eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
508 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
«اعمال شب نیمه شعبان» امام صادق علیه السلام : همان‌طور كه خداوند به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرحمت  فرمود، به ما اهل بيت نيز را عطا كرد. 📚امالی ص ٢٩٧ التماس دعا 🤲 👇👇 @rastegarane313
🌴💐🥀🕊🥀💐🌴 خاطره ای از روایتی جالب از اولین شرهانی ( قرارگاه به ما اجازه تفحص در این منطقه (شرهانی) را نمی داد و علت را وجود مسائل امنیتی و حضور منافقین در منطقه اعلام می کردند و دیگر اینکه اکثر ما داخل خاک عراق می باشند و ما مجوز وارد شدن به خاک عراق را نداشتیم. می گفت: با اصرار زیاد قرار شد در مدت یک هفته ( بعضی از همرزمانش می گفتند 10 روز) در منطقه کار کنیم، چنانچه یک از بچه های لشکر 14 امام حسین (ع) پیدا کنیم تا مجوز کار را صادر نمایند و اجازه دهند وسایل خود را جهت شروع رسمی کار به محل یاد شده بیاوریم. از طرفی خوشحال بودیم که مجوز حضور در منطقه را گرفته ایم و از طرفی التهاب عجیبی که مبادا دست خالی برگردیم. مدت زمان ما کم بود. محور بسیار وسیع و فوق العاده خطرناک. همه چیز دست به دست هم داده بود تا ما بیشتر احساس یأس و ناامیدی کنیم اما با امید به رحمت خداوند کار را شروع کردیم هر روز با گذشتن از همین میدان های وسیع مین و سیم های خاردار و تله های انفجاری، خود را به محور عملیاتی لشکر می رساندیم و سرگردان بدنبال پاره های جگر این امت می گشتیم و در بازگشت هر روز ناامیدتر از دیروز. وضعیت منطقه، میدان های مین و موانع دیگر و حضور منافقین هیچ کدام ترسی در دل ما راه نمی داد جز اینکه مبادا فرصت تمام شود و دستمان خالی بماند و یافت نشود. دیگر ناامیدی در چهره تک تک افراد به خوبی رویت می شد تا اینکه صبح روز نیمه شعبان، بار دیگر ناامیدی از وجود بچه ها رخت بربست. روز عید بود و بچه ها به امید گرفتن عیدی، راه میدان مین و موانع را در پیش گرفتند. هر کدام از دوستان نجوایی داشت؛ این هم روز آخر کار ما و نیمه شعبان. حال عجیبی بر جمع حاکم شده بود. بچه ها رمز حرکتمان را «یا مهدی(عج)» گذاشتند و تفحص روز آخرمان را آغاز کردیم. هرچه می گشتیم، هیچ اثری از نمی یافتیم. آن روز یکسره تا عصر مشغول جستجو بودیم ولی همه ناامید و پریشان شده بودیم. همگی خدا خدا می کردند، خورشید هم سر به سرما می گذاشت و مثل اینکه زودتر می خواست خود را به پشت ارتفاع 178 برساند. غروب نزدیک شد و آسمان به زیباترین شکل درآمده بود که بهترین نقاش ها با بکارگیری عالی ترین رنگ ها نمی توانند چنین صحنه ای نقاشی کنند. ما باید سریعاً منطقه را ترک می کردیم. لحظات وداع شروع شد. به بچه ها گفتم: برمی گردیم و دیگر هم اینجا نمی آییم. غروب نیمه شعبان است آقا جان ما قابل نبودیم، امروز با امید به شما کار را شروع کردیم، حال در این لحظه های آخر باید دست خالی برگردیم. اشک، چشمان بچه ها را گرفته بود هر کس به دنبال چیزی می گشت تا به عنوان تبرک و یادگاری با خود به عقب بیاورد. یکی از بچه ها مشتی خاک برمی داشت، دیگری تکه ای از سیم خاردار و ته گلوله منور را بر می داشت و دیگری هم تجهیزات همراه رزمنده ای که پر بود از تیر و ترکش را جمع آوری می کرد تا با خود بیاورد. ( که بعد ها خودش توی فکه به رسید ) می گفت: من هم به سمت یک شقایق که نظرم را جلب کرده بود، رفتم تا آنرا از ریشه کنده و در قوطی کنسروی قرار دهم و با خود به عقب بیاورم. وقتی آرام آرام داشتم دور شقایق را می کندم تا از زمین جدایش کنم، باورش بسیار سخت بود، درست شقایق روی جمجمه یک سبز شده بود فریاد یا حسین (ع) یا مهدی(عج) یا زهرایم (س) بلند شد. بچه ها همه به سمت من آمدند نمی توانم حال و هوای آن لحظه را برایتان تعریف کنم. اشک پـهنای صورتم را گرفته بود. با بچه ها آرام خاک های روی پیکر را کنار می زدیم و پشت سرهم صلوات نثار روحش می کردیم. پیکر مطهر را کامل از زیر خاک بیرون آوردیم. بر استخوان های این بوسه زدیم اما باز هم دلهره داشتیم که آیا این پلاک هویت دارد؟ آیا از لشکر 14 امام حسین (ع) می باشد؟ با پیدا شدن پلاک ، همه بلند صلوات فرستادند. دیگر یقین کردیم که امام زمان (عج) عنایت کرده حال می خواستیم نام را بدانیم. برایمان جالب بود که اولین تفحص شده در منطقه شرهانی را بشناسیم. را همراه خود به چادر آوردیم بچه ها از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، ولی وقتی خوشحال تر شدند که پلاک هویت استعلام شد، آن وقت دیگر روی پای خودمان بند نبودیم و واقعاً او هدیه ای از طرف آقامون بود، از لشگر 14 امام حسین (ع) در عملیات محرم . شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌺🍀💐☘️💐🍀🌺 بچه های لشکر تا روز وقت داشتند در شرهانی به جستجوی شهدا بپردازند. اما این روزهای آخر هر چی می گشتند خودشان را نشان نمی دادند. ناامیدی در چهره تک تک افراد موج میزد. روز بود و روز آخر ما. بچه ها امیدوار بودند. بچه ها به امید گرفتن عیدی، جستجو را آغاز کردند. بچه ها رمز عبور را گذاشتند. هر کس نجوایی می کرد. تا عصر مشغول بودیم. هر چه گشتیم بی فایده بود. لحظات وداع رسید. رو به قبله کردم و گفتم: "غروب نیمه شعبان است. آقا جان، ما قابل نبودیم. ما به امید شما کار را شروع کردیم. حال باید دست خالی برگردیم." اشک چشمان همه بچه ها را بارانی کرده بود. آماده حرکت شدیم. یکی برای تبرک مشتی خاک برمی داشت و یکی سیم خاردار و ... با صورتی پر از اشک از ما جدا شد. رفت سراغ یه گل شقایق وحشی که آنجا رویده بود را از ریشه جدا کند و در قوطی کنسرو قرار دهد و به عقب بیاورد. زیر گل را خالی کرد. باورش سخت بود. شقایق درست روی جمجمه یک روییده بود. پیکر را از زیر خاک خارج کردیم. خوشحالی ما وقتی کامل شد که پلاک هویت استعلام شد. باور کردنی نبود. نام پشت بی سیم اینگونه اعلام شد: 📚 کتاب وصال، صفحه ۱۳۳ الی ۱۳۶ جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح و ارواح طیبه 💠 بگذارید👇👇 @rastegarane313
20.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐یا مولا دلم تنگ اومده 💐شیشه‌ی دلم ای خدا تیر سنگ اومده 🎙سید مجید بنی فاطمه 👇👇👇 @rastegarane313
” “ ” اش برایم شور و شعف، “ ” اش برایم عین حیات، “ #ب” آن، بهار وجودم، “ ” اش، انتظار نامه ای از جنس روز های تلخ غیبت ، و “ #ن” اش نسیم آمیخته به عطر نرگس است که امیدرادر دل هایمان زنده می کند…💖با خودم فکر می کنم چقدر پانزدهم این ماه را دوست دارم…✨ ای کاش همه ی روز هایمان همه ی شهر همه ی مردم شبیه روز ها و کوچه پس کوچه ها و مردم نیمه شعبان بودند🥺 کاش نامتان را همه کوچه ها عطر آگین می کرد؛ کاش همه کوچه های شهر، به امیدروزوصال، چراغانی می ماند؛💡🎊 کاش هر روزنامت را، مهربانی ات را، آقایی ات را و هزاران هزار خوبی ات را، برای مردم یادآور می شدیم . تابه کی اینگونه ازتو دورخواهیم ماند وزندگی خواهیم کرد!؟اصلااین چندسال عمرم راچطوربدون تو دوام آورده ام!؟😢 واینجاست که به محب بودن خودشک می کنم.به اینکه دوستت دارم.به اینکه انقدر از عشقت دم می زنم😭پس چطور ؛ اینهمه سال، بدون شما سپری کردم ودوام آوردم!؟ تمام آرزویم این است.که یک دل ویک صدامن و تمام کسانی که دوستت داریم جمع شویم گردهم، و برای آمدنت دعاکنیم،وحضور آشکارت درمیانمان رااز خدا بخواهیم،🤲اشک بریزیم،ناله کنیم، ضجه بزنیم که خدا ما دوری دلها از حجتت را نمی خواهیم؛هر چندگناه خودمان سبب این فاصله با امام زمانمان شده…امابرما سخت است که همگان را ببینیم و حجتت را نه💔که با هر کسی حرف بزنیم و صدای امام زمان مان به گوشمان نرسد😔دلم می خواهدبنشینیم این هارا به خدایمان بگوییم وبا معبودمان عهدکنیم که تالحظه ی جان سپردن دست ازدامانش برنخواهیم کشید… 💐 🎊 🙏 👇👇👇 @rastegarane313