eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
509 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 یدالله خداداد مطلق درباره هماهنگی نیروهای دمکرات و کومله با نیروهای عراقی می­گوید: یک پرچم قرمز بسیار بزرگ بالای زندان نصب شده بود، متوجه شدم این پرچم که قبلاً نبود علامتی است که هواپیماها و هلیکوپترهای عراقی مکان زندان را تشخیص بدهند، حتی آخرش هلیکوپترها هم یک راکت به طرف این پرچم پرتاب کردند که از بین برود که راکت به مکانی دورتر از پرچم خورد و پرچم پابرجا ماند. او در ادامه می گوید بعد از جنایت عراقیها ، نیروهای دمکرات برای ظاهرسازی به جهت آن­که وانمود کنند در این جنایت دخالت نداشته­اند، مراسم ترحیمی برای برگزار کردند. از رادیو خودشان هم این موضوع را محکوم و دولت عراق را به عنوان دولت فاشیستی یاد کردند. دولت خودمان هم اعلام کرد به دلیل گزارش‌هایی که از سوی قاسملوی خائن به دولت عراق داده شده زندان دوله تو بمباران شد . یاد و خاطره همه و و که در به صورت بسیار به رسیدند را گرامی می داریم . شادی روحشان 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 پس از انجام عملیات، در حین انجام گشت‌های هوایی، هواپیما مورد اصابت آتش بار عناصر ضد انقلاب قرار گرفت و از کنترل خارج شد. درحالی که دست راست خلبان کابین جلو در اثر اصابت گلوله به درون کابین قطع شده بود، متأسفانه هیچ یک از خلبانان فرصت استفاده از صندلی پران را نیافتند و هواپیما به کوه اصابت و در منطقه قشلاق بین پاوه و روانسر سقوط کرد؛ شرایطی که باعث شد سرگرد خلبان در حالی که روزه بود، با شربت افطار کند. در پی این واقعه و به پاس اولین نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، پایگاه سوم شکاری همدان که قبل از انقلاب به پایگاه شاهرخی و بعد از پیروزی انقلاب به پایگاه حر معروف بود از ۲۵ مرداد ٥٨ رسماً به پایگاه سوم شکاری تغییرنام یافت. در سال‌های خدمتش به عنوان افسر سامانه‌های کنترل اسلحه گردان ۱۰۱ شکاری پایگاه یکم، افسر خلبان شکاری تاکتیکی گردان ۳۱ شکاری پایگاه سوم، ریاست شعبه عملیات مشترک و معاون عملیات پایگاه ششم نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به مردم ایران خدمت کرد؛ همچنین در مأموریت‌های بسیاری در غرب کشور حماسه آفرید. ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ۲۶ مرداد ماه سال ۹۵ زنگ زد و گفت : « مراببخش و از همه برایم حلالیت بخواه و چون دست دهنده ای داشت گفت « هر که به من بدهکار است تو ببخش که من بخشیده ام....» ۲۷مردادماه بود که به رسید و چون نیمی از صورتش به دلیل انفجار ربوده شده بود، تا زمانی که جواب دی ان ای آمد ( طبق آزمایشی که از بچه هایم گرفته شد ). شانزدهم دی ماه سال ۹۵ در گلستان اصفهان در آغوش خاک آرمید و خواب دوران مجردی من اینگونه تعبیر شد که نتوانست از عشق دفاع از حرم خانم حضرت زینب (س) دل بکند و با بی بی زینب _س) ماند و من خوشحال هستم، چون خوابهایی که بعد از ایشان می بینم آنقدر زیباست که، هر لحظه آرزو می کنم کاش که جای او بودم یا شرایطی پیش می آمد که در کنارش باشم . شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 در 25 خرداد ماه سال 61 گروهي از همرزمان شهيد فرشته كه در پايين كوهي به نام تفين قرار داشتند از طريق بي سيم با شهيد تماس مي گيرند و موقعيت خطرناك خود را براي او گزارش مي دهند. شهيد فرشته بعد از يك ساعت در همان محل حاضر مي شود و در پشت توپ 106 كه بر روي جيپ مخصوص شهيد قرار داشت، مستقر مي شود. اما بعد از يكبار شليك كردن به طرف قله كوه كه مقر نيروهاي ضد انقلاب بود، توپ گير مي كند و ديگر عمل نمي كند. در اين هنگام شهيد فرشته به پشت توپ مي آيد و موقعي كه مي خواهد نقص توپ را برطرف كند توپ عمل مي كند و آتش عقبه آن شهيد فرشته را در بر مي گيرد و پيكر مطهر او را تكه تكه مي كند. آري همانطور كه شهيد بارها آرزو مي كرد تكه تكه شد و جنازه او در درون كيسه اي قرار گرفت. شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 همه‌ی این‌ها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو می‌‌انداختند روی‌ . گاهی حتی دکترها بغلشان می‌کردند تا لرز را کمتر کنند. معلوم نبود منشأ این تب‌ها کجاست؟ ضایعه‌ی کوچکی هم در دیده بودند. لوله‌ی تنفس داشتند و نمی‌توانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمی‌کند. اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود : «همراهان من چطورند؟» «مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟» دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار می‌کرد که برای ترمیم و پیوند به قسمت‌های آسیب‌دیده برداشته بودند. زخم‌ها زیاد بودند. درد زخم‌ها خیلی زیاد بود، اما دکترها می‌گفتند تحمل‌ زیادتر است. می‌گفتند : اصلاً مسکّن‌ها به حساب نمی‌آیند . بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه می‌شود؟ شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ‌ علامت حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث می‌کردند که دست قطع شود یا بماند. مرتب پیغام می‌دادند و از اطرافیان می‌پرسیدند که: ؟ پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش ‌شد. دکتر میلانی‌نیا رادیورا گذاشت بیخ گوش . آن‌ موقع ایشان به بودند؛ روح تازه‌ای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند. حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیه‌ی را نمی‌دانستند. از تلویزیون آمدند که گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به خواندند: بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خُمِّ مِی سلامت شکند اگر سبویی سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 مردم از ساعت‌ها قبل در حضور پیدا کرده بودند و در سوگ عزیزان از دست رفته عزاداری می‌کردند. با ورود ماشین‌های حامل پیکرهای ، غریب یا حسین، یا حسین، را پوشاند. پیکرهای را به غسالخانه بردند و هر لحظه بر شدت شیون و زاری جمعیت افزوده می‌شد و مردم در دسته‌های مختلف به عزاداری و سینه‌زنی پرداخته بودند و شعار می‌دادند برای دفن ، مهدی بیا، مهدی بیا. در قطعه ۲۴ ، ۸۱ قبر کنده شده بود که جایگاه در وسط قرار داشت. پیکرها را در حالی که ده‌ها تن زیر هر کدام « لا اله الا الله » گویان حرکت می‌کردند به طرف قطعه ۲۴ آوردند. فشار جمعیت هر لحظه بیشتر می‌شد و جمعیت مانند دریای خروشانی به حرکت درآمده بود. همه می‌خواستند برای آخرین بار با یاران امام و امت دیدار کنند. فشار بیش از حد جمعیت، امکان دفن پیکرهای را نمی‌داد و این مساله به روز بعد موکول شد. روز چهارشنبه ، با آن که اعلام قبلی نشده بود از صبح زود صدها هزار نفر از مردم تهران در حضور پیدا کردند و در میان شدیدترین تاثرات و اندوه مردم، پیکرهای مظلوم فاجعه به خاک سپرده شد. روز ، در فضایی آکنده از تاثر و تالم و در حالی که در صندلی‌های ۲۷ نماینده قرار داشت، مجلس تشکیل جلسه داد. وجود تعدادی از نمایندگان بر روی و در مجلس به تمام ایادی و دشمنان انقلاب ثابت کرد که هیچ جنایت و خدعه‌ای از جانب آنان مانع حرکت امت انقلابی ایران نمی‌شود. در رابطه با و ۷۲ تن از یاران با وفای ، شخصیت‌ها ، احزاب و گروه‌ها و نهادهای انقلابی، تلگرام‌ها و اطلاعیه‌هایی صادر کردند. همچنین مجالس متعدد سوگواری از سوی جمعیت‌های مختلف در سراسر کشور برپا شد. روز ۱۳ تیرماه نیز از سوی مجلس ترحیم و تحلیل از و ۷۲ تن از یارانش با حضور نخست‌وزیر و اعضای دولت، فرزند ، نمایندگان مجلس و هزاران تن از مردم در مدرسه عالی برگزار شد. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 نماینده وقت مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی در کتاب‌هی منتشر شده درباره زندگی و شخصیت آیت، اسامی همه نمایندگان دوره اول و نوع برخورد آنان با اعتبارنامه وی ذکر گردیده است. در میان کسانی که به اعتبارنامه آیت رای مثبت داده‌اند، علاوه بر چهره‌های امروزین اصولگرا، نام افرادی همچون اسدالله بیات، مرتضی الویری، مجید انصاری، محسن رهامی، موسوی خوئینی‌ها و... و در میان مخالفین او، علاوه بر تعداد قابل‌توجهی از اعضای نهضت آزادی، جبهه ملی و هواداران بنی‌صدر، افرادی چون محسن مجتهد شبستری ، خلخالی و فضل‌الله مهدی‌زاده نیز دیده می‌شود و باز در میان اسامی کسانی که به اعتبارنامه او رای ممتنع دادند نام هایی همچون محمد خاتمی، اسدالله کیان ارثی، عطاءالله مهاجرانی، فخرالدین حجازی و لطیف صفری بعنوان بی طرف به چشم می‌خورد. نکته درخور توجهی که مخالفان آیت روی آن مانور می‌دادند و امروز نیز همچنان از آن صحبت می‌شود، عضویت او در حزب زحمتکشان ایران و همراهی‌اش با دکتر مظفر بقایی است. آیت از حامیان سرسخت انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها در بدو تشکیل نظام اسلامی بود. وی اعتقاد داشت « دانشگاه‌ها به این صورت فعلی باید تعطیل شود» و لذا عاملان تعطیلی دانشگاه‌ها را برای برپایی انقلاب فرهنگی مورد حمایت جدی قرار می‌داد. با این وصف می‌توان آیت را که در دانشگاه علم و صنعت هم تدریس می‌کرد، از مشوقین و پیشروان تعطیلی دراز مدت دانشگاه‌ها دانست. آیت بعنوان فردی که در مجادلات سیاسی دو، سه سال اول انقلاب، بسیار فعال بود، در ساعت هشت صبح روز چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ ( پنج هفته پس از واقعه هفتم تیر) در مقابل منزلش در یکی از کوچه‌های نارمک تهران در یک عملیات تروریستی مجاهدین خلق با شلیک نزدیک به 50 گلوله به شهادت رسید. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 وقتی چشمانش را باز کرد همه چیز تیره و تار بود. به زحمت می دید که سربازان مسلح عراقی به صورت نیم دایره او را محاصره کرده اند. دست ها را بالابرد تا دشمن بفهمد که اسلحه ندارد و تسلیم است. ستوانی به او نزدیک شد و دستش را گرفت و کمک کرد تا چتر و جی سوت را از خودش جدا کند. (جی سوت، لباس مخصوصی است که نوسانات فشار هوا را برای خلبان کنترل می کند). دود غلیظی همراه شعله از پشت تپه هوا بلند بود و لاشههواپیما دقیقاً روی هدف افتاده بود و با بنزین زیادی که داشت منطقه وسیعی را به آتش کشیده بود. این تجهیزات عراقی ها بود که در آتش خاکستر می شد. با نگاه به این صحنه لبخند رضایتی به لب آورد و به آسمان خیره شد. گویی از خدای خود برای این پیروزی تشکر می کرد. عراقی ها اولین اسیرشان را گرفته بودند و با تیراندازی هوایی و هلهله ابراز شادی می کردند. سربازان عراقی چشمان حسین را بسته و سوار خودروی نظامی کردند. کم کم بدنش سرد می شد و درد ناشی از پریدن از هواپیما آشکار می شد. بند چتر در حال بیهوشی پوست گردن او را کنده بود. باز بیهوش شد. وقتی چشم باز کرد، یک دکتر عراقی را در بیمارستان دید . به انگلیسی به او می گوید: تو سالم هستی، ما با اشعه ایکس بدنت را آزمایش کردیم، فقط کوفتگی دارید که آن هم خوب می شود. 🌹 🕊 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 حکم اعدام به خاطر نوشتن «مرگ بر صدام» آن شب تا صبح نخوابیدم و صبح در یک دادگاه کاملاً کذایی را محکوم به اعدام کردند و دوباره ما را به همان سلول برگرداندند و باز مورچه‌ها به جانمان افتادند. دیگر هیچ تلاشی برای دور کردن مورچه‌ها نمی‌کرد. فردای آن روز یک دادگاه مضحک دیگر تشکیل دادند و حکم اعدام او به حبس ابد تقلیل یافت و بعد ما را از هم جدا کردند. شالچی دوباره حالش بد شد و شروع به گریه کرد. یکی از بچه‌ها پرسید: حالا تا ابد در آن سلول می‌ماند؟ شالچی که بغض خفه‌اش می‌کرد، گفت: نمی‌دانم. اگر قرار باشد در آنجا بماند در کمتر از یک هفته مورچه‌ها او را می‌خورند. بعد از این ماجرا دیگر هیچ وقت نفهمیدیم بر سر چه آمد. راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 به دنبال حمله تروریست‌های پژاک، ۱۳ نفر از نیرو‌های تیپ ویژه صابرین به نام‌های «محمد جعفرخانی»، «حسین رضایی»، «محمد غفاری»، «علی پرورش»، «مجتبی بابایی‌زاده»، «مسلم احمدی پناه»، «کمیل صفری تبار»، «محمد محرابی پناه»، «محمد منتظر قائم»، «سید محمود موسوی»، «صمد امیدپور»، «یوسف فدایی‌نژاد» و «علی بریهی» شده و در اثر آتش سنگین رزمندگان اسلام حدود ۳۵ نفر از تروریست‌های پژاک نیز به هلاکت می‌رسند. با روشن شدن هوا عملیات متوقف می‌شود و سپاه به سران پژاک دو ساعت مهلت می‌دهد تا منطقه جاسوسان حتی ارتفاعاتی که در خاک عراق است را خالی کنند. در نتیجه اتمام حجت سپاه، این بار نیرو‌های پژاک نه با درگیری بلکه با تهدید از منطقه فرار می‌کنند و ارتفاعات جاسوسان در اختیار رزمندگان نیروی زمینی سپاه قرار می‌گیرد. با فرار پژاک از این منطقه و استقرار نیرو‌های سپاه، امنیت به منطقه سردشت و جاسوسان برگشته و فضا برای زندگی آرام مردم و توسعه و آبادانی منطقه فراهم می‌شود. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 آخرین روز سربازی در ایران نخستین روز اسارت در بغداد بعد از یک ساعت دوباره مرا داخل یک اتاق بردند.کسی که آنجا بود گفت:من تازه رسیده ام و پرونده ات را خواندم. فهمیدم بی گناهی و دستور آزادیت را صادر کردم، اما نمی دانستم که دقیقا موقع اعدامت رسیده ام و جانت را نجات داده ام. باید بگویم خیلی شانس آوردی و اگر چند دقیقه دیرتر می رسیدم کار از کار گذشته بود». بالاخره وقتی مرا آزاد کردند. باورم نمی شد و فکر کردم نقشه ای برای کشتنم دارند. وارد خیابان که شدم دیدم یه پسربچه حدودا ۱۲ ساله آمد و مرا بغل کرد و گفت:« خانه ما روبرو است و من و مادرم از پنجره می دیدیم که این ۲روز تو را چگونه می زدند. منتظر بودیم که اگر آزادت کردند کمکت کنیم». این پسر بچه رفت و برایم بلیط خرید.... راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹رستگاران 🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 #سفر_عاشقانه به بهانه روز #جهانی_ناشنوایان #شهیدی که با #گوش_جان می شنید و با #زبان_دل ح
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد : از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت : تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313