eitaa logo
هیئت رایة العباس (ع) کرمانشاه
424 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
📌کانال رسمی هیئت رایة العباس (ع) کرمانشاه 📎اطلاع رسانی برنامه های هیئت 📎ارسال فایل های صوتی و تصویری جلسات هیئت
مشاهده در ایتا
دانلود
✍غروب نهمین روز مهمانی خدا: 💯دلم نه به دانه های تسبیح که مغرورانه در دستم می چرخند خوش است نه به زمزمه های طلبکارانه ی ...😔 ساده بگویم اقاجان!! 💯 انتظارت یک فنجان می خواهد و یک حبه .... که ندارمش😔 " بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین..86/هود وانتظرو انا منتظرون...122/هود" من از انتظار فقط ادایش را بلدم خداااا می شود بی خیالِ اداهای کودکانه ام شوی و خودت با دست خودت لباسِ انتظار بر تنم بپوشانی؟؟؟ 💕 @Rayat_Al_Abbas
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ✍غروب یازدهمین روز مهمانی خدا: یک عمر، دمِ افطار، مِهرتان را در قابِ زمزمه ی صلوات، دانه دانه به خوردِ دلم داده ام، درست به شیرینی دانه های خرما..... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ راستی، حبیبِ نازدانه ی خدا، به گمانم تو همان چشم روشنیِ نابی هستی که خدا به نشانه ی رحمتش، برای ما زمینیان هدیه آورد: 💌"به یقین پیامبری از جنس خودتان به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اصراااار بر هدایت شما دارد و نسبت به مومنان رئوف و مهربان است128/توبه)💌 گوش کن امینِ خدا؟؟؟؟ می بینی که او چگونه دست بر شانه ی ما گذاشته و از مهربانیِ تو برایمان می خواند؟؟؟؟😍😍😍 حالا نباتِ یازدهمین روزِ مهمانی اش، یک سینه ارادت،❣ یک بغل عاشقی،❣ و دنیا دنیا "دوستت دارم" است که از وجودِ شرمنده ی من، راهیِ خانه ات می شود!!! ❤️سلام ای حبیبِ خوش اخلاقِ خدا❤️ @Rayat_Al_Abbas
✍غروب دوازدهمین روز مهمانی خدا: 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 تو که بَلَدی یوسف را از قعر چاه درآوری، دستش را بگیری و او را درست، بنشانی بر مسندِ عزیزِ مصر... تو که بَلَدی نیل را لالایی خوانِ موسی کنی و امواج دریا را سِپر جانش... تا برسانی او را به دستِ آسیه...🌺 تو که بَلَدی آتش را گلستانِ ابراهیم کنی تا خُنکایش تسلای دلِ مومنان شود در میانِ خیلِ کافران....❤️❤️ تو که بَلَدی دَمِ عیسی را مسیحا کنی به اِذنَت....🌹🌹 تو که بَلَدی در گوشِ «محمد صلی الله علیه و آله » "اِقرَاء باسمِ رَبِّک" بخوانی و یتیم مکه را آقا و سرور تمام عالِمانِ جهان کنی....❣❣❣ تو که بَلَدی عاقبتِ قصه ی "حُر" را عوض کنی و ختمِ بخیر.....💙💙 باز هم بگویم خداااا؟؟؟ 💟 خلاصه کنم برایت: تو که بَلَدی "کُن فَیکون" کنی عالم و آدم را به اشاره ای......❤️ از خودت میپرسم خداااا تو که بزرگ، بزرگ انجام میدهی با نگاهت، پس مگر می شود برای "مُقَلِّبَ القلوبی" چون تو، زیر و رو کردنِ دلِ ذره ی ناچیزی چون من کارِ سختی باشد ؟؟؟ برای کاربَلَدترینی چون تو... صاف و صوف کردنِ دلی چون من چقدر زمان می بَرد خداااا؟؟؟ حالِ دلم را زیر و رو کن🤲 "اللهُمَّ غَیِّر سوءَ حالِنا بِحُسنِ حالک"😔 @Rayat_Al_Abbas
: ✍غروب هجدهمین روز مهمانی خدا: ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ حتی تصورش هم برایم سخت است!!! این که "روزی" باید بایستم روبروی تو، صاف صاف زُل بزنم به چشمانت، و منتظر بمانم تا نامه اعمالم را به دستم بدهی،💌💌 و بلند، خییییلی بلند، آن قدر که عالم و آدم بشنوند بگویی: "بخوان، خودت بخوان حساب و کتابت را ....😢 ۱۴/سوره محترم اسراء" و من که با یک نگاه، وخامتِ حال و روزم را میفهمم آرام.... خیییییلی آرام آن قدر که فقط تو بشنوی و خودم.. با دستانی لرزان، عرق هایی را که از سرِ شرم بر پیشانی ام نقش بسته پاک میکنم و می گویم: می شود نخوااااانم خداااا؟؟؟؟؟؟؟😢 حتی تصورش هم سخت است..... تو باشی و من باشم و ذره ذره اعمالی که سنگینی اش می ماند و شانه ی من.....!!!!😔 ۱۵/سوره محترم اسراء غرق تصوراتم هستم که گرمای دستانت بر روی شانه ی خورشید، نگاه مرا به غروب هجدهمین روز مهمانی ات بر میگرداند: 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 "نترس....فردا روزِ دیگریست.....از نو شروع کن" ای آنکه در گوش جانم خواندی: ❤️فَاِنّی غَفور الرَّحیم...❤️ می شود با نگاهی نور بپاشی بر اراده ام تا توبه ام بشود توبه ی نصوح؟؟؟؟؟ @Rayat_Al_Abbas
✍غروب بیست و چهارمین روز مهمانی: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 این روزها ❣مادر❣ عجیب بوی یاسِ جانمازت، با عطرِ گلِ محمدیِ آیه های خدا، عجین شده است و قلب و جانم را مدهوش میکند... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ می دانی بانو؟؟؟ اصلا به گمانم این شکوفه های بهاری که از سر و کولِ فروردین بالا می روند، گل های چادرِ تو اند، که زیرِ پای اهل زمین پهن کرده ای تا محبت مادرانه ات را به خوردِ جانمان بدهی💖💖 دنیای ما این روزهای آخرِ مهمانی، بیشتر بوی تورا می دهد مادر❣ وقتی به امیدِ نگاهی، پشتِ چادرت پناه گرفته ایم تا به حرمتِ مادری ات، دستِ خالی مان را با نقل و نباتِ بخشش و غفران پُر کنند.... 🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲 امروز، عاشقانه، روزه ام را به عشق تو افطار می کنم، مادرِ مهربانِ عاشقانِ حسین ع...... 💕 @Rayat_Al_Abbas
✍غروب بیست و ششمین روز مهمانی: ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ غلاف کن رفیق، آن انگشتِ اشاره ای را که به سمتِ دیگری نشانه گرفته ای!!!!!!!👈👈 اینجا ❗️نه تو می دانی آخرِ قصه ی من چیست؟ ❗️نه من میدانم که پایانِ کار تو کجاست؟؟ ❗️نه تو میدانی دو دوتاچارتای من با خدارا؟؟ ❗️نه من میدانم پچ پچ های درِ گوشی تو و اورا!!!! ❗️نه تو می دانی که من کجایِ سفره ی خدا،بساطم را پهن کرده ام؟ ❗️نه من می دانم که تو کجای بهشت خانه خریده ای!!!!!! ❗️نه تو می دانی که از دربِ خانه ی کریم،رَدَم کرده اند و کلید دوزخ را به دستم داده اند،📛 ❗️نه من می دانم که از کجای بارگاه خدا رانده شده ای📛 غلاف کن رفیق!!!!! این جا فقط یک نفر است که "میداند" همو که اگر بخواهد به نیم نگاهی، پرونده ی سیاه را سفید می کند و پرونده ی سفید را سیاه....... همو که "حر" را "حر" می کند و برترین فرشته ی بارگاهش را "ابلیس"..... غلاف کن رفیق شمشیرِ را!!!!!! که فاصله ی خط کشِ خدا با خط کش من و تو،از زمین است تا آسمان👇👇 ✅اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقاکُم✅ شاید آن که تو اش می دانی، خدا باشد و شاید آن که من ترینش می پندارم، رانده شده...... 💫💫💫💫💫💫💫💫 🤲 اللهم الجعلنی من المتقین 🤲 @Rayat_Al_Abbas
✍غروب بیست و هفتمین روز مهمانی: ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ سرت سلامت جانِ دلم❣ قبل تر ها دعا می کردم که وقتی می آیی زنده و جوان باشم تا با سینی اسپند و عود به استقبالت بیایم.... ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ دروغ چرا؟ بین خودمان بماند، حالا اما وقتی حرف از آمدنت می شود،ناخوداگاه بند دلم پاره می شود، و با خودم مرور می کنم داستانِ فتنه های آخر الزمانی را😔 🔻نکند تو بیایی و من رو برگردانم از وجودت؟؟؟ 🔻نکند بیایی و در صف دشمنانت باشم؟؟؟ 🔻نکند بیایی و دل دل کنم برای هم قدم شدنت؟؟؟ 🔻 نکند چونان مومنانِ بی ایمانِ کوفه، نامه های فدایت شَوَدَم، تورا به گودال قتلگاه ببرد؟؟ 😔😭 😔نگرانم یوسفِ تنهای عالم😔 منی که در نبودنت بی خیال ترینم، آمدنت را چگونه منتظر باشم غریب ترینِ آسمان 😢 بیا و خودت برای دگرگونیِ دلِ هزار جایی ام دعا کن🙏 بیا و خودت بندِ دلم را به آرامشِ وجودت گره بزن🙏 ❣سرت سلامت جانِ دلم❣ @Rayat_Al_Abbas
✍غروب بیست و هشتمین روز مهمانی خدا: ❣❣❣❣❣❣❣❣❣ "کسی چه میداند کِی و کجا؟؟؟؟" . . شاید یکی از همین روزها نشسته باشم کنج خانه و مشغول گوش دادن به صدای جیک جیکِ گنجشک ها باشم.... . که به سراغم می آید....❌ . . یا شاید هم یکی از همین شب ها با عشقِ به عزبزانم به خواب بروم و نیمه شب با صدای "او" بیدار شوم❌ . ‌. شاید با هزار جور فکر و خیالی که در سرم هست، مشغولِ رد شدن از خطِ عابر پیاده باشم که "او" آن طرف خیابان به استقبالم ایستاده باشد❌ . . شاید هم اصلا از قبل به دلم برات شود کِی میخواهد به سراغم بیاید آن وقت مثل سکانسِ آخرِ سریالهای عرفانی، تمامِ کارهای نیمه تمامم را راست و ریست میکنم، از همه حلالیت میطلبم، لباس سفید می پوشم، می نشینم سرِ سجاده، و "آرام" دعوتش را "لبیک" میگویم... . . "کسی چه میداند کِی و کجا؟؟؟؟" . . اما خودمانیم خدااا . . ای کاش زمانی به سراغم بیاید که لااقل مثل یک ماهِ رمضانی، قلبم را شُسته باشی یا روزی صدایم کند که دلم جز "تو" جایی برای "غیر" نداشته باشد . . آن زمان است که وقتی به شانه ام بزند و نگاهم به نگاهش تلاقی کند رقص کنان به سویش خواهم شتافت . "مرگ" را می گویم همان که امروز در گوش جانم قصه اش را خواندی: "آیا به این فکر نکردند که شاید اجلشان نزدیک شده باشد؟؟؟۱۸۵/سوره محترم اعراف" . می شود در این غروب برای دعایم "اجابت" بنویسی خدا؟؟؟ اللهُمَّ اجعَل عَواقِبَ اُمورِنا خَیرا🙏🙏🙏 @Rayat_Al_Abbas
: ✍غروب هجدهمین روز مهمانی خدا: ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ حتی تصورش هم برایم سخت است!!! این که "روزی" باید بایستم روبروی تو، صاف صاف زُل بزنم به چشمانت، و منتظر بمانم تا نامه اعمالم را به دستم بدهی،💌💌 و بلند، خییییلی بلند، آن قدر که عالم و آدم بشنوند بگویی: "بخوان، خودت بخوان حساب و کتابت را ....😢 ۱۴/سوره محترم اسراء" و من که با یک نگاه، وخامتِ حال و روزم را میفهمم آرام.... خیییییلی آرام آن قدر که فقط تو بشنوی و خودم.. با دستانی لرزان، عرق هایی را که از سرِ شرم بر پیشانی ام نقش بسته پاک میکنم و می گویم: می شود نخوااااانم خداااا؟؟؟؟؟؟؟😢 حتی تصورش هم سخت است..... تو باشی و من باشم و ذره ذره اعمالی که سنگینی اش می ماند و شانه ی من.....!!!!😔 ۱۵/سوره محترم اسراء غرق تصوراتم هستم که گرمای دستانت بر روی شانه ی خورشید، نگاه مرا به غروب هجدهمین روز مهمانی ات بر میگرداند: 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 "نترس....فردا روزِ دیگریست.....از نو شروع کن" ای آنکه در گوش جانم خواندی: ❤️فَاِنّی غَفور الرَّحیم...❤️ می شود با نگاهی نور بپاشی بر اراده ام تا توبه ام بشود توبه ی نصوح؟؟؟؟؟ @Rayat_Al_Abbas