#همسرداری
✍اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد میکنید با همسرتان برخورد میکردید،
اکنون خوشبخترین فردِ دنیا بودید!
اگر هر روز شارژش میکردید
باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید
پایِ صحبتهاش می نشستید
پیغامهایش را دریافت میکردید
پول خرجش میکردید
دورش یک محافظ محکم میکشیدید
در نبودش احساسِ کمبود میکردید
حاضر نبودید کسی نزدیکش شود
حتی، مطالبِ خصوصیتان را به
حافظه اش میسپردید
همیشه و همهجا همراهتان بود
حتی در اوج تنهایی
الانم که گوشی ها لمسی شده...
اگر همونقدر که گوشی رو لمس میکنید
همسرتون رو نوازش بکنید
کلی خوشبخت می شوید و همیشه،
بجای این همراه، اون همراهِ اولتان بود….
مهارت_زندگی
به کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وسیاستهای زنانه و تربیت فرزند و رشدفردی و ویسهای ارتباط موفق و سفرهای پرماجرا و عزت نفس از استاد شجاعی بپیوندید👇
@Ravanshenasee
هدایت شده از روانشناسی
#همسرداری
✍اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد میکنید با همسرتان برخورد میکردید،
اکنون خوشبخترین فردِ دنیا بودید!
اگر هر روز شارژش میکردید
باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید
پایِ صحبتهاش می نشستید
پیغامهایش را دریافت میکردید
پول خرجش میکردید
دورش یک محافظ محکم میکشیدید
در نبودش احساسِ کمبود میکردید
حاضر نبودید کسی نزدیکش شود
حتی، مطالبِ خصوصیتان را به
حافظه اش میسپردید
همیشه و همهجا همراهتان بود
حتی در اوج تنهایی
الانم که گوشی ها لمسی شده...
اگر همونقدر که گوشی رو لمس میکنید
همسرتون رو نوازش بکنید
کلی خوشبخت می شوید و همیشه،
بجای این همراه، اون همراهِ اولتان بود….
مهارت_زندگی
به کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وسیاستهای زنانه و تربیت فرزند و رشدفردی و ویسهای ارتباط موفق و سفرهای پرماجرا و عزت نفس از استاد شجاعی بپیوندید👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞شوهرم فیلمهای پورن میبینه. من نمیتونم با اونها رقابت کنم...
مسلمان و غیر مسلمان ندارد همه از اسیبهای آزادی و هرزگی رنج میبرند
اشکهای یکزن غربی وقتی شوهرش درگیر یکگناه نا بخشودنیست.
به کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وسیاستهای زنانه و تربیت فرزند و رشدفردی و عزت نفس بپیوندید👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ رفاقت با معصومین و امامزادگان و ... نمیتونه نجاتت بده مگر در یک حالت‼️
#استاد_شجاعی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
قسمت ۳۲
#خاطرات_تلخ که با حضور خدا قابل تحمل می شد
نبايد اجازه ميداديم آب نخاعش رو بگيرند
تا ماهها از كمر درد نمي تونست سر سفره غذا بخوره و غذاش رو مي گذاشت توي سيني و ميرفت به پشتي تكيه مي داد تا غذا بخوره بايد مي گفتيم بنا رو بزاريد بر اينكه مننژيت هست و درمان كنيد
اينكه با ميخ تو كمرش بزنند اينكه بچه دولا دولا راه بره
اينكه تو يك هفته وزنش هفت كيلو كم بشه و بشه ١٦ كيلو
اينكه نتونه وسط اتاق ده دقيقه بشينه براي مادر سخته
اما تمام اينها رو طوري رفتار مي كردم كه انگار مهم نيست
و طبيعيه
و به زودي اين روزها تمام ميشه
آه و ناله و دلسوزي و آخ و اوخ نمي كردم در مورد اين مسايل براي كسي حرف نميزدم تا بچه فكر كنه اتفاقي افتاده و مهمه
اين ده روز بايد مدام بيمارستان مي بودم بدون جايي براي استراحت فقط شبها ١/٥-٤/٥ كنار تختش روي زمين يادم نيست پتو يا ملافه اي پهن مي كردم و قاچاقي مي خوابيدم
هم بايد مي بوديم و قاچاقي بوديم
روز پنجم اسهال شديد گرفتم روز ششم حالم بد شده بود و ديگه نمي تونستم روي پا باشم مي رفتم تو تخت عليرضا مي خوابيدم كنارش ديواره ي كوتاهي داشت
پرستارها بار دوم كه منو ديدند اعتراض كردند گفتند مريضي يا همراه؟
گفتم حالم خوب نيست
گفت برو كسي ديگه بياد
و زنگ زدم خواهرم بياد
حال عليرضا بهتر بود
خاله ي همسرم براش ماشيني آورده بود جيپ و عقب مي كشيدي ميرفت جلو
مي دونيد چند پولش بود؟
٤٠٠ تومان
٦٠٠تومان كمتر از هزار تومان ماشينه خيلي عالي و قشنگ بود و پر قدرت
از فروشگاه بيمارستان خريده بودند
منم براش يك مدل ماشين كوكي خريده بودم
اونجا در اتاق بچه اي بود كه عليرضا سرم به دست مي نشست روي جاپايي تختش و كمي با اون پسر بازي مي كردند
خواهرم اومد و من رفتم
رفتم خونه ديدم واي چه خونه اي ميخواستم بشينم زار زار گريه كنم
در بيمارستان چون ميخواستم بيمارستان بمونم مريضيمو پنهون كرده بودم نشون نمي دادم خيلي حالم بده
از پا در اومده بودم حتي توان نشستن هم نداشتم چه برسه به كار كردن
خلاصه دارو خوردم حمام رفتم و خونه رو با كمك صادق رو به راه كردم
شايدم فرداش روبه راه كردم
فرداش كسي ديگه اي رفت و من روز هشتم رفتم
خواهرم گفت عليرضا از من سوْال كرد كه چند روزه ديگه بايد بيمارستان باشم گفتم ٤ روز ديگه
عليرضا خوشحال شد و گفت اخ جون چه خوب
و كلي خوشحال شد
خواهرم گفت كسي ديگه بود ناراحتي مي كرد گريه ميكرد غر ميزد كه چقدر دير !! خسته شدم و..اما اين گفت اخ جون و خوشحال شد خيلي اخلاقش خوبه
مدام سُرُم توي دستش بود شرايطي رو گذرونده بود كه در ٤-٥ روز اول هفت كيلو كم شده بود
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓 #مهارت_و_هنر_انتخاب_همسر
🔺 محسن پوراحمد خمینی|روانشناس
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت ۳۶
🚥 یکی از شاگردان من ، که او را به قم فرستادم
🚥 از یکی از آن ماشین ها پیاده شد .
🚥 به هم سلام کردیم
🚥 و همدیگر را در آغوش گرفتیم .
🚥 آنها را به خانه خود دعوت کردم
🚥 و از آنها پذیرایی نمودم .
🚥 چند مسئول دولتی و چندتا روحانی بودند .
🚥 یکی از آنها به نام حاج آقای اکبری گفت :
🌼 بابت اینکه مزاحم شدیم ، عذر می خواهیم
🌼 ولی باید می آمدیم
🌼 چون به شما نیاز داریم
🌼 پادشاه قطر ،
🌼 از تمام مذاهب اسلامی دعوت کرده
🌼 تا نمایندگانی به قطر بفرستند
🌼 و دلایلی بر حقانیت مذهب خود عرضه کنند .
🌼 ما هم ، تا چند روز پیش ،
🌼 دنبال کسی می گشتیم تا این وظیفه مهم را ،
🌼 که البته خطرناک هم هست ، تقبل کند .
