26.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تماشایی | جشن دوستان خدا
🎤 گزارش یک خبرنگار دانشآموز از مراسم جشنتکلیف
😍 از شور و شوق دخترها تا لبخند آقا
☺️ ماجرای روزی که فراموش نمی شود
@rastegarane313
🌺این عکس زلزله ی امروز ترکیه ست
پرده ها
مبل ها
کولر گازی ها
فرش ها
ظرف های کریستال
دکوری های شیک
ملحفه ها
کفش ها و لباس ها
و......
همه ی چیزهایی که تا همین دیروز ، برای صاحبان شون ،مهم بود
بخاطر شون حرص خوردن
همه ی دلبستگی هاشون و گذاشتن و رفتن
همه ی ما ، دلبستگی هایی داریم که الان حرص وجوش شو میزنیم
و برای عوض کردن و نو نوار شدن شون برای (عید نوروز )، کلی دغدغه داریم
در آستانه ی ماه مبارک شعبان و رمضان،
چقدر فکر نونوار کردن دارایی های معنویمون برای زندگی ابدی مون هستیم؟؟؟؟؟؟؟؟
افتادیم تو مسابقه ی عوض کردن همه وسایل قدیمی
و خریدن ،به روز کردن
از دنیا باید استفاده کرد
درسته
اما معقول....
و کنارش ،باید تلاش کنیم ، دارایی های معنوی مون افزایش بدیم
و حقوق مالی که به گردن مون هست و رد کنیم و پرداخت کنیم
@rastegarane313
نامه نوه عزیز شهید محمدرضا خداترس به پدر بزرگ شهیدش :
پدرجون خیلی دوستت دارم حیف که تو نیستی ما خیلی دوستت داریم مامان کوچک بود تو شهید شدی . اما الان مامان بزرگ شده و یک دختر دارد کاشکی تو الان بودی .......
@rastegarane313
🌹رستگاران 🌹
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_ششم*.
_خوب چی گفتن؟!
_آقای آگاه اتفاقاً مادرش هم کازرونیه. ولی باباش بوشهری و اینا مقیم کازرون هستند.
_خوب میگفتی ما هم کازرونی هستیم.
_گفتم . اتفاقا خیلی از غلامعلی تعریف میکرد.
_یعنی گفته بود بری اونجا تا از غلامعلی تعریف کنه؟!
_نه خانم. یه چیزایی هم گفت نگران غلام بود!
_نگران؟! درست حرف بزن ببینم چی شده؟!
_خانم دیوار موش داره موشم گوش داره بلند حرف نزن آقای آگاه گفت که غلامعلی بلند میشه تو کلاس درباره آقای خمینی صحبت میکنه .بگو اینکارو نکنه .سرش را به باد میدهد.جلویش را بگیر.من گفتم آقای آقایی علاقه من نمیتونم بگم این کارو نکن من نمیتونم جلوش را بگیرم.
خانم حالا غلامعلی که اومد تو یکم نصیحتش کن بگو تو مدرسه جلوی جمع این حرفها را نزنه. یک دفعه میرن لوش میدن. این بچه هم که نترس است.
_مگه حرف من تو گوشش میره ؟این از خودت یاد گرفته! پای منبر آقای دستغیب و مسجد که میری سخنرانی گوش میده نمیگی این هم یاد میگیره.
دلم مثل سیر و سرکه میجوشید غلامعلی چقدر بوده که بلند شده وسط کلاس جلوی همه بچهها از انقلاب و امام خمینی گفته تا حدی که معلم نگران شده بود.خودم هم فهمیده بودم که این بچه هر شب دیر میاد خونه و اصلاً یک جا بند نیست.
پس نگو که داره کارایی میکنه.
شب که غلامعلی که اومد خونه یواش اومد پیشم و گفت: مامان بابا امروز رفته بودم مدرسه؟!
_درباره معلم از مترسک بازیهای تو و اینکه سرت را به باد میدی گفته بود.آخه بچه تو فکر من مادر را نمی کنی ؟نمیگی یکی میره تو رو لو میده؟ شاید چند تا شاهی توی کلاس باشند و برن بگن این بچه ضد رژیمه؟! اگر گرفتن بردنت من چیکار کنم؟! دست از این کارها بردار یا لااقل توی جمع حرف نزن..
_مادر یه حرفی میزنی ها! آقا اگه من نگم آقای خمینی کجا هست توی جمع بلندشم نگم؛ پس چطوری آقای خمینی را بشناسند؟!این آقای آگاهم خودش درباره آقای خمینی با ما حرف زده. به بابا بگو اگه یک بار دیگر گفت به بچتون بگید اینکارو نکنه بگه خودت یادش دادی، از شما شنیده که آقای خمینی کجاست. مادر نگران نباش تو خودت آقای خمینی را قبول داری! خدا را قبول داری؟!
_بله که دارم!
_خب جد آقای خمینی خودش کمکم میکنه.
این هفته که در قلب آرام شد .بلند شد و دست و پاهام را بوسید و رفت کنار مجتبی خوابید و احساس کردم امشب مصمم تر به رختخواب رفت.
فرداش قرار بود بریم کازرون هر دو هفته یک بار می رفتیم.غلامعلی که بعضی مواقع هرهفته می رفت با اندازه پسراش دوستش داشت. آخه دوتا برادرم از غلامعلی کوچکتر بودند.هنگام خونه غلامعلی اونجا بود و مجبور بود برای درس ها که شده شیراز بمونه.
بچهها کازرون که میآمدند سر از پا نمیشناختند .حیاط خونه پدرم بزرگ بود و انگار خونهباغ یک استخر بزرگی هم داشت که دیگه تابستون سرگرمی بچه ها بود. وازلین که میرفتیم روحیه خودم هم تازه تر می شد.
#ادامه_دارد...
@rastegarane313
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
💠 قرار شبانه
روایت است که :
هر زمان جوانی دعای فرج مهدی (عج) را زمزمه کند، همزمان امام زمان دستهای مبارکشان را به سوی آسمان بلند می کنند و برای آن جوان دعا می فرمایند .
پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام #شهدا
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ
🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ
🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ
🌸وضاقَتِ الاْرْضُ
🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى
🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا
🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ
🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرين
@rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
ما #گم شده ایم در کوچه پس کوچه های #زمان .
بر روی #چشم ما پرده ای از خاک کشیده اند، و گرنه شما را #مرگی نیست .
ما اسیران غربت #خاکیم ، ما را بیابید!
#پلاک زخمیتان را بر گردن #گمشدگان رملهای داغ #گناه بیندازید .
شاید #پیدا شویم!
شاید بوی #خون به #ناحق ریخته شما، ما را به سوی حق بکشاند .
شاید #فکه، نامی شود که رازهای مگو را به ما بیاموزد .
ما را #صدا کنید ، با گلوی #زخمی و لبهای #خشکیدهتان .
ما را به پادگان #دوکوهه بخوانید تا بیاموزیم عشق را ، زندگی را و مرگ را .
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #غلامرضا_محمدی
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
@rastegarane313
🌙 #رزق_شبانه
🌹تربیت در دامان مادری که بر قامت شکیبش جامۀ تسلیم پوشیده بود و جز به رضای پروردگار نمیاندیشید، از علیاکبر مردی ساخت باایمان، استوار، محکم و با اراده، مرد خانه و خانواده، یتیمنواز و دستگیر نیازمندان، پرتلاش و سختکوش و صبور.
🍁 علیاکبر پس از پایان تحصیلات و گرفتن دیپلم در رشتۀ برق، به خدمت سربازی رفت. دوران خدمت او، اوج خفقان طاغوت بود. او بههمراه دوستانش به محافل مذهبی رفتوآمد میکرد و در همان اوضاع و احوال به برپایی دعای کمیل و دعای ندبه اقدام مینمود.
🌾پس از تمامشدن دوران خدمت سربازی در سال پنجاهوچهار ازدواج کرد و پس از آن هم بههمراه همسرش فصل تازهای از مبارزات علیه رژیم طاغوت را ادامه داد تا سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی، علیاکبر به آرزوی دیرینهاش که برپایی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود، رسید.
🥀 #شهید_علی_اکبر_عسگری_مایانی🕊🌹
✨ #شبتون_شهدایی✨🌙
@rastegarane313
🌸برادرم محمد مهدی
اثرے نمانده از من
به جز این
دو دستـ خالے
نہ ترانہ اے
نہ شعرے
نہ تبسمے
نہ حالے
تو ڪجاے
قصہ هایے
ڪہ ندارمتــ نشانے
ز ڪرم عنایتے ڪن
بگذر از حوالی دلم
سلام روزتون متبرک به نگاه شهدا
@rastegarane313
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نیایش_صبحگاهی
✨ الهی ..
🌺 تو بساز که دیگران ندانند...
🕊 و تو بنواز که دیگران نتوانند
✨ الهی ..
🌺 بساز کار من
🕊 و منگر به کردار من ...
✨ الهـي ...
🌺 ذکرت، نامت سپریست که
🕊 تمام دردهایمان را پس میزند
🌺 و تمام نداشتههایمان را پایان می دهد
🕊 و تمام داشتههایمان را اعتبار میبخشد
✨ مهربانا...
🌺 با نام و ذکرت آغاز می کنیم روزمان را...
🕊 باشد که در تمامی لحظات یاریمان کنی
آمین یا رب العالمین