🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
حیاط اردوگاه روباز بود؛ بعثیها به بهانه هواخوری اسرا را بیرون میآوردند و در ضلع آفتاب دورتادور اردوگاه به خط و آنها را اذیت میکردند، تفریح هر سربازی به نحوی بود، برخی در گوش اسرا میزدند. آنها شیوه خاصی در سیلی زدن، داشتند به این شکل که کف دو دست خود را گود میکردند و در دو گوش اسرا میزدند تا هوای مضاعفی در گوشها بپیچد و پرده گوش پاره شود. برخی از اسرا پرده گوششان به این شکل پاره و شنوایی آنها دچار مشکل می شد.
برخی از سربازان هم با مشت در شکم اسرا میزدند تا واکنش آنها را ببینند و بخندند، اگر کسی قدرتمند بود و واکنش نشان نمیداد، ناراحت میشدند و او را آنقدر میزدند تا واکنشی نظیر ناله و گریه نشان دهند.
راننده ماشینهای جمعآوری زبالهها، صبحها که به اردوگاه میآمدند از بعثیها میپرسیدند؛ کسی هست ما او را کتک بزنیم، بعثیها در را باز میکردند و از مسئول اسرا که ایرانی بود میپرسیدند کسی هست مخالفت کرده باشد؛ او جواب منفی میداد، بعد سربازان بعثی چند نفر را انتخاب و در اختیار راننده و شاگرد او میگذاشتند تا آنها را کتک بزنند.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#سید_نعمت_آرام
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313