eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.2هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سوال اهل سنت میگویند برترین زنان پیامبر عایشه بود نه خدیجه چگونه پاسخ بدیم ✅پاسخ این سخن مخالف روایات موجود در متون و کتب اهل سنت است ♦️طبری بزرگ مفسر و عالم اهل سنت روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « برترین زنان عالم چهار زن هستند ؛ مریم بنت عمران،اسیه بنت مزاحم،خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد» 📚جامع البیان ،ج3 ص359 ♦️در روایت دیگر می اورند که فرمود: « برترین زنان بهشت مریم و خدیجه ( وفاطمه) است» 📚تاریخ مدینه دمشق ج70 ص106 ♦️بخاری در صحیح روایت می کند که عایشه می گفت: « من انقدر که نسبت به خدیجه حسادت می ورزیدم نسبت به هیچ یک از زنان پیامبر چنین حسادتی نمیکردم» 📚صحیح بخاری ج8 ص195 ♦️در کتاب فتح الباری امده است: « اکثر حسد عایشه نسبت به خدیجه بود و سبب ان بشارتی بود که جبرییل اورد که برای خدیجه خانه ای در بهشت است» 📚فتح الباری ج7 ص102 ♦️مسلم روایت می کند که عایشه به پیامبر چنین گفت: « چقدر از خدیجه یاد می کنی او پیرزنی بود از پیر زن های قریش که از پیری دندان در دهان نداشت .هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داد» 📚صحیح مسلم،ج7 ص134 ♦️دنباله روایت را احمد در مسند می اورد که پیامبر در جواب عایشه فرمود: « خداوند بهتر از او را نصیبم نساخته است .انگاه که مردم مرا قبول نداشتند او به من ایمان اورد و انگاه که مرا تکذیب می نمودند او تصدیقم کرد و انگاه که دیگران مرا محروم کرده بودند او به مالش مرا یاری کرد » 📚مسند احمد ج9 ص429 📚المعجم الکبیر،ج23 ص13 📚الاستیعاب ،ج4 ص1824 📚کنزالعمال ،ج12 ص132 ♦️پرسمان اعتقادی
سوال با یه آتیست بحث می کردم در اثبات وجود خدا میگفت قبول دارم که در عالم نظم دقیقی است اما قبول ندارم این نظم از یه فاعل با شعور صادر شده بلکه خود بخود با یه انفجار به وجود اومده ✅پاسخ براى پى بردن به این رابطه (رابطه نظم و علم) و این که امکان ندارد این جهان منظم خود به خود به وجود امده باشد و حتما خداوندی عالم و توانا این عالم را به وجود اورده از چند دلیل مى توان کمک گرفت : ♦️ 1⃣نخست وجدان است: ♦️با اینکه بسیارى از علماى بزرگ و دانشمندان و مخترعان و هنرمندان چیره دست را هرگز ندیده ایم، و تنها اثرى از آنها به جاى مانده؛ ولى هنگامى که با این آثار، کتاب ها، صنایع، تابلوهاى نفیس، ساختمان هاى بدیع مواجه مى شویم؛ بدون احتیاج به هرگونه دلیل، به عقل و ذوق و علم و مهارت صنعتى و هنرى آنها اعتراف مى کنیم. حال چگونه می توانیم بگوییم عالمی به این بزرگی بدون انکه از منبع علمی صادر شده باشد وجود یافته است 2⃣براى اثبات این رابطه علاوه بر وجدان، از دلیل منطقى نیز مى توان کمک گرفت؛ ♦️ زیرا براى به وجود آمدن یک ساختمان منظّم حداقل باید در هفت مرحله انتخابگرى صورت گیرد. 👌مثلا اگر یک عمارت باشکوه و زیبا و محکم را در نظر بگیریم، نخست از نظر جنس مصالح، و بعد از نظر مقدار و کمیّت آن، و سوم از نظر کیفیّت این مصالح، و چهارم از نظر اشکال و اندازه هاى مختلف، و پنجم از نظر ایجاد هماهنگى در میان اجزاء، و ششم از نظر تناسب در میان آنها، و هفتم از نظر قرار گرفتن هریک از اجزاء در جاى مناسب خود باید انتخابى حساب شده داشته باشیم. ❗️این انتخابات هفت گانه هریک باید بر طبق علم و آگاهى و حساب و کتاب، و گاهى محاسبات بسیار دقیق انجام گیرد؛ و اینجا است که هرگاه با یک چنین عمارتى روبروت مى شویم یقین پیدا مى کنیم که سازنده آن بى شک علم و دانش و آگاهى فراوانى داشته است. ♦️حال چگونه می توانیم بگوییم عمارت و ساختمان هستی خود بخود به وجود امده است 3⃣این رابطه (رابطه نظم و علم) را از طریق دیگرى (از طریق برهان ریاضى) نیز مى توان اثبات کرد. ♦️حساب احتمالات که امروز به صورت یک رشته مستقل علمى در دانشگاه ها درآمده؛ در بحث رابطه نظم و علم بسیار کارگشا است، و این همان چیزى است که ما در زندگى به طور اجمال آن را درک کرده ایم؛ ولى حساب احتمالات آن را در یک شکل ریاضى روشن منعکس مى کند. 🔵ما هرگز باور نمى کنیم یک انسان بى سواد بتواند با استفاده کردن از تصادف ها، کتابى پر محتوا مثلا در زمینه فلسفه یا ادبیات و شعر یا طب به وجود آورد. به این معنى که یک ماشین تایپ در اختیار او بگذاریم و او بى آنکه حروف را بشناسد پشت سر هم انگشت هاى خود را روى دکمه هاى ماشین فشار دهد. نه تنها یک کتاب علمى که حتى یک نامه کوچک هم نمى شود با استفاده از این تصادف ها نوشت. زیرا اگر حروف یک ماشین تحریر را فقط سى رقم فرض کنیم - البته بسیار بیشتر است چون بعضى از حروف چند صورت مختلف دارد؛ مثلا «ب» اول و «ب» وسط و «ب» آخر و «ب» مفرد چهار صورت مختلف «ب» را تشکیل مى دهد - در اینجا حساب احتمالات مى گوید پیدایش تصادفى کلمه دو حرفى «من» یک احتمال از نهصد احتمال است ( 900 1 = 30 1 × 30 1) و احتمال پیدایش یک کلمه سه حرفى، یک احتمال از 27 هزار احتمال است، و هنگامى که به کلمه پنج حرفى برسیم از مرز 21 میلیون نیز خواهیم گذشت! 👌حال اگر حروف موجود در یک نامه کوتاه، فقط یکصد حرف باشد؛ مجموعه احتمالات آن، یک عدد 30 به توان 100 خواهد بود که نامه مورد توجّه ما یک احتمال از این عدد فوق العاده عظیم است. یعنى یک عدد کسرى که صورت آن یک و مخرج آن یک عدد 3 که در طرف راست آن یکصد صفر باشد، مخرج این کسر از بزرگى به حساب نمى آید، و چیزى در این عالم به بزرگى این عدد نمى رسد. 👌براى روشن شدن این حقیقت کافى است بدانیم اگر تمام اقیانوس هاى روى زمین را قطره قطره کنیم و بشماریم تعداد آنها از عددى که تنها بیست و یک صفر در کنار آن باشد کمتر است! با این حساب اگر یک کتاب هزار صفحه اى را حساب کنیم عدد احتمالات به قدرى عظیم مى شود که احتمال تصادفى عدد کسرى آن با صفر مساوى خواهد بود؛ یعنى عادتآ محال است. (دقت کنید.) ❗️به همین دلیل اگر کسى مدّعى شود؛ مثلا: بو على سینا، نویسنده کتاب قانون در طب مطلقآ سواد نداشته و سعدى نیز ابدآ ذوق شعرى نداشته، و انیشتاین چیزى از ریاضیات نمى دانسته، و سازندگان بناهاى معروف تاریخى دنیا کمترین اطلاعى از معمارى نداشته اند، و آثارى که از همه اینها باقیمانده صرفآ بر اثر تصادف و حرکات ناآگاهانه دست آنها روى صفحات کاغذ، و یا روى مصالح ساختمانى پدید آمده! مسلّمآ اگر کسى چنین چیزى بگوید؛ اگر شوخى نکند حتمآ دیوانه اش مى خوانیم. ♦️کوتاه سخن اینکه: رابطه نظم و علم آنچنان روشن است که بسیارى از علوم و دانش هاى بشرى بر آن استوار است. ♦️مثلا قسمت مهمی از تاریخ تمدن بش
ر از مطالعه و بررسى آثار جالبى که از پیشینیان باقیمانده است نوشته شده؛ و دانشمندان با مطالعه آثارى که در حفّارى ها به دست مى آوردند، و یا آثارى که در قبور اقوام پیشین و معابد آنها به دست آمده پی به سطح فرهنگ و تمدّن و چگونگى اعتقادات آنها مى برند؛ در صورتى که اگر رابطه نظم و علم را انکار کنیم همه این استنباط ها فرو مى ریزد. 📚تفسیر پیام قران ،ایت الله مکارم،ج2 ص56 به بعد  ♦️پرسمان اعتقادی ‌
سوال طبق چه ادله ای می گویید قرآن تحریف نشده است ♦️پاسخ 1⃣حکم عقل: عقل بدیهی حکم می کند که قران کریم از هر گونه تغییر و تبدیل و تحریف مصون باشد زیرا روشن است که قران کتاب متروک و فراموش شده ای نبود که کسی بتواند چیزی از آن بکاهد یا چیزی بر آن بیفزاید .کاتبان قران که تعداد انها را از 14 نفر تا حدود400 نفر نوشته اند به محض اینکه ایه ای نازل می شد ثبت و ضبط می کردند . ♦️صدها حافظ قران در عصر پیامبر بودند که به محض نزول ایات ان را حفظ می کردند ،قرائت قران در ان زمان مهمترین عبادت محسوب میشد و شب و روز تلاوت و قرائت میشد 💢اضافه بر این که قران قانون اساسی اسلام و ایین زندگی مسلمین بود ودر تمام زندگی انها حضور داشت عقل و خرد می گوید چنین کتابی ممکن نیست مورد تحریف و کم و زیاد واقع شود 📚شیعه پاسخ می گوید،ایت الله مکارم،ص26 2⃣قاعده لطف: تحریف نشدن قران مقتضای قاعده لطف است .لطف عبارت است از انجام کاری که بنده را به طاعت نزدیکتر واز معصیت دور می کند .این معنا به حکم عقل بر خداوند واجب است وشکی نیست که قران سند اصلی برای اعتبار اسلام و نبوت پیامبر است .و اساس چنین دینی باید باقی بماند و ستون های ان محکم باشد و هیچ گاه در معرض هواهای نفسانی بدعت گذاران قرار نگیرد.از این رو به مقتضای قاعده لطف قران از تحریف مصون بوده و هست و خداوند ان را حفظ کرده است 📚شیعه شناسی،رضوانی،ج1 ص283 3⃣ایات قران: چگونه تحریف در قران ممکن است در حالی که خداوند حفظ و صیانت از آن را تضمین کرده است و می فرماید: « ما خودمان قران را بر تو نازل کردیم و خود نگهبان ان هستیم وان را حفظ می کنیم» 📓حجر ۹ ♦️ومی فرماید: « این کتابی است قطعا شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ ان نمی اید چرا که از سوی خداوند حکیم و حمید است» 📓فصلت 41 و42 4⃣اخبار عرضه احادیث بر قران: روایات بسیاری از ائمه نقل شده است که می گوید روایات را بر قران عرضه کنید ان چه را که موافق قران بود بپذیرید و مخالف ان را رد کنید .شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه این احادیث را گرد اورده است 📚وسایل الشیعه،ج27 ص106 باب 9 ♦️امام صادق فرمود: « بر هر حقی حقیقتی است و بر هر درستی نوری انچه را موافق کتاب خداست بگیرید و انچه را مخالف کتاب خداست واگذارید» 📚الکافی ج1 ص79 ♦️این که در روایات قران معیار و ملاک قرار گرفته است نشان دهنده این است که قران از هرگونه تحریف و زیاده و کمی مبرا بوده و الا صلاحیت معیار قرار گرفتن را نخواهد داشت 5⃣در حدیث معروف و متواتر ثقلین پیامبر گرامی فرمود: « من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم کتاب خدا وعترتم که اگر به انها تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید» ♦️این روایت گذشته از انکه به طور متواتر در کتب شیعه نقل شده است 📚بحار الانوار ج23 ص104 باب7 ❗️متواترا در مسانید اهل سنت نیز امده است که ما در پیام های گذشته به ان اشاره کرده ایم ⁉️اگر قران دستخوش تحریف شده بود چگونه می توانست پناهگاهی مطمئن باشد و مردم را از هر گونه گمراهی رهایی بخشد 👌در این باره ادله دیگری نیز است که در فرصت های بعدی به ان اشاره می کنیم  ♦️پرسمان اعتقادی ‌
سوال ایا امام حسن و امام حسین در فتوحات شرکت کردند؟ ✅پاسخ ما در گذشته در مورد فتوحات نظر خود را داده ایم که این فتوحات مورد تایید امامان نبوده است و به برخی از جنایاتی که در این فتوحات صورت گرفته اشاره داشته ایم و اورده ایم که انان تنها ایران را فتح کردند و ایرانیان سالها بعد با تحقیقات دانشمندان خودشان اسلام پذیرفتند واین امر حدود قرن سوم یعنی حدود 300 سال پس از فتح ایران صورت گرفت واوردیم اسلام نخستین بار در زمان پیامبر گرامی توسط حضرت امیر به ایران راه یافت 📚خدمات متقابل اسلام و ایران ،شهید مطهری ♦️و بر خلاف برخی به هیچ عنوان خود را ملزم نمی دانیم که از فتوحات دفاع کنیم .جهت دیدن کاملتر پاسخ کلید واژه « دلیران » را در کانال سرچ کنید ❗️حال می گوییم: ایا می توان پذیرفت امام حسن و امام حسین در فتوحاتی شرکت کرده باشند که انسان را به یاد جنگ های چنگیز،تیمور مغول و تاتار در قرون متمادی می اندازد و نظاره گر اعمال غیر انسانی برخی فرماندهان به ظاهر مسلمان باشند که بسیاری از انان مایه ننگ اسلام و مسلمانان گردیدند ؟ ♦️پاسخ روشن است این دو بزرگوار برای عدم شرکت خود در فتوحات همان دلایل پدر بزرگوار خویش را داشتند 🔵اما در رابطه با گزارش برخی منابع تاریخی اهل سنت در باره حضور ان دو بزرگوار در فتوحات باید گفت: 1⃣طبیعی است که تاریخ سازان متعصب طرفدار مکتب سقیفه برای توجیه غصب خلافت و فتوحات خلفای خود به هر بهانه ای از جمله گزارش هایی که هویت و اعتبار انها بررسی خواهد شد متوسل گردند 2⃣گزارش بلاذری در فتوح البدان ج1 ص330 گذشته از انکه سلسله سند ندارد از شرکت حسنین با تعبیر « چنان که گفته میشود» خبر داده که ضعف و عدم اعتماد به چنین خبری روشن است 3⃣در گزارش طبری در ج2 ص607 « حنش بن مالک » مجهول است و علی بن مجاهد کذاب ( تهذیب التهذیب،ج7 ص330) بوده است 4⃣گزارش ابونعیم در اخبار اصفهان ج1 ص112 نیز همان گزارش طبری است و روایت دیگری نیز می اورد که مرسل است 5⃣روایت ابن خلدون نیز در معجم البلدان ج4 ص315 بدون سند است ♦️امام خمینی چنین می نویسد: « حضور برخی از اصحاب خاص امیر مومنان در فتوحات ثابت نیست تا چه رسد به امام حسن ودرباره برخی از اصحاب خاص ان حضرت اگر هم ثابت باشد از سر ناچاری و جلوگیری از جنایات بیشتر در فتوحات بوده نه این که جنگ ها مورد تایید انان باشد» 📚کتاب البیع،ج3 ص105
♦️پاسخ به متن منتشر شده در کانال ضد دین انجمن خرد گرایان ( دریافتی از یکی از کاربران) 💦دشمنی شدید محمد ، پیامبر اسلام با ایرانیان با سند صحیح 🍃رسول الله گفت : لا تقوم الساعه حتی تقاتلوا خوزا و کرمان قوما من اعاجم حمر الوجوه ، فطس الانوف ، صغار العین ، کان وجوههم المجان المفرطه. ✍ترجمه : قیامت برپا نخواهد شد تا زمانی که شما ( منظور اعراب مسلمان ) مردم خوزستان را که از عجم ها (فارس ها) هستند بکشید. آنها چهره هایی قرمز و بینی هایی فرو رفته ، چشم هایی کوچک دارند و صورت هایشان مانند سپرهایی ضخیم و کفش هایشان از مو ساخته شده است. 📚منابع : 🔶البدایه و النهایه از ابن کثیر ج6 ص 250 🔷تاریخ اسلام از ذهبی ج1 ص 378 🔶صحیح ابن حبان ج 15 ص 144 🔷صحیح بخاری ج 4 ص 174 🔶مستدرک سفینه بحار از نمازی ج3 ص223 🔷بحارالانوار از مجلسی ج 18 ص 122 🔶اعلام الوری ج 1 ص 89 🔷مستدرک علی صحیحین از حاکم نیشابوری ج4 ص 523 🔶الاحسان فی تقریب صحیح ابن حبان ج15 ص 144 💥چهار عالم بزرگ هم این روایت را تصحیح کردند. 1) شیخ آلبانی 2)شمس الدین ذهبی 3)حاکم نیشابوری 4)شعیب ارنووط 📈اسکن این سند👇👇 ✅پاسخ ♦️توجه به چند نکته لازم است 1⃣در روایات ما فراوان از ایرانیان تمجید شده است . ♦️در روایتی امده است که پیامبر گرامی فرمود: « اگر ایمان معلق در ثریا باشد مردانی از فارس به ان دست پیدا می کنند» 📚بحار الانوار ج58 ص230 ♦️در روایت دیگر امده است : « اگر علم در ثریا باشد مردانی از فارس به ان دست پیدا می کنند» 📚قرب الاسناد؛ ص109 ❗️روایتی در ذیل ایه 54 مائده که می فرماید: « ای مومنان هر کس از شما که از دینش برگردد خداوند به زودی قومی به عرصه اورد که دوستشان می دارد و انان نیز اورا دوست می دارند» ♦️در تفسیر مجمع البیان امده است که از پیامبر درباره این ایه سوال میشود .حضرت دست بر شانه سلمان می زند و می فرماید: « سلمان و همانندان او ( ایرانیان) مراد ایه هستند .اگر دین در ثریا باشد مردانی از فارس به ان دست پیدا خواهند کرد» 📚مجمع البیان ج3 ص357 ❗️در مدح ایرانیان روایات فراوانی امده است که جهت اگاهی رجوع کنید که بحار الانوار 57 ص201 باب 36 2⃣روایت مورد استدلال کانال های ضد دین عموما در کتب اهل سنت امده است و اگر کتب شیعه ان را اورده اند به صورت مرسل بوده و به نقل از کتب اهل سنت بوده است راوی داستان ابوهریره است که در کذاب بودن او شکی نیست ♦️امام صادق فرمود: « سه نفر پیوسته به پیامبر دروغ می بستند ؛ ابوهریره ؛ انس بن مالک ؛ و یک زن» 📚الخصال ج1 ص190 3⃣طبق مبانی اهل سنت نیز این روایت صحیح نیست زیرا راوی این داستان ابوهریره است . ♦️ابن ابی الحدید عالم بزرگ اهل سنت روایت می کند که حضرت علی فرمود: « بدانید دروغگو ترین مردم بر رسول خدا ابوهریره است » 📚شرح نهج البلاغه ج4 ص68 ♦️روایت کرده اند که عایشه نیز او را دروغگو می دانست 📚صحیح بخاری ج2 ص232 ❗️وروایات به نقل پیامیر به مردم می گفت انگاه می گفت این از کیسه ابوهریره بود نه پیامبر 📚صحیح بخاری ج6 ص190 🔺ابوجعفر اسکافی می گوید: « ابوهریره نزد استادان ما ناخالص و روایات او ناپسند است» 📚شرح نهج البلاغه ؛ ابن ابی الحدید، ج4 ص67 ❗️جهت اگاهی بیشتر رجوع کنید به کتاب سوالات ما؛ ص429 4⃣وبار دیگر دیدید که این کانال های ضد دین چگونه یک روایت ضعیف را صحیح معرفی می کنند تا به اسلام هجمه وارد کنند .
سوال  اکثر علمای شیعه صحابه پیامبر صلوات الله علیه که در قرآن به صورت متوالی مورد مدح و بشارت شده اند را کافر ویا منافق به مردم نشان میدهند، این عدم سازگاری با قرآن را حل نمایید ؟ ✅پاسخ ♦️توجه به چند نکته لازم است 1⃣این سخن که علمای شیعه صحابه پیامبر را کافر یا منافق می دانند تهمت به انان است . 🔺شیخ طوسی شیخ الطائفه در مورد صحابه پیامبر چنین می گوید: « شفاعت کردن نزد ما ثابت است برای پیامبر اسلام و بسیاری از اصحابشان و جمیع امامان و کثیری از مومنین» 📚تبیان ج1 ص214 ⁉️ایا می توان گفت شیعه عقیده دارد صحابه پیامبر منافق و کافر هستند انگاه بگویند کثیری از انان شفاعت می کنند ❗️چگونه علمای شیعه عقیده به نفاق یا کفر جمیع صحابه دارند در حالی که در کتب حدیثی خود بابی را به ذکر مناقب صحابه پیامبر گشوده اند 📚بحار الانوار ج22 ص301 باب 8 ♦️امام صادق فرمود: « اصحاب پیامبر دوازده هزار نفر بودند که هشت هزار انها از مدینه و دو هزار از مکه و دو هزار از طلقائ و ازاد شدگان که در بین انها اصلا قدری مسلک یا مرجئه مسلک یا حروری مسلک و نه معتزلی مسلک ونه اینکه خودشان صاحب رای باشند پیدا نمیشد پیوسته از خوف خداوند شب وروز گریه می کردند» 📚الخصال ج2 ص640 2⃣اما شیعه می گوید که درست است کثیری از صحابه پیامبر انسان های بزرگی بوده اند اما چنین نبوده همه صحابه انسان های موجهی بوده باشند بلکه قلیلی از انان از جاده حق منحرف شده بودند و دلیل انان بر این قول قران و کتب اهل سنت است 🔺ایاتی بخشی از صحابه را منافق معرفی کرده وانها را سرزنش می کند و می فرماید: « بعضی از اعراب اطراف مدینه و برخی از اهل شهر مدینه منافق هستند شما از نفاقشان اگاه نیستید» 📓توبه 101 ♦️ومی فرماید: « در ان هنگام منافقان و انان که در دلهایشان مرض بود با هم می گفتند ان وعده ای که خدا و رسول به ما دادند غرور و فریبی بیش نبود» 📓احزاب 12 ♦️وبرخی از انان در تقسیم زکات بر پیامبر اعتراض می کردند: « در میان انها کسانی هستند که در تقسیم غنایم بر تو خرده می گیرند اگر سهمی به انها داده شود راضی میشوند واگر داده نشود خشم می گیرند» 📓توبه 58 ♦️وبرخی نسبت خیانت به پیامبر می دادند تا جایی که خداوند در مقام دفاع چنین فرمود: « ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند » 📓ال عمران 161 ♦️و از انان به دلیل ترک نماز جمعه مذمت می کند: « واین مردم چون تجارتی یا لهو و بازیچه ای ببینند بدان بشتابند و تورا در نماز تنها گذارند» 📓جمعه 11 ♦️وبرخی را فاسق معرفی می کند: « ای کسانی که ایمان اورده اند اگر فاسقی برای شما خبر اورد تحقیق کنید» 📓حجرات 6 🔺که مراد ولید بن عقبه بود 📚تفسیر ابن کثیر ج4 ص209 ♦️وبرخی از جنگ فرار می کردند: « یاد اورید زمانی را که بالا می رفتید و پیامبر نیز از پشت شما را صدا می زد( اما توجه نمی کردید) 📓ال عمران 153 🔴بخاری روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « روز قیامت گروهی از اصحاب من را می اورند و مانع میشوند که بر حوض کوثر وارد شوند من می گویم خداوندا اصحابم می گوید انان پس از تو مرتد شده و به دوران جاهلیت خود بازگشتند» 📚صحیح بخاری ج4 ص228 ⁉️با این شرایط ایا می توان گفت همه صحابه در مسیر حق بودند 3⃣در ایاتی که از صحابه مدح می کند باید به دو نکته توجه نمود ♦️الف: ایات ناظر به تعدادی از صحابه است نه همه صحابه ان هم صحابه ای که از لحاظ ایمان و عمل مقبول و مرضی خداوند هستند ♦️ب: این مدح برای انان تا زمانی است که در مسیر صحیح باشند و بر صراط مستقیم قدم بردارند و اصلا ایات بر این دلالت ندارد که اگر صحابه ای از خط مستقیم منحرف شد باز هم مرضی خداوند باشد چنین سخنی با اصول اسلام منافات دارد
سوال امروز که جمعه است کانال شبکه کلمه این را اورده که شیعیان منتظرش نباشید امام زمان نمیاید زیرا بعد از پیامبران دیگر حجتی وجود نداره قران میگه:« پیامبر مبشر و منذر هستند تا بعد از پیامبران دیگه حجتی نباشد» نسائ 165 ✅پاسخ اصولا معناي دقيق آيه ياد شده اين چنين است: «بعد از ارسال رسل، مردم در مقابل خداوند هيچ گونه بهانه اي ندارند « لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل» ❗️یعنی با ارسال رسل دیگران مردم در برابر خداوند حجت و برهانی برای عدم هدایت شدن ندارند ♦️ نه اين كه بعد از ارسال رسل و انبياء، خداوند هيچ شخصي را به عنوان حجت در بين مردم قرار نداده است تا به واسطه او بر مردم احتجاج کند چنان که امام صادق فرمود: « به خدا سوگند خداوند از زمان ادم زمین را بدون امام واگذار نکرده است .امامی که مردم را به سویش هدایت کندوحجت خداوند بر عباد باشد به گونه ای که هرکس ترکش کند هلاک شود و هرکس پیرویش کند نجات یابد» 📚 کمال الدین ج1 ص230 ⁉️اگر وهابیان کانال کلمه میگویند بعد از پیامبر دیگر حجتی نیست پاسخ این روایات در کتبشان را چگونه می دهند ♦️خطیب بغدادی چنین روایت می کند که پیامبر فرمود: « من و علی حجت بر امتم در روز قیامت هستیم» 📚تاریخ بغداد، ج2 ص88 ♦️مناوی روایت می کند که فرمود: « من و علی حجت خداوند بر بندگان هستیم» 📚کنوز الحقائق ص43 ♦️طبری روایت می کند که پیامبر فرمود: « علی حجت من بر امتم در روز قیامت است» 📚الریاض النضره ج2 ص193
سوال در کانالی از ضد دینان بر قران خورده می گرفتند که پیامبران را دروغگو معرفی می کند مانند حضرت ابراهیم که بت ها را شکست انگاه گفت بت بزرگ شکسته است ( 63 انبیا ) یا به دروغ گفت من مریضم و با بت پرستان از شهر خارج نشد ورفت بت ها را شکست( صافات 89) ♦️پاسخ در مورد ایه اول که ابراهیم نبی گفت بت ها را بت بزرگ شکسته است پاسخ ان است: 🔵ابراهیم این کار را به بت بزرگ نسبت داد واین کارش نوعی کنایه به شمار می اید که بهتر از تصریح است .او میخواست به این وسیله خرافی بودن عقاید بت پرستان را به رخ انها بکشد و به انها بفهماند که این سنگ و چوب بی جان آن قدر بی عرضه هستند که حتی نمی تواند یک جمله سخن بگوید و از عبادت کنندگان خود یاری بطلبد تا چه رسد که بخواهد مشکلات انها را حل کند ❗️به تعبیر دیگر دروغ در جایی است که قرائنی بر ادای مقصود به عنوان کنایه در کار نباشد و این جا تمام قرائن نشان می داد که ابراهیم قصد جدی از این سخن نداشته بلکه هدفش به سخریه کشیدن افکار انها بوده است و این گونه تعبیرات در سخنان روزمره ما بسیار است ♦️ مثل اینکه فرضا یک حادثه اتلاف مالی در یک محیط محدود که اشخاص معینی در آن زندگی می کنند واقع میشود و هنگام باز پرسی هر یک از انان این کار را از خود نفی می کند باز پرس می گوید تو این کار را انجام نداده ای او هم انجام نداده حتما فرشتگان اسمان انجام داده اند مسلما این سخن دروغ نیست بلکه هدف تکذیب گفته های بی اساس انهاست ♦️امام صادق فرمود: « ابراهیم این سخن را ( به طور کنایه ) به خاطر آن گفت که میخواست افکار انها را اصلاح کند و به انها بگوید که چنین کاری از بت ها ساخته نیست» 📚الکافی ج4 ص48 ♦️اما در مورد ایه دوم : 🔘اولا: هیچ دلیلی نداریم که ابراهیم راستی بیمار نبوده است چه بیماری در جسم او بوده اما نه انچنان که او را از فعالیت جسمانی به کلی باز دارد و نتواند بت شکنی کند چه بسیارند بیمارانی که در طول روز مشغول کار هستند مخصوصا کارهای نشاط اور همچون شکستن بت ها برای قهرمان توحید همچون ابراهیم 🔘ثانیا: واژه سقم در مورد ناراحتی های روحی نیز به کار می رود و مسلما روح ابراهیم در آن محیط مملو از شرک آزرده و بیمار گونه بوده بنابراین اگر گفت من بیمارم بیماری ناراحتی از جنبه روحی را بیان می کرد 👌جمعی از مفسران نیز گفته اند که ابراهیم یک نوع بیماری ( همانند تب نوبه ای) داشت که در فواصل مختلف زمانی به دست او میداد و منظور از جمله انی سقیم این است که وقت بیماری من نزدیک شده است و من از همراهی شما معذورم جمله پیش از ان که می گوید نگاهی به ستارگان کرد سپس گفت من بیمارم را شاهد این مدعی می دانند چون منظورش از نگاه به ستارگان اگاهی از زمان بروز ان بیماری بود و از انها برای محاسبه وقت استفاده می کرد 📚عصمه الانبیا،سبحانی،ص125
سوال مطلبی به نقل از صادق هدایت در مورد ماه رمضان در کانال های ضد دین رد و بدل میشود که خواستم بهش جواب بدید « جلوی گرسنه های بیچاره در طول سال هر چقدر غذا بخوری مشکلی نیست اما جلوی روزه دارانی که خودشان خواستند چیزی نخورند نباید چیزی خورد» ✅پاسخ ⁉️سوال می کنیم که چه کسی گفته است غذا خوردن جلوی انسان های گرسنه بی اشکال است 💢پیامبر گرامی فرمود: « هر کس غذایی بخورد در حالی که فرد دیگری به او نگاه می کند اما اورا شریک در خوردن نسازد خداوند او را مبتلا به دردی می کند که درمانی ندارد» 📚مجموعه ورام ج1 ص47 ♦️امام صادق فرمود: « بر تو لازم است که به مساکین توجه کرده و انهارا سیر کنی ( وتنها به فکر خود نباشی)» 📚الکافی ج6 ص299 🔺وفرمود:گ « دو چیز نشانه ایمان است حسن خلق و اطعام طعام ( به گرسنگان)» 📚المحاسن ص389 ❗️امام باقر فرمود: « خداوند طعام دادن به دیگران را دوست دارد» 📚وسائل الشیعه ج24 ص287 ♦️اشکال دیگری که این روزها زیاد دیده میشود که مطرح می کنند ان است که عکس هایی از گرسنگان افریقا را منتشر کرده و قید می کنند یک میلیارد نفر برای شما دارند روزه می گیرند اما چقدر شما بهره مند میشوید⁉️ ❗️پاسخ ان است که ♦️ اولا ما در گذشته اورده ایم که روزه گرفتن دارای فلسفه های متعددی است وتنها اختصاص به درک کردن حال فقرا ندارد که میتوانید کلید واژه « تلطیف» را در کانال جستجو کنید ♦️و ثانیا در روایات ما امده است که یکی از جهات روزه داری ان است که انسان شدت وسختی گرسنگی و تشنگی را درک کرده انگاه به فقرا بیشتر توجه کنند و اگر افرادی به این دستور عمل نمیکنند اشکالی بر تعالیم اسلامی نیست ♦️در روایتی در مورد فلسفه روزه امده است : « روزه واجب شد تا غنی سختی گرسنگی را درک کند تا بعد از ان بیشتر به فقرا توجه کند» 📚الفقیه ج2 ص73 ❕امام رضا فرمود: « یکی از جهات روزه داری ان است که سختی گرسنگی و تشنگی بر اهل فقر و مسکینان درک شود تا ان حقوقی که خداوند برای انان در اموالتان قرار داده است را به انان بدهید» 📚عیون الاخبار ج2 ص116
سوال برخی از اسلام ستیزان بحثی را مطرح کرده اند که تحریف ناپذیری قران افسانه است و براین مدعای خود مساله اختلاف قرائتهای قران را پیش کشیده و میگویند این اختلاف قرائتها دلیل بر تحریف قران است پاسخ شما جیست ♦️پاسخ: خبرهای واحد که قرائتهای مختلف را گزارش می دهند دلیل بر تحریف قرآن نیست زیرا قرآن و قرائت های یاد شده دو حقیقت متمایز هستند .حقیقت قرآن سوای قرائت هاست و قرائت ها نمی تواند در نص قرآن تاثیر گذار باشد ❗️توضیح: قرآن کریم که سخن پیامبر و اخرین کتاب اسمانی است از صدر اسلام تاکنون مورد اهتمام جدی مسلمانان بوده است .پیامبر گرامی نسبت به قرائت ،حفظ و جمع آوری قرآن سفارش اکید داشته مسلمانان آن را محور و اساس دین خود تلقی کرده و قرائت آن را از وظایف روزمره خود می دانستند ♦️متن قرآن در طول تاریخ اسلام سینه به سینه و دست به دست از نسلی به نسل بعد منتقل شده و قرآن با همان الفاظ و قرائت رسول خدا در طول تاریخ رواج داشته است 💢امام صادق فرمود: « قرآن یکی بیش نیست و اختلاف بر سر قرائت آن از جانب راویان ( قرآن ) صورت گرفته است» 📚الکافی ج2 ص630 ♦️وفرمود: « قرآن بر حرف واحد و از نزد خدای واحد نازل گشته است» 📚همان مدرک ❗️قرائت قرآن طبق قرائت مشهور که از پیامبر گرامی برجای مانده بوده و سینه به سینه منتقل میشد بین مردم رواج داشته تا ان جا که برخی از افراد از سر اجتهادات اشتباه از مشهور جدا شده ویک سری قرائت های شخصی را ابداع کرده که مورد تایید جامعه اسلامی نبوده است و اهل بیت نیز با انها مخالفت کرده اند ومردم را امر میکردند که قرآن را طبق قرائت مشهور که برجای مانده از پیامبر بوده تلاوت کنند ♦️سالمه بن سلمه می گوید : شخصی در محضر امام صادق ایاتی از قرآن را قرائت کرد و به طوری که من شنیدم قرائت او غیر از قرائت دیگر مردم بود .امام به او فرمود: « از این قرائت خود داری کن و همان گونه که مردم می خوانند تو هم بخوان» 📚الکافی ج2 ص633 ♦️وفرمود: « همان گونه که اموخته اید ( ومشهور بوده) قرآن را بخوانید( وبه اجتهادات قاریان توجه نکنید)» 📚الکافی ج2 ص630 🔵یگانه قرائتی که دارای سند صحیح و با پشتوانه جمهور و طبق قرائت مشهور که بر جای مانده از پیامبر بوده استحکام یافته است قرائت حفص از عاصم بوده که این قرائت در طی قرون پی در پی تا امروز همواره میان مسلمین متداول بوده است چرا که : ❗️قرائت او همان قرائت عامه و مشهور مسلمین بوده است زیرا حفص و استاد او عاصم شدیدا با انچه که با قرائت عامه و روایت صحیح و متواتر میان مسلمانان موافق بوده پای بند بودند . 👌این قرائت را عاصم از شیخ ابوعبدالرحمان سلمی و او از امیر المومنین اخذ کرده است 📚معرفه القرائ الکبار ج1 ص77 ♦️و علی علیه السلام به هیچ عنوان قرائتی جز انچه با نصی اصلی وحی که میان مسلمانان متواتر بوده قرائت نمیکرده است از این رو در تمامی ادوار تاریخ مسلمانان مورد اعتماد قرار گرفت و قرآن های کنونی نیز طبق همین قرائت مشهور مسلمین بر جای مانده از قرائت پیامبر است ♦️ابن شهر اشوب چنین می اورد: « عاصم قرائت را از ابو عبدالرحمان سلمی فرا گرفته او نیز قرائت تمامی قرآن را از علی علیه السلام دریافت کرده لذا فصیح ترین قرائات قرائت عاصم است زیرا از ریشه آن را فرا گرفته و هر انچه دیگران کج رفته اند او راه استوار را انتخاب نموده است» 📚مناقب ج2 ص43 ♦️حاصل انکه قرآن بر یک قرائت نازل شده و این قرائت همان قرائتی است که بین مسلمین مشهور بوده و از پیامبر بر جای مانده است که قرائت حفص از عاصم از سلمی و از علی علیه اسلام مطابق همین قرائت مشهور مسلمین و بر جای مانده از پیامبر است و سایر قرائات که قرائات شاذ بوده مورد تایید مسلمین و جامعه اسلامی نبوده وحجیت ندارد لذا ایت الله مکارم می اورد: « خواندن غیر قرائت حفص از عاصم در شرایطی که فقط این قرائت مشهور است اشکال دارد» 📚اسفتاوات جدید ج3 ص80 ♦️واز این بیان روشن شد اختلاف قرائتهای غیر مشهور ربطی به تحریف قران ندارد
سوال برخی اشکال وارد می کنند که قرآن تحت تاثیر محیط صادر شده ( محیط زدگی) واز جانب خداوند نیست مثلا قران قلب را مرکز تفکر می کند اعراف 179، حج 46 تفکر قدیم این بود که قلب مرکز تعقل است ونمی دانستند که مغز داخل جمجمه مرکز تعقل است نه قلب که یک پمپ ساده عضلانی است .محمد هم این غلط را از محیطش گرفته و به اسم خدا وارد قران کرد ♦️پاسخ 💢در تفسیر شریف نمونه بحثی مطرح شده است به عنوان :« مقصود از قلب در قرآن» ♦️و چنین می آورد: « چرا درک حقایق در قرآن به قلب نسبت داده شده است در حالی که می دانیم قلب مرکز ادراکات نیست بلکه تلمبه ای است برای گردش خون در بدن ؟ ❗️در پاسخ چنین می گوییم : «قلب» در قرآنبه معانى گوناگونى آمده است، از جمله:  1⃣به معنى «عقل و درک»، چنان که در آیه37سوره«ق» مى خوانیم: «اِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»؛ (در این مطالب، تذکر و یادآورى است براى آنان که نیروى عقل و درک داشته باشند).  2⃣ به معنى «روح و جان»، چنان که درسوره«احزاب» آیه10 آمده است: «وَ اِذْ زاغَتِ الاَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ»؛ (هنگامى که چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسیده بود).  3⃣به معنى «مرکز عواطف»، آیه12سوره«انفال» شاهد این معنى است: «سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْب»؛ (به زودى در دل کافران ترس ایجاد مى کنم). ♦️ و در جاى دیگر درسوره«آل عمران» آیه159 مى خوانیم: «فَبِما رَحْمَه مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»؛ (... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى شدند).  💢توضیح این که، در وجود انسان دو مرکز نیرومند به چشم مى خورد:  1 ـ مرکز ادراکات، که همان «مغز و دستگاه اعصاب» است و لذا هنگامى که مطلب فکرى براى ما پیش مى آید، احساس مى کنیم با مغز خویش آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار مى دهیم - اگر چه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزارى براى روح هستند -.   2 ـ مرکز عواطف، که عبارت است از همان «قلبِ» صنوبرى که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسایل عاطفى در مرحله اول، روى همین مرکز اثر مى گذارد، اولین جرقه از قلب شروع مى شود. ما هنگامى که با مصیبتى روبرو مى شویم بالوجدان فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مى کنیم و همچنان وقتى که به مطلب سرورانگیزى بر مى خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس مى کنیم (دقت کنید). ♦️درست است که مرکز اصلى «ادراکات» و «عواطف» همگى روح و روان آدمى است ولى تظاهرات و عکس العمل هاى جسمى آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم، نخستین بار در دستگاه مغز آشکار مى شود، ولى عکس العمل مسایل عاطفى از قبیل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مى گردد، به طورى که به هنگام ایجاد این امور به روشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مى کنیم. ❗️نتیجه این که: اگر در قرآن مسایل عاطفى، به قلب (همین عضو مخصوص) و مسایل عقلى، به قلب (به معنى عقل یا مغز) نسبت داده شده، دلیل آن همان است که گفته شد، و سخنى به گزاف نرفته است. از همه اینها گذشته، قلب به معنى عضو مخصوص نقش مهمى در حیات و بقاى انسان دارد، به طورى که یک لحظه توقف آن با نابودى همراه است. بنابراین چه مانعى دارد که فعالیت هاى فکرى و عاطفى به آن نسبت داده شود. 📚تفسیر نمونه ج1 ص88 به بعد
