🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
ما یک هفته در #سلولی در وزارت #جنگ عراق #زندانی بودیم (در بخش استخبارات) و #عراقی_ها از ما فقط یک خواسته داشتند .
می گفتند روزی که به #امام جسارت کنید شما را #آزاد می کنیم.
حتی بعضی وقتها #افسر_عراقی می گفت: ما همه #اسرا را می آوریم اینجا و به محض اینکه به #امام جسارت کردند آنها را از این #سلول به #اردوگاه می فرستیم.
یادم هست آنها یک #هفته این برنامه را ادامه دادند.
آنها هر شب ما را از #سلولی که در آن بودیم بیرون می بردند و در راهرویی که دو طرفش ساختمان چند طبقه ای بود می زدند؛ مثلاً #ساعت_یک_شب شروع می کردند و گاه تا #اذان_صبح می زدند.
صدای #شیون و #فریاد رفقای #آزاده بلند بود، اما #احدی به #حضرت_امام جسارت نمی کرد و من به یاد ندارم کسی به #حضرت_امام جسارت کرده باشد.
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌹رستگاران 🌹
🥀🕊🌴🏴🌴🕊🥀 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #شهید_والامقام #محسن_جمشیدیان فرزند : حبیب اله #طلوع : 🗓 1341/01/20
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطره_ای_در_خصوص
#شهید_والامقام
#محسن_جمشیدیان
از زبان #آزاده سر افراز و #جانباز معزز
#حاج_مصطفی_صادقی_پور
این خاطره مربوط به اولین اعزام آقای #صادقی_پور به مناطق عملیاتی #کردستان است که نحوه #شهادت مظلومانه جوان رشید و نازنین #شهید_محسن_جمشیدیان نقل را کرده است .
در همان روزهای اول، فرمانده سپاه دیواندره تذکراتی جدّی دربارۀ نا امنی منطقه دادند و همه را ملزم کردند که قوانین را رعایت کنند .
برخی از این قوانین عبارت بودند از:
ممانعت از گشت وگذار در شهر
منع خروج از مقر سپاه به صورت انفرادی . برای خارج شدن می بایست حتماً دو نفری و با #اسلحه بیرون می رفتیم که البته آن هم در موارد #ضروری میسّر بود.
خبرها و اتفاقات عجیب و ترسناکی می شنیدیم.
یک روز خبر آمد که :
چند روز پیش کومله ها یک نفر را گرفته اند، #سرش را بریده اند، با #سرنیزه بدنش را سوراخ سوراخ کرده اند و کنار خیابان گذاشته اند.
وقتی اسمش را پرسیدیم
گفتند: #محسن_جمشیدیان
#محسن بچه محل ما بود.
#محسن را به خوبی می شناختم.
کسانی که #بدن او را دیده بودند، از #قساوت و #بی_رحمی نیروهای #ضد_انقلاب حرف های عجیب و غریبی می زدند.
بعدها از زبان #اقوامش شنیدم که وقتی جنازۀ #شهید_محسن_جمشیدیان را با تعداد دیگری از #شهدا برای #تشییع و خاک سپاری به محل سکونتش آوردند،
درِ تابوت #شهید_جمشیدیان بسته بود و نمی گذاشتند باز کنند.
به اصرار #خانواده_اش درِ تابوت را باز کردند تا یک بار دیگر #محسن را ببینند و با او وداع کنند .
به چند نفر از افراد #خانواده اجازه دادند که جنازۀ #شهید را ببینند.
وقتی بدن بی سر #شهید را مشاهده کردند ، بی اختیار این #جمله بر زبان ها جاری شد :
#السلام_علیک
#یااباعبدالله_الحسین_ع
پدر #شهید بیماری #قلبی داشت.
به بهانه هایی او را سرگرم کردند که #جنازۀ فرزند خود را نبیند؛ ولی بهانه و اصرار دیگران فایده ای نداشت.
برای لحظه ای کنار تابوت #فرزند خود رفت و با مشاهدۀ #بدن او #بی_هوش شد و به زمین افتاد.
او را به #بیمارستان بردند و خانواده اش را از کنار تابوت #شهید متفرق کردند .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313