روزی به منزل آمد درحالیکه رنگش پریده و حالش متغیر بود و گفت پدر جان، امروز برای پر کردن فرم اعزام به جبهه به بسیج رفتهبودم، ولی به خاطر سن و قدم، فرم را از من نپذیرفتند؛ از شما خواهش میکنم که ضامنم شوید تا آنها با رضایت شما، با رفتن من به جبهه موافقت کنند.
بدون اینکه مادرش را خبر کنیم، باهم به بسیج رفتیم و به مسئول بسیج گفتم:
من میخواهم بدانم پسر من عزیزتر است یا پسر امام حسین علیهالسلام؟!
با این حرفم و یاری خداوند، فوراً زمینه اعزامش به جبهه فراهم گردید.
من فکر میکنم خداوند حتی به اسم و شهرت شهید نیز عنایتی کرده است؛ چراکه از نظر اسم که هم نام پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام معصوم(علیهمالسلام) است و شهرتش(ذبیحی) هم از "ذبح" به معنی قربانی گرفته شده است.
همانگونه که حضرت ابراهیم(علیهالسلام) فرزندش اسماعیل را بدون اذن مادر به قربانگاه برد، من نیز فرزندم را بدون اطلاع مادرش و با دست خودم به بسیج بردم و به جبهه که همان قربانگاهش بود، فرستادم.
شهید در مقابل من و مادرش، سرش را هیچوقت کاملاً راست نگه نمیداشت، بلکه گردنش را کمی کج و متمایل به راست میگرفت و جالب این است که در زمان شهادتش، ترکش به همان قسمت (سمت راست گردنش) اصابت کرده و شهید شده بود.
به نظر من، خداوند با این کار میخواست به وی بفهماند که دیگر وقت آن رسیده که سرت را بالا نگهداری و این پاداشی در مقابل کوچک نفسیاش بود.
🔻پدر شهید
#شهید_محمد_علی_ذبیحی
#بوشهر
#سردشت
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
مصطفی یک هنرمند بود.
در پایگاه شهید چمران (قم) تصمیم گرفتیم عکسی از شهید چمران را روی دیوار ورودی پایگاه بکشیم.
به مصطفی انجم افروز پیشنهاد دادم و مصطفی قبول کرد و عکس زیبایی از شهید چمران کشید.
خیلی عکس جالبی بود خیلیها اونجا با تصویر شهید چمران عکس گرفتند، بچههایی که بعداً شهید شدند.
یک روز که از پایگاه اومدم بیرون همانطور که بالای سکو وایساده بودم دیدم که یک مرد مُسن با یک خانمی پایین ایستادند و با یک حالت خاص به نقاشی شهید چمران نگاه میکنند و لبخند هم میزنند.
یه مقدار وایسادم تعجب کردم، خیلی داشتند نگاه میکردند دیگه صبرم تموم شد.
گفتم: آقا مشکلی هست؟
گفتند: این خانم، خانم شهید چمران هستند، همون همسر لبنانی.
آمده بودند قم که به خواهر شهید نواب صفوی سر بزنند و خیلی از این عکس خوششون اومده بود.
به آنها گفتم: کسی که عکس شهید چمران رو بر روی دیوار کشیده شهید شدند...
🔻حاج جواد پاکدامن (دوست شهید)
#شهید_مصطفی_انجم_افروز
#خورموج #دشتی
#چنگوله
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
در آن زمان (سال ۶۳) وضعيت کشورهاى منطقه و وضعيت کشور خودمان و بعضى مواقع وضعيت کشورهاى جهان را تحليل مىکرد، صحبت مى کرد.
مسايل سياسى را براى ما شرح مىداد و از يک بينش سياسى بالايی برخوردار بود.
🔻راوی: غلامرضا درویشی
#شهید_غلامرضا_کرامت
#بنارسلیمانی #دشتستان
#سومار
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
به خدا قسم بنده تاکنون معنويتی مثل معنويت ايشان نديدهام.
در هنگام زيارت عاشورا از اول زيارت گريه میکرد تا آخر؛ از اول تا آخر نماز گريه میکرد. در رفتار با همرزمانش شيوه ائمه علیهمالسلام را داشت. دقيقا او شيفته اهلبيت و اهل ولايت و قرآن بود.
هميشه به ما توصيه مىکرد: نماز و دعا بخوانيد، زيارت عاشورا فراموش نشود.
من به خاطر ندارم که ايشان يک شب بدون خواندن نماز شب بخوابد.
هميشه وضو داشت.
وقتى از او مىپرسيدم که چه کار مىکنيد دائما وضو مىگيريد؟
مىگفت: من همين را دارم و جز اين چيزى ندارم و شما هم دائم الوضو باشيد...
موقعى که نماز شب مىايستاد، اين قدر طول مىکشيد که مىگفتيم نماز جعفر طيار است.
از نيمه شب تا اذان صبح درحال گريه و زاری بود.
🔻راوی: احمد آقایی
#شهید_غلامرضا_کرامت
#بنارسلیمانی #دشتستان
#سومار
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
در آخرين لحظات خداحافظی كه به جبهه اعزام شد فرمود:
برادرم! بعد از من مبادا حسينيه و مسجد را رها كنی...
#شهید_محمود_احمدی
#گناوه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
لباس قشنگی تن دخترمان كرد و به عكاسی رفت.
گفت: مىخواهم يك عكس بگيرم تا اگر شهيد شدم دخترم را در بغل گرفته باشم. بعد به من گفت: هر وقت عكس ظاهر شد آن را برايم بفرست.
🔻راوی: همسر شهید
#شهید_سيد_محمود_مصلح
#کنگان
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
يك بار پايم از ناحيه زانو شكسته بود و خیلی درد مىكرد.
دكتر به من توصيه كرده بود كه براى درمان به بوشهر برم.
شبى خواب ديدم كه شهيد آمد و گفت براى تشييع جنازه سيد حبيب آمدهام و آقاى حسن جعفرى به من گفته پايت شكسته است. آمدهام تا به تو سر بزنم.
بعد دست من را گرفت و گفت: بلند شو.
من هم بلند شدم و به حياط رفتم و شروع به راه رفتن كردم.
من بعد از اين كه از خواب بلند شدم ديدم پايم درد ندارد، به دكتر مراجعه كردم، دكتر گفت: پايت خوب شده است آنگار معجزهاى رخ داده است.
🔻راوی: همسر یا پدر شهید
#شهید_سيد_محمود_مصلح
#کنگان
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
20.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 آخرینباری که علیرضا را دیدم...
از شکار تانک ها و اسیر کردن دشمن، تا درست کردن چایی و کمپوت دادن به اسیران...
#شهید_علیرضا_ماهینی
#بوشهر
#چزابه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
از تبار رئیسعلی
📽 آخرینباری که علیرضا را دیدم... از شکار تانک ها و اسیر کردن دشمن، تا درست کردن چایی و کمپوت دادن
سلام بر دوستان شهدایی :)
اگر کسی ایشون رو میشناسه لطفا بهمون اطلاع بده:
آیدی ادمین: @Khadem_bushehr
یاعلی مدد
🌿چه لذتی است! غرق دریای عشق خدا شدن...
✍دستنوشته شهید مصطفی انجمافروز
#شهید_مصطفی_انجم_افروز
#خورموج #دشتی
#چنگوله
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
تنها آرزوی او شهادت بود و همیشه تکیه کلامش این بود که روزی به شهادت خواهد رسید. روزی با هم نشسته بودیم، گفت: «ای خدا، بعضی از دوستان و رفیقانم که از ابتدا با هم راهی جبهه شدیم، به شهادت رسیدند، ولی من از قافله شهدا بازماندم. مگه من مرتکب چه گناهی شدم که به آرزوم نمیرسم»...
روزی که خبر شهادت ناصر را به من دادند خیلی گریه کردم، شخصی به من گفت: «چرا برای شهید گریه میکنی؟ شهدا مقام والایی دارند و در جوار خداوند از اوج و قرب الهی برخوردار هستند». گفتم: «از این ناراحتم که فهم و درک لازم را برای شناخت ناصر نداشتم».
خداوند به او فهم و درک وسیعی عنایت کرده بود. ایشان به خوبی میدانست که انتهای این راهی که طی میکند خداوند است و رضایت الهی اوست. او کسی بود که آگاهانه و با معرفت قدم در راه جهاد الهی گذاشت. همیشه دوست داشتم از افکار و اندیشههایش بیشتر بشنوم و بدانم. اما او حرفهایی میزد که هیچ گاه به ذهنم خطور نمیکرد.
🔻راوی: همرزم شهید
#شهید_ناصر_میرسنجری
#بوشهر
#بستان
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهید با همه علاقهای که به من داشت و مرا بیشتر از بقیه دوست داشت همیشه به من نصیحتهایی میکرد که آویزه گوشم باشد و به من میگفت:
خواهرم!
حجابت را حفظ کن و از بی حجابی بپرهیز.
و نمازت را ترک نکن.
و از خداوند غافل نشو زیرا خداوند هم تو را فراموش خواهد کرد.
🔻راوی: خواهر شهید
#شهید_غلامحسین_منصوری
#گناوه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir