رصدنما 🚩
[• #قصص_المبین💫 •] (هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے) #رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگ
[• #قصص_المبین💫 •]
(هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے)
#رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگلیســـسے )
#پـارت_چـهـلـم
⚡️ | تقویت کنم. صفیه نیز مرا در این سهم: یاری میکرد، زیرا محمد دیوانه عشق او بود و هر هرفته، مدت صیغه را مرتبا تجدید میکرد.
خلاصه صفیه، اختیار و شکیبائی را از شیخ گرفته بود.
⚡️| دریکی از دیدارها به شیخ گفتم: " آیا درست است که پیامبر "ص" با اصحاب خود رفیق بود؟" گفت: " آری". پرسیدم:" آیا احکام اسلامی دائمی است یا موقتی؟" گفت:" البته دائمی است، زیرا پیامبر میفرماید: " حلال محمد تا رستاخیز حلال وحرام او تا رستاخیز حرام است."۱
⚡️| بلا فاصله گفتم: " پس ما هم باید به سنت او پابند باشیم و با یکدیگر دوست و برادر شویم". او پیشنهادم را پذیرفت و از آن پس، در سفر و حضر باهم بودیم.
ن پیوسته کوشش میکردم تا میوه نهالی را که کاشتهشام، و در سرسبزی و رشد آن عزیزترین روزهای جوانی را صرف کردهام، ودتر بچینم.
⚡️| مانند گذشته، هرماه گزارش کار خود را به وزارت مستعمرات، ه انگلیس میفرستادم، این عادتی بود که از همان آغاز، در کلیه ماموریتها بدان خو گرفته بودم و از لحظه حرکت تا مراجعت به لندن، از ارسال گزارش کوتاهی نمیکردم.
⚡️| پاسخهائی که از آنجا میرسید، همه تشویق آمیز و امیدوارکننده بود، و مرا در انجام وظایفی که بر عهده داشتم، بیشتر دلگرم میداشت. من و محمد راهی را که در پیش داشتیم، با سرعت میپیمودیم. هرگز او را در سفر و حضر رها نمیکردم، و در صدد آن بودم که روح آزادگی را در اندیشهاش و تردید در عقاید دینیاش را تقویت کنم.
⚡️| همیشه بدو امیدواری میدادم که که آیندهای درخشانی در انتظار اوست و قریحه تابناک و استعداد بیچون و چرای اورا در مسائل دینی میستودم.
۱. حلال محمد حلال الی یوم القیامة وحرام محمد حرام الی یوم القیامة.
#ادامـہ_دارد…
الآن وقتشه، شروع کن بخوندن👇
°• 📖 •° @Rasad_Nama
[• #قصص_المبین💫 •]
#پـارت_چـهـلـم
"رمان عآشقآنهے،
جـان شـیعه اهل سـنت💚"
چایے داغ ، کنار پنجره، یه رمان جذاب☺️👇
°• 📖 •° @Rasad_Nama