eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
465 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . . زود بیا پیش من تورو خدا ؛ من خیلی شمارو دوست دارم خیلی دلم برات تنگ شده . . . گفتگوی سردار دلها سپهبد شهید حاج   با دختر 🇮🇷 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
‍ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🎙روایتی خواندنی از نحوه شهادت شهید مدافع حرم از زبان همرزم شهید ⏰ساعت ۱۲ دوم اردیبهشـت ماه که مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم (ع)بود به منطقه شیحه(ریف حماء) رفتیم آنجا مقر فرماندهی بود که استراحت کردیم. ⏰ساعت ۳ بامدادبود که به سمت منطقه عملیاتی سوبین(ریف حماء)حرکت کردیم 🌙هوا نسبتاً داشت روشن می‌شـد که عملیات آغاز شد. 🌾بعد از اتمام کار از فرماندهی اجازه گرفتم که به اتفاق جمعی از بچه‌ها برای تفحص شهدایی که در عملیات قبـل نتوانتسیم به عقب منتقل کنیم به منطقه جنوب حلفایا برویم که او هم موافقت کرد. 🌴جمعی از دوستان از قبیل یک نفر از اطلاعات دو نفر از تخریب و شهید حامد بافنده و یک نفر دیگر از دوستان به سمت جنوب حلفایا حرکت کردیم.البته چون می‌خواستیم شـهید بیاوریم دستکش و برانکارد و پتو به همراه خود بردیم. ⏰حدود ساعت ۱۰ بود که به  جنوب حلفایا رسیدیم و وارد محدوده‌ای شدیم که شهید داده بودیم.بعد از بررسی ابتدایی متوجه پیکر مطهر یک شهید فاطمی شدیم.با توجه به احتمال تله بودن شهید توسط تکفیری‌ها ابتدا تخریب ‌چی‌ها بررسی کردند که محدوده شهید امن هست یا نه. 💐باز هم شروع کردیم به بررسی منطقه که ابتدا پیکری پیدا نشد،اما در راه برگشت کنار یک تانک سوخته متوجه پیکر دیگری از شهدا شدیم،بلافاصله بررسی‌های لازم انجام شـد و من کنار پیکر مطهر شهید نشستم. 🌷درهمین حین بچه‌های تخریب و شهید بافنده از من فاصله گرفتند و ابتدای یک جاده خاکی به سمت خودروی خودمان قدم می‌زدند. 🌹من همچنان کنار پیکر شهید نشسته بودم که ناگهان صدای انفجار همه جا را فرا گرفت.بلند شدم ابتدا دو تخریب‌چی را دیدم که ناله می‌کردند و به آن طرف‌تر توجه کردم دیدم شهید حامد بافنده وسط همان جاده خاکی رو به آسمون دراز کشیده و دستهایش باز بود و متاسفانه ترکش به شاهرگش اصابت کرده و خون‌ریزی شدیدی دارد.😭بلافاصله با دیدن محل خون‌ریزی،دستم را روی شاهرگش گذاشتم و دکتر رو صدا زدم.🚑مجروحین را تحویل آمبولانس دادیم و به سمت بیمارستان حرکت کرد. بیمارستان شلوغ بود. 🕊پشت در اتاق عمل منتظر بودم و شروع به قرائت زیارت عاشورا کردم. زیارت عاشورایم که تمام شد من فقط قدم می‌زدم.لحظاتی گذشت که رفیقمان از سالن بیرون آمد و شروع کرد به گریه کردن.من هاج و واج مانده بودم چی شد؟ شوک‌زده بودم،نکنه حامد شهید شده؟ رفیقمان را در بغلم گرفتم که آرامش کنم اما او شدید گریه می‌کرد و می‌گفت جواب دخترش را چی بدهم؟😭 🥀تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۰۲/۳ روز شهادت امام موسی کاظم(ع) 🕊محل شهادت:حما(سوریه) 🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
‍ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🎙روایتی خواندنی از نحوه شهادت شهید مدافع حرم از زبان همرزم شهید ⏰ساعت ۱۲ دوم اردیبهشـت ماه که مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم (ع)بود به منطقه شیحه(ریف حماء) رفتیم آنجا مقر فرماندهی بود که استراحت کردیم. ⏰ساعت ۳ بامدادبود که به سمت منطقه عملیاتی سوبین(ریف حماء)حرکت کردیم 🌙هوا نسبتاً داشت روشن می‌شـد که عملیات آغاز شد. 🌾بعد از اتمام کار از فرماندهی اجازه گرفتم که به اتفاق جمعی از بچه‌ها برای تفحص شهدایی که در عملیات قبـل نتوانتسیم به عقب منتقل کنیم به منطقه جنوب حلفایا برویم که او هم موافقت کرد. 🌴جمعی از دوستان از قبیل یک نفر از اطلاعات دو نفر از تخریب و شهید حامد بافنده و یک نفر دیگر از دوستان به سمت جنوب حلفایا حرکت کردیم.البته چون می‌خواستیم شـهید بیاوریم دستکش و برانکارد و پتو به همراه خود بردیم. ⏰حدود ساعت ۱۰ بود که به  جنوب حلفایا رسیدیم و وارد محدوده‌ای شدیم که شهید داده بودیم.بعد از بررسی ابتدایی متوجه پیکر مطهر یک شهید فاطمی شدیم.با توجه به احتمال تله بودن شهید توسط تکفیری‌ها ابتدا تخریب ‌چی‌ها بررسی کردند که محدوده شهید امن هست یا نه. 💐باز هم شروع کردیم به بررسی منطقه که ابتدا پیکری پیدا نشد،اما در راه برگشت کنار یک تانک سوخته متوجه پیکر دیگری از شهدا شدیم،بلافاصله بررسی‌های لازم انجام شـد و من کنار پیکر مطهر شهید نشستم. 🌷درهمین حین بچه‌های تخریب و شهید بافنده از من فاصله گرفتند و ابتدای یک جاده خاکی به سمت خودروی خودمان قدم می‌زدند. 🌹من همچنان کنار پیکر شهید نشسته بودم که ناگهان صدای انفجار همه جا را فرا گرفت.بلند شدم ابتدا دو تخریب‌چی را دیدم که ناله می‌کردند و به آن طرف‌تر توجه کردم دیدم شهید حامد بافنده وسط همان جاده خاکی رو به آسمون دراز کشیده و دستهایش باز بود و متاسفانه ترکش به شاهرگش اصابت کرده و خون‌ریزی شدیدی دارد.😭بلافاصله با دیدن محل خون‌ریزی،دستم را روی شاهرگش گذاشتم و دکتر رو صدا زدم.🚑مجروحین را تحویل آمبولانس دادیم و به سمت بیمارستان حرکت کرد. بیمارستان شلوغ بود. 🕊پشت در اتاق عمل منتظر بودم و شروع به قرائت زیارت عاشورا کردم. زیارت عاشورایم که تمام شد من فقط قدم می‌زدم.لحظاتی گذشت که رفیقمان از سالن بیرون آمد و شروع کرد به گریه کردن.من هاج و واج مانده بودم چی شد؟ شوک‌زده بودم،نکنه حامد شهید شده؟ رفیقمان را در بغلم گرفتم که آرامش کنم اما او شدید گریه می‌کرد و می‌گفت جواب دخترش را چی بدهم؟😭 🥀تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۰۲/۳ روز شهادت امام موسی کاظم(ع) 🕊محل شهادت:حما(سوریه) 🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