ﺍَﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ ﻋَﻠِﻰِّ ﺑْﻦِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ ﺍَﻭْﻻﺩِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ
ﺍَﺻْﺤﺎﺏِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ
همراه با صدای دلنشین امام خامنه ای
🍃🌸🍃
@shohadarahshanedamadarad
#خاطرات_شهید
در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه میانداختند گردنشان الا محمود؛
یک شال سیاه داشت که همیشه گردنش بود، نه فقط محرم و صفر...
یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه انداختنش را برایم بگوید گفت:
مادر جان! ما عزادار امام حسین علیه السلام هستیم...
گفتم: الان که محرم وصفر نیست!
گفت: مادرم! عزادار امام حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد ما همیشه عزادار حسینیم...
#شهید_محمود_رادمهر🌷
در عملیات مرصاد وقتی منافقین
تا نزدیکے تنگه چارزبر پیش آمده
بودند در جلسه فرمانده گردان ها
گفت:دشمن به سه چهار کیلومتری
ما رسیده است . فقط ما هستیم و
خدای ما ...💚
اگر امروز لحظه ای تعلل ڪنیم پا
روی خون ده ها هزار شهید گذاشته
ایم . ما باید ثابت کنیم که فرزندان
عاشورائیم✌️
عباس زمانی،فرمانده گردان حضرت
علی اصغر گـفت : حاجی ! ما برای
هر نیرو حتی به اندازه یڪ خشاب
فشنگ نداریم . گفتم : تو بی سلاح
تری یا شش ماهه امام حسین (ع) ؟
برو گلویت را مثل حضرت علی اصغر
مقابل تیرها بگذار و با چنگ و دندان
بجنگ . اگر دستتان خالی است بروید
روی بلندی چارزبر و با سنگ بزنیدشان🌿
پس از جلسه منطقه را با دوربین نگاه
کردم . تا چشم کار می کرد ماشین و
نفربر منافقین پشت سر هم در طول
جاده قرار داشت😰
همان جا پاهای مصنوعی ام را در
آوردم و گفتم : خدایا تو را به این
پاهای بریده آبروی امام و جمهوری
اسلامی را حفظ کن 🥀
در این اثناء علی اڪبری پور گفت :
حاج میرزا وقتی از جبهہ ماووت
عقب نشینی ڪردیم ، یک کامیون🚚
مهمات سبڪ را به عقب بردم.
ولی هیچ بنه ای آن را تحویل نگرفت.
حتی به همدان هم بردم . اما آن جا
هم قبول نڪردند 😕
تا این ڪه آوردم اینجا . پرسیدم :
حالا ڪجاست ؟ گفت : در همین
نزدیکے ڪنار تپه ای خالی ڪردم🙃
یقین داشتم آمدن این مهمات مصداق
وعده الهی است ڪه :
" یا ایّها الذین آمنو اِن تنصرو الله ینصرڪم و یثبت اقدامڪم "
همه را بین نیرو ها تقسیم ڪردیم و با
منافقین درگیر شدیم .
🔶 روایـت -> سردار حاج میرزا محمد سلگی ( شهید میرزا محمد سلگی با این که هر دو پایش در سال ۱۳۶۶ قطع شده بود ، اما پس از درمان ، باز هم به جبهه رفت و تا آخر ماند )
@shohadarahshanedamadarad