#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ #رمان 📚
#از_من_تا_فاطمه...
پارت 21
زمانی که وارد حیاط شد
چشمش لحظه ای به من افتاد و محو من شد که پدرش با دست گذاشتن روی شانه اش او را از دنیای خود بیرون کشید
٬لبخندی به لب اورد
و به همگی سلام داد😁✋ به من که رسید زیر لبی سلامی داد و نگاهش را به آن سمت گرفت.
همه زیر چشمی حرکاتش را زیر نظر داشتند و به او میخندیدند
٬اخر داماد هم انقدر دست پاچه؟
باهمه خداحافظی کردیم و سوار ماشینی شدیم که گل های سرخ و نرگس تزیینش شده بود.
علی در را برایم باز کرد تا چادرم خیس نشود٬پشت فرمان نشست و لبخندی به لب داشت ٬زبان به کلام باز نمیکرد که من شروع کردم:
-اهم٬علی اقا؟😍
-...
-سید؟😉
-....
-علییییی☺️🙈
-جانم😍😍
هزار بار سرخ و سفید شدم و سرم را پایین انداختم چقدر لوس شده بود خخ.
-کجا میخوایم بریم؟
-سوپرایزه٬او نه غافلگیری!😉
زبان به دهان گرفتم و راه افتادیم
ساعت ۱ونیم بود اما هوا پاییزی و پاییزی بود٬شیشه پنجره را پایین دادم و باتمام وجود هوای سبک را بلعیدم٬نمیدانم هوای سنگین تهران چگونه انقدر سبک شده بود
٬اما سریع شیشه را بالا دادم تا عطر وجود علی را تنفس کنم که از هر هوایی مرا #حوا تر میکند..
به جاده مخصوص رسیدیم جاده ای که به مزار شهدا میرسید٬خوب اینجا را میشناسم ٬وای خدای من علی ٬علی٬علی...
با ذوق دست هایم را به هم زدم و روبه علی برگشتم٬عشقم را در چشمانم ریختم و به سوی چشمان علی جاری کردم٬از خوشحالی من لبخند پررنگی به لب اورد و گفت
-قابل شمارو نداره خانوم٬اوردمت خونه اصلیمون😊
راست میگفت از اینجا به علی رسیدم و از اینجا خدا را دیدم٬شهدا دوست ها و فامیل های من بودند٬همشان... پیاده شدیم٬همه با لبخند نگاهمان میکردند و بعصی ها که از کنارمان رد میشدند ٬صمیمانه تبریک میگفتند٬به مزار شهدای گمنام رسیدیم
٬ناخوداگاه زانو زدم٬احساس میکردم تمام قبور دب پاشی شده و خاکی نیست و لباسم کوچک ترین خاکی نگرفت٬پس زانو زدم و گل نرگسم را با قبور شهدا نورانی کردم٬علی کنارم نشست ٬اوهم هوایی شده بود٬انگار حاجت گرفته بود که گفت
-دستتون درد نکنه٬٫ #حاجت_روا شدم
دلم میخواست آن لحظه بلند داد بزنم که من هم حاجتم را گرفتم ان هم چه زیبا گرفتم چه خوب..مردی کنارمان نشست و به ما تبریک گفت٬مردی با محاسن سفید و صورتی میانسال چقدر اشنا بود... روبه ما کرد و گفت
-خوشبخت بشین باباجان٬به حق اقا حسین سرور و سالار شهیدان خوشبخت بشین .
-ممنون پدر جان٬بادعای خیرشما
-خب دخترم میخواید براتون یه مولودی بخونم؟
به علی نگاه کردم و رنگ تایید را در چشمانش دیدم٬
-ممنونم پدر جان٬حتما
و شروع کرد به خواندن مولودی زیبا٬خودش دست میزد و میخواند
٬کم کم مردمی را دیدم که به سمت ما می آمدند و کنارمان مینشستند ٬جمعیتمان کم کم زیاد شد ٬به طوری که صدای دست های زیبایشان در گلزار پیچیده بود
٬خانمی مهربان شکلاتی که به همراه داشت بین همه پخش کرد٬پیرمردی روحانی گلاب بر سرمان میریخت و این جمع الهی مرا به گریه از شوق وادار میکرد..
خدارا در دل هزاران بار شکر کردم و به علی نگاه میکردم
٬با نگاهش جان میگرفتم و با وجودش نفس میکشیدم.
🍃🌺ادامه دارد....
نویسنده : نهال سلطانی
🖤🦋
@Rangarang62
16035493876422433155090.mp3
5.54M
#دنیای_رنگارنگ 🎨
سلام ای پناه دلِ شیعه ها . . .
حاج مهدی رسولی🎙
شہادت امام حسن عسڪرے (عليهالسلام) تسلیت. . .
#مدّاحی
🖤🦋
@Rangarang62
21.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
☑️ سوگواره
◼️ فرارسیدن سالروز شهادت
امام حسن عسکری علیهالسّلام
بر وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه و همه منتظران تسلیت باد🖤
◾️ آجَرَکَ الله یا صاحِبَ الزَّمان
🖤🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ مذهبی
یه راهکار برای بخشیده شدن تمام اشتباهات گذشته و تبدیل شدنشون به کار خوب!
#امام_زمان
#کلیپ
#استاد_شجاعی
🖤🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ خدای خوبِ من ♥️
💎من هر آنچه که بخواهم
از خدا طلب میکنم ؛
اگر مطلب را داد ، از کَرم و عظمتش است ،
اگر نداد این امتحان من است!
اگر از خدا چیزی طلب کنی در باز خواهد شد
کافی است تو در زدن را بدانی
چه وقت را خدا میداند . . .
اما از باز شدنِ در ناامید نشو
تو فقط کافیه پشت در منتظر بمانی
به حکمتش دل بسپار . . .
#خدا
🖤🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ سکانسِ برتر 🎞🎥
امروز می خواهم به مصافِ تزویر بروم که بدترین آفتِ دین است.
تزویر با لباسِ دیانت و تقوا به میدان می آید . تزویر سکّه ای دو روست که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقشِ ابلیس است.
عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ، ابلیسش!
و چه خونِ دلها خورد علی ، از دستِ این جماعتِ سر به سجودِ آیه خوان و به ظاهر متدیّن!
یا ایها الذین آمنوا ، آمِنوا !!!
#سکانس
#مختار_نامه
🖤🦋
@Rangarang62
#دنیای_رنگارنگ 🎨
خدای من!
قلبم را به تو می سپارم...
وقتی می دانم؛
بدونِ حکمتِ تو؛
برگی از درختی نمی افتد🍁
و امروزم رو نذر نگاهِ تو می کنم🌿
#الهی_به_امید_تو
🖤🦋
@Rangarang62
#دنیای_رنگارنگ 🎨
صلیاللهعلیڪیااباعبدالله
♥️به رسم ادب هر روز
🖤ســلامی کنیـم بـر
♥️سرور شهیدان عالم
🖤حسین بن علی(ع)
♥️السلام علی الحُسین
🖤وعلی علی بن الحُسین
♥️وَعلی اولاد الحسین
🖤وعَلی اصحاب الحسین
#یا_حسین
🖤🦋
@Rangarang62
#دنیای_رنگارنگ 🎨
#سلام_امام_زمانم
🏴شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن🥀
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن🥀
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🤲
🖤🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم✋🥀
سلام برقلب داغدارتان✋💔
صبحت به خیر عزیزتر از جانم🖤
از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را🥀
به وصالت نرسیدیم و ندیدیم تو را🥀
روزی ما فقرا شربت وصل تو نبود🥀
زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را🥀
اللهــمعجللولیــکالفــــرج🤲
🖤🦋
@Rangarang62
#دنیای_رنگارنگ 🎨
■شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد🖤
🏴 امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است.
❶ هرکس بیجا از کسے تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد.
📚 اعیان الشیعه ج۲ ص۴۲
❷ کم آسایش ترین مردم کسے است که زیاد کینه و دشمنی کند.
📚تحف العقول ص۷۸۴
❸ گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدر خود در خردسالی موجب عاق شدن او در بزرگی خواهد بود.
📚مستدرک ج۷ ص۳۰۹
🖤🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
بعدِ من مهدیِ من ، بے ڪس و تنها ماند
بہ غریبیِ یگانہ پسرم گریہ ڪنید...😭
#یا_امام_حسن_عسکری🏴
#آجرکاللهبقیةالله 🏴
🖤🦋
@Rangarang62