از این رو ایشان انقلاب اسلامی را مصداقی از حادثه که تلاقی زمان فانی و زمانی باقیست میداند:
«من انقلاب اسلامی ایران را یک «حادثه » دیدم. یک حادثه درونی که برای ملت ما اتفاق افتاد. ملت ما یک دفعه طوری عمل کرد که تمام دنیا تعجب کردند و تصور می کنم حتی خودمان هم تعجب کردیم که چه شد که مردم به آن صورت به خیابانها ریختند و از خود جرات نشان دادند وقتی می گویم انقلاب حادثه است چنین معنایی مدنظر من است. انقلاب ما مثل انقلابهای دیگر نبود که حزبی از قبل کار کرده باشد، برنامه اقتصادی ریخته باشد، با طرح و قصد قبلی انجام شود، کودتا شود یا به دنبال جنگی به پیروزی برسد. انقلاب ما اصلا اینطوری نبود و این به نظر من به دلیل مدرن بودن انقلاب ما بود که به طریق جدیدی به وقوع پیوست. البته به نظر غربیها چهره انقلاب ما چهره ای معکوس بود; یعنی آن را نوعی واپس گرایی، به قهقرا رفتن و بازگشت به عقب تفسیر می کردند. این نوع تفسیر دقیقا نظریه بریدگی زمان در حادثه را تایید می کند. اینکه همه گفتند ایرانیها چهارده قرن به عقب برگشتند درست تمثیلی است از این که لحظه حادثه، زمان دیگری بوده است که با زمان تاریخی ما، یعنی اواخر قرن بیستم، جور درنمی آمده است، و این بدان معنی است که حادثه اصلا زمان ندارد. زمان حادثه زمان بی زمانی است. در حادثه همه چیز با هم همدوره است. ما دیدیم در زمان حادثه و انقلاب ناگهان حادثه کربلا به ما خیلی نزدیک شد; در حالی که ما اتفاقی را که مثلا پنجاه سال پیش در ایران روی داده بود آنقدر نزدیک حس نمی کردیم که حادثه کربلا را نزدیک حس می کردیم. در زمان حادثه ترتیب زمانی از بین می رود و همه چیز با هم همزمان می شود...اینکه می گویم انقلاب حادثه است منظورم حادثه به این معنی است. یک اتفاق درونی و ناگهانی، یک بریدگی در روزمرگی و تکرار که نقطه حرکتی می شود برای آینده که مسیری نو از آنجا شکل می گیرد.»
ایشان مختصات وجودی حادثه را اینگونه تبیین میکند:
«عرفای ما از سفر به عالم ملکوت خبر می دهند. عالمی که بین ملک و جبروت قرار دارد. عالم ملکوت عالم بی زمانی است، زمان آنجا با زمان ملک تفاوت دارد. زمان آنجا باقی است. وقتی کسی به عالم ملکوت راه پیدا کند، نظرش نسبت به دنیا عوض می شود. جایگاه ائمه در عالم ملکوت، یعنی همان عالم واسطه ای است. همان طور که ملکوت بین ملک و جبروت قرار دارد; امامان هم واسطه بین بندگان و خدا هستند. هنگامی که «حادثه ای » روی می دهد، در لحظه حادثه از عالم ملک و امور روزمره و همیشگی کنده می شویم و تواناییهای جدیدی به دست می آوریم که در مواقع عادی فاقد آنها بودیم. به رازهایی از خودمان پی می بریم که قبلا از آنها خبر نداشتیم. ترس برای ما بی مفهوم می شود و از همه علایق دنیوی رها می شویم. به لحاظی می توان گفت لحظه حادثه جهشی است در ملکوت. لحظه ای است که ما از عالم ملک کنده می شویم و در آن عالم بی زمان و بی مکان قرار می گیریم. این همان تمثیل یا حقیقتی است که زمان حادثه از بافت دیگری است و زمان تقویمی را می برد و دیگر سرعت زمان و پس و پیشی زمان آفاقی تعیین کننده حرکت ما نیست. اینکه زمان حادثه، یعنی اقامت در ملکوت، چه اندازه به زمان تقویمی طول می کشد معلوم نیست.یادم هست آن دورانی که من این مطلب را نوشته بودم یک شماره از روزنامه اطلاعات در پاریس به طور تصادفی به دستم رسید که در آن با تیتر عنوان از قول امام خمینی(س) نوشته بود: «ملکوت همین جاست ». وقتی این را دیدم خشکم زد. من که نوشته بودم حادثه لحظه ای است که در ملکوت می گذرد وقتی این جمله را خواندم انگار نظریه حادثه من از جانب خود حادثه تایید شده بود.»
و در توضیح بازگشت از نقطه تلاقی زمان باقی و زمان فانی می افزایند:
«ما ناگهان در این لحظه استثنایی قرار می گیریم و بعد دوباره از ملکوت به ملک و به عالم تاریخی برمی گردیم. منتها این بار که برگردیم همه چیز برایمان متفاوت می شود. نگاهمان به دنیا عوض می شود. عرفا هم معتقدند تاویل به این معنا که امام راز جدیدی از کلام خدا را کشف می کند، در عالم ملکوت اتفاق می افتد. اما هر کس به عالم ملکوت برود نمی تواند آنجا بماند و باید برگردد. در خاطرات عرفا که در عالم خواب یا بیداری به ملکوت سفر کرده اند می بینیم وقتی برمی گردند ناراحت هستند که چرا آنجا را باید از دست بدهند. می نویسند که آنها برای ماندن در آنجا گریه کرده اند; اما به آنها حکم شده که باید برگردند. آنها دوست دارند برای همیشه آنجا بمانند; ولی رفتن به آنجا یک تجربه موقتی ست برای اینکه برگردیم و زمان تاریخی و زندگی دنیوی را عوض کنیم. فقط شهدا هستند که در آن عالم باقی می مانند، آنان که قرار است به زندگی ادامه دهند ناچارند از آنجا دل بکنند و برگردند.»
2️⃣
۱۳ دی ۱۴۰۰
💠 پرده دوم: ایام الله شهادت سردار دلها...
بامداد روز جمعه سیزدهم 98، شروع حادثه بود. زمان ملک با زمان ملکوت به واسطه شهادت سردار قاسم سلیمانی تلاقی کرده بود. خون آن شهید بهانه ای برای تلاقی زمان ملک و ملکوت بود. هنوز هم آن ساعات و آن روزها دقیقا خاطرم هست. همه زندگانی مردم ایران و عراق تحت الشعاع این حادثه قرار گرفته بود. همه در یک حالت سرگشتگی و از بیخودشدگی قرار داشتند. تمام غمهای عالم بر سر دلهایشان آوار شده بود. یکی از نمونه هایش را هم میتوان اعلام این خبر جانکاه در دعای ندبه حرم مطهر رضوی دانست. وقتی خبر توسط سخنران داده شد مردم بی مهابا بر سر و صورت می زدند.
شهادت حاج قاسم بریدگی و انقطاع شیعیان ایران و عراق را از دل زمان فانی رقم زد. ایشان را از زندگی روزمره رهانید. و این رهاشدگی بود که بعد از شهادت حاج قاسم ملت عراق و ایران به گونه ای برای بدرقه آن پاره پاره پیکر عمل کردند که تاریخ بشریت چنین تشییع و بدرقه بی نظیری به خود ندیده بود.
با شهادت حاج قاسم همه حادثه کربلا را بار دیگر بسیار نزدیک حس میکردند. گویا این زمان با زمان کربلا یکی شده بود و ناگهان یک رستاخیز درونی برای همگان رقم خورده بود. حرارت و داغی در دلها شراره می کشید که هنوز این داغ زنده و تازه است.
آن حادثه برای ما چنان بود که گویا از همه تعلقات دنیا رها شده بودیم. ترس در برابر مستکبران و زورگویان بی معنی بود و فقط و فقط به دنبال انتقامی سخت از دژخیمانی بودیم که دستشان به خون سردار آغشته بود.
آن حادثه برای ما چنان بود که گویی من ِ علوی و من ِ برتر خویش را از دست داده بودیم. ان حادثه چنان بود که گویا از عالم ملک کنده شده بودیم و در یک بی زمانی و بی مکانی قرار داشتیم. زمان و مکان آنجا بود که میتوانستیم با بدرقه و تشییع آن سردار شهید قدری تشفی خاطر پیدا بکنیم. ملکوت جاری شده بود در خیابان ها و جاده های عراق و ایران... .
آن حادثه چنان بود که قلوب همگان به ید هدایت قلب قطب عالم امکان، امام زمان عج متوجه ملکوت شده بود. گویا همگان بال پرواز میخواستند به سوی عالم ملکوت بگشایند. اما وظیفه ما چیز دیگری بود. وظیفه مان وفاداری به راهی بود که سرانگشت دست مقطوع شهید به ما نشان میداد. وفاداری به آرمان و ارزشهایی که چهل سال پیش خضر پیر راه ما، امام خمینی ره به سردار شهید نشان داده بود و شهادت سردار فرصتی بود برای توجه و تنبهی مجدد به راه و مکتب امام.
اکنون بعد از دو سال از آن لحظه استثنایی، از آن رستاخیز شورانگیز، از آن حادثه خونین و شرربار، از ملکوت به ملک باز گشتیم. منتها این بار که برگشتیم نگاهمان متفاوت تر از قبل از حادثه شده است. باز این جمله شهید آوینی با طلب و خواهشی متفاوت بر زبانمان جاری گشته است که: «ای شهید، ای آنکه بر کرانه های ازلی و ابدی وجود برنشسته ای، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون بکش».
پ.ن:
ایده این یادداشت را همان ایام شهادت به ذهنم رسید اما به هر حال قسمت این بود که تا این زمان به تاخیر بیافتد تا در این مرحله که به تعبیر خانم عشقی مرحله بیداری و به خود امدن است به تحلیل حادثه و وقایع پیرامون آن بپردازیم.
3️⃣
۱۳ دی ۱۴۰۰
🔰به مناسبت نزدیکی روز زن و ولادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه اطهر سلام الله علیها
💠 یادداشت خانه داری در افق علاّمگی
💠پادکست صوتی شغل خانه داری
💠 نماهنگ خانهدار و پر افتخار: اهمیت نقش خانهداری و مادری در بیانات رهبر انقلاب
.
۲۱ دی ۱۴۰۰
ربّیّون: انّا الی الله راغبون
🔰به مناسبت نزدیکی روز زن و ولادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه اطهر سلام الله علیها 💠 یادداشت خانه داری
🔰 خانه داری در افق علامگی
امروز خانه داری شغل محسوب نمی شود. بلکه زن خانه دار در پیش خویش محقر است. احساس هویت نمی کند. بلکه در جامعه این ناهنجاری شدیدتر بوده و خانه داری مساوق امّلی و بی سوادی و عقب ماندگی است.
در حالیکه زن قیّم و ربّ مدبّر خانه و خانواده است و اگر ربّ از مدار ربوبیت خویش خارج گشت چه بر سر مربوبین خواهد آمد؟!
دیدگاه ما نسبت به خانه و خانواده به عنوان پایگاه عزم و اراده و آن نقطه کانونی ویرایشگر حیات و سبک زندگی مان نیازمند تحول می باشد.
کما اینکه حضرت آیتالله خامنهای بارها این مقوله را تذکر داده اند:
«زن بودن، برای زن یک نقطهی امتیاز است، یک نقطهی افتخار است. این افتخاری نیست برای زن که او را از محیط زنانه، از خصوصیات زنانه، از اخلاق زنانه دور کنیم. خانهداری را، فرزندداری را، شوهرداری را ننگ او به حساب بیاوریم. فرهنگ غربی خانواده را متلاشی کرد.» ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
«بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعی و سیاسی کار کنند؛ نه، اشکالی ندارد؛ اما اگر چنانچه این به معنای این باشد که ما به خانهداری به چشم حقارت نگاه کنیم، این میشود گناه. خانهداری یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آیندهساز.» ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
اگر زنی بخواهد خانه و خانواده خویش را عالمانه اداره کند نیاز به چه تخصص هایی دارد؟
زن به عنوان پرورش دهنده جهان فکری فرهنگی و عقیدتی فرزندان نیاز به تخصص هایی دارد.
به طور مثال
آشنایی با زبان و ادبیات فارسی (مجموعه آثار اصیل مشتمل بر هویت و حکمت فارسی)
الهیات و معارف اسلامی
علوم قرآن و حدیث
تاریخ ایران
تاریخ اسلام
مربیگری عقیدتی
علوم تربیتی
مدیریت فرهنگی هنری
مدیریت کسب و کارهای کوچک
مشاوره
مطالعات خانواده
اقتصاد خرد
کاردانی علوم ورزشی
کاردانی آموزش ابتدایی
کاردانی بهداشت عمومی
کاردانی بهداشت محیط
بهداشت مواد غذایی
کاردانی امور زراعی و باغبانی
کتابداری
علوم تغذیه
روانشناسی
آمار
صنایع دستی
نقاشی و گرافیک
کاردانی طراحی پوشاک
نمایش عروسکی
هنر دکوراسیون
هنر آشپزی
هنر خیاطی
هنر آرایشگری
هنر پرستاری و درمان
و...
در یک فحص اولیه می بینیم خانه داری اگر بخواهد عالمانه و هنرمندانه تحقق پذیرد بیش از 20 رشته کارشناسی و کاردانی و نیز چندین فن و مهارت لازم دارد.
اما متاسفانه مواجهه نابخردانه و ناآگاهانه ما با مقوله مادری و خانه داری خلاف سنت حکمی ما که تدبیر منزل یکی از شاخه های اصلی و رکین حکمت عملی محسوب می گردد ما را بدین وضع کشانده که آن شغلی که در افق علامگی است اکنون مساوق بی سوادی و بی عرضگی و امّلی مطرح می گردد.
ما متاسفانه مقهور پارادایم غربی در تعریف زن و مختصات نقش آفرینی زن شده ایم. ما متاسفانه مقهور پارادایم غربی در تعریف کار و شغل گشته ایم.
غرب حقیقتا به طغیان علیه مفهوم #خانه و #بیت برخاسته است.
غرب حقیقتا علیه جهان معنایی و فرهنگی مادری عصیان کرده است.
و این عصیان و طغیان را در جهت کالا انگاری زن و استثمار و بهره کشی وی سودهی نموده است.
حال بیایید تخیل کنیم چنانچه سود و منفعت غرب در برجسته ساخته موضوع خانه داری بود آنگاه چه میکرد؟! سطوح مختلف رشته تحصیلی آن را (از کارشناسی تا پست دکترا) تأسیس می نمود. عقبه تئوریک فاخری برای آن پدید می آورد. انواع جایزه ها و فستیوال ها و برنامه ها برای اعتبار بخشی آن خلق می نمود. امپراتوری رسانه ای خود را در جهت اعتبار و رسمیت بخشیدن بدان بسیج می نمود. برترین سطح در آمدی و اعتبار اجتماعی را بدان اختصاص می داد و ... .
حال ببینید ما در چهل سال گذشته چه کرده ایم؟!!
قطعا این مسئله یکی از خطاهای راهبردی ماست و همانطور که رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم فرمودند: انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است ما نیز اگر مدعی انقلابیگری هستیم می بایست به قدر وسعمان این خطای راهبردی را تصحیح کنیم.
چرا که در یک جامعه ایمانی خانواده هسته و سلول حیات بخش جامعه است و چه کسی بیش از همه مظهر حیّ قیّوم عنصر خانواده است؟! بلاشک زن و مادر در خانواده این نقش حساس، جامعه پرداز و تمدن ساز را بر عهده دارد.
مادرانگی را ارج بنهیم. خانه داری را قدر بدانیم و ارزش و منزلت درخور اجتماعی برای آن قائل شویم. خانه و خانواده را کما هو حقه بدان التفات و توجه داشته و وزن راهبردی و استراتژیکی که دارد را بدان اختصاص دهیم.
پ.ن:
*مقاله فاخر و زیبای مادرانگی؛ گوهر مفقود عصر نوشته جناب دکتر سید مهدی ناظمی را بخوانید.
.
۲۱ دی ۱۴۰۰
۲۱ دی ۱۴۰۰
23.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ خانهدار و پر افتخار: اهمیت نقش خانهداری و مادری در بیانات رهبر انقلاب
۲۱ دی ۱۴۰۰
۲۱ دی ۱۴۰۰
#روایت_مسئله
گلایه امروز رهبری به چهل سال ضعف در تدبیر و برنامه ریزی برای معضل چهل ساله س!
چه کسانی با ترک فعل شان و یا ضعف مدیریت شان چهل سال #حقوق_عامه را لگد مال مطامع و منافع شخصی کردند؟!
پس ما در این کلان مسئله با سه چیز مواجه هستیم:
1. مسئله ضعف تولید و کاستی کیفیت خودروی تولیدی
2. مسئله حقوق عامه به انحاء مختلف چه محصولی که در اختیار مردم داده شده و چه خدمات پس از فروش و ...
3. مسئله خود باوری ملی و عزت ملی
و در این هر سه یک عده مطامع و منافع شخصی خود شان را بر موارد نامبرده ترجیح دادند!!!
#کاسبان_منافع_ملی
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
آن وقت یک عده مَنگول گون و مُنگل وَش میگن مفهوم #دشمن ما بازآی واقعی نداره و یک مفهوم برساخته از تفکر ایدئولوژیک هست!!!
آخه چقدر حماقت میتونه در یک نفر جمع بشه؟!
.
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
طرحی برای تفکر
هم اندیشی و همسخنی | روایت فکرهایی برای فکر
یازدهم تا سیزدهم اسفند ۱۴۰۰
۱۶ روایت از طرحی برای تفکر. محورهای هم اندیشی:
- تعریف شما از جریان عقلانیت در جبهه
- توصیف شما از وضعیت امروز جریان تفکر و عقلانیت در جبهه
- تصویر شما از وضع مطلوب این جریان
- مسئله شناسی، عارضه یابی و تحلیل شما نسبت به گسست جریان نظر و عمل
- طرحی برای تفکر: راهکارها، ساز و کارها، ایده ها و یا برنامه در حال اجرای شما برای رفع این نقیصه
پیوند پخش زنده نشست: https://zil.ink/tbfekr
دسترسی به گفتارهای اندیشه ورزان حاضر در نشست (مقدمه ای بر طرحی برای تفکر): https://pishraftsch.com
۱۲ اسفند ۱۴۰۰