🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
#صرفه_جویی
در اولین ماموریتش چهار ماه در پاوه ماند و در درگیری با اشرار از ناحیه سر مجروح شد.
هر چه اصرار كردیم تا جهت مداوا به بیمارستان سپاه برود قبول نمیكرد.
آنقدر در استفاده از #بیت_المال دقت داشت كه میگفت: این كار برای سپاه خرج برمیدارد، درست نیست و حدود سه هفته جهت پانسمان به دكتر مراجعه میكرد و زحمت راه و هزینه آن را متقبل میشد تا در هزینهها صرفهجویی كرده و این مبالغ برای جبهه هزینه شود و پس از بهبودی از آنجا كه به برادرش حسن علاقه زیادی داشت دوباره عازم كردستان شد و یكماه همانجا ماند و هر بار كه حسن او را به ترمینال میآورد تا به تهران باز گردد، هنگام مراجعت به مقر، #حسین را زودتر از خود در آنجا میدید.
عشق #حسین به حضور در جبههها همه را مات و مبهوت ساخته بود.
راوی :
#خانواده_شهید
#شهید_حسین_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
آخرین بار كه به منطقه میرفت هر لحظه ضربان قلبش تندتر می شد .
با ورود به منطقه عملیاتی «والفجر1» همه به دنبال معبری به آسمان چشم دوخته بودند که یك مین والمری استتار شده در زیر خاكها راهی از زمین به آسمان گشود و پاهای #حسین قطع شدند,
صدای « یاحسین» ، یكبار دیگر زائر منطقه فكه را مَحرم راز #خون دیگری كرد و #حسین ، #حسینی شد.
راوی :
#خانواده_شهید
#شهید_حسین_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
#عاشقانه_ها
نزدیك ایام عید نوروز بود كه از طرف مدرسه مرا دعوت كرده، خواستند تا به وضعیت لباسهای #حسین رسیدگی كنم همان روز پانصد تومان به مادرش دادم تا لباس تهیه كند.
فردا صبح #حسین همراه مادرش برای خرید بیرون رفتند ولی وقتی برگشتند خبری از لباسهای نو نبود، با تعجب جریان را پرسیدم .
آن روزها ایام جنگ بود و در مساجد و محلهها صندوقهایی میگذاشتند تا مردم كمكهای نقدی و غیر نقدی خود را برای رزمندگان در آنها بریزند.
#حسین هم با عبور از كنار مسجد و شنیدن صدای بلند گو به مادرش گفته بود:
شلوار من چه عیبی داره؟
من همین را میپوشم شما هم پول لباس من را به صندوق بیاندازید و همانجا منتظر مانده بود تا مادرش قبض رسید پول را دریافت كند و با هم به خانه برگردند.
آن سال لباس عیدی #حسین زیباتر از هر سال بود.
راوی :
#پدر_شهید
#شهید_حسین_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
امروز کسانی از #شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.
کسانی دم از #شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود، ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .
ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم، چرا که #خون آنان است که می تپد .
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که :
بعد از #شهدا چه کردیم ؟
چه کردیم ؟
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #اخوان_شهید
🕊 #حسن_صابری
🕊 #عباس_صابری
🕊 #حسین_صابری
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺
#خاطرات_رمضانی
#قسمت_اول
در جبهه مقاومت بر خلاف جبهه دفاع مقدس، رزمندگان حکم مسافر را نداشته و روزه خود را کامل میگرفتند.
جنگ در سوریه از جهات بسیاری با جنگ دفاع مقدس متفاوت بود، مثلاً ما در جنگ سوریه دائماً منطقه درگیری را تغییر نمیدادیم. از آنجایی که یک یا دو ماه در یک منطقه میماندیم، در ماههای مبارک رمضان میتوانستیم روزه بگیریم، وقتی به خط درگیری با داعش یا النصره وارد میشدیم، بیشتر از یک ماه در آنجا میماندیم.
معمولاً در ساعات سحر قرائت دعای سحر داشتیم و غذای سفرههای سحر و افطار بیشتر نان و خرما و پنیر بود.
گاهی چیزهایی همچون هندوانه و غذاهای عربی هم به سفره میرسید، اما چون جایی که مستقر بودیم با شهر خیلی فاصله داشت، بعضی مواقع باید دو یا سه ساعت ماشین میرفت و برمیگشت تا بتواند چیزی را از مغازهها تهیه کند، به همین دلیل همیشه همه چیز مهیا نبود.
گاهی برای افطار سوپ درست میکردند. اما اغلب غذای ما در سحر و افطار نان و خرما و پنیر بود.
رسم و رسومات ماه رمضان میان بچههای مقاومت که اکثراً شیعه هستند، مشابه است. فقط نوع غذاهای مرسوم افطار و سحر فرق دارد. مثلاً زولبیا و بامیه میان ایرانیان مختص رمضان است. اما لبنانیها شیرینیهای خاص دیگری برای افطار رمضان درست میکنند.
#ادامه_دارد ...
راوی:
رزمنده و جانباز
#مدافع_حرم
#حسین_صابری
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺
#خاطرات_رمضانی
#قسمت_دوم
شبهای قدر مراسم میگرفتیم. شب زندهداری داشتیم و مراسم قرآن به سر گرفتن تا صبح ادامه داشت. برای اهل بیت(ع) هم مراسم روضه و عزاداری برپا میکردیم.
حسینیه نداشتیم. اما برخی خانههای تخریب شده در منطقه را حسینیه میکردیم که نه برق داشت و نه امکانات. عموماً به خاطر مشکلات جنگی مردم خانه های تخریب شده را رها کرده و رفته بودند و ما میتوانستیم در برخی از آنها مراسمهای ماه رمضان را برپا یا سفرههای افطار و سحر را پهن کنیم.
شب قدر سال 97 با دوستم روحانی شهید سید علی زنجانی بودم. او چندی بعد در حمله هوایی ترکیه به شمال غرب ادلب به شهادت رسید. در ماه رمضان سال 97 روضههای شب قدر را برای ما برگزار کرد. عموماً امام جماعت ما هم بود. او فرزند مرحوم آیتالله سید ابراهیم زنجانی و مادرش لبنانی بود. در دمشق متولد شده بود اما در نوجوانی بعد از فوت پدرش به لبنان میرود. همسرش هم لبنانی بود. سید علی پنج سال در ایران دروس حوزوی خوانده بود.
راوی:
رزمنده و جانباز
#مدافع_حرم
#حسین_صابری
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
#صرفه_جویی
در اولین ماموریتش چهار ماه در پاوه ماند و در درگیری با اشرار از ناحیه سر مجروح شد.
هر چه اصرار كردیم تا جهت مداوا به بیمارستان سپاه برود قبول نمیكرد.
آنقدر در استفاده از #بیت_المال دقت داشت كه میگفت: این كار برای سپاه خرج برمیدارد، درست نیست و حدود سه هفته جهت پانسمان به دكتر مراجعه میكرد و زحمت راه و هزینه آن را متقبل میشد تا در هزینهها صرفهجویی كرده و این مبالغ برای جبهه هزینه شود و پس از بهبودی از آنجا كه به برادرش حسن علاقه زیادی داشت دوباره عازم كردستان شد و یكماه همانجا ماند و هر بار كه حسن او را به ترمینال میآورد تا به تهران باز گردد، هنگام مراجعت به مقر، #حسین را زودتر از خود در آنجا میدید.
عشق #حسین به حضور در جبههها همه را مات و مبهوت ساخته بود.
راوی :
#خانواده_شهید
#شهید_حسین_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
ماجرای پای قطعشده در ساکِ آقای عکاس
شب بود.
تاریک بود.
با چند پرژکتور، حیاط #معراج_شهدا را روشن کرده بودند.
شلوغ بود.
همه میخواستند پیکر مطهر #شهید_حسین_صابری ( سومین #شهید خانوادهی #صابری ) را که تازه در تفحص، #شهید شده بود، ببینند.
میزی در حیاط گذاشته بودند تا او را غسل دهند.
حاج "بهزاد پروین قدس" که از راه رسید، مثل همیشه ساک بر دوش بود. ناگهان از داخل ساک، چیزی درآورد که همه از تعجب مات ماندند.
بستهای را گشود و پای قطع شدهی #حسین را که هنگام انفجار مین والمری به وسط میدان مین ارتفاع 112 فکه افتاده بود، پیدا کرده و با خود آورده بود.
خودش میگفت: در اهواز، وقتی ساکم رو گذاشتم زیر دستگاه اشعه تا وارد فرودگاه شوم، بچههای سپاه تعجب کردند. درِ ساک را که گشودم، همه کُپ کردند. پای قطع شده داخل ساک باعث شد تا همه بیایند بالای سرم. وقتی توضیح دادم که #حسین_صابری امروز در فکه به #شهادت رسیده و پیکرش رو بردن تهران و حالا من میخوام زود برم تهران تا این پای جامانده را به پیکرش ملحق کنم، مات و مبهوت اجازه دادند تا سوار هواپیما شوم.
و بهزاد پایی را که جا مانده بود، به صاحبش ملحق کرد.
#شهید_حسین_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
#عاشقانه_ها
نزدیك ایام عید نوروز بود كه از طرف مدرسه مرا دعوت كرده، خواستند تا به وضعیت لباسهای #حسین رسیدگی كنم همان روز پانصد تومان به مادرش دادم تا لباس تهیه كند.
فردا صبح #حسین همراه مادرش برای خرید بیرون رفتند ولی وقتی برگشتند خبری از لباسهای نو نبود، با تعجب جریان را پرسیدم .
آن روزها ایام جنگ بود و در مساجد و محلهها صندوقهایی میگذاشتند تا مردم كمكهای نقدی و غیر نقدی خود را برای رزمندگان در آنها بریزند.
#حسین هم با عبور از كنار مسجد و شنیدن صدای بلند گو به مادرش گفته بود:
شلوار من چه عیبی داره؟
من همین را میپوشم شما هم پول لباس من را به صندوق بیاندازید و همانجا منتظر مانده بود تا مادرش قبض رسید پول را دریافت كند و با هم به خانه برگردند.
آن سال لباس عیدی #حسین زیباتر از هر سال بود.
راوی :
#پدر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313