eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
499 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷💐🕊🇮🇷💐🕊🇮🇷 لَوكانَ الدِّينُ مُعَلَّقا بِالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ اُناسٌ مِن أبناء فارِسَ اگر دين به ستاره ثريّا آويزان باشد ، مردمانى از ايرانيان آن را به زير خواهند كشيد . كنزالعمّال ، ح 34130 @rastegarane313
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 💐 مسئوليت ما در قبال خون شهداء شناساندن انقلاب اسلامي و صدور آن و جهاني كردن اسلام در سراسر دنياست و دفاع از جمهوري اسلامي كه سر آغاز حكومت عدل حضرت مهدي (عج) مي‌باشد و هدف نهائي جلب رضايت و خشنودي خداوند مي‌باشد . 🌹 🕊 🌹 🌹 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 آتش میزند دل ‌خسته‌ام را و باز پریشان می شوم در لباست ... نازنینا گم شده‌ام در زمان و باز خاطرم را در یادت آرام می کنم ، بخند تا بهم نریزد ... شادی روح و @rastegarane313
🇮🇷🌹🕊🥀🕊🌹🇮🇷 وقتی آن شب فراموش نشدنی هزینه تعویض موکت فرسوده کف اتاقش در نخست وزیری را که مبلغی ناچیز شده بود نپذیرفت و توضیح می خواست . گفتم : شما نخست وزیرید ، شخصیت هایی از داخل و خارج به دیدنتان می آیند ، لابد این مقدار اصلاح و هزینه به مصلحت بود ، وانگهی هر چند انقلاب شده و شکل حکومت و شیوه خدمت تغییر یافته اما ضرورت زمان نمی شناسد و ... که فکر می کرد شاید مقصودش را خوب درک نکرده ام با نگاهی نگران و نافذ گفت : من چگونه نخست وزیری باشم که روی موکت با کفش راه بروم اما باشند مردمی محروم که چیزی نداشته باشند روی آن بخوابند! من اگر بخواهم فارغ از دنیای محرومان جامعه با این وسایل و امکانات رفاهی زمامداری کنم سخت اشتباه کرده ام! نه برادر! من بامحرومیت انس و عادت دارم ، دوست دارم وقتی شب سر به بستر می گذارم ، نباشند محرومانی که من از حال آنها غفلت کرده باشم ... شادی روح و @rastegarane313
باسلام و خداقوت.. مسابقه دلنوشته برای پدر👇👇👇👇👇👇👇👇👇 پدران؛سنگ زیرینِ آسیاب دربرابر مشکلات هستند..بدرستی گفته اند که بهشت زیرپای مادران است و شاید بتوان گفت ستاره های درخشانِ آسمانِ این بهشت؛پدران زحمتکش این سرزمین هستند..براستی که پدران؛ لایق سیمرغِ بلورینِ بهترین هستند.. چراکه با مهمان کردن فرزندانشان به جرعه ای محبت؛چشمه های وجودِشون رو سیراب میکنند وغنچه های لبخند رو بر لبانشون شکوفا ساخته وگلهای پژمرده یِ وجودشون رو با شادی نوازش میدن...پیشاپیش میلاد باسعادت امام علی(ع)؛بر همگان و بر پدران نازنین و بویژه بر شاه کلیدِ طلائیِ قفلِ روزهایِ سختِ زندگیم(پدرعزیز خودم) مبارک باشد. ارسالی از خانم محترم فاطمه داداشی.مرند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تا باشه از این خبرها 👌تولید سِرُم برای درمان نازایی تا تولید پودر بند آورنده خون @rastegarane313
📆 🔆امروز ۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۰ مصادف با ۳۰ جمادی الثانی 📿ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین (صد مرتبه) ✅ذکر روز پنج شنبه موجب رزق و روزی می‌شود. 💐۱۳ بهمن ماه سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم احمد مجدی 🕊شهید مدافع حرم حجت باقری 🕊شهید مدافع حرم اصغر پاشاپور 🕊شهید مدافع حرم علی اکبر عربی 🕊شهید مدافع حرم اسماعیل شجاعی 🕊شهید مدافع حرم جواد سنجه ونلی 🕊شهید مدافع حرم مصطفی قاسم پور 🕊شهید مدافع حرم مرتضی ترابی کمال 🕊شهید مدافع حرم سید سجاد روشنایی 🕊شهید مدافع حرم محمد علی قلی زاده 🕊شهید مدافع حرم محمد حسین سراجی 🕊شهید مدافع حرم علیرضا حاجیوند قیاسی 🕊شهید مدافع حرم سیداحسان حاجی حتم‌ لو @rastegarane313
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 شعر خوانی طلبه شاعر به مناسبت حضور رهبر معظم انقلاب بر سر مزار شهید آرمان علی‌وردی @rastegarane313
ارسالی از خانم کرامی درسا جعفری فام ۱۳ساله خوزستان مسجدسلیمان
🌹رستگاران 🌹
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. خودم را با این حرف‌ها قانع می‌کردم که محمدعلی از سر کار برگشت. جریان را بهش گفتم اون هم مخالفتی نکرد و گفت: مادرت راست میگه بری اونجا بهتره. _آخه  فکرم پیش تو هست. ظهر که برمیگردی غذای آماده نمی خوای؟! _شریعت نگران من نباش.مگه  موقعی که ازدواج نکرده بودیم که برای من غذا درست می کرد؟! با خنده گفت: توی خانواده موحد بیشتر از همه تو شور میزنی. البته مادرت کبرا خانم هم دست کمی از تو نداره. راست می گفت برای سال قبل از اینکه ازدواج کنیم محمدعلی خود تنها شیراز بود و کارهایش را خودش انجام می‌داد.الان هم محمدعلی همش سرش توی کتاب هست و خیلی به شکم اهمیت نمیده و لقمه نون خالی هم که گیرش بیاد قانع هست و گله نداره. در این یک سالی که ازدواج کرده بودیم همه اخلاقش آمده بود توی دستم.بنده خدا اصلا اهل نق زدن نبود .خیلی هم به من می رسید. مخصوصا از وقتی باردار بودم همه چیز برام می گرفت. آخه اون هم ذوق داشت دیگه ، می خواست پدر بشه. همش میگفت: _خانم مواظب این دو تا بچه توی شکمت باش! من هم می خندیدم و می گفتم :از کجا میدونی دوتا هستن. _معلومه! خلاصه پنجشنبه اومدیم کازرون خونه بابام .فکر میکردم حالا شاید یکی دو هفته تا فارغ شدن مونده . آخه اون موقع که امکاناتی نبود .سونوگرافی نبود که تاریخ زایمان را مشخص کند.چند روز بود که آمده بودم خونه مادرم و مثل پروانه دورم میچرخید.چون که دختر اول بودم و تازه می خواستند و نوه داربشن و به اصطلاح خودشان فرزند بادام هست و نون مغز بادام  ،دیگه خیلی خوشحال بودند. چیزی برام کم نمی گذاشتند که اوایل خرداد بود و هوای کازرون ها انگار کوره آتش. تازه حالا خرداد مرداد که میشد فصل خرماها دیگه انگار آتیش از آسمان می بارید. سه چهار روزی که گذشت یک روز و احساس خوبی نداشتم به مادرم هم چیزی نگفتم با خودم گفتم حالا بنده خدا نگران میشه فعلا که چیزی نیست.شبکه دیگه حالم خیلی بد بود مادرم خودش متوجه شد. سریع رفت دنبال یک مامای محلی به اسم ننه علی. ننه علی گفت :هنوز وقتش نیست حالا فعلا باید راه بره .بچه هر موقع وقتش باشه خودش به دنیا میاد .شما شور نزنید. _ننه علی ،میگی هنوز وقتش نیست؟! دخترم از صبح داره درد می کشه . _نه فعلا که باید راه بره تا بچه خودش بیاد! منم اون شب تا صبح را رفتم و مادرم به پام نشست تا دو روز درد میکشیدم و راه میرفتم و این ننه علی می گفت هنوز وقتش نیست. روزسوم بچه با هر بدبختی بود به دنیا آمد خدا میدونه که چقدر زجر کشیدم. ... @rastegarane313