#بسماللهالرحمنالرحیم
يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ (35)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (36)
/الرحمن
آن روز شعله اى از آتش و مس گداخته بر شما فرومى ريزد، پس نمى توانيد تقاضاى يارى كنيد.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
🌺🌺🌺
«شواظ» به معناى شعله هاى عظيم و سهمگين آتش است و «نحاس» به معناى مس مذابّ و گداخته.
قيامت در اين آيات، بدين گونه تصوير شده است:
از يك سو خداوند با عنايت ويژه حسابرسى مى كند. «سنفرغ لكم»
از سوى ديگر انسان هيچ راه فرارى ندارد. «ان استطعتم ان تنفذوا... فانفذوا»
از سوى ديگر انواع عذاب از هر سوى فرو مى ريزد. «يرسل عليكم شواظ... و نحاس»
از سوى ديگر هيچ كس نمى تواند كمك بگيرد. «فلاتنتصران»
آن كس كه از ارسال پيامبران سودى نبرده است، «يرسل رسولا»(94) و آن كس كه از ارسال نعمت هاى مادى بهره درستى نگرفته است، «يرسل السماء عليكم مدرارا»(95)، «يرسل الرياح بشرا»(96) چنين انسانى بايد منتظر ارسال عذاب با مس گداخته باشد. «يرسل عليكما شواظ من نار و نحاس»
-----
94) شورى، 51 .
95) هود، 52 .
96) نمل، 63 .
🌺🌺🌺
- در قيامت، آتش و مس گداخته مانع فرار تكذيب كنندگان خواهد بود. «يرسل عليكما شواظ من نار و نحاس فلاتنتصران»
- جن نيز با آنكه نژادش از آتش است، امّا مثل انسان از آتش آسيب پذير است. «يرسل عليكما شواظ من نار»
- آگاهى از عذاب هاى آينده، نعمتى است، زيرا باعث دورى از گناه مى گردد. «فباىّ آلاء ربّكما تكذّبان»
/تفسیرنور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ (37)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (38)
فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ (39)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (40)
/الرحمن
پس آنگاه كه آسمان شكافته شده، گلگون و مثل روغن گداخته در آيد،
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذيب مى كنيد؟
پس در آن روز (و آن موقف خاص) هيچ يك از انس و جن، از گناهش پرسيده نشود.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذيب مى كنيد؟
🌺🌺🌺
در معناى «لايسئل» چند احتمال است:
1. لايسئل عن ذنب المجرم: كس ديگرى را به جاى ديگرى را به جاى مجرم از ميان انس و جن مؤاخذه نمى كنند، بلكه خود مجرم را مؤاخذه مى كنند.(97)
2. در روايات مى خوانيم: قيامت پنجاه موقف دارد،(98) در يك موقف، فرمان بازداشت و حسابرسى و سؤال است، «و قفوهم انّهم مسؤلون»(99) در موقف ديگر مهر بر لب ها زده مى شود، «نختم على افواههم»(100) در موقف ديگر از يكديگر استمداد مى كنند و در موقفى همه گريانند. بنابراين اگر در اين آيات مى خوانيم كه از هيچ كس سؤال نمى شود، مربوط به موقف خاصّى است.
3. ممكن است مراد آيه، «لايسئل عن ذنبه» اين باشد كه تنها از گناه سؤال نمى شود، زيرا گناه خلافكار در آن روز حاضر است، «و وجدوا ما عملوا حاضرا»(101) و اسرار درونى او آشكار. «تبلى السرائر»(102) پس از چيزهاى ديگر از قبيل: عمر و درآمد و چگونگى مصرف سئوال مى شود، نه فقط از گناهان انسان.
در آينده آسمان ها از هم شكافته و ذوب خواهند شد. آسمان هايى كه «سبعاً شدادا»(103) هستند، مثل روغن مذابّ، روان مى شوند. «فكانت وَردة كالدّهان»
-----
97) مجمع البيان.
98) بحار، ج 7،ص 126.
99) صافّات، 24.
100) يس، 65.
101) كهف، 49.
102) طارق، 9.
103) نبأ، 12.
🌺🌺🌺
- ظهور قيامت، با دگرگونى در نظام طبيعت صورت مى گيرد. «فاذا انشّقت السماء...»
- پايان اين جهان، فروپاشيدن و درهم پيچيدن است، امّا آغازى است براى جهان ديگر. «فاذا انشّقت السّماء... فيومئذ...»
- جنّ نيز همچون انسان، اختيار داشته و مرتكب گناه مى گردد. «لايسئل عن ذنبه انس و لا جانّ»
/تفسير نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ (41)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (42)
/الرحمن
تبهكاران، به سيمايشان شناخته شوند، پس به موهاى سر و قدم ها گرفته (و به دوزخ پرتاب) شوند.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
🌺🌺🌺
«سيما» از «سوم» به معناى نشان و علامت ظاهر است. «نواصى» جمع «ناصيه» به معناى موى جلوى سر است.
