رصدنما 🇮🇷
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_نوزدهمـ #نیّتـ به جوان پشتـ میز گفتمـ : من ڪ
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_بیستمــ
#نجاتــ_یڪ_انسان
همین طور ڪه با ناراحتے ڪتاب اعمالم را ورق مےزدمـ و با اعمال نابود شده مواجه میشدمـ، یڪباره دیدمـ بالای صفحه ، با خط درشت نوشته بود:
🖌...(نجاتــ یڪــ انســان)
خوب به یاد داشتمـ ڪه ماجرا چیست. اینڪار خالصانه برای خدا بود. به هودم افتخار ڪردمـ .و گفتم خدا رو شڪر .
این ڪار را واقعا خالصانه برای خدا انجام داده بودمـ .😇
ماجرا از این قرار بود ڪه یڪ روز در دوران جوانے، با دوستانمـ برای تفریح و شنا ڪردن به اطراف سد زایندهرود رفتیم.
رودخانه در آن دوران پر آب بود و ما هم مشغول تفریح.😁😃
یڪباره صدای جیغ یڪ زن و فریادهای یڪ مرد همه را میخڪوب ڪرد. 😱😳
یڪ پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا مےزد. هیچ ڪس هم جرأت نمےڪرد داخل آب بپرد و بچه را نجات دهد.
من شنا و نجات غریق بلد بودمـ . آماده شدم ڪه به داخل آب برومـ. اما رفقایمـ مانع شدند. آنها مےگفتند: اینجا نزدیڪ سد است و ممڪن استــ آب تو را به زیر بڪشد و ببرد . خطرناڪ است.⛔️❌
یڪ لحظه با خودمــ گفتمـ: برای رضاے خدا و پریدمـ داخل آب. خدا را شڪر ڪه توانستمـ این بچه را نجات بدهمـ. هر طور بود او را به ساحل آوردمـ و با ڪمڪ رفقا بیرون آمدیمــ. پدر و مادرش حسابی از من تشڪر ڪردند.
خودمـ را خشڪ ڪردم و لباسم را عوض ڪردمـ. آماده رفتن شدیمـ خانواده این بچه شماره، آدرس من را گرفتند.
این عمل خالصانه خیلی خوب در پیشگاه خدا ثبت شده بود . من هم خوشحال بودم. لااقل یڪ ڪار خوب با نیت الهی پیدا ڪردم. 😊
میدانستمـ ڪه گاهی وقتها ، یڪ عمل خوب با نیت خالص انسان را در آن اوضاع نجات میدهد. از این ڪه این عمل خیلی بزرگ در نامه عملم نوشته شده بود فہمیدمـ ڪار مهمی کردهام اما یڪباره مشاهده ڪه این عمل خالصانه هم در حال محو شدن است.😭😱
با ناراحتے ڱفتم: ڪه مگر نگفتید: فقط کارهایی که خالصانه برای خدا باشد حفظ میشود؟؟🙁🤔
#ادامه_دارد
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما 🇮🇷
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_بیستمــ #نجاتــ_یڪ_انسان همین طور ڪه با ناراحت
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_بیستویڪمــ
#نجاتــ_یڪ_انسان
با ناراحتے گفتمـ: مگر نگفتید فقط ڪارهایی ڪه خالصانه برای خدا باشد حفظ میشود؟ خب من این کار را فقط برای خدا انجام دادم.😔😢
جوان پشت میز لبخندی زد و گفتــ: درستــ استــ ، اما در مسیر برگشتــ به خانه با خودت چه گفتی؟؟🤔
یڪباره فیلم آن لحظات را دیدم. انگار نیتـ درونے من مشغول صحبت بود.
من با خودم گفتمـ من ڪار خیلے مہمی کردم. اگر جای پدر و مادر این بچه بودم همه را خبر مےدادم ڪه یڪ جوان خودش را به خاطر بچه ما به خطر انداخت. اگر من جای مسؤلین استان بودم یڪ هدیه حسابے و مراسم ویژه می گرفتم. اصلا باید روزنامه ها و خبرگزاری ها با من مصاحبه کنند.🎤
من ڪار خیلی مهمی ڪردم.😎
فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد. خبرگزاریها و روزنامهها با من مصاحبه کردند.🖊🗓
استاندار همراه خانواده آن بچه به دیدنمـ آمدند و یڪ هدیه حسابے آوردند. و.....🎁🛍
جوان پشت میز گفتـ : تو ابتدا برای رضا خدا این کار را ڪردی اما بعد خرابش ڪردی.
آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی. درسته؟؟
گفتمــ: همه اینها درسته. بعد با حسرت گفتمـ: چه ڪنمــ؟؟😔
دستمـ خالیست. جوان پشت میز گفتــ :
خیلی ها کارهایشان را برای رضای خدا انجام مےدهند اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند. بعضی ها کارهای خالصانه را در دنیا نابود مےڪنند.
#ادامه_دارد
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama