فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ حکایت عاشقی
داستان های کوتاه از شهدای ارتش
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
♦️شهید اصغر هاشمیان، انگشتر عقیق خود را که علاقه زیادی به او داشت را در آخرین پرواز خود نَبُرد و دستمال گردنش را در آورد و به همکارش داد و گفت: اگر بر نگشتم آن را به خانواده ام برسان.
♦️[در مراسم درگذشت مادر این شهید در سال 1387 دستمال گردن یادگاری خلبان شهید هاشمیان که لحظاتی فبل از آخرین پرواز به عنوان یادگار به سرهنگ خلبان کاکاوند ( فرمانده وقت پایگاه ششم شکاری بوشهر ) داده بود به برادر وی آقای محسن هاشمیان تحویل داده شد.]
♦️ او در آخرین پرواز به نزد مادرش رفت و به او گفت وقتی من شهید شدم برای من گریه نکن من برای حفظ خدا، قرآن و انقلاب می روم.
♦️او به همراه سرلشکر جاوید الاثر خلبان شیر علی آزادیان در 14 مهر 1360 در ام القصر عراق مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل شد و هیچ وقت بدن پاک این شهید به وطن باز نگردید .
♦️در هنگام شهادت او، پدرش در مکه بود و پس از بازگشت از حج خبر شهادت او را به او دادند.
♦️وی برادر بزرگتر وحید هاشمیان، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران بود و از خلبانهای تکاور نیروی هوایی بود.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#شهدای_ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران
#کانال_مارا_به_اشتراک_بگذارید👇👇
@rastegarane313