eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
513 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ‏از مقداد پرسیدن، هنگام حمله به خانه حضرت فاطمه زهرا "س" چه کار می‌کردی؟ مقداد: مامور به سکوت بودم؛ ولی دست به قبضه چشم در چشم علی "ع" منتظر اشاره بودم. 🔥دشمنان بدانند منتظر اشاره ولی خدا هستیم... @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 18 دی ماه 1402ه.ش 🗓 25 جمادی الثانی 1445 ه.ق 🗓 8 ژانویه 2024 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای برآورنده ی حاجت ها 🔸صفحه 136 🔸جزء 7 جهت سلامتی و و هدیه به روح 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
همانا محبت و دوستی با ما اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله ، سبب ریزش گناهان از نامه اعمال می شود ، همان طوری که وزش باد ، برگ درختان را می ریزد . 📚 کلمه الامام الحسن ، جلد ۷ ، صفحه ٢٥ 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 💐 ای امت شهید پرور به هوش باشید آمریکا و تمام جنایتکاران و عُمالشان از هر طرف ، از داخل و از خارج بر آن شده اند که این انقلاب را سرنگون کنند . هر روز نقشه ای می کشند ولی وقتیکه می خواهند وارد عمل شوند نقشه های آنها نقش بر آب می شود و دست کثیفشان رسوا می شود . 🌹 🌴 🌹 🌹 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🍀🌺🌼💐🌼🌺🍀 ما خشم فرو خورده هر طوفانيم آماده دفع خار از اين ميدانيم تنها به اشارتی ز رهبر کافيست تا ريشه هر چه فتنه را خشکانيم 💐 💐 سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 یک فصل دیگر در مورد برکات این عظیم است؛ برکات این . این عزیز هر وقت گزارشی میداد به ما چه گزارش کتبی چه گزارش شفاهی از کارهایی که کرده بود، بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم اما امروز در مقابل آنچه که او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من میکنم؛ کار بزرگی انجام شد، قیامتی به پا کرد، او، او را این‌جور برجسته کرد، این جنازه‌ها، بدرقه‌های ایرانی و آن بدرقه‌های عراقی؛ در کاظمین، در بغداد، در نجف، در کربلا ، چه کردند با این پیکر ارباً اربا ! 1398/10/18 شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 محسن روی خیلی تأکید داشت ، به حدی که خیلی ناراحت می‌شد اگر جایی در بین دوستان می‌دید که رعایت نمی‌شود ، به صراحت اعلام می‌کرد که را رعایت کنید، در حالت کلی می‌توان گفت بسیار روی مسئله ‌حساس بود. شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴💐🌺🌼🌺💐🌴 هـر روز شالهـایتان عقب تر مانتوهـایتان چسبان تر ساپورتتان تنگ تر رژ لبتان پررنگ تر میشود بندہ ے ڪدام خدایید؟ دل چند نفر را لرزاندہ اید؟ ڪدام مرد را از هـمسر خود دلسرد ڪردہ اید؟ چند پسربچہ را بہ سمت پنهـانے دیدن عڪس و فیلم مستهـجن سوق دادہ اید؟ اشڪ چند پدر و مادر و هـمسر شهـید را درآوردید ؟ چند دختر بچہ را تشویق ڪردہ اید ڪہ بعدهـا بے حجابے را انتخاب ڪند؟ چند زن را بہ فڪرانداختہ اید ڪہ از قافلہ مد عقب نمانند؟ آہ حسرت چند ڪارگر دور از خانوادہ را بلند ڪردہ اید؟ پا روے خون ڪدام شهـید گذاشتید؟ باعث دعواے چند زن و شوهـر، بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش ڪردن شدید؟ چند زوج را بهـم بے اعتماد ڪردہ اید؟ نگاہ هـاے یواشڪے چند مردے ڪہ هـمسرش دارد ڪنارش راہ میرود،بہ تیپ و هـیڪلت افتاد؟ نگاہ هـاے هـوس آلود چند رهـگذر و... چطور؟ بازهـم میگویی، دلم پاڪ است! چادرے هـا بروند خودشان را اصلاح ڪنند؟ بازهـم میگویی، مردهـا چشمشان را ببندندنگاہ نڪنند؟ عزیزم جامعہ چاردیوارے اختیارے تو نیست ، من اگر گوشہ اے از این ڪشتے را سوراخ ڪنم، هـمہ غرق میشوند. میتوانم گاز خردل اسپرے ڪنم وبعد بگویم،شما نفس نڪشید؟!! اینقدر در حق خودت و دیگران ظلم نڪنید..... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 مادر شهید می‌گوید: در دوران کودکی شیطنت‌های کودکانه اش همه را با خود مشغول می‌کرد، در آن منزل قدیمی ایوان کوچکی داشتیم که پله‌های آن به آب انبار منتهی می‌شد، محمدرضا می‌خواست سیم برق را داخل پریز کند که برق او را گرفت و با شدت هر چه تمامتر از بالای پله های ایوان به پایین پله های آب انبار پرت شد. من تنها بودم و پایم هم شکسته بود و در اتاق زمین گیر شده بودم. به هیچ وجه نمی‌توانستم از جایم بلند شوم. شروع کردم به یا زهراء و یا حسین گفتن. همسایه ها را صدا می زدم که تصادفاً خواهرم وارد خانه شد. با گریه و التماس از او خواستم محمدرضا را از پله های آب انبار بالا بیاورد، وقتی بچه را آوردند چهره اش سیاه و کبود شده بود و حرکت و تنفس نداشت. او را بردند به سمت بیمارستان، یک بقال در محله داشتیم به نام سید عباس، در بین راه خواهرم را با بچه روی دست دیده بود و بعد از شنیدن ماجرا بچه را بغل کرده بود. او سید باطن دار و اهل معرفتی بود، خواهرم می گفت: "سید عباس انگشتش را در دهان محمدرضا گذاشت و شروع کرد چند سوره از قرآن را خواندن، به یکباره محمدرضا چشمانش را باز کرد و کاملاً حالش عوض شد." سید گفته بود نیازی به دکتر نیست، طبیب اصلی او را شفا داده است. راوی : ...