eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.2هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️سوال در زمان کنونی فساد اخلاقی وغيراخلاقی وکشت وکشتارانسانھای بيگناہ عادی شدہ پس امام زمان اگر وجود دارد چرا بہ داد انسانھا نمی رسد؟ 🗯پاسخ: ❗️برای ظهور حضرت باید یارانی پرورش پیدا کنند و زمینه های ظهور فراهم شود، اگر یاران کارآمد تربیت نشوند و جهان آماده پذیرش امام نشود، امام عصر ظهور نمی کنند، همان طور که در طول تاریخ بروز جنگ جهانی اول و دوم باعث ظهور نشده، پس ما باید با تلاش یاران کارآمد تربیت کنیم و زمینه ها را هم فراهم کنیم تا امام زمان ظهور کنند. 🗯در کتاب راهنمای حقیقت چنین امده است: «❗️برنامه حضرت مهدي با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلي دارد و آن اين كه برنامه وي قانونگذاري نيست، بلكه يك برنامه به تمام معني اجرايي در تمام جهان است. به اين معني كه او مأموريت دارد تمام اصول تعاليم اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و دادگري و حق و حقيقت را در ميان جامعه بشري بگستراند. 🔷روشن است كه پياده شدن چنين برنامة انقلابي جهاني، كه به وسيله آن اصول عدالت و دادگري و حقّ و حقيقت در ميان همه مردم جهان گسترش يابد، به شرايط و مقدّماتي نياز دارد كه تحقق آنها جز با مرور و تكامل همه جانبه اجتماع ممكن نيست برخي از آن مقدمات عبارتند از: 1⃣آمادگي روحي: ❗️در درجه نخست بايد مردم جهان براي اجراي اين اصول، تشنه و آماده گردند و تا زماني كه در مردم جهان تقاضايي نباشد، «عرضه» هر نوع برنامه مادّي و معنوي مؤثر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگي اقتصادي حكم‌فرماست، بلكه مشابه اين نظام در عرضه برنامه‌هاي معنوي و اصول اخلاقي و مكتب‌هاي سياسي و انقلابي نيز حاكم مي‌باشد و تا در اعماق دل مردم براي اين نوع امور تقاضا و درخواستي نباشد، عرضه آن با شكست رو به رو شده و كاري از پيش نخواهد رفت. 🗯امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «روزي كه قائم آل محمّد قيام كند، خدا دست خود را بر سر بندگان مي‌گذارد، در پرتو آن خردها را جمع مي‌گرداند و شعور آنان به حد كمال مي‌رسد» 📚کافی ج1 ص25 🗯البتّه گذشت زمان و شكست قوانين مادّي و پديد آمدن بن‌بست‌هاي جهاني و كشيده شدن بشريّت بر لب پرتگاه جنگ، مردم جهان را به تنگ آورده و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت كه اصول و قوانين مادّي و سازمان‌هاي به اصطلاح بين المللي، نه تنها نمي‌توانند مشكلات زندگي را حل كنند و عدالت را در جهان حكم‌فرما سازند، بلكه همين خستگي و يأس، مردم دنيا را براي پذيرش يك انقلاب بنيادي مهيّا و آماده مي‌سازد و مي‌دانيم كه اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد تا تجربه‌هاي تلخ زندگي ثابت كند كه تمام نظامات مادّي و سازمان‌هاي بشري در اجراي اصول عدالت و احقاق حق و برقراري امنيّت و آرامش، عاجز و ناتوان مي‌باشند و سرانجام بايد بر اثر يأس و نوميدي، اين تقاضا در مردم گيتي براي تحقّق چنان آرمان الهي پديد آيد و زمينه براي عرضه يك انقلاب جهاني به وسيله يك مرد الهي و آسماني، از هر نظر مساعد گردد. 2⃣ تكامل علوم و فرهنگ‌هاي انساني: 🗯از سوي ديگر براي برقرار ساختن يك حكومت جهاني بر اساس عدل و داد، نياز فراوان به پيشرفت علوم و دانش‌ها و فرهنگ‌هاي اجتماعي و مردمي است كه آن نيز بدون پيشرفت فكري و گذشت زمان، ممكن و ميسّر نمي‌گردد. ❗️برقراري حكومت جهاني كه در پرتو آن، در سراسر جهان عدل و داد و قانون حكومت كند و همه مردم جهان از كليه مزاياي فردي و اجتماعي اسلامي بهره‌مند گردند بدون وجود يك فرهنگ پيشرفته در كليّه شؤون بشري امكان پذير نيست و هرگز بدون يك فرهنگ كامل، جامه عمل به خود نمي‌پوشد. اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد. 3⃣تكامل وسايل ارتباط جمعي: ❗️ از طرفی چنين حكومتي به وجود وسايل كامل ارتباط جمعي نياز دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احكام و اصول انساني را از طرق مختلف در مدّت كوتاهي به مردم جهان اعلام كند. اين امر نيز بدون تكامل صنايع انساني و گذشت زمان محقق نمي‌شود. 4⃣پرورش نيروي انساني: ❗️از همه اينها گذشته ، پيشبرد چنين هدفي و پي‌ريزي چنان انقلابي، به يك نيروي فعّال و سازنده انساني نياز دارد كه در واقع ارتش انقلاب جهاني را تشكيل مي‌دهد. تشكيل چنين ارتشي و به وجود آمدن چنين افراد پاكباخته و فداكاري، كه در راه هدف و حقيقت از همه چيز بگذرند، به گذشت زمان نياز دارد. 🗯اگر در برخي از روايات مي‌خوانيم كه فلسفة طولاني شدن غيبت امام زمان، همان امتحان و آزمايش مردم است، ممكن است ناظر به همين نكته باشد زيرا امتحان و آزمايش در منطق اسـلام به معني آزمـون‌هاي معمولي و كشف امور پنهاني نيست; بلكه مقصود از آن پرورش روحيّات پاك و پديد آوردن حداكثر ورزيدگي در افراد مي‌باشد. 🗯مجموع اين جهات چهارگانه نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه‌اي بگذرد و جهان از بسياري جهات پيش برود; و آمادگي روحي و فكري براي پذيرش حكومت جهاني بر اساس حقّ و عدالت در مردم پديد آيد; آنگاه اين برنامه با وسايل
و امكانات خاصّي در سطح جهاني وسيله حضرت مهدی پياده گردد و اين است گوشه‌اي از فلسفة غيبت طولاني امام. 🗯مجموع این جهات چهار گانه را می توان در امور زیر خلاصه کرد: 1⃣: تکامل روحی2⃣تکامل فرهنگی3⃣تکامل وسائل ارتباط جمعی4⃣تشکیل یک ارتش انقلاب جهانی از یک جمعیت پاکباخته وفداکار 📚راهنمای حقیقت،علامه سبحانی،ص483 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال برخی از کانال های ضد دین این اشکال را مطرح می کنند که در سوره نساء آیه 3 مى خوانیم «فان خفتم الاّ تعدلوا فواحدة» (اگر مى ترسید عدالت را ]درباره همسران متعدد رعایت نکنید تنها به یک همسر قناعت نمائید همچنین در آیه 129 همین سوره مى خوانیم «ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم» (و هرگز نمى توانید در میان زنان، عدالت کنید، هرچند کوشش نمائید . از نظر قرآن عدالت برقرار کردن بین همسران متعدد ممکن نیست اما باز هم خداوند این مساله را اجازه داده است 🗯پاسخ: ❗️نخست باید روشن شود که منظور از عدالت در مورد همسران متعدّد چیست؟ ⁉️آیا این عدالت مربوط به امور زندگى از قبیل هم خوابگى و وسایل زندگى و رفاه و آسایش است یا منظور عدالت در حریم قلب و عواطف انسانى نیز هست؟ 🗯شک نیست که «عدالت» در محبت هاى قلبى خارج از قدرت انسان است چه کسى مى تواند محبّت خود را که عواملش در بیرون وجود اوست از هر نظر تحت کنترل درآورد؟ 🔷به همین دلیل رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه 129 سوره نسائ مى فرماید: « شما هر قدر کوشش کنید نمى توانید در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازید.» ❗️بنابراین محبّت هاى درونى مادامى که موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبه هاى عملى نشود ممنوع نیست، آنچه مرد موظّف به آن است رعایت عدالت در جنبه هاى عملى و خارجى است. 🗯از این بیان روشن مى شود: کسانى که خواسته اند از ضمیمه کردن آیه «وان خفتم الا تعدلوا فواحدة» به آیه «ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم» ❗️ چنین نتیجه بگیرند که تعدّد زوجات در اسلام مطلقاً ممنوع است زیرا در آیه نخست آن را مشروط به عدالت کرده، و در آیه دوم عدالت را براى مردان در این مورد امرى محال دانسته است، سخت در اشتباهند. 🗯زیرا همانطور که اشاره شد عدالتى که مراعات آن از قدرت انسان بیرون است عدالت در تمایلات قلبى است، و این از شرائط تعدّد زوجات نیست و آنچه از شرائط است عدالت در جنبه هاى عملى است. ❗️گواه بر این موضوع ذیل آیه 129 سوره نسائ مى باشد آنجا که مى گوید: ❗ «اکنون که نمى توانید مساوات کامل در محبّت میان همسران خود رعایت کنید لااقلّ تمام تمایل قلبى خود را متوجّه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلاتکلیف درآورید». 🗯نتیجه اینکه کسانى که قسمتى از این آیه را گرفته و قسمت دیگر را فراموش کرده اند گرفتار چنان اشتباهى در مسئله تعدّد زوجات شده اند که براى هر محقّقى جاى تعجّب است. ❗️اتفاقاً از روایات اسلامى برمى آید که نخستین کسى که این ایراد را مطرح کرد ابن ابى العوجاء از مادیین معاصر امام صادق بود که این ایراد را با هشام بن حکم دانشمند مجاهد اسلامى در میان گذاشت، او که جوابى براى این سؤال نیافته بود از شهر خود که ظاهراً کوفه بود بسوى مدینه (براى یافتن پاسخ همین سؤال) حرکت کرد، و به خدمت امام صادق رسید، امام صادق از آمدن او در غیر وقت حج و عمره به مدینه تعجب کرد، ولى او عرض کرد که چنین سؤالى پیش آمده است 🗯 امام در پاسخ فرمود: ❗️«منظور از عدالت در آیه سوم سوره نساء عدالت در نفقه (و رعایت حقوق همسرى و طرز رفتار و کردار) است و اما منظور از عدالت در آیه 129 که امرى محال شمرده شده، عدالت در تمایلات قلبى است (بنابراین تعدد زوجات با حفظ شرائط اسلامى نه ممنوع است و نه محال) هنگامى که هشام از سفر، بازگشت، و این پاسخ را در اختیار ابن ابى العوجاء گذاشت، او سوگند یاد کرد که این پاسخ از خود تو نیست» 📚تفسیر برهان ج1 ص420 🗯معلوم است که اگر کلمه عدالت را در دو آیه به دو معنى تفسیر مى کنیم به خاطر قرینه روشنى است که در هر دو آیه وجود دارد، زیرا در ذیل آیه مورد بحث، صریحاً مى گوید: تمام تمایل قلبى خود را متوجه به یک همسر نکنید، و به این ترتیب انتخاب دو همسر مجاز شمرده شده منتها به شرط این که عملاً درباره یکى از آن دو ظلم نشود اگر چه از نظر تمایل قلبى نسبت به آنها تفاوت داشته باشد، و در آغاز آیه 3 سوره نسائ صریحاً اجازه تعدد را نیز داده است» 📚تفسیر نمونه،ج4 ص155 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال اشکال دیگری از این کانال های ملحد باز نشر میشود که ما چگونه به خدایی ایمان اوریم که با حواس وعلوم تجربی نمی توانیم درکش کنیم و او را نمیبینیم 🗯پاسخ: 🔴توجه به چند نکته لازم است: 1⃣نخست ما از این افراد سوال می کنیم که ایا قلمرو و منطقه فعالیت و نفوذ علوم طبیعی حدی دارد یا خیر؟ 🗯واضح است که جواب مثبت است زیرا قلمرو علوم طبیعی همان موجودات محدود مادی طبیعی است و بس ⁉️بنا براین چگونه میشود چیزی را که غیر محدود است با ابزار طبیعی درک نمود 🗯اساسا خدا از قلمرو علوم طبیعی خارج است و چیزی که از طبیعت خارج باشد نباید انتظار داشت که با اسباب طبیعی درک شود .نهایت حقی را که می توان برای یک عالم طبیعی قائل شد این است که او می تواند بگوید من نسبت بماورائ طبیعت سکوت می کنم چون از حدود مطالعه و ابزار کارم خارج است نه اینکه انکار کند. 🔷اساس عقاید خدا پرستان جهان بر این است که خدا از ماده و عوارض ماده به کلی منزه است و با هیچ یک از ابزار مادی درک نمی شود. 2⃣ما حتی اشیائ مادی داریم که قابل ادراک با حواس پنجگانه نمی باشد مانند: 🔷1 - در فیزیک می گویند که اصول رنگها هفت رنگ بیشتر نمی باشد که نخستین انها رنگ سرخ و اخرین انها بنفش است ولی در ماورائ انها هزار ها رنگ قرار دارد که برای ما قابل درک نیست و حدس می زنند که بعضی از حیوانات ممکن است بعضی از انها را ببینند 🔷2- امواج صوت فقط در فاصله 16 مرتبه در ثانیه تا20000 مرتبه در ثانیه برای ما قابل درک است و بیشتر یا کمتر از آن هر چه است برای ما قابل درک نیست 🔷3- انچه را ما از امواج ارتعاشات نور درک می کنیم در هر ثانیه از 458 هزار میلیارد تا727 هزار میلیارد است و بیشتر و کمتر از آن هر چه در فضا از امواج و ارتعاشات موجود است برای ما قابل رویت نیست 🔷4- همه می دانیم که جانداران ذره بینی مانند ویروسها و باکتری ها تعدادشان به مراتب از انسان بیشتر است و با چشم غیر مسلح قابل درک نیستند و چه بسا جانداران کوچکتری هم باشند که علم هنوز به وجود انها پی نبرده اند 🔷5- یک اتم با آن ساختمان مخصوص و گردش اکترون ها بر گرد پروتن ها با آن نیروی عظیم برای هیچ حسی قابل دیدن و درک نیست با انکه همه اجسام و موجودات جهان طبیعت از اتم تشکیل یافته است 🔷6- از جمله چیزهایی که محسوس نیستند و در عین حال حقیقت آن بر هیچ دانشمندی مخفی نمانده است حرکات مختلفی است که کره زمین دارد از جمله همان جزر و مدی است که بر قشر زمین وارد میشود و در اثر ان روزی دو بار طبقه رویین زمین در زیر پای ما به اندازه 30 سانتی متر بالا می اید و هیچ نشانه و علامتی نیست تا ما را به وجود این حرکت راهنمایی کند ❗️بنابراین هر گز نمی توان محسوس نبودن چیزی را دلیل بر نبودن آن گرفت و چه بسیارند امور غیر محسوس که دنیا را پر کرده و حواس ما از درک انها عاجز است 🗯چنانکه قبل از کشف اتم یا موجودات ذره بینی کسی حق نداشت آنها را انکار کند و چه بسا ممکن است موجودات فراوان دیگری از نظر ما پنهان باشد و تاکنون علم به کشف انها موفق نگشته باشند و هیچگاه عقل و وجدان به ما اجازه نمی دهد درباره انها نفیا و اثباتا نظر بدهیم . 3⃣جدای از این موارد حقائق دیگری را نیز ما از غیر راه حواس ظاهری درک می کنیم و اعتقاد یقینی به آن داریم با این که قابل درک حسی نیستند مانند حالت ترس و امید ،محبت و دشمنی،ومانند اینها که قابل درک با ادراک حسی نیستند در حالی که وجدان ما می گوید وجود دارند ❗️خلاصه انکه قلمرو حواس و ابزار طبیعی محدود است و نمی شود عالم را محدود به آن بدانیم 📚منابع: 1⃣افریدگار جهان،ایت الله مکارم،ص248 2⃣الالهیات،علامه سبحانی،ج1 ص95 3⃣تلخیص بدایه المعارف،ایت الله خرازی،ص57 4⃣آموزش عقاید،ایت الله مصباح ص105 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال چرا برای خداوند از ضمایر مذکر که برای مردان است استفاده شده است ایا این بدان معنا نیست که اسلام برای مردان ارزش بیشتری نسبت به زنان قائل است 🗯پاسخ: ❗️ما در لغت و زبان عربی مذکر و مؤنث حقیقی و مذکر و مؤنث مجازی داریم. 🗯مذکر و مؤنث حقیقی عبارت از همان جنس نر و ماده انسان و حیوان است. اما گاهی بعضی از موجودات دیگر چون لفظ آنها مؤنث یا مذکر است ضمایر مؤنث و مذکر به آنان بر می گردد. 🔷خداوند جنس ندارد لذا نه مذکر است و نه مونث و نه چیزی دیگر شبیه این موارد چنان که فرمود: « چیزی شبیه او نیست» 📓شوری11 🗯اما از انجا که قرآن مجید به زبان عربی نازل شده است می بایستی قواعد زبان عرب در آن رعایت گردد.در زبان عرب نام های خداوند مانند الله،الرحمان،رب،و ...مذکر لفظی و مجازی هستند یعنی در لفظ انها علامت تانیث نمیباشد ❗️از انجایی که طبق قواعد ادبیات باید صفت با موصوف و ضمیر با مرجع ضمیر مطابقت نماید 🗯از این رو صفاتی که در قرآن برای خداوند اورده شده است یا ضمائری که به اسامی و اوصاف او ارجاع داده شده مذکر است 🗯بنا براین لفظ جلاله الله و یا رحمان و ...مذکر حقیقی نیستند زیرا مذکر حقیقی آن است که در برابر آن جنس ماده وجود داشته باشد چنین چیزی درباره خداوند وجود ندارد.این الفاظ مذکر مجازی هستند .وطبق قواعد ادبیات عرب اوصاف و ضمائر آن باید مذکر باشند. ❗️این مطابقت به هیچ وجه بدین معنا نیست که خداوند مذکر می باشد و دارای جنس است یا جنس مذکر بر مونث ارجحیت دارد بلکه تنها تبعیت کردن از ادبیات عرب می باشد که چنین اقتضایی را دارد. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا در تورات و انجیل بشارت به ظهور پیامبر اسلام امده است یا خیر 🗯پاسخ: ❗️در سوره اعراف آیه 157 می خوانیم: « انها که از فرستاده خدا پیامبر امی پیروی می کنند کسی که صفاتش را در تورات و انجیل مشاهده می کنند» ❗️ومی فرماید: « کسانی که کتاب اسمانی به انها داده شده است بخوبی پیامبر را می شناسند همان گونه که فرزندان خود را می شناسند» 📓بقره146 ❗️گرچه شواهد قطعی تاریخی و همچنین محتویات کتب مقدسه یهود و نصاری نشان که اینها کتابهای آسمانی نازل شده بر موسی و عیسی نیستند و دست تحریف به سوی آنها دراز شده است بلکه بعضی از میان رفته اند و آنچه امروز به نام کتب مقدسه در میان آنها است مخلوطی است از زائیده های افکار بشری و قسمتی از تعلیماتی که بر موسی و عیسی نازل گردیده و در دست شاگردان بوده است . 📚برای آگاهی بیشتر بر مدارک این سخن به کتاب رهبر سعادت یا دین محمد و کتاب قرآن و آخرین پیامبر مراجعه فرمائید 🗯بنابراین اگر جمله هائی که صراحت کامل درباره بشارت ظهور پیامبر اسلام داشته باشد در آنها دیده نشود جای تعجب نخواهد بود. 🗯ولی با این حال در همین کتب تحریف یافته عباراتی دیده می شود که اشاره قابل ملاحظه ای به ظهور این پیامبر بزرگ دارد که جمعی از دانشمندان ما آنها را در کتابها یا مقاله هائی که در این موضوع نگاشته اند جمع آوری نموده، و چون ذکر آنهمه بشارات و بحث و گفتگو پیرامون دلالت آنها بطول می انجامد ما تنها به چند قسمت به عنوان نمونه اشاره می کنیم. 1⃣ در تورات سفر تکوین فصل 17 شماره 17 تا 20 چنین می خوانیم: «و ابراهیم به خدا گفت که ای کاش اسماعیل در حضور تو زندگی نماید... و در حق اسماعیل (دعای) ترا شنیدم اینک به او برکت دادم و او را بارور گردانیده به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمی خواهم نمود» 2⃣ در سفر پیدایش باب 49 شماره 10 می خوانیم: «عصای سلطنت از یهودا و فرمانفرمائی از پیش پایش نهضت خواهد نمود تا وقتی که «شیلوه» بیاید که به او امتها جمع خواهد شد.» ❗️قابل توجه اینکه یکی از معانی شیلوه -طبق تصریح مسترها کس در کتاب قاموس مقدس فرستادن می باشد و با کلمه رسول یا رسول الله موافق است. 3⃣در انجیل یوحنا باب 14 شماره 15 و 16 چنین می خوانیم: «اگر شما مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست و او تسلی دهنده دیگر به شما خواهد داد که تا به ابد با شما خواهد ماند» 4⃣و در همان انجیل یوحنا باب 15 شماره 26 می خوانیم: «و چون آن تسلی دهنده بیاید که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد یعنی روح راستی که از طرف پدر می آید او درباره من شهادت خواهد داد.» 5⃣و نیز در همان انجیل یوحنا باب 16 شماره 7 به بعد می خوانیم: «لیکن به شما راست می گویم که شما را مفید است که من بروم که اگر من نروم آن تسلی دهنده به نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد... اما چون او یعنی روح راستی بیاید او شما را به تمامی راستی ارشاد خواهد نمود، زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت بلکه هر آنچه می شنود خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد.» ❗️نکته شایان توجه اینکه: 🗯در اناجیل فارسی در جمله های بالا که از انجیل یوحنا است کلمه «تسلی دهنده» آمده، ولی در انجیل عربی چاپ لندن مطبعه ویلیام وطس - سال 1857) به جای آن «فارقلیطا »ذکر شده است. 📚تفسیر نمونه،ج6 ص403 🗯در کتاب التحقیق چنین امده است: « اصل این کلمه ( فارقلیط) در یونانی پرکلیت( به کسر پ) تحریف شده که معنای آن احمد و پسندیده است سپس به کلمه پرکلیت ( به فتح پ) تحریف شده که معنای تسلی دهنده می باشد» 📚التحقیق ج2 ص305 ❗️در تعبیرات خود انجیل جمله هایی وجود دارد که نشان می دهد این کلمه به هر تعبیری که باشد سخن از پیامبری می گوید که ظاهر می شود و ایینش جاودان است . 🗯جمله: « من از پدر خواهم خواست او تسلی دهنده دیگر به شما خواهد داد که تا ابد با شما خواهد ماند» 📚انجیل یوحنا باب 14 جمله16 🔷دلیل روشنی است که منظور از تسلی دهنده دیگر پیامبری است که ایینش ابدی و جاودانی است 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇👇
🔴ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯شاهد زنده دیگر: ❗️فخر الاسلام مؤلف کتاب انیس الاعلام که خود یکی از کشیشان بنام مسیحی بوده، و تحصیلات خود را نزد کشیشان مسیحی به پایان رسانیده است و به مقام ارجمندی از نظر آنان نائل آمده در مقدمه این کتاب ماجرای عجیب اسلام آوردن خود را چنین شرح می دهد: 🗯بعد از تجسس بسیار و زحمات فوق العاده و گردش در شهرها خدمت کشیش والا مقامی رسیدم، که از نظر زهد و تقوا ممتاز بود، فرقه کاتولیک از سلاطین و غیره سؤالات دینی خود را به او مراجعه می کردند، من نزد او مدتی مذاهب مختلفه نصارا را فرا می گرفتم، او شاگردان فراوانی داشت، ولی در میان همه به من علاقه خاصی داشت . ❗️کلیدهای منزل ... همه در دست من بود فقط کلید یکی از صندوقخانه ها را پیش خود نگاه داشته بود ... 🗯در این بین روزی کشیش مزبور را عارضه ای رخ داد به من گفت به شاگردها بگو حال تدریس ندارم . وقتی نزد شاگردان آمدم دیدم مشغول بحثند، این بحث منجر به معنی لفظ فارقلیطا در سریانی و پریکلتوس به زبان یونانی ... جدال آنها به طول انجامید، هر کسی رایی داشت ... ❗️پس از بازگشت، استاد پرسید: امروز چه مباحثه کردید؟من اختلاف آنها را در لفظ« فارقلیطا » از برای او تقریر کردم ...گفت : تو کدامیک از اقوال را انتخاب کرده ای ؟ 🗯گفتم مختار فلان مفسر را اختیار کرده ام . 🗯کشیش گفت : تقصیر نکرده ای، و لکن حق و واقع خلاف همه این اقوال است، زیرا حقیقت این را نمی دانند مگر راسخان فی العلم، از آنها هم تعداد کمی با آن حقیقت آشنا هستند، من اصرار کردم که معنی آن را برایم بگوئید، وی سخت گریست و گفت : 🗯هیچ چیز را از تو مضایقه نمی کنم ... در فرا گرفتن معنی اسم اثر بزرگی است، ولی به مجرد انتشار، من و تو را خواهند کشت . چنانچه عهد کنی به کسی نگوئی این معنی را اظهار می کنم ... من به تمام مقدسات قسم خوردم که نام او را فاش نکنم، 🗯پس گفت : این اسم از اسماء پیامبر مسلمین است و به معنی (احمد)و (محمد)است . ❗️پس از آن کلید آن اطاق کوچک را به من داد و گفت : در فلان صندوق را باز کن و فلان و فلان کتاب را بیاور، کتابها را نزد او آوردم، این دو کتاب به خط یونانی و سریانی پیش از ظهور پیامبر اسلام بر پوست نوشته شده بود 🗯در هر دو کتاب لفظ« فارقلیطا»را به معنی، احمد و محمد، ترجمه نموده بودند سپس استاد اضافه کرد: ❗️ علماء نصارا قبل از ظهور او اختلافی نداشتند که «فارقلیط»ابه معنی احمد و محمد است، ولی بعد از ظهور محمد برای بقای ریاست خود و استفاده مادی، آن را تاویل کردند و معنی دیگر برای آن اختراع نمودند و آن معنی قطعا منظور صاحب انجیل نبوده است . 🗯سؤال کردم درباره دین نصارا چه می گوئی ؟ گفت با آمدن دین اسلام منسوخ است، این لفظ را سه بار تکرار نمود پس گفتم : ⁉️در این زمان طریقه نجات و صراط مستقیم ... کدام است ؟ گفت : منحصر است در متابعت محمد ❗️اگر آخرت و نجات می خواهی البته باید دین حق را قبول نمائی ... و من همیشه تو را دعا می کنم، به شرط اینکه در روز قیامت شاهد باشی که در باطن مسلمان و از تابعان حضرت محمد هستم، ... هیچ شکی نیست که امروز بر روی زمین دین اسلام دین خداست ... 📚اقتباس با کمی اختصار از (هدایت دوم) مقدمه کتاب (انیس الاعلام) 🗯چنانکه ملاحظه می کنید طبق این سند علمای اهل کتاب پس از ظهور پیامبر اسلام به خاطر منافع شخصی خود، نام و نشانه های او را طور دیگری تفسیر و توجیه کردند. 📚تفسیر نمونه ج1 ص211 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال بین مردم مرسوم است که در مورد بعضی ایام می گویند آن روز روزی نحس است از نظر اسلام ایا چنین مطلبی صحیح است که برخی روزها نحس و برخی سعد هستند یا خیر 🗯پاسخ: ❗️در تفسیر شریف نمونه چنین آمده است: 🔴البته این از نظر عقل محال نیست که اجزاء زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضى داراى ویژگیهاى نحوست، و بعضى ویژگیهاى ضد آن، هر چند از نظر استدلال عقلى راهى براى اثبات یا نفى چنین مطلبى در اختیار نداریم، همین اندازه مى گوئیم ممکن است ولى از نظر عقل ثابت نیست. 🗯بنابراین اگر دلائل شرعى از طریق وحى که افقهاى وسیعترى را روشن مى سازد بر این معنى در دست داشته باشیم قبول آن نه تنها بى مانع بلکه لازم است. ❗️در آیات قرآن تنها در دو مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است: 🔷یکى در آیه 19 سوره قمر و دیگرى در آیه 16 سوره فصلت که درباره ماجراى قوم عاد سخن مى گوید در آنجا مى خوانیم: 🔷«مانند بادى سخت و سرد در روزهاى شومى بر آنها مسلط ساختیم» 📓فصلت16 ❗️و در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضى از آیات قرآن دیده مى شود، چنانکه درباره شب قدر مى فرماید : «ما قرآن را در شبى پر برکت نازل کردیم» 📓دخان 3 ❗️ در روایات اسلامى به احادیث زیادى در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد مى کنیم که هرچند بسیارى از آنها روایات ضعیف است و یا احیانا آمیخته با بعضى روایات مجعول و خرافات مى باشد، ولى همه آنها چنین نیست، بلکه روایات معتبر و قابل قبولى در میان آنها بدون شک وجود دارد، چنانکه مفسران نیز در تفسیر آیات فوق بر این معنى صحه نهاده اند. 🗯محدث بزرگ مرحوم علامه مجلسى نیز روایات فراوانى در «بحارالانوار» در این زمینه آورده است 📚بحار الانوار ج59 ص1 تا91 ❗️آنچه به طور فشرده و خلاصه در اینجا مى توان گفت چند مطلب است: 1⃣ در روایات متعددى سعد و نحس ایام در ارتباط با حوادثى که در آن واقع شده است تفسیر شده، فى المثل در روایتى از امیرمؤمنان على مى خوانیم شخصى از امام درخواست کرد تا درباره روز «چهارشنبه» و فال بدى که به آن مى زنند و سنگینى آن، بیانى فرماید که منظور کدام چهارشنبه است؟ فرمود: 🔷«منظور چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد، و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت... و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد» 📚نور الثقلین،ج5 ص183 ❗️لذا بسیارى از مفسران به پیروى بسیارى از روایات آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس مى دانند، و از آن تعبیر به «اربعاء لاتدور» مى کنند (یعنى چهارشنبه اى که تکرار نمى شود) ❗️در بعضى دیگر از روایات مى خوانیم که روز اول ماه روز سعد و مبارکى است چرا که آدم در آن آفریده شد، همچنین روز 26، چرا که خداوند دریا را براى موسى (علیه السلام) شکافت 📚همان مدرک ص105 ❗️یا این که روز سوم ماه روز نحسى است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند، و لباس بهشتى از تن آنها کنده شد 📚همان مدرک ص58 ❗️یا این که روز هفتم ماه روز مبارکى است، چرا که نوح سوار بر کشتى شد (و از غرقاب نجات یافت) 📚همان مدرک ص61 ❗️یا اینکه در مورد نوروز در حدیثى از امام صادق مى خوانیم که فرمود: 🔷«روز مبارکى است که کشتى نوح بر جودى قرار گرفت، و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد، و روزى است که على بر دوش پیامبر رفت بتهاى کعبه را شکست، و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود... 📚بحار الانوار ج59 ص92 ❗️این گونه تعبیرات، در روایات فراوان است که سعد و نحس ایام را با بعضى از حوادث مطلوب، یا نامطلوب پیوند مى دهد، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنى امیه به گمان پیروزى بر اهل بیت آن را روز مسعودى مى شمردند، و در روایات شدیداً از تبرک به آن روز نهى شده، و حتى دستور داده اند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن نکنند، بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده، و عملا از برنامه بنى امیه فاصله بگیرند. 🗯 مجموع این روایات سبب شده که بعضى مسأله سعد و نحس ایام را چنین تفسیر کنند که مقصود اسلام توجه دادن مسلمین به این حوادث است، تا از نظر عمل خود را بر حوادث تاریخى سازنده تطبیق دهند، و از حوادث مخرب و روش بنیان گذاران آنها فاصله گیرند. ❗️این تفسیر ممکن است در مورد قسمتى از این روایات صادق باشد ولى در مورد همه آنها مسلماً صادق نیست، چرا که از بعضى از آنها استفاده مى شود تأثیر مرموزى در بعضى ایام احیاناً وجود دارد که ما از آن آگاهى نداریم. 2⃣این نکته نیز قابل دقت است که بعضى در مسأله سعد و نحس ایام به اندازه اى راه افراط را پوئیده اند که به هر کارى مى خواهند دست بزنند قبلا به سراغ سعد و نحس ایام مى روند، و عملاً از بسیارى فعالیتها باز مى مانند، و فرصتهاى طلائى را از دست مى دهند. ❗️یا این که بجاى بررسى عوامل شکست و پیروزى خود و دیگران و استفاده از این تجربیات گرانبها در زندگى، گناه همه شکست ها را به گردن شومى ایام مى اندازند، هما