🌼 تا اینکه شاگرد شما ، شیخ فاضلی ،
🌼 شما را به ما ، معرفی کردند .
🌼 ما هم خدمت شما رسیدیم
🌼 تا از شما خواهش کنیم
🌼 که به نمایندگی از مذهب تشیع ،
🌼 و به نمایندگی از همه ایرانیان ،
🌼 به این همایش تشریف ببرید .
🚥 بدون فکر کردن ، پیشنهاد آنها را قبول کردم
🚥 و قرار شد دو هفته دیگر ، پرواز کنم .
🚥 دو روز قبل از روز عروسی خواهرم ،
🚥 دو نفر با موتور ، کنار خانه ما ایستادند .
🚥 همسایه ها ، در حال تمیز کردن خانه بودند
🚥 یکی از آن موتور سواران ،
🚥 اسلحه خود را درآورد و به طرف مردم گرفت
🚥 اما خدارو شکر ، اسلحه اش گیر کرد
🚥 و شلیک نکرد
🚥 مردم به طرف آنها دویدند .
🚥 آنها نیز مجبور شدند فرار کنند .
🚥 پدرم گفت :
🌷 اینها هر کی باشند ، باز هم می آیند
🌷 پس بهتر است که به پلیس اطلاع دهیم
🚥 روز عروسی فرا رسید
🚥 حاج علی ، همسایه ما ،
🚥 با کلانتری هماهنگ کرده بود
🚥 که مراقب عروسی باشند
🚥 چندتا از جوانان محله نیز ،
🚥 روی پشت بام ها رفتند
🚥 و به نوبت نگهبانی می دادند
🚥 تا امنیت عروسی را تامین کنند .
🚥 خواهرم با لباس عروس آمد
🚥 چقدر لباس عروس حجابی ،
🚥 و چادر سفید عروسش ،
🚥 بهش می آمد .
🚥 مثل ماه شده بود
🚥 خیلی زیبا شده بود .
🚥 ناگهان یاد مظلومیت مادرم افتادم
🚥 جای خالی مادرم ، در این روز زیبا ،
🚥 کاملا احساس می شد
🚥 آرام و بی صدا ، از گوشه چشمم ،
🚥 اشکم می ریختم .
🚥 و شکر خدا ،
🚥 عروسی به خوبی تمام شد .
🚥 آخر شب ، مهمان ها ، در حال رفتن بودند
🚥 که ناگهان دو موتور سوار ،
🚥 سر کوچه ما ایستادند
🚥 و یک نامه به یکی از بچه های همسایه دادند
🚥 تا به دست من برساند
🚥 وقتی آن را خواندم ،
🚥 احساس ضعف و ناتوانی کردم
🚥 همه بدنم به لرزه افتاد
🚥 پاهایم ، دیگر قدرت نداشتند
🚥 دنیا را تیره و تار دیدم
🚥 و ناگهان بی حال ، بر زمین افتادم .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
میوه های لاغرکننده
با توجه به اینکه اضافه وزن موجب ناراحتی خیلیهاست این مطلب رو انتخاب کردم تا لاغر بشید و از بابت آن شاد شوید
لاغری شکم کمک کند. فیبر غنی موجود در توت فرنگی علاوه بر هضم غذا، به کنترل دیابت نوع ۲ نیز کمک میکند.
چرا که فیبر این امکان را به خون میدهد تا قند را جذب کند و در نهایت کاهش وزن داشته باشید. این میوه را میتوانید به اوت میل یا اسموتی خود اضافه کنید.
توت فرنگی برای لاغری شکم
هندوانه
بیشترین مقدار محتویات هندوانه آب است، در واقع ۹۴ درصد از هندوانه را آب تشکیل میدهد. هندوانه از دسته میوههای با کالری منفی است که هنگام هضم کالری بیشتر نسبت به دریافت کالری میسوزانید. میتوانید هندوانه را به تنهایی میل کنید یا به اسموتی خود اضافه کرده و از شر چربیهای شکم خلاص شوید.
آووکادو
آووکادو از دیگر میوه های لاغر کننده شکم بوده و حاوی فیبر است که شما را طی مدت طولانیتری سیر نگه میدارد و باعث کاهش هوس غذایی در شما میشود.
همچنین به عنوان یکی از بهترین منابع اسیدهای چرب غیر اشباع است که به سلامت قلب کمک میکند. علاوه بر این مواد غذایی ایدهآلی در رژیم کتوژنیک با کربوهیدرات کم و پرچرب است.
اووکادو موثر در لاغری
پرتقال
این میوه چربی ندارد و کالری کمی دارد. پرتقال سرشار از آنتی اکسیدان است که این ویژگی آن را به عنوان یکی از میوه های لاغر کننده شکم و کاهش وزن تبدیل کرده است.
توصیه میشود خود میوه را به جای آب پرتقال میل کنید تا فیبر میوه به بدن برسد.
کیوی
کیوی از میوههای معجزه آسا برای هضم است. این میوه آنزیمی به نام اکتینیدین داشته که خاصیت حلکنندگی پروتئین را دارد.
بنابراین شما با مصرف این میوه میتوانید به هضم پروتئین در بدن کمک کنید و مصرف آن به بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر توصیه میشود.
هر چه هضم خوبی داشته باشید کاهش وزن را نیز بهتر تجربه میکنید. اگر هضم خوبی نداشته باشید، برای تجزیه برای غذاها دچار مشکل میشوید.
اگر هضم خوبی نداشته باشید به این معنی است که مواد مغذی کافی آن طور که باید به بدن نمیرسد که در نهایت بر شدت متابولیسم میتواند تاثیرگذار باشد.
خوردن چه میوههایی در صبح باعث لاغری میشود؟
تحقیقات نشان میدهد که میل کردن مرکبات از جمله پرتقال هنگام صبح به کاهش وزن و آب کردن چربی شکم کمک میکند.
ممکن است به این دلیل باشد که مرکبات حاوی پلی فنولهایی مانند نارژنین است که به عملکرد خوب متابولیسم کمک میکند.
هندوانه یکی از میوههای محبوب تابستانی است که به دلیل آب زیاد و کالری کمی که دارد به هیدراته نگه داشتن بدن کمک و میل شما به مصرف شیرینی را نیز تامین میکند. علاوه بر این نوعی اسید آمینه است که به کاهش تجمع چربی کمک خواهد کرد.
گریپ فروت آب زیادی که دارد و همچنین کم کالری است. همچنین ترکیباتی دارد که به کاهش سطح انسولین و همچنین چربی سوزی کمک میکند. مصرف گریپ فروت به کنترل اشتهای شما نیز کمک خواهد کرد.
کیوی از آن دسته از میوههای مغذی است که کالری کم و فیبر بالایی دارد. با آنزیمی که دارد به کاهش نفخ و هضم غذا نیز کمک میکند. کیوی سرشار از پتاسیم، ویتامین c و آنتی اکسیدانهاست که برای سلامتی شما بسیار مفید است.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📒 تختخوابت رو مرتب کن‼️
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدرسه پیرمردا😍
مستند
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصه زندگی آدم های نسل امروز ...😔
کاش شما اینجوری نباشید...
#پیش_از_ازدواج
💟 بعضی از پسرها وقتی میخوان برن #خواستگاری ، یا وقتی برای بعضی از دخترا خواستگار میاد ، سریع به تمام فامیل و دوستان #خبر میدهند و همه رو باخبر میکنند...
☑️ اما به عاقبتش فکر نمیکنند که اگر یک درصد #نتیجه_منفی بود میخواهند چکار کنند؟!
✅ صبر کنید تا قطعی بشود ، بعد دیگران را خبر کنید.
🔹در این مواقع روی تصمیم گیری ها هم ممکنه اثر سوء بذاره..
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
❤️باید دخترا این راز هارو بدونن،
خیلی مهمه✨ :
هر کی پیشنهاد آشنایی میده قصدش ازدواج نیست.
یاد بگیر آسون به دست بیای جذابیتی نداری.
یاد بگیر به هیچ وعده ای تا وقتی که به شکل سند نباشه اعتماد نکنی.
یاد بگیر برای چی ناراحت باشی و برای چه چیزایی بیخیال باشی.
یاد بگیر از تنها شدن نترسی.
یاد بگیر به همین راحتی وابسته نشی اگه شدی قدرت جدا شدن رو داشته باشی.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آفرین به اسب
آفرین به مربی
آفرین به خالق هر دو
روانشناسی
قسمت ۳۲ #خاطرات_تلخ که با حضور خدا قابل تحمل می شد نبايد اجازه ميداديم آب نخاعش رو بگيرند تا ماهه
قسمت ۳۳
#خاطرات_تلخ که با حضور خدا قابل تحمل شد
سلام خانم ---- عزیز من عضو کانال خاطرات هستم. همیشه برام این سوال بوده که صبر در مصیبت یعنی چي ؟
یعنی به عزیز از دست رفته فکر نکنیم و بیخیالش بشیم؟یا بگیم رضای خود خدا در این بوده؟اگه دومی رو بگیم پس چرا شما یه بار تو گروه روانشناسي واتساپ که درباره تجملات وخریدهاي اضافی صحبت میکردید فرمودید اگه ماشین ماقراضه نبود اون اتفاق وآتش سوزی نمی افتاد؟این یعنی خواست خدانبوده؟من همیشه توی این مسایل سردرگم میمونم. لطفا بیشتر توضیح بدین
سلام
صبر در مصيبت يعني جزع فزع نكردن
يعني نگيم چرا من ؟
چرا بچه من؟
و فكر نكنيم به ما ظلم شده
ناشكري نكنيم
با خدا قهر نكنيم
بعضي در اين موارد به خدا توهين هم مي كنند كه چرا اينكارو با ما كردي؟
در مورد ماشين بله
ماشينمون قراضه بود
يك سري مسايل دست به دست هم ميده تا اتفاقي بيفته
هر اتفاقي يك سري سبب و اسبابي داره
ما مهمون داشتيم
بچه ها شب بيدار بودند
اگر خوابيده بوديم و سردرد نداشتم نمي رفتيم
به همسرم گفتم سرم درد مي كنه بيرم شايد هوا بخورم بهتر بشه
اگر پسرم شب خوابيده بود بيدار بود مثل ما از ماشين پيدا مي شد
اگر ماشين قراضه نبود آتيش نمي گرفت
خوب براي افتادن اتفاق همه چيز دست به دست هم ميده تا اون اتفاق بيفته شايدم اگر ماشينمون قراضه نبود يك سناريوي ديگه چيده مي شد تا با یه حادثه صادق فوت کنه
در مورد اينكه چرا گفتم اگر ماشين ما قراضه نبود اون اتفاق نمي افتاد
من يادم نيست اما همانطور كه شما مي گيد بحث تجملات و خريدهاي اضافي بوده
منظورم اين بوده كه درسته تجملات خوب نيست و ساده زندگي كردن خوبه اما يك سري صرفه جويي ها لازم نيست و مثلا اگر ماشين ما خيلي قديمي نبود آتيش نمي گرفت
منظورم اين بوده كه درسته صرفه جويي مي كنيم قناعت مي كنيم بر حسب وظيفه اما گاهي هم لازمه صرفه جويي نكنيم بر حسب وظيفه
اين تضادي با راضي بودن به تقدير الهي نداره
نه تنها راضي بودم بلكه از خدا تشكر مي كردم مثلا
دلم را پيش مادر اسرا مي گذاشتم و مي گفتم خدايا شكرت كه بچه ام اسير نشد
دلم رو پيش مادري مي گذاشتم كه بچه اش رو دزديدن يا گم شده و همه جا چشمم دنبال بچه اش هست حتي بعد از سالها تغيير چهره ي فرزندش رو تصور مي كنه و بچه ها رو كه همراه پدر و مادرشون راه ميرن و نگاه مي كنه و مي گه اين نيست؟
اون نيست؟
و باز خدا رو شكر مي كردم كه بچه گم نشده و يك عمر چشم براهش نيستم
و مورد ديگه مي گفتم خدايا شكرت كه حال امام حسين ع و حضرت زينب و حال مادر علی اکبر رو .... مي فهمم
در ضمن نكته ديگه ايي رو هم متوجه شدم و اون اينكه من فكر مي كردم اين روضه هايي كه ميخونند خيلي شرح حال واقعه نيست و اغراق شده
اونها مثل ما نبودند كه خيلي اذيت بشن نگاه اونها با ما متفاوت بوده وابستگي ما رو نداشتند اونها عاشق خدا بودند اونها شعورشون زياد بوده اذيت نمي شدند اما وقتي صادق اينطوري شد ديدم نه اصلا اين حرفها و افكار درست نبوده
درسته ايمان صبر ميده اما احساس و عاطفه سره جأشه
من كلا ادمها رو خيلي دوست دارم همه رو
غريبه ها رو اندازه اقوام دوست دارم ،نزديكان كه جاي خود داره
البته خيلي اهل ابراز نيستم اما گاهي مواقع اينكه دلسوزي دارم براي ديگران معلوم ميشه
ديدم ايمان به من صبر داده اما از درون به خاطر مهربون بودنم و عاطفي بودنم حتي بيشتر از يك مادر عادي مي سوزم
براي همين فكر كردم بنابراين احساس معصومين كه به مراتب نسبت به مردم مهربانتر و دلسوز تر هستند براي فرزندان خودشون هم مهربانتر هستند در نتيجه از درون بيشتر از ما ناراحت مي شن
البته در روضه ها گريه مي كردم اما گاهي هم خودم رو دلداري مي دادم كه ايمان اونها بيشتره و خیلی اذیت نشدند
فکر کنم این مهمترین دستاورد من بود که متوجه شدم همونطور که نظرم اینه چون مهربونترم بیشتر اذیت شدم ،امامان از ما مهربونتر هستند پس در کربلا حسین چه کشید !!!!
😭😭😭
نکته دیگه ی اینکه امام زمان ع چقدر غصه ها دارند
😭😭😭
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه تلنگر قشنگ...
حیفه، این کلیپ رو از دست ندین
@kamransahebii
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
شکر در سختی ها 01.mp3
3.57M
#شکر_در_سختی_ها 1
مگه میـــشه؛
تویِ سختی ها هم شاکر بود؟
بــله که میــشه ❗️
امــا یه قاعده مهـ✔️ـم داره؛
اول بایـد ذاتِ سختی رو بشناسی،
تا وقتی به سـراغت اومـد،
اَزش وحشـت نکنی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
شکر در سختی ها 02.mp3
4.2M
#شکر_در_سختی_ها 2
خدا در قرآن با تأکید، تکرار کرده
همراه هر سختی آسـ🌸ـانی است!
اول اینو باور کن!
بعد مفهوم آسانیِ همراه سختی رو یاد بگیر!
❌اونوقت مشکلات
درنگاهت سر خم میکنند
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس جالب زندگی
این صحبتها
چقدر خوب
حال آدم روخوب می کنه
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بعضیها زندگی راحتتری دارند؟ وبعضی در سختی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بعضیها زشت و بعضی قشنگ هستند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
پدر و مادرها دقت کنند
بهار مهدویت
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
روانشناسی
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 #قسمت ۳۶ 🚥 یکی از شاگردان من ، که او را به قم فرستاد
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت ۳۷
🚥 مردم ، اطرافم را گرفتند
🚥 پدرم نامه را از من گرفت
🚥 اشک در چشمانش جمع شد
🚥 نامه را مچاله کرد
🚥 و با صدای بلند و خشن گفت :
🍎 این مناظره کی هست ؟
🚥 گفتم :
🇮🇷 انشالله هفته دیگه
🚥 گفت :
🍎 به خاطر مادرت هم که شده
🍎 باید بروی .
🚥 حاج علی آمد و گفت :
🌸 چی شده ؟ چه اتفاقی افتاده ؟
🚥 پدرم گفت :
🍎 نمی دانم کدام حرام زاده ای ،
🍎 این نامه را فرستاده
🚥 حاج علی گفت :
🌸 مگر در آن ، چی نوشته شده
🚥 پدر گفت :
🍎 پسرم را تهدید کردند
🚥 حاج علی گفت :
🌸 لطفا بخوان ؛
🌸 می خواهم ببینم چی نوشته
🚥 پدر ، نامه مچاله را باز کرد و خواند :
🍎 آقای شیعه !
🍎 اگر در مناظره حاضر شوی
🍎 داغ مادرت را تازه می کنیم
🍎 خواهرت را در آتش می سوزانیم
🍎 سر پدرت را در آغوشت می گذاریم
🚥 اشک پدرم سرازیر شد
🚥 سپس رو به من کرد و گفت :
🍎 پسرم ! نگران ما نباش
🍎 تو حتما برو
🍎 ما مراقب خودمون هستیم
🚥 حاج علی گفت :
🌸 غلط کرده هر کی این مزخرفات را نوشته
🌸 مگر ما مُرده باشیم
🌸 که بگذاریم کسی به شما نگاه چپ بکند .
🚥 مردم هم گفتند :
🌷 حاج علی راست می گوید
🌷 ما کنار شما هستیم
🌷 ما نمی گذاریم اتفاقی برای شما بیفتد .
🚥 چند روز بعد از عروسی ،
🚥 به سمت قطر پرواز کردیم .
🚥 شب اول استراحت کردم .
🚥 نماز مغرب و عشا را ،
🚥 در مسجد شیعیان خواندم .
🚥 فردای آن روز ،
🚥 با توکل به خدا و توسل به اهل بیت ،
🚥 وارد مجلس شدم .
🚥 برای اولین بار ،
🚥 احساس ترس و نگرانی و اضطراب کردم
🚥 فکر از دست دادن خانواده ام ،
🚥 مرا آشفته کرده بود
🚥 تمام سعی خودم را کردم ،
🚥 تا با قدرت و صلابت ،
🚥 وارد مجلس شوم .
🚥 از همه نمایندگان دیگر ،
🚥 جوان تر بودم .
🚥 عده ای مرا به مسخره گرفتند
🚥 و عده ای که مرا می شناختند ،
🚥 به من احترام گذاشتند .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
🍂
خیلی قشنگه👌👌
میگویند: درویشی بود كه در كوچه و محله راه میرفت و میخواند: هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی اتفاقاً زنی مكاره این درویش را دید و خوب گوش داد كه ببیند چه میگوید وقتی شعرش را شنید گفت:من پدر این درویش را در میآورم.
زن به خانه رفت و خمیر درست كرد و یك فتیر شیرین پخت و كمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانهاش و به همسایهها گفت:من به این درویش ثابت میكنم كه هرچه كنی به خود نمیكنی.
از قضا زن یك پسر داشت كه هفت سال بود گم شده بود یك دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی كرد و گفت:من از راه دور آمدهام و گرسنهام درویش هم همان فتیر شیرین زهری را به او داد و گفت:زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور جوان!
پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت:درویش! این چی بود كه سوختم؟
درویش فوری رفت و زن را خبر كرد. زن دواندوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور كه توی سرش میزد و شیون میكرد، گفت:حقا كه تو راست گفتی؛ هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی.