eitaa logo
"رازِپَـــــرۈاز"
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
• • • 🏴 [ ...! ] بہ خدا قسم رسول خدا {صݪےالله‌عݪیہ‌وآݪہ‌و‌سݪم} مسموم شد و در اثر مسمومیت از دنیـا رفتـ...! ⇩ 📚منبع| مستدرڪ‌صحیحین ، جݪد۳ ، صفحہ۶۱ ، حدیث۴۳۹۵ ↳| @Razeparvaz|🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🕊🍃•• ✨ڪبوتـــــر حـــــرم قربون‌کبوترای‌حرمت‌امام‌حسن ↳| @Razeparvaz|🏴
•••📖 📚 محل جدید خدمت ما انبارهای کارخانه لوله نورد اهواز بود.👨‍🔧👨🏻‍🔧 آن روزها در انبارهای کارخانه، به جای لوله، گلوله و صندوق های مهمات روی هم چیده شده بود و هر روز چند آیفا از جبهه های اطراف برای دریافت مهمات به آنجا می‌آمدند.📦🚙🚛 ما وظیفه داشتیم صندوق های سنگین فشنگ و نارنجک و گلوله های آرپی جی را از داخل انبار بیرون بیاوریم و با احتیاط یکی یکی روی هم توی کامیون بچینیم و بفرستیم برای رزمندگان.😌⚙ اتاق کوچکی هم نزدیک انبار به ما دادند، با یک والور نو و چند پتو ..😄 مسئول انبار مهمات جوانی ساده دل بود از اهالی اصفهان💛 چند روز که گذشت کم کم با شوخ طبعیِ جمعِ پنج نفره ما کنار آمد.☺️ گاهی خودش هم بذله گویی می‌کرد. از مسئولیتی که داشت راضی نبود.🤕✊🏻 آن را در شأن خودش نمی‌دید. وقتی فهمید تازه از خط مقدم آمده‌ایم بیشتر کسر شأنش شد و احساس کوچکی کرد.😓💔 برای جبران این کمبود، وقتی ماشینی برای بار زدن وجود نداشت، برای ما خاطرات جبهه‌ای را تعریف می‌کرد که قبلاً آنجا خدمت کرده بود.💁🏻‍♂ او، با پرداختن به اتفاقات و موقعیت های خطرناکی که در جنگ برایش پیش آمده بود، سعی می‌کرد به ما بفهماند یک انباردار معمولی نیست😌، بلکه رزمنده ای است که عجالتاً در آن پست کار می کند.😎هر چه بود، پسر با بامعرفت و مخلصی بود.✋🏼 فکر می‌کردیم شاید او هم ریش فرماندهش را سوزانده و به این مکان تبعید شده!🤣اما نه؛ او آرام تر از این حرف ها بود ..😁🤦🏻‍♂ در آن محل روزهای سخت و شب های راحتی داشتیم🤲 به جای سنگرهایی که با هر باران تا نیمه پر از آب می شدند،🙁💧اتاقی و والوری داشتیم و شب نشینی های فراموش نشدنی که به شوخی و خنده می گذشت🤩؛ به خصوص آن شب که جوانک انباردار داشت از حضورش در عملیات بستان تعریف می کرد.🙊🤠 ..🖇 🖨 ❗️ ↳| @Razeparvaz|🏴
•••📖 📚 از حضورش در عملیات بستان تعریف می‌کرد.💁🏻‍♂🕶 داستانش به آنجا رسید که در میدان مین دشمن روی نیروهایشان رگبار بسته بود.😵 او، برای اینکه حجم آتش دشمن را به درستی برای ما روایت کند، گفت: «توی بد موقعیتی بودیم. از چپ و راستمون تیر می اومد؛ مثل گلوله!»😟 وقتی این را گفت، شلیک خنده ما به هوا رفت.😳😂🤣😆 بعد از آن، همیشه سر به سر جوانک انباردار می‌گذاشتیم و می‌گفتیم: «حالا واقعاً مثل گلوله تیر می اومد؟»😯😂 این دوستی و صمیمیت میان ما و انباردار تا روز آخری که آنجا بودیم ادامه پیدا کرد.✨ او به محسن بیشتر از همه ما علاقه مند شده بود.😍 چون نقاشی اش خوب بود و روی جعبه های مهمات با زغال شکل های جالبی می کشید؛🧐🎨 از جمله تصویر رزمنده‌ای در حال شلیک، که زیر آن می‌نوشت: «برادر رزمنده، به خاطر پیرزن روستایی هم که شده لطفاً در مصرف مهمات صرفه جویی کن!»😢💔 علیجان هم به او می گفت: «حالا خوبه تا دیروز خودت با همین گلوله ها گنجشک می زدی!»😐😂🤦🏻‍♂ روزی یکی از راننده‌ها، که برای بردن مهمات آمده بود، نامه ای از فرمانده جوان برایمان آورد.🚛🔖 او خواسته بود به محل خدمتمان برگردیم.😲 با خوشحالی کوله پشتی هایمان را بستیم.🤩🎒 روی صندوق های مهمات، که خودمان آن ها را بار زده بودیم، نشستیم و به سنگرهایمان برگشتیم.🚚 بعد از آن هرگز فرمانده جوان را اذیت نکردیم.😬💚 دو ماه از حضورمان در جبهه نورد گذشت... روزی فرمانده، که لباس پاسداری اش را پوشیده و پوتین های واکس زده اش را به پا کرده بود😎، خبر داد که روز بعد نیروهای جدید برای تحویل گرفتن به خط می‌‌آیند و ما می‌توانیم به خانه‌هایمان برگردیم😀🚎 روز بعد، در پادگان گلف اهواز تسویه حساب کردیم. تفنگ و خشاب هایمان را به اسلحه خانه دادیم و با همان لباس های خاکی عازم گاراژ اتوبوس‌ها شدیم.🚎🚌 بلیت گرفتیم و به کرمان برگشتیم.👋🏼 روستای ما، هور پاسفید، بوی نوروز می‌داد.🌿 سال 1360 داشت تمام می‌شد.📆 ..🖇 🖨 ❗️ ↳| @Razeparvaz|🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلــب‌ڪسے‌درشهر‌براێ‌ٺومےٺپد اێ‌خوب‌بےنهایٺ‌شب‌هاێ‌من‌بیــــا ↳| @Razeparvaz|🏴
"رازِپَـــــرۈاز"
#استوری |پس ڪے مےآیے آقا...؟!😔 ↳| @Razeparvaz|🏴
. با ندبہ ما نیامدی؛ حرفی نیست.. یک جمعہ ‌تو گریه‌کن کہ ‌ما برگردیم :)🥀 . ↳| @Razeparvaz|🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙🎥...| عمریہ‌گریہ‌ٺو‌ایوون‌حسن‌رویامہ هرامام‌زاده‌میرم‌حسن‌جلو‌چشمامہ...🍃 ↳| @Razeparvaz|🏴
[• 😁 •] امام‌رضا‌‌﴿؏﴾: آن کس کہ اندوهے از قلب و چهره‌ی انسـان مؤمنے بِزداید، خداوند در روز رستـاخیز اندوه از قلبش‌بِزداید♥️😅 📚اصول‌کافی؛ج۲؛ص۲۰۰ ↳| @Razeparvaz|🏴
هدایت شده از ڄزیࢪه‌مجـنوݧ :)
سلام🤕 ان‌شاءاللہ خدا همه مریضارو شفا بده و شر این ویروس منحوس رو از کل جهـان کم کنه ..😔 همہ چے درست میشہ .. رفقا لطفا نفری ی حمد شفا و پنج صلوات برای شفا همہ بیماران بفرستید✋🏼 برای این دوستمون و همہ کسایے کہ التماس دعا دارند..؛ دعا کنیـم :)🍃
یکی ‌از تکه ‌کلام‌هایش‌ این ‌بود ڪه: "نماز ‌رو ‌ول ‌کن! خدارو ‌بچسب..." همیشه‌ برایم ‌عجیب ‌بود ‌این ‌حرفش روزی ‌از ‌او ‌پرسیدم‌ معنی ‌این ‌حرفت ‌چیست..؟ خندیدوگفت: داداش! یعنی‌ اینکه ‌همه ‌نمازت ‌باید ‌برای‌ خدا باشه ‌و ‌همش‌ به ‌فکر‌خدا ‌باشی...♥️ 🌱 ↳| @Razeparvaz|🏴
°•°•° کاخ‌همه‌شاهان‌جهان‌را‌که‌بگردی دربار‌کسی‌پنــــجره‌فولاد‌ندارد 🧡 ↳| @Razeparvaz|🏴
4_5785280033853540840.mp3
5.58M
🎤•|کربلایۍ‌امیر‌کرمانشاهۍ‌|• 🔊 هَوامُو‌داشته‌وَقتی‌خورده‌ گِره‌به‌کارَم‌دِلَم‌خُوشه‌کِنارَم ‌امام‌رضا‌(ع)رو‌دارم‌..؛💔😭•~ ↳| @Razeparvaz|🏴
...🍃 ٺواما‌نیامدی...💔 ↳| @Razeparvaz|🏴
1_405864657.mp3
10.26M
﴾🎙🌱﴿ امـام رضا! میدونے ڪہ با ٺو دلخوشم...🌿 امـام رضا! آرزومہ خادمٺ بشم🙃❤️ ↳| @Razeparvaz|🏴
『فࢪش‌حࢪم』
『چهاࢪچوب‌دࢪ』
『ضࢪیح』
『گنبـد』
『هࢪ‌چیز‌منٺسب‌بہ‌ٺوباشدشفاێ‌ماسٺ』