eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.2هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سوال مطلبی به نقل از صادق هدایت در مورد ماه رمضان در کانال های ضد دین رد و بدل میشود که خواستم بهش جواب بدید « جلوی گرسنه های بیچاره در طول سال هر چقدر غذا بخوری مشکلی نیست اما جلوی روزه دارانی که خودشان خواستند چیزی نخورند نباید چیزی خورد» ✅پاسخ ⁉️سوال می کنیم که چه کسی گفته است غذا خوردن جلوی انسان های گرسنه بی اشکال است 💢پیامبر گرامی فرمود: « هر کس غذایی بخورد در حالی که فرد دیگری به او نگاه می کند اما اورا شریک در خوردن نسازد خداوند او را مبتلا به دردی می کند که درمانی ندارد» 📚مجموعه ورام ج1 ص47 ♦️امام صادق فرمود: « بر تو لازم است که به مساکین توجه کرده و انهارا سیر کنی ( وتنها به فکر خود نباشی)» 📚الکافی ج6 ص299 🔺وفرمود:گ « دو چیز نشانه ایمان است حسن خلق و اطعام طعام ( به گرسنگان)» 📚المحاسن ص389 ❗️امام باقر فرمود: « خداوند طعام دادن به دیگران را دوست دارد» 📚وسائل الشیعه ج24 ص287 ♦️اشکال دیگری که این روزها زیاد دیده میشود که مطرح می کنند ان است که عکس هایی از گرسنگان افریقا را منتشر کرده و قید می کنند یک میلیارد نفر برای شما دارند روزه می گیرند اما چقدر شما بهره مند میشوید⁉️ ❗️پاسخ ان است که ♦️ اولا ما در گذشته اورده ایم که روزه گرفتن دارای فلسفه های متعددی است وتنها اختصاص به درک کردن حال فقرا ندارد که میتوانید کلید واژه « تلطیف» را در کانال جستجو کنید ♦️و ثانیا در روایات ما امده است که یکی از جهات روزه داری ان است که انسان شدت وسختی گرسنگی و تشنگی را درک کرده انگاه به فقرا بیشتر توجه کنند و اگر افرادی به این دستور عمل نمیکنند اشکالی بر تعالیم اسلامی نیست ♦️در روایتی در مورد فلسفه روزه امده است : « روزه واجب شد تا غنی سختی گرسنگی را درک کند تا بعد از ان بیشتر به فقرا توجه کند» 📚الفقیه ج2 ص73 ❕امام رضا فرمود: « یکی از جهات روزه داری ان است که سختی گرسنگی و تشنگی بر اهل فقر و مسکینان درک شود تا ان حقوقی که خداوند برای انان در اموالتان قرار داده است را به انان بدهید» 📚عیون الاخبار ج2 ص116
سوال برخی از اسلام ستیزان بحثی را مطرح کرده اند که تحریف ناپذیری قران افسانه است و براین مدعای خود مساله اختلاف قرائتهای قران را پیش کشیده و میگویند این اختلاف قرائتها دلیل بر تحریف قران است پاسخ شما جیست ♦️پاسخ: خبرهای واحد که قرائتهای مختلف را گزارش می دهند دلیل بر تحریف قرآن نیست زیرا قرآن و قرائت های یاد شده دو حقیقت متمایز هستند .حقیقت قرآن سوای قرائت هاست و قرائت ها نمی تواند در نص قرآن تاثیر گذار باشد ❗️توضیح: قرآن کریم که سخن پیامبر و اخرین کتاب اسمانی است از صدر اسلام تاکنون مورد اهتمام جدی مسلمانان بوده است .پیامبر گرامی نسبت به قرائت ،حفظ و جمع آوری قرآن سفارش اکید داشته مسلمانان آن را محور و اساس دین خود تلقی کرده و قرائت آن را از وظایف روزمره خود می دانستند ♦️متن قرآن در طول تاریخ اسلام سینه به سینه و دست به دست از نسلی به نسل بعد منتقل شده و قرآن با همان الفاظ و قرائت رسول خدا در طول تاریخ رواج داشته است 💢امام صادق فرمود: « قرآن یکی بیش نیست و اختلاف بر سر قرائت آن از جانب راویان ( قرآن ) صورت گرفته است» 📚الکافی ج2 ص630 ♦️وفرمود: « قرآن بر حرف واحد و از نزد خدای واحد نازل گشته است» 📚همان مدرک ❗️قرائت قرآن طبق قرائت مشهور که از پیامبر گرامی برجای مانده بوده و سینه به سینه منتقل میشد بین مردم رواج داشته تا ان جا که برخی از افراد از سر اجتهادات اشتباه از مشهور جدا شده ویک سری قرائت های شخصی را ابداع کرده که مورد تایید جامعه اسلامی نبوده است و اهل بیت نیز با انها مخالفت کرده اند ومردم را امر میکردند که قرآن را طبق قرائت مشهور که برجای مانده از پیامبر بوده تلاوت کنند ♦️سالمه بن سلمه می گوید : شخصی در محضر امام صادق ایاتی از قرآن را قرائت کرد و به طوری که من شنیدم قرائت او غیر از قرائت دیگر مردم بود .امام به او فرمود: « از این قرائت خود داری کن و همان گونه که مردم می خوانند تو هم بخوان» 📚الکافی ج2 ص633 ♦️وفرمود: « همان گونه که اموخته اید ( ومشهور بوده) قرآن را بخوانید( وبه اجتهادات قاریان توجه نکنید)» 📚الکافی ج2 ص630 🔵یگانه قرائتی که دارای سند صحیح و با پشتوانه جمهور و طبق قرائت مشهور که بر جای مانده از پیامبر بوده استحکام یافته است قرائت حفص از عاصم بوده که این قرائت در طی قرون پی در پی تا امروز همواره میان مسلمین متداول بوده است چرا که : ❗️قرائت او همان قرائت عامه و مشهور مسلمین بوده است زیرا حفص و استاد او عاصم شدیدا با انچه که با قرائت عامه و روایت صحیح و متواتر میان مسلمانان موافق بوده پای بند بودند . 👌این قرائت را عاصم از شیخ ابوعبدالرحمان سلمی و او از امیر المومنین اخذ کرده است 📚معرفه القرائ الکبار ج1 ص77 ♦️و علی علیه السلام به هیچ عنوان قرائتی جز انچه با نصی اصلی وحی که میان مسلمانان متواتر بوده قرائت نمیکرده است از این رو در تمامی ادوار تاریخ مسلمانان مورد اعتماد قرار گرفت و قرآن های کنونی نیز طبق همین قرائت مشهور مسلمین بر جای مانده از قرائت پیامبر است ♦️ابن شهر اشوب چنین می اورد: « عاصم قرائت را از ابو عبدالرحمان سلمی فرا گرفته او نیز قرائت تمامی قرآن را از علی علیه السلام دریافت کرده لذا فصیح ترین قرائات قرائت عاصم است زیرا از ریشه آن را فرا گرفته و هر انچه دیگران کج رفته اند او راه استوار را انتخاب نموده است» 📚مناقب ج2 ص43 ♦️حاصل انکه قرآن بر یک قرائت نازل شده و این قرائت همان قرائتی است که بین مسلمین مشهور بوده و از پیامبر بر جای مانده است که قرائت حفص از عاصم از سلمی و از علی علیه اسلام مطابق همین قرائت مشهور مسلمین و بر جای مانده از پیامبر است و سایر قرائات که قرائات شاذ بوده مورد تایید مسلمین و جامعه اسلامی نبوده وحجیت ندارد لذا ایت الله مکارم می اورد: « خواندن غیر قرائت حفص از عاصم در شرایطی که فقط این قرائت مشهور است اشکال دارد» 📚اسفتاوات جدید ج3 ص80 ♦️واز این بیان روشن شد اختلاف قرائتهای غیر مشهور ربطی به تحریف قران ندارد
سوال برخی اشکال وارد می کنند که قرآن تحت تاثیر محیط صادر شده ( محیط زدگی) واز جانب خداوند نیست مثلا قران قلب را مرکز تفکر می کند اعراف 179، حج 46 تفکر قدیم این بود که قلب مرکز تعقل است ونمی دانستند که مغز داخل جمجمه مرکز تعقل است نه قلب که یک پمپ ساده عضلانی است .محمد هم این غلط را از محیطش گرفته و به اسم خدا وارد قران کرد ♦️پاسخ 💢در تفسیر شریف نمونه بحثی مطرح شده است به عنوان :« مقصود از قلب در قرآن» ♦️و چنین می آورد: « چرا درک حقایق در قرآن به قلب نسبت داده شده است در حالی که می دانیم قلب مرکز ادراکات نیست بلکه تلمبه ای است برای گردش خون در بدن ؟ ❗️در پاسخ چنین می گوییم : «قلب» در قرآنبه معانى گوناگونى آمده است، از جمله:  1⃣به معنى «عقل و درک»، چنان که در آیه37سوره«ق» مى خوانیم: «اِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»؛ (در این مطالب، تذکر و یادآورى است براى آنان که نیروى عقل و درک داشته باشند).  2⃣ به معنى «روح و جان»، چنان که درسوره«احزاب» آیه10 آمده است: «وَ اِذْ زاغَتِ الاَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ»؛ (هنگامى که چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسیده بود).  3⃣به معنى «مرکز عواطف»، آیه12سوره«انفال» شاهد این معنى است: «سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْب»؛ (به زودى در دل کافران ترس ایجاد مى کنم). ♦️ و در جاى دیگر درسوره«آل عمران» آیه159 مى خوانیم: «فَبِما رَحْمَه مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»؛ (... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى شدند).  💢توضیح این که، در وجود انسان دو مرکز نیرومند به چشم مى خورد:  1 ـ مرکز ادراکات، که همان «مغز و دستگاه اعصاب» است و لذا هنگامى که مطلب فکرى براى ما پیش مى آید، احساس مى کنیم با مغز خویش آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار مى دهیم - اگر چه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزارى براى روح هستند -.   2 ـ مرکز عواطف، که عبارت است از همان «قلبِ» صنوبرى که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسایل عاطفى در مرحله اول، روى همین مرکز اثر مى گذارد، اولین جرقه از قلب شروع مى شود. ما هنگامى که با مصیبتى روبرو مى شویم بالوجدان فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مى کنیم و همچنان وقتى که به مطلب سرورانگیزى بر مى خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس مى کنیم (دقت کنید). ♦️درست است که مرکز اصلى «ادراکات» و «عواطف» همگى روح و روان آدمى است ولى تظاهرات و عکس العمل هاى جسمى آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم، نخستین بار در دستگاه مغز آشکار مى شود، ولى عکس العمل مسایل عاطفى از قبیل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مى گردد، به طورى که به هنگام ایجاد این امور به روشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مى کنیم. ❗️نتیجه این که: اگر در قرآن مسایل عاطفى، به قلب (همین عضو مخصوص) و مسایل عقلى، به قلب (به معنى عقل یا مغز) نسبت داده شده، دلیل آن همان است که گفته شد، و سخنى به گزاف نرفته است. از همه اینها گذشته، قلب به معنى عضو مخصوص نقش مهمى در حیات و بقاى انسان دارد، به طورى که یک لحظه توقف آن با نابودى همراه است. بنابراین چه مانعى دارد که فعالیت هاى فکرى و عاطفى به آن نسبت داده شود. 📚تفسیر نمونه ج1 ص88 به بعد
⁉️سوال چرا شرط بندی حرومه؟درحالیکه بین افرادی که شرط میبندن رضایت کامل دارند و هیچ مشکلی هم بوجود نمیاد!پس چرا واقعا حرومه؟؟ ♦️پاسخ ❗️علت حرمت مساله قمار و شرط بندی در اسلام ضررهایی است که براین مساله مترتب میشود که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم ♦️در تفسیر نمونه چنین آمده است : « کمتر کسى را مى توان یافت که از زیان هاى گوناگون قمار بى خبرباشد، براى توضیح بیشتر گوشه اى از عواقب شوم و خانمان برانداز آن را به طور فشرده یادآور مى شویم: 💢الف ـ قمار بزرگ تری ن عامل هیجان: 🔷کلیه روان شناسان و دانشمندان ساى کولوژى، معتقدند: هیجانات روانى عامل اصلى بسیارى از بیمارى هاست، مثلاً کم شدن ویتامین ها، زخم معده، جنون و دیوانگى، بیمارى هاى عصبى روانى به صورت خفیف و حاد و مانند آنها در بسیارى از موارد ناشى از هیجان مى باشند، و قمار، بزرگ ترین عامل پیدایش هیجان است تا آنجا که یکى از دانشمندان «امریکا» مى گوید:  در هر سال در این کشور فقط دو هزار نفر در اثر هیجان قمار مى میرند، و به طور متوسط قلب یک «پوکرباز» (یک نوع بازى قمار) متجاوز از صد بار در دقیقه مى زند، قمار، گاهى سکته قلبى و مغزى نیز ایجاد مى کند، و قطعاً عامل پیرى زودرس خواهد بود. به علاوه به گفته دانشمندان، شخصى که مشغول بازى قمار است، نه تنها روح وى دستخوش تشنج است بلکه تمام جهازات بدن او در یک حالت فوق العاده به سر مى برند، یعنى ضربان قلب، بیشتر مى شود، مواد قندى در خون او مى ریزد، در ترشحات غدد داخلى اختلال حاصل مى شود، رنگ صورت مى پرد، دچار بى اشتهایى مى شود، و پس از پایان قمار، به دنبال یک جنگ اعصاب و حالت بحرانى به خواب مى رود، و غالباً براى تسکین اعصاب و ایجاد آرامش در بدن متوسل به الکل و سایر مواد مخدر مى شود، که در این صورت زیان هاى ناشى از آن را نیز باید به زیان هاى مستقیم قمار اضافه کرد. از زبان دانشمندان دیگرى مى خوانیم: قمارباز، انسانى مریض است که دایماً احتیاج به مراقبت روانى دارد، فقط باید سعى کرد به او فهماند که یک خلا روانى وى را به سوى این عمل ناهنجار سوق مى دهد، تا در صدد معالجه خویش بر آید. 💢ب ـ رابطه قمار با جنایات: 🔶یکى از بزرگ ترین موسسات آمارگیرى جهانى ثابت کرده است: 30 درصد جنایت ها با قمار رابطه مستقیم دارد، و از عوامل به وجود آمدن 70 درصد جنایات دیگر نیز به شمار مى رود. 💢ج ـ ضررهاى اقتصادى قمار: 🔶 در طول سال، میلیون ها بلکه میلیاردها از ثروت مردم جهان در این راه از بین مى رود، گذشته از ساعات زیادى که از نیروى انسانى در این راه تلف مى شود، و حتى نشاط کار مداوم را در ساعات دیگر سلب مى کند، مثلاً در گزارش ها چنین آمده است: در شهر «مونت کارلو» که یکى از مراکز معروف قمار در دنیا است، یک نفر در مدت 19 ساعت قمار بازى 4 میلیون تومان ثروت خود را از دست داد، وقتى درهاى قمارخانه بسته شد یک راست به جنگل رفت، و با یک گلوله مغز خویش را متلاشى، و به زندگى خود خاتمه داد، گزارش دهنده اضافه مى کند: جنگل هاى «مونت کارلو» بارها شاهد خودکشى این پاک بازها بوده است. 💢د ـ زیان هاى اجتماعى قمار: ♦️بسیارى از قماربازان به علت این که گاهى برنده مى شوند و در یک ساعت ممکن است هزاران تومان سرمایه دیگران را به جیب خود بریزند، حاضر نمى شوند تن به کارهاى تولیدى و اقتصادى بدهند، در نتیجه چرخ هاى تولیدو اقتصاد به همان نسبت لنگ مى شود، و درست اگر دقت کنیم مى بینیم، تمام قماربازان و عایله آنان سربار اجتماع هستند، و بدون این که کمترین سودى به این اجتماع برسانند از دست رنج آنها استفاده مى کنند، و گاهى هم که در بازى قمار باختند، براى جبران آن دست به سرقت مى زنند. ◼️خلاصه زیان هاى ناشى از قمار به حدّى است که حتى بسیارى از کشورهاى غیر مسلمان آن را قانوناً ممنوع اعلام داشته اند، اگر چه عملاً به طور وسیع آن را انجام مى دهند. 🔸مثلاً انگلستان در سال 1853، امریکا در سال 1855، شوروى در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام نمودند.  📚تفسیر نمونه،ج2 ص126 به بعد
❓سوال با برخی از این اتیست ها بحثی بود می گفتن انسان دارای روحی جدای از بدنش نیست .روح انسان همون مغز ادمی هسته که با مرگش از بین میره انسان دارای روحی جدای از بدن مادی نیست که با مرگش از بین میره ♦️پاسخ علما و متکلمین براهین متعددی برای اثبات استقلال روح اقامه کرده اند که ما به یک برهان اشاره می کنیم ⚫️برهان وحدت شخصیت: ❗️ یکی از دلایلی که براى استقلال روح مى توان ذکر کرد، مساله «وحدت شخصیت» در طول عمر آدمى است. 💢توضیح این که: ❗️ما در هر چیز، شک و تردید داشته باشیم در این موضوع تردیدى نداریم که «وجود داریم». مى توانیم بگوییم: «من هستم» و در هستى خود تردید ندارم، و علم من به وجود خودم به اصطلاح «علم حضورى» است، نه «علم حصولى» یعنى من پیش خود حاضرم و از خودم جدا نیستم. 🔰به هر حال، آگاهى ما از خود روشن ترین معلومات ما است و احتیاج و نیازى ابداً به استدلال ندارد، و استدلال معروفى که «دکارت» فیلسوف معروف فرانسوى براى وجودش کرده که: «من فکر مى کنم پس هستم» استدلال زاید و نادرستى به نظر مى رسد؛ زیرا پیش از آن که اثبات وجود خود کند دو بار اعتراف به وجود خودش کرده! (یک بار آنجا که مى گوید: «من» و بار دیگر آنجا که مى گوید «مى کنم» این از یکسو. ♻️از سوى دیگر، این «من»، از آغاز تا پایان عمر یک واحد بیشتر نیست «من امروز» همان «من دیروز» همان «من بیست سال قبل» مى باشد من از کودکى تاکنون یک نفر بیشتر نبودم، من همان شخصى هستم که بوده ام و تا آخر عمر نیز همین شخص هستم، نه شخص دیگر، البته، درس خوانده ام، با سواد شده ام، تکامل یافته ام، و باز هم خواهم یافت، ولى یک آدم دیگر نشده ام، و به همین دلیل، همه مردم از آغاز تا پایان عمر، مرا یک آدم مى شناسند، یک نام دارم یک شناسنامه دارم و... 🔶اکنون حساب کنیم و ببینیم: این موجود واحدى که سراسر عمر ما را پوشانده، چیست؟ آیا ذرات و سلول هاى بدن ما و یا مجموعه سلول هاى مغزى و فعل و انفعالات آن است؟ 💭اینها که در طول عمر ما بارها عوض مى شوند و تقریباً در هفت سال یک بار تمام سلول ها تعویض مى گردند؛ زیرا مى دانیم در هر شبانه روز میلیون ها سلول در بدن ما مى میرد و میلیون ها سلول تازه جانشین آن مى شود، همانند ساختمانى که تدریجاً آجرهاى آن را برون آورند، و آجرهاى تازه اى جاى آن کار بگذارند، این ساختمان بعد از مدتى به کلّى عوض مى شود اگر چه مردم سطحى نگر، متوجه نشوند. 🔺بنابراین، یک آدم هفتاد ساله احتمالاً ده بار تمام اجزاى بدن او عوض شده است، روى این حساب، اگر همانند مادى ها انسان را همان جسم و دستگاه هاى مغزى، عصبى و خواص فیزیکوشیمیایى آن بدانیم، باید این «من» در 70 سال ده بار عوض شده باشد، و آن شخص سابق نباشد، در حالى که، هیچ وجدانى این سخن را نخواهد پذیرفت. ⬛️از اینجا روشن مى شود: 🔷غیر از اجزاى مادى، یک حقیقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد که همانند اجزاى مادى تعویض نمى شود، اساس وجود، را، همان تشکیل مى دهد و عامل وحدت شخصیت ما، همان است» 📚تفسیر نمونه 12 ص262 به بعد
❓سوال اشکالی است که چندین روز است که در کانال های ملحد نشر پیدا می کند که میگویند در قران امده که مردم مکررا از پیامبر درخواست معجزه میکردند اما پیامبر از انجام ان امتناع میکرد( انعام 37 ،109 یونس20 ،رعد7) اگر واقعا پیامبر بود چرا از اوردن معجزه امتناع میکرد ♦️پاسخ ❗️نخست توجه کنید که پیامبر گرامی غیر از قرآن که بزرگترین معجزه ایشان بود دارای معجزات فراوان دیگری نیز بوده است که علمای بزرگوار به تواتر انها را نقل کرده اند که جهت اگاهی رجوع کنید: 1⃣بحار الانوار ج17 ص159 به بعد ابواب معجزات پیامبر تا ج18 ص144 2⃣اثباه الهداه،حر عاملی،ج1 باب 8 ص239 تا ص436 طی 58 فصل ♻️حال می گوییم: ❗️ایات مورد استناد شما مربوط به درخواستهایی است که پس از اتمام حجت و اثبات نبوت ایشان از سر لجاج وعناد به غیر از کشف حقیقت انجام می گرفت ( معجزات اقتراحی) وحکمت خداوند اقتضای اجابت چنین درخواست هایی را ندارد 🔷توضیح اینکه: 🔺انچه وظیفه پیامبران است اثبات صدق دعوی خود از طریق معجزات یا طرق دیگر می باشد بنابراین هرگاه به قدر کافی معجزه نشان دهد دیگر هیچ گونه وظیفه ای در این رابطه ندارد.پیامبر یک خارق العاده گر نیست که در جایی بنشیند و هر کس از در وارد شد مطابق میل و سلیقه خود پیشنهاد معجزه ای کند و پیش از مشاهده ان اگر مایل بود باز پیشنهاد دیگری مطرح کند وقوانین و سنن افرینش را به بازی بگیرد و معجزات به ابتذال کشیده شود و مردم به عنوان سرگرمی به تماشای انهه روی اورند و بعد از این همه نیز دعوت پیامبر را بپذیرد یا اگر میلش اقتضا نکرد به بهانه ای شانه خالی کند 💢به تعبیر دیگر: ♦️او مامور است که معجزات را برای حقجویان و حق طلبان به مقدار اتمام حجت ارایه دهد ولی هرگز ماموریت ندارد که به معجزات اقتراحی یعنی معجزاتی را که بهانه جویان مطابق هوس های خود نه برای تحقیق حق بلکه به خاطر بدست اوردن دستاویزی برای فرار از حقیقت پیشنهاد می کنند پاسخ گوید ♦️نکته دیگر انکه: ❗️مسلما معجزه درواقع کار خداست و پیامبران هر معجزه ای داشته باشند به اذن و فرمان اوست ولی گاه تصور برای گروهی از مردم پیدا میشد که پیامبران در زمینه معجزات فعال ما یشای هستند و هر چه بخواهند انجام میدهند این امر زمینه غلو را درباره انبیا فراهم می ساخت و ای بسا سبب میشده که مردم انها را همچون خدا بدانند به همین دلیل گاه انبیا و پیامبران تسلیم پیشنهاد معجزات نمیشدند و می گفتند این کار از ناحیه ما نیست بلکه منوط به اذن و فرمان خداست و باید ببینیم او چه اراده ای کرده است ♦️ایات مورد بحث شما از یک سو لجاجت انها را در امر تقاضای معجزات روشن میسازد و از سوی دیگر وابستگی معجزات را به اراده مطلقه پرودگار 📚پیام قران ،ج7 ص287
سوال پرسیدم "چطور وقتی داعشی ها بمب بخودشون می‌بندند و منفجر میکنن، میشه انتحاری و میرن ته جهنم؟ اما وقتی یه فلسطینی این کارو میکنه، میشه استشهادی و میره وسط بهشت؟ مگه خودکشی در اسلام حرام نیست؟" ♦️پاسخ ❗️توجه به چند نکته لازم است 1⃣طبق تعالیم اسلامی انچه به عمل روح و ارزش می دهد نیت است .اگر نیت خدایی وارزشهای اسلامی باشد عمل دارای ارزش است واگر نیت شیطانی باشد عمل نیز بی ارزش است .این مساله به قدری مهم بوده است که محدثان اسلامی در ابتدای مجامع روایی خود به ذکر روایات در رابطه با ان می پرداخته اند 📚وسائل الشیعه ج1 ص46 باب 5 👌پیامبر گرامی فرمود: « اعمال تنها بستگی به نیات دارد .بهره هرکس به اندازه نیت او است» 📚امالی طوسی ،ج2 ص231 2⃣ما در اسلام دارای دو نوع احکام هستیم .احکام اولیه و احکام ثانویه ♦️حکم اولیه میته و مردار حرام است .حکم اولیه ان است که بر هر مسلمان مکلف روزه ماه رمضان واجب است .حکم اولیه ان است که هر مسلمان مکلف برای نمازهای واجب یومیه باید وضو بگیرد 👌گاه شرایط و حالات ویژه ای عارض میشود که دیگر نمیتوان به حکم اولی افعال ملتزم بود در این صورت شارع مقدس احکام ثانویه را در حق مکلف وضع می کند.مثلا گرچه خوردن مردار حرام است اما اگر مکلف در شرایطی قرار گیرد که برای حفظ جان خویش ناگزیر از خوردن مردار باشد اکل میته برای او حلال است طبق حکم ثانوی 📓بقره 173 ♦️حکم ثانوی منوط به وجود حالات و عناوین خاصی نظیر اضطرار ،ضرر ،اکراه ،عسر و حرج ،اختلال نظام. اهم و مهم و... است 📚انوار الفقاهه ،کتاب البیع،ص497 3⃣فرق مساله انتحاری و استشهادی از دو حنبه است ♦️اول : نیت « گفتیم که اعمال در گرو نیات است .اگر نیت فرد از انتحاری خراب کاری ،رسیدن به مقاصد دنیوی،از بین بردن جان انسان های بی گناه و مانند ان باشد طبیعی است که این عمل هیچ گونه ارزشی ندارد و سبب گرفتاری صاحب ان میشود.اما اگر انگیزه دفاع از دین و مملکت ،زنده نگه داشتن ایین الهی و مانند ان باشد در قبال افراد جانی و جنایتکار طبیعی است که این عمل دارای ارزش میشود ♦️دوم: انسان هر زمانی مجاز نیست دست به اقدامات انتحاری و استشهادی بزند .این عمل طبق احکام اولیه حرام است اما اگر اضطرار باشد به گونه ای که نتوان جز از ان راه برای دفاع از حریم الهی و دین خدا و وطن اقدام کرد از باب احکام ثانویه و تقدیم مصلحت اهم بر مهم جایز میشود و دارای رجحان 💢ایت الله العظمی مکارم شیرازی چنین فتوا می دهند؛ « چنانچه هیچ راه دیگری برای دفاع وجود نداشته باشد عملیات استشهادی جایز است و خود کشی محسوب نمیشود ( حکم خود کشی را ندارد)» 📚مسائل جدید،ج5 ص165 ♦️از انچه امد پاسخ از اشکال مستشکل روشن میشود
سوال لطفا در مورد قضيه غرانيق و حذف اين جمله (تلک الغرانیق العلى، منها الشّفاعة ترتجى) از قرآنها توضيح دهيد. اگر قرآن كلام خاصه خداست و پيامبر معصوم از اشتباه و گناه ، چرا ميگويند اين كلمات را شيطان در زمان قرائت سوره النجم بر زبان پيامبر جاري كرده است؟؟ همانطور كه ميدانيد در اين واقعه پيامبر اعلام كرده است كه «لات» ، «عزي» و «منات» هر سه اینها غرانیق؛ عالى مقامند، شفاعت آنها مورد رضایت است.» سپس باقى آیات را خواند. هنگامى که به آیه سجده رسید، خود پیامبر و تمام حاضران اعم از مسلمان و مشرک در برابر بتها سجده کردند ♦️پاسخ پیرامون افسانه ساختگى غرانیق در بعضى از کتب اهل سنت روایات عجیبى از ابن عباس نقل شده از جمله این که: ♦️پیامبر خدا در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود رسید که: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" یعنی: به من خبر دهید آیا بتهاى «لات» و «عزّى» و «منات» که سوّمین آنهاست (دختران خدا هستند) در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»! ❗️در این هنگام مشرکان خوشحال شدند و گفتند: « محمد تا کنون نام خدایان ما را به نیکى نبرده بود»، در این هنگام پیامبر سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر اخطار کرد که این دو جمله را من براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود در این موقع آیات مورد بحث (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ ...) نازل گردید و به پیامبرو مؤمنان هشدار داد 📚این حدیث را غالب مفسران اهل سنت اورده اند و مورد نقد قرار داده اند ♦️گر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعیف برنامههاى پیامبر به گمان اینکه دستاویز خوبى پیدا کردهاند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگهاى زیادى به آن دادهاند. ولى قرائن فراوان نشان مىدهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است که براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پیامبر اسلام (ص)، به وسیله شیطانصفتان جعل شده است زیرا: ♦️اولا: به گفته ی محققان، راویان این حدیث افراد ضعیف و غیر موثقند، و صدور آن از ابن عباس نیز به هیچ وجه معلوم نیست، و به گفته" محمد بن اسحاق" این حدیث از مجعولات زنادقه مىباشد و او کتابى در این باره نگاشته است . 📚تفسیر کبیر،ج23 ص50 ♦️ثانیا: احادیث متعددى در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده کردن پیامبر و مسلمانان در کتب مختلف نقل شده، ولی در هیچ یک از این احادیث سخنى از افسانه غرانیق نیست، و این نشان مىدهد که این جمله بعدا به آن افزوده شده است. 📚همان مدرک ♦️ثالثا: آیات آغاز سوره نجم صریحا این خرافات را ابطال مىکند آنجا که مىگوید:" پیامبر از روى هواى نفس سخن نمىگوید آنچه مىگوید تنها وحى الهى است" ( این آیه با افسانه فوق چگونه سازگار است؟ ♦️رابعا: آیاتى که بعد از ذکر نام بتها در این سوره آمده، همه در بیان مذمت بتها و زشتى و پستى آنها است و با صراحت مىگوید: اینها اوهامى است که شما با پندارهاى بى اساس خود ساختهاید و هیچگونه کارى از آنها ساخته نیست. قرآن می فرماید:" اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهایى بىمحتوا و اسمهایى بى مسمّى)، و هرگز خداوند دلیل و حجتى بر آن نازل نکرده آنان فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پیروى مىکنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!.  ❗️با این مذمتهاى شدید چگونه ممکن است چند جمله قبل از آن، مدح بتها شده باشد بعلاوه قرآن صریحا یادآور شده که خدا تمامى آن را از هر گونه تحریف و انحراف و تضییع حفظ مىکند چنان که در آیه شریفه مىخوانیم:" ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم!". 📓9 حجر ♦️خامسا: مبارزه پیامبر با بت و بت پرستى یک مبارزه آشتى ناپذیر و پىگیر و بى وقفه از آغاز تا پایان عمر او بوده است، پیغمبر اکرم در عمل نشان دادند که هیچگونه سازش و انعطافى در مقابل بت و بت پرستى- حتى در سخت ترین حالات- از خود نشان ندادند!!با این وصف چگونه ممکن است چنین الفاظى بر زبان مبارکشان جارى شود؟ ♦️سادسا: حتى آنها که پیامبر اسلام (ص) را از سوى خدا نمىدانند و مسلمان نیستند او را انسانى متفکر و آگاه و مدبر مىدانند که در سایه تدبیرش به بزرگترین پیروزیها رسید. آیا چنین کسى که شعار اصلیش لا اله الا اللَّه و مبارزه آشتى ناپذیر با هر گونه شرک و بت پرستى بوده، و عملا نشان داده است که در ارتباط با مساله بتها حاضر به هیچگونه سازشى نیست، چگونه ممکن است برنامه اصلى خود را رها کرده و از بتها این چنین تجلیل به عمل آورد؟! 💢از مجموع این بحث بخوبى روشن مىشود که افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان ناشى و مخالفان بی
