🔵 نظر علامه مصباح در زمینه طب اسلامی:
آيا پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ع) در زمينه «طب»؛ مطلب جديدي آوردهاند؟ يا آنچه نقل شده [مثلاً در کتابهای طب النبی و طب الرضا]، كم و بيش در كتابهاي پيشينيان و هم دورههاي آنان هست؟
🔻 آيا آنها [ روایات اهل بیت] همان دستوراتی است كه در طبهای قديم باستانی نظير طب يونانی، طب ايرانی، هندی و چينی مطرح بوده است؟! به هر حال نخستين پرسش در اين باب اين است كه بين آنچه در روايات اهل بيت(ع) راجع به مسائل طبی آمده، با آنچه در كتب يونانی يا كتب ايرانی يا ساير تمدنهای كهن وجود داشته، چه تفاوتی است؟
اگر قرار است به مسأله طب اسلامی بها دهيم، و آن را بكاويم و بررسی كنيم
كه در اين ميراث دينی، چه چيزهايی وجود دارد كه میتوان از آن استفاده كرد، بايد طرح تحقيقی عالمانهای برای اين كار طراحی كنيم.
صرف قرائت چند آيه و روايت و نقل یک داستان، مشكل ما را در تحقيق طب اسلامی يا طب نبوی حل نمیكند. روايات در دسترس است، كتابهايی هم نوشته شده و شرحهايی نيز برای آن، نگاشتهاند، اينها اگر كارآيی داشت، تا به حال از آن استفاده میكردند.
🔻 آيا تعريف از طب بوعلی و محمدبن زكريا رازی، مفهوم طب النبی را شرح میكند؟
آيا طب النبی همان است كه آنها گفتهاند؟!
درحالی كه بيشتر مطالب آنان[طب بوعلی و رازی] از #يونانيان گرفته شده، و براساس نظر و روش آنها پيش رفته و تحقيق شده است. مبانی طب بوعلی همان اصول موضوع يونانيان است.
مطالبی از قبيل:
عناصر اربعه و اخلاط اربعه كه در بدن موجود است مثل: خون، صفرا، بلغم و سودا در طب يونانی و طب باستانی وجود دارد.
پس نمیتوان مطالب ذكر شده را #طب_اسلامی ناميد؛ چرا كه در آنها نه از اسلام اثری پيدا است، نه وحی در آن مطالب نازل شده و نه بر تحقيقاتی كه ديگران كردهاند مطلب خاصی اضافه شده است. گاهی مفاهيم براي ما خلط ميشود.
🔻اگر گفتيم طب اسلامی همان طب يونانی است ــ يا چيزي شبيه آن يا با يكي از طبهای باستانی شباهت دارد ـ تحقيق درباره طب اسلامی (به عنوان اسلامی) ديگر جايگاهی نخواهد داشت، و اگر بخواهيم تحقيق كنيم بايد در همان #طب_سنتی تحقيق كنيم.
🔻وقتی میتوانيم طب اسلامی را به عنوان یک موضوع ويژه تحقيق كنيم كه، بر اين باور باشيم اسلام موارد خاصی را در اين زمينه آورده است و اين میتواند پيشفرض تحقيق باشد، يعنی بدانيم كه اسلام مطلب جديدی را در اين زمينه آورده كه بايد آن را كشف كرد.
برای مثال صرف اين كه روايتی را پيدا كنيم كه مسألهای را مورد تأكيد قرار داده كه هم در قانون بوعلی، هم در كتاب جالينوس، هم در كتاب بقراط و... نشانهای از اشاره به آن مسأله ديده میشود، نمیتوان اظهار داشت كه آن را اسلام آورده است.
مرتبه و شأن پيغمبر(ص) هيچ وقت بيان مطالب طبی يا مطالب فيزيكی نبوده، بلكه شأن او #هدايت است.
دليلي كه ما برای نبوت اقامه ميكنيم اين نيست كه نيازهاي مادی بشر را رفع كند.
بشر با تحقيقات علمی خود و به همراه انگيزههای كه در نهان دارد، ميتواند راه زندگی دنيایی و راه تأمين سلامتی خود را كسب كند.
اگر پيغمبر اكرم و ائمه اطهار مطالبی را در اين زمينههایی فرمودهاند، برای اين نبوده كه وظيفه #نبوت و رسالت آنان اقتضاء میكرده است؛ بلكه آن مسائل مصالحی بوده از روی تفضل و كمک به مردم، عنايت میفرمودند، بيان و راهنمایی میكردند.
#وظيفهی اسلام اين نيست كه مطالب طبی بيان كند.
🔻در حقيقت، ما اگر طبی به عنوان طب اسلامی نداشته باشيم، هيچ نقصی در دين اسلام يا در انجام وظيفه پيغمبر نيست.
اگر در اين زمينه میخواهيم تحقيقی كنيم، برای دانستن اين مهم است كه بدانيم پيامبر و امامان علاوه بر وظيفه نبوت و رسالت چه كمکهایی به انسانيت كردند و چه مواريث علمی و گرانبهایی برای ما جهت بهرهگيری برجا گذاشتند. پس اولين اصلی كه ما بايد به عنوان یک اصل و پيشفرض تحقيق درباره طب اسلامی يا طب النبی بپذيريم اين است كه پيغمبر مطالب جديدی آورده باشد.
منبع:
استاد محمد تقی مصباح یزدی، پيشفرضهای طب اسلامی: پرسشهايی برای پژوهش، همايش طبالنبی(ص) _
سالن همايشهای رازی دانشگاه علوم پزشكی تهران ٨۵/١٢/١٠