گويا اين آيه پاسخ سؤالى است كه به دنبال آيه قبل قابل طرح است كه اگر از گناه سؤال نمى شود، پس چگونه مجرمان شناخته مى شوند، اين آيه در پاسخ مى فرمايد: «يعرف المجرمون بسيماهم»(104) مجرمان از چهره و سيمايشان شناخته مى شوند؛ البته همان گونه كه تبهكاران از سيمايشان شناخته مى شوند، نيكوكاران را نيز از سيمايشان مى شناسند. «تعرف فى وجوههم نضرة النعيم»(105)
سيماها در قيامت:
رو سفيدان. «تبيضّ وجوه»(106)
رو سياهان. «وجوههم مسودّة»(107)
چهره هايى شادان. «وجوه يومئذ ناضرة»(108)، «وجوه يومئذ ناعمة»(109)
صورت هايى گرفته و غمگين. «وجوه يومئذ باسرة»(110)
چهره هايى خندان. «وجوه يومئذ مسفرة . ضاحكة مستبشرة»(111)
صورت هايى غبار گرفته و گرد زده. «وجوه يومئذ عليها غبرة»(112)
چهره هايى خوار و ذليل. «وجوه يومئذٍ خاشعه»(113)
-----
104) تفسير الميزان.
105) مطفّفين، 24 .
106) آل عمران، 106.
107) زمر، 60.
108) قيامت، 22.
109) غاشيه، 8 .
110) قيامت، 24.
111) عبس، 38 و 39.
112) عبس، 40 .
113) غاشيه، 2 .
🌺🌺🌺
- افكار و اعمال انسان در چهره او جلوه دارند. «يعرف المجرمون بسيماهم»
- مجرم در نهايتِ ذلّت، گرفتار قهر الهى مى شود. «فيؤخذ بالنواصى و الاقدام»
- آنان كه در دنيا از هيچ گناهى فروگذار نكردند و از موى سر تا نوك پا، مخالف فرمان الهى عمل كردند، در قيامت نيز با موى سر گرفته شده و در عذاب افكنده شوند. «فيؤخذ بالنواصى و الاقدام»
- تفكيك خوبان از بدان و شناخته شدن آنان، يكى از نعمت هاى الهى است. «فباىّ آلاء ربّكما تكذّبان»
/تفسير نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ (46)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (47)
ذَوَاتَا أَفْنَانٍ (48)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (49)
فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ (50)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (51)
فِيهِمَا مِن كُلِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَانِ (52)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (53)
/الرحمن
و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ (بهشتى) است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
باغ هايى داراى درختان پر شاخه و با طراوت (يا نعمت هاى متنوّع و گوناگون).
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
در آن دو باغ دو چشمه هميشه جارى است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
در آن دو باغ از هر ميوه اى دو نوع موجود است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
🌺🌺🌺
«افنان» يا جمع «فنن» به معناى شاخه تازه است و يا جمع «فانّ» به معناى انواع.
در بند چهلم دعاى جوشن كبير مى خوانيم: «يا خير المحبوبين» خداوند، بهترين محبوب است، پس ترس ما از مقام اوست، نه ذات او، مقام آگاهى و حضور و عدل و احاطه او.
خوف از مقام الهى، عامل پيشگيرى از گناه و رسيدن به بهشت است، چنانكه در آيه 40 سوره نازعات مى خوانيم: «و أمّا مَن خاف مقام ربّه و نهى النّفس عن الهوى فانّ الجنّة هى المأوى» آنكه از مقام پروردگارش خوف داشته و نفس خود را از هوس ها باز دارد، پس قطعاً بهشت موعود جايگاه اوست.
سرچشمه خوف بايد معرفت و شناخت مقام پروردگار باشد، «خاف مقام ربّه» چنان كه اشكى ارزشمند است كه بر اساس شناخت باشد. «تفيض من الدمع ممّا عرفوا من الحق»(118) يعنى به خاطر شناخت و معرفتى كه پيدا كردند، اشك مى ريختند.
در سوره انسان، درباره اهل بيت عليهم السلام مى خوانيم كه غذاى خود را سه روز پى درپى به يتيم و مسكين و اسير دادند و گفتند؛ ما از پروردگار و روز قيامت مى ترسيم، «انّا نخاف من ربّنا يوما عبوساً قمطريرا»(119) و در اين آيه مى خوانيم: «و لمن خاف مقام ربّه جنّتان» پس اهل بيت عليهم السلام قطعاً بهشتى هستند.
در روايات آمده است كه هركس در دنيا از خداوند خوف داشت، در آخرت در امان است و هر كس در دنيا احساس امنيّت كرد، در آخرت در خوف است.(120)
امام صادق عليه السلام فرمود: «من علم انّ اللّه يراه و يسمع ما يقول من خير و شر فيحجزه ذلك عن القبيح من الاعمال فذلك الّذى خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى»(121) هر كس باور كند كه خداوند او را مى بيند و هر چه بگويد مى شنوند و اين ايمان، او را از كارهاى زشت بازدارد، پس او همان كسى است كه از مقام خداوند خائف بوده و نفس خود را از هوس باز داشته است.
در حديث مى خوانيم كه رسول خداصلى الله عليه وآله به امام على عليه السلام فرمود: چند چيز سبب نجات است كه يكى از آنها خوف از خداوند در نهان و آشكار است.(122)
رابطه تنگاتنگ با عالم ربّانى، سبب تقويت خوف از مقام خداوند است. در حديث مى خوانيم: «مَن مَشى فى طلب العلم خُطوتَين و جَلس عند العالم ساعتين و سَمِع من المعلّم كلمتين اوجب اللّه له جنّتين كما قال: «و لمن خاف مقام ربّه جنّتان»»(123) هر كس براى تحصيل علم دو قدم بردارد و نزد عالم دو ساعتى بنشيند و از استاد دو كلمه ای
فرا گيرد، خداوند براى او دو باغ بهشتى واجب مى نمايد و آنگاه به اين آيه قرآن استناد كرد.
خوف از مقام خداوند در دنيا، وسيله درامان ماندن از همه خوف ها در آخرت است. چنانكه در آيات ديگر قرآن، اين عبارت تكرار شده است: «ألا انّ اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون»(124)
ميوه هاى بهشتى، نه زحمت چيدن دارد، «جَنى الجنّتين دان» نه دسترسى به آنها زمان مى برد، «قطوفها دانية»(125) نه محدوديّت دارد، «فاكهة كثيرة»(126) و نه موسم خاص. «لامقطوعة و لاممنوعة»(127)
لقمان به فرزندش سفارش كرد، آن گونه خوف الهى داشته باش كه عبادت جنّ و انس تو را آرام نكند و آن گونه به فضل خداوند اميدوار باش كه گناه ثقلين تو را مأيوس نكند. مشابه اين كلام از حضرت على عليه السلام نيز نقل شده است.(128)
امام باقرعليه السلام از رسول اكرم صلى الله عليه وآله نقل مى كند كه هيچ كس به اعمال خود تكيه نكند، بلكه تنها به فضل و رحمت خداوند تكيه كنيد.(129)
-----
118) مائده، 83.
119) انسان، 10.
120) تفسير كنزالدقائق.
121) تفسير نورالثقلين.
122) تفسير كنزالدقائق.
123) ارشادالقلوب، ج 1، ص 195.
124) يونس، 62.
125) حاقّه، 23.
126) واقعه، 32.
127) واقعه، 33.
128) اربعين امام خمينى، 221.
129) اربعين امام خمينى، 226.
🌺🌺🌺
#بسماللهالرحمنالرحیم
مُتَّكِئِينَ عَلَي فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَي الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ (54)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (55)
فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (56)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (57)
كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ (58)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (59)
/الرحمن
بهشتيان بر بسترهايى كه پوشش داخلى آنها از ديبا و ابريشم ضخيم است، تكيه زده اند و ميوه هاى آن دو باغ براى چيدن در دسترس است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
در آنجا، همسرانى هستند كه نگاهشان از بيگانه كوتاه و پيش از اينان، هيچ جنّ و انسى آنان را لمس نكرده است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
گويا آنان ياقوت ومرجان هستند.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
🌺🌺🌺
«بطائن» جمع «بطانة» به معناى آستر و پوشش داخلى و «استبرق» ابريشم ضخيم است. «جَنى» به معناى چيدن ميوه است و «دان» به معناى نزديك و در دسترس بودن.
«قاصرات الطرف» يا به معناى چشم ندوختن به ديگران است يا اين كه به خاطر جذّابيت و زيبايى كه دارند، همسرانشان حاضر نيستند چشم از آنان بردارند و نگاه به ديگران كنند.
در اين آيات، به كاميابى هاى مادى و طبيعى بهشت اشاره شده است:
1. سكونت در باغ و بستان و كنار چشمه ها. « جنّتان، افنان، عينان»
2. بهره مندى از انواع خوراكى ها و ميوه ها. «كلّ فاكهة زوجان»
3. آسايش و آرامش كامل. «متّكئين»
4. همسرانى پاك و زيبا.(130) «قاصرات الطرف»
زنان بهشتى، هم عفيف و پاكدامن هستند، «قاصرات الطرف» هم باكره و دست نخورده، «لم يطمثهنّ...» و هم لطيف و زيبا. «كانهنّ الياقوت و المرجان»
-----
130) تفسير كبيرفخررازى.
🌺🌺🌺
- خوف امروز، آرامش فرداست. «و لمن خاف... متكئين على فرش...»
- بهشتيان داراى تمايلات جنسى هستند. «فيهن قاصرات الطرف»
- جنّ نيز داراى غريزه جنسى است. «لم يطمثهنّ قبلهم انس و لاجان»
- تمايل انسان به پاكى، بكارت و زيبايى همسر، خواسته اى اصيل است، نه تمايلى تلقينى و زائيده فرهنگ و محيط. «لم يطمثهنّ قبلهم...»
- زنان بهشتى غير از همسران بهشتيان در دنيا هستند. زيرا احدى با آنها تماس نگرفته است. «لم يطمثهنّ قبلهم»
- اول عفّت زن بعد زيبايى او. ابتدا «لم يطمثهن» و سپس «كانهنّ الياقوت»
/تفسير نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ (60)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (61)
/الرحمن
آيا پاداش نيكى (شما) جز نيكى (ما) است،
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
🌺🌺🌺
«احسان» دو معنا دارد: يكى كار نيك و ديگرى نيكى به ديگران. مراد از احسان اول در آيه، كار نيك و مراد از احسان دوم، نيكى به غير است.(131) «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان»
امام صادق عليه السلام فرمود: جمله «هل جزاء الاحسان...» در باره كافر و مؤمن جارى است و هر كس براى ديگرى كار نيكى انجام دهد، بر او لازم است جبران كند.(132)
در قرآن، اصلِ مقابله به مثل بارها تكرار شده است:
«فاذكرونى أذكركم»(133) ياد كنيد مرا تا ياد كنم شما را.
«اِن عُدتم عُدنا»(134) اگر برگرديد ما نيز برمى گرديم.
«فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم»(135) به همان مقدار كه لطمه زدند، به آنان لطمه بزنيد.
«و لهنّ مثل الّذى عليهنّ»(136) به همان مقدار مسئوليّت كه بر عهده زن هست، براى او حق و حقوق است.
«اِن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم»(137) اگر قصد انتقام از دشمن داريد، به همان مقدار كه ضرر ديديد، ضربه وارد كنيد.
«اِن تنصروا اللّه ينصركم»(138) اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى كند.
«فلمّا زاغوا أزاغ اللّه»(139) اگر به اراده خود كج روند، خدا آنان را در كجى رها مى كند.
حضرت على عليه السلام از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل مى كند كه خداوند فرمود: آيا پاداش كسى كه به او نعمت توحيد داده ام غير از بهشت است.(140) «هل جزاء مَن أنعمتُ عليه بالتّوحيد الاّ الجنّة»
-----
131) تفسير راهنما.
132) تفاسير مجمع البيان و الميزان.
133) بقره، 152.
134) اسراء8 .
135) بقره، 194.
136) بقره، 228.
137) نحل، 126.
138) محمّد، 7.
139) صف، 5 .
140) امالى طوسى، ج 2، ص 182.
🌺🌺🌺
- در برابر احسان و نيكى ديگران، ما نيز نيكى كنيم. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (آيا در برابر اين همه احسان خداوند به انسان، جز نيكوكارى بنده سزاوار است؟)
- فقط به ارزشها بيانديشيم نه افراد، جنسيّت، نژاد، سنّ، منطقه و قبيله. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»
- پاداش احسان به هر نوع، به هر مقدار، در هر زمان و مكان و نسبت به هر شخصى بايد احسان باشد. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»
- يكى از فلسفه هاى قيامت، اجراى عدل و جزاى احسان هاست. «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان»
- پاداش نيك خداوند به نيكى هاى ما، نعمت است. «فباىّ آلاء ربّكما تكذّبان»
/تفسير نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ (62)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (63)
مُدْهَامَّتَانِ (64)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (65)
فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضَّاخَتَانِ (66)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (67)
/الرحمن
و پايين تر از آن دو باغ، دو باغ ديگر هست.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
(آن دو باغ) از شدّت سرسبزى به سياهى مى ماند.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
در آن دو باغ، دو چشمه جوشان است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
🌺🌺🌺
«دون»، گاهى به معنى غير است و گاهى به معناى پائين. لذا براى آيه «و من دونهما جنّتان» دو معنا مطرح شده است:
الف) غير از آن دو بهشت، دو بهشت ديگر نيز هست.
ب) براى اولياى خدا، آن دو بهشت است كه گفته شد: «و لمن خاف... جنتان» امّا براى مؤمنان عادّى دو بهشت ديگر است كه پايين تر از بهشت اولياى خداست.(141)
«مدهامّة» از ريشه «دَهَم» و باب «ادهيمام» به معناى سياهىِ شديد است و در اينجا منظور باغ و بستانى است كه از شدّت سبزى به سياهى مى زند. «نضّاخ» به معناى فوران كننده و جوشان است.
در حديث آمده است كه آب و سبزه و روى نيكو، نشاط و شادابى مى آورد.(142) شاعر اين حديث را به شعر در آورده است:
ثلاثةٌ يُذهبن عن قلب الحَزن
الماءُ و الخَضراءُ و الوجهُ الحَسن
سه چيز است كه حزن و اندوه را از قلب مى زدايد: آب، سبزى و سيماى نيكو.
در اين آيات هر سه مورد در ميان نعمت هاى بهشتى مطرح شده است: آب، «عينان نضّاختان» سبزى، «مدهامّتان» و صورت زيبا. «كانهنّ الياقوت و المرجان»
-----
141) تفسير برهان.
142) بحار، ج 59، ص 144.
🌺🌺🌺
- درختان بهشتى همواره سرسبز و شاداب هستند. «مدهامّتان»،(رنگ سبز براى شاداب سازى محيط مفيد است)
- قرآن به رنگ سبز، توجّه دارد. «مدهامّتان»
- بهترين لذت ها، لذّت مشاهده مناظر طبيعى است. «عينان نضّاختان»
- آب، يك نعمت است و جوشش آن نعمتى ديگر. «عينان نضّاختان»
- جوشش چشمه ها، «نضّاختان» همراه با جريان نهرها، «تجرى من تحتها الانهار» و وجود آبشارها، «و ماء مسكوب» و تنوّع نهرهايى از شير و عسل و شراب و آب، نعمت هايى غير قابل وصف هستند. «فباىّ آلاء ربّكما تكذّبان»
/تفسير نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
فِيهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ (68)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (69)
فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ (70)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (71)
حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ (72)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (73)
لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (74)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (75)
مُتَّكِئِينَ عَلَي رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ (76)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (77)
تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (78)
/الرحمن
در آن دو باغ، ميوه و خرما و انار است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
در آن باغ ها، زنانى نيكو سيرت و زيبا صورت است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
حوريه هايى كه در خيمه ها پرده نشين هستند.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
قبل از بهشتيان، هيچ انسان يا جنّى آنان را لمس نكرده است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
آنان بر بالش هايى تكيه زده اند كه با پارچه هاى سبزرنگ و فرشهاى كمياب آراسته شده است.
پس كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
خجسته باد نام پروردگارت كه صاحب جلال و اكرام است.
🌺🌺🌺
«رَفرف» نوعى پارچه سبزرنگ است كه ظاهرى شبيه بوستان سرسبز دارد. «عَبقرىّ» در اصل به معناى مكان مخصوص جنّ است كه براى عموم ناشناخته است، سپس به هر چيز كمياب و نادر گفته مى شود و در اينجا مقصود فرش هاى نادر و كمياب است.
در ميان ميوه هاى بهشتى، خرما و انار جايگاه ويژه اى دارند و لذا در كنار عنوانِ كلّى «فاكهة» كه شامل همه گونه ميوه مى شود، اين دو ميوه جداگانه ذكر شده است.
كاميابى هاى دنيا معمولاً همراه با غفلت و گناه است، ولى در بهشت، هرگز چنين نواقصى راه ندارد و ويژگى همسران بهشتى زيبايى درون و برون در مكان هاى اختصاصى، «خيرات حسان» و پوشش مناسب «حور مقصورات فى الخيام» است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: زنان بهشتى داراى اخلاق نيك و صورت زيبا هستند. «خيرات الاخلاق حسان الوجوه»(143)
«حور مقصورات» غير از «خيرات حسان» هستند. جمله «لم يطمثهن» براى «حور مقصورات» است نه براى «خيرات حسان». زيرا با حوريه ها هيچ انسان و جنّى آميزش نكرده است، ولى خيرات حسان، زنان دنيوى هستند. در روايات مى خوانيم: «خيرات حسان» زنان صالحه دنيا هستند كه در قيامت زيباتر از حورالعين مى باشند.(144)
ميان دو دسته باغ هايى كه در اين سوره مطرح شده است، تفاوت هايى است، از جمله:
الف) در دو باغ اول، حتّى پوشش داخلى بسترها ابريشم است، «بطائنها من استبرق» ولى در باغ دوم، تنها ظاهر پارچه ها، زيبا و رنگارنگ است. «رفرف»
ب) در دو باغ متقين، از هر ميوه دو نوع وجود داشت، «فيهما من كلّ فاكهة زوجان» ولى در دو باغ مؤمنان عادّى تنها به وجود ميوه اشاره شده است. «فيهما فاكهة»
ج) در مورد همسرانى كه در دو باغ اول هستند، تعبير «قاصرات الطرف» آمده و در دو باغ دوم «مقصورات فى الخيام».
د) آنچه كه در چهار باغ يكسان است، باكره بودن همسران است. در هر دو مورد آمده است: «لم يطمثهنّ انس قبلهم و لاجان»
در تمام قرآن، عبارت «ذوالجلال و الاكرام» دو بار آمده، آنهم در همين سوره است.
آغاز سوره با «رحمن» و پايان آن با «اكرام» است، يعنى سرچشمه ى آن همه نعمت، رحمت و كرامت خداوند است.
-----
143) تفسير نورالثقلين.
144) كافى، ج 8، ص 156.
🌺🌺🌺
- گاهى تشويق بايد به وسيله چيزهايى باشد كه براى انسان مأنوس، معروف و مورد علاقه است. «فاكهة و نخل و رمّان»
- از افراد و اشياى ويژه بايد جداگانه نام برد. در كنار عنوان ميوه، نام خرما و انار جداگانه آمده است. «و نخل و رمّان»
- زنان بهشتى هم نيكو سيرتند، «خيرات» هم نيكو صورت. «حسان»
- پرده و پوشش حتّى در بهشت يك ارزش است. «حور مقصورات فى الخيام»
- خداوند، سرچشمه همه خيرها و بركت هاست و تبرّك جستن به نام مبارك او شايسته است. «تبارك اسم ربّك»
- تمام نعمت ها و زيبائى ها و كيفرها و پاداش ها، نمودى از ربوبيّت خداوند است. «تبارك اسم ربّك»
- جلال و شكوه خداوند همراه با اكرام و محبّت است. «ذوالجلال و الاكرام»
/تفسير نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ (1)
الَّذِي جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ (2)
يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ (3)
كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ (4)
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ (5)
نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6)
الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الْأَفْئِدَةِ (7)
إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ (8)
فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ (9)
/الهمزه
واى بر هر عيب جوى طعنه زن.
آنكه مالى جمع كرد و شماره اش كرد.
او خيال مى كند كه اموالش او را جاودان ساخته است.
چنين نيست (كه مى پندارد) قطعاً او در (آتش) شكننده اى افكنده شود.
و تو چه دانى كه (آتش) خورد كننده چيست؟
آتش افروخته الهى،
كه بر دلها راه يابد.
آن آتش بر آنان فرو بسته شده (و راه گريزى از آن نيست.)
در ستونهايى بلند و كشيده.
🌺🌺🌺
«همزة» از «هَمز» به معناى عيب جويى از طريق چشم و ابرو و اشاره است. «لَمز» به معناى عيب جويى با زبان است. حرف (ة) در پايان اين دو كلمه براى مبالغه است، نظير «ضحكة» به معناى كسى كه زياد مى خندد.
«حطمة» به معناى خورد كردن و شكستن كامل است. «موصدة» به حفره اى گفته مى شود كه در كوه ايجاد كنند و درب آن را محكم ببندند.
منظور از «عمد ممدّدة» (ستون هاى بلند و كشيده)، يا ميخ هاى بلندى است كه اهل عذاب را با آن ميخكوب و زندانى مى كنند و يا شعله هاى عظيم آتش كه همچون ستون هاى بلند، كشيده است.
در لسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتيد ارزش است، «قضيت الصّلاة فانتشروا فى الارض وابتغوا...»(167) ولى اگر به جاى ياد خدا به سراغ مال رفتيد مورد انتقاد است. «و اذا رأوا تجارة او لهوًا انفضوا...»(168)
عيب جويى و طعنه به هر نحو و شكل ممنوع و حرام است. غيابى يا حضورى، با زبان يا اشاره، شوخى يا جدى، كوچك يا بزرگ مربوط به كار و صنعت يا آفرينش طبيعت.
برخى افراد از شمارش اموال خود، به رخ كشيدن آن و سرگرم شدن به آن لذت مى بردند و گمان مى كنند اين ثروت هميشگى است و آنها را براى هميشه در دنيا نگه مى دارد و ديگر بيمارى و مرگ به سراغ آنها نمى آيد. قرآن اين ديدگاه را مذمّت كرده و مى فرمايد: اين نگاه به دنيا، انسان را دوزخى مى كند. وگرنه داشتن مال دنيا و بهره بردن از آن مذمّتى ندارد.
چون آخر اين سوره كيفر اهل نيش و زخم زبان را دوزخ سرپوشيده و در بسته دانسته و اين نوع عذاب براى كافران است، پس به نظر مى رسد كه سوره مربوط به كسانى است كه پيامبران الهى را مسخره مى كنند.
-----
167) جمعه، 10.
168) جمعه، 11.
🌺🌺🌺
- يكى از آفات و خطرات ثروت اندوزى، تحقير ديگران است. «همزة لمزة... جمع مالاً و عدّده»
- مسائل اخلاقى جزء دين است و انسان مؤمن، بايد زبان و نگاه خود را كنترل كند. «ويل لكلّ همزة لمزة»
- مراقب باشيم فريب دنيا را نخوريم و به مال دنيا مغرور نشويم. «يحسب انّ ماله اخلده»
- آنان كه به جاى انفاق مال، در فكر جمع و احتكار اموال هستند، منتظر عذاب خورد كننده قيامت باشند. «جمع مالاً و عدّده... لينبذنّ فى الحطمة»
- نيش زبان و طعنه زدن، از گناهان كبيره است، زيرا درباره آن وعده عذاب آمده است. «ويل لكلّ همزة لمزة... لينبذنّ فى الحطمة»
- آتشى كه خدا بيفروزد، نه فقط بر جسم، بلكه بر جان و دل مجرمان نفوذ مى كند. «نار اللّه الموقدة الّتى تطلع على الافئدة»
- فكر بشر از درك حقايق دوزخ و بهشت عاجز است. «و ما ادراك ما الحطمة»
- ستون هاى بلند آتش، راه فرار را بر دوزخيان مى بندد. «مؤصدة فى عمد ممددة»
/تفسیرنور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ (1)
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ (2)
عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ (3)
تَصْلَي نَاراً حَامِيَةً (4)
تُسْقَي مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (5)
لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ (6)
لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ (7)
/غاشیه
آيا خبر آن حادثه فراگير به تو رسيده است؟
در آن روز، چهره هايى خوار و زبونند.
(با آنكه) تلاش كرده و رنج برده اند.
(امّا) به آتشى سوزان درآيند.
و از چشمه اى جوشان نوشانده شوند.
و خوراكى جز خار خشك و تلخ ندارند.
كه نه فربه كند و نه گرسنگى را از ميان برد.
🌺🌺🌺
«غاشية» به معناى پوشاننده است، و منظور از آن، حادثه قيامت است كه همه را تحت پوشش قرار مى دهد. «عاملة» به معناى كوشنده و «ناصبة» به معناى كار پرمشقت است كه انسان را خسته مى كند. «حامية» به معناى بسيار داغ و «ءانية» نهايت درجه سوزندگى است.
ممكن است مراد از «وجوه»، صاحبان وجوه و چهره هاى برجسته باشد، يعنى چهره هاى شاخص هر يك از دو گروه نيك و بد.
«ضريع» به فرموده پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله چيزى است در دوزخ شبيه به خار كه از مردار بد بوتر و از آتش داغ تر و بسيار تلخ است.(26) شايد گذاردن نام «ضريع» بر اين خار به خاطر آن باشد كه خوردن آن انسان را به فرياد و تضرّع وادار مى كند.
كارهاى پر زحمت فراوانى در دنيا انجام مى شود ولى به خاطر آنكه اخلاص در آن نيست يا طبق دستور الهى انجام نشده است و يا با عجب و غرور و منت و گناه و شرك همراه بوده، حبط مى شود و هدر مى رود و در قيامت مورد بهره قرار نمى گيرد.
در جهان بينى الهى، عنصر كار بايد با عنصر هدف و جهت و عنصر رهبرى هم سو و مقدّس باشند.
-----
26) تفسير مجمع البيان.
🌺🌺🌺
- حادثه قيامت چنان فراگير است، كه همه بايد به فكر آن باشند. «هل اتاك حديث الغاشية»
- هر تلاش و زحمتى، در قيامت مفيد نخواهد بود. «عاملة ناصبة»
- تنها گروه مخلص از تلاش هاى خود بهره خواهند گرفت. «لسعيها راضية»
- معاد جسمانى است، زيرا مسئله چاقى و لاغرى تنها در مورد اجسام قابل قبول است. «لايُسمن»
/ تفسير نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
@Rahpooyan_basirat
#بسماللهالرحمنالرحیم
عَمَّ يَتَسَاءلُونَ (1)
عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (2)
الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ (3)
كَلَّا سَيَعْلَمُونَ (4)
ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ (5)
/نبا
درباره چه از يكديگر مى پرسند؟
از خبر بزرگ.
همان كه ايشان در باره آن اختلاف دارند.
چنين نيست؛ زود است كه بدانند.
باز چنين نيست؛ زود است كه بدانند.
🌺🌺🌺
واژه «نبأ» به معناى خبرِ مهم و حتمى است كه از آيات بعد فهميده مى شود مراد از آن خبر برپاشدن قيامت و رستاخيز است.
در روايات، حضرت على عليه السلام به عنوان يكى از مصاديقِ «نبأ عظيم» معرّفى شده است.(1)
درباره معاد، كفار چند گروهند: «الذى هم فيه مختلفون» بعضى آنرا محال و برخى بعيد دانسته و برخى ترديد مى ورزند و برخى ديگر لجاجت مى كنند.
سؤال، گاهى براى فهميدن مطلب است كه مورد تأييد و تأكيد قرآن است، چنانكه مى فرمايد: «فسئلوا اهل الذكر»(2) امّا گاهى سؤال، براى ايجاد تشكيك و ترديد در ذهن ديگران است، آنهم در امور قطعى و حتمى مانند وقوع قيامت كه قرآن در اين آيات، آن را مورد مذمّت قرار مى دهد.
-----
1) تفسير نورالثقلين.
2) نحل، 43.
🌺🌺🌺
- شروع سخن با طرح سؤال، در تأثير كلام مؤثّر است. «عمّ يتساءلون»
- تشكيك در قيامت، كار كافران است. «يتساءلون عن النبأ العظيم»
- اگر سوال طبيعى بود بايد جواب داد: «يسئلونك ... قل» ولى اگر شيطنت بود. برخورد لازم است. «كلا سيعلمون»
- در برابر طعنه و كنايه به مقدّسات و باورهاى قطعى، با قاطعيّت بايد سخن گفت. «كلاّ»
- در برابر ترديد، بايد حرف حق را تكرار كرد. «كلاّ سيعلمون...كلاّ سيعلمون»
- قيامت دورنيست. «سيعلمون» (حرف سين رمز نزديك بودن است)
- قيامت، روز كشف حقائق است. «سيعلمون»
/تفسیر نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#بسماللهالرحمنالرحیم
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (3)زمر
آگاه باشيد كه دين خالص مخصوص خداوند است و كسانى كه به جاى خداوند معبودهايى را برگزيدند (و در توجيه كار خود گفتند:) ما آنها را نمى پرستيم مگر براى آن كه ما را هر چه بيش تر به خدا نزديك كنند، همانا خداوند درباره ى آن چه آنان بر سر آن اختلاف مى كنند، ميانشان داورى خواهد كرد. البتّه خداوند كسى را كه دروغگوى كفران پيشه است هدايت نمى كند.
🌺🌺🌺
در آيه ى قبل به شخص پيامبر فرمود: عبادتت خالصانه باشد. «فاعبداللّه مخلصاً» در اين آيه به همه ى مردم مى فرمايد: تمام عبادت ها بايد براى خداوند باشد. «للّه الدين الخالص»
شخصى به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله گفت: ما اموال خود را به فقرا مى دهيم تا نام ما به نيكى برده شود. حضرت فرمود: خداوند تنها كار خالص را مى پذيرد و سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «اَلا للّه الدّين الخالص...»(4)
براى بت پرستى ريشه هايى گفته اند، از جمله:
الف) براى احترام به بزرگان، مجسمه ى آنان را مى ساختند و با گذشت زمان اين مجسّمه ها به صورت مستقل پرستش مى شد.
ب) بت پرستان گمان مى كردند انسان نمى تواند مستقيماً با خدا ارتباط برقرار كند و نياز به واسطه هاى مقدّس دارد، لذا براى مقدّسين تمثالى مى ساختند كه به مرور زمان اين سمبل ها به صورت بت در آمد.4) تفسير درّالمنثور.
.🌺🌺🌺
- در شيوه ى تبليغ، مخاطب را حسّاس كنيد. (كلمه «اَلا» يعنى آگاه باش كه مسئله مهمّى است)
- تمام مكاتب بشرى با خرافات و هوس ها آلوده هستند و دين خالص، تنها از آن خداست. «للّه الدّين الخالص»
- ارزش دين به خالص بودن آن است وگرنه هوس ها و خرافات آن را مسخ مى كند. «للّه الدّين الخالص»
- منحرفان، انحرافات خود را توجيه مى كنند. بت پرستان مى گويند: ما بت ها را مى پرستيم زيرا نمى توانيم بدون واسطه به خدا نزديك شويم. «ما نعبدهم الاّ ليقرّبونا»
- خداجويى، امرى نهفته در وجود انسان حتّى مشركان است. «ليقرّبونا الى اللّه زلفى»
- در پيشگاه الهى بعضى واسطه ها مورد قبول و سفارش خداوند است. «و ابتغوا اليه الوسيلة»(5) ولى بعضى وسيله ها مثل بت مورد قبول نيست. «ما نعبدهم الاّ ليقرّبونا الى اللّه زلفى»
- بت پرستان مكّه خدا را قبول داشتند و بت ها را واسطه قرب به او مى پنداشتند. «الى اللّه زلفى »
- مشركان به شفاعت عقيده داشتند لكن شفيع خود را بت ها مى پنداشتند. «الى اللّه زلفى»
- قرب به خدا محبوب همه است. «ليقرّبونا الى اللّه زلفى»
- قيامت روز پايان اختلافات است. «يحكم بينهم فى ما... يختلفون»
- بستر هدايت الهى را بايد انسان در خود فراهم كند و دروغ و كفران، انسان را از قابليّت هدايت مى اندازد. «لا يهدى من هو كاذب كفّار»
- دروغ مى تواند مقدّمه انحراف دائمى شود. «كاذب كفّار»
- تقرب آفرينى بت ها عقيده اى است بس دروغ. «كاذب»
- بت ها نزد بت پرستان به مانند موجودات عاقل و فهيم بودند. («ما نعبدهم الاّ...» كلمه «هُم» براى افراد با شعور بكار مى رود.)
-----
5) مائده، 35.
/تفسير نور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم