eitaa logo
از تبار رئیسعلی🇮🇷
587 دنبال‌کننده
518 عکس
135 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
📌شهدای شهرستان دیلم ۱. ۲. ۳. ۴. ۵. ۶. ۷. ۸. ۹. ۱۰. ۱۱. ۱۲. ۱۳. ۱۴. ۱۵. ۱۶. ۱۷. ۱۸. ۱۹. ۲۰. ۲۱. ۲۲. ۲۳. ۲۴. ۲۵. ۲۶. ۲۷. ۲۸. ۲۹. ۳۰. ۳۱. ۳۲. ۳۳. ۳۴. ۳۵. ۳۶. ۳۷. ۳۸. ۳۹. ۴۰. ۴۱. ۴۲. ۴۳. ۴۴. ۴۵. ۴۶. ۴۷. ۴۸. ۴۹. ۵۰. ۵۱. ادامه دارد...
اگر عاشق اگر ديوانه روی زمينم من اگر مجنون اگر پروده آب و زمينم من اگر ديوانه وار از صبح به شب گردم به هر برزن به هر كويی همانا در پی جوئيدن معبود خويش منم به دل عشق خدايی دارم، همی ديوانه جشن وصال او نمى‌ترسم ز خصم خيره سر، اكنون زينم من تو ای مادر نخور غم از فراق دورى فرزند كه جان بر لب رسيده، مادرا، پيغام دينم من تو ای مادر نگو كه يغما رفته است زين سان كه يغما گر زند چون من به جانانم رسيدم من و اما ای پدر زارى مكن، يادآور صحراى محشر باش به دريای شهادت منزل خوبان رسيدم من شما ای خواهران، زينب وار رسوا كنيد دژخيم همانا مجلس معبود را يكسر حبيبم من و اما ای برادر گر به قربانگاه رسيدی ياد ما هم كن همانا اين شهادت را به جان خود خريدم من و اكنون امت ايران، پيام من به زير خاك به فرمان خمينى سرور و سالار دينم من كنون ای مرتضى بنويس پرشور اين پيام من همی در زير خاك تير و تاريک، ليكن در بهشتم من، شهيدم من 🔻پيامی از يك شهيد كه شهيد مرتضی ناطق زاده آن را بصورت شعر سروده‌اند. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مرتضی جوان بسیار مومن مهربان و باگذشت بود. او نسبت به دیگر اعضای خانواده ساکت تر و آرامتر بود. ایشان در دوره آموزشی با علاقه و میل شخصی خود در آموزش دوره دیده بانی شرکت می کرد و بدون اینکه به ما خبر بدهد پس از موفقیت در امتحاناتش عازم جبهه شد. ما مدت زیادی بود که از مرتضی خبر نداشتیم. تا اینکه شبی پدرش خواب دید که در مسجد است و کسی پشت پرده به او می گوید امشب حمله است. بعد ها فهمیدیم که در همان شب عملیات بوده و مرتضی در آن عملیات انگشت بزرگ پایش زخمی شده بود. خلاصه بعد از مدتها بی خبری یک شب که همه خواب بودیم شنیدیم که در می زنند. در را باز کردیم و دیدیم که مرتضی است. خیلی خوشحال شدیم. ایشان یک شب پیش ما ماند و مرتب به من پیشنهاد می داد که بروم و پشت جبهه فعالیت کنم اما من بخاطر ضعف جسمانی نمی توانستم بروم. مرتضی طی آن روز که پیش ما بود مرتب جوراب می پوشید. من بعدا از پسر بزرگم فهمیدم که چون انگشت پایش مجروح شده نخواسته که ببینم و ترسیده که من بخاطر عواطف مادرانه ناراحت شوم. ایشان در ماه محرم در مراسم سین زنی و زنجیرزنی سالار شهیدان شرکت میکرد 🔻 راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir