[°• #خندیشه | طنزجبهه 😅•°]
بعد از ظهر بود .
گردان آماده می شد كه شب عملیات كند.فرمانده گردان با معاونش شوخی داشت، می گفت
: خوب دیشب نگذاشتی ما بخوابیم، پسر مردن كه دیگر این همه گریه و زاری ندارد.
به خودم گفته بودی تا حالا صد دفعه كارت را درست كرده بودم. چیزی كه اینجا فراوان است مرگ.😅
بعد دستش را زد پشتش و گفت:بیا بیا برویم ببینم چه كار می توانم برایت بكنم.😂
#برگرفتهازڪتابفرهنگجبههجلدسوم
خنده های پشت سنگرے 😉👇
°•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
[°• #خندیشه | طنزجبهه 😅•°]
كسی جرأت داشت بگوید من مریضم، همه ماشاءلله دكتر بودند. آن هم از آن فوق تخصص هایش!😎
می ریختند سرش. یكی فشار خونش را می گرفت، البته با دندان، دیگری نبضش را بررسی می كرد، البته با نیشگون،همه بدنش می كندند، قیمه قرمه اش می كردند. 😊
بعد اظهار نظر می شد كه مثلا فشار خونش بالاست یا چربی خون دارد، آنوقت بود كه نسخه می پیچیدند.🙄
پتو را بیاورید. بیاندازید سرش، با مشت و لگد هر چه محكمتر خوب مشت و مالش بدهید، بعد آب سرد بیاورید، یقه پیراهنش را باز كنید، بلایی به سرش می آوردند كه اگر رو به قبله هم بود صدایش را در نیاورد😬😂
#برگرفتهازڪتابفرهنگجبههجلدسوم
خنده های پشت سنگرے 😉👇
°•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama