تاريخ هجرى تاريخ گذارى كند. 5⃣در آغاز صحيفه سجاديه وارد شده است: جبرئيل در ضمن تعبير خواب پيامبر چنين گفت: « آسياى اسلام از زمان هجرت تو تا ده سال مى چرخد، آنگاه از گردش باز مى ماند، بار ديگر در رأس سال 35 از زمان هجرت، پنج سال دگر به گردش در مى آيد، آنگاه آسياب ضلالت به محور خود مى چرخد.» 📚صحیفه سجادیه ص15 📚سفینه البحار ج2 ص641 6⃣محدّثان اسلامى نقل كرده اند كه پيامبر به اُمّ سلمه گفت: فرزندم حسين در شصتمين سال از هجرت كشته مى شود. 📚مجمع الزوائد ج9 ص190 7⃣انس مى گويد: ياران پيامبر به ما خبر دادند كه آن حضرت فرمود: صد سال از هجرت من مى گذرد كه چشم هايى از شما بسته مى شود. 📚تاریخ الخمیس ج1 ص367 ❗️شواهد وقرائن بر اين كه خود پيامبر، پايه گذار تاريخ هجرى بوده است، بيش از آن است كه در اين جا منعكس گردد. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 8⃣برخى از ياران رسول خدا، حوادث اسلامى را در زمان وى با هجرت آن حضرت سنجيده وبه جاى اين كه بگويند فلان حادثه در فلان سال رخ داده مى گفتند: در چندمين ماه از هجرت او رخ داد مانند تحويل قبله از مسجدالأقصى به كعبه در ماه شعبان در هفدهمين ماه از هجرت رخ داد. 📚مدرک قبل ج1 ص369 ❗️روزه ماه رمضان در رأس هيجدهمين ماه از هجرت واجب شد 📚مغازی واحدی،ج2 ص531 ❗️«عبداللّه بن انيس» رئيس گروه اعزامى از جانب پيامبر مى گويد:«من روز دوشنبه در پنجم محرم در پنجاه وچهارمين ماه از هجرت پيامبر از مدينه خارج شدم». 📚مغازی ج2 ص531 ❗️محمّد بن سلمه، در باره غزوه «قرطا» مى گويد: در دهم محرم مدينه را ترك گفتم پس از نوزده روز غيبت در شب آخر ماه محرم در پنجاه وپنجمين ماه از هجرت پيامبر به مدينه بازگشتم. 📚تاریخ طبری ج2 ص388 🗯اين نوع تاريخ گذارى حاكى است كه مسلمانان تا سال پنجم هجرت، حوادث ورويدادها را از طريق شمارش ماه، با هجرت پيامبر مى سنجيدند تا اين كه در سال پنجم به دستور پيامبر، سال هجرى جايگزين ماه هجرى گرديد وعلى به امر پيامبر نامه مربوط به مسيحيان نجران را به سال هجرى تاريخ گذارى كرد. 9⃣ از اين گذشته محدّثان اسلامى از «زهرى» نقل مى كنند كه وقتى پيامبر وارد مدينه شد، فرمان به تعيين مبدأ تاريخ داد، و از ماه ربيع ماه ورود پیامبر تاريخ معيّن شد. 📚تاریخ یعقوبی ج2 ص135 🔟 «حاكم» از ابن عباس نقل مى كند كه تاريخ هجرى از سالى آغاز شد كه پيامبر وارد مدينه گرديد ودر آن سال عبد اللّه بن زبير متولد شد 📚مستدرک حاکم ج3 ص13-14 ❗️اين نصوص حاكى از آن است كه قائد بزرگ اسلام از روز نخست، تكليف تاريخ اسلامى را روشن كرده وآغاز هجرت خود رامبدأ تاريخ قرار داده است، چيزى كه هست تا مدّتى به جاى شمارش با سال، با ماه مى شمردند وآنگاه كه سال پنجم آغاز گرديد، سال هجرى جايگزين ماه شد. 📚برگرفته از کتاب منشور جاوید،ایت الله سبحانی،ج6 ص199 به بعد
⁉️سوال ایا عقیده به شفاعت در روز قیامت نوعی پارتی بازی نمی باشد که هر کس پارتی اش قوی تر بود نجات می یابد و شیعیان همواره به امید همین پارتی های خود به دنبال گناه می روند و می گوید روز قیامت شفاعت می شویم 🔷پاسخ: ❗️هرگاه حقيقت شفاعت اين باشد كه گنهكار در روز رستاخيز بسان اين جهان، از پيش خود وسيله اى برانگيزد، و او نيز بدون در نظر گرفتن هيچ شرطى، تحت تأثير درخواست او قرار گيرد، و در پرتو نفوذى كه در پيشگاه خداوند دارد عفو و مغفرت خدا را نسبت به چنين مجرم جلب نمايد، اين نوع شفاعت همان بيدادگرى و پارتى بازى است كه بايد دستگاه ربوبى را از اين آلودگى ها پاك و پيراسته دانست. 🔷اين همان شفاعت باطلى است كه عربهاى مشرك درباره بتها مى انديشيدند، زيرا آنها را متنفذان درگاه الهى مى دانستند و معتقد بودند كه از طريق نيايش و پرستش مى توانند رضايت آنها را جلب كنند، و آنها را تحت تاثیر ر خود قرار دهند كه در حقّ آنها شفاعت نمايند. و چنين مى گفتند: «آنان شفيعان ما در پيشگاه خداوند هستند» 📓یونس18 و نيز مى گفتند: «ما آنان را از اين جهت مى پرستيم كه ما را به خدا نزديك سازند». 📓 زمر3 ❗️قرآن مجيد با شدّت خاصى از اين نوع شفاعت انتقاد كرده، و در ذيل آيه نخست مى فرمايد: «بگو اى پيامبر گرامى آيا خدا را به آنچه كه در آسمانها و زمين وجود ندارد، آگاه مى سازيد؟ پيراسته است خداوند از آنچه كه براى او شريك مى پندارند». 📓یونس 18 🗯خلاصه شفاعت به اين معنى كه، كار از گنهكار شروع گردد، به خدا منتهى شود، و در شفاعت هيچ قيد و شرطى در كار نباشد، شفاعتى است باطل، كه هرگز نمى توان آن را به مقام ربوبى كه جز اراده نافذ او هيچ اراده اى حاكم و نافذ نيست، و زمام كار در دست او است، نسبت داد. ❗️اعتقاد به وجود چنين شفاعت، جز مقايسه شفاعت اخروى به شفاعت هاى دنيوى، علت ديگرى ندارد، وجريان در شفاعت هاى دنيوى از اين قرار است و فرد گنهكار به شفيعى متوسل مى شود، و او را بر مى انگيزد كه با فرمانرواى وقت، كه زمام كار در دست او است، تماس بگيرد، و روى نفوذى كه در دستگاه او دارد، وى را وادار كند كه از تقصير او درگذرد و از اجراى قانون در حقّ او صرف نظر كند. 🔴در حالى كه شفاعت در روز رستاخيز درست نقطه مقابل اين است، در اين جا فرمانرواى عادل(خداى متعال) روى مصالحى كه خود مى داند، اولياى خود را برمى انگيزد كه درباره آن گروه از گنهكاران كه شايستگى شفاعت را دارند، و ارتباط خود را با خدا قطع نكرده، و پيوند ايمانى را با اولياى خدا حفظ كرده اند، شفاعت كنند تا مشمول رحمت و مغفرت و آمرزش خداوند گردند. ❗️در اين جا ممكن است سؤال شود كه هرگاه هدف از شفاعت اين است كه افراد گنهكار مشمول رحمت حق و آمرزش او قرار گيرند چرا خود خدا مستقيماً اين كار را انجام نمى دهد؟ 🗯پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا سنّت و اراده حكيمانه خداوندى، بر اين تعلق گرفته است كه نعمت هاى مادى و معنوى خود را از طريق اسباب و علل به بندگان خود برساند، مثلاً يك انسان در پرتو اشعه حيات بخش خورشيد، رشد و نمو مى كند، در حالى كه خداوند مى توانست بدون آفريدن چنين سببى، نعمت نمو و رشد در اختيار او قرار دهد. هم چنين خداوند افراد بشر را به وسيله پيامبران به تكاليف خود آشنا مى سازد، و نعمت هدايت الهى، از راه پيامبران خدا به بشر مى رسد، در صورتى كه خداوند مى توانست نعمت هدايت خود را بدون اعزام پيامبران به آنها ارزانى بدارد در حالى كه مى بينيم كه تمام اين فيوض از طريق اسباب خاص به ما مى رسد. ❗️بنابراين چون اراده حكيمانه وى بر اين تعلق گرفته است كه كليه مواهب مادى ومعنوى خود را از طريق اسبابى كه خود مى آفريند و بر مى انگيزد به بندگان خود برساند، از اين جهت تمام اين نعمت ها از طريق يك رشته نظامات مادى ومعنوى به دست بشر مى رسد، و در سراى ديگر، جريان نيز از همين قرار است، شفاعت جز مغفرت گسترده و آمرزش خداوند چيزى نيست از اين جهت هرگاه همين مغفرت به خود خدا نسبت داده شود آن را مغفرت وامرزش مى نامند، و اگر به اسباب و به علل آن كه اولياى الهى مى باشند نسبت داده شود، شفاعت مى گويند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ : ❗️گذشته بر اين پذيرفتن دعا و درخواست اولياى الهى در روز رستاخيز، يك نوع احترام تكريم از عزيزان درگاه خدا مى باشد، و پذيرفتن درخواست آنها معرّف موقعيت آنان است. ❗️علاوه بر اين نخستين شرط شفاعت اين است كه فرد گنهكار، پيوند خود را با خدا قطع نكند، و ارتباط ايمانى و روحى او با اولياى خدا محفوظ باشد، و در پرتو برقرار بودن ارتباط با خدا و اولياى او، مستحق مواهب بيشترى از خداوند گردد پس ديگر نمى توان نام اين تفاوت ها را پارتى بازى ناميد. 🔶هرگز نبايد شك و ترديد كنيم كه ارتباط ناقص با كامل، يا جاهل با دانشمند، يا يك كارگر ساده با استاد كار، ناخود آگاه مايه تكامل آنان مى گردد، بنابراين پيوندى كه اين دسته از گنهكاران با خدا و اولياى او دارند موجب تكامل و برترى آنان نسبت به گروههاى ديگرى مى گردد، و از اين جهت بيشتر مشمول لطف ومرحمت الهى مى شوند. 🔴تفاوت شفاعت هاى دنيوى و اخروى 1⃣ در شفاعت هاى اخروى كار در دست خدا است، وكار از او سرچشمه مى گيرد، و او است كه شفيع را بر مى انگيزد و بر اثر كمال و موقعيتى كه دارد به او حق شفاعت مى بخشد، و رحمت ومغفرت خود را از مجراى او شامل حال بندگان مى سازد، ولى در شفاعت هاى دنيوى كار كاملا بر عكس است، زيرا مجرم شفيع را بر مى انگيزد، و اگر تحريك او نبود، هرگز به فكر شفاعت نمى افتاد، اگر قرآن مجيد دستور مى دهد كه در همين دنيا گروه گنهكار حضور پيامبر برسند، و او را براى دعا و طلب آمرزش تحريك كنند، اين كار نيز مستقيماً از خود خدا شروع مى شود، زيرا او به ما فرمان مى دهد كه چنين كنيم. اگر دستور او نبود هرگز بدنبال پيامبر نمى رفتيم و اگر هم مى رفتيم، بدون فرمان او تأثيرى نداشت. 2⃣ در شفاعت هاى صحيح، شفيع تحت تأثير مقام ربوبى قرار مى گيرد، ولى در شفاعت هاى باطل صاحب قدرت تحت تأثير سخنان شفيع قرار گرفته، و خود شفيع تحت تأثير مجرم قرار مى گيرد. 3⃣شفاعت هاى دنيوى فقط تبعيض در قانون است و نفوذ شفيع، اراده قانونگذار ويا مجريان قانون را مغلوب ساخته، و سرانجام قانون تنها قدرت خود را بر افراد ضعيف وناتوان نشان مى دهد، در حالى كه در شفاعت هاى اخروى هيچ كس قدرت خود را بر خدا تحميل نمى كند، و جلو قانون را نمى گيرد بلكه شفاعت رحمت گسترده و مغفرت نامحدود خداى مهربان است كه از او سرچشمه گرفته و مى خواهد بوسيله آن افرادى را كه شايسته تطهير هستند و قابليت براى پاك شدن دارند، پاك سازد. ❗️گروهى كه از شفاعت محروم مى گردند نه از اين نظر است كه در قانون خدا تبعيض وجود دارد بلكه قابليت مغفرت و رحمت گسترده الهى را ندارند از اين نظر بايد به همان حالت باقى بمانند. 🔷به قول برخى از دانشمندان رحمت خدا بسان موجودى صندوق يك بازرگان و يا بانك نيست كه پايان بپذيرد بلكه بايد در طرف قابليت و شايستگى باشد، تا رحمت خدا به او برسد. ❗️اگر قرآن اصرار میورزد كه شفاعت اولياى خدا، مخصوص كسانى است ت كه مورد رضايت پروردگار جهان گردند چنان كه مى فرمايد: «درباره كسانى شفاعت مى كنند كه مورد رضايت خداوند جهان باشند» 📓انبیا 28 ❗️براى اين است كه او مى داند چه كسى لياقت و شايستگى فيض معنوى و رحمت گسترده او را دارد و چه كسى ندارد. 📚منشور جاوید،ج8 ص321
♻️متن شبهه با عرض پوزش از دوستان ‌💠 در بوسيدن فاطمه ابو جعفر محمد ابن على ابن شهراشوب در كتاب معروف خود، مناقب آل أبی طالب در جلد 3 صفحه 114 مينويسد: الباقر و الصادق (ع): انه كان (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجه فاطمه و یضع وجهه بینثدیی فاطمه و یدعو لها و فی روایه: حتى یقبل عرض وجنة فاطمة أو بین ثدییها. ترجمه : و می‌گویند: همانا رسول (ص) نمی‌خوابید تا اینکه گونه‌ی فاطمه را می‌بوسید و صورتش را بین دو پستانش قرار می‌داد.... و نيز در كتاب كشف الغمه اربلى در جلد دوم ص 95 اورده : __كان رسول الله (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة (ع) أو بین ثدییها. و عن جعفر صادق (ع) كان النبی(ص) لاینام لیلة حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمة (ع) ترجمه : نمی‌خوابید مگر اینکه گونه‌ی فاطمه یا را می‌بوسید و از جعفر صادق (ع) نقل است که رسول الله (ص) نمی‌خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می‌داد. _____كشف الغمه إربلی /جزء2/صفحة 95 اما ستون فكرى و نظرى شيعيان در اينباره مينويسد: الباقر والصادق (ع): أنه كان النبی (ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجه فاطمة یضع وجهه بین ثدیی فاطمة و یدعو لها و فی روایه حتى یقبل عرض وجنه فاطمه أو بین ثدییها ترجمه: (ع): همانا پیامبر (ص) نمی‌خوابید مگر اینکه صورت فاطمه را می‌گرفت و صورتش را بین دو پستان فاطمه می‌گذاشت و در روایت دیگر اینکه یا گونه را و یا بین دو پستانش را می‌بوسید. منبع: (بحار الانوار/ جزء 43/صفحه 42) در ادامه و در صفحه 55 و 77 اين كتاب روايات ديگرى به اين مضمون اورده كه : و عن حذیفة كان رسول الله ( ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها . وعن جعفر بن محمد ع كان النبی لا ینام لیلته حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمه (ع) _______بحار الانوار/جزء43/صفحة55 كان النبی ( ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها و عن جعفر بن محمد (ع) قال: كان رسول الله ( ص) لاینام حتى یضع وجهه الكریم بین ثدیی فاطمه (ع) _______بحارالانوار/جزء 43صفحه 77 كه خلاصه ترجمه اين روايات به شرح زير ميباشد : رسول الله نمی‌خوابید مگر اینکه گونه یا بین دو پستان فاطمه را می‌بوسید... 🔷پاسخ: ❗️مدتی بود که این کانال های بی دین شروع به اهانت کردن به پیامبر گرامی کرده اند و ما قصد پاسخگویی به این بی تربیتی انان را نداشته اما چون دیدیم بیش از حد در این باره طرح بحث می کنند ناگزیر دیدیم که پاسخی اجمالی به این توهین ها بدهیم 🔷ایت الله العظمی مکارم شیرازی که از بزرگان علمای شیعه در عصر حاضر می باشد در بیان عقاید شیعه چنین می اورد: ❗️« عقیده ما در باره روایات اهل بیت: 🔷«تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد .بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» 📚اعتقاد ما،ص119 ❗️حال پاسخ روایات مورد استناد: 1⃣روایت اول از کتاب مناقب ابن شهر اشوب مرسل و بدون سند است 2⃣روایت دوم از کتاب کشف الغمه نیز مرسل و ضعیف است 3⃣روایت سوم از کتاب بحار الانوار همان روایت مناقب ابن شهر اشوب است و علامه مجلسی از ان کتاب نقل می کند که گفتیم روایت مرسل و ضعیف است 4⃣روایت چهارم از کتاب بحار الانوار بدون سند و مرسل و ضعیف است 5⃣روایت پنجم نیز از کتاب بحار الانوار بدون سند و کاملا ضعیف است . 🗯این که هر روایتی در هر کتابی ذکر شده ،دلیل بر صحیح بودن آن روایت نیست. گاه هدف نویسنده نقل روایات صحیح نیست، بلکه روایات مرتبط را را جمع آوری کرده است و اهل فن باید جداسازی را انجام دهند.
⁉️سوال همان کانال ضد دین که به حضرت زهرا و پیامبر اهانت می کنه در یکی از جدیدترین پست هاش اورده که روحانیون به دروغ به شما گفتن که عقد فاطمه و علی از جانب خدا بوده بلکه فاطمه به این ازدواج راضی نبوده و طبق روایتی که در تفسیر قمی ج2 ص336 امده حضرت زهرا نسبت به این ازدواج ناراضی بوده بعد پیامبر راضیش کرده در این باره هم توضیح بدید 🔷پاسخ: ❗️در مورد روایتی که از تفسیر قمی نقل کرده اند که حضرت زهرا راضی به ازدواج نبوده است: 1⃣باید توجه کرد که تمام انچه در تفسیر قمی است نوشته علی بن ابراهیم عالم بزرگ شیعه نیست.بلکه تنها تفسیر سوره فاتحه ،بقره و کمی از ال عمران از ایشان است و بقیه ان از شاگرد ایشان ابوالفضل العباس می باشد و روایت مورد استناد در تفسیر سوره نجم نقل شده است 📚کلیات فی علم الرجال،ایت الله سبحانی ص301 2⃣روایت مورد استناد در تفسیر قمی به صورت مرسل و بدون سند کامل نقل شده است لذا قابل قبول نمی باشد 3⃣این که عقد حضرت علی و حضرت زهرا از ناحیه خداوند صورت گرفته است به هیچ وجه قابل مناقشه نمی باشد ودر این باره روایات فراوانی از کتب شیعه و سنی صادر شده است 🔶کتب شیعه : ❗️شیخ صدوق در عیون الاخبار روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « من فاطمه را به عقد علی تنها زمانی در آوردم که خداوند مرا به این کار دستور داد» 📚عیون الاخبار ج2 ص59 ❗️در روایت دیگر فرمود: « فرشته ای بر من نازل شد و گفت خداوند به تو سلام می رساند و می گوید من فاطمه را به عقد علی در آورده ام پس آن دو را به یکدیگر تزویج کن» 📚بحار الانوار ج43 ص105 📚عیون الاخبار ج2 ص27 🔷و فرمود : « خداوند چنین می گوید که شما فرشتگان را شاهد می گیرم که من فاطمه دختر محمد را به عقد علی بن ابی طالب در اوردم» 📚امالی ص559 ❗️در این مضمون روایات متعدد دیگری نیز صادر شده است 📚بحار الانوار ج43 ص92 باب 5 🗯کتب اهل سنت: ❗️طبری روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « جبرییل به من اطلاع داد که خداوند فاطمه را به همسری علی در آورده است و چهل هزار فرشته را گواه این عقد ساخته است» 📚ذخائر العقبی ص32 🔶متقی هندی روایت می کند که فرمود: « خداوند به من دستور داده است تا فاطمه را به همسری علی در اورم» 📚کنز العمال ج6 ص152 📚مجمع الزوائد ج9 ص204 📚فیض القدیر ج2 ص215 🗯در این باره روایت متعدد دیگری نیز در کتب اهل سنت نقل شده است که جهت اگاهی رجوع کنید : ‌ 📚فضائل الخمسه،محقق فیروز ابادی ج2 ص130 به بعد
⁉️سوال در نظریه ولایت فقیه نقش مردم چیست ایا همراهی مردم سبب مشروعیت حکومت فقیه است به گونه ای که اگر مردم فقیهی را به رهبری نپذیرند حکومتش باطل است یا خیر همراهی مردم سبب مشروعیت نیست که در این فرض اگر هم مردم خواهان حکومت فقیه نباشند باز فقیه مشروعیت حکومت دارد لطفا واضح توضیح دهید 🔷پاسخ: ❗️به اعتقاد ما نظر صحيح این است که اصل تشريع حكومت و حاكميت فقيه از طرف خداوند و امام زمان است و همچنين تعيين شخص آن هم بايد به نوعى به امام زمان و اجازه آن جضرت انتساب پيدا كند امّا تحقّق و استقرار حاكميت و حكومتش بستگى به قبول و پذيرش مردم دارد. ❗️ دليل ما بر اين مدّعا اين است كه: 🔷ما بر اساس بينش اسلامى معتقديم كه علّت ايجاد همه هستى و جهان و از جمله انسان ها، خداوند است. اوست كه لباس وجود را بر اندام همه موجودات پوشانده و به آنها هستى بخشيده است و هر آن چه كه در آسمان‌ها و زمين است همه از آن خداوند است و او مالك حقيقى همه آنهاست: «فَاِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَاتِ وَ مَا فِى الْاَرْضِ» 📓نسائ 31 ❗️پس هر آينه آن چه در آسمان‌ها و آن چه در زمين است از آن خداست. 🔷بر اساس تفكّر اسلامى، همه انسان‌ها عبد و مملوك خدا هستند؛ ان هم مملوکیت حقیقی يعنى حقيقتاً هيچ جزء از وجود ما از آن خودمان نيست و هستى ما تماماً از اوست و هيچ چيز حتّى يك سلّول هم كه متعلّق به خودمان باشد و ما آن را بوجود آورده باشيم نداريم. ❗️از طرف ديگر، عقل هر انسانى درك مى‌كند كه تصّرف در ملك ديگران بدون اجازه آنان مجاز نيست و كارى ناپسند و نارواست و شاهدش هم اين است كه اگر كسى در آن چه كه متعلّق به ماست (مثل خانه و ماشين و كفش و لباس و...) بدون اجازه و رضايت ما تصّرف كند ناراحت مى‌شويم و فريادمان بلند مى‌شود و معتقديم در حقّ ما ستم شده است. اين قضاوت بر اساس همان قاعده عقلى است كه هر كسى مى‌فهمد كه تصّرف در ملك ديگران ناروا و ناپسند است. ❗️بنابراين، اگر از طرفى همه عالم و از جمله همه انسان‌ها ملك حقيقى خداوند هستند و تمام هستى و ذرّات وجود آنها متعلّق به خداوند است و از خود چيزى ندارند، و از طرف ديگر هم عقل تصديق مى‌كند كه تصرّف در ملك ديگران كارى ناروا و ناپسند و ظالمانه است بنابر اين هيچ انسانى حقّ تصرّف، نه در خود و نه در ديگران را، بى اذن و اجازه خداوند ندارد. 🗯 و بديهى است كه لازمه حكومت، گرفتن و بستن و زندان كردن و جريمه كردن و ماليات گرفتن و كشتن و اعدام و خلاصه انواع تصرّف‌ها و ايجاد محدوديت هاى مختلف در رفتارها و زندگى افراد و مردم جامعه است؛ ❗️بنابر اين حاكم بايد براى اين تصرّفات، از مالك حقيقى انسان‌ها كه كسى غير از خداوند نيست اجازه داشته باشد و گرنه تمامى تصرّفات او بر اساس حكم عقل، ناروا و ظالمانه و غاصبانه خواهد بود. 🗯 بر اساس ادلّه‌اى كه در دست داريم خداوند اين اجازه و حق را به پيامبر اسلام و امامان معصوم بعد از ايشان داده است: ❗️«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان به آنان سزاوارتر (مقدّم تر) است.» 📓احزاب6 ❗️«خدا را فرمان ببريد و پيامبر و اولياي امرتان ( امامان )را اطاعت كنيد.» 📓نسائ 59 ❗️همچنين بر اساس ادله اثبات ولايت فقيه، در زمان غيبت چنين حقّى به فقيه جامع الشرايط داده شده و از جانب خدا و امام زمان براى حكومت نصب شده است. ❗️ امّا دليلى در دست نداريم كه اين حق به ديگران و از جمله، به آحاد مردم و افراد يك جامعه و مسلمانان هم داده شده باشد. 🔷البتّه اين نصب، نصب عام است؛ يعنى فرد خاصّى را معيّن نكرده‌اند بلكه صفاتى بيان شده كه در هر فردى يافت شود او براى اين كار صلاحيت دارد. امّا چون روشن است كه يك حكومت با چند حاكم مستقل سازگار نيست و در صورت وجود چند حاكم مستقل، ديگر «يك» حكومت نخواهيم داشت ناچار بايد يك نفر از ميان آنان انتخاب شود. ❗️امّا اين انتخاب در واقع نظير ديدن هلال ماه است كه اوّل ماه را ثابت مى‌كند و نظير تعيين مرجع تقليد است. 🗯 توضيح اين كه: ❗️ما به عنوان مسلمان مكلّفيم كه ماه رمضان را روزه بگيريم. امّا براى اين كه بدانيم ماه رمضان شده يا نه، بايد رؤيت هلال كنيم و ببينيم آيا هلال شب اوّل ماه در آسمان ديده مى‌شود. اگر هلال ماه رؤيت شد آن گاه «كشف» مى‌كنيم كه ماه رمضان شده و بايد روزه بگيريم. در اين جا اين گونه نيست كه ما به ماه رمضان مشروعيت بدهيم؛ يعنى ماه رمضان را ماه رمضان كنيم بلكه در خارج يا هلال شب اوّل ماه واقعاً وجود دارد يا واقعاً وجود ندارد، اگر هلال ماه وجود داشته باشد ماه رمضان هست و اگر نباشد ماه رمضان نيست. آنچه ما در اين ميان انجام مى‌دهيم و به عهده ما گذاشته شده تنها كشف اين مسأله است كه آيا هلال ماه وجود دارد يا نه؟ 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇👇
🗯ادامه پاسخ ❗️❗️❗️ ❗️و يا در مسأله تقليد، ما معتقديم هر مسلمانى كه خودش متخصّص در استنباط و شناسايى احكام دين نيست بايد از كسى كه چنين تخصّصى را دارد، كه همان مجتهد است، تقليد كند. در اين م سأله هم وقتى كسى بدنبال تعيين مرجع تقليد براى خودش مى‌رود اين طور نيست كه مى‌خواهد به مرجع تقليد مشروعيت بدهد و او را مجتهد كند. بلكه آن شخص قبل از تحقيق ما واقعا مجتهد است و يا واقعا مجتهد نيست و صلاحيت براى تقليد ندارد. ما با تحقيق فقط مى‌خواهيم «كشف» كنيم كه آيا چنين صلاحيتى در او وجود دارد يا ندارد. ❗️ بنابراين، كار ما «خلق و ايجاد» آن صلاحيت نيست بلكه «كشف و شناسايى» آن است. 🔶در مورد ولىّ فقيه هم مسأله به همين ترتيب است. يعنى با نصب عام از ناحيه خداوند و امام زمان فقيه حقّ حاكميت پيدا كرده و مشروعيت دارد و ما فقط كارمان اين است كه اين حقّ حاكميت را كه واقعا و در خارج و قبل از تحقيق ما وجود دارد كشف و شناسايى نماييم. با اين بيان معلوم مى‌شود كه تعيين نمايندگان مجلس خبرگان رهبرى از جانب مردم و بعد هم تعيين رهبر بوسيله اين نمايندگان، حقيقت و ماهيتش چيزى غير از آن چه گفتيم، يعنى كشف و شناسايى فردى كه واجد صلاحيت و مشروعيت براى منصب ولايت فقيه و رهبرى است نخواهد بود. ❗️بنابراين، هم اصل مشروعيت ولى فقيه و هم تعيين او به نوعى منتسب به امام زمان است. البته اين كشف بدان معنا نيست كه اين شخص خاص، مورد نظر امام زمان بوده است بلكه همان‌طور كه گفتيم اين مسأله نظير كشف و شناسايى مرجع تقليد است كه در آن مورد هم شخص خاصّى براى تقليد معيّن نشده بلكه يك سرى ويژگى هاى عام بيان شده و هر كس داراى چنين ويژگى هايى باشد مرجعيت او مورد قبول و رضاى خدا و امام زمان(عليه السلام) خواهد بود. ❗️ تا اين جا معلوم شد كه در زمان غيبت امام معصوم نيز به مانند زمان حضور پيامبر و امامان معصوم، مردم هيچ نقشى در مشروعيت بخشى به حكومت فقيه (نه در اصل مشروعيت ونه در تعيين فرد و مصداق) ندارند. ❗️و امّا نسبت به تحقّق و استقرار حكومت و حاكميت فقيه در زمان غيبت امام معصوم بايد بگوييم كه اين مسأله تماماً به پذيرش جامعه و مقبوليت مردمى بستگى دارد. يعنى اين مردم و مسلمانان هستند كه بايد زمينه تحقّق و استقرار اين حاكميت را فراهم كنند و تا مردم نخواهند نظام اسلامى محقّق نخواهد شد و فقيه در اصل تأسيس حكومت خود هيچ گاه متوسّل به زور و جبر نمى‌شود بلكه نظير همه پيامبران و امامان، تنها در صورتى كه خود مردم به حكومت وى تمايل نشان دهند دست به تشكيل حکومت خواهد زد. در اين مورد هم نظير همه احكام و دستورات الهى، مردم مى‌توانند به اختيار خودشان آن را بپذيرند واطاعت كنند و مى‌توانند هم نافرمانى كرده سرپيچى نمايند. البتّه مردم در طول تاريخ ملزم و مكلّف بوده‌اند كه به حاكميت الهى و حكومت پيامبران و امامان تن دهند و حق حاكميت آنان را به رسميت شناخته بپذيرند و اگر نپذيرفته‌اند در پيشگاه خداوند گناه كار و معاقب خواهند بود. 📚نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه،ایت الله مصباح،ص69
⁉️سوال ایه ای از قران است که کانال های ضد دین استدلال می کنند که طبق قران شیطان می توانسته در پیامبران تصرف کنه و این یعنی پیامبران معصوم نبودن و ممکن است قران هم از ناحیه غیر خدا باشه ایه: « ما هیچ رسول و نبی را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هر گاه ارزو می کرد شیطان در تمنای او تصرف می کرد» حج 53 🔷پاسخ: ❗️ایات مورد استدلال شما چنین است: «ما هيچ رسولى و نبيّى را پيش از تو نفرستاديم جز اينكه هرگاه «تمنّى» مى كرد شيطان در تمناى او دخالت مى نمود، آنگاه خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، محو مى نمايد و به آيات خود استوارى مى بخشد، خداوند دانا و حكيم است». ❗️«خداوند آنچه را كه شيطان انجام مى دهد، مايه آزمايش براى آن گروه قرار مى دهد كه دلهاى آنها بيمار است و خود قسى القلب هستند و ستمگران در نهايت جدال و اختلاف هستند». ❗️«تا افراد دانا بدانند كه قرآن بر حق است و از طرف پروردگار تو است و به آن ايمان بياورند، و دلهاى آنان در برابر آن خضوع كند، خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند به راه راست هدايت مى نمايد». 📓حج 52-53-54 ❗️نقطه استدلال مخالفان عصمت، مضمون دو آيه نخست است كه مى گويند: هر موقع پيامبران چيزى را تمنى مى كردند، شيطان، در خواسته هاى آنان مداخله مى كرد، آنگاه خداوند آنچه را كه شيطان القا مى كرد، محو و نابود مى نمود. 🔷مثلاً تصور شده كه شيطان در انديشه و يا بيان پيامبران دخالت مى نمود و خلاف حقيقت را بر زبان آنان جارى مى ساخت و يا در انديشه آنان پديد مى آورد، آنگاه خداوند آنها را محو مى كرد. ❗️چنين تفسير ناروايى ناشى از عدم آگاهى از مفاد آيه است كه هم اكنون با بيان سه مطلب روشن مى گردد: ❗️الف. مقصود از تمناى پيامبران چيست؟ ❗️ب. مداخله شيطان در تمنيات پيامبران چگونه بوده است؟ ❗️ج. مقصود از محو و نابودى اثرِ آن مداخله، از جانب خدا چيست؟ 🔷و با تفسير اين سه نقطه، مخالف كاملاً عقب نشينى مى كند. 🗯الف. تمناى پيامبران 🔷«تمنّى» در لغت عرب به معنى «فرض وجود شىء» است و اگر به آرزوى انسان «تمنى» گفته مى شود، به خاطر اين است كه وجود چيزى در خارج مفروض گرفته مى شود. 📚مقاییس ج5 ص276 ❗️تمناى پيامبران، جز گسترش آيين الهى و نشر هدايت در ميان اقوام خود، چيز ديگرى نبود، آنان با تحمل انواع مصايب و شدايد و استقامت در راه هدف، نقشه هايى براى هدايت اقوام مى كشيدند، و اصرار و پايمردى آنان در طول زندگى، روشن ترين گواه بر اين گفتار است. ❗️قرآن در باره پيامبر اسلام مى گويد: «بيشتر مردم هر چند بر هدايت آنان حرص ورزى، ايمان نمى آورند» 📓یوسف 103 ❗️نوح با استقامت كم نظيرى، قوم خود را دعوت به يكتا پرستى كرد، و نتيجه آن همان بود كه قرآن از زبان خود او يادآور مى شود و مى فرمايد: 🔷«و من هر موقع آنان را به سوى تو مى خوانم تا آنان را بيامرزى، انگشتان خود را در گوشهايشان نهاده، لباسها را به سر مى كشيدند(تا سخن مرا نشنوند) و بر اين كار اصرار و كبر ورزيدند، آنگاه آنان را آشكارا دعوت كردم، گاهى آشكار و گاهى پنهانى به سوى تو فرا خواندم» 📓نوح 7-9 ❗️اين دعوت هاى مؤكد، بيانگر تمناى پيامبران است، كه آيه مورد بحث از آن ياد مى كند. 🗯ب. مداخله شيطان در تمناى پيامبران ❗️مداخله شيطان در «تمناى پيامبران» بر دو نوع متصور است: 1⃣در اراده و تصميم پيامبران، ايجاد خلل كند و آنان را با وسوسه در قلوب و با آفريدن يأس و نوميدى در فضاى روح آنان، از انجام مقاصد باز دارد وبگويد: اين گروه قابل هدايت نيستند و دعوت آنها بى فايده است. ❗️اين احتمال با آيات ديگر قرآن سازگار نيست، قرآن به روشنى دلالت دارد كه شيطان راهى به بندگان خدا ندارد و روشن ترين مصداقِ «بندگان خدا» پيامبران الهى هستند، چنانكه مى فرمايد: 🔷«بر بندگان من راه و سلطه ندارى» 📓حجر42- اسرائ 65 ❗️حتى خود شيطان به روشنى اعتراف مى كند كه من بر بندگان مخلص خدا راهى ندارم، چنان كه نقل مى كند: 🔷«سوگند به عزت تو، همه بندگان تو را گمراه خواهم ساخت جز مخلصانِ آنها را» 📓ص 82-83 ❗️سستى در طريق انجام وظايف، مصداق اغواى شيطان است كه به حكم آيات پيشين، درباره پيامبران صورت نمى پذيرد. 2⃣مردم را بر ضد پيامبران بشوراند،وبا مخالفت اقوام، نقشه هاى آنان را عقيم، و در دست يابى بر تمنيات ناكام سازد، اين همان مداخله شيطان در آرزوهاى پيامبران است كه آيات قرآن بر آنها گواهى مى دهد. 🔷«شيطان به آنها وعده مى دهد و به آرزوها سرگرم مى سازد و جز فريب، چيزى به آنها وعده نمى دهد» 📓نسائ 120 🔷«آنگاه كه كار انجام گرفت، شيطان مى گويد: خدا به شما وعده درست داد و من به شما وعده دادم ولى تخلف كردم، من بر شما سلطه اى نداشتم جز اينكه شما را (به كارهاى زشت) دعوت كردم، شما نيز دعوت مرا پذيرفتيد بنابر اين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش بنماييد!». 📓ابراهیم 22 🗯ادامه پاسخ در زیر👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇 ❗️اين آيات و آيات ديگر كه بيانگر تلاش شياطين در عقيم كر دن فعاليت پيامبران وتحريك مردم بر مخالفت با انوار الهى مى باشد، روشن ترين گواه بر اين است كه مداخله شيطان در تمنيات وكارهاى پيامبران، همان دعوت مردم به مخالفت و شورانيدن آنان بر ضد معلمان و آموزگاران الهى است. 🗯ج. محو اثر مداخله شيطان ❗️محو آثار مداخله شيطان در عقيم سازى تلاش هاى پيامبران، همان نصرتهاى الهى است كه پيوسته شامل حال پيامبران و افراد با ايمان بوده است; چنانچه مى فرمايد: 🔷«ما پيامبران خود و افراد با ايمان را در زندگى اين جهان يارى مى كنيم» 📓غافر51 ❗️گاهى محو مداخله شيطان به صورت نابود كردن دشمنان حق، و زير رو كردن سرزمين آنان و يا غرق در دريا صورت مى پذيرفت، وسرانجام رسل الهى و مؤمنان به آنان، نجات مى يافتند و اين مسأله در تاريخ و قصص پيامبرانى مانند نوح، لوط، شعيب و موسى و مانند آنها كاملاً مشخص و روشن است. ❗️خلاصه، خدا در اين آيات سه گانه از يك سنت ديرينه حكايت كرده و يادآور مى شود كه: 🗯از يك طرف، پيوسته پيامبران براى پيشبرد مقاصد الهى خود، نقشه ها و برنامه هايى مى ريختند ووارد ميدان عمل مى شدند. 🗯از طرف ديگر: شياطين و دشمنان سعادت انسان، از طريق وسوسه در قلوب مردم، آنان را به مخالفت و مبارزه با رسل الهى دعوت مى كردند و محيط زندگى را به صورت صحنه نبرد حق و باطل درمى آوردند و فريب خوردگان شيطان در تحقّق مقاصد آنان، تعويق وتأخير و آسيب وخلل ايجاد مى كردند، سرانجام كمكهاى غيبى فرا مى رسيد، و پيامبران و افراد با ايمان را كمك مى كرد و سرزمين آنها را با اهلاك ونابود كردن مخالفان، پاك مى ساخت. 🗯دقت در مفاد آيات قرآنى، اين سنت الهى را روشن مى سازد، همچنانكه دقت در آيه هاى دوم و سوم، علت مداخله شيطان را در برنامه هاى سازنده پيامبران تشريح مى كند و يادآور مى شود كه: ❗️هدف از القاى شيطان و سپس محو و نابود كردن آثار عمليات او، آزمون افراد است، در اينجا مردم بر دو گروهند: 🔷1. گروه بيمار و سنگدل، اينها فريب شيطان را خورده و از آن پيروى مى كنند همچنانكه مى فرمايد: ❗️«القا و مداخله شيطان در برنامه هاى سازنده پيامبران، مايه امتحان براى بيمارگونه ها و سنگدلان است كه به خاطر مخالفت عميق با حق و حقيقت از آن پيروى مى كنند». 📓حج 53 🔷2. گروه دانا و آشنا به حق، اين گروه برنامه و تلاش پيامبران را حق تلقى كرده، و مى دانند كه از جانب خدا است، چنانكه مى فرمايد: «آنگاه به آن ايمان آورده و دلهاى آنها در مقابل آن خاضع و خاشع مى گردد». 📓حج 54 ❗️خلاصه : تلاش پى گير پيامبران و نقشه ها و برنامه هاى آنان در مسير هدايت اقوام، وتوطئه شيطان و تحريك مردم بر ضد پيامبران، ميدان آزمايشى است براى مؤمنان و آگاهان، و كافران و بيمار دلان; گروه نخست از عهده آزمون به خوبى برآمده وحق را از باطل جدا مى سازند و بر حقانيت دعوت پيامبران پى برده و در مقابل حقّ، خضوع و خشوع مى كنند. 🔷و گروه ديگر به خاطر شقاق و جدالى كه با حق دارند، فريب شيطان را مى خورند و بر كفر خود باقى مى مانند. ❗️از این بیانات روشن میشود ایه کوچکترین دلالتی بر مدعای انان ندارد 📚برگرفته از تفسیر موضوعی منشور جاوید،علامه سبحانی،ج 4 ص83 به بعد
⁉️سوال ایا به راستی دلیلی وجود دارد که اب زمزم و خاک کربلا شفا می دهد یا خرافات است اخر وهابیت در این نوع مسائل زیاد به ما اشکال می کنن 🔷پاسخ: ❗️خرافه چیزی است که فاقد سند و مدرک باشد و مردم بدون هیچ اصل و ریشه ای به آن معتقد باشند ولی در مورد اب زمزم و تربت کربلا مستندات متعددی وجود دارد .تجربه نیز در این موارد شاهد دیگری بر این مدعا می باشد . 🗯امام صادق فرمود: « اب زمزم شفای هر بیماری است» 📚الکافی ج6 ص386 ❗️وفرمود: « از آب زمزم است که شفا ایجاد می شود و بلایا دفع می شود» 📚الفقیه ج2 ص208 ❗️ویا در مورد تربت امام حسین فرمود: « خداوند تربت حسین را مایه شفا برای هر دردی و امان برای هر خوفی قرار داده است» 📚امالی طوسی ج1 ص326 🗯وهابیت چگونه بر این مساله اشکالی می کنند در حالی که این روایات را در کتب خود نقل کرده اند: ❗️بخاری روایت می کند که پیامبر فرمود: « چون مگس در ظرف یکی از شما افتاد باید تمام مگس را در غذا و یا آب آن ظرف فرو برد چرا که یکی از دو بال مگس درد و دیگری شفا است» 📚صحیح بخاری ج5 ص2180 ❗️ویا نقل می کنند که فرمود: « گرد و غبار شهر مدینه شفای بیماری جذام است» 📚کنزالعمال ج12 ص106 ❗️ویا فرمود: « اب زمزم شفای هر دردی است» 📚کنزالعمال ج12 ص225 📚المصنف،ج5 ص466 📚در المنثور ج3 ص221
⁉️سوال ایا قضیه قرآن خواندن سر امام حسین حقیقت داره شبکه های وهابی این جریان را به صورت تمسخر بر شیعه نقل می کنند 🔷پاسخ: ❗️اگر وهابیت اعتقاد به سخن گفتن سر بریده امام حسین را اعتقادی خرافی می دانند ایا سخن گفتن سر بریده حضرت یحیی را که در کتب و تواریخ خودشان امده منکر میشوند؟ 📚جامع البیان،ج15 ص32 📚تاریخ طبری ج1 ص346 ❗️ویا نقل می کنند: « احمد بن نصر خلی کشته شد و سر اورا به صلیب اویختند سر او قرآن می خواند همانند سر یحیی بن زکریا ( سخن می گفت)» 📚تاریخ بغداد ج5 ص178 🗯 چگونه انان این قضیه را منکر میدشوند در حالی که : ❗️ابن عساکر از علمای اهل سنت نقل می کند : « سلمه بن کهیل روایت کرده که سر بریده حسین علیه السلام را بر فراز نیزه دیدم که این ایه را قرائت نمود: « خداوند شر انها را از تو دفع می کند و او شنونده و دانا است» 📓بقره 137 📚تاریخ مدینه دمشق ج22 ص117 ❗️از علمای شیعه نیز شیخ مفید چنین نقل می کند: « زید بن ارقم می گوید آن روز من در حجره خود نشسته بودم که سر بریده امام حسین که بر فراز نیزه بود را که در مقابلم بود عبور دادند و شنیدم ایه ای از سوره کهف را قرائت نمود( کهف9) به خدا سوگند به محض شنیدن این ایه از سر بریده مو بر تنم راست شد و گفتم به خدا سوگند سر بریده ی شما ای فرزند رسول خدا شگفت آور تر از واقعه اصحاب کهف است» 📚الارشاد ج2 ص117 🔶علامه مجلسی رحمه الله در این مضمون روایات متعددی نقل می کند 📚بحار الانوار ج45 ص107 باب 39 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال عده ای اخیرا در حال تبلیغ نزدیک بودن امرظهورهستند و حتی حوادث منطقه را با نشانه های ظهور یکی دانسته و پیش بینی هایی را نیز میکنند..مثلا سال آتی را سال خروج سید خراسانی معرفی میکنند و ظهور را درسال آینده میدانند.لطفا حقیقت را بیان بفرمایید 🔷پاسخ: ❗️متاسفانه در سال های اخیر شاهد تطبیقات نشانه ها بر افراد و اشخاص هستیم که هر روز به شکلی بروز می کند و بعد از مدتی نادرستی بسیاری از انها مشخص می شود و غالبا این تطبیقات از سوی کسانی صورت می گیرد که سر رشته خاصی در مباحث دینی ندارند. 🔷این نوع تطبیق دادن بدون دلیل و حجت معتبر و تنها از روی حدس و گمان از چند جهت دارای اشکال است: 1⃣ادعایی بدون دلیل و برهان است و نسبت دادن مطالبی غیر یقینی به تعالیم دینی می باشد که بطلان آن واضح و روشن است . 2⃣سبب از بین بردن روحیه امید و حیات در بین مردم در پی عدم تحقق انچه تعیین شده است می شود 3⃣ در روایات نه تنها وقت و زمان خاصی برای ظهور امام زمان تعیین نشده، بلکه از تعیین وقت برای ظهور امام زمان ممانعت شده است. ❗️ به چند روایت در این زمینه اشاره می کنیم: 1⃣فضیل می گوید از امام صادق سؤال کردم آیا ظهور امام زمان وقت خاصی دارد، حضرت سه بار فرمودند: «کذب الوقّاتون »؛ آنها که وقت آن را تعیین مى کنند دروغ گفتند". 📚الغیبه ،طوسی،ص425 2⃣ در روایت دیگری امام صادق می فرماید: « آنهایی که وقت خاصی را به عنوان وقت ظهور معرفی می کنند دروغگو هستند ما اهلبیت هرگز و قتی را برای ظهور امام زمان (عج) تعیین نکرده ایم.» 📚الکافی ج1 ص368 3⃣در روایت دیگری امام صادق می فرماید: هر کسی را که برای ظهور امام زمان وقت تعیین کند دروغگو بدانید چرا که ما اهلبیت وقت خاصی تعیین نکرده ایم بنابراین کلام او منسوب به ما و از طرف ما نبوده بلکه از پیش خود سخن گفته و دروغ است» 📚الغیبه ،نعمانی،ص289 ❗️جهت دیدن روایات بیشتر در این زمینه: 🗯منتخب الاثر ،ج3 ص112 به بعد 🗯بحار الانوار،ج52 ص101 باب 21 4⃣طبق روایات همگان موظف به انتظار فرج و گشایش در امر ظهور می باشند 📚بحار الانوار ج52 ص122 باب 22 ❗️ودر روایات ما امده است که حتی ممکن است در نشانه های حتمی ظهور نیز بدا واقع شود و آن نشانه ها محقق نشود چنان که داود بن ابی القاسم می گوید: 🗯« نزد امام جواد بودیم که سخن از خروج سفیانی به میان امد و این که امر او حتمی است . ❗️او می گوید به امام گفتم ایا در امر حتمی نیز بدا واقع می شود؟ 🔷امام فرمود : اری ❗️راوی گفت می ترسیم در امر قائم نیز بدا واقع شود 🔷امام فرمود: « امر قائم از اموری است که وعده داده شده است و خداوند در وعده خود تخلف نخواهد کرد» 📚الغیبه ،نعمانی،ص303 👌با این وجود چگونه می توان با تکیه بر نشانه های ظهور ،ظهور امام عصر را تعیین کرد .تنها انچه لازم است انتظار و دعا برای ظهور امام عصر است نه چیز دیگر https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال اگه قران مجید میفرماید «لااکراه فی الدین» باز بعضی ایات میفرماید که پیامبر جنگ کند بامشرکانی که ایمان نیاوردند ،جنگ با مشرکان ( جهاد ابتدایی)چگونه با ایه جور در می اید 🔷پاسخ: ❗️خداوند دستورها و برنامه هایی برای سعادت و آزادی و تكامل انسان ها طرح كرده است و پیامبران خود را موظف ساخته كه این دستورها را به مردم ابلاغ كنند. حال اگر فرد یا جمعیتی ابلاغ این فرمان ها را مزاحم منافع پست خود بینند، و بر سر راه دعوت انبیاء موانعی ایجاد نمایند، آن ها حق دارند نخست از طرق مسالمت آمیز، و اگر ممكن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه خود بردارند، و آزادی تبلیغ را برای خود كسب كنند. و این حق مردم است كه بتوانند ندای منادیان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آزاد باشند. 🗯حال اگر كسانی بخواهند آن ها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آن ها برسد. طرفداران این برنامه ها، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی از هر وسیله ای استفاده كنند و از اینجا ضرورت «جهادهای ابتدائی» در اسلام روشن می گردد. 🔷پس جنگ با مشركین به خاطر این نیست كه توحید و دین را به آن ها تحمیل بكنیم؛ زیرا دین زور بردار نیست و این مفاد آیه شریفه «لا اكره فی الدین»است بلكه جنگ با مشركین و كفار حتی در صورت ابتدائی آن به خاطر رفع موانع تبلیغ دین و هم چنین ریشه كن كردن فساد و شرك است تا سبب سرایت این بیماری به دیگران نشود ❗️به بیان دیگر : 🗯 جهاد ابتدایی در اسلام به منظور کشورگشایی و اجبار افراد به آیین اسلام نیست، بلکه برای واژگون کردن نظام های غلط و ظالمانه و اجازه یافتن مردم برای مطالعه آزاد دربارة مذهب و شیوه های زندگی اجتماعی است. اصولاً اسلام در سه مورد به قدرت نظامی توسل جسته است و پيامبر اسلام نيز بر اين سه اصل اقدام به جنگ نمودند. 1⃣در مورد محو آثار شرک و بت پرستی، زیرا از نظر اسلام بت پرستی یک دین و آیین نیست، بلکه یک انحراف، بیماری و خرافه است . هرگز نباید اجازه داد جمعی در یک مسیر صددرصد غلط و خرافی پیش روند و به سقوط کشانده شود. اسلام بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت کرد . آن جا که مقاومت کردند، متوسل به زور شد. بت خانه ها را در هم کوبید . از هر گونه مظاهر بت و بت پرستی جلوگیری کرد تا این بیماری روحی و فکری به کلّی ریشه کن گردد و به دیگران سرایت نکند آیات جهاد با مشرکان مانند آیه 189 سوره بقره «به کارزار با مشرکان ادامه دهید تا آن که شرک از اجتماع برافتد» نظر به همین موضوع دارد. 2⃣در برابر کسانی که نقشه نابودی و حمله مسلمانان را می کشیدند، دستور جهاد دفاعی و توسل به قدرت نظامی داده شده است. شاید بیش تر جنگ های اسلامی در زمان پیامبر از همین قبیل باشد، به عنوان نمونه جنگ اُحد، احزاب، حنین، موته و تبوک را میتوان نام برد. 3⃣برای کسب آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی حق دارد به طور آزاد به صورت منطقی خود را معرفی کند . اگر کسانی مانع از این کار شوند، می تواند با توسل به زور این حق را به دست آورد. ❗️جهاد ابتدایی به گونه ای بازگشت به جهاد دفاعی میکند، زیرا در حقیقت جهاد ابتدایی نیز یک نوع دفاع است، دفاع از حقوق خداوند و دفاع از حقوق انسان های مستضعف، بنابراین اگر قدرت های ستمگر و کافر بر مردمی مسلط شوند و مانع از گسترش توحید گردند و با سلطه و استبداد، مال خدا را مال خود و بندگان خدا را بردگان خود بپندارند و در زمین فساد و تباهی را گسترش دهند، به حکم عقل، مبارزه با چنین افرادی واجب و ضروری است. 📚تفسیر نمونه ج2 ص15 به بعد ❗️وقتی از این دریچه به جهاد ابتدائی بنگریم تفاوتی را میان آیه «لا اكره فی الدین»و جهاد ابتدائی مشاهده نمی كنیم. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال دوست سنی داریم می گوید یکی از افتخارات عمر این است که او بود که هجرت پیامبر را مبدا تاریخ قرار داد به گونه ای که مسلمین تا روز قیامت از تاریخ هجری استفاده می کنند و انان مدیون عمر هستند و می گوید خود شما هم به این معتقدید و میگویید عمر با مشورت علی چنین کرد 🔷پاسخ: ❗️در کتاب شریف منشور جاوید چنین امده است: 🗯 بر خلاف آنچه ميان مورخان مشهور است كه خليفه دوّم، به تصويب واشاره اميرمؤمنان هجرت پيامبر اسلام را سرآغاز تاريخ قرار داد ودستور داد كه نامه ها و دفترهاى دولتى با آن تاريخ گذارى گردد ـ بر خلاف اين اشتهار دقت در نامه هاى پيامبر كه قسمت اعظم آن در متون تاريخ وكتاب هاى حديث وسيره موجود است وديگر اسناد ومدارك كه ارائه مى گردد، به روشنى ثابت مى كند كه خود پيامبر گرامى نخستين كسى است كه هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد و نامه ها ومكاتبات خود را كه به سران قبائل ورؤساى عرب و شخصيت هاى بارز مى فرستاد با آن مورَّخ ساخت. ❗️چند نمونه از نامه هاى تاريخ دار پيامبر 1⃣سلمان از پيامبر درخواست كرد كه وصيّت آموزنده اى براى او وبرادرش «ماه بنداز» و خاندانش بنويسد، پيامبر على را طلبيد ومطالبى را املاء كرد وعلى نيز نوشت در پايان نامه چنين آمده است: «وَكَتَبَ عَليّ بن أَبي طالب بِأَمْرِ رَسُولِ اللّه مِنْ رَجَبِ سَنَةِ تِسْع مِنَ الْهِجْرَةِ» « علی این متن را به امر پیامبر در سال نهم هجرت از ماه رجب نوشت » 📚كتاب اخبار اصفهان، نگارش ابونعيم اصفهانى، ج1، ص 52ـ 53 2⃣مورخ معروف «بلاذرى» در كتاب فتوح البلدان، متن پيمانى را كه پيامبر با يهوديان «مقنا» بسته است آورده ويادآور شده است كه:«متن آن را يك فرد مصرى در پوست سرخ كهنه اى ديده وآن را استنساخ كرده بود، او براى من اين نامه را خواند» آنگاه بلاذرى متن نامه را نقل مى كند ودر پايان نامه چنين آمده است:«براى شما اميرى جز از خود و از اهل بيت رسول خدا نيست « وكتب علی في سنة تسع» « علی در سال نهم هجرت این متن را نوشت» 📚فتوح البلدان ص72 3⃣در صلحنامه هايى كه «خالد بن وليد» براى مردم دمشق تنظيم كرده ودر آن خون ومال وكليساهاى آنان را محترم شمرده است چنين آمده است 🔷 و«كتب سنة ثلاث عشرة: در سال سيزده(هجرى) نوشته شده است» 📚الاموال ص297 ❗️همگى مى دانيم كه دمشق در آخرين روزهاى حيات خليفه اوّل، توسط مسلمين فتح شد. گروهى كه مى گويند تاريخ هجرى به امر خليفه دوّم وتصويب اميرمؤمنان رسمى شده است، تاريخ آن را مربوط به سال شانزدهم يا هفدهم هجرت حدس مى زنند، در صورتى كه اين نامه كه چهار سال پيش از آن تنظيم شده به تاريخ هجرى مورّخ مى باشد. 4⃣تاريخ صلح نامه اى كه امام على به املاء پيامبر براى مسيحيان نجران نوشته است مورّخ به سال پنجم هجرى است ودر نامه چنين آمده است: ❗️«وَ أَمَرَ عَلِيّاً أَنْ يَكْتُبَ فِيهِ:أَنَّهُ كُتِبَ لِخَمْس مِنَ الْهِجْرَةِ» « به على دستور داد كه در آن بنويسد:اين صلح نامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است» 📚التراتیب الاداریه،ج1 ص181 به نقل از مشایخ سیوطی ❗️اين جمله به روشنى مى رساند كه پايه گذار تاريخ هجرى، خود پيامبر است و او است كه به على دستور داد كه ذيل نامه را با تاريخ هجرى تاريخ گذارى كند. 5⃣در آغاز صحيفه سجاديه وارد شده است: جبرئيل در ضمن تعبير خواب پيامبر چنين گفت: « آسياى اسلام از زمان هجرت تو تا ده سال مى چرخد، آنگاه از گردش باز مى ماند، بار ديگر در رأس سال 35 از زمان هجرت، پنج سال دگر به گردش در مى آيد، آنگاه آسياب ضلالت به محور خود مى چرخد.» 📚صحیفه سجادیه ص15 📚سفینه البحار ج2 ص641 6⃣محدّثان اسلامى نقل كرده اند كه پيامبر به اُمّ سلمه گفت: فرزندم حسين در شصتمين سال از هجرت كشته مى شود. 📚مجمع الزوائد ج9 ص190 7⃣انس مى گويد: ياران پيامبر به ما خبر دادند كه آن حضرت فرمود: صد سال از هجرت من مى گذرد كه چشم هايى از شما بسته مى شود. 📚تاریخ الخمیس ج1 ص367 ❗️شواهد وقرائن بر اين كه خود پيامبر، پايه گذار تاريخ هجرى بوده است، بيش از آن است كه در اين جا منعكس گردد. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 8⃣برخى از ياران رسول خدا، حوادث اسلامى را در زمان وى با هجرت آن حضرت سنجيده وبه جاى اين كه بگويند فلان حادثه در فلان سال رخ داده مى گفتند: در چندمين ماه از هجرت او رخ داد مانند تحويل قبله از مسجدالأقصى به كعبه در ماه شعبان در هفدهمين ماه از هجرت رخ داد. 📚مدرک قبل ج1 ص369 ❗️روزه ماه رمضان در رأس هيجدهمين ماه از هجرت واجب شد 📚مغازی واحدی،ج2 ص531 ❗️«عبداللّه بن انيس» رئيس گروه اعزامى از جانب پيامبر مى گويد:«من روز دوشنبه در پنجم محرم در پنجاه وچهارمين ماه از هجرت پيامبر از مدينه خارج شدم». 📚مغازی ج2 ص531 ❗️محمّد بن سلمه، در باره غزوه «قرطا» مى گويد: در دهم محرم مدينه را ترك گفتم پس از نوزده روز غيبت در شب آخر ماه محرم در پنجاه وپنجمين ماه از هجرت پيامبر به مدينه بازگشتم. 📚تاریخ طبری ج2 ص388 🗯اين نوع تاريخ گذارى حاكى است كه مسلمانان تا سال پنجم هجرت، حوادث ورويدادها را از طريق شمارش ماه، با هجرت پيامبر مى سنجيدند تا اين كه در سال پنجم به دستور پيامبر، سال هجرى جايگزين ماه هجرى گرديد وعلى به امر پيامبر نامه مربوط به مسيحيان نجران را به سال هجرى تاريخ گذارى كرد. 9⃣ از اين گذشته محدّثان اسلامى از «زهرى» نقل مى كنند كه وقتى پيامبر وارد مدينه شد، فرمان به تعيين مبدأ تاريخ داد، و از ماه ربيع ماه ورود پیامبر تاريخ معيّن شد. 📚تاریخ یعقوبی ج2 ص135 🔟 «حاكم» از ابن عباس نقل مى كند كه تاريخ هجرى از سالى آغاز شد كه پيامبر وارد مدينه گرديد ودر آن سال عبد اللّه بن زبير متولد شد 📚مستدرک حاکم ج3 ص13-14 ❗️اين نصوص حاكى از آن است كه قائد بزرگ اسلام از روز نخست، تكليف تاريخ اسلامى را روشن كرده وآغاز هجرت خود رامبدأ تاريخ قرار داده است، چيزى كه هست تا مدّتى به جاى شمارش با سال، با ماه مى شمردند وآنگاه كه سال پنجم آغاز گرديد، سال هجرى جايگزين ماه شد. 📚برگرفته از کتاب منشور جاوید،ایت الله سبحانی،ج6 ص199 به بعد
⁉️سوال ایا عقیده به شفاعت در روز قیامت نوعی پارتی بازی نمی باشد که هر کس پارتی اش قوی تر بود نجات می یابد و شیعیان همواره به امید همین پارتی های خود به دنبال گناه می روند و می گوید روز قیامت شفاعت می شویم 🔷پاسخ: ❗️هرگاه حقيقت شفاعت اين باشد كه گنهكار در روز رستاخيز بسان اين جهان، از پيش خود وسيله اى برانگيزد، و او نيز بدون در نظر گرفتن هيچ شرطى، تحت تأثير درخواست او قرار گيرد، و در پرتو نفوذى كه در پيشگاه خداوند دارد عفو و مغفرت خدا را نسبت به چنين مجرم جلب نمايد، اين نوع شفاعت همان بيدادگرى و پارتى بازى است كه بايد دستگاه ربوبى را از اين آلودگى ها پاك و پيراسته دانست. 🔷اين همان شفاعت باطلى است كه عربهاى مشرك درباره بتها مى انديشيدند، زيرا آنها را متنفذان درگاه الهى مى دانستند و معتقد بودند كه از طريق نيايش و پرستش مى توانند رضايت آنها را جلب كنند، و آنها را تحت تاثیر ر خود قرار دهند كه در حقّ آنها شفاعت نمايند. و چنين مى گفتند: «آنان شفيعان ما در پيشگاه خداوند هستند» 📓یونس18 و نيز مى گفتند: «ما آنان را از اين جهت مى پرستيم كه ما را به خدا نزديك سازند». 📓 زمر3 ❗️قرآن مجيد با شدّت خاصى از اين نوع شفاعت انتقاد كرده، و در ذيل آيه نخست مى فرمايد: «بگو اى پيامبر گرامى آيا خدا را به آنچه كه در آسمانها و زمين وجود ندارد، آگاه مى سازيد؟ پيراسته است خداوند از آنچه كه براى او شريك مى پندارند». 📓یونس 18 🗯خلاصه شفاعت به اين معنى كه، كار از گنهكار شروع گردد، به خدا منتهى شود، و در شفاعت هيچ قيد و شرطى در كار نباشد، شفاعتى است باطل، كه هرگز نمى توان آن را به مقام ربوبى كه جز اراده نافذ او هيچ اراده اى حاكم و نافذ نيست، و زمام كار در دست او است، نسبت داد. ❗️اعتقاد به وجود چنين شفاعت، جز مقايسه شفاعت اخروى به شفاعت هاى دنيوى، علت ديگرى ندارد، وجريان در شفاعت هاى دنيوى از اين قرار است و فرد گنهكار به شفيعى متوسل مى شود، و او را بر مى انگيزد كه با فرمانرواى وقت، كه زمام كار در دست او است، تماس بگيرد، و روى نفوذى كه در دستگاه او دارد، وى را وادار كند كه از تقصير او درگذرد و از اجراى قانون در حقّ او صرف نظر كند. 🔴در حالى كه شفاعت در روز رستاخيز درست نقطه مقابل اين است، در اين جا فرمانرواى عادل(خداى متعال) روى مصالحى كه خود مى داند، اولياى خود را برمى انگيزد كه درباره آن گروه از گنهكاران كه شايستگى شفاعت را دارند، و ارتباط خود را با خدا قطع نكرده، و پيوند ايمانى را با اولياى خدا حفظ كرده اند، شفاعت كنند تا مشمول رحمت و مغفرت و آمرزش خداوند گردند. ❗️در اين جا ممكن است سؤال شود كه هرگاه هدف از شفاعت اين است كه افراد گنهكار مشمول رحمت حق و آمرزش او قرار گيرند چرا خود خدا مستقيماً اين كار را انجام نمى دهد؟ 🗯پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا سنّت و اراده حكيمانه خداوندى، بر اين تعلق گرفته است كه نعمت هاى مادى و معنوى خود را از طريق اسباب و علل به بندگان خود برساند، مثلاً يك انسان در پرتو اشعه حيات بخش خورشيد، رشد و نمو مى كند، در حالى كه خداوند مى توانست بدون آفريدن چنين سببى، نعمت نمو و رشد در اختيار او قرار دهد. هم چنين خداوند افراد بشر را به وسيله پيامبران به تكاليف خود آشنا مى سازد، و نعمت هدايت الهى، از راه پيامبران خدا به بشر مى رسد، در صورتى كه خداوند مى توانست نعمت هدايت خود را بدون اعزام پيامبران به آنها ارزانى بدارد در حالى كه مى بينيم كه تمام اين فيوض از طريق اسباب خاص به ما مى رسد. ❗️بنابراين چون اراده حكيمانه وى بر اين تعلق گرفته است كه كليه مواهب مادى ومعنوى خود را از طريق اسبابى كه خود مى آفريند و بر مى انگيزد به بندگان خود برساند، از اين جهت تمام اين نعمت ها از طريق يك رشته نظامات مادى ومعنوى به دست بشر مى رسد، و در سراى ديگر، جريان نيز از همين قرار است، شفاعت جز مغفرت گسترده و آمرزش خداوند چيزى نيست از اين جهت هرگاه همين مغفرت به خود خدا نسبت داده شود آن را مغفرت وامرزش مى نامند، و اگر به اسباب و به علل آن كه اولياى الهى مى باشند نسبت داده شود، شفاعت مى گويند. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ : ❗️گذشته بر اين پذيرفتن دعا و درخواست اولياى الهى در روز رستاخيز، يك نوع احترام تكريم از عزيزان درگاه خدا مى باشد، و پذيرفتن درخواست آنها معرّف موقعيت آنان است. ❗️علاوه بر اين نخستين شرط شفاعت اين است كه فرد گنهكار، پيوند خود را با خدا قطع نكند، و ارتباط ايمانى و روحى او با اولياى خدا محفوظ باشد، و در پرتو برقرار بودن ارتباط با خدا و اولياى او، مستحق مواهب بيشترى از خداوند گردد پس ديگر نمى توان نام اين تفاوت ها را پارتى بازى ناميد. 🔶هرگز نبايد شك و ترديد كنيم كه ارتباط ناقص با كامل، يا جاهل با دانشمند، يا يك كارگر ساده با استاد كار، ناخود آگاه مايه تكامل آنان مى گردد، بنابراين پيوندى كه اين دسته از گنهكاران با خدا و اولياى او دارند موجب تكامل و برترى آنان نسبت به گروههاى ديگرى مى گردد، و از اين جهت بيشتر مشمول لطف ومرحمت الهى مى شوند. 🔴تفاوت شفاعت هاى دنيوى و اخروى 1⃣ در شفاعت هاى اخروى كار در دست خدا است، وكار از او سرچشمه مى گيرد، و او است كه شفيع را بر مى انگيزد و بر اثر كمال و موقعيتى كه دارد به او حق شفاعت مى بخشد، و رحمت ومغفرت خود را از مجراى او شامل حال بندگان مى سازد، ولى در شفاعت هاى دنيوى كار كاملا بر عكس است، زيرا مجرم شفيع را بر مى انگيزد، و اگر تحريك او نبود، هرگز به فكر شفاعت نمى افتاد، اگر قرآن مجيد دستور مى دهد كه در همين دنيا گروه گنهكار حضور پيامبر برسند، و او را براى دعا و طلب آمرزش تحريك كنند، اين كار نيز مستقيماً از خود خدا شروع مى شود، زيرا او به ما فرمان مى دهد كه چنين كنيم. اگر دستور او نبود هرگز بدنبال پيامبر نمى رفتيم و اگر هم مى رفتيم، بدون فرمان او تأثيرى نداشت. 2⃣ در شفاعت هاى صحيح، شفيع تحت تأثير مقام ربوبى قرار مى گيرد، ولى در شفاعت هاى باطل صاحب قدرت تحت تأثير سخنان شفيع قرار گرفته، و خود شفيع تحت تأثير مجرم قرار مى گيرد. 3⃣شفاعت هاى دنيوى فقط تبعيض در قانون است و نفوذ شفيع، اراده قانونگذار ويا مجريان قانون را مغلوب ساخته، و سرانجام قانون تنها قدرت خود را بر افراد ضعيف وناتوان نشان مى دهد، در حالى كه در شفاعت هاى اخروى هيچ كس قدرت خود را بر خدا تحميل نمى كند، و جلو قانون را نمى گيرد بلكه شفاعت رحمت گسترده و مغفرت نامحدود خداى مهربان است كه از او سرچشمه گرفته و مى خواهد بوسيله آن افرادى را كه شايسته تطهير هستند و قابليت براى پاك شدن دارند، پاك سازد. ❗️گروهى كه از شفاعت محروم مى گردند نه از اين نظر است كه در قانون خدا تبعيض وجود دارد بلكه قابليت مغفرت و رحمت گسترده الهى را ندارند از اين نظر بايد به همان حالت باقى بمانند. 🔷به قول برخى از دانشمندان رحمت خدا بسان موجودى صندوق يك بازرگان و يا بانك نيست كه پايان بپذيرد بلكه بايد در طرف قابليت و شايستگى باشد، تا رحمت خدا به او برسد. ❗️اگر قرآن اصرار میورزد كه شفاعت اولياى خدا، مخصوص كسانى است ت كه مورد رضايت پروردگار جهان گردند چنان كه مى فرمايد: «درباره كسانى شفاعت مى كنند كه مورد رضايت خداوند جهان باشند» 📓انبیا 28 ❗️براى اين است كه او مى داند چه كسى لياقت و شايستگى فيض معنوى و رحمت گسترده او را دارد و چه كسى ندارد. 📚منشور جاوید،ج8 ص321 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
♻️متن شبهه با عرض پوزش از دوستان ‌💠 در بوسيدن فاطمه ابو جعفر محمد ابن على ابن شهراشوب در كتاب معروف خود، مناقب آل أبی طالب در جلد 3 صفحه 114 مينويسد: الباقر و الصادق (ع): انه كان (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجه فاطمه و یضع وجهه بینثدیی فاطمه و یدعو لها و فی روایه: حتى یقبل عرض وجنة فاطمة أو بین ثدییها. ترجمه : و می‌گویند: همانا رسول (ص) نمی‌خوابید تا اینکه گونه‌ی فاطمه را می‌بوسید و صورتش را بین دو پستانش قرار می‌داد.... و نيز در كتاب كشف الغمه اربلى در جلد دوم ص 95 اورده : __كان رسول الله (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة (ع) أو بین ثدییها. و عن جعفر صادق (ع) كان النبی(ص) لاینام لیلة حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمة (ع) ترجمه : نمی‌خوابید مگر اینکه گونه‌ی فاطمه یا را می‌بوسید و از جعفر صادق (ع) نقل است که رسول الله (ص) نمی‌خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می‌داد. _____كشف الغمه إربلی /جزء2/صفحة 95 اما ستون فكرى و نظرى شيعيان در اينباره مينويسد: الباقر والصادق (ع): أنه كان النبی (ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجه فاطمة یضع وجهه بین ثدیی فاطمة و یدعو لها و فی روایه حتى یقبل عرض وجنه فاطمه أو بین ثدییها ترجمه: (ع): همانا پیامبر (ص) نمی‌خوابید مگر اینکه صورت فاطمه را می‌گرفت و صورتش را بین دو پستان فاطمه می‌گذاشت و در روایت دیگر اینکه یا گونه را و یا بین دو پستانش را می‌بوسید. منبع: (بحار الانوار/ جزء 43/صفحه 42) در ادامه و در صفحه 55 و 77 اين كتاب روايات ديگرى به اين مضمون اورده كه : و عن حذیفة كان رسول الله ( ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها . وعن جعفر بن محمد ع كان النبی لا ینام لیلته حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمه (ع) _______بحار الانوار/جزء43/صفحة55 كان النبی ( ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها و عن جعفر بن محمد (ع) قال: كان رسول الله ( ص) لاینام حتى یضع وجهه الكریم بین ثدیی فاطمه (ع) _______بحارالانوار/جزء 43صفحه 77 كه خلاصه ترجمه اين روايات به شرح زير ميباشد : رسول الله نمی‌خوابید مگر اینکه گونه یا بین دو پستان فاطمه را می‌بوسید... 🔷پاسخ: ❗️مدتی بود که این کانال های بی دین شروع به اهانت کردن به پیامبر گرامی کرده اند و ما قصد پاسخگویی به این بی تربیتی انان را نداشته اما چون دیدیم بیش از حد در این باره طرح بحث می کنند ناگزیر دیدیم که پاسخی اجمالی به این توهین ها بدهیم 🔷ایت الله العظمی مکارم شیرازی که از بزرگان علمای شیعه در عصر حاضر می باشد در بیان عقاید شیعه چنین می اورد: ❗️« عقیده ما در باره روایات اهل بیت: 🔷«تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد .بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» 📚اعتقاد ما،ص119 ❗️حال پاسخ روایات مورد استناد: 1⃣روایت اول از کتاب مناقب ابن شهر اشوب مرسل و بدون سند است 2⃣روایت دوم از کتاب کشف الغمه نیز مرسل و ضعیف است 3⃣روایت سوم از کتاب بحار الانوار همان روایت مناقب ابن شهر اشوب است و علامه مجلسی از ان کتاب نقل می کند که گفتیم روایت مرسل و ضعیف است 4⃣روایت چهارم از کتاب بحار الانوار بدون سند و مرسل و ضعیف است 5⃣روایت پنجم نیز از کتاب بحار الانوار بدون سند و کاملا ضعیف است . 🗯این که هر روایتی در هر کتابی ذکر شده ،دلیل بر صحیح بودن آن روایت نیست. گاه هدف نویسنده نقل روایات صحیح نیست، بلکه روایات مرتبط را را جمع آوری کرده است و اهل فن باید جداسازی را انجام دهند. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال همان کانال ضد دین که به حضرت زهرا و پیامبر اهانت می کنه در یکی از جدیدترین پست هاش اورده که روحانیون به دروغ به شما گفتن که عقد فاطمه و علی از جانب خدا بوده بلکه فاطمه به این ازدواج راضی نبوده و طبق روایتی که در تفسیر قمی ج2 ص336 امده حضرت زهرا نسبت به این ازدواج ناراضی بوده بعد پیامبر راضیش کرده در این باره هم توضیح بدید 🔷پاسخ: ❗️در مورد روایتی که از تفسیر قمی نقل کرده اند که حضرت زهرا راضی به ازدواج نبوده است: 1⃣باید توجه کرد که تمام انچه در تفسیر قمی است نوشته علی بن ابراهیم عالم بزرگ شیعه نیست.بلکه تنها تفسیر سوره فاتحه ،بقره و کمی از ال عمران از ایشان است و بقیه ان از شاگرد ایشان ابوالفضل العباس می باشد و روایت مورد استناد در تفسیر سوره نجم نقل شده است 📚کلیات فی علم الرجال،ایت الله سبحانی ص301 2⃣روایت مورد استناد در تفسیر قمی به صورت مرسل و بدون سند کامل نقل شده است لذا قابل قبول نمی باشد 3⃣این که عقد حضرت علی و حضرت زهرا از ناحیه خداوند صورت گرفته است به هیچ وجه قابل مناقشه نمی باشد ودر این باره روایات فراوانی از کتب شیعه و سنی صادر شده است 🔶کتب شیعه : ❗️شیخ صدوق در عیون الاخبار روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « من فاطمه را به عقد علی تنها زمانی در آوردم که خداوند مرا به این کار دستور داد» 📚عیون الاخبار ج2 ص59 ❗️در روایت دیگر فرمود: « فرشته ای بر من نازل شد و گفت خداوند به تو سلام می رساند و می گوید من فاطمه را به عقد علی در آورده ام پس آن دو را به یکدیگر تزویج کن» 📚بحار الانوار ج43 ص105 📚عیون الاخبار ج2 ص27 🔷و فرمود : « خداوند چنین می گوید که شما فرشتگان را شاهد می گیرم که من فاطمه دختر محمد را به عقد علی بن ابی طالب در اوردم» 📚امالی ص559 ❗️در این مضمون روایات متعدد دیگری نیز صادر شده است 📚بحار الانوار ج43 ص92 باب 5 🗯کتب اهل سنت: ❗️طبری روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « جبرییل به من اطلاع داد که خداوند فاطمه را به همسری علی در آورده است و چهل هزار فرشته را گواه این عقد ساخته است» 📚ذخائر العقبی ص32 🔶متقی هندی روایت می کند که فرمود: « خداوند به من دستور داده است تا فاطمه را به همسری علی در اورم» 📚کنز العمال ج6 ص152 📚مجمع الزوائد ج9 ص204 📚فیض القدیر ج2 ص215 🗯در این باره روایت متعدد دیگری نیز در کتب اهل سنت نقل شده است که جهت اگاهی رجوع کنید : ‌ 📚فضائل الخمسه،محقق فیروز ابادی ج2 ص130 به بعد https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال در نظریه ولایت فقیه نقش مردم چیست ایا همراهی مردم سبب مشروعیت حکومت فقیه است به گونه ای که اگر مردم فقیهی را به رهبری نپذیرند حکومتش باطل است یا خیر همراهی مردم سبب مشروعیت نیست که در این فرض اگر هم مردم خواهان حکومت فقیه نباشند باز فقیه مشروعیت حکومت دارد لطفا واضح توضیح دهید 🔷پاسخ: ❗️به اعتقاد ما نظر صحيح این است که اصل تشريع حكومت و حاكميت فقيه از طرف خداوند و امام زمان است و همچنين تعيين شخص آن هم بايد به نوعى به امام زمان و اجازه آن جضرت انتساب پيدا كند امّا تحقّق و استقرار حاكميت و حكومتش بستگى به قبول و پذيرش مردم دارد. ❗️ دليل ما بر اين مدّعا اين است كه: 🔷ما بر اساس بينش اسلامى معتقديم كه علّت ايجاد همه هستى و جهان و از جمله انسان ها، خداوند است. اوست كه لباس وجود را بر اندام همه موجودات پوشانده و به آنها هستى بخشيده است و هر آن چه كه در آسمان‌ها و زمين است همه از آن خداوند است و او مالك حقيقى همه آنهاست: «فَاِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَاتِ وَ مَا فِى الْاَرْضِ» 📓نسائ 31 ❗️پس هر آينه آن چه در آسمان‌ها و آن چه در زمين است از آن خداست. 🔷بر اساس تفكّر اسلامى، همه انسان‌ها عبد و مملوك خدا هستند؛ ان هم مملوکیت حقیقی يعنى حقيقتاً هيچ جزء از وجود ما از آن خودمان نيست و هستى ما تماماً از اوست و هيچ چيز حتّى يك سلّول هم كه متعلّق به خودمان باشد و ما آن را بوجود آورده باشيم نداريم. ❗️از طرف ديگر، عقل هر انسانى درك مى‌كند كه تصّرف در ملك ديگران بدون اجازه آنان مجاز نيست و كارى ناپسند و نارواست و شاهدش هم اين است كه اگر كسى در آن چه كه متعلّق به ماست (مثل خانه و ماشين و كفش و لباس و...) بدون اجازه و رضايت ما تصّرف كند ناراحت مى‌شويم و فريادمان بلند مى‌شود و معتقديم در حقّ ما ستم شده است. اين قضاوت بر اساس همان قاعده عقلى است كه هر كسى مى‌فهمد كه تصّرف در ملك ديگران ناروا و ناپسند است. ❗️بنابراين، اگر از طرفى همه عالم و از جمله همه انسان‌ها ملك حقيقى خداوند هستند و تمام هستى و ذرّات وجود آنها متعلّق به خداوند است و از خود چيزى ندارند، و از طرف ديگر هم عقل تصديق مى‌كند كه تصرّف در ملك ديگران كارى ناروا و ناپسند و ظالمانه است بنابر اين هيچ انسانى حقّ تصرّف، نه در خود و نه در ديگران را، بى اذن و اجازه خداوند ندارد. 🗯 و بديهى است كه لازمه حكومت، گرفتن و بستن و زندان كردن و جريمه كردن و ماليات گرفتن و كشتن و اعدام و خلاصه انواع تصرّف‌ها و ايجاد محدوديت هاى مختلف در رفتارها و زندگى افراد و مردم جامعه است؛ ❗️بنابر اين حاكم بايد براى اين تصرّفات، از مالك حقيقى انسان‌ها كه كسى غير از خداوند نيست اجازه داشته باشد و گرنه تمامى تصرّفات او بر اساس حكم عقل، ناروا و ظالمانه و غاصبانه خواهد بود. 🗯 بر اساس ادلّه‌اى كه در دست داريم خداوند اين اجازه و حق را به پيامبر اسلام و امامان معصوم بعد از ايشان داده است: ❗️«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان به آنان سزاوارتر (مقدّم تر) است.» 📓احزاب6 ❗️«خدا را فرمان ببريد و پيامبر و اولياي امرتان ( امامان )را اطاعت كنيد.» 📓نسائ 59 ❗️همچنين بر اساس ادله اثبات ولايت فقيه، در زمان غيبت چنين حقّى به فقيه جامع الشرايط داده شده و از جانب خدا و امام زمان براى حكومت نصب شده است. ❗️ امّا دليلى در دست نداريم كه اين حق به ديگران و از جمله، به آحاد مردم و افراد يك جامعه و مسلمانان هم داده شده باشد. 🔷البتّه اين نصب، نصب عام است؛ يعنى فرد خاصّى را معيّن نكرده‌اند بلكه صفاتى بيان شده كه در هر فردى يافت شود او براى اين كار صلاحيت دارد. امّا چون روشن است كه يك حكومت با چند حاكم مستقل سازگار نيست و در صورت وجود چند حاكم مستقل، ديگر «يك» حكومت نخواهيم داشت ناچار بايد يك نفر از ميان آنان انتخاب شود. ❗️امّا اين انتخاب در واقع نظير ديدن هلال ماه است كه اوّل ماه را ثابت مى‌كند و نظير تعيين مرجع تقليد است. 🗯 توضيح اين كه: ❗️ما به عنوان مسلمان مكلّفيم كه ماه رمضان را روزه بگيريم. امّا براى اين كه بدانيم ماه رمضان شده يا نه، بايد رؤيت هلال كنيم و ببينيم آيا هلال شب اوّل ماه در آسمان ديده مى‌شود. اگر هلال ماه رؤيت شد آن گاه «كشف» مى‌كنيم كه ماه رمضان شده و بايد روزه بگيريم. در اين جا اين گونه نيست كه ما به ماه رمضان مشروعيت بدهيم؛ يعنى ماه رمضان را ماه رمضان كنيم بلكه در خارج يا هلال شب اوّل ماه واقعاً وجود دارد يا واقعاً وجود ندارد، اگر هلال ماه وجود داشته باشد ماه رمضان هست و اگر نباشد ماه رمضان نيست. آنچه ما در اين ميان انجام مى‌دهيم و به عهده ما گذاشته شده تنها كشف اين مسأله است كه آيا هلال ماه وجود دارد يا نه؟ 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇👇
🗯ادامه پاسخ ❗️❗️❗️ ❗️و يا در مسأله تقليد، ما معتقديم هر مسلمانى كه خودش متخصّص در استنباط و شناسايى احكام دين نيست بايد از كسى كه چنين تخصّصى را دارد، كه همان مجتهد است، تقليد كند. در اين م سأله هم وقتى كسى بدنبال تعيين مرجع تقليد براى خودش مى‌رود اين طور نيست كه مى‌خواهد به مرجع تقليد مشروعيت بدهد و او را مجتهد كند. بلكه آن شخص قبل از تحقيق ما واقعا مجتهد است و يا واقعا مجتهد نيست و صلاحيت براى تقليد ندارد. ما با تحقيق فقط مى‌خواهيم «كشف» كنيم كه آيا چنين صلاحيتى در او وجود دارد يا ندارد. ❗️ بنابراين، كار ما «خلق و ايجاد» آن صلاحيت نيست بلكه «كشف و شناسايى» آن است. 🔶در مورد ولىّ فقيه هم مسأله به همين ترتيب است. يعنى با نصب عام از ناحيه خداوند و امام زمان فقيه حقّ حاكميت پيدا كرده و مشروعيت دارد و ما فقط كارمان اين است كه اين حقّ حاكميت را كه واقعا و در خارج و قبل از تحقيق ما وجود دارد كشف و شناسايى نماييم. با اين بيان معلوم مى‌شود كه تعيين نمايندگان مجلس خبرگان رهبرى از جانب مردم و بعد هم تعيين رهبر بوسيله اين نمايندگان، حقيقت و ماهيتش چيزى غير از آن چه گفتيم، يعنى كشف و شناسايى فردى كه واجد صلاحيت و مشروعيت براى منصب ولايت فقيه و رهبرى است نخواهد بود. ❗️بنابراين، هم اصل مشروعيت ولى فقيه و هم تعيين او به نوعى منتسب به امام زمان است. البته اين كشف بدان معنا نيست كه اين شخص خاص، مورد نظر امام زمان بوده است بلكه همان‌طور كه گفتيم اين مسأله نظير كشف و شناسايى مرجع تقليد است كه در آن مورد هم شخص خاصّى براى تقليد معيّن نشده بلكه يك سرى ويژگى هاى عام بيان شده و هر كس داراى چنين ويژگى هايى باشد مرجعيت او مورد قبول و رضاى خدا و امام زمان(عليه السلام) خواهد بود. ❗️ تا اين جا معلوم شد كه در زمان غيبت امام معصوم نيز به مانند زمان حضور پيامبر و امامان معصوم، مردم هيچ نقشى در مشروعيت بخشى به حكومت فقيه (نه در اصل مشروعيت ونه در تعيين فرد و مصداق) ندارند. ❗️و امّا نسبت به تحقّق و استقرار حكومت و حاكميت فقيه در زمان غيبت امام معصوم بايد بگوييم كه اين مسأله تماماً به پذيرش جامعه و مقبوليت مردمى بستگى دارد. يعنى اين مردم و مسلمانان هستند كه بايد زمينه تحقّق و استقرار اين حاكميت را فراهم كنند و تا مردم نخواهند نظام اسلامى محقّق نخواهد شد و فقيه در اصل تأسيس حكومت خود هيچ گاه متوسّل به زور و جبر نمى‌شود بلكه نظير همه پيامبران و امامان، تنها در صورتى كه خود مردم به حكومت وى تمايل نشان دهند دست به تشكيل حکومت خواهد زد. در اين مورد هم نظير همه احكام و دستورات الهى، مردم مى‌توانند به اختيار خودشان آن را بپذيرند واطاعت كنند و مى‌توانند هم نافرمانى كرده سرپيچى نمايند. البتّه مردم در طول تاريخ ملزم و مكلّف بوده‌اند كه به حاكميت الهى و حكومت پيامبران و امامان تن دهند و حق حاكميت آنان را به رسميت شناخته بپذيرند و اگر نپذيرفته‌اند در پيشگاه خداوند گناه كار و معاقب خواهند بود. 📚نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه،ایت الله مصباح،ص69 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایه ای از قران است که کانال های ضد دین استدلال می کنند که طبق قران شیطان می توانسته در پیامبران تصرف کنه و این یعنی پیامبران معصوم نبودن و ممکن است قران هم از ناحیه غیر خدا باشه ایه: « ما هیچ رسول و نبی را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هر گاه ارزو می کرد شیطان در تمنای او تصرف می کرد» حج 53 🔷پاسخ: ❗️ایات مورد استدلال شما چنین است: «ما هيچ رسولى و نبيّى را پيش از تو نفرستاديم جز اينكه هرگاه «تمنّى» مى كرد شيطان در تمناى او دخالت مى نمود، آنگاه خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، محو مى نمايد و به آيات خود استوارى مى بخشد، خداوند دانا و حكيم است». ❗️«خداوند آنچه را كه شيطان انجام مى دهد، مايه آزمايش براى آن گروه قرار مى دهد كه دلهاى آنها بيمار است و خود قسى القلب هستند و ستمگران در نهايت جدال و اختلاف هستند». ❗️«تا افراد دانا بدانند كه قرآن بر حق است و از طرف پروردگار تو است و به آن ايمان بياورند، و دلهاى آنان در برابر آن خضوع كند، خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند به راه راست هدايت مى نمايد». 📓حج 52-53-54 ❗️نقطه استدلال مخالفان عصمت، مضمون دو آيه نخست است كه مى گويند: هر موقع پيامبران چيزى را تمنى مى كردند، شيطان، در خواسته هاى آنان مداخله مى كرد، آنگاه خداوند آنچه را كه شيطان القا مى كرد، محو و نابود مى نمود. 🔷مثلاً تصور شده كه شيطان در انديشه و يا بيان پيامبران دخالت مى نمود و خلاف حقيقت را بر زبان آنان جارى مى ساخت و يا در انديشه آنان پديد مى آورد، آنگاه خداوند آنها را محو مى كرد. ❗️چنين تفسير ناروايى ناشى از عدم آگاهى از مفاد آيه است كه هم اكنون با بيان سه مطلب روشن مى گردد: ❗️الف. مقصود از تمناى پيامبران چيست؟ ❗️ب. مداخله شيطان در تمنيات پيامبران چگونه بوده است؟ ❗️ج. مقصود از محو و نابودى اثرِ آن مداخله، از جانب خدا چيست؟ 🔷و با تفسير اين سه نقطه، مخالف كاملاً عقب نشينى مى كند. 🗯الف. تمناى پيامبران 🔷«تمنّى» در لغت عرب به معنى «فرض وجود شىء» است و اگر به آرزوى انسان «تمنى» گفته مى شود، به خاطر اين است كه وجود چيزى در خارج مفروض گرفته مى شود. 📚مقاییس ج5 ص276 ❗️تمناى پيامبران، جز گسترش آيين الهى و نشر هدايت در ميان اقوام خود، چيز ديگرى نبود، آنان با تحمل انواع مصايب و شدايد و استقامت در راه هدف، نقشه هايى براى هدايت اقوام مى كشيدند، و اصرار و پايمردى آنان در طول زندگى، روشن ترين گواه بر اين گفتار است. ❗️قرآن در باره پيامبر اسلام مى گويد: «بيشتر مردم هر چند بر هدايت آنان حرص ورزى، ايمان نمى آورند» 📓یوسف 103 ❗️نوح با استقامت كم نظيرى، قوم خود را دعوت به يكتا پرستى كرد، و نتيجه آن همان بود كه قرآن از زبان خود او يادآور مى شود و مى فرمايد: 🔷«و من هر موقع آنان را به سوى تو مى خوانم تا آنان را بيامرزى، انگشتان خود را در گوشهايشان نهاده، لباسها را به سر مى كشيدند(تا سخن مرا نشنوند) و بر اين كار اصرار و كبر ورزيدند، آنگاه آنان را آشكارا دعوت كردم، گاهى آشكار و گاهى پنهانى به سوى تو فرا خواندم» 📓نوح 7-9 ❗️اين دعوت هاى مؤكد، بيانگر تمناى پيامبران است، كه آيه مورد بحث از آن ياد مى كند. 🗯ب. مداخله شيطان در تمناى پيامبران ❗️مداخله شيطان در «تمناى پيامبران» بر دو نوع متصور است: 1⃣در اراده و تصميم پيامبران، ايجاد خلل كند و آنان را با وسوسه در قلوب و با آفريدن يأس و نوميدى در فضاى روح آنان، از انجام مقاصد باز دارد وبگويد: اين گروه قابل هدايت نيستند و دعوت آنها بى فايده است. ❗️اين احتمال با آيات ديگر قرآن سازگار نيست، قرآن به روشنى دلالت دارد كه شيطان راهى به بندگان خدا ندارد و روشن ترين مصداقِ «بندگان خدا» پيامبران الهى هستند، چنانكه مى فرمايد: 🔷«بر بندگان من راه و سلطه ندارى» 📓حجر42- اسرائ 65 ❗️حتى خود شيطان به روشنى اعتراف مى كند كه من بر بندگان مخلص خدا راهى ندارم، چنان كه نقل مى كند: 🔷«سوگند به عزت تو، همه بندگان تو را گمراه خواهم ساخت جز مخلصانِ آنها را» 📓ص 82-83 ❗️سستى در طريق انجام وظايف، مصداق اغواى شيطان است كه به حكم آيات پيشين، درباره پيامبران صورت نمى پذيرد. 2⃣مردم را بر ضد پيامبران بشوراند،وبا مخالفت اقوام، نقشه هاى آنان را عقيم، و در دست يابى بر تمنيات ناكام سازد، اين همان مداخله شيطان در آرزوهاى پيامبران است كه آيات قرآن بر آنها گواهى مى دهد. 🔷«شيطان به آنها وعده مى دهد و به آرزوها سرگرم مى سازد و جز فريب، چيزى به آنها وعده نمى دهد» 📓نسائ 120 🔷«آنگاه كه كار انجام گرفت، شيطان مى گويد: خدا به شما وعده درست داد و من به شما وعده دادم ولى تخلف كردم، من بر شما سلطه اى نداشتم جز اينكه شما را (به كارهاى زشت) دعوت كردم، شما نيز دعوت مرا پذيرفتيد بنابر اين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش بنماييد!». 📓ابراهیم 22 🗯ادامه پاسخ در زیر👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇 ❗️اين آيات و آيات ديگر كه بيانگر تلاش شياطين در عقيم كر دن فعاليت پيامبران وتحريك مردم بر مخالفت با انوار الهى مى باشد، روشن ترين گواه بر اين است كه مداخله شيطان در تمنيات وكارهاى پيامبران، همان دعوت مردم به مخالفت و شورانيدن آنان بر ضد معلمان و آموزگاران الهى است. 🗯ج. محو اثر مداخله شيطان ❗️محو آثار مداخله شيطان در عقيم سازى تلاش هاى پيامبران، همان نصرتهاى الهى است كه پيوسته شامل حال پيامبران و افراد با ايمان بوده است; چنانچه مى فرمايد: 🔷«ما پيامبران خود و افراد با ايمان را در زندگى اين جهان يارى مى كنيم» 📓غافر51 ❗️گاهى محو مداخله شيطان به صورت نابود كردن دشمنان حق، و زير رو كردن سرزمين آنان و يا غرق در دريا صورت مى پذيرفت، وسرانجام رسل الهى و مؤمنان به آنان، نجات مى يافتند و اين مسأله در تاريخ و قصص پيامبرانى مانند نوح، لوط، شعيب و موسى و مانند آنها كاملاً مشخص و روشن است. ❗️خلاصه، خدا در اين آيات سه گانه از يك سنت ديرينه حكايت كرده و يادآور مى شود كه: 🗯از يك طرف، پيوسته پيامبران براى پيشبرد مقاصد الهى خود، نقشه ها و برنامه هايى مى ريختند ووارد ميدان عمل مى شدند. 🗯از طرف ديگر: شياطين و دشمنان سعادت انسان، از طريق وسوسه در قلوب مردم، آنان را به مخالفت و مبارزه با رسل الهى دعوت مى كردند و محيط زندگى را به صورت صحنه نبرد حق و باطل درمى آوردند و فريب خوردگان شيطان در تحقّق مقاصد آنان، تعويق وتأخير و آسيب وخلل ايجاد مى كردند، سرانجام كمكهاى غيبى فرا مى رسيد، و پيامبران و افراد با ايمان را كمك مى كرد و سرزمين آنها را با اهلاك ونابود كردن مخالفان، پاك مى ساخت. 🗯دقت در مفاد آيات قرآنى، اين سنت الهى را روشن مى سازد، همچنانكه دقت در آيه هاى دوم و سوم، علت مداخله شيطان را در برنامه هاى سازنده پيامبران تشريح مى كند و يادآور مى شود كه: ❗️هدف از القاى شيطان و سپس محو و نابود كردن آثار عمليات او، آزمون افراد است، در اينجا مردم بر دو گروهند: 🔷1. گروه بيمار و سنگدل، اينها فريب شيطان را خورده و از آن پيروى مى كنند همچنانكه مى فرمايد: ❗️«القا و مداخله شيطان در برنامه هاى سازنده پيامبران، مايه امتحان براى بيمارگونه ها و سنگدلان است كه به خاطر مخالفت عميق با حق و حقيقت از آن پيروى مى كنند». 📓حج 53 🔷2. گروه دانا و آشنا به حق، اين گروه برنامه و تلاش پيامبران را حق تلقى كرده، و مى دانند كه از جانب خدا است، چنانكه مى فرمايد: «آنگاه به آن ايمان آورده و دلهاى آنها در مقابل آن خاضع و خاشع مى گردد». 📓حج 54 ❗️خلاصه : تلاش پى گير پيامبران و نقشه ها و برنامه هاى آنان در مسير هدايت اقوام، وتوطئه شيطان و تحريك مردم بر ضد پيامبران، ميدان آزمايشى است براى مؤمنان و آگاهان، و كافران و بيمار دلان; گروه نخست از عهده آزمون به خوبى برآمده وحق را از باطل جدا مى سازند و بر حقانيت دعوت پيامبران پى برده و در مقابل حقّ، خضوع و خشوع مى كنند. 🔷و گروه ديگر به خاطر شقاق و جدالى كه با حق دارند، فريب شيطان را مى خورند و بر كفر خود باقى مى مانند. ❗️از این بیانات روشن میشود ایه کوچکترین دلالتی بر مدعای انان ندارد 📚برگرفته از تفسیر موضوعی منشور جاوید،علامه سبحانی،ج 4 ص83 به بعد https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا به راستی دلیلی وجود دارد که اب زمزم و خاک کربلا شفا می دهد یا خرافات است اخر وهابیت در این نوع مسائل زیاد به ما اشکال می کنن 🔷پاسخ: ❗️خرافه چیزی است که فاقد سند و مدرک باشد و مردم بدون هیچ اصل و ریشه ای به آن معتقد باشند ولی در مورد اب زمزم و تربت کربلا مستندات متعددی وجود دارد .تجربه نیز در این موارد شاهد دیگری بر این مدعا می باشد . 🗯امام صادق فرمود: « اب زمزم شفای هر بیماری است» 📚الکافی ج6 ص386 ❗️وفرمود: « از آب زمزم است که شفا ایجاد می شود و بلایا دفع می شود» 📚الفقیه ج2 ص208 ❗️ویا در مورد تربت امام حسین فرمود: « خداوند تربت حسین را مایه شفا برای هر دردی و امان برای هر خوفی قرار داده است» 📚امالی طوسی ج1 ص326 🗯وهابیت چگونه بر این مساله اشکالی می کنند در حالی که این روایات را در کتب خود نقل کرده اند: ❗️بخاری روایت می کند که پیامبر فرمود: « چون مگس در ظرف یکی از شما افتاد باید تمام مگس را در غذا و یا آب آن ظرف فرو برد چرا که یکی از دو بال مگس درد و دیگری شفا است» 📚صحیح بخاری ج5 ص2180 ❗️ویا نقل می کنند که فرمود: « گرد و غبار شهر مدینه شفای بیماری جذام است» 📚کنزالعمال ج12 ص106 ❗️ویا فرمود: « اب زمزم شفای هر دردی است» 📚کنزالعمال ج12 ص225 📚المصنف،ج5 ص466 📚در المنثور ج3 ص221 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht