eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
426 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 عاقبت بخیرِ دعای مادر 🔹پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند. اشک می ریخت و برای فرزندش دعا می کرد: خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان (عج) قرار بده. دیگران به او می خندیدند. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا. 🔹زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد. 🔹بهمن ۱۳۵۷ بود. شب و روز می گفت:فقط امام، فقط خمینی (ره). وقتی در تلویزیون صحبت های حضرت امام پخش می شد، با احترام می نشست. اشک می ریخت و با دل و جان گوش می کرد. می گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می شود خمینی. با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین برد. - منبع: سامانه ملی شهدا @rastegarane313
🌺  🌺 🌺 دومين روز حضور من در جبهه بود. تا ظهر در مقر بچه ها در بودم. پسركی حدود پانزده سال هميشه همراه بود. مثل فرزندی كه همواره با پدر است. تعجب من از رفتار آنها وقتی بيشتر شد كه گفتند: اين پسر، رضا فرزند شاهرخ است!! اما من كه برادرش بودم خبر نداشتم. 🔹عصر بود كه ديدم شاهرخ در گوشه ای تنها نشسته. رفتم و در كنارش نشستم. بی مقدمه و با تعجب گفتم: اين آقا رضا پسر شماست!؟ خنديد و گفت: نه، مادرش اون رو به من سپرده. گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش. گفتم: مادرش ديگه كيه؟! 🔹گفت: مهين، همون خانمی كه تو بود. آخرين باری كه براش خرجي بردم گفت: رضا خيلی دوست داره بره . من هم آوردمش اينجا! ماجرای مهين را می دانستم. برای همين ديگر حرفی نزدم. چند نفری از رفقا آمدند و كنار ما نشستند. صحبت از گذشته و قبل از شد. 🌸شاهرخ خيلی تو فكر رفته بود. بعد هم باآرامی گفت: مهربونی اوستا كريم رو می بينيد! من يه زمانی آخرای شب با رفقا می رفتم ميدون شوش. جلوی كاميون ها رو می گرفتيم. اونها رو تهديد می كرديم. ازشون باج سبيل و حق حساب می گرفتيم. بعد می رفتيم با اون پول ها زهرماری می خريديم و می خورديم. زندگی ما توی لجن بود. 🔹اما خدا دست ما رو گرفت. رو فرستاد تا ما رو آدم كنه. البته بعداً هر چی پول در آوردم به جای اون پول ها صدقه دادم. بعد حرف از كميته و روزهای اول انقلاب شد. شاهرخ گفت: گذشته من اينقدر خراب بود كه روزهای اول توی كميته برای من مامور گذاشته بودند! فكر می كردند كه من نفوذی ساواكی ها هستم! : آقای رضا كيانپور
3.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴کلیپی به‌یادگار مانده‌ از او در سومین ماه جنگ، در جبهه آبادان به شهادت‌ رسید ..... و شاهرخ، حجّتی شدبرای تمام‌جوان‌هایی که از سرِ جهالت، سرگرم گناه و غفلت بوده‌ و از عاقبت‌ اعمال‌ خلاف خود بی‌خبرند ضرغام، کاباره رویی که حـرّ انقلاب شد... یعنی همین... 🇮🇷🕊 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313