🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🔴ضرورت حکومت از دیدگاه عقل
❗️اوّلا: زندگى انسان، یک زندگى اجتماعى است; به گونه اى که اگر حیات انسانى از این ویژگى خالى شود به پایین ترین مراحل جاهلیت و بهیمّیت سقوط مى کند; چرا که تمام منافع و آثار مفید و سازنده در زندگى بشرى، تمدن ها و تکامل ها، و علوم و فنون و صنایع گوناگون، همه از برکات زندگى اجتماعى و همکارى و تعاون در جهات مختلف است; و تا نیروهاى کوچک فکرى و بدنى به هم ضمیمه نشوند، حرکت ها و جنبش هاى عظیم اجتماع، در هیچ قسمت صورت نمى گیرد.
🔷به تعبیر ساده تر: ازیک سو انسان اگر از اجتماع جدا شود، هم ردیف حیوانات خواهد شد; و این تمایل و خواست درونى و حیات اجتماعى است، که به او این همه قدرت و امکان پیشرفت و برترى بخشیده است; و از سوى دیگر واضح است که حیات انسان در درون جامعه على رغم آن همه برکات و منافع مهمّى که در بر دارد، خالى از کشمکش ها و تنازع ها و تصادم منافع نیست; نه تنها به خار غلبه خودخواهى و خود پرستى، بلکه به خاطر اینکه بسیار مى شود که افراد جامعه در تشخیص حدود و حقوق خود گرفتار اختلاف و اشتباه مى شوند; اینجا قوانینى لازم است; تا حقوق هر کس را مشخص کند، و راه را بر تعدّى و تجاوز و منازعات ببندد.
از سوى سوم، مسلّم است که این قوانین به تنهایى اثرى در رفع تجاوز و تنازع ندارد; بلکه در صورتى مفید و مؤثر است که افراد مورد قبول جامعه آن را به اجرا در آورند;
❗️ و به تعبیر دیگر تنها بوسیله ایجاد حکومت است; که نظم در جامعه برقرار مى شود و جلو فساد و خونریزى و غصب حقوق (هر چند به طور نسبى) گرفته مى شود.
به همین دلیل از قدیم ترین ایّام، اقوام بشرى هر کدام حکومتى براى خود داشتند.
❗️ثانیاً: به فرض که مردم بدون حکومت بتوانند با هم زندگى سالمى داشته باشند، ـ امرى که محال است ـ ولى پیشرفت و تکامل در علوم و دانش ها و صنایع و شئون مختلف اجتماعى تنها در سایه برنامه ریزى دقیق و مدیریت آگاه، امکان پذیر است; و برنامه ریزى و مدیریت عبارت دیگرى از تشکیل حکومت است.
📍از این رو تمام عقلاى جهان تأکید بر ضرورت تشکیل حکومت براى جوامع بشرى مى کنند
❗️ همچنین براى پیشرفت علوم و صنایع و حفظ سلامت مردم و حفظ نظم و آزادى و تأمین مواد غذایى و مسکن و سایر نیازمندى ها، برنامه ریزى و مدیریت لازم است. آیا مى توان مثلا بدون وزارت علوم و آموزش و پرورش، برنامه صحیحى جهت تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان داشت؟ و آیا بدون وزارت صنایع ممکن است به مسائل صنعتى سرو سامان بخشید؟ آیا بدون وزارت دفاع مى توان ارتش نیرومندى براى جلوگیرى از تهاجم هاى بیگانه به وجود آورد؟ و به فرض که در جهان هیچ جنگى نباشد آیا بدون نیروى انتظامى مى توان نظم مطلوبى به جامعه بشرى داد؟
❗️به هر حال این نکته از بدیهیات است که هیچ گاه جامعه بشرى حتى براى یک روز بدون حکومت نمى تواند زندگى سالمى داشته باشد; و منکران این امر نیز هرگز به آن نرسیدند، و از وسط راه با دستپاچگى و شتاب به صورت شرم آورى بازگشتند
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ :👇👇👇
❗️اما از دیدگاه خدا پرستان یعنى: آنها که معتقد به ارسال رسل و انزال کتب از سوى خداوند مى باشند; «ضرورت حکومت» واضح تر و آشکارتر است;
🔷 زیرا از یک سو اهدافى که براى بعثت انبیاء در منابع دینى آمده و دلایل عقلى نیز آن را تأیید مى کند; تحقق آن بدون تشکیل حکومت غیر ممکن خواهد بود، مثلا تعلیم و تربیت صحیح و تزکیه نفوس، بدون تشکیل حکومت بسیار مشکل یا غیر ممکن است.
❗️فکر کنید اگر تمام مدارس و دانشگاه ها در عصر و زمان ما درا ختیار یک حکومت ضد مذهبى یا بى تفاوت در برابر مذهب باشد; و وسائل ارتباط جمعى از قبیل رادیو و تلویزیون و مطبوعات نیز به همین شکل اداره شوند; و ما بخواهیم تنها با نصیحت و اندرز مردم و یا حداکثر استفاده کردن از مساجد و منابر آنها را به اهداف انبیاء و تعلیم و تربیت الهى نزدیک کنیم; مطمئناً به جائى نمى رسیم; و تنها شعله ضعیفى از ایمان و تقوا در نفوس اقلیتى باقى و برقرار خواهد بود. ولى هرگاه حکومتى بر مبناى ایمان و توحید و اعتقاد به خدا و مقدسات تشکیل شود، و تمام این مراکز حساس را در اختیار بگیرد; آنگاه مسأله شکل دیگرى به خود خواهد گرفت.
🔷در مورد عدالت اجتماعى و قیام مردم به قسط که هدف دیگرى است، باز مطلب همین گونه است; چگونه ممکن است با وجود یک حکومت ظالم و فاقد دین و ایمان، یا وابسته به مستکبران و استعمارگران اقامه قسط و عدل نمود؟
❗️کوتاه سخن اینکه هیچ یک از اهداف مقدس پیامبران الهى بدون تشکیل حکومت، جز در مقیاس محدود، تحقق نمى یابد; به همین دلیل پیامبر اسلام تا تشکیل حکومت نداد به اهداف والاى خود نرسید. در میان سایر پیامبران نیز آنها که موفق به تشکیل حکومت الهى شدند، به پیروزى و موفقیت چشمگیرى نائل گشتند; ولى آنها که این توفیق نصیبشان نشد، شدیداً از سوى قشرهاى فاسد و مفسد در محاصره قرار گرفتند. به همین دلیل در آخر زمان نیز، گسترش توحید و عدل تنها از طریق تشکیل حکومت جهانى مهدى صورت مى گیرد; اینها همه از یک سو.
