eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
513 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 .... 🌷چند تا بچه داده بودند به من كه كار عقب بردن شهدا و مجروحين را انجام بدهيم. هميشه سرم غر مى‌زدند كه ما اين‌جا را دوست نداريم. بقيه مى‌روند مى‌جنگند و شهيد مى‌شوند. آن وقت ما با خيال راحت بايد جنازه آن‌ها را عقب بياوريم. ....يك‌بار يكى‌شان مجروحى را كول گرفته بود و عقب مى‌آورد كه خمپاره‌اى خورد كنارشان. پسر شهيد شد ولى مجروح آسيبى نديد. از آن به بعد ديگر غر نمى‌زدند. @rastegarane313
🌷 ...! 🌷آخرین روزهای تابستان ۷۲ بود و دست‌های جستجو‌گر بچه‌های «تفحص» به دنبال پیکر شهدا می‌گشت. مدتی بود که در منطقه‌ی عملیاتی خیبر به عنوان خادم شهیدان انتخاب شده بودیم و با جان و دل در پی عاشقان ثارا… بودیم. 🌷سکوت سراسر جزیره را فرا گرفته بود، سکوتی که روح را دگرگونی می‌کرد. قبل از وارد شدن به منطقه تابلویی زیبا نظرمان را جلب کرد: با وضو وارد شوید، این خاک به خون مطهر شهید آغشته است. این جمله دریای سخن بود و معنی. 🌷نزدیک ظهر بود. بچه‌ها با کمی آب که داشتند تجدید وضو کردند، ولی ناگهان صدای اذان آن هم به صورت دست جمعی به گوش جانمان نشست. با خود گفتم هنوز که وقت نماز نیست، پس حتماً در این اذان به ظاهر ناگاه حکمتی نهفته است. از این رو، به طرف صدا که هر لحظه زیباتر و دلنشین‌تر می‌شد، پیش رفتیم. ناگهان.... 🌷ناگهان در کنار نیزارها قایقی دیدیم که لبه آن از گل و لای کنار آب بیرون آمده بود. به سرعت به داخل نیزارها رفتیم و قایق را بیرون کشیدیم و سرانجام مؤذمان ناآشنا را یافتیم. درون قایق شکسته که بر موج‌های آب شناور بود، پیکر ۱۳ شهید گمنام. ما را به غطبه واداشت.... راوی: جانباز شهید معزز علیرضا غلامی @rastegarane313
🌷 🌷ما سه برادر بودیم؛ من، بهمن و خسرو. من کار فرهنگی می‌کردم، بهمن از فرماندهان طرح و عملیات بود و خسرو نیز جزو نیروهای یگان خط‌شکن. روزها هر کس مشغول کار خود بود و شب‌ها دور هم جمع می‌شدیم. شبی به همراه رضا شاه ویسی فرمانده طرح و عملیات نشسته بودیم که بهمن برادر بزرگم، گفت: «از ما سه نفر کدام‌مان شهید می‌شود؟» من گفتم: «خب معلوم است، من اول شهید می‌شوم.» خسرو گفت: «نه اول من شهید می‌شوم.» بهمن خطاب به من گفت: «چرا تو اول؟» پاسخ دادم:... 🌷پاسخ دادم: «چشمان من بسته است و تنها از طریق دریچه دوربینم منطقه را می‌بینم، پس اول من شهید می‌شوم.» بهمن گفت: «تو که شب‌ها فیلم و عکس نمی‌گیری اما ما شب‌ها می‌زنیم به خط، پس من اول شهید می‌شوم.» خسرو گفت: «اولین نفر منم که شهید می‌شوم، چون جزو نیروهای خط شکن هستم.» بهمن گفت: «نه تو شهید می‌شوی و نه سهراب، اولین نفر منم که شهید می‌شوم.» پرسیدم تو که در سنگر فرماندهی نشستی و دستورات را صادر می‌کنی. بهمن.... 🌷بهمن جواب داد: «ما طراح عملیاتیم، قبل از هر کس به قلب دشمن می‌رویم، منطقه را شناسایی می‌کنیم، نقشه عملیات را می‌کشیم و نیروها را می‌شماریم. هر رفتنی ممکن است دیگر برگشتی نداشته باشد.» بعد از مدتی منطقه بمباران شد و اولین کسی که مجروح و به بیمارستان منتقل شد و توفیق شهادت نصیبش نشد من بودم. خسرو در ارتفاعات سلیمانیه به شهادت رسید و جسدش را بعد از هفت سال آوردند و بعد، بهمن بر اثر اصابت مین به شهادت رسید.... 🌹خاطره ای به یاد برادران شهید بهمن و خسرو آرمین راوی: رزمنده دلاور سهراب آرمین، عکاس و فیلمبردار جنگ منبع: خبرگزاری ایسنا @rastegarane313
🌷 🌷یک روز دیدم جلوی بهداری لشکر خیلی شلوغ شده است. رفتم جلو. دیدم در یک دست محمّد سِرُم است و می‌خواهد به زور از بهداری خارج شود. موضوع را پرسیدم. گفتند: «نصراللهی به خاطر ضعف و بی‌خوابی از حال رفت. آوردیمش به او سِرُم وصل کردیم. اما او تا به هوش آمد بلند شد و راه افتاد.» نگاهی به نصراللهی انداختم. گفت:... 🌷گفت: «باید بروم به قایق‌ها سرکشی کنم.» سر تکان دادم و درحالی‌که با زور جلوی خنده‌ام را گرفته بودم، گفتم: «برگرد روی تخت دراز بکش و کمی استراحت کن.» او با ناراحتی برگشت روی تختش. پلک‌هایش را بست و در پیشانی‌اش چین افتاد. بچّه‌ها می‌گفتند: «بالاخره این اُعجوبه بعد از چند روز متقاعد شد که بخوابد!!» 🌹خاطره ای به یاد سردار شهید معزز محمد نصرالهی، معاون ستاد لشکر ۴۱ ثارالله @rastegarane313
🌷 🌷 ! 🌷یک بار که به مرخصی آمده بود به من گفت: نمی‌دانم با این‌که این همه در جبهه هستم چرا شهید نمی‌شوم؟ شاید علتش ناراحتی شما باشد. گفتم: خدا دوست ندارد ما بی‌سرپرست شویم و مادرت بی پسر. اصرار داشت رضایتم را جلب کند.... این موضوع را با مادرش در میان گذاشتم، گفت: به او بگو راضی نیستم به جبهه بروی. وقتی این مطلب را به او گفتم به من نگاهی کرد و گفت: این حرف‌های مادرم است که بتو گفته است. 🌷انکار کردم ولی با اطمینان می‌گفت: این حرف‌های مادرم است، بسیار خوب من در خانه می‌مانم و از بچه‌ها نگهداری می‌کنم. تو هم هر جا دلت می‌خواهد برو ولی روز قیامت باید جوابگوی شهدا باشی. آن‌ها چراغی را روشن کردند و راه را به ما نشان دادند، حالا ما فانوس‌ها را زمین بگذاریم و جنگ را به حال خود رها کنیم؟ با این حرف او، زبان من بسته شد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ابوالفضل رفیعی : همسر گرامی شهید ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌷 🌷 !! 🌷سرلشکر خلبان شهید سید علی اقبالی دوگاهه در یکم آبان‌ ماه ۱۳۵۹ زمانی که لیدر یک دسته دو فروندی هواپیمای اف-۵ را به عهده داشت، در یک مأموريت برون‌ مرزی با هدف بمباران یکی از سایت‌های راداری موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف بلافاصله هدف ثانویه را که پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی هدف ظاهر شد و در پایان این عملیات موفقیت‌ آمیز، رادار راهبردی دشمن پرنده آهنین شهید اقبالی را نشانه رفت و هواپیمای وی به شدت مورد اصابت موشک قرار گرفت. 🌷پرنده زخمی که خلبان جوان آن را به زحمت به ٣٠ کیلومتری شرق موصل نزدیک مرز ایران رسانده بود، سقوط کرد و شهید اقبالی دوگاهه با چتر نجات هواپیما را ترک کرد و به اسارت دشمن بعثی درآمد. خلبان جوان و دلیر ایران‌زمین بیشتر تلمبه‌ خانه‌ها و نیروگاه‌های برق عراق را از کار انداخته بود و طرح‌هاى عملیاتی وی موجب شده بود تا صادرات ۳۵۰ میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد. به همین منظور صدام جنایتکار به خون این شهید تشنه بود و صدام لعین دستور داد پس از دستگیری اقبالی بدنش را به دو نیمه تبدیل کردند و نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی دیگر در موصل عراق مدفون شد. 🌷شهید اقبالی دوگاهه توسط عناصر مزدور رژیم بعث عراق با بی‌رحمانه‌ ترین وضعیت به شهادت رسید، این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بی‌شرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سال‌ها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری می‌کرد و در مدت ٢٢ سال هیچ گونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود تا اين‌كه در خرداد سال ١٣٧٠ طبق گزارش‌های موجود عملیاتی و اطلاعاتی و نامه ارسالی کمیته بین‌المللی صلیب سرخ جهانی مبنی بر شهادت ایشان و اظهارات دیگر اسرای آزاد شده و خلبانان اسیر عراقی، شهادت خلبان علی اقبالی دوگاهه محرز شد. 🌷دشمن بعثی عراق بخشی از پیکر مطهر شهید اقبالی دوگاهه را در گورستان محافظیه نینوا در جوار و بخش دیگر را در قبرستان زبیر شهر موصل به خاک سپرده بود که با پیگیری کمیته جستجوی اسرا و مفقودین و کمیته بین‌المللی صلیب سرخ جهانی به همراه دیگر خلبانان شهید نیروی هوایی در پنجم مرداد سال ٨١ پس از ٢٢ سال دوری از وطن در بین حزن و اندوه یاران و همرزمان به میهن اسلامی بازگشت و در بهشت زهرا (س) تهران کنار دیگر همرزمان شهیدش آرام گرفت. سرلشکر خلبان «عباس بابایی» و سرلشکر خلبان «مصطفی اردستانی» از شاگردان آموزش دیده این استاد جوان بودند. 🌹خاطره ای به یاد سرلشکر خلبان شهید سیدعلی اقبالی دوگاهه ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ @rastegarane313
دفاع مقدس: اول مرداد 1367 جاده اهواز- خرمشهر 🕊🕊 🌷در تاریخ اول مرداد ١٣٦٧ ، در جاده اهواز – خرمشهر كه عراقی‌ها آن‌جا را گرفته بودند با تیپ الزهرا، از لشكر ده سید‌الشهدا درگیر می‌شوند و دامنه این درگیری به حدی شدید بوده كه عبارت تن برابر تانك در این‌جا مصداق علنی پیدا می‌كند، آن‌هم در صبح روز عید قربان! 🌷قضیه از این قرار است كه آن روز در حدود ٣٠ رزمنده، سوار بار كامیونی می‌شوند، به قصد جاده اهواز - خرمشهر، كه تیر مستقیم تانك بعثی‌ها كه تا آن‌جا هم راه پیدا كرده بودند به وسط كامیون، اصابت می‌كند و خیلی از بچه‌ها زخمی می‌شوند ولی فقط ٥ سید شهید می‌شوند. 🌷این از نظر من نكته‌ عجیبی است به خصوص وقتی در میان این رزمنده‌ها كسی مثل محسن اسحاقی هم بوده كه ده‌ها تركش می‌خورد اما به شهادت نمی‌رسد، گو این‌كه فقط شهادت در تقدیر تمام ساداتی بوده كه در آن كامیون نشسته بودند، آن‌هم به تعداد ٥ نفر! 🌷نام این شهدای خمسه سادات كوثر: سیدعلیرضا جوزى، سیدداود طباطبایى، سیدصاحب محمدى، سیدمهدی موسوی و سیدحسین حسینی است. 🌷پیکرهای مطهرشان از سر تا کمر چون اجداد طاهرینشان در کربلا بی‌سر و دست، به گونه‌ای قطعه قطعه می‌شود که قابل شناسایی و تفکیک نبودند؛ به همین دلیل پس از عقب‌نشینی دشمن، قطعات مطهر پیکر این پنج شهید توسط دیگر همرزمان در همان محل شهادت به خاک گرم و خونین خوزستان سپرده می‌شود. 🌷با اتمام جنگ و بازگشت اهالی بومی منطقه که در پی اتفاقاتی با توسل به این قبر مطهر (واقع در سه راه كوشك _ خرمشهر) حاجت می‌گرفتند، بنا به درخواست اهالی از مسئولان منطقه، هویت این قبور مطهر مشخص شد و در سال ۷۶ با اصرارهایی مبنی بر ساخت مقبره با همت خانواده معظم شهدا و جمعی از همرزمان، بقعه کنونی که دارای پنج ستون است احداث شد. این بقعه در میان اهالی منطقه کوشک به بقعه فاطمیه(س) نام گرفته است و زیارتگاه خیل عظیمی از اهالی است. 👇👇 @rastegarane313
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۶ مرداد سالروز اسارت 🌷🕊 توسط تروریست‌های داعش است و دو روز بعد در هجدهم مردادماه ۱۳۹۶ به شهادت رسید. 🏴🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 👇👇 @rastegarane313