نگونه که رمز پیروزى ها را در نیکى ایام جستجو مى کنند 🗯این یکنوع فرار از حقیقت، و افراط در مسأله، و توضیح خرافى حوادث زندگى است که باید از آن به شدت پرهیز کرد، و در این مسائل نه گوش به شایعات میان مردم داد، نه سخن منجمان، و نه گفته فال گیران، اگر چیزى در حدیث معتبر در این زمینه ثابت شود باید پذیرفت، وگرنه بى اعتنا به گفته این و آن باید خط زندگى را ادامه داد، و با تلاش و سعى و کوشش به پیش محکم گام برداشت، و از توکل بر خدا یارى جست و از لطف او استعانت خواست. 3⃣ مسأله توجه به سعد و نحس ایام علاوه بر اینکه غالباً انسان را به یک سلسله حوادث تاریخى آموزنده رهنمون مى شود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاک پروردگار، و لذا در روایات متعددى مى خوانیم: « در روزهائى که نام نحس بر آن گذارده شده مى توانید با دادن صدقه، و یا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضى از آیات قرآن، و توکل بر ذات پاک او، به دنبال کارها بروید و پیروز و موفق باشید.» ❗️از جمله در حدیثى مى خوانیم که یکى از دوستان امام حسن عسکرى روز سه شنبه خدمتش رسید، امام فرمود: دیروز تو را ندیدم، عرض کرد: دوشنبه بود، و من در این روز حرکت را ناخوش داشتم فرمود: 🗯 «کسى که دوست دارد از شر روز دوشنبه در امان بماند در اولین رکعت نماز صبح سوره هل اتى بخواند، سپس امام این آیه از سوره هل اتى را (که تناسب با رفع شر دارد) تلاوت فرمود: فوقاهم الله شر ذلک الیوم... «خداوند نیکان را از شر روز رستاخیز نگاه مى دارد او به آنها خرمى و طراوت ظاهر و خوشحالى درون عطا مى کند» 📚بحار ج59 ص39 ❗️در حدیث دیگر مى خوانیم که یکى از یاران امام ششم از آن حضرت پرسید: آیا در هیچ روزى از روزهاى مکروه چهارشنبه و غیر آن سفر کردن مناسب است؟ امام در پاسخ فرمود: «سفرت را با صدقه آغاز کن و آیة الکرسى را به هنگامى که مى خواهى حرکت کنى تلاوت کن» (و هر کجا مى خواهى برو)» 📚همان ص28 ❗️در حدیث دیگرى نیز آمده است که یکى از یاران امام دهم على بن محمّد الهادى مى گوید: خدمت حضرت رسیدم در حالى که در مسیر راه انگشتم مجروح شده بود، و سوارى از کنارم گذشت و به شانه من صدمه زد، و در وسط جمعیت گرفتار شدم و لباسم را پاره کردند، گفتم: خدا مرا از شر تو اى روز حفظ کند، عجب روز شومى هستى! امام فرمود: «با ما ارتباط دارى و چنین مى گوئى؟! و روز را که گناهى ندارد گناهکار مى شمرى؟ آن مرد عرض مى کند از شنیدن این سخن به هوش آمدم و به خطاى خود پى بردم، عرض کردم اى مولاى من، من استغفار مى کنم، و از خدا آمرزش مى طلبم، امام افزود: «روزها چه گناهى دارد که شما آنها را شوم مى شمرید هنگامى که کیفر اعمال شما در این روزها دامانتان را مى گیرد» راوى مى گوید: «عرض کردم من براى همیشه از خدا استغفار مى کنم و این توبه من است اى پسر رسول خدا». امام فرمود: «این براى تو فایده اى ندارد، خداوند شما را مجازات مى کند به مذمت کردن چیزى که نکوهش ندارد، آیا تو نمى دانى که خداوند ثواب و عقاب مى دهد، و جزاى اعمال را در این سرا و سراى دیگر خواهد داد، سپس افزود: دیگر این عمل را تکرار مکن و براى روزها در برابر حکم خداوند کار و تأثیرى قرار مده» 📚بحار ج59 ص2 ❗️این حدیث پرمعنى اشاره به این است که اگر روزها هم تأثیرى داشته باشد به فرمان خدا است، هرگز نباید براى آنها تأثیر مستقلى قائل شد، و از لطف خداوند خود را بى نیاز دانست، و آنگهى نباید حوادثى را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان است به تأثیر ایام ارتباط داد، و خود را تبرئه کرد. و شاید این بیان بهترین راه براى جمع میان اخبار مختلف در این باب است (دقت کنید) 📚تفسیر نمونه ج23 ص41 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا راست است که در زمان بنی امیه حضرت علی را بر روی منابر لعنت می کردن و معاویه موسس این کار بود 🗯پاسخ: ❗️سیوطی در این باره می نویسد: 🗯« در زمان بنی امیه بر اساس سنتی که معاویه بنا نهاد بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر،علی بن ابی طالب مورد لعن قرار می گرفت» 📚النصائح الکافیه،ص105 ❗️این مساله به قدری گسترش یافته بود که زمانی که عمر بن عبدالعزیر پس از سال ها لعن حضرت علی را ممنوع کرد جامعه این اقدام او را خلاف سنت اعلام کردند چنان که امده است: 🗯« هنگامی که عمر بن عبدالعزیز در خطبه نماز جمعه به امیر مومنان سب و دشنام نداد و این کار را ممنوع اعلام داشت صدای فریاد مردم در فضای مسجد پیچید که چرا سنت پیامبر را ترک کردی ؟» 📚همان منبع،ص72 📚العتب الجمیل،ص74 🗯مسلم نیشابوری نقل می کند : « معاویه سعد را امر کرد و به او گفت چه چیز تو را از سب و دشنام به ابوتراب( علی) باز می دارد...» 📚صحیح مسلم،ج4 ص1871 📚سنن ترمذی،ج5 ص3724 🗯ابن ابی شیبه استاد بخاری نقل می کند: « سعد بن ابی وقاص گوید در یکی از سفرهای حج نزد معاویه رفتم و معاویه به آن حضرت دشنام داد» 📚المصنف ج6 ص366 🗯طبری می نویسد: ❗️هنگامی که معاویه مغیره را والی کوفه قرار داد به او چند توصیه کرد از جمله: « از فحش و ناسزا به علی کوتاهی مکن» 📚تاریخ طبری ج3 ص218 🗯ونقل می کنند: « هرگاه فردی از بنی امیه از جای خود بر می خاست علی را لعن می کرد» 📚حلیه الاولیائ،ج5 ص322 📚تاریخ مدینه دمشق،ج50 ص96 ❗️ابن سعد در الطبقات می اورد: « حاکمان بنی امیه تا پیش از زمان عمر بن عبدالعزیز به علی دشنام می دادند» 📚الطبقات الکبری،ج5 ص393 ❗️الوسی می اورد: « بنی امیه که غضب خدا بر انها باد تا زمان عمر بن عبدالعزیز در پایان خطبه های نماز جمعه به علی ناسزا می گفتند» 📚روح المعانی ج14 ص220 🗯حال اهل سنت از معاویه و بنی امیه تمجید و تکریم می کنند در حالی که نقل کرده اند که پیامبر گرامی فرمود: ❗️« علی را دشنام ندهید هر که علی را دشنام دهد مرا دشنام داده و هر که مرا دشنام داده خداوند را دشنام گفته است و کسی که خدا را دشنام گوید خداوند اورا عذاب می کند» 📚کنزالعمال ج11 ص262 📚مسند احمد،ج6 ص323 ❗️مسلم و دیگران نقل می کنند که حضرت علی فرمود: « سوگند به خدایی که دانه را شکافت و مردمان را افرید پیامبر چنین فرمود: مرا جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمن نمی دارد» 📚صحیح مسلم ج1 ص86 📚فتح الباری ج7 ص58 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا صلح امام حسن با معاویه دلیل بر حسن رابطه اهل بیت با معاویه نبوده است؟ 🗯پاسخ: ❗️امام مجتبى در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود: 🔷من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب مى شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ام. ❗️آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمان هاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.» 📚بحار الانوار ج44 ص147 ❗️پیشواى دوم که از سستى و عدم همکارى یاران خود به شدت ناراحت و متاثر بود، روزى خطبه اى ایراد فرمود و طى آن چنین گفت: «در شگفتم از مردمى که نه دین دارند و نه شرم و حیا. واى بر شما معاویه به هیچ یک از وعده هایى که در برابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. اگر من با معاویه بیعت کنم، وظایف شخصى خود را بهتر از امروز مى توانم انجام بدهم، ولى اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهد گذاشت آیین جدم پیامبر را در جامعه اجرا کنم. ❗️به خداسوگند (اگر به علت سستى و بی وفایى شما) ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوش و شادمانى نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت ها و آزارها خواهید شد. 🗯هم اکنون گویى به چشم خود مى بینم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده و درخواست آب و نان خواهند کرد؛ آب و نانى که از آن فرزندان شما بوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت». ❗️آنگاه امام افزود: «اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدابا من همکارى مى کردند، هرگز خلافترا به معاویه واگذارنمی کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حراماست....». 📚جلائ العیون،ج1 ص345 ❗️امام مجتبى که ماهیت پلید حکومت معاویه را بخوبى مى شناخت، روزى در مجلسى که معاویه حاضر بود، سخنانى ایراد کرد و ضمن آن فرمود: «سوگند به خدا، تا زمانى که زمام امور مسلمانان در دست بنى امیه است، مسلمانان روى رفاه و آسایش نخواهند دید». 📚شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،ج16 ص28 ❗️و این، هشدارى بود به عراقیان که بر اثر سستى و به امید راحتى و آسایش، تن به جنگ با معاویه ندادند، غافل از اینکه در حکومت معاویه هرگز به امید و آرزوى خود دست نمى یابند. 📚سیره پیشوایان،ص130 ❗️این بیانات پرده از چهره این رویداد تاریخی بر می دارد و نشان می دهد که: 1⃣امام خواهان صلح نبود بلکه بخاطر فقدان یاور و سستی مردم کوفه صلح را پذیرا شد 2⃣صلح نشانه حسن روابط با معاویه و پیروان او نبوده است و همانطور که پیامبر گرامی در حدیبیه ناچارا با مشرکین کفار سازش کرد ،امام حسن نیز بنا بر دلائل گفته شده ناچارا با معاویه سازش کرد 📚راهنمای حقیقت،ص609 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال دیده میشود که شیعیان در مقام توسل خدا را به شایستگی های امامان سوگند می دهد مثلا می گویند خداوندا تو را به حق امام رضا بیمار مرا شفا بده در صورتی که هیچکس بر گردن خدا حق ندارد تا خدا را به حق انان سوگند دهیم 🗯پاسخ: ❗️مقصود از حق در این تعبیرها، همان منزلت و مقام آنها نزد خدا است و اگر هم این منزلت، حق شمرده شود، حقی است که خدا به آنان داده است و این مطلب، عین توحید است. و با مراجعه به آیات و روایات روشن می شود که این نوع حقوق بندگان بر خدا، امری رایج در کتاب و سنت است. ❗️زیرا خدادر برخی از موارد، بنده خود را ذی‌حق و خود را بدهکار معرفی می‌کند، مثلاً می‌فرماید: «یاری کردن افراد مومن حقی است بر ما» 📓روم 47 🗯یا می فرماید: « نجات دادن افراد مومن حق انها بر ماست» 📓یونس103 ❗️در حدیث نبوی وارد شده است که فرمود: «بر خداست به کسی که به خاطر حفظ عفت، ازدواج کرده، کمک کند». 📚الجامع الصغیر،سیوطی،ج2 ص33 🗯ویا فرمود: « سه گروه هستند که بر خدا لازم است که انها را کمک کنند و این حق انها بر خداست : 1- مجاهد در راه خدا ،2-برده ای که با مولای خدا قرار داد بسته است که با دادن مبلغی آزاد شود،3- جوانی که می خواهد از طریق ازدواج خود را حفظ کند» 📚سنن ابن ماجه ج2 ص33 ❗️مراجعه به آیات و روایات روشن می‌کند که این نوع حقوق بندگان بر خدا، امری رایج در کتاب و سنت است. 🗯 مقصود از این که می‌گویند کسی بر خداحقی ندارد این است که هیچ کس بالذات بر خداحقی ندارد، ولی این مانع از آن نیست که خدااز روی تفضل و بزرگواری، افرادی را ذی حق معرفی کند و حتی از آنان وام بخواهد و بگوید: «کیست که به خداوام نیکو بدهد» 📓بقره245 ❗️پیامبر گرامی هنگام دفن فاطمه بنت اسددر حقّ او چنین دعاکرد: «خدایا مادرم فاطمه بنت اسدرا ببخش و جایگاه او را گسترده و فراخ گردان، به حق پیامبرت و پیامبرانی که پیش از من بودند» 📚مستدرک حاکم،ج3 ص108 📚حلیه الاولیائ،ج3 ص121 🗯ویا فرمود: « کسی که از خانه اش برای نماز خارج می شود چنین بگوید: خداوندا من به حق درخواست کنندگان از تو و به حق این رفتنم به سوی نماز ،چنین می خواهم ...» 📚مسند احمد ج1 ص256 🗯ویا ادم برای پذیرش توبه اش چنین دعا کرد: ❗️« خداوندا تو را به حق محمد قسم می دهم که مرا ببخشی» 📚دلائل النبوه،ج5 ص489 ❗️در صحیفه سجادیه نیز از این نوع سوگند ها فراوان نقل شده است از جمله: 📚دعای 47 🗯وموارد فراوان دیگر که در کتب شیعه و سنی به آن اشاره شده است که جهت اگاهی رجوع شود به: 📚الملل و النحل،علامه سبحانی،ج4 ص476 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال آیا حضور امیرالمومنین در شورای شش نفره بیانگر قبول نظام شورایی در امامت و خلافت نیست؟ 🗯پاسخ: ❗️شرکت امام در این شورا حتما نشانه تایید آن نیست؛ آنچه از تاریخ و گفتار امیرالمومنین بر می آید اضطرار ایشان برای شرکت در این شورا است، در توضیح باید گفت: 1⃣این راه می توانست راهی برای احقاق حق باشد و با وجود اندک احتمالی شایسته بود که ایشان در این شورا شرکت کند؛ یعنی حضرت نه برای تایید شورا بلکه برای احقاق حق و اتمام حجّت در آن شورا شرکت کرد . 2⃣روشن نیست که ورود امام به شوراى شش نفره، از روى اختیار بوده باشد، زیرا تهدیدهاى خلیفه دوّم درباره اعضاى شورا حاکى از یک استبداد عجیب و شگفت آور است و هنگامى که عمر هر شش نفر را احضار کرد و مساله خلافت را مطرح نمود، رو به محمد بن مسلمه کرد و گفت: ❗️هنگامى که از مراسم دفن من بازگشتید، با پنجاه مرد مسلّح این شش نفر را براى امر خلافت دعوت کن و همه را در خانه اى گِرد آور و با آن گروه مسلح بر در خانه توقف کن تا آنان یک نفر را از میان خود براى خلافت برگزینند. 🗯 اگر پنج نفر از آنان اتّفاق نظر کردند و یک نفر مخالفت کرد، او را گردن بزن و اگر چهار نفر متحد شدند و دو نفر مخالفت کردند آن دو مخالف را بکُش و اگر این شش نفر به دو دسته مساوى تقسیم شدند، حق با آن گروه خواهد بود که عبد الرحمان در میان آنها باشد. ❗️آنگاه آن سه نفر را براى موافقت با این گروه دعوت کن. اگر توافق حاصل نشد، گروه دوم را از بین ببر. واگر سه روز گذشت و در میان اعضاى شورا اتحاد نظرى پدید نیامد، هر شش نفر را اعدام کن و مسلمانان را آزاد بگذار تا فردى را براى زعامت خود برگزینند. 🗯چون مردم از مراسم دفن عمر باز گشتند، محمّد بن مسلمه با پنجاه تن شمشیر به دست، اعضاى شورا را در خانه اى گِرد آورد و آنان را از دستور عمر آگاه ساخت 📚شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،ج1 ص185 ⁉️آیا با این ارعاب و تهدید مى توان تصور کرد که امام از روى میل باطنى در شورا شرکت کرده باشد؟ 🗯گفتار امام در خطبه شقشقیه حاکى از نارضایتى وى در این مشارکت است. ایشان در این مورد چنین مى فرماید: « آن گاه که عمر در گذشت امر خلافت را در قلمرو شورایى قرار داد که تصوّر می کرد من نیز همانند اعضاى آن هستم. خدایا از تو یارى مى طلبم در باره آن شورا. ❗️ کى حقانیت من مورد شک بود آن گاه که با ابوبکربودم، تا آنجا که امروز با این افراد همردیف شده ام؟ولى ناچار در فراز و نشیب با آنان موافقت کردم و در شورا شرکت جستم. ولى یکى از اعضا به سبب کینه اى که با من داشت (مقصود طلحه یا سعد و قّاص است)از من چهره برتافت و به نفع رقیب من کنار رفت و دیگرى (عبد الرحمان) به خاطر پیوند خویشاوندى با خلیفه به نفع او راى داد). 📚خطبه3 3⃣مشارکت امام در شوراى شش نفره از یک اصل کلى سرچشمه مى گرفت و آن این که: ❗️ اکنون که حق از محور خود بیرون رفته، باید کوشش کرد لااقل مصالح اسلام و مسلمین در حد امکان محفوظ بماند، شکاف کمتر شود و فساد مستولى نگردد. 🗯امام در حالى که خود را خلیفه شرعى مى دانست و حق خویش را مغصوب و به غارت رفته مى دید، ولى آنگاه که خلافت خلفا تثبیت گردید، مصلحت را در این دید که تا آنجا که مصالح اسلام و مسلمانان ایجاب کند با آنان همکارى نماید، و لذا خلفا در کارهاى مهم با او مشورت مى کردند، او نیز کمک فکرى مى کرد. 📚نهج البلاغه خطبه146 ❗️هییت هاى علمى و تحقیقى از یهود و نصارا وارد مدینه مى شدند تا از برنامه آیین جدید آگاه گردند و یگانه کسى که پاسخگوى مشکلات آنان بود، شخص امام بود. 🗯او احساس کرد که زمزمه الحاد و دعوت به جاهلیت از گوشه و کنار شبه جزیره بلند شده و چه بسا اگر خلافت را یارى نکند، اصلو اساس به خطر بیفتد، چنان که در یکى از نامه هاى خود مى نویسد: «تا این که با چشم خود دیدم گروهى از اسلام بازگشته و مى خواهند دین محمد را نابود سازند. (در اینجا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یارى نکنم باید شاهد نابودى و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن براى من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود چرا که این بهره دوران کوتاه زندگى دنیا است، که زایل و تمام مى شود. همان طور که «سراب» تمام مى شود و یا همچون ابرهایى که از هم مى پاشند. پس براى دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید» 📚نهج البلاغه،نامه62 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال چرا قبله تغییر پیدا کرد اگر از اول قرار بود کعبه قبله باشه پس چرا بیت المقدس قبله شد و اگه قرار بود بیت المقدس قبله باشه چرا کعبه قبله شد 🗯پاسخ: ❗️تغییر قبله از بیت المقدس به خانه کعبه براى همه سؤال انگیز بود، آنها که گمان مى کردند هر حکمى باید ثابت باشد مى گفتند اگر مى بایست ما به سوى کعبه نماز بخوانیم چرا از همان روز اول نگفتند؟ و اگر بیت المقدس مقدم بود که قبله انبیاء پیشین محسوب مى شد چرا تغییر یافت؟ 🗯دشمنان نیز میدان وسیعى براى سمپاشى یافتند، ❗️ شاید مى گفتند: او در آغاز متوجه قبله پیامبران گذشته شد، اما پس از پیروزیهایش نژاد پرستى بر او غلبه نمود و آن را به قبله قوم خود تبدیل کرد یا مى گفتند: او براى جلب توجه یهود و مسیحیان، نخست بیت المقدس را پذیرفت، هنگامى که مؤثر نیفتاد آن را تبدیل به «کعبه» کرد. 🗯بدیهى است این وسوسه ها آن هم در جامعه اى که هنوز نور علم و ایمان زوایایش را روشن نساخته بود، و رسوبات دوران شرک و بت پرستى هنوز در آن وجود داشت، چه نگرانى و اضطرابى ایجاد مى کند. 🗯لذا قرآن صریحاً در آیه 143 سوره بقره مى گوید: این یک آزمایش بزرگ براى مشخص شدن موضع مؤمنان و مشرکان بود. ❗️بعید نیست یکى از علل مهم تغییر قبله مسأله زیر باشد: 🗯از آنجا که خانه خدا در آن زمان کانون بتهاى مشرکان بود، دستور داده شد مسلمانان موقتا به سوى بیت المقدس نماز بخوانند و به این ترتیب صفوف خود را از مشرکان جدا کنند. 🗯اما هنگامى که به مدینه هجرت کردند و تشکیل حکومت و ملتى دادند و صفوف آنها از دیگران کاملا مشخص شد، دیگر ادامه این وضع ضرورت نداشت در این هنگام به سوى کعبه قدیمى ترین مرکز توحید و پرسابقه ترین کانون انبیاء بازگشتند. ❗️بدیهى است هم نماز خواندن به سوى بیت المقدس براى آنها که خانه کعبه را سرمایه معنوى نژاد خود مى دانستند مشکل بود، وهم بازگشت به سوى کعبه بعد از بیت المقدس بعد از عادت کردن به قبله نخست. 🗯مسلمانان به این وسیله در بوته آزمایش قرار گرفتند، تا آنچه از آثار شرک در وجودشان است در این کوره داغ بسوزد، و پیوندهاى خود را از گذشته شرک آلودشان ببرند و روح تسلیم مطلق در برابر فرمان حق در وجودشان پیدا گردد. ❗️اصولا همانگونه که ثابت است خدا مکان و محلى ندارد، قبله رمزى است براى وحدت صفوف و احیاى خاطره هاى توحیدى، و تغییر آن هیچ چیز را دگرگون نخواهد کرد، مهم تسلیم بودن در برابر فرمان او و شکستن بتهاى تعصب و لجاجت وخود خواهى است.     📚 تفسیر نمونه ج1 ص485 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال میشه بگید اسلام چه حقوقی برای زنان قائل شده و چه نقشی در جامعه به اونها داده ؟ 🗯پاسخ: ❗️با ظهور اسلام و تعلیمات ویژه آن زندگى زن وارد مرحله نوینى گردید، که با گذشته فاصله زیادى داشت، در این دوره دیگر مستقل و از کلیّه حقوق فردى و اجتماعى و انسانى برخوردار گردید، پایه تعلیمات اسلام در مورد زن همانست که در آیات قرآن مى خوانیم «ولهن مثل الذى علیهن بالمعروف» یعنى زن همان اندازه که در اجتماع وظائف سنگین بعهده دارد حقوق قابل توجهى نیز دارا است. 📓بقره228 ❗️اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانى و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است، مى بیند، لذا هر دو را در یک صفّ قرار داده و با خطابهاى «یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا» مخاطب ساخته، برنامه هاى تربیتى و اخلاقى و علمى را براى آنها لازم کرده است، و با آیاتى مثل: «و من عمل صالحاً من ذکر او انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة» 📓غافر 40 ❗️و عده برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس داده و با آیاتى مانند: «من عمل صالحاً من ذکر او انثى وهو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون 📓نحل 95 ❗️تصریح کرده است که هر یک از زن و مرد مى توانند بدنبال اجراء برنامه هاى اسلام به تکامل معنوى و مادّى برسند، و به حیاتى «طیّب» و پاکیزه که سراسر آرامش است گام نهند. 🗯اسلام زن را مانند مرد به تمام معنى مستقل و آزاد مى داند، و قرآن با آیاتى نظیر: «کل نفس بما کسبت رهینة» 📓مدثر 38 و یا «من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها» 📓فصلت46 🗯این آزادى را براى عموم افراد اعم از زن و مرد بیان مى دارد، و لذا در برنامه هاى مجازاتى هم مى بینیم در آیاتى مثل: «الزانیة و الزانى فاجلدوا کل واحد منهما مأة جلدة» 📓 نور 2 ❗️و مانند آن هر دو را به مجازات واحدى محکوم مى کند. 🗯از طرفى چون استقلال، لازمه اراده و اختیار است لذا اسلام این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادى مى آورد و انواع و اقسام ارتباطات مالى را براى زن بلامانع دانسته و او را مالک درآمد و سرمایه خویش مى شمارد. 🗯 در سوره نساء مى خوانیم: «للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن» 📓نسائ7 ❗️با توجه به لغت «اکتساب» که بر خلاف «کسب» براى بدست آوردن مالى است که نتیجه اش متعلق به شخص بدست آورنده است 📚مفردات راغب ❗️و همچنین با در نظر گرفتن قانون کلى: 🗯«الناس مسلطون على اموالهم» 🔷یعنى «همه مردم بر اموال خویش مسلطند». 🗯بدست مى آید چگونه اسلام به استقلال اقتصادى زن احترام مى گذارده و تفاوتى بین زن و مرد نگذاشته است. ❗️خلاصه آنکه زن در اسلام یک رکن اساسى اجتماع بشمار مى رود، و هرگز نباید با او معامله یک موجود فاقد اراده و وابسته و نیازمند به قیّم نمود. ❗️تنها مطلبى که باید به آن توجه داشت و در اسلام به آن توجه خاص شده ولى بعضى روى یک سلسله احساسات افراطى و حساب نشده آنرا انکار مى کنند، مسئله تفاوتهاى روحى و جسمى زن و مرد و تفاوت وظایف آنها است.   🗯ما هرچه را انکار کنیم این حقیقت را نمى توانیم انکار نمائیم که بین این دو جنس هم از نظر جسمى و هم از نظر روحى تفاوت زیادى هست، که ذکر آنها در کتب مختلف، ما را از تکرار آنها بى نیاز مى سازد، و خلاصه همه آنها این است که: 🗯چون زن پایگاه پیدایش وجود انسان است، و رشد نونهالان در دامن او انجام مى پذیرد، همانطور که جسماً متناسب با حمل و پرورش و تربیت نسلهاى بعد آفریده شده، از نظر روحى هم سهم بیشترى از عواطف و احساسات دارد. 🗯با وجود این اختلافات دامنه دار آیا مى توان گفت زن و مرد باید در تمام شئون همراه یکدیگر گام برداشته و در تمام کارها صددرصد مساوى باشند؟ ⁉️مگر نه این است که باید طرفدار عدالت در اجتماع بود؟ ⁉️آیا عدالت غیر از این است که هرکس به وظیفه خود پرداخته و از مواهب و مزایاى وجودى خویش بهره مند گردد؟ 🗯بنابراین آیا دخالت دادن زن در کارهائى که خارج از تناسب روحى و جسمى اوست بر خلاف عدالت نمى باشد؟ 👌اینجاست که مى بینیم اسلام در عین طرفدارى از عدالت، مرد را در پاره اى از کارهاى اجتماعى که به خشونت و یا دقت بیشترى نیازمند است. مانند: سرپرستى کانون خانه و... مقدم داشته و مقام معاونت را به زن واگذار کرده است. ❗️یک «خانه» و یک «اجتماع» هر کدام احتیاج به مدیر دارند و مسئله مدیریت در آخرین مرحله خود، باید در یک شخص منتهى گردد، و گرنه کشمکش و هرج و مرج برقرار خواهد شد. 🗯با این وضع آیا بهتر است که مرد براى این کار نامزد گردد یا زن؟ همه محاسبات دور از تعصب مى گوید وضع ساختمانى مرد ایجاب مى کند که مدیریت خانواده به عهده او نهاده شود و زن «معاون» او گردد. ❗️گرچه جمعى اصرار دارند این واقعیتها را نادیده گیرند، ولى وضع زندگى خارجى حتى در جهان امروز و حتى در مللى که به زنان آزادى و مساوات کامل داده اند، نشان مى دهد
که عملاً مطلب همان است که در بالا گفته شد اگر چه در سخن خلاف آن گفته شود. 📚تفسیر نمونه ج2 ص113 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال لطفا درباره فلسفه تحریم خوردن عرق و مشروب توضیح بدید چرا حرام است 🗯پاسخ: ❗️در تفسیر شریف نمونه در این رابطه چنین امده است: 🔶فلسفه تحریم الکل: ❗️اثر الکل در عمر: 🗯یکی از دانشمندان مشهور غرب اظهار می دارد، که هرگاه از جوانان 21 ساله تا 23 ساله معتاد به مشروبات الکلی 51 نفر بمیرند در مقابل، از جوانهای غیر معتاد 10 نفر هم تلف نمی شوند.دانشمند مشهور دیگری ثابت کرده که جوانهای 20 ساله که انتظار می رود پنجاه سال عمر کنند در اثر نوشیدن الکل بیشتر از 35 سال عمر نمی کنند. 🗯بر اثر تجربیاتی که کمپانیهای (بیمه عمر) کرده اند، ثابت شده است، که عمر معتادان به الکل نسبت بدیگران، 25 الی 30 درصد کمتر است.آمار دیگری نشان می دهد که حد متوسط عمر معتادان به الکل در حدود 35 الی 50 سال است، در صورتی که حد متوسط عمر با رعایت نکات بهداشتی از 60 سال به بالاست. 🗯اثر الکل در نسل: ❗️کسی که در حین انعقاد نطفه مست است 35 درصد عوارض الکلیسم حاد را به فرزند خود منتقل می کند و اگر زن و مرد هر دو مست باشند، صددرصد عوارض حاد در بچه ظاهر می شود برای اینکه به اثر الکل در فرزندان بهتر توجه شود آماری را در اینجا می آوریم: ❗️کودکانی که زودتر از وقت طبیعی بدنیا آمده اند از پدران و مادران الکلی 45 درصد، و از مادران الکلی 31 درصد، و از پدران الکلی 17 درصد، بوده اند. کودکانی که هنگام تولد توانائی زندگی را ندارند، از پدران الکلی 6 درصد، و از مادران الکلی 45 درصد، کودکانیکه کوتاه قد بوده اند از پدران و مادران الکلی 75 درصد و از مادران الکلی 45 درصد بوده است، کودکانیکه فاقد نیروی کافی عقلانی و روحی بوده اند از مادران 75 درصد و از پدران الکلی 75 درصد بوده است. 🗯اثر الکل در اخلاق: ❗️در شخص الکلی عاطفه خانوادگی و محبت نسبت بزن و فرزند ضعیف می شود بطوریکه مکرر دیده شده که پدرانی فرزندان خود را با دست خود کشته اند. 🗯زیان های اجتماعی الکل: ❗️طبق آماری که «انستیتوی» پزشکی قانونی شهر «نیون» در 1961 تهیه نموده است جرائم اجتماعی الکلیستها از این قرار است:مرتکبین قتل های عمومی 50 درصد. ضرب و جرحها در اثر نوشیدن الکل 8/ 77 درصد سرقتهای مربوط بالکلیستها 5/ 88 درصد. جرائم جنسی مربوط بالکلیها 8/ 88 درصد، می باشد. این آمار نشان می دهد که اکثریت قاطع جنایات و جرائم بزرگ در حال مستی روی می دهد. 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯زیان های اقتصادی مشروبات الکلی ❗️یکی از روانپزشکهای معروف می گوید: متأسفانه حکومتها حساب منافع و عایدات مالیاتی شراب را می کنند، ولی حساب بودجه های هنگفت دیگری را که صرف ترمیم مفاسد شراب می شود، نکرده اند، اگر دولتها حساب های ازدیاد بیماریهای روحی را در اجتماع و خسارتهای جامعه منحط، و اتلاف وقتهای گرانبها، و تصادفات رانندگی در اثر مستی، و فساد نسلهای پاک، و تنبلی و بی قیدی و بی کاری، و عقب ماندن فرهنگ و زحمات و گرفتاریهای پلیس، و پرورشگاهها جهت سرپرستی اولاد الکلیها و بیمارستانها، و تشکیلات دادگستری برای جنایات آنها و زندانها برای مجرمین از الکلیها، و دیگر خسارتهای ناشی از می گساری را یکجا بکنند خواهند دانست درآمدی که بعنوان عوارض و مالیات شراب عاید می گردد، در برابر خسارت نامبرده هیچ است. ❗️بعلاوه نتایج اسف انگیز صرف مشروبات الکلی را تنها با دلار و پول نمی توان سنجید، زیرا مرگ عزیزان، و بهم خوردن خانواده ها، و آرزوهای بر باد رفته و فقدان مغزهای متفکر انسانی، به هیچ وجه قابل مقایسه با پول نمی باشد.خلاصه ضررهای الکل آنقدر زیاد است که به گفته یکی از دانشمندان اگر دولت ها ضمانت کنند درب نیمی از میخانه ها را ببندند می توان ضمانت کرد که از نیمی از بیمارستانها و تیمارستانها بی نیاز شویم. 🔶اگر در تجارت مشروبات الکلی سودی برای بشر باشد و یا فرضاً چند لحظه بی خبری و فراموش کردن غمها برای او سودی محسوب شود، زیان آن به درجات، بیشتر، وسیعتر و طولانی تر است بطوری که این دو باهم قابل مقایسه نیستند.در اینجا نکات دیگری را یادآور می شویم، این نکات مجموعه ای است از آمارهای مختلف که هر کدام به تنهائی به اندازه یک بحث مشروح برای بیان عمق و عظمت این زیانها گویا است: 1⃣ به موجب آماری که در انگلستان درباره جنون الکلی انتشار یافت، و این جنون با جنونهای دیگر در آن مقایسه شده بود، چنین بدست آمده که در برابر 2249 دیوانه الکلی فقط 53 دیوانه به علل دیگر وجود داشته است 2⃣ به موجب آمار دیگری که از تیمارستانهای آمریکا بدست آمده 85 درصد از بیماران روانی آنها را بیماران الکلی تشکیل می دهد 3⃣یکی از دانشمندان انگلیسی به نام «بنتام» می نویسد: مشروبات الکلی در کشورهای شمالی انسان را کودن و ابله، و در کشورهای جنوبی دیوانه می کند، سپس می افزاید: آئین اسلام تمام انواع نوشابه های الکلی را تحریم کرده است و این یکی از امتیازات اسلام می باشد. 4⃣ اگر از کسانی که در حال مستی دست به انتحار یا جنایت زده و خانه هائی را ویران ساخته و خانمانهائی را برباد داده اند آماری تهیه شود، رقم سرسام آوری را تشکیل می دهد. 5⃣در فرانسه هر روز 440 نفر جان خود را فدای الکل می کنند 6⃣طبق آمار دیگری تلفات بیماریهای روانی آمریکا در یکسال دو برابر تلفات آن کشور در جنگ جهانی دوم بوده است و به عقیده دانشمندان در بیماریهای روانی آمریکا مشروبات «الکلی» و «سیگار» نقش اساسی داشته اند 7⃣ به موجب آماری که توسط یکی از دانشمندان به نام «هوگر» به مناسبت بیستمین سالگرد مجله علوم ابراز شد 60 درصد قتلهای عمدی 75 درصد، ضرب وجرح، 30 درصد جرائم ضد اخلاقی (از جمله زنا با محارم!) 20 درصد جرائم سرقت مربوط به الکل و مشروبات الکلی بوده است و به موجب آماری از همین دانشمند 40 درصد از اطفال مجرم دارای سابقه اثر الکلیت هستند. 8⃣از نظر اقتصادی تنها در انگلستان زیانهای ناشی از طریق غیبت کارگران از کار به خاطر الکلیسم به 50 میلیون دلار در سال (تقریباً 1750 میلیون تومان) برآورد شده است، که این مبلغ بتنهائی می تواند هزینه ایجاد هزاران کودکستان و دبستان و دبیرستان را تأمین کند. 9⃣به موجب آماری که درباره زیانهای مشروبات الکلی در فرانسه انتشار یافته:الکل 137 میلیارد فرانک در سال بر بودجه فرانسه غیر از خسارات شخصی به شرح زیر تحمیل می کند:60 میلیارد فرانک خرج دادگستری و زندانها.40 میلیارد فرانک خرج تعاون عمومی و خیریه.10 میلیارد فرانک مخارج بیمارستانها برای الکلیها.70 میلیارد فرانک هزینه امنیت اجتماعی! و به این ترتیب روشن می شود که تعداد بیماران روانی و بیمارستانها و قتلها و نزاعهای خونین و سرقتها و تجاوزها و تصادفها با تعداد میخانه ها تناسب مستقیم دارد. 📚تفسیر نمونه ج5 ص74 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال آیا در اسلام فرزندخواندگی منع شده؟ اگر شده چرا همچنین حکمی داده شده، در حالی که با این کار از یک انسان بی سرپرست حمایت میشه و کار خیرخواهانه ای هست؟ 🗯پاسخ: ❗️فرزند خواندگی در اسلام نهی نشده است بلکه در روایات متعددی تشویق و ترغیب های فراوان در مورد سرپرستی یتیمان صادر شده است. 🔷امام صادق فرمود: « هر کس که می خواهد خداوند او را وارد رحمت خودش کند و در بهشت جای دهد ،به یتیم لطف و رحمت کند» 📚امالی صدوق،ص389 🗯پیامبر گرامی فرمود: ❗️« هر کس کفالت یتیمی را بر عهده گیرد و مخارج او را بدهد ،من و او در بهشت ( همسایه یکدیگر) و با هم هستیم» 📚قرب الاسناد،ص94 ❗️امام باقر فرمود: « چهار خصلت است که در هر کس باشد خداوند برای او خانه ای در بهشت بنا می کند ؛ کسی که یتیمی را سرپرستی کند،کسی که به ضعیف رحم کند،با والدینش خوب رفتار کند و نسبت به برده اش با رفق و مدارا برخورد کند» 📚خصال ج1 ص223 ❗️در این باره روایات فراوانی امده است که جهت اگاهی رجوع شود: 📚بحار الانوار ج72 ص1 باب 31 تتمه کتاب العشره 🗯راههایی که برای محرمیت با فرزنده خوانده بیان شده است: 1⃣ اگر کودک، دختر شیرخوار باشد، و شیر یکی از افراد زیر را بخورد، بین او و مرد (پدر خوانده)، محرمیت ایجاد مى‌شود، که آنها عبارتند از: همسر، مادر، خواهر، دختر خواهر، زن برادر و دختر برادر مرد؛ که در تمام این صورت‌ها با پدر خوانده‌اش به طور رضاعی محرم می‌شود. 2⃣ اگر دختر، شیرخوار نباشد یا اگر شیرخوار است، افراد مذکور وجود ندارند مى‌توان به‌وسیله‌ی صیغه‌ی نکاح موقت بین دختر و پدر مرد یا پدر بزرگ او محرمیت ایجاد کرد. که در این صورت این دختر، زن باباى مرد مى‌شود، ولى باید توجه داشت که اگر دختر نابالغ باشد نکاح مذکور باید به اذن ولىّ شرعى او باشد. و در صورت نبودن ولىّ، باید از مجتهد جامع الشرائط اذن گرفت. در هر صورت، نباید صیغه‌ی محرمیت براى دختر بچه مفسده داشته باشد، بلکه رعایت مصلحت او لازم است.   3⃣اگر کودک، پسر شیرخوار باشد، و شیر یکی از افراد زیر را با شرایط مربوطه بخورد، بین او و زن (مادر خوانده)، محرمیت ایجاد می‌شود، که آنها عبارتند از: خود زن یا مادر، خواهر، دختر خواهر، زن برادر و دختر برادر آن زن؛ که در تمام این صورت‌ها با مادر خوانده‌اش به طور رضاعی محرم می‌شود. 4⃣اگر پسر، شیرخوار نباشد یا افراد مذکور برای شیر دادن وجود ندارند، در صورتی که این زن و شوهر دارای فرزند دختری باشند، می‌توانند دختر را به  عقد دائم یا موقت پسر در آورند که در این صورت مادرخوانده، مادر زن وی بوده و پس از جدایی دختر و پسر باز به او محرم است.  یا این‌که اگر پدرِ کودک زنده باشد، پدرخوانده می‌تواند زن خود را طلاق دهد و پس از گذشت عدّه زن، پدر کودک با این زن ازدواج موقت کند (و لو به شرط عدم دخول) و پس از انقضاى مدت، پدر خوانده، زن سابق خود را به عقد جدید خود در ‌آورد. در این صورت پسر، بر‌ مادر خوانده محرم مى‌شود، اما دخترِ او بر پسر محرم نمى‌شود. ❗️در غیر این صورت، راه قابل ملاحظه‌اى براى محرمیّت پسر وجود ندارد. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال لطفا بفرمایید بار امانتی که خدا بردوش انسان نهاده چیست؟ چراکه امانت معنی خاصی دارد و این چه امانتی است که آسمانها وزمین نپذیرفتند و انسان خام پذیرفت؟ 🗯پاسخ: ❗️خداوند می فرماید: « ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند اما انسان آن را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود» 📓احزاب 72 🗯در تفسیر شریف نمونه در تفسیر آیه چنین امده است: ❗️ مفسران بزرگ اسلام پیرامون این آیه سخن بسیار گفته اند، و برای شکافتن حقیقت معنی (امانت ) تلاش بسیار کرده اند، و نظرات گوناگونی ابراز داشته اند که بهترین آنها را با جستجوی قرائنی که در خود آیه نهفته است را بر می گزینیم . ❗️اساسا در این آیه پر محتوا روی پنج نقطه باید تکیه کرد: 1 - منظور از (امانت ) امانت الهی چیست ؟ 2 - عرضه داشتن آنها بر آسمان و زمین و کوهها چه معنی دارد؟ 3 - چرا و چگونه این موجودات از حمل این امانت ابا کردند؟ 4 - چگونه انسان حامل این بار امانت شد؟ 5 - چرا و چگونه او (ظلوم ) و (جهول ) بود؟ 🗯برای به دست آوردن پاسخ جامع، باید نظری به انسان بیفکنیم ببینیم او چه دارد که آسمانها و زمینها و کوهها فاقد آنند؟ ❗️انسان موجودی است با استعداد فوق العاده که می تواند با استفاده از آن مصداق اتم (خلیفة الله ) شود، می تواند با کسب معرفت و تهذیب نفس و کمالات به اوج افتخار برسد، و از فرشتگان آسمان هم بگذرد. 🗯این استعداد توام است با آزادی اراده و اختیار یعنی این راه را که از صفر شروع کرده و به سوی بی نهایت می رود با پای خود و با اختیار خویش طی می کند. ❗️آسمان و زمین و کوهها دارای نوعی معرفت الهی هستند، ذکر و تسبیح خدا را نیز می گویند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند ولی همه اینها به صورت ذاتی و تکوینی و اجباری است، و به همین دلیل تکاملی در آن وجود ندارد. 🗯تنها موجودی که قوس صعودی و نزولیش بی انتها است و به طور نامحدود قادر به پرواز به سوی قله تکامل است، و تمام این کارها را با اراده و اختیار انجام می دهد انسان است، و این است همان امانت الهی که همه موجودات از حمل آن سر باز زدند و انسان به میدان آمد و یک تنه آن را بر دوش کشید! لذا در آیه بعد می بینیم انسانها را به سه گروه تقسیم می کند، مؤمنان، کفار، و منافقان . ❗️بنابراین در یک جمله کوتاه و مختصر باید گفت : 🗯 امانت الهی همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است . ⁉️اما چرا از این امر تعبیر به (امانت ) شده با اینکه هستی ما، و همه چیز ما، امانت خداست ؟ 🔷این به خاطر اهمیت این امتیاز بزرگ انسانها است و گرنه باقی مواهب نیز امانتهای الهی هستند، ولی در برابر آن اهمیت کمتری دارند. ❗️در اینجا می توان با تعبیر دیگری از این امانت یاد کرد و گفت امانت الهی همان (تعهد و قبول مسئولیت ) است ⁉️اما منظور از عرضه کردن این امانت به آسمانها و زمین چیست ؟ ⁉️آیا منظور این است که خداوند سهمی از عقل و شعور به آنها بخشید، سپس حمل این امانت بزرگ را به آنها پیشنهاد کرد؟ ⁉️و یا اینکه منظور از عرضه کردن همان مقایسه نمودن است ؟ ❗️یعنی هنگامی که این امانت با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شایستگی خویش را برای پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند. 🗯البته معنی دوم مناسبتر به نظر می رسد، به این ترتیب آسمانها و زمین و کوهها همه با زبان حال فریاد کشیدند که حمل این امانت از عهده ما خارج است . ❗️و از اینجا پاسخ سؤال سوم نیز روشن شد که چرا و چگونه این موجودات از حمل این امانت بزرگ ابا کردند و ترس آمیخته با احترام نشان دادند. 🗯و از همینجا کیفیت حمل این امانت الهی از ناحیه انسان روشن می شود، چرا که انسان آنچنان آفریده شده بود که می توانست تعهد و مسئولیت را بر دوش کشد و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و کمال به سوی معبود لا یزال سیر کند، و این راه را با پای خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد. ❗️اما اینکه در روایات متعددی که از طرق اهل بیت رسیده این امانت الهی به قبول ولایت امیر مؤمنان علی و فرزندش تفسیر شده، بخاطر آنست که ولایت پیامبران و امامان شعاعی نیرومند از آن ولایت کلیه الهیه است، و رسیدن به مقام عبودیت و طی طریق تکامل جز با قبول ولایت اولیاء الله امکان پذیر نیست . 🗯در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا می خوانیم که هنگامی که از تفسیر آیه (عرض امانت ) سؤال کردند فرمود: «امانت همان ولایت است که هر کس به ناحق ادعا کند از زمره مسلمانان بیرون می رود» 📚تفسیر برهان جلد 3 ذیل آیه مورد بحث ص 341 ❗️در حدیثی دیگر از امام صادق می خوانیم هنگامی که از تفسیر این آیه سؤال شد فرمود:«امانت همان ولایت است و انسانی که توصیف به ظلوم و جهول شده کسی است که صاحب گناهان بسیار و
منافق است» 📚 همان مدرک ❗️نکته دیگری که اشاره به آن در اینجا لازم به نظر می رسد این است که : 🗯در ذیل آیه (172 سوره اعراف ) در مورد عالم ذر گفتیم چنین به نظر می رسد که گرفتن پیمان الهی بر توحید از طریق فطرت و استعداد و نهاد آدمی بوده و عالم ذر نیز همین عالم استعداد و فطرت است . ❗️در مورد پذیرش امانت الهی نیز باید گفت که این پذیرش یک پذیرش قرار دادی و تشریفاتی نبوده، بلکه پذیرشی است تکوینی بر حسب عالم استعداد. ⁉️تنها سؤالی که باقی می ماند مساله (ظلوم ) و (جهول ) بودن انسان است . ⁉️آیا توصیف انسان به این دو وصف که ظاهر آن نکوهش و مذمت او است بخاطر پذیرش این امانت بوده ؟ ❗️مسلما پاسخ این سؤال منفی است، چرا که پذیرش این امانت بزرگترین افتخار و امتیاز انسان است، چگونه ممکن است بخاطر قبول چنین مقام بلندی او را مذمت کرد؟ 🗯یا اینکه این توصیفها به خاطر فراموش کاری غالب انسانها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهی از قدر و منزلت آدمی است، همان کاری که از آغاز در نسل آدم به وسیله قابیل و خط قابلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد. ❗️انسانی که او را از (کنگره عرش می زنند صفیر)، بنی آدمی که تاج (کرمنا) بر سرشان نهاده شده انسانهائی که به مقتضای انی جاعل فی الارض خلیفه نماینده خدا در زمین هستند، بشری که معلم فرشتگان بود و مسجود ملائک آسمان شد، چقدر باید (ظلوم ) و (جهول ) باشد که این ارزشهای بزرگ و والا را به دست فراموشی بسپارد، و خود را در این خاکدان اسیر سازد، و در صف شیاطین قرار گیرد، و به اسفل السافلین سقوط کند؟ 🗯آری پذیرش این خط انحرافی که متاسفانه رهروان بسیاری از آغاز داشته و دارد بهترین دلیل بر ظلوم و جهول بودن انسان است، و لذا حتی خود آدم که در آغاز این سلسله قرار داشت و از مقام عصمت برخوردار بود اعتراف می کند که بر خویشتن ستم کرده است 📓سوره اعراف آیه 23 ❗️در حقیقت همان ترک اولی که از او سر زد ناشی از فراموش کردن گوشه ای از عظمت این امانت بزرگ بود 🗯و به هر حال باید اعتراف کرد که انسان به ظاهر کوچک و ضعیف اعجوبه جهان خلقت است که توانسته است بار امانتی را بر دوش کشد که آسمانها و زمینها از حمل آن عاجز شده اند، اگر مقام خود را فراموش نکند. 📚تفسیر نمونه ج17 ص450 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال آیا قرآن فقط کلام خداست که به صورت الفاظ در یک کتاب جمع شده یا وجودی مستقل دارد و صاحب شعور است که میتواند در قیامت از انسان شکایت کند؟ 🗯پاسخ: ❗️امور این عالم دارای حقیقت و صورتی متناسب با عالم آخرت می باشند . اعمال و گفتارو نیات ما و اموری مانند آسمان و زمین و مسجد و عبادتگاه و نماز و روزه و حج و از جمله قرآن دارای صورت و تمثل در آخرت هستند که برخی موارد مذکور در روایات اشاره می کنیم: ❗️ امام باقر فرمود : « قرآن بیاموزید زیرا قرآن در روز قیامت در زیباترین صورت ظاهر می شود ........پس خداوند می فرماید : بدون تردید امروز به خاطر تو بهترین پاداش و سخت ترین کیفررا می دهم . » 📚وسائل الشيعة ج17 ص326 ❗️و یا فرمود: «قرآن بیاموزید زیرا قرآن در روز قیامت به زیباترین صورت و چهره ظاهر می شود و مردم به آن نگاه می کنند در حالی که در 120000صف قرار دارند ؛ 80000از این صف ها مربوط به امت محمد و 40000 مربوط به سایر امت ها است . » 📚بحارالأنوار ج 7 ص131 🗯پیامبر گرامی فرمود: 🗯«در روز قیامت سه گروه شكایت به پیشگاه خداوند متعال می آورند: قرآن و مسجد و عترت . قرآن میگوید: ای پروردگار من مرا سوزانیدند و پاره پاره كردند ( ایات را به ناحق و غلط تفسیر کردند)و مسجد میگوید: ای پروردگار من مرا معطّل و بدون عمل گذاردند و حقّ مرا ضایع كردند. و عترت میگوید: بار پروردگارا ما را كشتند و دور كردند و متفرّق نموده و فراری دادند؛ و در مقابل پروردگار در دعوای خصومت و دادخواهی به دو زانوی خود می نشینم ، پس خداوند عزّو جلّ به من میگوید: من خودم اولویّت دارم از شما دربار ٌ خصومت و دادخواهی نسبت به آنان » 📚وسائل الشیعه ج5 ص202 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایا هر۳۱۳یار اقا مذکرن ؟؟؟؟ پس ما مونثا چی کار واسه اقاکنیم 🗯پاسخ: ❗️شکی در این نیست که زنان در انقلاب ها می توانند نقش موثری ایفا کنند .در صدر اسلام نیز زنانی همچون حضرت خدیجه و حضرت زهرا و حضرت زینب نقش حساسی را ایفا نمودند و یقینا در انقلاب حضرت مهدی نیز چنین خواهد بود. ❗️امام باقر فرمود: « از سیصد و سیزده یار امام زمان پنجاه نفر انها زنان هستند که در اولین فرصت در مکه خود را به امام زمان ملحق می کنند بدون آنکه وعده قبلی در بین باشد . آمدن زنان همچون ابرهای پاییزی است که با حرکتی تند می آیند ودر مکه جمع میشوند» 📚بحار الانوار ج52 ص223 🗯امام صادق به مفضل بن عمر چنین فرمود: « زنان همراه قائم زخمی ها را مداوا می کنند واز بیماران پرستاری می کنند همچنان که همراه رسول خدا چنین زنانی بودند» 📚اثبات الهداه،ج3 ص75 ❗️جهت اگاهی بیشتر رجوع شود به کتاب « المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی،ایت الله کورانی،ص340 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال بشر چه نیازی به دین داره،چرا ما باید دینی داشته باشیم 🗯پاسخ: ❗️برای ضرورت و نیاز انسان به دین آسمانی دلایل بسیاری وجود دارد که به برخی از آن ها در چند محور اشاره می شود ؛ 1⃣ضرورت دین در حوزه رشد عقلى: ❗️عقل براى هدایت و تأمین سعادت انسان کافى نیست، بلکه عقل جهت رشد و شناخت برخى از واقعیات، نیاز به دین دارد زیرا عقل در شناخت برخى از مسایل عاجز است . در تشخیص حق و باطل دچار مشکل میشود. دین است که در برخى موارد زمینه های حکم عقل را فراهم مىنماید .آن را در تفسیر زندگى، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد کمک مى کند. ❗️بر اساس نیاز عقل به دین است که یکى از فلسفه هاى بعثت پیامبران «رشد عقلانى» بیان شده است. امام علی فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجینههاى عقل را آشکار سازند...». 📚نهج البلاغه خطبه1 2⃣ضرورت دین در تشریع و قانونگزاری: ❗️اندیشمندان باور دارند که انسان ها مدنى بوده و نیاز به زندگى دسته جمعى دارند تا نیازهاى خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگى دسته جمعى، وجود قانون و اجراى آن است؛ زیرا بدون قانون نمى توان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود. 🗯طرفداران دین معتقدند که عقل و علم به تنهایى قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسان ها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند.ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلى ما در برابر آنچه که نمى دانیم، قطره ای در مقابل یک اقیانوس عظیم است، و این حقیقتى است که همه دانشمندان اعم از مادى و غیر مادى به آن معترفند. ❗️محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر این امر را ضرورى مى نماید که خداوند هم باید قانون وضع کند و هم براى اجراى قانون پیامبران را ارسال نماید تا آن ها را با اجراى قانون، ارتباط انسان ها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند. ❗️امام صادق در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرمود: 🔷«... هنگامى که ثابت کردیم خالق و آفریدگارى داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمى شودو قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت مى شود که او سفیرانى میان بندگانش دارد که دستورهاى او را به آنها مى رسانند و آن ها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقاى آن ها و ترک آن مایه فناى آنان مى شود رهنمون مىشوند» 📚الکافی ج1 ص168 3⃣ ضرورت دین در حوزه اخلاق و تربیت: ❗️در حوزه اخلاق و تربیت نیز انسان ها به دین نیاز دارند، زیرا عقل و دانش انسان در رشد فضایل اخلاقى و تفسیر و شناخت مفاهیم آن عاجز است؛ از این رو امروزه این لغزش به وجود آمده است که ارزش های اخلاقى و کرامت انسانى، در لذت دنیوى، قدرت گرایى و ثروت ظهور مى کند. ❗️در مکاتب اخلاقى به وجود آمده، هر کدام خوشبختى انسان را در یک چیز دانسته اند یکى در لذّت گرایى، دیگرى در ترک لذّت، یکى در سود خواهى و دیگرى در قدرت طلبی می دانند. این نشان از سردرگمى عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشرى است. براى نجات بشریت و پیمودن راه سعادت باید از دین کمک گرفت، دینى که توسط رسولان الهى براى ما انسان ها آورده شده است. به همین جهت پیامبر فرمود: ❗️«من براى کامل کردن فضیلت های اخلاقی مبعوث شدم». 📚کنزالعمال ج11 ص420 ❗️این حدیث بیانگر آن است که عقل به تنهایى براى کسب فضایل و مفاهیم اخلاقى کافى نیست، بلکه براى تشکیل جامعه آرمانى نیاز به مکمّل دارد که آموزه های اخلاقى است. شاید بر همین اساس باشد که یکى از فلسفه بعثت پیامبر تعلیم و تربیت بیان شده است. 4⃣ضرورت دین در راهنمایى به زندگى و آرامش بخشی: ❗️انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است که پرورش و هدایت هر دو نیاز به راهنمایى دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادى تا اندازه ای موفق بوده اند ولى تقویت و پرورش بُعد معنوى، نیاز به راهنماى دیگر دارد که دین است. دین در ایجاد آرامش (که یکى از نیازهاى روحى انسان است) نقش بنیادى دارد، زیرا دین با راهنمایى خود زندگى انسان را هدفمند نموده و زمینه هایى را فراهم مى کند که انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پیدا کند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختى ها و مشکلات زندگى را معنا دار نموده و به انسان آرامش مى دهد ❗️ دین، اطلاعاتى را در اختیار انسان مى نهد تا زندگى براى او در مجموعه هستى، میسّر و مطبوع شود. 5⃣نقش دین در برقرارى قسط و عدل: ❗️تاریخ انسان ها چالش و اختلافات و ظلم هایی را شاهد بوده، این در حالى است که بشر از عقل و دانش برخوردار مى باشد. عقل در چالش زدایى و ایجاد زندگى مسالمت آمیز موفق نبوده؛ همچنین عقل در تعریف صلح و تبیین شرایط و عوامل برقرارى عدالت نیز دچار مشکل شده است و عامل بازدارنده در برابر ظالمان به حساب نمى اید. 👇👇👇ادامه پاسخ
👇ادامه پاسخ ❗️دین نخست ظلم ،عدل و صلح را تعریف نموده ،مردم را به ظلم ستیزی و حمایت از مظلومان سفارش کرده از این رو پیامبران الهی در طول تاریخ با عدالت ستیزان مبارزه نموده و تاریخ شاهد درگیرى حق و باطل بوده است. از سوى دیگر دین همگان را به صلح سفارش نموده و شرایط صلح را بیان کرده است، افزون بر این که اسلام جهاد در راه عدل را لازم دانسته و در عین حال همه پیروان ادیان الهى را به همگرایى و گفتگو فرا خوانده است. 🗯یکى از فلسفه بعثت انبیا آزادى انسان ها از اسارت و ظلم پذیرى و برپایى قسط و عدل بیان شده است: ❗️« پیامبران خود را با ادله و معجزات (به خلق) فرستادیم و برای شان کتاب و میزان عدل نازل کریم تا مردم به راستى و عدالت گرایند». 📓حدید25 ❗️این همان نقش دین در زندگى اجتماعی است. 🗯 با توجه به مطالب یاد شده معلوم می شود که نیاز انسان به دین حقیقتی عقلانی و غیر قابل انکار است . انسان هرگز نمی تواند بدون دین، یک انسان واقعی و دارای حیات انسانی در دنیا باشد، چه رسد به حیات ابدی و اخروی . ❗️برگرفته از کتب: 📚تفسیر موضوعی پیام قرآن ،ایت الله مکارم،ج7 ص18 به بعد 📚بحار الانوار،ج11 ص2 باب1 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht