یاران شتاب کنید...
گویند قافله ای در راه است
که گنهکاران را د رآن راهی نیست،
آری...
گنهکاران را راهی نیست،
ولی پشیمانان را می را می پذیرند.
#شهید_اوینی
@rastegarane313
اماما ؛
تو قَلبها را فتح کردی
قبل از آنکه انقلاب کنی..!
#سربازان_روحالله
#آغاز_دهه_فجر_مبارک
@rastegarane313
🇮🇷💐🍀🌺🍀💐🇮🇷
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
انقلاب اسلامی موجب سرعت بخشیدن در ظهور حضرت مهدی (عج) شده است .
شما مردم ایران و شما مادران #شهید داده
و پدران داغدار و افرادی که در طول این #مبارزه (انقلاب) زحمت کشیده اید ،
بدانید موجب پیشرفت حرکت #انسانیت به سوی سر منزل تاریخ و موجب تسریع در ظهور #حضرت_ولیعصر_عج شدید .
#اللم_عجل_لولیک_الفرج
@rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهـادت آغاز خوشبختی است .
خوشبختی ای که پایان ندارد ...
#شهید که بشوی خوشبخت ابدی می شوی .
خدایا ما را با #شهادت خوشبخت کن .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@rastegarane313
تو که می خواهی از دره های پلیدی و پستی گذر کنی و به کوههای تقوا و درستی نظر کنی و در معراج به اوجِ ایمان سفر کنی ، از تنِ خاکیِ خویش گذر کن تا از « خود » به سوی « خدا » سفر کنی .
شهید مهدی رجب بیگی
شهيد محسن اسحاقي:
برادران! تا آخرين قطره خون، با دشمنان اسلام بجنگيد. نگذاريد كه برادرانتان در لبنان و فلسطين زير شكنجه و سلاحهاي كشنده آمريكا، اسرائيل و ديگر ابر قدرتها قرار بگيرند.
برادران! نگذاريد دشمنان در بين شما تفرقه ايجاد كنند، هميشه متحد باشيد.
وصیت نامه شهید محمد حسین یوسف الهی
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت می دهم که خدا یکی است و محمد (ص) فرستاده و آخرین پیامبر است و علی(ع) ولی الله است و جانشین پیامبر اسلام و اولین امام است، قیامت راست است و جزاء و پاداش کلیه اعمال نیز صادق است، انسان از خاک آفریده شده و به خاک بر میگردد و باز از خاک سر بر میدارد و به اندازه خردلی به کسی ظلم نمی شود و نفس هرکس در گرو اعمال خودش می باشد. مادر عزیزم خجالت میکشم که چیزی بنویسم و خود را فرزندت بدانم زیرا کاریکه شایسته و بایسته یک فرزند بوده انجام نداده ام. مادریکه شب تا صبح بر بالین من می نشستی و خواب را از چشمان خود می گرفتی و به من آموختنیهایی آموختی، مرا ببخش و... همچنین از شما پدرم که با کمک مادرم تمام زندگیتان را صرف بچه هایتان کردید خداوند اجرتان را به شما عطا کند و درجات شما را متعالی کند و بهشت را جایگاهتان قرار دهد. ای پدر و مادر عزیز و گرامی چه خوب به وظیفه خود عمل کردید و من چقدر فرزند بدی برای شما بودم. شما فرزند خود را برای خدا بزرگ کردید و برای خدا هم او را به جبهه فرستادید و در راه خدا اگر سعادت باشد میرود. از خواهران و برادران خود که در رشد من سهم به سزایی داشتند تشکر می کنم و از خداوند متعال پیروزی، سعادت و سلامت را برای ایشان خواستارم و ای پدر و مادر و ای خوهران و برادران عزیزم این رسالت را شما باید زینب وار به دوش کشید و از عهده آن به خوبی بر میائید و می توانید چون پتک بر سر دشمنان داخلی و خارجی فرود آئید و خون ما را هم چون رود سازید تا هرچه بر سر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت حضرت محمد(ص) برگردد. امیدورام که خداوند عمر رهبر عزیزمان را تا انقلاب مهدی طولانی بگرداند و ظهور حضرت مهدی(عج) را نزدیک بگرداند تا مستضعفین جهان به نوائی برسند و صالحین وارثین زمین شوند. ای مردم بدانید تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن میریزید، همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن. امیدوارم که خداوند متعال به حق پنج تن آل محمد(ص) و به حق آقا امام زمان(عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد و از این وضع بیرون بیاورد که بدون خدا هیچ چیز نمی تواند وجود داشته باشد. به امید اینکه تمام دوستان گناهان مرا ببخشند، التماس دعای عاجزانه را از همگی دارم. محمد حسین یوسف الهی ۱۳۶۴/۱۲/۲۴
@rastegarane313
وصیت نامه شهید وحید زمانی نیا
بسم رب الحسین (علیهالسلام) سلام و درود بر یگانه عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن (عج) و نایب بر حق ایشان حضرت امام خامنهای و تمامی شهیدان و فدائیان راه حق. اینجانب وحید زمانینیا از این فرصت استفاده کرده و در وصیتنامه خود حرفهای دلم را بازگو میکنم. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند ، مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند.) از تمامی خانواده، بستگان و دوستان میخواهم که پشتیبان انقلاب اسلامی باشند و رهبر معظم انقلاب را در این راه پر خطر تنها نگذارند تا انشاءالله پرچم نظام اسلامی به دستان مبارک امام زمان (عج) برسد. من در این راه هیچ ترسی از مرگ ندارم زیرا راه ما حق است و دشمنانمان باطل. همیشه از خدای خویش خواستهام مرگ این حقیر در رختخواب رقم نخورد بلکه لیاقت و سعادت فدا شدن در راه اسلام و تشیع اهل بیت (ع) را از خدای خویش خواستار بودهام. بارالها، امیدوارم گناهانی که تا به حال کردهام را ببخشی و از سر تقصیرات این بنده پر گناه بگذری. خدایا، تو را به اباعبدالله الحسین (ع) قسم میدهم که ما را از فیض شهادت محروم نفرما و از پدر و مادر و دوستان خویش میخواهم که فقط و فقط برای مظلومیت حضرت ثارالله (ع) گریه کنند. از تمامی افرادی که این بنده حقیر را میشناسند میخواهم که مرا حلال کنند و اگر بدهکاری به آنان دارم از خانوادهام طلب کنند. دوست دارم در قبرم همراه من پیراهن مشکیام که با آن به هیئت میرفتم دفن شود و همچنین تربت اباعبدالله الحسین (ع) را روی چشمان، زبان، دست و سینهام بگذارید تا آن دنیا شفیع من باشند. حرف دیگر من با پدر و مادر عزیزم هست که به آنها میخواهم بگویم که شما را عاشقانه دوست داشته، دارم و خواهم داشت. از دوستان میخواهم در مجالس ترحیمم روضه اباعبدالله (ع) خوانده شود ولاغیر. من این دلم به عشق تو یکدست میکنم راه دلم به غیر تو بن بست میکنم از راه گوش خوردن باده کسی ندید من «یا حسین» میشنوم مست میکنم الحقیر وحید زمانینیا
@rastegarane313
حضور به ياد ماندني
راوي :كرامات شهدا
منبع :كتاب كرامات شهدا
امام علي، پدري زحمتكش براي خانواده ي هشت نفري اش بود.
او در روستاي باولد از حومه ي سنقر كرمانشاه زندگي مي كرد و از طريق كشاورزي بر روي زمين در روستا امرار معاش مي نمود.
فرزند 20 ساله اش محمد از هشت سالگي به بيماري صرع (غش) مبتلا بود. همه ي سختي هاي ناشي از كار را به جان مي خريد، اما وقتي به چهره ي پاره ي تنش كه مانند شمعي آب مي شد نگاه مي كرد، گويي كه همه ي وجودش در معرض سوختن و ذوب شدن بود.
بيچاره محمد كه از رنج اين بيماري هم چون درختي خشك و پژمرده در باغچه ي حيات زندگي، نفس هاي كند خود را از ناي درون به عالم برون به سختي برمي آورد. چشمان بي فروغش بر آينده اي مبهم و تاريك، دوخته بود. سر دردهاي پي در پي محمد را به ستوه آورده بود.
با همه ي اين ها، مشكلات نتوانست محمد را از مدرسه و تحصيل باز دارد.
دكترهاي زيادي محمد را معاينه كرده بودند.
انجام آزمايشات و نوارهاي مغزي و...
همه گواهي مي داد بر وجود بيماري شديد صرح كه سال ها در اعماق وجود او رخنه كرده و با دارو و درمان سر ناسازگاري داشت.
محمد از دوران كودكي اش لذتي نبرد، همه چيز براي او بيگانه بود حتي يك لبخند. پزشكان شهر او را مي شناختند و از مداواي او عاجز. دارو و درمان... همه و همه براي محمد بي نتيجه بود. او تصميم خود را گرفته بود، از همه ي طبيبان قطع اميد كرده و قصد رفتن به مشهد و زيارت حضرت رضا (ع) را با خانواده اش در ميان گذارد.
او بهبودي خود را پيش امامش جست وجو مي كرد. امام دردمندان و حاجتمندان، امام غريبان و بي كسان، امام رئوفي كه هيچ كس را نااميد از در خانه اش رد نمي كرد.
شب سيزدهم آبان ماه 1374 بود كه محمد زائر كوي امام رضا (ع) گرديد، آبشار صفا بر نهر سينه اش سرازير شد.
حال و هواي حرم او را گرفت، خود را به پشت پنجره ي فولاد رساند، قطرات اشك از چشمانش جاري شد. ساعت بعد از نيمه شب بود. خواب هم چون شبحي بر چشمان محمد وارد شد و او را مسحور خود نمود و پلك هاي او را بر هم مي دوخت. در عالم خواب ديد آقايي با لباس روحاني و عبايي سبز بر دوش به ديدنش مي آيد و بر بالينش مي نشيند و مي گويد: تو سرطان مغز داري، ساعت 3 بعدازظهر چهارشنبه به كنار ضريح بيا و شفايت را از من بگير. از خواب بيدار شد. ضربان قلبش شدت يافت، در تفكر روياي صادقانه اش غرق گرديد، سرش را به زير انداخت و راهي مسافرخانه شد.
روز موعود فرا رسيد، به داخل حرم مشرف شد، نزديك ضريح مطهر رفت و گوشه اي نشست و عرض حاجت نمود، دل شكسته و محزون، اشك در چشمانش حلقه زد، دوباره همان آقا را ديد اين بار آقا به او فرمود: بلند شو، بلند شو، بلند شو.
محمد گفت: «نمي توانم، آقا دست مباركشان را روي سرش مي كشند و با دست خود او را بلند مي كنند و مي فرمايند برو و دو ركعت نماز زيارت شكر بخوان.
محمد چشم گشود، بدنش به لرزش افتاد، احساس عجيبي پيدا كرد، گويي از ظلمت به نور رسيده بود. اويي كه زاييده ي رنج و محنت بود، اويي كه در صفحات عمرش جز خاطره ي بيماري و درد چيز ديگري نداشت، اكنون نيرويي تازه در خود مي ديد، زيان به حمد الهي باز مي كند و بر اين كلام وحي ايمان آورد كه: ان مع العسر يسرا.
و عنايت امام را سپاس گفت، امامي كه معدن جود و كرم است، و او در جوار نور، با دلي سرشار از عشق و ايمان به نماز ايستاد.
@rastegarane313