رصدنما 🚩
[• #قصص_المبین💫 •] (هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے) #رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگ
[• #قصص_المبین💫 •]
(هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے)
#رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگلیســـسے )
#پـارت_پـنـجـاه_و_دوم
⚡️ | و اگر یکی از ما هنوز بازنگشته بود، گزارش احوال خود را بنویسد و به "عبدالرضا" بسپارد، تا آن دیگری بعدا باخبر شود. و تاکنون هیچ خبری از او نرسیده بود.
⚡️| پس از مدتی انتظار، سرانجام دستورات لازم از وزارت مستعمرات، به بغداد رسید. دولت متبوعم مرا فوری احضار کرده بود. ناگزیر، عازم لندن شدم و به محض ورود با معاون و اعضای علیرتبه وزارت مستعمرات، کمسیونی تشکیل دادیم.
⚡️ | من در آن جلسه، گزارش ماموریت، اقدامات و بررسیهای خود را به مقامات لندن دادم و آنانرا در جریان اوضاع بینالنهرین گذاشتم.
ماموریت من و اطلاعاتی که از عراق در اختیارشان گذاشته بودم، همگی موجبات خشنودی خاطرشان را فراهم ساخت.
⚡️| قبلا هم چند گزارش از عراق فرستاده بودم که از آنها راضی بودند. صفیه هم گزارشی فرستاده بود که کاملا به گزارش من تطبیق میکرد، بعلاوه دانشتم که از سوی وزارتخانه، ماموران ویژه ای برای مراقبت من اعزام شدهاند و پنهانی در سفر و حضر، مرا زیر نظر داشته اند و در گزارشهای خود، از سلوک و علاقمندیم ابراز خشنودی کرده و مطالبی را که من به لندن فرستاده بودم، تایید و تصدیق کرده اند.
⚡️ | بر روی هم، موقعیت بسیار خوبی، در این ماموریت بدست آورده بودم، تا آنجا که معاون وقت ملاقاتی از وزیر برایم گرفت و در…
#ادامـہ_دارد…
الآن وقتشه، شروع کن بخوندن👇
°• 📖 •° @Rasad_Nama
[• #قصص_المبین💫 •]
#پـارت_پـنـجـاه_و_دوم
"رمان عآشقآنهے،
جـان شـیعه اهل سـنت💚"
چایے داغ ، کنار پنجره، یه رمان جذاب☺️👇
°• 📖 •° @Rasad_Nama