فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ اگر تمرین کنی میتونی مثل اولیاء الهی خدا رو با چشمانت ببینی!
#استاد_شجاعی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
هدایت شده از روشنگری ۱
13.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌️ غزه و سوریه به ما چه؟
چرا سرمایه و جوونای ما باید برن واسه یه کشور دیگه بجنگن؟
#اخبار_مقاومت_اسلامی
#خبرفوری #قدس
#فلسطین #غزه
به کانال روشنگری باکلیپهای مستند
معتبرباارسال کم بپیوندید👇
@Roshangaree1
15.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا هر کس نداره بهش بده
از اون با ایمان ها که سرباز امام زمان بشه
والدين قرار نيست اختلاف نداشته باشند، دعوا نكنند و هميشه با هم موافق باشند.
كودك قرار است از والدينش روش درست #حل_اختلاف را بياموزد.
قرار است ببيند پدر و مادرش با دو عقيده مختلف چگونه بر سر يك مسئله به تفاهم می رسند.
قرار است ببينند با داشتن اختلاف، عشق و محبت به پايان نمی رسد.
والدين قرار است به فرزندشان نشان دهند انسان حتی با خودش هم تفاهم ندارد چه برسد به ديگری،
اما با احترام، ابراز درست عقايد، با گوش دادن به هم می توان يك جايی به #تفاهم رسيد و مشكلات را حل كرد، و قرار است از هر اختلافی هر دو نفر پيروز بيايند نه تنها يك نفر.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم آرامشی وارونه می خواهد
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘دل باید پاک باشه خدا ارحم الراحمینه و میبخشه...
#دکتر_علی_غلامی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت دهم
🚥 بعد از غسل مادر ، پدر دوباره بیرون رفت
🚥 تا چند نفر را ، برای دفن خبر کند
🚥 ولی باز هم تنها برگشت .
🚥 مادر را ، درون گاری گذاشتیم
🚥 و از خانه خارج شدیم
🚥 تا به طرف قبرستان برویم
🚥 اما یک عده مانع ما شدند
🚥 و از همه جا به طرف جنازه مامان ،
🚥 سنگ و شیشه و چوب ، پرتاب کردند
🚥 عده ای از جلو پرت می کردند
🚥 عده ای از بالای پشت بام
🚥 و عده ای از سمت راست و چپ ...
🚥 آنقدر سنگ به مادرم زدند ،
🚥 که کفنش پاره پاره شد
🚥 پدر ، معصومانه و مظلومانه ،
🚥 به آنها التماس می کرد تا دشمنی را تمام کنند
🚥 اما آنها همچنان ، به کار خود ادامه می دادند
🚥 پدر ، روی جنازه مامان خوابید
🚥 تا سنگ به جنازه او نخورد
🚥 ولی سنگها و شیشه ها ،
🚥 به خودش بر می خوردند
🚥 و او را ، غرق در خون کردند .
🚥 چندتا از سنگها نیز ، به من خوردند
🚥 ولی سنگی که به پیشانی من خورد
🚥 از همه بدتر بود
🚥 خون از پیشانی من ، به چشمم افتاد
🚥 و دید چشمانم را کور کرد
🚥 دیگر نمی توانستم جایی را ببینم
🚥 گریه کردم و پدرم را صدا زدم
🚥 او نیز با عجله مرا بغل کرد
🚥 و با جنازه مامان ، به خانه برگشتیم
🚥 پدر با دست و صورت خونی ،
🚥 مرا مدوا کرد تا کمی حالم بهتر شد
🚥 ولی در آن شب ،
🚥 ترس ، تمام وجودم را گرفته بود .
🚥 دو روز جنازه مامان روی زمین بود
🚥 تا مجبور شدیم
🚥 او را در خانه خودمان دفن کنیم .
🚥 نیمه های شب ،
🚥 بابا مرا بیدار کرد و خواهرم را در بغل گرفت
🚥 در کوچه های تاریک و وحشتناک ،
🚥 آروم و بی سر و صدا ، می رفتیم
🚥 از خونه خودمان ، خیلی دور شدیم
🚥 تا اینکه داخل یک خانه رفتیم .
🚥 چند نفر غریبه ،
🚥 از دیدن ما ، خیلی خوشحال شدند .
🚥 من و خواهرم را ، در یک اتاق گذاشتند
🚥 من از بس خسته بودم ، زود خوابم برد
🚥 خوابی زیبا و پر از آرامش
🚥 خوابی که بوی امنیت می دهد
🚥 خوابی که سرشار از عطر عشق بود .
🚥 تا ظهر خواب بودم
🚥 با صدای اذان ظهر ، از خواب بیدار شدم
🚥 تعجب کردم که خود را در خانه مردم دیدم .
🚥 با خودم گفت من کجا هستم
🚥 اینجا کجاست ؟!
🚥 پس خانه ما کجاست ؟!
🚥 سپس یادم آمد
🚥 که شب قبل از خانه خودمان فرار کردیم
🚥 و به این خانه ، پناه آوردیم .
🚥 پا شدم و از اتاق بیرون رفتم
🚥 دیدم چندتا دختر جوان ،
🚥 با خواهر کوچکم ، بازی می کردند .
🚥 خیلی وقت بود که بازی ندیده بودم
🚥 وقتی مرا دیدند ، خانم ها و آقایان ،
🚥 با خوشحالی به طرف من آمدند .
🚥 با استقبال بسیار گرمی روبرو شدم
🚥 یکی از زنها ، با مهربانی مرا بغل کرد
🚥 در آغوش او ، به یاد مادرم افتادم
🚥 ناخودآگاه ، اشکم ریخت .
🚥 آن زن ، با مهربانی گفت :
💎 چی شده پسرم ؟!!
🚥 با گریه گفتم :
🔮 دلم برای مادرم تنگ شده
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرف
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁دلیل بی پولی برخی افراد بعد از ازدواج، نداشتن تفکر درست درباره اقتصاد است.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️تربیت فرزند (۱)
👈به فرزندانتون نگید باهوش!
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
میتونست یه دعوای شدید بشه ولی تبدیل یه هندونه خوری باحال شد🥰
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
🚨از #جر_و_بحث با فرد نادان بپرهیز
🌳 روزی عالمی، شاگرد خود را در حال دست به یقه شدن با یک نادان دید.
🌳 به او گفت:
مدتها بهدنبال این سؤال بودم که چرا خداوند به هیچ پرندهای شاخ نداده است؟
سرانجام فهمیدم، چون پرنده در زمان برخورد با خطر میتواند پَر بکشد و پرواز کند، پس نیازی به شاخ در آفرینش او نبوده است.
🌳 انسان نیز، زمانی که میتواند از جر و بحث با یک فرد نادان پَر بکشد و فرار کند، نباید بایستد و با او جر و بحث کند.
🌳 بدان زمانی که پَر پرواز داری، نیازی به شاخ گاو نداری.
این پَر پرواز را فقط علم به انسان میدهد و شاخ گاو را جهالت.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت یازدهم
🚥 با گریه به زن مهربان گفتم :
🔮 دلم برای مادرم تنگ شده
🚥 او دوباره مرا بغل کرد و گفت :
💎 عزیزم مادرت از اینکه پیش ما هستی
💎 خیلی خوشحاله
🚥 سپس دست و صورت مرا شست
🚥 من را پای سفره نشاند
🚥 و با عشق و محبت ،
🚥 غذا را ، درون دهانم می گذاشت .
🚥 بعد از غذا ، چند تا پسر آمدند
🚥 و مرا برای بازی کردن ،
🚥 با خود ، به حیاط خانه بردند
🚥 ولی با آن همه اتفاقات ،
🚥 و بعد از مرگ مادرم ،
🚥 دیگر حال هیچ کاری را نداشتم
🚥 همیشه غرق در خودم بودم
🚥 منزوی و افسرده و تنها شده بودم
🚥 گاهی مرا به پارک می بردند
🚥 و برایم بستنی می خریدند ،
🚥 لباسهای قشنگ و زیبا ، برایم گرفتند
🚥 و تا چند روز ، پذیرایی خوبی از ما کردند
🚥 خیلی تلاش کردند تا مرا شاد کنند
🚥 ولی گریه های مادرم ، هنوز درون گوشم بود
🚥 به خاطر همین ،
🚥 با اینکه خوشحال بودم
🚥 ولی نمی توانستم از ته دل بخندم .
🚥 یک شب ، وقتی با پدرم تنها شدم
🚥 از او پرسیدم :
🔮 این مردم کی هستند
🔮 که حتی از فامیل ما هم ، مهربان ترند
🚥 پدرم لبخندی زد و گفت :
🌷 پسرم این آدمها ، دوستان ما هستند
🌷 آنها شیعه هستند
🌷 آنها پیروان و عاشقان امام علی هستند
🌷 انشاءالله ما در پناه خدا و اینها ،
🌷 شاد و خوش و خرم و راحتیم
🚥 با ناراحتی گفتم :
🔮 خب بابا ! چرا زودتر به اینجا نیامدیم ؟!
🔮 چرا بعد از مردن مادرم ، به اینجا آمدیم ؟
🔮 بابا ، خیلی دلم برای مادرم تنگ شده
🔮 هر شب خواب او را می بینم .
🚥 بعد از حرفهای من ،
🚥 انگار داغ پدرم تازه شد .
🚥 پتو را ، روی خود کشاند و گریه کرد .
🚥 ناگهان نصف شب ،
🚥 یکی با عجله ، پیش ما آمد
🚥 و به صاحب خانه و پدرم گفت :
🌼 جاسوسان شهر ، جای ما را پیدا کردند
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee