❣ #سلام_امام_زمانم❣
از کویر خشک بر دریا #سلام
هر نفس بر زاده ی زهرا سلام
بازمی گویم به تو از #راه_دور
یا حجت ابن الحسن #آقاسلام...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل در فرج #پنج صلوات🌹
@Ravie_1370🌷
هر "صبح" خدا یک غزل از🍂🌸
دفتر "عشق" است...
سرسبزترین مثنوی از
منظر عشق است...
هر صبح سلامی به
گل روی تو "زیبا"
چون یاد گل روی تو
"یادآور عشق" است...
سلام رفقا ♡
صبح آدینه بهمن ماهتون ☕️
سرشار از مهر و محبت خدا🍂🌸
@Ravie_1370🌷
•••:
دستشکستهایکهبهسرحاج
احمدکاظمیکشیدهشد...😭
🔫عملیاتبیتالمقدسترکش
خوردبهسرش. ازبسخون
ریزیداشتبیهوششد.🤯
یهمدتگذشت. یکدفعهازجاپرید.
گفت:«پاشوبریمخط».😳
گفتم:«آخهتوکهبیهوشبودی
چیشدیهوازجاپریدی؟»😤
گفت:«بهتمیگم. بهشرطی🌪
کهتازندهامبهکسیچیزینگی.»
وقتیبیهوشبودمخانمفاطمه
زهرااومدندوفرمودند:🌈
«چیه؟چراخوابیدی؟»
عرضکردم:«سرممجروح
شده، نمیتونمادامهبدم».🤕
حضرتدستیبهسرمکشیدند
وفرمودند:«بلندشوبلندشو،🤭
چیزینیست. بلندشوبروبه
کارهایتبرس»😍
بهخاطرهمیناستکههرجاکه
میرویدحاجاحمدکاظمی😇
حسینیهفاطمهالزهراساخته
است...😎
@Ravie_1370🌷
🇮🇷۱۷ بهمن ماه مصادف است با سالروز تولد سردار شهید سیدحمید میرافضلی (سید پا برهنه)🇮🇷
سلام روز جمعه ومتعلق به آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ،،وروز ولادت شهید میرافضلی هرچقدرمیتونید صلوات بردارید،ان شاالله حاجت رواشوید
شهید پا برهنه سید حمید میر افضلی
💐 ﺑﻴﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﻮﻃﻲ ﻫﺎي ﺑﺎ ﻣﺮاﻡ💞
آقـا حمیـد قصه ی مـا ،
جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ،
لات هـای محله هم کلی ازش
حساب می بردنـد ،
خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش !
یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ،
ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت :
بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ،
خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـودادم ...
همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ...
روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون کـه از قـضـا ، دوست حمید بـود
جلوی پـای حمید ترمز می زنـه ،
ازش می خواد بیـاد باهـاش بـره ،
بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟!
بیـا بـا من بریم جبهه ،
حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن
با این سابقه ،
راننده به حمید می گه تو بیا
و ناراحت نباش ...
راه می افتند به طرف جبهه ؛ بین راه توجه حمیـد بـه یک وانت جلب می شه ، پشت وانت , زنی نشسته بود که یک نوزاد بغلش بود ؛
حمید تـا بـه خودش می یـاد می بینه زن ، نوزاد رو از پشت وانـت پرتاب می کنه بیـرون!
حمیـد ؛ غیرتش بـه جوش می یـاد . شروع می کنه به دویـدن دنبـال وانـت ، همین کـه می رسه بـه مـاشین ، می پره بـالا ؛ می پـرسه :
چی کار کردی با بچه ت زن....؟؟!!! زن سرش رو می اندازه پایین و مثـل ابـر بهار گریه می کنه
و به حمید می گه ، من نزدیک یـازده ماه اسیر عراقی ها بودم
این بچه مال عراقی هاست ، حمیـد می افته روی زانوهـاش ، با دست می کوبـه به سرش !!
هی مـدام گریه می کنـه ،
بـا اشک و ناله به راننده ی
کامیون می گه من باید بـرگردم رفسنجـان ؛ یک کـار کوچیکی دارم ... سید حمید مـا بر میگرده رفسنجـان ، اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !!
شماها هم بیائیـد!!
می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم
ناموسمـون در خطـره...!
اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ...
بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی
اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت :
اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به
(سید پا برهنه)
اونقدر مونـد تـا آخـر با شهید همت
دو تایی سـوار موتـور ،
هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن
و رفتن پیش سید الشهداء...
(عملیات خیبر سال 62)
#من_ماسک_میزنم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Ravie_1370🌷