⁉️سوال چرا شرط بندی حرومه؟درحالیکه بین افرادی که شرط میبندن رضایت کامل دارند و هیچ مشکلی هم بوجود نمیاد!پس چرا واقعا حرومه؟؟ ♦️پاسخ ❗️علت حرمت مساله قمار و شرط بندی در اسلام ضررهایی است که براین مساله مترتب میشود که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم ♦️در تفسیر نمونه چنین آمده است : « کمتر کسى را مى توان یافت که از زیان هاى گوناگون قمار بى خبرباشد، براى توضیح بیشتر گوشه اى از عواقب شوم و خانمان برانداز آن را به طور فشرده یادآور مى شویم: 💢الف ـ قمار بزرگ تری ن عامل هیجان: 🔷کلیه روان شناسان و دانشمندان ساى کولوژى، معتقدند: هیجانات روانى عامل اصلى بسیارى از بیمارى هاست، مثلاً کم شدن ویتامین ها، زخم معده، جنون و دیوانگى، بیمارى هاى عصبى روانى به صورت خفیف و حاد و مانند آنها در بسیارى از موارد ناشى از هیجان مى باشند، و قمار، بزرگ ترین عامل پیدایش هیجان است تا آنجا که یکى از دانشمندان «امریکا» مى گوید:  در هر سال در این کشور فقط دو هزار نفر در اثر هیجان قمار مى میرند، و به طور متوسط قلب یک «پوکرباز» (یک نوع بازى قمار) متجاوز از صد بار در دقیقه مى زند، قمار، گاهى سکته قلبى و مغزى نیز ایجاد مى کند، و قطعاً عامل پیرى زودرس خواهد بود. به علاوه به گفته دانشمندان، شخصى که مشغول بازى قمار است، نه تنها روح وى دستخوش تشنج است بلکه تمام جهازات بدن او در یک حالت فوق العاده به سر مى برند، یعنى ضربان قلب، بیشتر مى شود، مواد قندى در خون او مى ریزد، در ترشحات غدد داخلى اختلال حاصل مى شود، رنگ صورت مى پرد، دچار بى اشتهایى مى شود، و پس از پایان قمار، به دنبال یک جنگ اعصاب و حالت بحرانى به خواب مى رود، و غالباً براى تسکین اعصاب و ایجاد آرامش در بدن متوسل به الکل و سایر مواد مخدر مى شود، که در این صورت زیان هاى ناشى از آن را نیز باید به زیان هاى مستقیم قمار اضافه کرد. از زبان دانشمندان دیگرى مى خوانیم: قمارباز، انسانى مریض است که دایماً احتیاج به مراقبت روانى دارد، فقط باید سعى کرد به او فهماند که یک خلا روانى وى را به سوى این عمل ناهنجار سوق مى دهد، تا در صدد معالجه خویش بر آید. 💢ب ـ رابطه قمار با جنایات: 🔶یکى از بزرگ ترین موسسات آمارگیرى جهانى ثابت کرده است: 30 درصد جنایت ها با قمار رابطه مستقیم دارد، و از عوامل به وجود آمدن 70 درصد جنایات دیگر نیز به شمار مى رود. 💢ج ـ ضررهاى اقتصادى قمار: 🔶 در طول سال، میلیون ها بلکه میلیاردها از ثروت مردم جهان در این راه از بین مى رود، گذشته از ساعات زیادى که از نیروى انسانى در این راه تلف مى شود، و حتى نشاط کار مداوم را در ساعات دیگر سلب مى کند، مثلاً در گزارش ها چنین آمده است: در شهر «مونت کارلو» که یکى از مراکز معروف قمار در دنیا است، یک نفر در مدت 19 ساعت قمار بازى 4 میلیون تومان ثروت خود را از دست داد، وقتى درهاى قمارخانه بسته شد یک راست به جنگل رفت، و با یک گلوله مغز خویش را متلاشى، و به زندگى خود خاتمه داد، گزارش دهنده اضافه مى کند: جنگل هاى «مونت کارلو» بارها شاهد خودکشى این پاک بازها بوده است. 💢د ـ زیان هاى اجتماعى قمار: ♦️بسیارى از قماربازان به علت این که گاهى برنده مى شوند و در یک ساعت ممکن است هزاران تومان سرمایه دیگران را به جیب خود بریزند، حاضر نمى شوند تن به کارهاى تولیدى و اقتصادى بدهند، در نتیجه چرخ هاى تولیدو اقتصاد به همان نسبت لنگ مى شود، و درست اگر دقت کنیم مى بینیم، تمام قماربازان و عایله آنان سربار اجتماع هستند، و بدون این که کمترین سودى به این اجتماع برسانند از دست رنج آنها استفاده مى کنند، و گاهى هم که در بازى قمار باختند، براى جبران آن دست به سرقت مى زنند. ◼️خلاصه زیان هاى ناشى از قمار به حدّى است که حتى بسیارى از کشورهاى غیر مسلمان آن را قانوناً ممنوع اعلام داشته اند، اگر چه عملاً به طور وسیع آن را انجام مى دهند. 🔸مثلاً انگلستان در سال 1853، امریکا در سال 1855، شوروى در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام نمودند.  📚تفسیر نمونه،ج2 ص126 به بعد
❓سوال با برخی از این اتیست ها بحثی بود می گفتن انسان دارای روحی جدای از بدنش نیست .روح انسان همون مغز ادمی هسته که با مرگش از بین میره انسان دارای روحی جدای از بدن مادی نیست که با مرگش از بین میره ♦️پاسخ علما و متکلمین براهین متعددی برای اثبات استقلال روح اقامه کرده اند که ما به یک برهان اشاره می کنیم ⚫️برهان وحدت شخصیت: ❗️ یکی از دلایلی که براى استقلال روح مى توان ذکر کرد، مساله «وحدت شخصیت» در طول عمر آدمى است. 💢توضیح این که: ❗️ما در هر چیز، شک و تردید داشته باشیم در این موضوع تردیدى نداریم که «وجود داریم». مى توانیم بگوییم: «من هستم» و در هستى خود تردید ندارم، و علم من به وجود خودم به اصطلاح «علم حضورى» است، نه «علم حصولى» یعنى من پیش خود حاضرم و از خودم جدا نیستم. 🔰به هر حال، آگاهى ما از خود روشن ترین معلومات ما است و احتیاج و نیازى ابداً به استدلال ندارد، و استدلال معروفى که «دکارت» فیلسوف معروف فرانسوى براى وجودش کرده که: «من فکر مى کنم پس هستم» استدلال زاید و نادرستى به نظر مى رسد؛ زیرا پیش از آن که اثبات وجود خود کند دو بار اعتراف به وجود خودش کرده! (یک بار آنجا که مى گوید: «من» و بار دیگر آنجا که مى گوید «مى کنم» این از یکسو. ♻️از سوى دیگر، این «من»، از آغاز تا پایان عمر یک واحد بیشتر نیست «من امروز» همان «من دیروز» همان «من بیست سال قبل» مى باشد من از کودکى تاکنون یک نفر بیشتر نبودم، من همان شخصى هستم که بوده ام و تا آخر عمر نیز همین شخص هستم، نه شخص دیگر، البته، درس خوانده ام، با سواد شده ام، تکامل یافته ام، و باز هم خواهم یافت، ولى یک آدم دیگر نشده ام، و به همین دلیل، همه مردم از آغاز تا پایان عمر، مرا یک آدم مى شناسند، یک نام دارم یک شناسنامه دارم و... 🔶اکنون حساب کنیم و ببینیم: این موجود واحدى که سراسر عمر ما را پوشانده، چیست؟ آیا ذرات و سلول هاى بدن ما و یا مجموعه سلول هاى مغزى و فعل و انفعالات آن است؟ 💭اینها که در طول عمر ما بارها عوض مى شوند و تقریباً در هفت سال یک بار تمام سلول ها تعویض مى گردند؛ زیرا مى دانیم در هر شبانه روز میلیون ها سلول در بدن ما مى میرد و میلیون ها سلول تازه جانشین آن مى شود، همانند ساختمانى که تدریجاً آجرهاى آن را برون آورند، و آجرهاى تازه اى جاى آن کار بگذارند، این ساختمان بعد از مدتى به کلّى عوض مى شود اگر چه مردم سطحى نگر، متوجه نشوند. 🔺بنابراین، یک آدم هفتاد ساله احتمالاً ده بار تمام اجزاى بدن او عوض شده است، روى این حساب، اگر همانند مادى ها انسان را همان جسم و دستگاه هاى مغزى، عصبى و خواص فیزیکوشیمیایى آن بدانیم، باید این «من» در 70 سال ده بار عوض شده باشد، و آن شخص سابق نباشد، در حالى که، هیچ وجدانى این سخن را نخواهد پذیرفت. ⬛️از اینجا روشن مى شود: 🔷غیر از اجزاى مادى، یک حقیقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد که همانند اجزاى مادى تعویض نمى شود، اساس وجود، را، همان تشکیل مى دهد و عامل وحدت شخصیت ما، همان است» 📚تفسیر نمونه 12 ص262 به بعد
❓سوال اشکالی است که چندین روز است که در کانال های ملحد نشر پیدا می کند که میگویند در قران امده که مردم مکررا از پیامبر درخواست معجزه میکردند اما پیامبر از انجام ان امتناع میکرد( انعام 37 ،109 یونس20 ،رعد7) اگر واقعا پیامبر بود چرا از اوردن معجزه امتناع میکرد ♦️پاسخ ❗️نخست توجه کنید که پیامبر گرامی غیر از قرآن که بزرگترین معجزه ایشان بود دارای معجزات فراوان دیگری نیز بوده است که علمای بزرگوار به تواتر انها را نقل کرده اند که جهت اگاهی رجوع کنید: 1⃣بحار الانوار ج17 ص159 به بعد ابواب معجزات پیامبر تا ج18 ص144 2⃣اثباه الهداه،حر عاملی،ج1 باب 8 ص239 تا ص436 طی 58 فصل ♻️حال می گوییم: ❗️ایات مورد استناد شما مربوط به درخواستهایی است که پس از اتمام حجت و اثبات نبوت ایشان از سر لجاج وعناد به غیر از کشف حقیقت انجام می گرفت ( معجزات اقتراحی) وحکمت خداوند اقتضای اجابت چنین درخواست هایی را ندارد 🔷توضیح اینکه: 🔺انچه وظیفه پیامبران است اثبات صدق دعوی خود از طریق معجزات یا طرق دیگر می باشد بنابراین هرگاه به قدر کافی معجزه نشان دهد دیگر هیچ گونه وظیفه ای در این رابطه ندارد.پیامبر یک خارق العاده گر نیست که در جایی بنشیند و هر کس از در وارد شد مطابق میل و سلیقه خود پیشنهاد معجزه ای کند و پیش از مشاهده ان اگر مایل بود باز پیشنهاد دیگری مطرح کند وقوانین و سنن افرینش را به بازی بگیرد و معجزات به ابتذال کشیده شود و مردم به عنوان سرگرمی به تماشای انهه روی اورند و بعد از این همه نیز دعوت پیامبر را بپذیرد یا اگر میلش اقتضا نکرد به بهانه ای شانه خالی کند 💢به تعبیر دیگر: ♦️او مامور است که معجزات را برای حقجویان و حق طلبان به مقدار اتمام حجت ارایه دهد ولی هرگز ماموریت ندارد که به معجزات اقتراحی یعنی معجزاتی را که بهانه جویان مطابق هوس های خود نه برای تحقیق حق بلکه به خاطر بدست اوردن دستاویزی برای فرار از حقیقت پیشنهاد می کنند پاسخ گوید ♦️نکته دیگر انکه: ❗️مسلما معجزه درواقع کار خداست و پیامبران هر معجزه ای داشته باشند به اذن و فرمان اوست ولی گاه تصور برای گروهی از مردم پیدا میشد که پیامبران در زمینه معجزات فعال ما یشای هستند و هر چه بخواهند انجام میدهند این امر زمینه غلو را درباره انبیا فراهم می ساخت و ای بسا سبب میشده که مردم انها را همچون خدا بدانند به همین دلیل گاه انبیا و پیامبران تسلیم پیشنهاد معجزات نمیشدند و می گفتند این کار از ناحیه ما نیست بلکه منوط به اذن و فرمان خداست و باید ببینیم او چه اراده ای کرده است ♦️ایات مورد بحث شما از یک سو لجاجت انها را در امر تقاضای معجزات روشن میسازد و از سوی دیگر وابستگی معجزات را به اراده مطلقه پرودگار 📚پیام قران ،ج7 ص287
