eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
429 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃...مهریه ام یک سکه طلا بود و یک قرآن و یک آینه، بدون شمعدان روز عقد با مانتو و شلوار مدرسه با یک روسری کرم رنگ و چادر سفید، نشستیم سر سفره عقد! نه از بزن و بکوب خبری بود، نه از چراغانی، نه از صندلی های مخمل تاشو، کسی هم نبود؛ فقط خواهر ها و برادر ها بودند. مصطفی هم آمد و با هم نشستیم سر سفره عقد!💕 خطبه که خوانده شد؛ شدم خانم طالبی...❤️🍃❤️ به روایت شهیدمصطفی_طالبی🍃 🌷یادش با ذکر پ،ن؛ 🌱امام خامنه ای: من گمان می‌کنم آن کسانی که با مجالس و محافل سنگین با مهریه ها و جهیزیه های سنگین کار را بر دیگران مشکل می‌کنند، حسابشان پیش خدا خیلی سخت است... نمی‌شود بگویند که آقا ما پول داریم، می‌خواهیم بکنیم، چون داریم. این از آن حرف های روزگار است... 🌱
📚 فردى نمی‌توانست با خود کنار بیاید و هر روز با همسرش جرّوبحث داشت. نزد داروسازی قدیمی رفت و از او خواست بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد. داروساز گفت اگر سمّی قوی به تو بدهم که همسرت فوراً کشته شود همه به تو شک می‌کنند پس سمّ می‌دهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم او را از پای درآورى. و توصیه کرد برای اینکه بعد از مرگش‌ کسی به تو شک نکند در مدتی که به او می‌دهی تا می‌توانی به همسرت کن! این فرد، را گرفت و به توصیه‌های داروساز عمل کرد. هفته‌ها گذشت و او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر دوست دارم و دیگر دلم نمی‌خواهد او بمیرد بده تا سمّ را از بدن او خارج کند! داروساز زد و گفت آنچه به تو دادم نبود! سمّ در خود تو بود و حالا با مهر و محبّت، آن سمّ از ذهنت بیرون رفته است. قوی‌ترین معجونیست که به صورت تضمینی، ، کینه و خشم را نابود می‌کند! @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 من به ڪه پدران خود را هرگز ندیدند و به ڪه سنگینی فراق و یار و غمخوار خود را تحمّل ڪردند ، عرض می ڪنم : عزیزان من ! با عزیزانتان ، شما خسارت و ضرر نڪردید . عزیزانِ شما اگر از دست شما رفتند ، اما در خزانه گرانبهای الهی ، شخصیت‌شان همچنان محفوظ و حاضر و ناظر است . این زندگی می گذرد و همه ڪس خواهد رفت ، اما آن ڪسی سرافراز است و بُرد ڪرده است ڪه رفتن او از این دنیا ، برای مردم و دین و تاریخ و ڪشورش دستاوردی داشته باشد . چنین انسانی است ڪه خدای متعال او را از ملائڪه هم بالاتر دانسته است . @rastegarane313
💐🌴🌼❤️🌼🌴💐 قبل از شروع مراسم عقد ، نگاهی به من کرد و گفت : شنیدم که عروس هرچه از خدا بخواهد ، اجابتش حتمی است . گفتم ، چه آرزویی داری؟ درحالی ‌که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود ، گفت : اگرعلاقه‌ای به من دارید و به خوشبختی من می ‌اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم بخواهید . از این جمله تنم لرزید. چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی‌ ترین روز زندگی‌ اش بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم ؛ اما قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم ، ناچار قبول کردم . هنگام جاری شدن خطبه عقد هم برای خودم و هم برای طلب کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به دوختم ؛ آثار خوشحالی در چهره‌اش آشکار بود. مراسم ازدواج ما در حضور و تعدادی از برادران برگزار شد. نمی‌دانم این چه رازی است که همه این مراسم و و همه به فیض نائل شدند ... 💠 بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 اولین بار برای صحبت کردن زمان خواستگاری و آخرین بار هم برای صحبت کردن قبل از اعزام به سوریه به گلزار شهدای قصر فیروزه تهران محل رفتیم. محل دلداگے ما همین امامزاده بود با نسبت فامیلے داشتیم پسر عموم بودن که ۲۹ دی ماه سال ۱۳۹۴ پیشنهاد ازدواج دادند و ماهم روی پیشنهادشون فکر کردیم. اصلا انتظار نداشتم تو این سن ازدواج کنم ولے وقتی به خواستگاریم اومدن، متعجب شدم اما خصوصیاتے که تو ذهن من بود، همه اون رو داشت و مهمترین شرطم این بود که همسر آینده ام تهران باشه که اینطور بود. تو روز خواستگاری به زندگے ساده و کالای ایرانے خیلی تاکید داشت ما ۲۸ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ صیغه محرمیت رو خوندیم و قرار بود تابستون عقد کنیم من خیلے مخالف رفتن به بودم و اصلا اجازه ندادم که بره! ولے با حرف هاش منو راضی کرد... روزی که مےخواست به بره من مدرسه بودم و از روزهای قبل هم امتحان داشتم ، نتونستیم زیاد باهم صحبت کنیم و فقط برام یه نامه برایم نوشته بود وقتی اونو خوندم خیلے مضطرب شدم ، چون نوشته هاش طوری بود که مشخص می شد آخرین نوشته هاشه خیلی عارفانه نوشته بود نوشته بود رفتم تا وابسته نشوم ، چون مےترسید به عشق دنیویش زیاد وابسته بشه و نتونه دل بکنه و فراموش کنه که در اون طرف مرزها چه اتفاقاتی دارد میافته! در تلگرام هم با هم در ارتباط بودیم وقتے یک هفته گذشته بود ، تو تلگرام بهم گفت: "یک هفته به اندازه یک ماه برایم گذشت" 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313