eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
465 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁 آرام و آسوده بر روے خاكريز افتاده بود . هر چہ صدايش مےكردم جوابے نمےداد . تمام سینہ اش پر از شده بود . تانڪها به من خيلے نزديڪ شده بودند . صداے انفجارها و بوے باروت همہ جا را گرفتہ بود . نمےدانســتم چہ كنم . نہ مےتوانستم او را بہ عقب منتقل كنم نه توان جنگيدن داشتم . 🍁مجبور شدم خودم بہ عقب برگردم . برگشــتم تا براے آخرين بار را ببينم . با تعجب ديدم چندين عراقے بالاے ســر او رســيده اند . آنها مرتب فرياد مےزدند و دوستانشان را صدا مےڪردند . بعد هم در ڪنار پيڪر او از مےڪردند . 🍁وقتی بہ نیروهاے خودے رسیدم سید و بچہ ها از من پرسیدند پس کو !؟ ولے من چیزے بہ بچہ ها نگفتم . روز بعد يکے از دوستانم نگران و با تعجب گفت : شده ؟! گفتم : چطور مگه ؟!گفت : الان عراقيها تصوير جنازه يڪ رو پخش ڪردند . بدنش پر از تير و ترڪش و غرق در خون بود . ســربازاے عراقے هم در ڪنار پيڪرش از خوشــحالے ميڪردند . گوينــده عراقے هم مي گفت : ما ، جلاد حڪومت ايران را کشتيم ! 🍁بغض گلويم را گرفتہ بود . ديگـر نتوانســتم تحمل ڪنم . گريہ امانــم نمےداد . بچہ هاے گروه پيشــرو همہ مثل من بودند و گریہ مےکردند . انگار پدر از دســت داده بودند . مدتے بعد ڪہ نیروهاے دشمن عقب نشینے ڪرد ، همراه يڪے از نيروها براے جستجوے بدن رفتیم . تمام اطراف را گشــتيم . تنها چيزي که پيدا شد کاپشن بود . حتے آن اطراف را کنديم ولے !!! اثرے از پيڪر نبود . 🍁سال بعد وقتے آن منطقہ آزاد شد بہ همراه تعدادے از بچه ها بہ همراه مادر برای پیدا کردن پیڪر دوباره بہ آنجا رفتیم . قبل از اينڪہ من چيزے بگويم مادرش سنگرے را نشان داد و گفت : اينجا شــده درسته؟! با تعجب گفتم : بله ،شما از کجا مےدونستيد !؟ گفت : من همينجا او را در خواب ديدم . دو جوان نورانے همين جا به استقبالش آمدند !! بعد ادامہ داد : باور کنيد بارها او را ديده ام . مرتب به من سر مي زند . هيچوقت من را تنها نمے گذارد ! و تابع محض ولایت فقیہ گمنام ماند . همانطور ڪہ خودش از خدا خواستہ بود . عاشقان خدا ڪجا رفتید چہ غریبانہ بـے صدا رفتید یڪ بہ یڪ مادرانتان رفتند همہ همسنگرانتان رفتند گر چہ صد عهد با شما بستیم تا ابد شرمسارتان هستیم https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
می‌گویند غمِ پسر را پدر تسکین می‌دهد، مانده‌ام غم پدر را چه کسی تسکین خواهد داد..! 🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
از دیگر کار هایی که در مجموعه ورزش باستانی انجام میشداین بود که بچه ها به صورت گروهی به زورخانه دیگر می رفتند و آنجا ورزش می کردند. یک شب ماه رمضان ما به زورخانه ای در کرج رفتیم. آن شب را فراموش نمیکنم. ابراهیم شعر میخواند. دعا میخواند و ورزش میکرد. مدتی طولانی بود که ابراهیم درکنار گود مشغول شنای زورخانه ای بود. چند سری بچه های داخل گود عوض شدند اما ابراهیم همچنان مشغول شنا بود. اصلا به کسی توجه نمیکرد. پیرمیردی بالای سکو نشسته بود و به ورزش بچه ها نگاه میکرد. پیش من آمد.ابراهیم را نشان داد و با ناراحتی گفت: آقا این جوان کیه؟! با تعجب گفتم : چطور مگه ؟! گفت من که وارد شدم ایشون داشت شنا می رفت. من با تسبیح شنا رفتنش را شمردم. تا الآن هفت دور تسبیح رفته یعنی هفتصد تا شنا! تو رو خدا بیارش بالا الآن حالش به هم میخوره. وقتی ورزش تمام شد ابراهیم اصلا احساس خستگی نمی کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته ابراهیم این کار ها را برای قوی شدن انجام می داد. همیشه می گفت: برای خدمت به خدا و بندگانش باید بدنی قوی داشته باشیم. مرتب دعا می کرد که : خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن. ابراهیم در همان ایام یک جفت میل و سنگ بسیار سنگین برای خودش تهیه کرد . حسابی سر زبان ها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتی دیگر جلوی بچه ها چنین کار هایی انجام نداد ! می گفت :این کار ها عامل غرور انسان میشه. اگر جلوی دیگران ورزش های سنگین را انجام دهم باعث ضایع شدن رفقایم میشوم. در واقع خودم را مطرح کرده ام و این کار اشتباه است. بعد از آن وقتی میاندار ورزش بود و می دید که شخصی خسته شده و کم آورده سریع ورزش را عوض می کرد. اما بدن قوی ابراهیم یک بار قدرتش را نشان داد و آن زمانی بود که سید حسین طهامی قهرمان کشتی جهان و یکی از ارادتمندان حاج حسنبه زور خانه آمده بود و با بچه ها ورزش می کرد. خشنودی قلب آقا امام زمان صلوات :)❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حُـبُّ الـحُسین وسیلـةُ الـسُّعـداءِ ... 🚩صَلّی‌اللهُ‌عَلیکَ یا اباعَـبدِالله‌الحُسـَین https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
فَـاِلَيْکَ يا رَبِّ نَصَـبْتُ وَجْـهِى، وَ اِلَيْکَ يَا رَبِّ مَـدَدْتُ يَدِى، فَبِـعِزَّتِـکَ اسْتَـجِبْ لِى دُعائِى، وَ بَلِّـغْنِى مُـناىَ، وَ لَا تَقْـطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجائِى ... ... پس ای پروردگار، من فقط روی به‌سوی تو نهادم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم، پس تو را به عزّتت سوگند می‌دهم که دعایم را مستجاب کنی و مرا به آرزویم برسانی و امیدم را از احسان و فضلت ناامید نکنی ... https://eitas.com/Ravie_1370🦋🦋
بالاترین نقطه‌ی زمین شانه‌های پدر بود .... https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
🔸مي‌گفت : سعي مي‌كنم وقتي به خانه مي‌روم، نمازهايم را تقريبا جمع و جور و بدون مستحبات بخوانم. زيرا مي‌خواهم فقط سه چهار روز با خانواده باشم و بعد دوباره وارد كار شوم. واجبات را در كنار زن و فرزندانش انجام مي‌داد ولي به مستحبات در جبهه عمل مي‌كرد و مستحبات را در جبهه انجام مي‌داد. اين براي ما مهم بود. معلم زبانی نبود، معلم عملی بود. 🔹عباس به افراد بزرگ‌تر از خودش خیلی احترام می‌گذاشت. سه پیرمرد در گروهان ما حضور داشتند. خب به دلیل جهش یکباره من در کارها، دید خاصی به آن سه نفر داشتم. یعنی آنها را ضعیف تر از خودم می‌دانستم. یک روز به عباس گفتم: این سه پیرمرد را از گروهان بیرون کن، چون دست و پا گیر هستند و یک مرتبه می‌بینی اسیر دشمن می‌شوند. 🔸عباس گفت: برادر شیبانی اجازه بدهید در گروهان ما چند حبیب بن مظاهر داشته باشیم تا خداوند به احترام آنها ما را در این عملیات موفق کند. 🔹یکی دیگر از خصلت‌هاي عباس این بود که او بسيار متواضع بود و متکبر نبود. به دنبال مادیات نبود چون اگر بود بالاخره او در یک ارگانی کار می‌کرد و همه امکاناتی در اختیار داشت ولی مستضعف زندگی می‌کرد. خیلی هم به ياد مستضعفين بود . یعنی می‌خواهم بگوییم عباس معنی شام داشتن یا نداشتن و لباس داشتن یا نداشتن مستضعفین را مي فهميد. ✍به روایت سردارباقرشیبانی 📎رییس ستاد لشگر ۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۳/۱۱/۵ تهران ●شهادت : ۱۳۶۲/۸/۲۸ پنجوین ، عملیات والفجر۴ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
شب جمعه هست یاد کنیم  از سردار عزیز دلها حاج قاسم سلیمانی ویاران باوفایش تا مارو یاد کنند نزد اربابان آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام برای شادی ارواح طیبه شهدا بالاخص برای شادی روح مطهر شهید عزیز سرار عزیز دلها  حاج قاسم سلیمانی ویاران باوفایش صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
میگفت:قبل‌ازشوخے نیتِ‌تقرب‌ڪن‌وتودلت‌بگو: دل‌یہ‌مؤمن‌ُشادمیڪنم،قربة‌الےالله این‌شوخیاتم‌میشہ‌عبادت.. [شہیدحسین‌معزغلامے]❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🌱 ایام انقلاب 🌺 عباس هادی شب بود که با ابراهیم و سه نفر از رفقا رفتیم مسجد لرزاده. حاج آقا چاوشی خیلی نترس بود. حرف هایی روی منبر می زد که خیلی ها جرأت گفتنش را نداشتند. حدیث امام موسی کاظم (ع) که می فرماید:«مردی از قم مردم را به حق فرا می خواند. گروهی استوار چون پاره های آهن پیرامون او جمع می شوند» خیلی برای مردم عجیب بود. صحبت های انقلابی ایشان همینطور ادامه داشت. ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدایی شنیدم. برگشتم عقب، دیدم نیرو های ساواک با چوپ و چماق ریختند جلوی درب مسجد. همه را میزنند. جمعیت برای خروج از مسجد هجوم آورد.مامور ها، هرکسی را که رد می شد با ضربات محکم باتوم می زند. آنها حتی به زن و بچه ها رحم نمی کردند.  ابراهیم خیلی عصبانی شده بود. دوید به سمت در ، با چند نفر از مامور ها درگیر شد. نامرد ها چند نفری ابراهیم را می زدند. توی این فاصله راه باز شد. خیلی از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهیم با شجاعت با آن ها درگیر شده بود. یکدفعه چند نفر از مامور ها را زد و بعد هم فرار کرد. ماهم به دنبال او از مسجد دور شدیم. بعدها فهمیدیم که در آن شب حاج آقا را گرفتند. چندین نفر هم شهید و مجروح شدند. ضرباتی که آن شب به کمر ابراهیم خورده بود، کمر درد شدیدی برای او ایجاد کرد که تا پایان عمر همراهش بود. حتی در کشتی گرفتن او تاثیر بسیاری داشت.  با شروع حوادث سال۵۷ همه ذهن و فکر ابراهیم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامیه هاو ... او خیلی شجاعانه کار خود رو انجام می داد.  📖 برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» جلد اول 📚 ص ۴۸ ❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