من مانده بودم چه کنم
خسته شده بودم..
خوابهایی میدیدم که بیشتر نگرانم میکرد..
نیت چهل روز روزه
و دعای توسل کردم..
با خودم گفتم:
بعد از این چهل شب
اولین کسی که آمد خواستگاری
جواب میدهم..
شب سی و نهم یا چهلم بود که
حاجی مجدد خواستگاری کردند
و من جواب مثبت دادم..
#همسرشهید
#شهید_محمدابراهیمهمت
🕊| @Razeparvaz
+ این خط صافُ میبینی
این طرف دستت؟
• از کی تا حالا کف بین هم شدی؟
+ حالا بقیشُ گوش ڪُن
خطهایِ صاف این طرف میگه
من همین زودیها شهید میشم
خطهایِ اونطرف میگه
تو با یکی بهتر از من ازدواج میکنی..
دستم را از دستش کشیدم بیرون
عصبانی شدم..
بغض کردم..
رویم را برگرداندم..
خیره شده بود به صورت من
آخرین نگاههایش بود..
#همسرشهید
#شهید_مصطفیردانیپور
🕊| @Razeparvaz
اذن دخوݪ خواندیم
ورودی صحن کفشش را کند
و سجده شکر به جا آورد
نگاهی به من انداخت و بعد هم سمت حرم
ای مهربون..!
این همونیه که به خاطرش یه ماه اومدم پابوستون
ممنون که خیرش کردید
بقیهشم دستِ خودتون تا آخرِ آخرش..
#همسرشهید
#شهید_محمدحسینمحمدخانی
🕊| @Razeparvaz
•🌱•
این نیمساعت را فقط بوسیدمش
بهش میگفتم: بےبےزینب(س) هم بدنِ امام را
وقتی از میانِ نیزهها پیدا کرد در اولین لحظه
بوسیدش..سلام منو به ارباب برسون!
به شانههایش دست کشیدم
شانههایِ همیشه گرمش سردِ سرد شده بود..
#همسرشهید
#شهید_محمدحسینمحمدخانی🕊
@Razeparvaz|🖤°•.
#رفتارپسندیده✨-
.
هرموقعمیخواستازفضاےِمجازۍ
استفادهکنہ،حتماًوضومیگرفتو
معتقدبودکہاینفضاآلودهاستو
شیطانماراوسوسہمیکند.!.📲
.
#همسرشهید🎙| #شهیدمسلمخیزاب🌱-
↳| @Razeparvaz|🕊