سوال پرسیدم "چطور وقتی داعشی ها بمب بخودشون می‌بندند و منفجر میکنن، میشه انتحاری و میرن ته جهنم؟ اما وقتی یه فلسطینی این کارو میکنه، میشه استشهادی و میره وسط بهشت؟ مگه خودکشی در اسلام حرام نیست؟" ♦️پاسخ ❗️توجه به چند نکته لازم است 1⃣طبق تعالیم اسلامی انچه به عمل روح و ارزش می دهد نیت است .اگر نیت خدایی وارزشهای اسلامی باشد عمل دارای ارزش است واگر نیت شیطانی باشد عمل نیز بی ارزش است .این مساله به قدری مهم بوده است که محدثان اسلامی در ابتدای مجامع روایی خود به ذکر روایات در رابطه با ان می پرداخته اند 📚وسائل الشیعه ج1 ص46 باب 5 👌پیامبر گرامی فرمود: « اعمال تنها بستگی به نیات دارد .بهره هرکس به اندازه نیت او است» 📚امالی طوسی ،ج2 ص231 2⃣ما در اسلام دارای دو نوع احکام هستیم .احکام اولیه و احکام ثانویه ♦️حکم اولیه میته و مردار حرام است .حکم اولیه ان است که بر هر مسلمان مکلف روزه ماه رمضان واجب است .حکم اولیه ان است که هر مسلمان مکلف برای نمازهای واجب یومیه باید وضو بگیرد 👌گاه شرایط و حالات ویژه ای عارض میشود که دیگر نمیتوان به حکم اولی افعال ملتزم بود در این صورت شارع مقدس احکام ثانویه را در حق مکلف وضع می کند.مثلا گرچه خوردن مردار حرام است اما اگر مکلف در شرایطی قرار گیرد که برای حفظ جان خویش ناگزیر از خوردن مردار باشد اکل میته برای او حلال است طبق حکم ثانوی 📓بقره 173 ♦️حکم ثانوی منوط به وجود حالات و عناوین خاصی نظیر اضطرار ،ضرر ،اکراه ،عسر و حرج ،اختلال نظام. اهم و مهم و... است 📚انوار الفقاهه ،کتاب البیع،ص497 3⃣فرق مساله انتحاری و استشهادی از دو حنبه است ♦️اول : نیت « گفتیم که اعمال در گرو نیات است .اگر نیت فرد از انتحاری خراب کاری ،رسیدن به مقاصد دنیوی،از بین بردن جان انسان های بی گناه و مانند ان باشد طبیعی است که این عمل هیچ گونه ارزشی ندارد و سبب گرفتاری صاحب ان میشود.اما اگر انگیزه دفاع از دین و مملکت ،زنده نگه داشتن ایین الهی و مانند ان باشد در قبال افراد جانی و جنایتکار طبیعی است که این عمل دارای ارزش میشود ♦️دوم: انسان هر زمانی مجاز نیست دست به اقدامات انتحاری و استشهادی بزند .این عمل طبق احکام اولیه حرام است اما اگر اضطرار باشد به گونه ای که نتوان جز از ان راه برای دفاع از حریم الهی و دین خدا و وطن اقدام کرد از باب احکام ثانویه و تقدیم مصلحت اهم بر مهم جایز میشود و دارای رجحان 💢ایت الله العظمی مکارم شیرازی چنین فتوا می دهند؛ « چنانچه هیچ راه دیگری برای دفاع وجود نداشته باشد عملیات استشهادی جایز است و خود کشی محسوب نمیشود ( حکم خود کشی را ندارد)» 📚مسائل جدید،ج5 ص165 ♦️از انچه امد پاسخ از اشکال مستشکل روشن میشود
سوال لطفا در مورد قضيه غرانيق و حذف اين جمله (تلک الغرانیق العلى، منها الشّفاعة ترتجى) از قرآنها توضيح دهيد. اگر قرآن كلام خاصه خداست و پيامبر معصوم از اشتباه و گناه ، چرا ميگويند اين كلمات را شيطان در زمان قرائت سوره النجم بر زبان پيامبر جاري كرده است؟؟ همانطور كه ميدانيد در اين واقعه پيامبر اعلام كرده است كه «لات» ، «عزي» و «منات» هر سه اینها غرانیق؛ عالى مقامند، شفاعت آنها مورد رضایت است.» سپس باقى آیات را خواند. هنگامى که به آیه سجده رسید، خود پیامبر و تمام حاضران اعم از مسلمان و مشرک در برابر بتها سجده کردند ♦️پاسخ پیرامون افسانه ساختگى غرانیق در بعضى از کتب اهل سنت روایات عجیبى از ابن عباس نقل شده از جمله این که: ♦️پیامبر خدا در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود رسید که: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" یعنی: به من خبر دهید آیا بتهاى «لات» و «عزّى» و «منات» که سوّمین آنهاست (دختران خدا هستند) در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»! ❗️در این هنگام مشرکان خوشحال شدند و گفتند: « محمد تا کنون نام خدایان ما را به نیکى نبرده بود»، در این هنگام پیامبر سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر اخطار کرد که این دو جمله را من براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود در این موقع آیات مورد بحث (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ ...) نازل گردید و به پیامبرو مؤمنان هشدار داد 📚این حدیث را غالب مفسران اهل سنت اورده اند و مورد نقد قرار داده اند ♦️گر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعیف برنامههاى پیامبر به گمان اینکه دستاویز خوبى پیدا کردهاند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگهاى زیادى به آن دادهاند. ولى قرائن فراوان نشان مىدهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است که براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پیامبر اسلام (ص)، به وسیله شیطانصفتان جعل شده است زیرا: ♦️اولا: به گفته ی محققان، راویان این حدیث افراد ضعیف و غیر موثقند، و صدور آن از ابن عباس نیز به هیچ وجه معلوم نیست، و به گفته" محمد بن اسحاق" این حدیث از مجعولات زنادقه مىباشد و او کتابى در این باره نگاشته است . 📚تفسیر کبیر،ج23 ص50 ♦️ثانیا: احادیث متعددى در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده کردن پیامبر و مسلمانان در کتب مختلف نقل شده، ولی در هیچ یک از این احادیث سخنى از افسانه غرانیق نیست، و این نشان مىدهد که این جمله بعدا به آن افزوده شده است. 📚همان مدرک ♦️ثالثا: آیات آغاز سوره نجم صریحا این خرافات را ابطال مىکند آنجا که مىگوید:" پیامبر از روى هواى نفس سخن نمىگوید آنچه مىگوید تنها وحى الهى است" ( این آیه با افسانه فوق چگونه سازگار است؟ ♦️رابعا: آیاتى که بعد از ذکر نام بتها در این سوره آمده، همه در بیان مذمت بتها و زشتى و پستى آنها است و با صراحت مىگوید: اینها اوهامى است که شما با پندارهاى بى اساس خود ساختهاید و هیچگونه کارى از آنها ساخته نیست. قرآن می فرماید:" اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهایى بىمحتوا و اسمهایى بى مسمّى)، و هرگز خداوند دلیل و حجتى بر آن نازل نکرده آنان فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پیروى مىکنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!.  ❗️با این مذمتهاى شدید چگونه ممکن است چند جمله قبل از آن، مدح بتها شده باشد بعلاوه قرآن صریحا یادآور شده که خدا تمامى آن را از هر گونه تحریف و انحراف و تضییع حفظ مىکند چنان که در آیه شریفه مىخوانیم:" ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم!". 📓9 حجر ♦️خامسا: مبارزه پیامبر با بت و بت پرستى یک مبارزه آشتى ناپذیر و پىگیر و بى وقفه از آغاز تا پایان عمر او بوده است، پیغمبر اکرم در عمل نشان دادند که هیچگونه سازش و انعطافى در مقابل بت و بت پرستى- حتى در سخت ترین حالات- از خود نشان ندادند!!با این وصف چگونه ممکن است چنین الفاظى بر زبان مبارکشان جارى شود؟ ♦️سادسا: حتى آنها که پیامبر اسلام (ص) را از سوى خدا نمىدانند و مسلمان نیستند او را انسانى متفکر و آگاه و مدبر مىدانند که در سایه تدبیرش به بزرگترین پیروزیها رسید. آیا چنین کسى که شعار اصلیش لا اله الا اللَّه و مبارزه آشتى ناپذیر با هر گونه شرک و بت پرستى بوده، و عملا نشان داده است که در ارتباط با مساله بتها حاضر به هیچگونه سازشى نیست، چگونه ممکن است برنامه اصلى خود را رها کرده و از بتها این چنین تجلیل به عمل آورد؟! 💢از مجموع این بحث بخوبى روشن مىشود که افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان ناشى و مخالفان بی
خبر است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر چنین حدیث بى اساسی را جعل کردهاند. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و تضعیف کردهاند و به جعل جاعلین نسبت دادهاند. 📚 تفسیر نمونه ج14 ص141 به بعد 👌نکات پایانی 1⃣این حدیث در هیچ یک از منابع روایات شیعی نیامده است 2⃣این حدیث در هیچ یک از صحاح سته اهل سنت نیز وجود ندارد وعلمای اهل سنت نیز این حدیث را شدیدا منکر شده اند 📚تفسیر مراغی ج17 ص۱30 3⃣این حدیث مخالف این سخن خداوند است که فرمود:« مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای انها قرار میدهد( تا شیطان در وحی تصرف نکند)» 📓27 جن
🔔🔔🔔سوالی_ازشیعیان_گرامی مردم شيعه معتقدند كه امام دوازدهم آنها زنده هست و در آخر زمان ظهور مي كند.اگر قرار بود انساني عمري به اين طو لاني داشته باشد بهتر بود خود حضرت محمد اين عمر طولاني رابيابد تا هم به عنوان معجزه آن را مطرح كند و هم اينكه بلا فاصله پس از مرگش دينش به انحراف كشيده نشود.اصلا» مگر خدا نمي توانست با قدرتش به جاي غايب كردن حضرت مهدي جان او را ازح گزند دشمنانش در امان بدارد. اصلا»چه نيازيست كه انساني سالها در غيبت باشد تا اينكه يك روز ظاهر شود و ظلم را از ميان بردارد.مگر براي خدا مشكل است كه در آخر زمان انساني را از مادري متولد سازد كه معصوم پاك و با همه خصايصي كه براي مهدي تعريف مي كنند باشد ؟ اگر او زنده است در همین فضا هست که ما هستیم اگر سرب در هوا است برای او هم است میکروب ویروس مواد شیمایی بیماری های واگیر همه برای او هم است هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد با این همه عوامل که از عمر انسان میکاهد انسانی این همه عمر کند اگر او غیر عادی است خدا حرف خودش را نقض کرده که می گوید ما پیامبران را از میان خود شما بر انگیختیم ♦️پاسخ ❗️در این متن چند سوال مطرح شده است 1⃣چرا حضرت محمد عمر طولانی نکرد تا هم به عنوان معجزه ان را مطرح کند و هم اینکه بلافاصله پس از مرگ دینش به انحراف کشیده نشود : ♦️پاسخ آن است که یکی از سنت های خداوند درباره بندگان امتحان انها است .خداوند می فرماید: « ایا مردم پنداشته اند که تا گفتند ایمان اوردیم رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند» 📓عنکبوت 2 👌یکی از طرق آزمایش خداوند این است که پیامبر اسلام عمر طولانی نداشته باشد و مسوولیت هدایت مردم و پاسداری از ایین الهی بر عهده اهل بیت ایشان قرار گیرد تا معلوم شود چه افرادی از انان پیروی می کنند و از امتحان سر بلند بیرون می ایند وچه افرادی از امتحان سر افکنده بیرون می ایند 💢لذا خطاب به اهل بیت چنین گفته شده است: « شما آن دری هستید که مردم به وسیله ان امتحان میشوند هر کس وارد شود و از هدایت شما بهره گیرد نجات می یابد و هر کس امتناع ورزد هلاک میشود» 📚الفقیه،ج2 ص613 ♦️امیر مومنان فرمود: « ما باب حطه ( دروازه آزمون) هستیم هر که از آن وارد شود نجات می یابد و هر که از آن سرپیچد سقوط می کند» 📚الخصال،ص626 2⃣چرا خداوند با قدرتش حضرت مهدی را حفظ نکرد تا نیازی به غیبت ایشان نباشد؟ ❗️پاسخ آن است : ♦️اولا: مساله غیبت ایشان تنبیهی برای مردم ناسپاس بود.خداوند برای امت اسلامی یازده امام قرار داد ولی یکی پس از دیگری انها را به شهادت رساندند و با این کارنامه بد تقدیر خداوند بر این تعلق گرفت تا امام دوازدهم را در پشت پرده غیبت قرار دهد تا محرومیت غیبت امام را احساس کنند و با ظهور حضرتش قدر اورا بدانند ♦️ثانیا: گفتیم که یکی از سنت های خداوند در مورد بندگان امتحان انها است .امت اسلامی نیز در این عصر و زمان به وسیله غیبت امام امتحان میشوند تا معلوم شود که چقدر انان بر ایمان خود استقامت دارند 💢امام کاظم فرمود: « صاحب این امر ناگزیر از غیبتی می باشد تا کسی که به این امر قائل است از آن بازگردد همانا آن آزمایشی از جانب خداوند است تا خلق خود را به آن وسیله بیازماید» 📚الکافی ج1 ص336 3⃣چرا خداوند چنین نکرد که در اخرالزمان انسانی را از مادری متولد سازد که معصوم و مهدی باشد و دنیا را از عدالت پر کند و نیاز به غیبت امام نباشد ❗️پاسخ آن است : که طبق مبانی شیعی امکان ندارد که خداوند لحظه ای زمین را از حجت خداوند خالی سازد که واسطه فیض بندگان است که اگر جز این باشد زمین اهل خود را در خود فرو خواهد برد لذا باید حجت خدا همیشه بر روی زمین زنده باشد ♦️ابی حمزه می گوید: به امام صادق گفتم ایا امکان دارد زمین بدون امام وحجت بماند امام پاسخ داد: « خیر اگر زمین لحظه ای بدون حجت و امام باقی بماند اهلش را فرو می برد» 📚علل الشرایع ،یک جلدی،ص76 ❗️در این مضمون روایات زیادی وارد شده است 📚بحار الانوار ج23 ص1 باب 1 4⃣مساله طول عمر امام زمان چگونه قابل حل است .اگر قرار است از طریق اعجاز قابل حل باشد ایا با این سخن خداوند که پیامبران را از میان خود مردم بر انگیختیم در تضاد نیست؟ ♦️پاسخ آن است : قرآن از حضرت نوح نام می برد که 950 سال در میان قومش زندگی کرد وانان را دعوت به دین حق کرد ( عنکبوت 14) ❗تورات کنونی نیز در "سفر تکوین" "اصحاح خامس" "جمله 5 "از افراد زیادی نام می برد که دارای عمر طولانی بوده اند ❗وعلمای مسلمان نیز کتبی را تالیف کرده اند خاصه به ذکر نام کسانی که در طول تاریخ دارای عمر طولانی بوده اند 📚البرهان علی صحه طول عمر الامام الزمان،علامه کراجکی 📚علامه مجلسی در بحار الانوار،ج51 باب 14 ص225 تا 293 ❗در قدرت خداوند جای هیچ شکی نیست. چه اشکالی دارد که امام عصر تحت مدیریت خداوند دارای عمر طولانی باشد ❗علم طب نیز کشف کرده است که انسان با
رعایت قواعد سلامت می تواند دارای عمر طولانی باشد 📚 مراجعه شود به مجله مقتطف، جزئ سوم ❗روی این جهت است که خداوند درباره حضرت یونس می گوید: "اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می ماند"( صافات 143-144-) ❗وقتی یک انسان میتواند در دل ماهی،دراعماق دریا تا روز قیامت زنده باشد چگونه ممکن نباشد یک انسان در خشکی ودر جو طبیعی تحت مدیریت خدا تا زمانی که صلاح بداند زنده باشد 📚الالهیات،علامه سبحانی،ج4 ص147 ♦️دکتر دهاوز امریکایی می گوید: « علم طب می تواند قیدها و حدودی را که مانع از طول عمر انسان است با کمک تغذیه از بین ببرد ما امروز امیدواریم که بر خلاف عمر پدرانمان و اجدادمان به چنین عمر طولانی دست یابیم» 📚راهی به سوی حیات نو، ص12 ♦️دیمند وبرل می گوید: « تمام اجزای اصلی انسان بدون استثنائ با امتحان به اثبات رسیده که قابل خلود است و یا حد اقل قابل عمری طولانی تراز این مقدار است» 📚مجله المقتطف جزئ سوم از سال 59 ❗️وقتی علم مساله طول عمر را ثابت میداند چه مانعی دارد که امام عصر با عنایت خداوند دارای چنین عمری باشد و این مساله با سخن خداوند که پیامبران را از میان انسان ها برگزیدیم منافات ندارد زیرا: ♦️اولا : در میان همین انسان ها مساله طول عمر ثابت است ♦️ثانیا: ان سخن به ان معنا است که انبیا از جنس فرشتگان نیستند بلکه از جنس ادمیان هستند می خورند ،می خوابند ،ازدواج می کنند و مانند ان نه انکه هیچ فرقی بین انها و سایر انسان ها نیست زیرا یکی از ویژگی های انبیا ارتباط با غیب و معجزه است در حالی که این موارد در میان انسان ها نیست
سوال سوال شرعی دارم یه نفر رو میشناسم سه بار زنش رو طلاق داده سه بار فقط یه زن رو طلاق داده یعنی یعد از اینکه با هم ازدواج کردن دعواشون میشده و طلاق میگرفتن از هم ولی به علت علاقه زیاد باز با هم ازدواج میکنن خوب چرا باید زن با یه مرد دیگه ازدواج کنه؟تا بتونه دوباره برگرده به شوهر اول ♦️پاسخ ❗️بعد از طلاق سوم زن و مرد باید برای همیشه از هم جدا شوند مگر در صورتی که زن همسر دیگری انتخاب کند و پس از آمیزش جنسی از او طلاق بگیرد در این صورت اگر بخواهد با شوهر اول اشتی کند مانعی ندارد 🔵 فلسفه این شرط معلوم است؛ ❗️زیرا اسلام با مقرّر کردن آن، خواسته است از تکثیر طلاق بکاهد و از این که طرفین طلاق را بازیچه خود قرار دهند (هر موقع خواستند ازدواج کنند و هر موقع خواستند از هم جدا شوند) جلوگیرى نماید؛ زیرا: ♻️اوّلا: ♦️هنگامى که مرد مى خواهد اقدام به طلاق سوّم کند، اگر به موضوع «محلّل» متوجّه شود و بداند که ازدواج چهارم منوط به این است که این زن با شخص دیگرى ازدواج کند وطلاق بگیرد، ممکن است از اصل طلاق منصرف شود؛ زیرا، اقدام زن و مرد به طلاق معمولا توام با امید برگشت است و این امید در طلاق سوّم بکلّى منتفى است، چون هیچ مقامى نمى تواند شخص دوّم را مجبور به طلاق سازد؛ چون ممکن است روح طرفین آن چنان با یکدیگر توافق پیدا کند که طرفین مایل به ادامه ازدواج باشند و یا لااقل شوهر دوّم (محلّل) حاضر به طلاق نشود. ⭕️اندیشه این مطلب که شاید «محلّل» دیگر زن راطلاق ندهد، در بسیارى از افراد موثّر افتاده و از اقدام به طلاق باز مى دارد. 🔶در حقیقت موضوع محلل مانعی است که بر سر راه مردان پر هوس و فریبکار گذارده شده است تا زن را بازیچه هوسهای سرکش خود نسازد و به طور نامحدود از فانون طلاق و رجوع استفاده نکند ♻️ثانیاً: ♦️لزوم وجود «محلّل» در ازدواج چهارم چه بسا حسادت و به تعبیر صحیح تر عواطف و غیرت و شهامت مرد را تحریک کند که فکر طلاق را از مغز خود بیرون سازد؛ زیرا غیرت و عاطفه خاصّ زناشویى مانع از آن مى شود که زنى که مدّتى با او به سر برده - حتّى پس از طلاق و از طریق مشروع - در اختیار دیگران قرار گیرد؛ و اسلام با پیش کشیدن مساله «محلّل» در ازدواج مجدّد، خواسته است عواطف مردان را به نفع زنان و براى بقاى رشته زناشویى تحریک کرده و از طریق صحیح و معقول، از افزایش طلاق جلوگیرى نماید. ❗️در پایان باید این نکته را نیز متذکر شد:  ♻️ازدواج با شخص دیگر گاهى تمایلات زن را به شوهر اوّل تشدید مى کند؛ زیرا گاهى ازدواج دوّم مطابق میل زنان صورت نمى گیرد و رفاه و آسایشى که در خانه شوهر اوّلى داشت در خانه دوّمى میسّر نمى شود؛ چه بسا عواطف و اخلاق شوهر اوّلى در نظر وى برترى پیدا مى کند و با این شرایط و مقایسه، انقلاب روحى پیدا کرده و به ارزش زندگى از دست رفته خود پى مى برد و با حالت حسرت و ندامت تصمیم مى گیرد که اگر ورق برگردد و بار دیگر با شوهر اوّل ازدواج نماید، تا آن جا که ممکن است محیط زندگى را گرم و روشن نگاه دارد و از پیش کشیدن موضوعات کوچک منصرف شود و به ناسازگارى خود در پرتو صبر و استقامت خاتمه دهد. 📚پاسخ به پرسش های مذهبی،ایات عظام مکارم و سبحانی،ص347
سوال پیامی در تلگرام در حال گردش است که بر علیه اسلام استفاده میشود وان روایتی است که میگویند در منابع شیعه و سنی امده که زنان را در اتاق بالای خانه قرار ندهید و به انها نوشتن را اموزش ندهید بلکه نخ ریسی و سوره نور را اموزش دهید منابع کافی،الفقیه،مستدرک،وسایل، و منابع سنی در المنثور،فتح القدیر و ... ♦️پاسخ 1⃣در سند روایت سکونی وجود دارد که از اهل سنت بوده و روایتش قابل استناد نیست 📚المفید من معجم رجال الحدیث ص63 2⃣برخی از علما حدیث را چنین شرح کرده اند: چون در زمان رسول خدابیشتر خانه‌هایی که دارای طبقات بودند حصار و حجابی نداشتند و اگر زنان در آنجا ساکن می‌شدند در معرض چشم چرانی قرار ‌گرفته و یا خود به چشم چرانی می‌پرداختند؛ از این‌رو نشاندن زنان در طبقات فوقانی مورد نهی قرار گرفته است. هم‌چنین دلیل عدم آموزش نگارش به بانوان، جلوگیری از برخی سوء استفاده‌ها اعلام شده چون ممکن است برخی از آنان برای مردان اجنبی نامه نگاری کرده و مردان بیگانه نیز با سوء استفاده از این نامه هم مرد و هم زن را به فتنه و دردسر بیندازند.چنانچه دلیل نهی زنان از آموختن سوره یوسف نیز جلوگیری از فتنه اعلام شده است. 📚روضه المتقین،ج2 ص479 3⃣در روایات ما کسب و طلب علم برای مرد و زن لازم شمرده شده است چنان که پیامبر گرامی فرمود: « طلب علم بر هر مرد و زنی لازم و واجب است» 📚بحار الانوار ج1 ص177 ❗️امام صادق فرمود: « طلب علم ( بر همگان ) واجب است» 📚الکافی ج1 ص30 ❗️در این مضمون روایت فراوان امده است 📚وسائل الشیعه ج27 ص25 باب 4 4⃣با توجه به نکات سابق در پاسخ نهایی می گوییم: ♻️برای بررسی همه جانبه موضوع باید تمام روایات را با یکدیگر دید .در روایات فراوانی ترغیب به علم آموزی بانوان شده است با توجه به این موضوع اگر در آن روایت از اموختن کتابت به زنان نهی شده است ناظر به زمانی بوده است که این اموختن سبب ساز وقوع فتنه و فساد ودر گناه افتادن بوده است اما زمانی که بحث فتنه و فساد و در گناه افتادن در کار نباشد ( مانند زمان کنونی) بی شک رجحان علم اموزی بانوان بر جای خود باقی است ❗️البته متذکر شدیم که در روایت سکونی وجود دارد که از نظر علمای رجال ضعیف است
سوال احمد الحسن که مدعی است یمانی موعود است برای حجیت و حقانیت خود استدلال می کند که در روایات امده دوازده مهدی قبل از قیام امام عصر می اید و او یکی از ان ها است پاسخ شما چیست ♦️پاسخ ❗️انچه در روایات امده است ان است که پس از حکومت امام عصر خداوند دوازده مهدی را بر می انگیزاند تا برای روی زمین حکومت کنند و این مساله ربطی به قبل از قیام حضرت حجت و احمد الحسن ندارد ❗️این روایات را علامه مجلسی در بحار الانوار ذکر می کند 📚بحار الانوار ج53 ص145 باب 30 ♦️شیخ طوسی روایت می کند که حضرت امیر امده است که : « در شبی که پیامبر اکرم مطالبی را به ایشان املا می کرد که در ان اشاره به امامان دوازده گانه شده انگاه که به واپسین پیشوا میرسد چنین فرموده است: ♦️پس انگاه که حضرتش ( امام عسکری) را هنگام وفات رسید پس امر امامت را به فرزندش محمد تسلیم می کند .پس ایشان دوازده امام هستند .سپس پس از او دوازده مهدی خواهد بود» 📚کتاب الغیبه ص150 ❗️شیخ مفید استاد کلام شیعه چنین می گوید: «بعد از دولت حضرت قائم براي كسي دولتي تشكيل نمي شود، مگر آنچه اين روايت بر آن دلالت مي‌كند كه فرزندان او اگر خدا بخواهد، قيام مي‌كند. البته اين روايت به صورت قطعي ثابت نيست.اكثر روايات بر اين معنا دلالت مي‌كند كه حضرت مهدي نمي رود، مگر چهل روز قبل از قيام قيامت كه در آن هرج و مرج صورت مي‌گيرد، و علائم خروج اموات و قيام قيامت براي حساب وكتاب آشكار مي‌شود.» 📚الارشاد ج2 ص387 ❗️علّامه مجلسي پس از نقل اخبار مذكور در بحار الانوار، «باب خلفاء المهدي و اولاده»، درباره دلالت و تأويل آن احاديث مي‌نويسد: «اين اخبار، مخالف مشهور است و راه تأويل آن، دو صورت است؛ ♦️راه اوّل، اينكه مراد از دوازده مهدي (هدايت شده) همان پيامبر اكرم و ساير امامان به استثناي امام زمان باشد به اين معنا كه مُلك آن‌ها (در هنگام رجعت)، بعد از امام زمان خواهد بود. ♦️راه دوم، اين است كه آن دوازده مهدي از اوصياي امام زمان هدايت گران خلق در زمان ائمه عليهم السلام در هنگامه رجعتند؛ زيرا زمان نمي تواند خالي از حجّت باشد، اگر چه اوصياي انبيا عليهم السلام نيز حجج هستند، والله اعلم » 📚بحار الانوار ج53، ص148 🔵در هر صورت این روایات بر مدعای احمد الحسن دلالتی ندارد
سوال لطفا در مورد حی علی خیر العمل بگویید چرا شیعه ان را جزو اذان میشمارد اما اهل سنت خیر ♦️پاسخ ❗️در روایاتی که درباره چگونگی اذان در روایات شیعی وارد شده است از حی علی خیر العمل به عنوان یکی از فرازهای اذان نام برده شده است و بر این مطلب اجماع شیعه است 📚 وسائل الشیعه ج5 ص413 به بعد باب 19 💢در روایات اهل سنت نیز امده است که این فراز جزو اذان بوده است سپس حذف شده است 🔷متقی هندی در کنزالعمال روایت می کند: « بلال در اذان صبح حی علی خیر العمل را می گفت» 📚کنزالعمال ح23174 🔷حلبی در سیره خود می اورد: « عبدالله بن عمر و علی بن الحسین در اذان پس از حی علی الفلاح جمله حی علی خیر العمل را می گفتند» 📚سیره حلبی ج2 ص305 🔷درباره ابن عمر نقل میکنند که دائما در اذان خود حی علی خیر العمل میگفته است 📚السنن الکبری ج1 ص425 📚المصنف ج1 ص460 ♦️شوکانی می اورد: « به طریق صحیح ثابت است که حی علی خیر العمل در عهد پیامبر جزو اذان بوده تا در زمان عمر از آن منع شده است» 📚نیل الاوطار ج2 ص32 ♦️تفتازانی و قوشجی از بزرگان اهل سنت روایت میکنند که عمر چنین می گفت: « سه چیز در عهد رسول خدا رسمیت داشت وحلال بود ومن از انها باز میدارم و انجام دهنده ان را مواخذه میکنم : متعه زنان ،متعه حج،گفتن حی علی خیر العمل» 📚شرح التجرید،بحث امامت ص484 ❗️شیخ صدوق در علل الشرایع روایت می کند که محمد بن ابی عمیر از امام کاظم از علت حذف حی علی خیر العمل توسط عمر از اذان سوال کرد امام فرمود: « علت ظاهری را میخواهی بدانی یا علت باطنی را گفت هر دو را امام فرمود: ♦️علت ظاهری ان بود که میخواستند که مردم از جهاد غافل نشوند با اتکال بر این که نماز بهترین عمل است اما علت باطنی ان بود که مراد از خیر العمل ولایت است ( یعنی بشتابید به سوی اهل بیت ) وانان خواستند با حذف ان مانع از دعوت به سوی اهل بیت شوند» 📚وسائل الشیعه ج5 ص421
⁉️سوال اگر شما می گویید قران تحریف نشده است پس روایاتی که می گوید قران تحریف شده است را چگونه پاسخ میدهید ♦️پاسخ ♻️در کتاب شریف تفسیر نمونه ،ایت الله مکارم چنین می اورد: ❗️«مهمترین دستاویزى که بعضى براى مساله تحریف به دست آورده اند، روایات مختلفى است که بر اثر عدم درک مفهوم واقعى آن، و یا عدم بررسى سند آنها چنین سوء تعبیرى به وجود آمده است.این روایات بر چند گونه است: 🔷1⃣قسمتى از این روایات، روایاتى است که مى گوید: على(علیه السلام) بعد از وفات پیامبر به جمع آورى قرآن پرداخت، و هنگامى که آن را جمع کرد و بر گروهى ازصحابه که اطراف مقام خلافت را گرفته بودند، عرضه فرمود، آنها از آن استقبال نکردند و على(علیه السلام) گفت: دیگر آن را نخواهید دید!.ولى با دقت در همین روایات روشن مى شود، قرآنِ نزد على(علیه السلام) با دیگر قرآنها ابداً تفاوت نداشت، بلکه این تفاوت در سه چیز بود: 💢نخست این که: آیات و سورهها به ترتیب نزول تنظیم شده بود. 💢 دیگر این که: شان نزول هر آیه و سوره در کنار آن قید شده بود. 💢سومین امتیاز این که تفسیرهایى که از پیامبر شنیده بود و همچنین آیات ناسخ و منسوخ در آن درج شده بود.بنابراین، قرآنى که على(علیه السلام) به جمع آورى آن پرداخت، چیزى جز این قرآن نبود و مازادش «تفسیرها» و «تاویل ها» و «شان نزول ها» و «تمیز ناسخ و منسوخ» و مانند آن بوده است، و به تعبیر دیگر، هم قرآن بود، و هم تفسیر اصیل قرآن.در کتاب «سلیم بن قیس» مى خوانیم: «اِنَّ اَمِیْرَالْمُوْمِنِیْنَ(علیه السلام) لَمّا رَاى غَدْرَ الصَّحابَهِ وَ قِلَّهَ وَفایِهِمْ لَزِمَ بَیْتَهُ، وَ اَقْبَلَ عَلَى الْقُرْآنِ...، فَلَمّا جَمَعَهُ کُلَّهُ، وَ کَتَبَهُ بِیَدِهِ، تَنْزِیْلَهُ وَ تَاْوِیْلَهُ وَ النّاسِخَ مِنْهُ وَ الْمَنْسُوخَ، بَعَثَ اِلَیْهِ اَبُوبَکْرَ اَنْ اُخْرُجْ فَبایِعْ، فَبَعَثَ اِلَیْهِ اَنِّى مَشْغُولٌ فَقَدْ آلَیْتُ عَلى نَفْسِى یَمِیْناً لا اَرْتَدِى بِرِداء اِلاّ لِلْصَّلاه حَتّى اُوَلِّفَ الْقُرْآنَ وَ اَجْمَعَهُ...»: (هنگامى که امیرمومنان على(علیه السلام) خیانت و بىوفایىصحابهرا مشاهده کرد، خانه را ترک نگفت، بهقرآنروى آورد، [و مشغول جمع آورى همه قرآن، و نوشتن آن با دست خود شد]... و هنگامى که تمام آن را جمع و آن را با دست خود نوشت و حتىتنزیلو تأویلو ناسخ و منسوخ آن را جمع آورى فرمود، در این هنگام، ابوبکربه سراغ امام فرستاد که از خانه بیرون آى و بیعتکن! او در پاسخ، پیغام فرستاد: من مشغولم، سوگند یاد کرده ام که عبا بر دوش نگیرم مگر براى نمازتا همهقرآنرا گردآورى کنم...). 📚بحار الانوار ج19 ص11 ♦️2⃣قسمتى دیگر از این روایات روایاتى است که اشاره به تحریف معنوى قرآن مى کند. زیرا مى دانیم تحریف بر سه گونه است: «تحریف لفظى»، «تحریف معنوى» و «تحریف عملى».منظور از «تحریف لفظى» آنست که در الفاظ و عبارات قرآن کم و زیاد و تغییر داده شود (این همان چیزى است که ما و همه محققان اسلامآن را شدیداً انکار مى کنیم).«تحریف معنوى» آنست که ا یه اى را آن چنان معنى و تفسیرکنند که خلاف مفهوم واقعى آن باشد.و نیز «تحریف عملى» آنست که آن را بر خلاف، عمل کنند. مثلاً در تفسیر «على بن ابراهیم» از «ابوذر» چنین مى خوانیم: هنگامى که آیه: «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» نازل شد، پیامبر فرمود: روز قیامت از مردم سوال مى کنند: باثقلین(قرآن و عترت پیامبر) چه کردید؟ مى گویند: «اَمّا الاَکْبَرُ فَحَرَّفْناهُ، وَ نَبَذْناهُ وَراءَ ظُهُورِنا...»؛ (ما ثقل اکبر (قرآن) را تحریف کردیم و پشت سر انداختیم). 📚تفسیر برهان ذیل ایه 106 ال عمران ❗️ پیداست منظور از تحریف، در اینجا همان دگرگون ساختن مفهوم قرآن و پشتِ سر انداختن آنست. ♦️3⃣قسمت دیگرى از این روایات، روایاتى است که قطعاً مجعول است و براى بى اعتبار ساختن قرآن به دست دشمنان و منحرفان یا افراد نادان ساخته و پرداخته شده است. مانند روایات متعددى که از «احمد بن محمّد بن سیّارى» نقل شده است که عدد این روایات به صد و هشتاد و هشت روایت! بالغ مى شود و مرحوم «حاجى نورى» در کتاب «فصل الخطاب» فراوان از او نقل کرده است. ♦️«سیّارى» راوى این احادیث، به گفته بسیارى از بزرگان علم رجال، کسى بوده است، فاسد المذهب، غیر قابل اعتماد، و ضعیف الحدیث، و به گفته بعضى، اهل غلوّ، منحرف، معروف به اعتقاد به تناسخ و کذّاب، و به گفته «کشّى» صاحب رجال معروف، امام جواد(علیه السلام) در نامه خود، ادعاهاى «سیّارى» را باطل و بى اساس خوانده است. ❗️البته روایات تحریف، منحصر به «سیّارى» نیست ولى قسمت مهمش به او باز مى گردد!.در میان این روایات مجعول، روایات مضحکى دیده مى شود که هر کس مختصر اهل مطالعه باشد، فوراً به فساد آن پى مى برد. مانند روایتى که مى گوید در آیه3 سوره «نساء»: «وَ اِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْکِحُوا