امام خامنه ای:
آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همهی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست جلوی دشمن برود. ۹۸/۱۰/۱۳
سردارِ قهرمانِ قلبم❤️
تو خارِ چشم آمریکا بودی؛
#حاج_قاسم
شهدا بعدازشهادتشون هم مظلومند
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
💚
رفیق آرمان میگه اومدیم بالا سر مزار شهید سجاد زبرجدی، آرمان خسته شده بود، نگاهی به اطراف انداخت و وقتی دید کسی نیست، بالای سر شهید زیرجدی دراز کشید (درست محل دفنش بعد شهادتش)؛ و گفت: حاجی چی میشه ما شهید بشیم و ما را بیاورند اینجا.
🔰 راوی: رفیق شهید آرمان، اقای معصومی
قبر آرمان دقیقا بغل قبر شهید سجاد زبرجدیه
#شهید_سجاد_زبرجدی
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شادی_روحشان_صلوات
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهدا
جلسہ خواستگاری
🍃هجده سال بیشتر نداشتم که وارد یک مجلسی شدم!به نام #خاستگاری در آن جلسه من و سید سجاد قرار بود همدیگر را ببینیم ،حجب و حیای زیادی داشتیم و به سختی به هم نگاه میکردیم.از ظاهر امر مشخص بود پسر خوبیست.اما باید با او حرف میزدم تا بیشتر او را بشناسم...شبی را قرار دادند برای صحبت کردن ، از خجالتی که داشتم مادرم را با خودم به اتاق بردم و از مادرم خواستم بجای من صحبت کند ،
🍃مادرم به جای من تمام حرفها را دقیق به سید سجاد میگفت و ایشان هم بخوبی و مودبانه جواب مادرم را میدادند آخر صحبتهای مادرم و سید سجاد بود که مادرم از من خواست از اتاق بیرون بروم.وقتی به سالن رفتم،یادم آمد مسئله ای را نگفتم. در زدم و وارد اتاق شدم.
با صحنه ی عجیبی روبرو شدم که تا آخر عمر فراموش نمیکنم.سیدسجاد داشتن اشک میریختن
🍃با تعجب به مادرم گفتم چه شده؟گفتن چیزی نیست.چکار داشتی؟گفتم من مسئله ای را فراموش کردم مطرح کنم. وقتی سوالم را پرسیدم سید سجاد گفتن هیچ مشکلی نیست و اشکهایشان را پاک کردند و لبخند زدند و بعد از اتاق بیرون آمدم.دل توی دلم نبود که مادرم بیاید و از او بپرسم چرا سید سجاد آنطور اشک میریختن...وقتی بیرون آمدند از مادر پرسیدم.
🍃گفت یک واقعیت مهم زندگی ات را به او گفتم گفتم:جگر گوشه ی من نه پدر دارد نه برادری مسئولیتت خیلی سخت است...از این به بعد باید هم همسرش باشی هم پدرش هم برادرش...تو همه کس او میشوی...سید سجاد هم گریه افتاده بودند و قول داده بودند که قطعا همینطور است و غیر از این هم نمیشود ...
#همسر_عزیزتر_از_جانم،
🍃بعد از یازده سال زندگی به یک باره با رفتنت
پدرم، برادر ،بهترین دوستم و همسرم را از دست دادم..تکیه گاه امن من! تو خیلی بیشتر از قولت و گفته ات،جاهای خالی زندگی من را با حضورت پر کرده بودی...از خداوند یک چیز را میخواهم!که در فردوس برینش بهترین نعمات را نصیبت کند
انشاالله..
#شهیدمدافعحرمسیدسجادحسینی
#سالروز_ولادت...🌿🌸🌸🌿
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
تصویری از شهید حسن عشوری در عملیاتی در سیستان و بلوچستان.
#وزارت_اطلاعات
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
⭕️بخشی از وصیت نامه شهیـد عشوری که در آن به ماجرای خوابی که در آن امام حسین علیه السلام را دید اشاره میکند:
شبی در عالم خواب خود را در مکانی دیدم که
پشتدری به حالت انتظار ایستادهام،
پس از چند لحظه اجازه ورود به من داده شد.
من نیز به داخل اتاق رفتم.
ناگهان دیدم مردی بالباس عربی تمام سیه و بیسر
درحالیکه خـون بر لباسش جاری است در برابرم ایستاده،
در همین لحظه و در عالم خواب در مقابل آن مرد بیسر
به زمین افتادم و هیچگونه توانایی تکلم و حرکت نداشتم.
در همین حین صدایی به گوشم رسید که چشمانت را باز کن،
با زحمت بسیار فقط توانستم چشمانم را باز کنم.
سپس به من ندا رسید که این مرد بیسر
امام مظلومت حسین بن علی (ع) است.
پس از چند لحظه که از آن حال خارج شدم،
دیدم اباعبدالله (ع) با سر مبارک و لباس زیبایی که به تن داشتند
در سمت راست من و بافاصلهای اندک
به روی منبر نشستهاند و به من خیره شدهاند
و درحالیکه لبخندی نیز به لب داشتند
در عالم خواب به خود نهیبی زدم و گفتم که
اگر این فرصت را از دست بدهی عمرت سراسر تباهشده است.
با هر مشقت و سختی که بود
کشانکشان خود را به اولین پله منبر امام حسین (ع) رساندم
و پله اول منبر ایشان را به دست گرفتم ،
وجود نازنین اباعبدالله (ع) درحالیکه با تبسم به من نگاه میکرد
از من پرسیدند:
چه میخواهی؟
عرض کردم مولا جان فقط میخواهم که برات شـهادت مرا امضاء کنید. با همان لبخندی که بر لبان مبارکشان نقش بسته بود،
سر مبارک خود را به حالت رضایت تکان دادند.
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
سلام علیکم بزرگواران ، به نیت پیروزی آقای جلیلی در انتخابات و دفع شر دشمنان نظام اسلامی به گفته یکی از دوستان که در قم خدمت آیت الله رضوانی از بزرگان علوم غریبه رسیدند ایشان فرمودند همه از امشب تا روز جمعه دعای سمات را به نیت پیروزی بخوانند .سعی کنید این پیام رو در همه کانالهایی که دارید و دوستانی که در تماس هستید ارسال کنید ان شاءالله آقای جلیلی پیروز میدان شوند.
اللهم صل علی محمد و آل محمّد 🌺
#انتخابات #جلیلی
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
12_1_Ghaseme_Musavi(Doaye_Samat)_(www.rasekhoon.net).mp3
16.92M
🎵دعای سمات
🎙با صدای دلنشین حاج سید قاسم موسوی قهار
جهت پیروزی
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
✅ شوخی جالب شهید دستواره با رهبر انقلاب!
پس از عملیات والفجر8 بچه های کادر لشکر ۲۷ بملاقات #آیت_الله_خامنهای در محل ریاست جمهوری رفتند. بعد از دریافت گزارش عملکرد لشکر در عملیات، و در پایان دیدار، وقتی آقا داشتند از پلکان انتهای سالن بالا میرفتند، دفعتاً شهید دستواره، معاون جوان و پرجنب و جوش لشکر با همان روحیهی شاد و بذلهگویی خاص خودش، با صدای بلند گفت: برای رفع سلامتی ریاست جمهور… - و مکث کرد و چیزی نگفت.
همهی حضار متحیر به رضا خیره شدند، حتی آقا هم سر به عقب چرخاندند تا ببینند چه کسی این جمله را گفت. دستواره تا دید آقا سر به عقب چرخاندهاند و به او نگاه میکنند با لبخند ادامه داد:.. بعث عراق اجماعاً صلوات.
همهی حضار با خنده زدند زیر صلوات! آقا هم خندیدند😊😊
📚 از کتاب دستواره سخن میگوید
📌 پ.ن: شهید محمدرضا دستواره، قائم مقام لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) در ۱۳ تیر ۱۳۶۵ و در جریان عملیات کربلای۱ به شهادت رسید.
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