[• #قصص_المبین💫 •] (هشتڪ رمان‌هاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے) #رمـان‌خـاطـرات‌مـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگلیســـسے ) #پـارت_هـشـتـاد_و_هـشـتـم ⚡️ | مقدمات کار از حد اعتدال تجاوز کنم و راه افراط پویم زیرا اعتقاد معاون که بر بنیان گزارشهای مفصل عمال مقیم عراق و ایران شکل گرفته بود، محمد بن عبدالوهاب شایسته‌ترین و مناسبترین فردی بود که می‌توانست از هر حیث، مورد اعتماد دولت بریتانیا برای اجرای برنامه‌های وزارت مستعمرات واقع شود. ⚡️ | آنگاه معاون در ادامه سخنان خود گفت: " فقط باید با محمد، روشن و صریح گفتگو کلی و استخوان لای زخم نگذاری، زیرا عمال ما در اصفهان پیش از این با او به صراحت گفتگو کرده و شیخ پیشنهادات آنان را پذیرفته است: البته مشروط برآنکه او را از مخاطرات احتمالی از جانب علما یا متعصبان و یا عمال فرمامروایان محلی که از طرف دولت عثمانی ماموریت دارند، ⚡️ | حفظ و حمایت کنیم: زیرا به محض آشکار گردیدن دعوت او، از هرسو توطئه و حملات خطرناکی برای نابودی او صورت خواهد گرفت." دولت انگلیس، همچنین با پرداخت پول و واگذاری اسلحه کافی به شیخ محمد در صورت لزوم، موافقت کرده بود و بنا به تمایل شیخ، مرکز اولیه فرمانروایی او را ناحیه کوچکی در نزدیک "نجد" واقع در جزیرة‌العرب قرار داده بودند. ⚡️ | باری از شنیدن خبر موافقت شیخ محمد، زایدالوصف خوشحال شدم، و تنها پرسشی که از معاون نمودم این بود که نقش و وظیفه آینده من چیست؟ و از این پس، چه اید بکنم؟ و شیخ را به چه کارهائی وادارم؟ و از کجا ماموریتم را آغاز کنم؟ معاون پاسخ داد: " وزارت مستعمرات قبلا حدود وظایف شما را به روشنی معین کرده، و آن القاء وظائفی است که شیخ باید تدریجا انجام دهد، آن وظائف عبارتند از : ۱_ تکفیر همکی مسلمانانی که به مذهب او نپیوندند، و روا… #ادامـہ_دارد… الآن وقتشه، شروع کن بخوندن👇 °• 📖 •° @Rasad_Nama‌