❗️از سوى دیگر احکام اسلام منحصر به عبادات نیست; بلکه احکام فراوانى داریم که به شئون سیاسى و اجتماعى مسلمین مربوط است. (مانند احکام حدود، دیات، خمس، زکات، انفال و مانند آنها).
❗️آیا بدون تشکیل حکومت مى توان حقوق نیازمندان را به عنوان زکات از همه اغنیاء گرفت؟ و یا قضاوت اسلامى را در تمام سطوح پیاده کرد؟ چه تضمینى براى اجراى حدود، و جلوگیرى از فاسدان در دست داریم؟ و اگر دشمنى به کشور اسلام هجوم آورد; چگونه بدون تشکیل حکومت و بسیجِ لشگرهاى کار آزموده و تهیه سلاح هاى مختلف، دفاع از حوزه اسلام و دفع هجوم خارجى امکان پذیر است؟
❗️کوتاه سخن اینکه: تا حکومتى عادلانه و مردمى بر اساس اعتقادات الهى تشکیل نشود، قسمت عمده احکام اسلامى زمین مى ماند; چرا که از بخش هاى سه گانه احکام، «سیاسات» برنامه حکومت است و در متن حکومت قرار گرفته، و «معاملات» بدون پشتوانه حکومت صالح هرگز سامان نمى پذیرد; حتى «عبادات» مانند: حج و نماز جمعه و جماعت، نیز در سایه حکومت الهى عظمت و شکوه دارد.
📚برگرفته از کتاب تفسیر موضوعی پیام قران ، ایت الله العظمی مکارم ج10 ص9 تا ص21
⁉️سوال
چرا در خطبه 80 نهج البلاغه گفته شده زنان ناقص العقل هستند ایا این توهین به زنان نیست
پاسخ
❗️توجه به چند نکته لازم است :
1⃣این خطبه بعد از جنگ «جمل» وارد شده و مى دانیم میدان دارِ اصلى آن جنگ، همسر پیامب به نام «عایشه» بود که به تحریک «طلحه» و «زبیر» به شکل بى سابقه اى در میدان جنگ وارد شد و خون هاى زیادى از بى گناهان و یا ناآگاهان به زمین ریخت که بعضى عدد کشته شدگان را بالغ بر هفده هزار نفر مى دانند
2⃣ ما در بسیارى از آیات قرآن حتى مذمتی از نوع بشر مى بینیم: «به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده! هنگامى که بدى به او رسد، بى تابى مى کند و هنگامى که خوبى به او رسد بخل مىورزد و مانع دیگران مى شود.»
📚معارج 19-20
❗️و در جاى دیگر مى خوانیم: « انسان به یقین بسیار ظالم و جاهل بود»
📚احزاب72
❗️و در جاى دیگر او را، «کفور مبین» (کفران کننده آشکار) نامیده است
📚زخرف 15
🔷و در جاى دیگر از انسان به عنوان موجودى که هرگاه به نعمت مى رسد طغیان مى کند، یاد شده
📚علق 6-7
و مانند آن....
🗯بى شک، انسان در طبیعتش نه «کفور مبین» است نه «ظلوم و جهول» و نه طغیانگر، بلکه ظاهر این است که این بحثها درباره انسانهایى است که تحت تربیت رهبران الهى قرار نگرفته اند و به صورت گیاهان خودرو، در آمده اند. نه راهنمایى و نه بیدارگرى دارند و در میان هوس ها غوطه ورند.
❗️به همین دلیل در قرآن از مقام انسانِ با تقوا و مطیع فرمان الهى، مدح و تمجید فراوان شده و اصولا بنى آدم به عنوان گل سرسبد جهان آفرینش معرّفى گردیده است
📚اسرائ 70
❗️در مورد جنس زن نیز مطلب همین گونه است، در میان زنان افراد شایسته اى داریم که حتّى در میان مردان مانند آنها کم است و به عکس، زنان بسیار منحرفى داریم که سرچشمه بسیارى از نابسامانى هاى جامعه بشرى هستند.
3⃣ در این شکی نیست که زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند که پیامبر و امامان برای انها احترام قائل بوده اند نظیر حضرت خدیجه،حضرت فاطمه،ام سلمه ،و ...
🔷افزون بر این قران نیز بسیاری از زنان را مدح کرده است چنان که فرمود:
« هر کس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مومن است او را حیات پاکیزه ای می بخشیم »
📓نحل 97
👌ونیز از برخی از زنان به عنوان الگو و اسوه نام می برد
📓تحریم 11 و12
♦️امام صادق فرمود:
« یک زن صالحه از هزار مرد غیر صالح برتر است»
📚وسائل الشیعه ج20 ص172
🔷وصراحتا تقوا را معیار برتری دانسته است نه چیز دیگر را
📓حجرات13
4⃣با توجه به انچه امد و با توجه به شان نزول خطبه در مورد تعبیر ناقص العقل در مورد زنان می گوییم:
❗️آن سخن ناظر به زنان تربیت نایافته تحت مکتب الهی است .در این نوع زنان عواطف و احساسات بر عقلشان غلبه دارد و ای بسا تحت تاثیر عواطف واقع شده و طبق آن به نفع و یا زیان کسی شهادت می دهند. وطبق این عواطف و احساسات رفتار می کنند واز عقل کم بهذه می گیرند .لذا در روایات ما از مشورت با این نوع از زنان نهی شده است
📚وسائل الشیعه ج 20 ص182
❗️روشن می شود که تعبیر حضرت امیر یک حکم عام برای تمام افراد زن نمی باشد بلکه ناظر به افرادی از انان است که ویژگی های گفته شده را دارا هستند
⁉️سوال
این که گفته میشه روز قیامت همه باید از پل صراط عبور کنن جریانش چیه یعنی روز قیامت پلی قرار داده میشه تا مردم ازش عبور کنن
🔷پاسخ:
❗️از ایات و روایات استفاده می شود که در روز قیامت گذر گاهی عمومی وجود دارد که همگان باید از آن عبور کنند و در لسان روایات به آن « صراط» گفته میشود.
❗️پیامبر گرامی فرمود:
« راهی بر روی جهنم نصب می شود که از مو باریکتر و از لبه شمشیر تیز تر است»
📚الکافی ج8 ص312
🔷امام صادق فرمود:
« بعضی مانند برق از آن می گذرند و بعضی همچون اسب تیز رو ،بعضی با دست و زانوها ،بعضی همچون پیادگان،و بعضی به ان اویزان می شوند و می گذرند گاه اتش دوزخ از انها چیزی را می گیرد و چیزی را رها می کند»
📚امالی صدوق،مجلس 33
❗️جهت دیدن سایر روایات در مورد « صراط» رجوع شود:
📚بحار الانوار ج8 ص64 باب 22
🔶علامه سبحانی در کتاب خویش چنین می اورد:
❗️امااين كه مقصود از صراط و طريق ياد شده كه بر متن دوزخ نصب میشود و همه اهل محشر بايد از آن عبور كنند، چيست؟ در اين جا دو احتمال وجود دارد:
1⃣مقصود معنى ظاهرى آن است يعنى پل يا راهى نظير آنچه در دنيا مى باشد، در سراى ديگر بر جهنم نصب مى شود.
2⃣مقصود اين است كه صراط اخروى تجسم و تبلور همان صراط دنيوى است و صراط مستقيم در دنيا كه پرهيزگاران برگزيده اند، تجسم و تجلى اخروى آن اين است كه آنان را به بهشت مى رساند و از طرفى راههاى باطل كه ستمكاران در اين دنيا پيموده اند; در سراى ديگر تجسم و تبلور اخروى يافته و آنان را داخل دوزخ مى نمايد.
🗯گروهى كه بيشتر به ظواهر اعتماد مى نمايد، نظريه نخست را پذيرفته، و گروه دوم كه با استفاده از قراين و شواهد نقلى و عقلى از مرز ظواهر گذشته و به باطن اين گونه تعابير نيز نظر مى نمايند، نظريه دوم را گزيده اند.
❗️اگر چه داورى در اين قبيل مطالب كار دشوارى است ولى آنچه از مجموع روايات وتعبيرات معصومان در زمينه صراط و راه وصول به دوزخ و بهشت به دست مى آيد همان نظريه دوم است و در اين جا جمله اى از امير مؤمنان على نقل مى نماييم كه مؤيّد نظريه دوم است:
❗️امام درباره تقوا و فرجام پرهيزگارى و نيز برگزيدن راه خطا و منحرف از مسير تقوا چنين مى فرمايد:
«خطاها(پيروى از تمايلات حيوانى) مركب هاى سركش و چموشى هستند كه صاحبانشان بر آنها سوار شده و عنان آنها از دستشان گرفته شده پس آنان را وارد دوزخ مى نمايند،و پاكدامنى و خويشتن دارى در برابر شهوات، مركب هاى راهوار و مطيعى هستند كه صاحبانشان بر آن نشسته و زمام آنان در اختيارشان قرار گرفته پس آنان را وارد بهشت مى نمايند»
📚نهج البلاغه،صبحی صالح،خطبه 16
❗️از اين روايت به خوبى استفاده مى شود كه راه بهشت و دوزخ در حقيقت از هم اكنون در اين دنيا شروع مى شود و در نهايت به بهشت و دوزخ منتهى مى گردد و نه چنين است كه در قيامت راه ديگرى وراى آن بر جهنم نصب مى گردد و اهل محشر مكلف بر عبور از آن مى شوند، بلكه آن كس كه در همين دنيا صراط مستقيم تقوا را برگزيده در سراى ديگر و با تجسم اخروى او را وارد بهشت مى نمايد و آن كس كه راه نافرمانى را برگزيده و از طريق وسطى كه كتاب و سنت ترسيم گر آن است به يمين و شمال منحرف گردد در جهان ديگر تجسم اخروى آن همان سقوط در دركات دوزخ خواهد بود. و در عين حال، نمى توان اين خطبه و امثال آن را گواه قاطع بر نفى نظريه نخست گرفت، زيرا كلام امير مؤمنان على مملو است از مجاز واستعاره و كنايه و ممكن است بخشى از اين تعبيرها يك نوع استعاره باشد كه با هر دو نظريه سازگار باشد»
📚منشور جاوید،ج5 ص508
ht
⁉️سوال
شما در پاسخ های گذشته اوردید که بهشت و جهنم خلق شده اند اما نگفتید بهشت و جهنم کجا هستند لطفا بگید که بهشت و جهنم کجا هستند
🔷پاسخ:
🗯در مورد مکان بهشت و جهنم:
❗️خداوند در مورد پیامبر گرامی می فرماید:
« بار دیگر ( پیامبر) او را مشاهده کرد .واین مشاهده در کنار سدره المنتهی روی داد.همانی که جنه الماوی و بهشت برین در کنار آن است»
📓نجم 13 تا 15
❗️از این ایه استفاده می شود که هر جا « سدره المنتهی » باشد بهشت موعود نیز همانجا است
🗯در روایات ما امده است که « سدره المنتهی» در اسمان هفتم است
🔷در تفسیر علی بن ابراهیم امده است:
« پاسخ کسانی که افرینش بهشت و دوزخ را انکار می کنند ایه « عندها جنه الماوی» می باشد .یعنی در نزد سدره المنتهی که در اسمان هفتم است بهشت جاویدان قرار دارد»
📚تفسیر علی بن ابراهیم ج2 ص335
❗️ونیز در ایه 22 ذاریات امده است:
« روزی شما در آسمان است و همچنین انچه به شما وعده داده می شود»
🗯بسیاری از مفسران معتقدند که منظور از انچه خدا به بندگانش وعده داده که در اسمان است همان بهشت جاوید است
📚پیام قران ،ج6 ص258
📚بحار الانوار ج8 ص101
🔶حضرت علی فرمود:
« بهشت در اسمان و جهنم در زمین است»
📚الخصال ج2 ص597
❗️علامه مجلسی چنین می اورد:
« در مورد جایگاه بهشت و جهنم در روایات امده است که بهشت بالای اسمانهای هفت گانه و دوزخ در طبقه هفتم زمین است .این دیدگاه مورد قبول اکثریت مسلمین است»
📚بحار الانوار ج8 ص205
❗️البته برخی این نظریه را مقبول نمی دانند و نظریه دیگری ارائه می دهند
📚منشور جاوید،علامه سبحانی،ج5 ص547
هدایت شده از گلبرگ احکام
⁉️سوال
دوست سنی داریم می گوید یکی از افتخارات عمر این است که او بود که هجرت پیامبر را مبدا تاریخ قرار داد به گونه ای که مسلمین تا روز قیامت از تاریخ هجری استفاده می کنند و انان مدیون عمر هستند و می گوید خود شما هم به این معتقدید و میگویید عمر با مشورت علی چنین کرد
🔷پاسخ:
❗️در کتاب شریف منشور جاوید چنین امده است:
🗯 بر خلاف آنچه ميان مورخان مشهور است كه خليفه دوّم، به تصويب واشاره اميرمؤمنان هجرت پيامبر اسلام را سرآغاز تاريخ قرار داد ودستور داد كه نامه ها و دفترهاى دولتى با آن تاريخ گذارى گردد ـ بر خلاف اين اشتهار دقت در نامه هاى پيامبر كه قسمت اعظم آن در متون تاريخ وكتاب هاى حديث وسيره موجود است وديگر اسناد ومدارك كه ارائه مى گردد، به روشنى ثابت مى كند كه خود پيامبر گرامى نخستين كسى است كه هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد و نامه ها ومكاتبات خود را كه به سران قبائل ورؤساى عرب و شخصيت هاى بارز مى فرستاد با آن مورَّخ ساخت.
❗️چند نمونه از نامه هاى تاريخ دار پيامبر
1⃣سلمان از پيامبر درخواست كرد كه وصيّت آموزنده اى براى او وبرادرش «ماه بنداز» و خاندانش بنويسد، پيامبر على را طلبيد ومطالبى را املاء كرد وعلى نيز نوشت در پايان نامه چنين آمده است:
«وَكَتَبَ عَليّ بن أَبي طالب بِأَمْرِ رَسُولِ اللّه مِنْ رَجَبِ سَنَةِ تِسْع مِنَ الْهِجْرَةِ»
« علی این متن را به امر پیامبر در سال نهم هجرت از ماه رجب نوشت »
📚كتاب اخبار اصفهان، نگارش ابونعيم اصفهانى، ج1، ص 52ـ 53
2⃣مورخ معروف «بلاذرى» در كتاب فتوح البلدان، متن پيمانى را كه پيامبر با يهوديان «مقنا» بسته است آورده ويادآور شده است كه:«متن آن را يك فرد مصرى در پوست سرخ كهنه اى ديده وآن را استنساخ كرده بود، او براى من اين نامه را خواند» آنگاه بلاذرى متن نامه را نقل مى كند ودر پايان نامه چنين آمده است:«براى شما اميرى جز از خود و از اهل بيت رسول خدا نيست
« وكتب علی في سنة تسع» « علی در سال نهم هجرت این متن را نوشت»
📚فتوح البلدان ص72
3⃣در صلحنامه هايى كه «خالد بن وليد» براى مردم دمشق تنظيم كرده ودر آن خون ومال وكليساهاى آنان را محترم شمرده است چنين آمده است
🔷 و«كتب سنة ثلاث عشرة: در سال سيزده(هجرى) نوشته شده است»
📚الاموال ص297
❗️همگى مى دانيم كه دمشق در آخرين روزهاى حيات خليفه اوّل، توسط مسلمين فتح شد. گروهى كه مى گويند تاريخ هجرى به امر خليفه دوّم وتصويب اميرمؤمنان رسمى شده است، تاريخ آن را مربوط به سال شانزدهم يا هفدهم هجرت حدس مى زنند، در صورتى كه اين نامه كه چهار سال پيش از آن تنظيم شده به تاريخ هجرى مورّخ مى باشد.
4⃣تاريخ صلح نامه اى كه امام على به املاء پيامبر براى مسيحيان نجران نوشته است مورّخ به سال پنجم هجرى است ودر نامه چنين آمده است:
❗️«وَ أَمَرَ عَلِيّاً أَنْ يَكْتُبَ فِيهِ:أَنَّهُ كُتِبَ لِخَمْس مِنَ الْهِجْرَةِ» « به على دستور داد كه در آن بنويسد:اين صلح نامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است»
📚التراتیب الاداریه،ج1 ص181 به نقل از مشایخ سیوطی
❗️اين جمله به روشنى مى رساند كه پايه گذار تاريخ هجرى، خود پيامبر است و او است كه به على دستور داد كه ذيل نامه را با تاريخ هجرى تاريخ گذارى كند.
5⃣در آغاز صحيفه سجاديه وارد شده است: جبرئيل در ضمن تعبير خواب پيامبر چنين گفت:
« آسياى اسلام از زمان هجرت تو تا ده سال مى چرخد، آنگاه از گردش باز مى ماند، بار ديگر در رأس سال 35 از زمان هجرت، پنج سال دگر به گردش در مى آيد، آنگاه آسياب ضلالت به محور خود مى چرخد.»
📚صحیفه سجادیه ص15
📚سفینه البحار ج2 ص641
6⃣محدّثان اسلامى نقل كرده اند كه پيامبر به اُمّ سلمه گفت: فرزندم حسين در شصتمين سال از هجرت كشته مى شود.
📚مجمع الزوائد ج9 ص190
7⃣انس مى گويد: ياران پيامبر به ما خبر دادند كه آن حضرت فرمود: صد سال از هجرت من مى گذرد كه چشم هايى از شما بسته مى شود.
📚تاریخ الخمیس ج1 ص367
❗️شواهد وقرائن بر اين كه خود پيامبر، پايه گذار تاريخ هجرى بوده است، بيش از آن است كه در اين جا منعكس گردد.
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
هدایت شده از گلبرگ احکام
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
8⃣برخى از ياران رسول خدا، حوادث اسلامى را در زمان وى با هجرت آن حضرت سنجيده وبه جاى اين كه بگويند فلان حادثه در فلان سال رخ داده مى گفتند: در چندمين ماه از هجرت او رخ داد مانند تحويل قبله از مسجدالأقصى به كعبه در ماه شعبان در هفدهمين ماه از هجرت رخ داد.
📚مدرک قبل ج1 ص369
❗️روزه ماه رمضان در رأس هيجدهمين ماه از هجرت واجب شد
📚مغازی واحدی،ج2 ص531
❗️«عبداللّه بن انيس» رئيس گروه اعزامى از جانب پيامبر مى گويد:«من روز دوشنبه در پنجم محرم در پنجاه وچهارمين ماه از هجرت پيامبر از مدينه خارج شدم».
📚مغازی ج2 ص531
❗️محمّد بن سلمه، در باره غزوه «قرطا» مى گويد: در دهم محرم مدينه را ترك گفتم پس از نوزده روز غيبت در شب آخر ماه محرم در پنجاه وپنجمين ماه از هجرت پيامبر به مدينه بازگشتم.
📚تاریخ طبری ج2 ص388
🗯اين نوع تاريخ گذارى حاكى است كه مسلمانان تا سال پنجم هجرت، حوادث ورويدادها را از طريق شمارش ماه، با هجرت پيامبر مى سنجيدند تا اين كه در سال پنجم به دستور پيامبر، سال هجرى جايگزين ماه هجرى گرديد وعلى به امر پيامبر نامه مربوط به مسيحيان نجران را به سال هجرى تاريخ گذارى كرد.
9⃣ از اين گذشته محدّثان اسلامى از «زهرى» نقل مى كنند كه وقتى پيامبر وارد مدينه شد، فرمان به تعيين مبدأ تاريخ داد، و از ماه ربيع ماه ورود پیامبر تاريخ معيّن شد.
📚تاریخ یعقوبی ج2 ص135
🔟 «حاكم» از ابن عباس نقل مى كند كه تاريخ هجرى از سالى آغاز شد كه پيامبر وارد مدينه گرديد ودر آن سال عبد اللّه بن زبير متولد شد
📚مستدرک حاکم ج3 ص13-14
❗️اين نصوص حاكى از آن است كه قائد بزرگ اسلام از روز نخست، تكليف تاريخ اسلامى را روشن كرده وآغاز هجرت خود رامبدأ تاريخ قرار داده است، چيزى كه هست تا مدّتى به جاى شمارش با سال، با ماه مى شمردند وآنگاه كه سال پنجم آغاز گرديد، سال هجرى جايگزين ماه شد.
📚برگرفته از کتاب منشور جاوید،ایت الله سبحانی،ج6 ص199 به بعد
⁉️سوال
ایا عقیده به شفاعت در روز قیامت نوعی پارتی بازی نمی باشد که هر کس پارتی اش قوی تر بود نجات می یابد و شیعیان همواره به امید همین پارتی های خود به دنبال گناه می روند و می گوید روز قیامت شفاعت می شویم
🔷پاسخ:
❗️هرگاه حقيقت شفاعت اين باشد كه گنهكار در روز رستاخيز بسان اين جهان، از پيش خود وسيله اى برانگيزد، و او نيز بدون در نظر گرفتن هيچ شرطى، تحت تأثير درخواست او قرار گيرد، و در پرتو نفوذى كه در پيشگاه خداوند دارد عفو و مغفرت خدا را نسبت به چنين مجرم جلب نمايد، اين نوع شفاعت همان بيدادگرى و پارتى بازى است كه بايد دستگاه ربوبى را از اين آلودگى ها پاك و پيراسته دانست.
🔷اين همان شفاعت باطلى است كه عربهاى مشرك درباره بتها مى انديشيدند، زيرا آنها را متنفذان درگاه الهى مى دانستند و معتقد بودند كه از طريق نيايش و پرستش مى توانند رضايت آنها را جلب كنند، و آنها را تحت تاثیر ر خود قرار دهند كه در حقّ آنها شفاعت نمايند. و چنين مى گفتند:
«آنان شفيعان ما در پيشگاه خداوند هستند»
📓یونس18
و نيز مى گفتند:
«ما آنان را از اين جهت مى پرستيم كه ما را به خدا نزديك سازند».
📓 زمر3
❗️قرآن مجيد با شدّت خاصى از اين نوع شفاعت انتقاد كرده، و در ذيل آيه نخست مى فرمايد:
«بگو اى پيامبر گرامى آيا خدا را به آنچه كه در آسمانها و زمين وجود ندارد، آگاه مى سازيد؟ پيراسته است خداوند از آنچه كه براى او شريك مى پندارند».
📓یونس 18
🗯خلاصه شفاعت به اين معنى كه، كار از گنهكار شروع گردد، به خدا منتهى شود، و در شفاعت هيچ قيد و شرطى در كار نباشد، شفاعتى است باطل، كه هرگز نمى توان آن را به مقام ربوبى كه جز اراده نافذ او هيچ اراده اى حاكم و نافذ نيست، و زمام كار در دست او است، نسبت داد.
❗️اعتقاد به وجود چنين شفاعت، جز مقايسه شفاعت اخروى به شفاعت هاى دنيوى، علت ديگرى ندارد، وجريان در شفاعت هاى دنيوى از اين قرار است و فرد گنهكار به شفيعى متوسل مى شود، و او را بر مى انگيزد كه با فرمانرواى وقت، كه زمام كار در دست او است، تماس بگيرد، و روى نفوذى كه در دستگاه او دارد، وى را وادار كند كه از تقصير او درگذرد و از اجراى قانون در حقّ او صرف نظر كند.
🔴در حالى كه شفاعت در روز رستاخيز درست نقطه مقابل اين است، در اين جا فرمانرواى عادل(خداى متعال) روى مصالحى كه خود مى داند، اولياى خود را برمى انگيزد كه درباره آن گروه از گنهكاران كه شايستگى شفاعت را دارند، و ارتباط خود را با خدا قطع نكرده، و پيوند ايمانى را با اولياى خدا حفظ كرده اند، شفاعت كنند تا مشمول رحمت و مغفرت و آمرزش خداوند گردند.
❗️در اين جا ممكن است سؤال شود كه هرگاه هدف از شفاعت اين است كه افراد گنهكار مشمول رحمت حق و آمرزش او قرار گيرند چرا خود خدا مستقيماً اين كار را انجام نمى دهد؟
🗯پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا سنّت و اراده حكيمانه خداوندى، بر اين تعلق گرفته است كه نعمت هاى مادى و معنوى خود را از طريق اسباب و علل به بندگان خود برساند، مثلاً يك انسان در پرتو اشعه حيات بخش خورشيد، رشد و نمو مى كند، در حالى كه خداوند مى توانست بدون آفريدن چنين سببى، نعمت نمو و رشد در اختيار او قرار دهد. هم چنين خداوند افراد بشر را به وسيله پيامبران به تكاليف خود آشنا مى سازد، و نعمت هدايت الهى، از راه پيامبران خدا به بشر مى رسد، در صورتى كه خداوند مى توانست نعمت هدايت خود را بدون اعزام پيامبران به آنها ارزانى بدارد در حالى كه مى بينيم كه تمام اين فيوض از طريق اسباب خاص به ما مى رسد.
❗️بنابراين چون اراده حكيمانه وى بر اين تعلق گرفته است كه كليه مواهب مادى ومعنوى خود را از طريق اسبابى كه خود مى آفريند و بر مى انگيزد به بندگان خود برساند، از اين جهت تمام اين نعمت ها از طريق يك رشته نظامات مادى ومعنوى به دست بشر مى رسد، و در سراى ديگر، جريان نيز از همين قرار است، شفاعت جز مغفرت گسترده و آمرزش خداوند چيزى نيست از اين جهت هرگاه همين مغفرت به خود خدا نسبت داده شود آن را مغفرت وامرزش مى نامند، و اگر به اسباب و به علل آن كه اولياى الهى مى باشند نسبت داده شود، شفاعت مى گويند.
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ :
❗️گذشته بر اين پذيرفتن دعا و درخواست اولياى الهى در روز رستاخيز، يك نوع احترام تكريم از عزيزان درگاه خدا مى باشد، و پذيرفتن درخواست آنها معرّف موقعيت آنان است.
❗️علاوه بر اين نخستين شرط شفاعت اين است كه فرد گنهكار، پيوند خود را با خدا قطع نكند، و ارتباط ايمانى و روحى او با اولياى خدا محفوظ باشد، و در پرتو برقرار بودن ارتباط با خدا و اولياى او، مستحق مواهب بيشترى از خداوند گردد پس ديگر نمى توان نام اين تفاوت ها را پارتى بازى ناميد.
🔶هرگز نبايد شك و ترديد كنيم كه ارتباط ناقص با كامل، يا جاهل با دانشمند، يا يك كارگر ساده با استاد كار، ناخود آگاه مايه تكامل آنان مى گردد، بنابراين پيوندى كه اين دسته از گنهكاران با خدا و اولياى او دارند موجب تكامل و برترى آنان نسبت به گروههاى ديگرى مى گردد، و از اين جهت بيشتر مشمول لطف ومرحمت الهى مى شوند.
🔴تفاوت شفاعت هاى دنيوى و اخروى
1⃣ در شفاعت هاى اخروى كار در دست خدا است، وكار از او سرچشمه مى گيرد، و او است كه شفيع را بر مى انگيزد و بر اثر كمال و موقعيتى كه دارد به او حق شفاعت مى بخشد، و رحمت ومغفرت خود را از مجراى او شامل حال بندگان مى سازد، ولى در شفاعت هاى دنيوى كار كاملا بر عكس است، زيرا مجرم شفيع را بر مى انگيزد، و اگر تحريك او نبود، هرگز به فكر شفاعت نمى افتاد، اگر قرآن مجيد دستور مى دهد كه در همين دنيا گروه گنهكار حضور پيامبر برسند، و او را براى دعا و طلب آمرزش تحريك كنند، اين كار نيز مستقيماً از خود خدا شروع مى شود، زيرا او به ما فرمان مى دهد كه چنين كنيم. اگر دستور او نبود هرگز بدنبال پيامبر نمى رفتيم و اگر هم مى رفتيم، بدون فرمان او تأثيرى نداشت.
2⃣ در شفاعت هاى صحيح، شفيع تحت تأثير مقام ربوبى قرار مى گيرد، ولى در شفاعت هاى باطل صاحب قدرت تحت تأثير سخنان شفيع قرار گرفته، و خود شفيع تحت تأثير مجرم قرار مى گيرد.
3⃣شفاعت هاى دنيوى فقط تبعيض در قانون است و نفوذ شفيع، اراده قانونگذار ويا مجريان قانون را مغلوب ساخته، و سرانجام قانون تنها قدرت خود را بر افراد ضعيف وناتوان نشان مى دهد، در حالى كه در شفاعت هاى اخروى هيچ كس قدرت خود را بر خدا تحميل نمى كند، و جلو قانون را نمى گيرد بلكه شفاعت رحمت گسترده و مغفرت نامحدود خداى مهربان است كه از او سرچشمه گرفته و مى خواهد بوسيله آن افرادى را كه شايسته تطهير هستند و قابليت براى پاك شدن دارند، پاك سازد.
❗️گروهى كه از شفاعت محروم مى گردند نه از اين نظر است كه در قانون خدا تبعيض وجود دارد بلكه قابليت مغفرت و رحمت گسترده الهى را ندارند از اين نظر بايد به همان حالت باقى بمانند.
🔷به قول برخى از دانشمندان رحمت خدا بسان موجودى صندوق يك بازرگان و يا بانك نيست كه پايان بپذيرد بلكه بايد در طرف قابليت و شايستگى باشد، تا رحمت خدا به او برسد.
❗️اگر قرآن اصرار میورزد كه شفاعت اولياى خدا، مخصوص كسانى است ت كه مورد رضايت پروردگار جهان گردند چنان كه مى فرمايد:
«درباره كسانى شفاعت مى كنند كه مورد رضايت خداوند جهان باشند»
📓انبیا 28
❗️براى اين است كه او مى داند چه كسى لياقت و شايستگى فيض معنوى و رحمت گسترده او را دارد و چه كسى ندارد.
📚منشور جاوید،ج8 ص321
♻️متن شبهه با عرض پوزش از دوستان
💠 #اعمال_شرم_اور_محمد در بوسيدن فاطمه
ابو جعفر محمد ابن على ابن شهراشوب در كتاب معروف خود، مناقب آل أبی طالب در جلد 3 صفحه 114 مينويسد:
الباقر و الصادق (ع):
انه كان (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجه فاطمه و یضع وجهه بینثدیی فاطمه و یدعو لها و فی روایه: حتى یقبل عرض وجنة فاطمة أو بین ثدییها.
ترجمه :
#امام_باقر و #امام_صادق میگویند:
همانا رسول (ص) نمیخوابید تا اینکه گونهی فاطمه را میبوسید و صورتش را بین دو پستانش قرار میداد....
و نيز در كتاب كشف الغمه اربلى در جلد دوم ص 95 اورده :
__كان رسول الله (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة (ع) أو بین ثدییها.
و عن جعفر صادق (ع) كان النبی(ص) لاینام لیلة حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمة (ع)
ترجمه :
#رسول_الله نمیخوابید مگر اینکه گونهی فاطمه یا #بین_دو_پستانش را میبوسید و از جعفر صادق (ع) نقل است که رسول الله (ص) نمیخوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار
میداد.
_____كشف الغمه إربلی /جزء2/صفحة 95
اما #علامه_مجلسى ستون فكرى و نظرى شيعيان در اينباره مينويسد:
الباقر والصادق (ع):
أنه كان النبی (ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجه فاطمة یضع وجهه بین ثدیی فاطمة و یدعو لها و فی روایه حتى یقبل عرض وجنه فاطمه أو بین ثدییها
ترجمه:
#باقر_و_صادق (ع):
همانا پیامبر (ص) نمیخوابید مگر اینکه صورت فاطمه را میگرفت و صورتش را بین دو پستان فاطمه میگذاشت و در روایت دیگر اینکه یا گونه #فاطمه را و یا بین دو پستانش را میبوسید.
منبع: (بحار الانوار/ جزء 43/صفحه 42)
#مجلسى در ادامه و در صفحه 55 و 77 اين كتاب روايات ديگرى به اين مضمون اورده كه :
و عن حذیفة كان رسول الله ( ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها .
وعن جعفر بن محمد ع كان النبی لا ینام لیلته حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمه (ع)
_______بحار الانوار/جزء43/صفحة55
كان النبی ( ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها
و عن جعفر بن محمد (ع) قال:
كان رسول الله ( ص) لاینام حتى یضع وجهه الكریم بین ثدیی فاطمه (ع)
_______بحارالانوار/جزء 43صفحه 77
كه خلاصه ترجمه اين روايات به شرح زير ميباشد :
رسول الله نمیخوابید مگر اینکه گونه یا بین دو پستان فاطمه را میبوسید...
🔷پاسخ:
❗️مدتی بود که این کانال های بی دین شروع به اهانت کردن به پیامبر گرامی کرده اند و ما قصد پاسخگویی به این بی تربیتی انان را نداشته اما چون دیدیم بیش از حد در این باره طرح بحث می کنند ناگزیر دیدیم که پاسخی اجمالی به این توهین ها بدهیم
🔷ایت الله العظمی مکارم شیرازی که از بزرگان علمای شیعه در عصر حاضر می باشد در بیان عقاید شیعه چنین می اورد:
❗️« عقیده ما در باره روایات اهل بیت:
🔷«تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد .بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است»
📚اعتقاد ما،ص119
❗️حال پاسخ روایات مورد استناد:
1⃣روایت اول از کتاب مناقب ابن شهر اشوب مرسل و بدون سند است
2⃣روایت دوم از کتاب کشف الغمه نیز مرسل و ضعیف است
3⃣روایت سوم از کتاب بحار الانوار همان روایت مناقب ابن شهر اشوب است و علامه مجلسی از ان کتاب نقل می کند که گفتیم روایت مرسل و ضعیف است
4⃣روایت چهارم از کتاب بحار الانوار بدون سند و مرسل و ضعیف است
5⃣روایت پنجم نیز از کتاب بحار الانوار بدون سند و کاملا ضعیف است .
🗯این که هر روایتی در هر کتابی ذکر شده ،دلیل بر صحیح بودن آن روایت نیست. گاه هدف نویسنده نقل روایات صحیح نیست، بلکه روایات مرتبط را را جمع آوری کرده است و اهل فن باید جداسازی را انجام دهند.
⁉️سوال
همان کانال ضد دین که به حضرت زهرا و پیامبر اهانت می کنه در یکی از جدیدترین پست هاش اورده که روحانیون به دروغ به شما گفتن که عقد فاطمه و علی از جانب خدا بوده بلکه فاطمه به این ازدواج راضی نبوده و طبق روایتی که در تفسیر قمی ج2 ص336 امده حضرت زهرا نسبت به این ازدواج ناراضی بوده بعد پیامبر راضیش کرده در این باره هم توضیح بدید
🔷پاسخ:
❗️در مورد روایتی که از تفسیر قمی نقل کرده اند که حضرت زهرا راضی به ازدواج نبوده است:
1⃣باید توجه کرد که تمام انچه در تفسیر قمی است نوشته علی بن ابراهیم عالم بزرگ شیعه نیست.بلکه تنها تفسیر سوره فاتحه ،بقره و کمی از ال عمران از ایشان است و بقیه ان از شاگرد ایشان ابوالفضل العباس می باشد و روایت مورد استناد در تفسیر سوره نجم نقل شده است
📚کلیات فی علم الرجال،ایت الله سبحانی ص301
2⃣روایت مورد استناد در تفسیر قمی به صورت مرسل و بدون سند کامل نقل شده است لذا قابل قبول نمی باشد
3⃣این که عقد حضرت علی و حضرت زهرا از ناحیه خداوند صورت گرفته است به هیچ وجه قابل مناقشه نمی باشد ودر این باره روایات فراوانی از کتب شیعه و سنی صادر شده است
🔶کتب شیعه :
❗️شیخ صدوق در عیون الاخبار روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود:
« من فاطمه را به عقد علی تنها زمانی در آوردم که خداوند مرا به این کار دستور داد»
📚عیون الاخبار ج2 ص59
❗️در روایت دیگر فرمود:
« فرشته ای بر من نازل شد و گفت خداوند به تو سلام می رساند و می گوید من فاطمه را به عقد علی در آورده ام پس آن دو را به یکدیگر تزویج کن»
📚بحار الانوار ج43 ص105
📚عیون الاخبار ج2 ص27
🔷و فرمود :
« خداوند چنین می گوید که شما فرشتگان را شاهد می گیرم که من فاطمه دختر محمد را به عقد علی بن ابی طالب در اوردم»
📚امالی ص559
❗️در این مضمون روایات متعدد دیگری نیز صادر شده است
📚بحار الانوار ج43 ص92 باب 5
🗯کتب اهل سنت:
❗️طبری روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود:
« جبرییل به من اطلاع داد که خداوند فاطمه را به همسری علی در آورده است و چهل هزار فرشته را گواه این عقد ساخته است»
📚ذخائر العقبی ص32
🔶متقی هندی روایت می کند که فرمود:
« خداوند به من دستور داده است تا فاطمه را به همسری علی در اورم»
📚کنز العمال ج6 ص152
📚مجمع الزوائد ج9 ص204
📚فیض القدیر ج2 ص215
🗯در این باره روایت متعدد دیگری نیز در کتب اهل سنت نقل شده است که جهت اگاهی رجوع کنید :
📚فضائل الخمسه،محقق فیروز ابادی ج2 ص130 به بعد
⁉️سوال
در نظریه ولایت فقیه نقش مردم چیست ایا همراهی مردم سبب مشروعیت حکومت فقیه است به گونه ای که اگر مردم فقیهی را به رهبری نپذیرند حکومتش باطل است یا خیر همراهی مردم سبب مشروعیت نیست که در این فرض اگر هم مردم خواهان حکومت فقیه نباشند باز فقیه مشروعیت حکومت دارد لطفا واضح توضیح دهید
🔷پاسخ:
❗️به اعتقاد ما نظر صحيح این است که اصل تشريع حكومت و حاكميت فقيه از طرف خداوند و امام زمان است و همچنين تعيين شخص آن هم بايد به نوعى به امام زمان و اجازه آن جضرت انتساب پيدا كند امّا تحقّق و استقرار حاكميت و حكومتش بستگى به قبول و پذيرش مردم دارد.
❗️ دليل ما بر اين مدّعا اين است كه:
🔷ما بر اساس بينش اسلامى معتقديم كه علّت ايجاد همه هستى و جهان و از جمله انسان ها، خداوند است. اوست كه لباس وجود را بر اندام همه موجودات پوشانده و به آنها هستى بخشيده است و هر آن چه كه در آسمانها و زمين است همه از آن خداوند است و او مالك حقيقى همه آنهاست:
«فَاِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَاتِ وَ مَا فِى الْاَرْضِ»
📓نسائ 31
❗️پس هر آينه آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است از آن خداست.
🔷بر اساس تفكّر اسلامى، همه انسانها عبد و مملوك خدا هستند؛ ان هم مملوکیت حقیقی يعنى حقيقتاً هيچ جزء از وجود ما از آن خودمان نيست و هستى ما تماماً از اوست و هيچ چيز حتّى يك سلّول هم كه متعلّق به خودمان باشد و ما آن را بوجود آورده باشيم نداريم.
❗️از طرف ديگر، عقل هر انسانى درك مىكند كه تصّرف در ملك ديگران بدون اجازه آنان مجاز نيست و كارى ناپسند و نارواست و شاهدش هم اين است كه اگر كسى در آن چه كه متعلّق به ماست (مثل خانه و ماشين و كفش و لباس و...) بدون اجازه و رضايت ما تصّرف كند ناراحت مىشويم و فريادمان بلند مىشود و معتقديم در حقّ ما ستم شده است. اين قضاوت بر اساس همان قاعده عقلى است كه هر كسى مىفهمد كه تصّرف در ملك ديگران ناروا و ناپسند است.
❗️بنابراين، اگر از طرفى همه عالم و از جمله همه انسانها ملك حقيقى خداوند هستند و تمام هستى و ذرّات وجود آنها متعلّق به خداوند است و از خود چيزى ندارند، و از طرف ديگر هم عقل تصديق مىكند كه تصرّف در ملك ديگران كارى ناروا و ناپسند و ظالمانه است بنابر اين هيچ انسانى حقّ تصرّف، نه در خود و نه در ديگران را، بى اذن و اجازه خداوند ندارد.
🗯 و بديهى است كه لازمه حكومت، گرفتن و بستن و زندان كردن و جريمه كردن و ماليات گرفتن و كشتن و اعدام و خلاصه انواع تصرّفها و ايجاد محدوديت هاى مختلف در رفتارها و زندگى افراد و مردم جامعه است؛
❗️بنابر اين حاكم بايد براى اين تصرّفات، از مالك حقيقى انسانها كه كسى غير از خداوند نيست اجازه داشته باشد و گرنه تمامى تصرّفات او بر اساس حكم عقل، ناروا و ظالمانه و غاصبانه خواهد بود.
🗯 بر اساس ادلّهاى كه در دست داريم خداوند اين اجازه و حق را به پيامبر اسلام و امامان معصوم بعد از ايشان داده است:
❗️«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان به آنان سزاوارتر (مقدّم تر) است.»
📓احزاب6
❗️«خدا را فرمان ببريد و پيامبر و اولياي امرتان ( امامان )را اطاعت كنيد.»
📓نسائ 59
❗️همچنين بر اساس ادله اثبات ولايت فقيه، در زمان غيبت چنين حقّى به فقيه جامع الشرايط داده شده و از جانب خدا و امام زمان براى حكومت نصب شده است.
❗️ امّا دليلى در دست نداريم كه اين حق به ديگران و از جمله، به آحاد مردم و افراد يك جامعه و مسلمانان هم داده شده باشد.
🔷البتّه اين نصب، نصب عام است؛ يعنى فرد خاصّى را معيّن نكردهاند بلكه صفاتى بيان شده كه در هر فردى يافت شود او براى اين كار صلاحيت دارد. امّا چون روشن است كه يك حكومت با چند حاكم مستقل سازگار نيست و در صورت وجود چند حاكم مستقل، ديگر «يك»
حكومت نخواهيم داشت ناچار بايد يك نفر از ميان آنان انتخاب شود.
❗️امّا اين انتخاب در واقع نظير ديدن هلال ماه است كه اوّل ماه را ثابت مىكند و نظير تعيين مرجع تقليد است.
🗯 توضيح اين كه:
❗️ما به عنوان مسلمان مكلّفيم كه ماه رمضان را روزه بگيريم. امّا براى اين كه بدانيم ماه رمضان شده يا نه، بايد رؤيت هلال كنيم و ببينيم آيا هلال شب اوّل ماه در آسمان ديده مىشود. اگر هلال ماه رؤيت شد آن گاه «كشف» مىكنيم كه ماه رمضان شده و بايد روزه بگيريم. در اين جا اين گونه نيست كه ما به ماه رمضان مشروعيت بدهيم؛ يعنى ماه رمضان را ماه رمضان كنيم بلكه در خارج يا هلال شب اوّل ماه واقعاً وجود دارد يا واقعاً وجود ندارد، اگر هلال ماه وجود داشته باشد ماه رمضان هست و اگر نباشد ماه رمضان نيست. آنچه ما در اين ميان انجام مىدهيم و به عهده ما گذاشته شده تنها كشف اين مسأله است كه آيا هلال ماه وجود دارد يا نه؟
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇👇