🕊🥀🌹🌴🌹🕊🥀
#ولایت_مداری
#امیر_سپهبد
#شهید_صیاد_شیرازی
برخورد جالبِ #شهید_صیاد_شیرازی با کسی که به دیدار #مقام_معظم_رهبری رفته بود .
رفته بودم ملاقات #آقای_خامنهای . عصر که رفتم دفتر، #شهید_صیاد_شیرازی ازم پرسید: کجا بودی؟ گفتم:
خدمت #آقا بودیم... #شهید_صیاد از جاش بلند شد و اومد پیشونیام رو بوسید.
با تعجب پرسیدم: طوری شده؟
ایشون گفتند:
این پیشونی بوسیدن داره ، تو امروز از من به #ولایت نزدیکتر ی
📚منبع: یادگاران۱۱
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#کجایند_مردان_بی_ادعا
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
غیر ممکنی که ممکن شد !
شهید صیاد شیرازی در سخنانی به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر درباره شهید خرازی گفته است :
« در قرارگاه ، صدای شهید خرازی را از بیسیم شنیدیم که می گفت : اجازه بدهید با یک گردان وارد خرمشهر شویم .
اما به وی گفتیم : مگر می شود با یک گردان با چند لشکر رو به رو شد؟
به هر صورت او اصرار میکرد . .
ناخودآگاه به او اجازه دادیم .
پس از ساعتی دوباره وی با بی سیم گفت : عراقیها تسلیم شدند . .
و ما باورمان نمی شد ، زیرا واقعا این کار باورنکردنی بود که انجام دادند .
#نعم_الرفیق_ما♥️
#شهید_صیاد_شیرازی🌸
@rastegarane313
عصر بود که از شناسایی اومد. انگار با خاک حمام کرده بود!
از غذا پرسید؛ نداشتیم.
یکی از بچهها تندی رفت از شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کوبیدهها رو که دید، گفت:
"این چیه؟" بشقاب رو زد کنار و گفت: "هر چی بسیجیها خوردن از همون بیار نیست؟ نون خشک بیار!"
#شهید_حسن_باقری♥️ . .
#شهید_صیاد_شیرازی
@rastegarane313
♦️روزه داری #شهید_صیاد_شیرازی در آمریکا♦️
🔷️ #ماه_مبـارک_رمضـان افتاده بود وسط دوره آموزشی ما توی آمریکا. من دوره نقشـه خوانی میدیدم و #صیـاد دوره هـواسنجی بالـستیک.
🔹 از یک روزنـامه محـلی زمانهـای طلـوع و غـروب خورشـید را نوشتـه بـود و لحظـه اذان
صبـح و مغـرب را محاسبـه کـرده بود.
🔸 توی اتـاق خـودش سحـری را آماده میکـرد.
بعد می آمد دنبال من. در را که می زد از خواب میپـریدم. وقتی در را باز میکـردم نبـود!
نمیدانم این فاصله صد و پنجاه متر را چطور میدوید. تا میرسیدم، سفـره پهـن بود.
می گفت: «زود باش! فقط یک ربـع وقت داریم.»
🎙 راوی: محمد کوششی
#صیاد_دلها
#دعوت_کنید
#آدرس_رانشر_دهید👇👇👇
@rastegarane313
🕊🥀🌹🌴🌹🕊🥀
#ولایت_مداری
#امیر_سپهبد
#شهید_صیاد_شیرازی
برخورد جالبِ #شهید_صیاد_شیرازی با کسی که به دیدار #مقام_معظم_رهبری رفته بود .
رفته بودم ملاقات #آقای_خامنهای . عصر که رفتم دفتر، #شهید_صیاد_شیرازی ازم پرسید: کجا بودی؟ گفتم:
خدمت #آقا بودیم... #شهید_صیاد از جاش بلند شد و اومد پیشونیام رو بوسید.
با تعجب پرسیدم: طوری شده؟
ایشون گفتند:
این پیشونی بوسیدن داره ، تو امروز از من به #ولایت نزدیکتر ی
📚منبع: یادگاران۱۱
#کجایند_مردان_بی_ادعا
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313