خبر است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر چنین حدیث بى اساسی را جعل کردهاند. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و تضعیف کردهاند و به جعل جاعلین نسبت دادهاند. 📚 تفسیر نمونه ج14 ص141 به بعد 👌نکات پایانی 1⃣این حدیث در هیچ یک از منابع روایات شیعی نیامده است 2⃣این حدیث در هیچ یک از صحاح سته اهل سنت نیز وجود ندارد وعلمای اهل سنت نیز این حدیث را شدیدا منکر شده اند 📚تفسیر مراغی ج17 ص۱30 3⃣این حدیث مخالف این سخن خداوند است که فرمود:« مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای انها قرار میدهد( تا شیطان در وحی تصرف نکند)» 📓27 جن
🔔🔔🔔سوالی_ازشیعیان_گرامی مردم شيعه معتقدند كه امام دوازدهم آنها زنده هست و در آخر زمان ظهور مي كند.اگر قرار بود انساني عمري به اين طو لاني داشته باشد بهتر بود خود حضرت محمد اين عمر طولاني رابيابد تا هم به عنوان معجزه آن را مطرح كند و هم اينكه بلا فاصله پس از مرگش دينش به انحراف كشيده نشود.اصلا» مگر خدا نمي توانست با قدرتش به جاي غايب كردن حضرت مهدي جان او را ازح گزند دشمنانش در امان بدارد. اصلا»چه نيازيست كه انساني سالها در غيبت باشد تا اينكه يك روز ظاهر شود و ظلم را از ميان بردارد.مگر براي خدا مشكل است كه در آخر زمان انساني را از مادري متولد سازد كه معصوم پاك و با همه خصايصي كه براي مهدي تعريف مي كنند باشد ؟ اگر او زنده است در همین فضا هست که ما هستیم اگر سرب در هوا است برای او هم است میکروب ویروس مواد شیمایی بیماری های واگیر همه برای او هم است هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد با این همه عوامل که از عمر انسان میکاهد انسانی این همه عمر کند اگر او غیر عادی است خدا حرف خودش را نقض کرده که می گوید ما پیامبران را از میان خود شما بر انگیختیم ♦️پاسخ ❗️در این متن چند سوال مطرح شده است 1⃣چرا حضرت محمد عمر طولانی نکرد تا هم به عنوان معجزه ان را مطرح کند و هم اینکه بلافاصله پس از مرگ دینش به انحراف کشیده نشود : ♦️پاسخ آن است که یکی از سنت های خداوند درباره بندگان امتحان انها است .خداوند می فرماید: « ایا مردم پنداشته اند که تا گفتند ایمان اوردیم رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند» 📓عنکبوت 2 👌یکی از طرق آزمایش خداوند این است که پیامبر اسلام عمر طولانی نداشته باشد و مسوولیت هدایت مردم و پاسداری از ایین الهی بر عهده اهل بیت ایشان قرار گیرد تا معلوم شود چه افرادی از انان پیروی می کنند و از امتحان سر بلند بیرون می ایند وچه افرادی از امتحان سر افکنده بیرون می ایند 💢لذا خطاب به اهل بیت چنین گفته شده است: « شما آن دری هستید که مردم به وسیله ان امتحان میشوند هر کس وارد شود و از هدایت شما بهره گیرد نجات می یابد و هر کس امتناع ورزد هلاک میشود» 📚الفقیه،ج2 ص613 ♦️امیر مومنان فرمود: « ما باب حطه ( دروازه آزمون) هستیم هر که از آن وارد شود نجات می یابد و هر که از آن سرپیچد سقوط می کند» 📚الخصال،ص626 2⃣چرا خداوند با قدرتش حضرت مهدی را حفظ نکرد تا نیازی به غیبت ایشان نباشد؟ ❗️پاسخ آن است : ♦️اولا: مساله غیبت ایشان تنبیهی برای مردم ناسپاس بود.خداوند برای امت اسلامی یازده امام قرار داد ولی یکی پس از دیگری انها را به شهادت رساندند و با این کارنامه بد تقدیر خداوند بر این تعلق گرفت تا امام دوازدهم را در پشت پرده غیبت قرار دهد تا محرومیت غیبت امام را احساس کنند و با ظهور حضرتش قدر اورا بدانند ♦️ثانیا: گفتیم که یکی از سنت های خداوند در مورد بندگان امتحان انها است .امت اسلامی نیز در این عصر و زمان به وسیله غیبت امام امتحان میشوند تا معلوم شود که چقدر انان بر ایمان خود استقامت دارند 💢امام کاظم فرمود: « صاحب این امر ناگزیر از غیبتی می باشد تا کسی که به این امر قائل است از آن بازگردد همانا آن آزمایشی از جانب خداوند است تا خلق خود را به آن وسیله بیازماید» 📚الکافی ج1 ص336 3⃣چرا خداوند چنین نکرد که در اخرالزمان انسانی را از مادری متولد سازد که معصوم و مهدی باشد و دنیا را از عدالت پر کند و نیاز به غیبت امام نباشد ❗️پاسخ آن است : که طبق مبانی شیعی امکان ندارد که خداوند لحظه ای زمین را از حجت خداوند خالی سازد که واسطه فیض بندگان است که اگر جز این باشد زمین اهل خود را در خود فرو خواهد برد لذا باید حجت خدا همیشه بر روی زمین زنده باشد ♦️ابی حمزه می گوید: به امام صادق گفتم ایا امکان دارد زمین بدون امام وحجت بماند امام پاسخ داد: « خیر اگر زمین لحظه ای بدون حجت و امام باقی بماند اهلش را فرو می برد» 📚علل الشرایع ،یک جلدی،ص76 ❗️در این مضمون روایات زیادی وارد شده است 📚بحار الانوار ج23 ص1 باب 1 4⃣مساله طول عمر امام زمان چگونه قابل حل است .اگر قرار است از طریق اعجاز قابل حل باشد ایا با این سخن خداوند که پیامبران را از میان خود مردم بر انگیختیم در تضاد نیست؟ ♦️پاسخ آن است : قرآن از حضرت نوح نام می برد که 950 سال در میان قومش زندگی کرد وانان را دعوت به دین حق کرد ( عنکبوت 14) ❗تورات کنونی نیز در "سفر تکوین" "اصحاح خامس" "جمله 5 "از افراد زیادی نام می برد که دارای عمر طولانی بوده اند ❗وعلمای مسلمان نیز کتبی را تالیف کرده اند خاصه به ذکر نام کسانی که در طول تاریخ دارای عمر طولانی بوده اند 📚البرهان علی صحه طول عمر الامام الزمان،علامه کراجکی 📚علامه مجلسی در بحار الانوار،ج51 باب 14 ص225 تا 293 ❗در قدرت خداوند جای هیچ شکی نیست. چه اشکالی دارد که امام عصر تحت مدیریت خداوند دارای عمر طولانی باشد ❗علم طب نیز کشف کرده است که انسان با
رعایت قواعد سلامت می تواند دارای عمر طولانی باشد 📚 مراجعه شود به مجله مقتطف، جزئ سوم ❗روی این جهت است که خداوند درباره حضرت یونس می گوید: "اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می ماند"( صافات 143-144-) ❗وقتی یک انسان میتواند در دل ماهی،دراعماق دریا تا روز قیامت زنده باشد چگونه ممکن نباشد یک انسان در خشکی ودر جو طبیعی تحت مدیریت خدا تا زمانی که صلاح بداند زنده باشد 📚الالهیات،علامه سبحانی،ج4 ص147 ♦️دکتر دهاوز امریکایی می گوید: « علم طب می تواند قیدها و حدودی را که مانع از طول عمر انسان است با کمک تغذیه از بین ببرد ما امروز امیدواریم که بر خلاف عمر پدرانمان و اجدادمان به چنین عمر طولانی دست یابیم» 📚راهی به سوی حیات نو، ص12 ♦️دیمند وبرل می گوید: « تمام اجزای اصلی انسان بدون استثنائ با امتحان به اثبات رسیده که قابل خلود است و یا حد اقل قابل عمری طولانی تراز این مقدار است» 📚مجله المقتطف جزئ سوم از سال 59 ❗️وقتی علم مساله طول عمر را ثابت میداند چه مانعی دارد که امام عصر با عنایت خداوند دارای چنین عمری باشد و این مساله با سخن خداوند که پیامبران را از میان انسان ها برگزیدیم منافات ندارد زیرا: ♦️اولا : در میان همین انسان ها مساله طول عمر ثابت است ♦️ثانیا: ان سخن به ان معنا است که انبیا از جنس فرشتگان نیستند بلکه از جنس ادمیان هستند می خورند ،می خوابند ،ازدواج می کنند و مانند ان نه انکه هیچ فرقی بین انها و سایر انسان ها نیست زیرا یکی از ویژگی های انبیا ارتباط با غیب و معجزه است در حالی که این موارد در میان انسان ها نیست
سوال سوال شرعی دارم یه نفر رو میشناسم سه بار زنش رو طلاق داده سه بار فقط یه زن رو طلاق داده یعنی یعد از اینکه با هم ازدواج کردن دعواشون میشده و طلاق میگرفتن از هم ولی به علت علاقه زیاد باز با هم ازدواج میکنن خوب چرا باید زن با یه مرد دیگه ازدواج کنه؟تا بتونه دوباره برگرده به شوهر اول ♦️پاسخ ❗️بعد از طلاق سوم زن و مرد باید برای همیشه از هم جدا شوند مگر در صورتی که زن همسر دیگری انتخاب کند و پس از آمیزش جنسی از او طلاق بگیرد در این صورت اگر بخواهد با شوهر اول اشتی کند مانعی ندارد 🔵 فلسفه این شرط معلوم است؛ ❗️زیرا اسلام با مقرّر کردن آن، خواسته است از تکثیر طلاق بکاهد و از این که طرفین طلاق را بازیچه خود قرار دهند (هر موقع خواستند ازدواج کنند و هر موقع خواستند از هم جدا شوند) جلوگیرى نماید؛ زیرا: ♻️اوّلا: ♦️هنگامى که مرد مى خواهد اقدام به طلاق سوّم کند، اگر به موضوع «محلّل» متوجّه شود و بداند که ازدواج چهارم منوط به این است که این زن با شخص دیگرى ازدواج کند وطلاق بگیرد، ممکن است از اصل طلاق منصرف شود؛ زیرا، اقدام زن و مرد به طلاق معمولا توام با امید برگشت است و این امید در طلاق سوّم بکلّى منتفى است، چون هیچ مقامى نمى تواند شخص دوّم را مجبور به طلاق سازد؛ چون ممکن است روح طرفین آن چنان با یکدیگر توافق پیدا کند که طرفین مایل به ادامه ازدواج باشند و یا لااقل شوهر دوّم (محلّل) حاضر به طلاق نشود. ⭕️اندیشه این مطلب که شاید «محلّل» دیگر زن راطلاق ندهد، در بسیارى از افراد موثّر افتاده و از اقدام به طلاق باز مى دارد. 🔶در حقیقت موضوع محلل مانعی است که بر سر راه مردان پر هوس و فریبکار گذارده شده است تا زن را بازیچه هوسهای سرکش خود نسازد و به طور نامحدود از فانون طلاق و رجوع استفاده نکند ♻️ثانیاً: ♦️لزوم وجود «محلّل» در ازدواج چهارم چه بسا حسادت و به تعبیر صحیح تر عواطف و غیرت و شهامت مرد را تحریک کند که فکر طلاق را از مغز خود بیرون سازد؛ زیرا غیرت و عاطفه خاصّ زناشویى مانع از آن مى شود که زنى که مدّتى با او به سر برده - حتّى پس از طلاق و از طریق مشروع - در اختیار دیگران قرار گیرد؛ و اسلام با پیش کشیدن مساله «محلّل» در ازدواج مجدّد، خواسته است عواطف مردان را به نفع زنان و براى بقاى رشته زناشویى تحریک کرده و از طریق صحیح و معقول، از افزایش طلاق جلوگیرى نماید. ❗️در پایان باید این نکته را نیز متذکر شد:  ♻️ازدواج با شخص دیگر گاهى تمایلات زن را به شوهر اوّل تشدید مى کند؛ زیرا گاهى ازدواج دوّم مطابق میل زنان صورت نمى گیرد و رفاه و آسایشى که در خانه شوهر اوّلى داشت در خانه دوّمى میسّر نمى شود؛ چه بسا عواطف و اخلاق شوهر اوّلى در نظر وى برترى پیدا مى کند و با این شرایط و مقایسه، انقلاب روحى پیدا کرده و به ارزش زندگى از دست رفته خود پى مى برد و با حالت حسرت و ندامت تصمیم مى گیرد که اگر ورق برگردد و بار دیگر با شوهر اوّل ازدواج نماید، تا آن جا که ممکن است محیط زندگى را گرم و روشن نگاه دارد و از پیش کشیدن موضوعات کوچک منصرف شود و به ناسازگارى خود در پرتو صبر و استقامت خاتمه دهد. 📚پاسخ به پرسش های مذهبی،ایات عظام مکارم و سبحانی،ص347
سوال پیامی در تلگرام در حال گردش است که بر علیه اسلام استفاده میشود وان روایتی است که میگویند در منابع شیعه و سنی امده که زنان را در اتاق بالای خانه قرار ندهید و به انها نوشتن را اموزش ندهید بلکه نخ ریسی و سوره نور را اموزش دهید منابع کافی،الفقیه،مستدرک،وسایل، و منابع سنی در المنثور،فتح القدیر و ... ♦️پاسخ 1⃣در سند روایت سکونی وجود دارد که از اهل سنت بوده و روایتش قابل استناد نیست 📚المفید من معجم رجال الحدیث ص63 2⃣برخی از علما حدیث را چنین شرح کرده اند: چون در زمان رسول خدابیشتر خانه‌هایی که دارای طبقات بودند حصار و حجابی نداشتند و اگر زنان در آنجا ساکن می‌شدند در معرض چشم چرانی قرار ‌گرفته و یا خود به چشم چرانی می‌پرداختند؛ از این‌رو نشاندن زنان در طبقات فوقانی مورد نهی قرار گرفته است. هم‌چنین دلیل عدم آموزش نگارش به بانوان، جلوگیری از برخی سوء استفاده‌ها اعلام شده چون ممکن است برخی از آنان برای مردان اجنبی نامه نگاری کرده و مردان بیگانه نیز با سوء استفاده از این نامه هم مرد و هم زن را به فتنه و دردسر بیندازند.چنانچه دلیل نهی زنان از آموختن سوره یوسف نیز جلوگیری از فتنه اعلام شده است. 📚روضه المتقین،ج2 ص479 3⃣در روایات ما کسب و طلب علم برای مرد و زن لازم شمرده شده است چنان که پیامبر گرامی فرمود: « طلب علم بر هر مرد و زنی لازم و واجب است» 📚بحار الانوار ج1 ص177 ❗️امام صادق فرمود: « طلب علم ( بر همگان ) واجب است» 📚الکافی ج1 ص30 ❗️در این مضمون روایت فراوان امده است 📚وسائل الشیعه ج27 ص25 باب 4 4⃣با توجه به نکات سابق در پاسخ نهایی می گوییم: ♻️برای بررسی همه جانبه موضوع باید تمام روایات را با یکدیگر دید .در روایات فراوانی ترغیب به علم آموزی بانوان شده است با توجه به این موضوع اگر در آن روایت از اموختن کتابت به زنان نهی شده است ناظر به زمانی بوده است که این اموختن سبب ساز وقوع فتنه و فساد ودر گناه افتادن بوده است اما زمانی که بحث فتنه و فساد و در گناه افتادن در کار نباشد ( مانند زمان کنونی) بی شک رجحان علم اموزی بانوان بر جای خود باقی است ❗️البته متذکر شدیم که در روایت سکونی وجود دارد که از نظر علمای رجال ضعیف است
سوال احمد الحسن که مدعی است یمانی موعود است برای حجیت و حقانیت خود استدلال می کند که در روایات امده دوازده مهدی قبل از قیام امام عصر می اید و او یکی از ان ها است پاسخ شما چیست ♦️پاسخ ❗️انچه در روایات امده است ان است که پس از حکومت امام عصر خداوند دوازده مهدی را بر می انگیزاند تا برای روی زمین حکومت کنند و این مساله ربطی به قبل از قیام حضرت حجت و احمد الحسن ندارد ❗️این روایات را علامه مجلسی در بحار الانوار ذکر می کند 📚بحار الانوار ج53 ص145 باب 30 ♦️شیخ طوسی روایت می کند که حضرت امیر امده است که : « در شبی که پیامبر اکرم مطالبی را به ایشان املا می کرد که در ان اشاره به امامان دوازده گانه شده انگاه که به واپسین پیشوا میرسد چنین فرموده است: ♦️پس انگاه که حضرتش ( امام عسکری) را هنگام وفات رسید پس امر امامت را به فرزندش محمد تسلیم می کند .پس ایشان دوازده امام هستند .سپس پس از او دوازده مهدی خواهد بود» 📚کتاب الغیبه ص150 ❗️شیخ مفید استاد کلام شیعه چنین می گوید: «بعد از دولت حضرت قائم براي كسي دولتي تشكيل نمي شود، مگر آنچه اين روايت بر آن دلالت مي‌كند كه فرزندان او اگر خدا بخواهد، قيام مي‌كند. البته اين روايت به صورت قطعي ثابت نيست.اكثر روايات بر اين معنا دلالت مي‌كند كه حضرت مهدي نمي رود، مگر چهل روز قبل از قيام قيامت كه در آن هرج و مرج صورت مي‌گيرد، و علائم خروج اموات و قيام قيامت براي حساب وكتاب آشكار مي‌شود.» 📚الارشاد ج2 ص387 ❗️علّامه مجلسي پس از نقل اخبار مذكور در بحار الانوار، «باب خلفاء المهدي و اولاده»، درباره دلالت و تأويل آن احاديث مي‌نويسد: «اين اخبار، مخالف مشهور است و راه تأويل آن، دو صورت است؛ ♦️راه اوّل، اينكه مراد از دوازده مهدي (هدايت شده) همان پيامبر اكرم و ساير امامان به استثناي امام زمان باشد به اين معنا كه مُلك آن‌ها (در هنگام رجعت)، بعد از امام زمان خواهد بود. ♦️راه دوم، اين است كه آن دوازده مهدي از اوصياي امام زمان هدايت گران خلق در زمان ائمه عليهم السلام در هنگامه رجعتند؛ زيرا زمان نمي تواند خالي از حجّت باشد، اگر چه اوصياي انبيا عليهم السلام نيز حجج هستند، والله اعلم » 📚بحار الانوار ج53، ص148 🔵در هر صورت این روایات بر مدعای احمد الحسن دلالتی ندارد
سوال لطفا در مورد حی علی خیر العمل بگویید چرا شیعه ان را جزو اذان میشمارد اما اهل سنت خیر ♦️پاسخ ❗️در روایاتی که درباره چگونگی اذان در روایات شیعی وارد شده است از حی علی خیر العمل به عنوان یکی از فرازهای اذان نام برده شده است و بر این مطلب اجماع شیعه است 📚 وسائل الشیعه ج5 ص413 به بعد باب 19 💢در روایات اهل سنت نیز امده است که این فراز جزو اذان بوده است سپس حذف شده است 🔷متقی هندی در کنزالعمال روایت می کند: « بلال در اذان صبح حی علی خیر العمل را می گفت» 📚کنزالعمال ح23174 🔷حلبی در سیره خود می اورد: « عبدالله بن عمر و علی بن الحسین در اذان پس از حی علی الفلاح جمله حی علی خیر العمل را می گفتند» 📚سیره حلبی ج2 ص305 🔷درباره ابن عمر نقل میکنند که دائما در اذان خود حی علی خیر العمل میگفته است 📚السنن الکبری ج1 ص425 📚المصنف ج1 ص460 ♦️شوکانی می اورد: « به طریق صحیح ثابت است که حی علی خیر العمل در عهد پیامبر جزو اذان بوده تا در زمان عمر از آن منع شده است» 📚نیل الاوطار ج2 ص32 ♦️تفتازانی و قوشجی از بزرگان اهل سنت روایت میکنند که عمر چنین می گفت: « سه چیز در عهد رسول خدا رسمیت داشت وحلال بود ومن از انها باز میدارم و انجام دهنده ان را مواخذه میکنم : متعه زنان ،متعه حج،گفتن حی علی خیر العمل» 📚شرح التجرید،بحث امامت ص484 ❗️شیخ صدوق در علل الشرایع روایت می کند که محمد بن ابی عمیر از امام کاظم از علت حذف حی علی خیر العمل توسط عمر از اذان سوال کرد امام فرمود: « علت ظاهری را میخواهی بدانی یا علت باطنی را گفت هر دو را امام فرمود: ♦️علت ظاهری ان بود که میخواستند که مردم از جهاد غافل نشوند با اتکال بر این که نماز بهترین عمل است اما علت باطنی ان بود که مراد از خیر العمل ولایت است ( یعنی بشتابید به سوی اهل بیت ) وانان خواستند با حذف ان مانع از دعوت به سوی اهل بیت شوند» 📚وسائل الشیعه ج5 ص421
⁉️سوال اگر شما می گویید قران تحریف نشده است پس روایاتی که می گوید قران تحریف شده است را چگونه پاسخ میدهید ♦️پاسخ ♻️در کتاب شریف تفسیر نمونه ،ایت الله مکارم چنین می اورد: ❗️«مهمترین دستاویزى که بعضى براى مساله تحریف به دست آورده اند، روایات مختلفى است که بر اثر عدم درک مفهوم واقعى آن، و یا عدم بررسى سند آنها چنین سوء تعبیرى به وجود آمده است.این روایات بر چند گونه است: 🔷1⃣قسمتى از این روایات، روایاتى است که مى گوید: على(علیه السلام) بعد از وفات پیامبر به جمع آورى قرآن پرداخت، و هنگامى که آن را جمع کرد و بر گروهى ازصحابه که اطراف مقام خلافت را گرفته بودند، عرضه فرمود، آنها از آن استقبال نکردند و على(علیه السلام) گفت: دیگر آن را نخواهید دید!.ولى با دقت در همین روایات روشن مى شود، قرآنِ نزد على(علیه السلام) با دیگر قرآنها ابداً تفاوت نداشت، بلکه این تفاوت در سه چیز بود: 💢نخست این که: آیات و سورهها به ترتیب نزول تنظیم شده بود. 💢 دیگر این که: شان نزول هر آیه و سوره در کنار آن قید شده بود. 💢سومین امتیاز این که تفسیرهایى که از پیامبر شنیده بود و همچنین آیات ناسخ و منسوخ در آن درج شده بود.بنابراین، قرآنى که على(علیه السلام) به جمع آورى آن پرداخت، چیزى جز این قرآن نبود و مازادش «تفسیرها» و «تاویل ها» و «شان نزول ها» و «تمیز ناسخ و منسوخ» و مانند آن بوده است، و به تعبیر دیگر، هم قرآن بود، و هم تفسیر اصیل قرآن.در کتاب «سلیم بن قیس» مى خوانیم: «اِنَّ اَمِیْرَالْمُوْمِنِیْنَ(علیه السلام) لَمّا رَاى غَدْرَ الصَّحابَهِ وَ قِلَّهَ وَفایِهِمْ لَزِمَ بَیْتَهُ، وَ اَقْبَلَ عَلَى الْقُرْآنِ...، فَلَمّا جَمَعَهُ کُلَّهُ، وَ کَتَبَهُ بِیَدِهِ، تَنْزِیْلَهُ وَ تَاْوِیْلَهُ وَ النّاسِخَ مِنْهُ وَ الْمَنْسُوخَ، بَعَثَ اِلَیْهِ اَبُوبَکْرَ اَنْ اُخْرُجْ فَبایِعْ، فَبَعَثَ اِلَیْهِ اَنِّى مَشْغُولٌ فَقَدْ آلَیْتُ عَلى نَفْسِى یَمِیْناً لا اَرْتَدِى بِرِداء اِلاّ لِلْصَّلاه حَتّى اُوَلِّفَ الْقُرْآنَ وَ اَجْمَعَهُ...»: (هنگامى که امیرمومنان على(علیه السلام) خیانت و بىوفایىصحابهرا مشاهده کرد، خانه را ترک نگفت، بهقرآنروى آورد، [و مشغول جمع آورى همه قرآن، و نوشتن آن با دست خود شد]... و هنگامى که تمام آن را جمع و آن را با دست خود نوشت و حتىتنزیلو تأویلو ناسخ و منسوخ آن را جمع آورى فرمود، در این هنگام، ابوبکربه سراغ امام فرستاد که از خانه بیرون آى و بیعتکن! او در پاسخ، پیغام فرستاد: من مشغولم، سوگند یاد کرده ام که عبا بر دوش نگیرم مگر براى نمازتا همهقرآنرا گردآورى کنم...). 📚بحار الانوار ج19 ص11 ♦️2⃣قسمتى دیگر از این روایات روایاتى است که اشاره به تحریف معنوى قرآن مى کند. زیرا مى دانیم تحریف بر سه گونه است: «تحریف لفظى»، «تحریف معنوى» و «تحریف عملى».منظور از «تحریف لفظى» آنست که در الفاظ و عبارات قرآن کم و زیاد و تغییر داده شود (این همان چیزى است که ما و همه محققان اسلامآن را شدیداً انکار مى کنیم).«تحریف معنوى» آنست که ا یه اى را آن چنان معنى و تفسیرکنند که خلاف مفهوم واقعى آن باشد.و نیز «تحریف عملى» آنست که آن را بر خلاف، عمل کنند. مثلاً در تفسیر «على بن ابراهیم» از «ابوذر» چنین مى خوانیم: هنگامى که آیه: «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» نازل شد، پیامبر فرمود: روز قیامت از مردم سوال مى کنند: باثقلین(قرآن و عترت پیامبر) چه کردید؟ مى گویند: «اَمّا الاَکْبَرُ فَحَرَّفْناهُ، وَ نَبَذْناهُ وَراءَ ظُهُورِنا...»؛ (ما ثقل اکبر (قرآن) را تحریف کردیم و پشت سر انداختیم). 📚تفسیر برهان ذیل ایه 106 ال عمران ❗️ پیداست منظور از تحریف، در اینجا همان دگرگون ساختن مفهوم قرآن و پشتِ سر انداختن آنست. ♦️3⃣قسمت دیگرى از این روایات، روایاتى است که قطعاً مجعول است و براى بى اعتبار ساختن قرآن به دست دشمنان و منحرفان یا افراد نادان ساخته و پرداخته شده است. مانند روایات متعددى که از «احمد بن محمّد بن سیّارى» نقل شده است که عدد این روایات به صد و هشتاد و هشت روایت! بالغ مى شود و مرحوم «حاجى نورى» در کتاب «فصل الخطاب» فراوان از او نقل کرده است. ♦️«سیّارى» راوى این احادیث، به گفته بسیارى از بزرگان علم رجال، کسى بوده است، فاسد المذهب، غیر قابل اعتماد، و ضعیف الحدیث، و به گفته بعضى، اهل غلوّ، منحرف، معروف به اعتقاد به تناسخ و کذّاب، و به گفته «کشّى» صاحب رجال معروف، امام جواد(علیه السلام) در نامه خود، ادعاهاى «سیّارى» را باطل و بى اساس خوانده است. ❗️البته روایات تحریف، منحصر به «سیّارى» نیست ولى قسمت مهمش به او باز مى گردد!.در میان این روایات مجعول، روایات مضحکى دیده مى شود که هر کس مختصر اهل مطالعه باشد، فوراً به فساد آن پى مى برد. مانند روایتى که مى گوید در آیه3 سوره «نساء»: «وَ اِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْکِحُوا
ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ» در میان شرط و جزا «اِنْ ـ فَانْکِحُوا» بیش از یک سوم قرآن ساقط شده است!!! در حالى که در تفسیرسوره «نساء» آمده است: شرط و جزاء در آیه فوق کاملاً با یکدیگر مربوطند و حتى یک کلمه در میان این دو اسقاط نشد نشده است ❗️به علاوه بیش از یک سوم قرآن حداقل معادل چهارده جزء قرآنمى شود! این بسیار خنده آور است که، کسى ادعا کند: قرآن با آن همه نویسندگان و کتاب وحى و آن همه حافظان و قاریان از زمان پیامبر به بعد چهارده جزاش بر باد رفته و کسى آگاه نشده؟ این دروغگویان ودروغپردازان، توجه به این واقعیت تاریخى نکرده اند که: قرآن، قانون اساسى و همه چیز مسلمانان را از آغاز تشکیل مى داد، شب و روز در همه خانه ها و مساجد تلاوت مى شد، چیزى نبود که حتى یک کلمه آن را بتوان اسقاط کرد، چه رسد به چهارده جزء! دروغى به این بزرگى دلیل روشنى بر ناشى گرى جاعلان این گونه احادیث است ❗️بی شک این روایات تحریف لفظی چون مخالف قران می باشد مردود میباشد زیرا قران صراحتا بر عدم تحریف قران تصریح میکند و روایات مخالف قران قطعا باطل است» 📚تفسیر نمونه ج11 ص27
⁉️لطفا بگید متکلمان بیشتر از چه راهی وجود خدا رو اثبات میکنن ♦️پاسخ ❗️بسیارى از متکلمان (علماى عقاید) در مساله اثبات وجود خدا بر برهان حدوث استدلال می کنند ♦️در این برهان ثابت میشود عالم حادث است و ازلی نبوده و طبیعتا برای به وجود امدن نیاز به پدید اورنده ای دارد که ما ان را خدا می نامیم ♻️توضیح برهان 🔷در جهان مادّه هیچ چیز به حالت یکنواخت خود باقى نمى ماند و همه اشیاء بدون استثناء در حال تغییراند. ♦️از سوى دیگر: تغییر و حرکت مسلّماً یک امر حادث است، و از آنجا که مادّه دایماً دستخوش این تغییرات و دگرگونى ها است باید خود آن هم حادث باشد، زیرا ممکن نیست مادّه ازلى باشد و از ازل معرض حوادث گردد، چرا که لازمه این سخن جمع میان حدوث و ازلیّت است، و مى دانیم این دو با هم تضاد دارد. (دقّت کنید.) ❎این استدلال با توجّه به نظرات جدیدى که درباره مادّه ابراز شده است به صورت روشن ترى مطرح مى شود، زیرا طبق نظریه فیزیک جدید: 🔴 هر مادّه اى از اتم ها تشکیل شده، و هر اتم مجموعه اى از حرکات است، و مسلّماً هر حرکت امر حادثى است، بنابراین مادّه اى که خود مجموعه اى از حرکت الکترون ها و پرتون ها است نمى تواند ازلى باشد؛ و به تعبیر دیگر هر حرکت داراى آغاز و انجامى است و چیزى که آغاز و انجام دارد نمى تواند ازلى باشد. 🔺این مساله به صورت لطیفى در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در برابر ابن ابى العوجا مادّى طرح شده است. امام(علیه السلام) به او فرمود: «اِسْیَلْ عَمّا شِیْتَ»؛ (از هرچه مى خواهى سوال کن) ابن ابى العوجاء گفت: «ما الدَّلْیلُ عَلى حَدَثِ الاَجْسامِ؟»؛ (دلیل بر حدوث اجسام چیست؟) امام فرمود: «اِنّى ما وَجَدْتُ شَیْیاً صَغیْراً وَ لا کَبیْراً اِلاّ اِذا ضُمَّ اِلَیْهِ مِثْلُهُ صارَ اَکْبَرَ، وَ فى ذلِکَ زَوالٌ، وَ انْتِقالٌ عَنِ الْحالَهِ الاُْولى، وَلَوْ کانَ قَدِیماً ما زالَ وَ لا حالَ، لاَنَّ الَّذِى یَزُولُ وَ یَحُولُ یَجُوزُ اَن یُوجَدَ وَ یُبْطَلَ، فَیَکُوْنَ بِوُجُودِهِ بَعْدَ عَدَمِهِ دُخُوْلٌ فى الْحَدَثِ، وَ فى کَوْنِهِ فى الاَزَلِ دُخُوْلُهُ فى الْقِدَمِ، وَلَنْ تَجْتَمِعَ صِفَهُ الاَْزَلِ وَ الْحَدُوثِ وَ الْقِدَمِ وَ الْعَدَمِ فى شَىْء واحِد»؛ (من هیچ موجود کوچک یا بزرگى را نیافتم مگر این که هنگامى همانندش به آن ضمیمه شود بزرگتر خواهد شد، و به این ترتیب از حالت نخستین به حالت دیگرى منتقل مى شود، و اگر این وجود، قدیم و ازلى بود هرگز زوال و انتقالى نداشت، زیرا چیزى که زوال و انتقال دارد جایز است موجود و معدوم شود پس با وجودش بعد از عدم داخل در حادث شده، و با بودن اش در ازل قدیم محسوب مى شود، در حالیکه هرگز وصف ازلیّت با حدوث و قدم با عدم در شىء واحد جمع نمى شود). 📚الکافی ج1 ص77 ❗️در مبحث هاى علمى امروز مخصوصاً بحث هاى ترمودینامیک و قانون دوم آن که قانون آنتروپى یا کهولت و فرسایش نامیده شده این مطلب به ثبوت رسیده است که: ♦️همواره حرارت از اجسام گرم به طرف اجسام سرد جارى مى شود، و این جریان نمى تواند خود به خود به طور معکوس انجام گیرد. در حقیقت انتروپى نسبت نیروى غیر قابل استفاده به نیروى قابل استفاده است، و از طرفى ما مى دانیم که این انتقال و انتروپى در مجموعه جهان رو به افزایش است. حال اگر جهان ازلى بود از مدت ها پیش حرارت تمام اجسام با هم مساوى مى شد، و نیروى قابل استفاده اى باقى نمى ماند، در نتیجه هیچ فعل و انفعال شیمیایى در تمام جهان انجام نمى گرفت، و حیات در روى زمین غیر ممکن مى شد. ولى ما مى بینیم که فعل و انفعالات شیمیایى ادامه دارد، و حیات در روى زمین ممکن است، پس علوم بدون قصد و توجّه، ثابت مى کنند که جهان ابتدایى داشته، و به این ترتیب ضرورت وجود خدارا ثابت مى کنند، چون هیچ شىء حادثى نمى تواند خود به خود حادث شود، بلکه براى حدوث آن، محرّک نخستین لازم است. 📚کتاب اثبات وجود خدا مقاله ادوارد ص55 ♦️راه دیگرى که براى اثبات حدوث جهان پیموده اند از طریق بررسى اجسام رادیواکتیو است (این اجسام، اجسامى هستند که اتم هاى ناپایدار دارند، اتم هاى آنها در حال پوسیدن و متلاشى شدن است و این امر ادامه پیدا مى کند تا به اتم هاى پایدار تبدیل گردند. اینها اتم هایى هستند که معمولا عدد اتمى آنها بالاتر از 80 است، و به صورت اجسامى سنگین و ناپایدارند که دایماً در حال تشعشع اتمى هستند، گویى اضافات خود را بیرون مى ریزند تا به یکى از عناصر پایدار تبدیل شوند.) ❗️وجود این گونه اجسام در طبیعت دلیل بر این است که جهان حادث است و تاریخى دارد؛ و به گفته دانشمند معروف: دونالد رابرت کار، متخصص ژیوشیمى و نویسنده کتاب تعیین عمر (زمین) به وسیله کربن رادیواکتیو طبیعى: اگر جهان ازلى و ابدى بود هیچ عنصر رادیواکتیو یافت نمى شد. (چرا که باید همه آنها تبدیل به اجسام پایدار شده باشند). 📚همان مدرک 🔵از مجموع این سخن چنین نتیجه
مى گیریم که علوم تجربى نیز از طرق مختلف مساله حدوث جهان را اثبات کرده و از اینجا ضرورت وجود یک خالق ازلى و ابدى براى تفسیرپیدایش عالم هستى روشن مى شود. (دقّت کنید). 📚تفسیر موضوعی پیام قران ،ایت الله مکارم ج3 ص46 به بعد
⁉️سوال سلام خواستم بدونم با توجه به اینکه پسران از وضعیت جسمانی قویتری نسبت به دختران برخوردارند پس چرا دیرتر از دختران به سن تکلیف میرسند.این ظلم نیست؟؟؟ ✅پاسخ یکی از شروط اساسی تکلیف عقل است ۰به این معنا که فرد باید در حدی باشد که بتواند خوب وبد را تشخیص دهد۰دراین باره روایات متعددی در منابع روایی ما امده است 📚وسایل الشیعه ج1 ص39 باب 3 ❗️وشکی در این نیست که رشد عقلی وفکری دختران زودتر از پسران می باشد واین امر به تایید کارشناسان فن نیز رسیده است ♦️در کتاب پاسخ به پرسشهای مذهبی چنین امده است : « انچه تحقیقات علمی ثابت کرده است این است که رشد زن سریعتر از مرد است بنابراین دورانی که مرد در مدت پانزده سال طی میکند زن آن را در ظرف نه سال طی میکند و این موضوع اختصاص به جنس زن و مرد ندارد بلکه در تمام جانداران و گیاهان ،انواع ضعیفتر اخرین درجه نمو خود را در دوران کوتاهتری طی می کنند فی المثل نمو « نیلوفر» به مراتب سریعتر از نمو« چنار» است .خلاصه این که موجودی که لطیف تر است رشد ان سریعتر می باشد و هر موجودی که خشن تر است رشد آن کند تر انجام میابد و به همین دلیل بسیاری از دختران در سنین سیزده یا چهار ده سالگی اماده بارور شدن از نظر جنسی و مادر شدن هستند در حالی که پسران در این سن و سال معمولا امادگی پدر شدن را ندارند» 📚پاسخ به پرسش های مذهبی ص423 ❗️امام صادق فرمود: دختر زمانی که به نه سال رسید حد بر او جاری میشود 📚وسایل ج1 ص43 در روایت دیگری امده است که دختر اگر به نه سالگی رسد مکلف میشود 📚الکافی; ج۷ ص197 و198 ♦️البته اگر دختران در این سن توانایی جسمانی انجام برخی از فرائض مانند روزه را نداشته باشند ،تکلیف از انان برداشته شده و باید در حالی توانمندی ان را بجا اورند پس از این جهت نیز ظلمی در حق انان صورت نگرفته است 🔷نکته دیگر انکه حد اکثر سن بلوغ در پسران پانزده سال قمری می باشد .دو نشانه دیگر برای بلوغ انان وجود دارد 1⃣روییدن موی خشن زیر شکم 2⃣بیرون امدن منی 📚توضیح المسایل مساله 1909 ❗️بسیاری از پسران در عصر ما زودتر از رسیدن به پانزده سالگی با تحقق نشانه های بلوغ در انان به سن تکلیف می رسند
⁉️سوال لطفا یکی از براهین وجود خدا را بیان کنین ✅پاسخ ❗️از جمله براهین اثبات خداوند برهان علت و معلول است ⚪️توضیح اجمالی برهان به زبان ساده ♦️بدون شک، جهانى که در آن زندگى مى کنیم، مجموعه اى از علّت و معلول ها است؛ و اصل علّیّت یکى از روشن ترین قوانین این جهان است. ❗️همچنین بدون شک، ما و کره اى که روى آن زندگى مى کنیم همیشه وجود نداشته، بلکه خود معلول علّت دیگرى است. ⁉️آیا این سلسله علّت و معلول تا بى نهایت پیش مى رود، و سر از تسلسل در مى آورد؟ یعنى هر علّتى به نوبه خود معلول علّت دیگر خواهد بود و به جایى ختم نمى شود. این مطلبى است که هیچ وجدانى آن را پذیرا نیست. چگونه ممکن است بى نهایت صفر را در کنار هم بچینیم و تبدیل به یک عدد شود؟ ـ منظور از صفر موجودى است که در ذات خود هستى ندارد، و از ناحیه علّت هستى پیدا مى کند ـ و چگونه ممکن است، بى نهایت فقیر و محتاج در کنار هم قرار گیرند و از آن وجودى غنى و بى نیاز به بار آید؟! 👌بنابراین باید قبول کنیم که این سلسله علّت و معلول، سرانجام به وجودى مى رسد که علّت است و معلول نیست؛ یعنى هستى آن از خودش مى جوشد و یا به تعبیر دقیق تر عین هستى و وجود بى پایان، و واجبالوجود است. ❗️این دلیل روشنى است بر اثبات وجود خداوند ازلى و ابدى. 🔴توضیح برهان به بیان دیگری : ❗️عالمى که در آن زندگى مى کنیم بدون شک حادث است یعنی نبوده است سپس به وجود امده است (زیرا دایماً در حال تغییر است، و آن چه در حال تغییر است، معرض حوادث است، و چیزى که معرض حوادث است، محال است قدیم و ازلى باشد که ما در توضیح برهان حدوث در اثبات خداوند ان را ثابت کردیم .کلید واژه حدوث را در کانال سرچ کنید) ❌اکنون این سوال پیش مى آید که اگر حادث است، از پنج حال بیرون نیست: 1ـ بدون علت به وجود آمده است. 2ـ خود علت خویشتن است. 3ـ معلولات جهان علت وجود آن هستند. 4ـ این جهان معلول علتى است که آن هم به نوبه خود معلول علت دیگرى است، و تا بى نهایت پیش مى رود. 5ـ این جهان مخلوق خداوندواجب الوجود است، که هستى اش از درون ذات پاک او است. ❗️باطل بودن چهار احتمال نخست معلوم است، زیرا وجود معلول بدون علت محال است، و گر نه هر چیز در هر شرایطى باید به وجود آید، در حالى که چنین نیست. احتمال دوّم که چیزى خودش را به وجود آورد نیز محال است، زیرا مفهومش این است که قبل از وجودش موجود باشد، و این اجتماع نقیضین است. همچنین احتمال سوّم که مخلوقات انسان، خالق انسان باشد نیز واضح البطلان است (چرا که لازمه آن دور است و ان نیز مستلزم وجود داشتن شی قبل از خلقتش میباشد ) و نیز احتمال چهارم یعنى تسلسل علت ها و کشیده شدن سلسله علل و معلول به بى نهایت، آن نیز غیر قابل قبول است، چرا که بى نهایت معلول و مخلوق، بالاخره مخلوق است، و نیاز به خالق دارد که آن را ایجاد کند، مگر بى نهایت صفر، عدد مى شود؟ یا از درون بى نهایت ظلمت، نور بر مى خیزد؟ یا از بى نهایت فقر و نیاز، بى نیازى به وجود مى آید؟ ❗️بنابراین راهى جز قبول احتمال پنجم یعنى خالقیت واجب الوجود باقى نمى ماند. که ما ان را خدا می نامیم 📚گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، ج 22، ص 464.
⁉️سوال با تشکر از شما لطفا برهان وجوب و امکان در اثبات خداوندا را نیز به زبون ساده برای منه جوان بیان کنین ♦️پاسخ ❗️توضیح برهان امکان و وجوب 🔶 تمام موجوداتى که در این جهان مى بینیم همه روزى معدوم بوده اند، سپس لباس وجود بر تن کرده اند، و یا به تعبیر دیگر، روزى هیچ نبوده اند و سپس موجود شده اند، این دلیل بر آن است که آن ها «معلول» وجود دیگرى هستند، و از خود، هستى ندارند ( ممکن الوجود هستند یعنی روزی معدوم بوده سپس به وجود امده اند و وجودشان از خودشان نیست) 🔷و مى دانیم: ❗️هر وجود معلولى و ممکن الوجود و وابسته سراپا نیاز و احتیاج است،و امکان ندارد بدون علت به وجود اید ❗️ و اگر آن علت، نیز معلول علت دیگرى باشد، او هم به نوبه خود محتاج و نیازمند خواهد بود، و اگر این امر، تا بى نهایت تسلسل پیدا کنند، مجموعه اى از موجودات نیازمند و فقیر، خواهیم داشت و مسلم است چنین مجموعه اى هرگز، وجود نخواهد یافت; چرا که بى نهایت نیاز، نیاز است و بى نهایت فقر، فقر; هرگز از بى نهایت صفر، عددى به وجود نمى آید، و از بى نهایت وابسته، استقلالى حاصل نمى شود. ❗️از اینجا نتیجه مى گیریم که، سرانجام باید به وجودى برسیم که قایم به ذات است، و مستقل از تمام جهات، علت است و معلول نیست، و اوواجب الوجود است. یعنی موجودی که وجودش از خودش است و به موجودات ممکن الوجود ؛ وجود و هستی داده است که ما آن را خدا می نامیم» 📚تفسیر نمونه ج18 ص222
⁉️سوال مراسم قران به سر گرفتن از کجا اومده و اینکه ایا امت های پیشین هم شب قدر داشتن یا نه و بهترین اعمال در شب قدر چه کاریه ♦️پاسخ ❗️پاسخ پرسش اول در مورد منبع قران به سر گرفتن: ♦️امام باقر فرمود: « در شب قدر قران را بگشاید و در برابر خود قرار دهد و بگوید خدایا از تو میخواهم به حق کتاب فرستاده ات و انچه در ان است که در ان است نام بزرگت ونامهای نیکت و انچه بدانها ترس و امید شود که قرارم دهی از زمره ازاد شدگانت از دوزخ» 📚اقبال الاعمال ،ص86 📚زاد المعاد ص185 ♦️امام صادق فرمود: « قران را به سر بگذارد و بگوید: خدایا بحق این قران و بحق ان کسی که او را به این قران فرستادی و هر مومنی که در ان مدحش کردی و به حق تو بر ایشان زیرا هیچ کس به حق تو از خودت اشناتر نیست» ❗️انگاه ده مرتبه بگوید بک یا الله ،ده مرتبه بمحمد،ده مرتبه بعلی ،...تا بالحجه .در پایان هر حاجتی که دارد از خداوند طلب کند» 📚اقبال ص187 📚بحار الانوار ج95 ص146 ❗️سوال دوم ایا در بین امت های پیشین نیز شب قدر بوده است ♦️پاسخ: پیامبر گرامی فرمود: « خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و احدی از امتهای پیشین از این موهبت برخوردار نبودند» 📚در المنثور ج6 ص371 ❗️بهترین اعمال در شب های قدر: ♦️علامه مجلسی می گوید: « بهترین اعمال در این شب ها طلب امرزش گناهان و دعا برای امور دنیوی و اخروی است هم برای خودش و هم برای نزدیکانش چه زنده باشند و چه از دنیا رفته باشند و همچنین ذکرهای مختلف و صلوات بر محمد و الش تا انجا که مقدور است انجام دهد ودر بعضی از روایات وارد شده که دعای جوشن کبیر را در این سه شب بخوانند» 📚زاد المعاد ص186 ♦️رییس المحدثین شیخ صدوق چنین میگوید: « هر کس این دو شب را به مذاکره علم احیا بدارد پس این کارش از همه کارها برتر و بهتر است» 📚امالی ،ص649 ♦️از انجایی که شیخ صدوق بدون وجود روایت سخنی نمیگوید حتما بر این سخنش روایتی بوده است که بدست ما نرسیده است چنان که ایت الله العظمی مکارم چنین می اورد: « احیا داشتن شب های قدر مستحب است یعنی این که شب را تا صبح بیدار باشد و با عبادت و دعا و تلاوت قران و جلسات سخنرانی دینی و پرسش و پاسخ های مذهبی و یا مطالعه کتابهای تفسیری و عقاید و مواعظ سپری کند» 📚کلیات مفاتیح نوین،ص785
⁉️سوال روحانیون میگن در شب قدر اعمال مقدر میشه اگر اعمال ما مقدر شده پس اختیار ما چی میشه خب مقدر شده من گناه کنم ،بدبخت بشم ،و ...تقصیری ندارم ♦️پاسخ ❗️از جمله امور مسلم نزد ما مساله قضا و قدر میباشد و این که امور در شب قدر مقدر میشود 🔷امام صادق فرمود: « تقدیر در شب نوزدهم ماه رمضان است ،تحکیم ساختن آن امور مقدر شده در شب بیست و یکم است و امضا و قطعی ساختن آن در شب بیست و سوم ماه رمضان است» 📚الکافی ج4 ص159 🔶و امده است که این مقدر ساختن،تقدیرات یک ساله عمر انسان تا ماه رمضان سال اینده است 📚الکافی ج4 ص160 ❗️ اما باید توجه کرد که مساله قضا و قدر و تقدیر امور توسط خداوند منافاتی با اختیار انسان ندارد مهم ان است که مقدرات پرودگار به طور صحیح تفسیر شود: ♻️« مقصود از تقدیرهای خداوند همان سنت های قطعی است که بر ما و جهان حکومت می کنند و تاثیر این سنت ها در خوشبختی و بدبختی مردم قطعی و تخلف ناپذیر است و ما در انتخاب هر سنتی از این سنن مختار و ازاد هستیم 👌تقدیر الهی درباره ملتی که تن به تنبلی و بیکاری درد دهند و با یکدیگر به نزاع و اختلاف برخیزند و نیروهای خداد را در مسیر های غلط به هدر دهند واز وضع زمان و محیط خود اگاهی نداشته باشند ان است که دیر یا زود از هم متلاشی گردند ولی تقدیر خداوند درباره ملتی که به فکر محرومان زحمتکش باشد و با کم کردن فاصله طبقاتی انان را از یک زندگانی ابرومند برخور دار سازندل وبه طور خلاصه ملتی که عاطفه ودادگر باشند این است که همواره از ثبات و ارامش و ترقی و پیشرفت و تحرک و سازندگی برخوردار شوند ❗️این ما هستیم که از هر یک از این دو تقدیر یکی را انتخاب می کنیم ❗️اگر شخص بیمار به پزشک مراجعه کند و دارو بخورد خوب میشود و اگر به پزشک مراجعه نکند و یا دارو نخورد یا می میرد یا رنجور می شود هر دو سرنوشت به دست خداست و انتخاب هریک با ماست واثر ان به حکم خداست ❗️هر کس تلاش و کوشش کند موفق می شود و هرکس از امکاناتش استفاده نکند،سرنوشتش خراب میشود 🔷تقدیر خداوند این است که هر کس صله رحم کند و صدقه دهد عمرش زیاد شود و هر کس قطع رحم کند عمرش کم شود ❗️شما میتوانید با مراجع به سنن خداوند در جهان افرینش صدها مثال برای قضا وقدر مربوط به افعال بشر پیدا کنید ومعنای تقدیر را درباره کارهای انسان بدست اورید ❗️پیامبر گرامی فرمود: « پنج طایفه هستند که دعای انان مستجاب نمی شود یکی از انان کسی است که از زیر دیوار کج که در حال ریختن است فرار نکند و دیوار فرو ریزد » 📚بحار الانوار ج 5 ص 105 ❗️دعای او مستجاب نمی شود زیرا سرنوشت کسی که از دیوار کج فرار نکند مرگ است ولی با اختیار خود به استقبال این سرنوشت رفت در صورتی که می توانست تقدیر دیگری انتخاب کند ❗️امیر مومنان از زیر دیواری که مشرف بر ریختن بود فرار کرد وقتی به او اعتراض کردند که ایا از قضا و قدر خداوند فرار می کنی فرمود: « از قضایی به قضای دیگر و از سرنوشتی به سرنوشت دیگر فرار می کنم و هر دو تقدیر خداست» 📚توحید ،صدوق ص369 ❗️یعنی من در انتخاب هر دو ازاد هستم اگر در زیر دیوار بنشینم و فرو ریزد و بمیرم به حکم سرنوشت است واگر فرار کنم و سالم بمانم ان نیز به حکم سرنوشت است» 📚پاسخ به پرسشهای مذهبی،ایات عظام سبحانی ومکارم،ص65 🔷با این بیان روشن میشود که مساله قضا و قدر و تقدیرات خداوند منافاتی با اختیار انسان ندارد 🔺از سوی دیگر خداوند می داند که انسان با اختیار خود از کدام یک از تقدیرات تبعیت می کند .ایا با اختیارش صله رحم می کند تا عمرش زیاد شود یا قطع رحم می کند تا عمرش کم شود .با اختیارش تلاش می کند تا موفق شود یا تنبلی می کند تا شکست بخورد ▪️همان امری را که قرار است انسان با اختیار خودش انجام دهد نزد خداوند معلوم است و پرودگار در پرونده عمل او ثبت می کند و طبق روایات در شب قدر فرشتگان آن پرونده را به محضر امام عصر عرضه می کنند 📚بحار الانوار ج25 ص47 باب 3
⁉️سوال ایا با سوره قدر و نزول فرشتگان در شب قدر میتوان اثبات وجود امام زمان را کرد ♦️پاسخ ❗️امام باقر فرمود: « با سوره قدر بر امامت ما احتجاج کنید و بدانید که در بحث و استدلال پیروز می شوید چرا که پس از پیامبر حجت خدا بر خلق همین سوره است این سوره سرور دین و بزرگترین دلیل مذهب شما و نهایت دانش ما است» 📚الکافی ج1 ص249 🔷نحوه استدلال را نیز چنین اموخته اند که به منکران امامت ما بگویید: ⁉️« ایا با رحلت پیامبر گرامی شب قدر هم از بین رفت یا باقی است ؟ 🔷قطعا باید بگویند که باقی است»( چون تنزل فعل مضارع است و دلالت بر استمرار می کند .پیامبر نیز فرمود شب قدر تا روز قیامت باقی است ؛ بحار الانوار ج25 ص98) ♦️« بعد از ان بگویید : ❗️اگر هر سال شب قدر دارد و فرشتگان در آن نازل میشوند و اسرار سالانه ( من کل امر) را با خود می اورند ⁉️اولا : بر چه کسی نازل میشوند ⁉️ثانیا : چرا این اسرار را می اورند ❗️ایا می اورند که به کسی بدهند یا می اورنند که برگردانند ؟ 🔷اگر می اورند که برگردانند پس چرا اوردند وچرا نازل شدند و اگر می اورند که به کسی بدهند آن فرد کیست 👌 در زمان پیامبر گرامی ناچارا باید بگویند بر ایشان نازل می شدند و پس از ایشان نیز ناچارا باید بگویند تا روز قیامت انسان های کاملی و امامانی مانند پیامبر که برتر از فرشتگان هستند بر روی زمین حضور دارند که محل نزول فرشتگان ومیزبان انها هستند » 📚الکافی الکافی ج1 ص249 برگرفته از استدلال حضرت امیر ❗️نزول فرشتگان در شب قدر و شرف یابی انان به حضور امام معصوم ان قدر زیاد است که امام باقر فرمود: « تمام ملائکه در شب قدر به دور ما طواف میکنند» 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج5 ص13 🔷