فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
فقط باید به "خدا"پیله کرد
زیرا فقط با او میشود پروانه شد
عصرتون معطّر به عطرِ خدا😍
#عصر_بخیـــــــــــــــر
♥️🦋
@Rangarang62
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ پستِ ویژه👌
📝خاطره ای تکان دهنده از استاد شفیعی کدکنی
✅ عــــــــااالیه.... حتما بخونید 👌🙏🙏
✍نزدیکی های عید بود،
من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم،
صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم،
از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...
(استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند و تعریف میکند...)
🔹پدرم بود،
مادر هم او را آرام می کرد،
می گفت:
آقا! خدا بزرگ است،
خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!...
اما پدر گفت:
خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند،
🔸نباید فکر کنند که ما... 😔
حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم
دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود
کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم.
روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم.
🔹آن سال، همه خواهر و برادرام از تهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان....
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛
10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.
اولین روز بعد از تعطیلات بود،
چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس، ع
🔸آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟
گفت: "باز کنید؛ می فهمید".
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
🔹گفتم: این برای چیست؟
گفت: از مرکز آمده است؛
در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛
برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟!
فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم:
🔸این باید 1000 تومان باشد،
نه 900 تومان!
مدیر گفت : از کجا می دانی؟
کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس،
🔸آقای مدیر خودش را به من رساند
و گفت : من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی!
هزار تومان بوده نه نهصد تومان!
آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود که خودم رفتم از او گرفتم؛
اما برای دادنش یک شرط دارم...
🔹گفتم: "چه شرطی؟"
گفت : بگو ببینم،
از کجا این را می دانستی؟!
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را
به تو بر می گرداند،
گمان کردم شاید درست باشد...!!
#داستان_واقعی_آموزنده
#پست_ویژه
♥️🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
تاخراسان راهی نیست...✋
دست بر سینه و عرض ادب
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک✨
😍تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
😔به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام
خوشبختی یعنی💞 تو زندگیت امام رو رضا داری....
🕌 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
🕌 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
🕌 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
#یا_امام_رضا
♥️🦋
@Rangarang62
Amadam-Ey-Shah-Karimkhani-(www.shiayan.ir).mp3
3.76M
#دنیای_رنگارنگ 🎨
🌹آمدم ای شاه پناهم بده 🌹
🌹خط امانی ز گناهم بده🌹
🌹ای حرمت ملجأ درماندگان🌹
🌹دور مران از دَر و راهم بده🌹
🌹لایق وصل تو که من نیستم🌹
🌹 إذن به یک لحظه نگاهم بده🌹
🌹لشگر شیطان به کمین من است🌹
🌹بی کسم ای شاه پناهم بده🌹
🌹در شب اول که به قبرم نهند🌹
🌹نور بدان شام سیاهم بده🌹
🌹ای که عطابخش همه عالمی🌹
🌹 جمله حاجات مرا هم بده🌹
#یا_امام_رضا
♥️🦋
@Rangarang62
33.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
🎥پویانمایی واقعا جذاب #مَثَل_نامه
📒برای آشنایی کودکان با #ادبیات_فارسی
📌این قسمت #بلدِ_راه
🧩قسمت دوازدهم
#انیمیشن
♥️🦋
@Rangarang62
میمون کوچولو - @mer30tv.mp3
4.06M
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ قصّه ی کودکانه👫
هر شب یک قصّه ی جذّاب و آموزنده
برای کودکِ دلبندِ شما🥰
#قصّه
♥️🦋
@Rangarang62
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ کودکانه 👫
🌀مسئولیتهای کودک:
🔻کودک شش ساله:
جارو کردن فرشها.
آب دادن گلها و گیاهان.
بیرون بردن زبالهها.
انتخاب لباسها بر اساس هوا یا مناسبتها.
آویزانکردن لباسها در کمد.
آماده کردن وعده غذایی ساده.(همچون ساندویج گرم یا تخممرغ پخته).
جمع کردن وسایل مدرسه.
پوست کندن سبزیجات.
چیدن میز.
🔻مسئوليت های کودک 7ساله:
اتو کردنهای ساده.
انجام دادن کارهای خانه که والدین برایشان تعیین میکنند.
بیدار شدن از خواب و رفتن به تخت در شبها بدون تذکر والدین.
تمیز کردن حمام پس از استحمام.
#کودک
#تربیت_فرزند
♥️🦋
@Rangarang62