eitaa logo
ربّیّون: انّا الی الله راغبون
510 دنبال‌کننده
99 عکس
15 ویدیو
16 فایل
دردنوشت ها و دل نوشته های سید مصطفی مدرس مسیر ارتباطی: @Sammmostafa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰پرده سوم: ، ، انقلاب اسلامی را عبودیت یک امت در بعد تاریخی و اجتماعی می دانیم چون مردم با رهنمودهای امام ره به قیام لله برخواستند و به واسطه مرتبتی که امام بدیشان هدیه کرد مبتنی بر عقلانیتی انقلابی از خویشتن خویش نفی اراده کردند و اراده امام امت را بر اراده خویش مقدم داشتند و بدین واسطه بند ننگ و ذلت را از خویشتن تاریخی خویش گسستند و عزیزانه استقلال خود را فریاد زدند. به واسطه انقلاب اسلامی، حزب خدا بود که در امت ایران متعیّن شد و حزب خدا اراده ای جز اراده حق نداشت فلذا حضرت امام ره حکومت جمهوری اسلامی بر آمده از اراده و قیام امت ایران را حکومت الله بر روی زمین خواند. ولیّ بر حق جامعه فقط ازدهار و شکوفایی همه امت را میخواهد و این همان خواست مردم است و مردم به واسطه ولایت و پیوستگی با ولیّ بر مدار عشق و عقل و حماسه اراده ولی جامعه را بایستی محقق کنند تا به آزادی حقیقی برسند. 🔰پرده آخر: کلامی از امام حیّ امت در باب و در اسلام مبناى اصلى آزادى انسان، توحيد است. البته دوستان بعضى از موارد ديگر را هم ذكر كردند - آنها هم درست است - اما آن نقطه‌ى كانونى، توحيد است. توحيد فقط عبارت نيست از اعتقاد به خدا؛ توحيد عبارت است از اعتقاد به خدا، و كفر به طاغوت؛ عبوديت خدا، و عدم عبوديت غير خدا؛ «تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الّا نعبد الّا اللّه و لا نشرك به شيئا». نميگويد «لا نشرك به احدا» - البته يك جائى هم «احداً» دارد، اما اينجا اعم از آن است - ميفرمايد: «و لا نشرك به شيئا»؛ هيچ چيزى را شريك خدا قرار ندهيد. يعنى شما اگر از عاداتِ بى‌دليل پيروى كنيد، اين برخلاف توحيد است؛ از انسانها پيروى كنيد، همين جور است؛ از نظامهاى اجتماعى پيروى كنيد، همين جور است - آنجائى كه به اراده‌ى الهى منتهى نشود - همه‌ى اينها شرك به خداست، و توحيد عبارت است از اعراض از اين شرك. «فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى»؛كفر به طاغوت وجود دارد، بعدش هم ايمان به خدا. خب، اين معنايش همان آزادى است. يعنى شما از همه‌ى قيود، غير از عبوديت خدا، آزاديد. بنده سالها پيش در نماز جمعه‌ى تهران، ده پانزده جلسه راجع به همين بحث آزادى صحبت كردم؛ آنجا به يك مطلبى اشاره كردم و گفتم ما در اسلام، خودمان را بنده‌ى خدا ميدانيم؛ اما بعضى از اديان، مردم و خودشان را فرزند خدا ميدانند. گفتم اين يك تعارف است؛ فرزند خدا هستند و غلام هزاران انسان، غلام هزاران شى‌ء و شخص! اسلام اين را نميگويد؛ ميگويد فرزند هر كس ميخواهى، باش؛ فقط بايد غلام خدا باشى، غلام غير خدا نبايد باشى. عمده‌ى معارف اسلامى كه در باب آزادى وجود دارد، ناظر به همين نكته است. بيانات در چهارمين نشست انديشه‌هاى راهبردى‌ ۱۳۹۱/۰۸/۲۳ .
#اندیشه_توحیدی #توحید_اندیشی #توحیدی_اندیشی .
بسم الله المستعان بک یابن الحسن توضیحی در باب تفکر و اندیشه توحیدی و نسبت توحید اندیشی و توحیدی اندیشی 🔰پرده اول: ضرورت تفکر و اندیشه‌ورزی برای عبور از بحرانها برای کارهای بزرگ چه چیز لازم است؟ بی‌تردید کارهای بزرگ عزمهای بزرگ می‌خواهد. بی‌تردید حرکتهای بزرگ اجتماعی به نیروهای پیشرو و پایه احتیاج دارد. مطمئناً حرکتهای بزرگ به صبر و استقامت نیازمند است، منتهی باید این را باور کنیم که تحولات بزرگ انسانی به تغذیۀ فکری متفاوت احتیاج دارد. ما نیروهای مذهبی و انقلابی در این باره دچار سهل‌نگری و ساده‌انگاری هستیم. یک کار متفاوت، یک حرکت متفاوت به فکر متفاوتی نیازمند است. حجم و وزن فکر مدام برای دستیابی به قله‌های پیشرفت و گذر کردن از گردنه ها در نسبت با سایر امور همانقدر متفاوت است که ما در فتح قله اورست و یک قله نه چندان بلند متفاوت فکر و برنامه ریزی میکنیم. همان طور که مقام معظم رهبری بارها متذکر شده اند برای حل چالشها و آسیبهای متنوع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی امروز به ذهنهای نیرومند و صاحبان افکار بلند احتیاج داریم. «يك جامعه بدون دارا بودن استخوان‌بنديهاى ذهنىِ قوى، در حركت جهانى نخواهد توانست از سربالايي‌هاى دشوار و پيچهاى سخت عبور كند. بنابراين، جامعه همچنان كه به بدنه‌ى فكرى نياز دارد، به نقطه‌ى ممتاز فكرى هم نياز دارد.« (مقام‌معظم‌رهبری حفظه‌‌الله‌تعالی3ر7ر81) همچنین ایشان معتقدند اصل تحقق انقلاب اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نبود و بدون ارائۀ یک فکر قوی ممکن نبود بتوان انقلاب را به راه انداخت و به پیروزی رساند. «یک نهضت بزرگ اگر بخواهد در میان مردم پا بگیرد؛ جا پیدا کند؛ با قبولِ نخبگان و زُبدگان جامعه مُواجه شود، باید حرف و سخن نو به صحنه بیاورد و داشته باشد. با شعار مردم را چهار صباح می‌شود در صحنه نگه داشت؛ اما مبارزه‌ی بنیانی را با صِرف شعارهای سطحی و پوک ـ که در دهان بعضی‌ها می‌بینید ـ نمی‌توان راه انداخت، بلکه برای آن مبارزه و در صحنه نگه داشتن مردم، فکر لازم است؛ برای پشتوانه‌ی حرکت عظیم مردمی، یک سد و تکیه‌گاه مستحکم فکری لازم است. امام بزرگوار نهضت ما توانست این تکیه‌گاه مستحکم فکری را از اسلام استخراج کند. پایه‌های عمده‌ی این تفکر همان اصول اسلامی بود که بازشناسی و بازفهمی می‌شد، بدون اینکه مورد بی‌اعتنایی قرار گیرد.»(بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان بسیجی، ۱۸/3/1382» حجم اهمیت مقوله فکر و اندیشه ورزی آنچنان است که رهبری نه تنها در نخستین نشست اندیشه های راهبردی عرصه فکر را یکی از چهار عرصه اصلی و اساسی پیشرفت قلمداد می‌کنند بلکه در صحنه عینی نیز مسئولان جبهه فرهنگی انقلاب را موظف به تشکیل هیئتهای اندیشه ورز از نخبگان و فرهیختگان دینی می کنند. [عرصه‌های پیشرفت را به طور کلی بایستی مشخص کنیم] در درجه‌ی اول، پیشرفت در عرصه‌ی فکر است. ما بایستی جامعه را به سمت یک جامعه‌ی متفکر حرکت دهیم؛ این هم درس قرآنی است. شما ببینید در قرآن چقدر «لقوم یتفکّرون»، «لقوم یعقلون»، «أفلا یعقلون»، «أفلا یتدبّرون» داریم. ما باید جوشیدن فکر و اندیشه‌ورزی را در جامعه‌ی خودمان به یک حقیقت نمایان و واضح تبدیل کنیم. البته این از مجموعه‌ی نخبگان شروع خواهد شد، بعد سرریز خواهد شد به آحاد مردم. البته این راهبردهائی دارد، الزاماتی دارد. ابزار کار، آموزش و پرورش و رسانه‌هاست؛ که باید در برنامه‌ریزی‌ها اینها همه لحاظ شود و بیاید.۱۳۸۹/۰۹/۱۰ البته این حجم از تاکید از جانب ایشان ریشه در رسالت تاریخی نبیّ مکرم اسلام و بلکه همه انبیاء و اوصیاء علیهم السلام دارد: اولین کار پیامبر مکرم اثاره‌‌ی عقل است، برشوراندن قدرت تفکر است؛ قدرت تفکر را در یک جامعه تقویت کردن. این، حلال مشکلات است. عقل است که انسان را به دین راهبرد می‌دهد، انسان را به دین می‌کشاند. عقل است که انسان را در مقابل خدا به عبودیت وادار می‌کند. عقل است که انسان را از اعمال سفیهانه و جهالت‌آمیز و دل‌دادن به دنیا باز می‌دارد؛ عقل این است. لذا اولْ‌کار این است که تقویت نیروی عقل و خرد در جامعه انجام بگیرد؛ تکلیف ما هم این است.۱۳۸۸/۰۴/۲۹
مسئله‌ی تفکر هم مسئله‌ی اساسی و مهمی است؛ مخصوص پیغمبر ما هم نیست؛ همه‌ی پیامبران مبعوث شدند تا در بشر نیروی خرد را، نیروی تفکر را احیاء کنند. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در خطبه‌ی نهج‌البلاغه میفرماید: «لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکّروهم منسیّ نعمته... و یثیروا لهم دفائن العقول»؛ پیغمبران مبعوث شدند تا دفینه‌ها و گنجینه‌های خرد را در دل و باطن انسانها برآشوبند، آنها را استخراج کنند. ما آحاد بشر، برای اندیشیدن، استعداد عظیمی در خود نهفته داریم. وقتی فکر نمیکنیم، وقتی مطالعه نمیکنیم، وقتی در آیات الهی تدبر نمیکنیم، وقتی در تاریخ خود، در گذشته‌ی خود، در قضایای گوناگونی که برای بشریت پیش آمده است، در گرفتاری‌های گذشته، در عوامل پیروزی بزرگ برای ملتها، تدبر نمیکنیم، از آن گنجینه‌ی معنوی که خدا در ما قرار داده است، محروم میمانیم؛ «و یذکّروهم منسیّ نعمته... و یثیروا لهم دفائن العقول». ۱۳۹۱/۰۳/۲۹ 💢لبّ کلام: کوتاه سخن آنکه نصرت امام و ولیّ خردمند تنها از جانب یک امت فکور و خردمند میسر است.💢 🔰پرده دوم: کدام تفکر و اندیشه؟! از آنجا که انقلاب اسلامی ادامه و استمرار نهضت توحیدی انبیاء الوالعزم می باشد، ما انقلاب را چیزی جز بندگی گسترده الهی نباید بدانیم. انقلاب را یک بنده ی خدا و یک مرد الهی رقم زد و چیزی جز بسط توحید نمی خواست. هر چند در این میانه جریانهای لیبرال و توسعه گرا و تکنوکرات نیز هستند که قله آمالشان را ژاپن یا مالزی اسلامی قلمداد کرده اند و یا آنکه خواسته اند سوار بر قطار حرکت جهانی به سردمداری کد خداشوند!!! اینان نیز چون شمار بی شمار یارانی که امام را نفهمیدند با دریافت ضعیف و بدبخت از توحید گمان کردن عبور از شعار توحید راه رسیدن به پیشرفت و حل مشکلات ریز و درشت کشور است. ما بایستی به ذهن خود رسیدگی کنیم که کدام توحید بوده و هست که رهبران این انقلاب مدام شعارش را می‌دهند و کدام انقلابی‌گری است که مطالبه ایشان است. ما به دنبال انقلابی‌گری به چنین معنایی(بسط توحید) هستیم. موسس کبیر انقلاب، امام خمینی ره، همانند انبیاء و اوصیاء چیزی جز اعتلای کلمه توحید نمیخواست. توحید ابعاد گوناگونی دارد برای تمام ساحات فردی، اجتماعی، تاریخی و تمدنی بشر سخن دارد. در مکتب امام بین انقلابی‌گری و قیام بر سر سجاده فرقی نیست؛ هر دو تنهای تنها بندگی خداست. البته آن قیام اجتماعی امتداد این قیام فردیست و نیز این قیام معنوی روح و روشنایی بخش به آن شورها و حماسه های عزیز تاریخ ساز است. راستی کدام حماسه شررانگیزتر و غیرت زاتر از بانگ قدسی «الله اکبر» است؟! در مکتب امام درد الهی با درد انقلاب از جنس واحد و ارزش یکسان برخوردار است، اصلا یکی است. همانگونه که در بعثت نبیّ اکرم لبّ مطلب عبارتست از توحید، در انقلاب اسلامی نیز این چنین است. توحید به معنای این نیست که عقیده پیدا کنید که خدا یک است و دو نیست و بتهای چوبین ارزشی ندارند!! و یا آنکه هزار و یک قسم اثبات خداوند را یاد بگیرید!! توحید صرفا یک باور و یا یک نظریه فلسفی ذهنی بی دخالت در جهت‌گیری انسان و عمل و انتخابش نیست. ما بایستی با تلاشی فراوان تحریف عظیمی که درباره مفهوم توحید در ذهن ما رسوخ کرده برطرف کنیم. توحید یعنی عبودیّت خدای متعال به‌صورت انحصاری؛ یعنی پذیرش سلطه خدا و نفی هر سلطه غیر خدایی؛ یعنی رهایی از نظام و رقیب و عامل مسلط دیگر؛ یعنی هواها، هوسها، شهوتها، غضبها بر زندگی انسان حاکم نباشد؛ یعنی دیکتاتوری‌ها، استبدادها، منیّتها اداره‌کننده‌ی زندگی انسان نباشند؛ یعنی منشأ مدیریّت زندگی انسان عبارت باشد از علم الهی و قدرت الهی و رحمت الهی و فیض الهی و هدایت الهی؛ یعنی دگرگون‌سازی و بعثتی در دلهای فروخفته و جانهای بیمار؛ یعنی جامعه توحیدی به وجود آوردن؛ یعنی یک حیات و زندگی توحیدی رقم زدن؛ یعنی اعتراض و تعرّض به تمام محدودیت ها و اسارت ها و کدورت های نحوه زندگانی بشریت امروز یعنی ارائه طرح و هندسه ای جدید برای حیات انسانی؛ این است معنای توحید.... «هيچ مفهوم ديگرى را به غیر توحید را نمي‌توان نشان داد كه در سراسر تاريخ بدين اندازه به كار رهاسازى انسان از آسیبها و دردهای گوناگون و مبشر نجات بشریت باشد. در ميان واژه‌هاى مذهبى و غير مذهبى، كمتر واژه‌اى را مي‌توان يافت كه تا اين حد، پُربار از مفاهيم انقلابى و سازنده و ناظر به ابعاد گوناگون زندگى اجتماعى و تاريخى انسان باشد. تصادفى نبوده است كه همۀ دعوت‌های مصلحانه و نهضت‌هاى الهى در طول تاريخ، با اعلان يگانگى خدا و ربوبيت و الوهيت انحصارى او، آغاز مي‌گرديده است. توحيد ـ بر خلاف برداشت عاميانۀ رايج كه آن را صرفا يك نظريۀ فلسفى و ذهنى تلقى مي‌كند ـ يك نظريۀ زيربنائى در مورد انسان و جهان، و نيز يك دكترين اجتماعى و اقتصادى و سياسى است.»(روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، سید علی خامنه ای)
گمان نکنیم توحید هیچ ربطی به آسیبهای اجتماعی امروز ندارد و هیچ گونه درمانی نمی تواند ارائه کند. سقف فکر ما کوتاه است که نمی توانیم توحید را درمانگر اعتیاد و حلاّل مفاسد اخلاقی ببنیم. این ضعف فکر ماست که نمی توانیم اعتلای روز افزون نهاد خانواده را پرتو توحید جستجو کنیم. این ناتوانی ماست که نمی توانیم مشکل فقر را با حضور توحید در عرصه ذهن و فعلمان حل کنیم. تفکر توحیدی یعنی ارائه توحید فراتر از یک نظریه ذهنی و انتزاعی صرف؛ یعنی ارائه توحید همراه با امتداد اجتماعی – فرهنگی آن؛‌ یعنی طرح توحید با تاکید بر جنبه درمانگری آن در زندگی بشریت. 💢لبّ کلام: پیشرفت نهضت توحیدی امت ایران {و حل بحران های ریز و درشت امروز}در گروه تفکر توحیدی است.💢 🔰پرده سوم: تفاوت و به لحاظ لغوی توحید از باب تفعیل است. برای فهم عمیق تر معنای توحید به کلام امام خمینی ره رجوع میکنیم؛ 💢⭕️💢ایشان می فرمایند: ◀️«توحید» تفعیل است. و آن یا از برای تکثیر در فعل است، به معنی قرار دادن در غایت وحدت و نهایت بساطت. یا به معنای انتساب مفعول است به اصل فعل [مثل] تکفیر و تفسیق...در کتب ادبْ یکی از معانی باب «تفعیل» را انتساب مفعول به اصل فعل شمرده اند، و از آن جمله «تفسیق» را مثال زده اند. بالجمله، معنی توحید نسبت به وحدانیّت است. ◀️حقیقت توحید، که اصلِ اصول معارف است، و اکثر فروع ایمانیه و معارف الهیه و اوصاف کاملۀ روحیّه و صفات نورانیّۀ قلبیّه از آن منشعب شود. ◀️به عقیدۀ نویسنده جمیع علومْ عملی است حتی علم توحید. شاید از کلمۀ «توحید» که «تفعیل» است عملی بودن آن نیز استفاده شود؛ چه که به حسب مناسبتِ اشتقاق، توحید از کثرت رو به وحدت رفتن و جهات کثرت را در عینِ جمعْ مستهلک و مضمحلّ نمودن است؛ و این معنی با برهان حاصل نیاید، بلکه به ریاضات قلبیّه و توجّه غریزی به مالک القلوب باید قلب را از آنچه برهان افاده نموده آگاه نمود تا حقیقت توحید حاصل شود. بلی، برهان به ما می گوید: لا مُؤَثِرَ فی الوُجُودِ اِلاَّ الله . و این یکی از معانی لا اله الاّ الله است ◀️جمیع علومْ عملی است حتی علم التّوحید را نیز اعمالی است قلبیّه و قالبیّه. توحیدْ تفعیل است؛ و آن، کثرت را به وحدت برگرداندن است.💢⭕️💢 سخنان حضرت امام ره در باب توحید بسیار است. اما اندیشه توحیدی را میتوان دو تقریر از آن داشت: 💠یک تقریر از آن این است که موضوع اندیشیدن ما توحید باشد و ما به توحید بیندیشیم، به توحید به عنوان اصل اصول دین، به توحید بسان علمی کاربردی، به توحید به عنوان غایت القصوای حیات انسانی، به توحید به عنوان سیاق کلان قرآن... به عبارت دیگر توحید را میتوان از زاویه دید مباحث درجه یک متعلق تفکر قرار داد؛ به یک عبارت میتوان این را نامید. یعنی اندیشیدنی که موضوعش توحید است. حال اندیشیدن درباره توحید میتواند با رویکرد عرفانی باشد یا با رویکرد فلسفی یا با رویکرد اخلاقی و یا حتی با رویکرد فقهی البته یکی از معضلات فقه موجود همین میتواند باشد که توحید ترجمانی واضح و مستقیم به صورت جدی در فضای فقهی و هنجاری ندارد. وقتی به صورت درجه یک دانشهای مختلف بسط توحید و تحقق توحید را نه تنها غایت خود بلکه موضوع بحث خود قرار میدهند در این صورت ما دانشها را به تعبیر امام از کثرت به وحدت می بریم البته توضیح این مقوله هم به لحاظ راهبردی و سیاستگذاری علم فرصتی مجزا می طلبد. 💠اما تقریر دیگر از اندیشه توحیدی آنست که به لحاظ روشی و درجه دو اندیشه ای توحیدی است که رو به وحدت باشد. به عبارت دیگر به معنای آنست که ما در مقام اندیشه ورزی یا نظریه پردازی، اندیشه یا نظریه مد نظرمان حائز شاخصه وحدت باشد یعنی بتواند ذهن انسان را به توحّد بکشاند. توحیدی اندیشی یعنی پرهیز از هرگونه تشویش و کثرت و اضطراب در مقام تولید فکر و دانش؛ یعنی انسجام و اتقان و توحدّ در ساحت فکر و ذهن. به معنی دیگر توحیدی اندیشی یعنی به لحاظ روشی، تفکر ما قبله وحدت و توحّد را نشانه بگیرد. 🔹🔶🔹لبّ‌کلام: یکی از آموزه های قطعی اندیشه توحیدی آنست که: همان طور که توحید کلمه لازم ضروری کلمه توحید است و تحقق آرمان کلمه توحید تنها در بستر ارزش مادر و رئیسی وحدت و توحید کلمه میسر هست؛ توحیدی اندیشی نیز تنها با توحید اندیشی میسر است ولاغیر. یعنی اندیشه ای که از توحید شروع نشود به وحدت و انسجام و اتقان واقعی دست پیدا نمیکند.(1) پ.ن: 1. یکی از ویژه ترین آثاری که در پی تبیین اندیشه توحیدی برآمده است هم نمیاینده لایقی برای توحید اندیشی می باشد و هم حائز شاخصه توحیدی اندیشی می باشد مقاله روح توحید نفی عبودیت غیر خدا از آیت الله العظمی سید علی خامنه ای می باشد. .
🔰 / هیئت توحید در فعل را ادب می گویند؛ حال به دنبال این هستیم که هیئت توحید را در اندیشه و تفکر به عنوان فعل عقل دریابیم، هیئت توحید در اندیشیدن ما چه بروز و ثبوتی دارد؟! هیچ جایی نیست که خالی از حقیقت توحید باشد. همه هستی جلوه گه حقیقت توحید است. اگر به لحاظ تکوینی اینچنین است در حیات انسانی نیز که تحت تسخیر اختیار انسانی است بایستی جهان های اجتماعی ما اینگونه پی ریزی شود. همان طور که نغمه توحید و ندای لااله الا الله دعوتی است حامل یک سلب و یک ایجاب، حامل دعوتی نیز هست برای آنکه دستگاه فکر و اندیشه مان در جهت بسط حاکمیت و ربوبیت حضرت حق پی ریزی و معماری و مهندسی کنیم. بر اساس دکترین توحید که واضح ترین بیان آن لا اله الا الله می باشد، هر اندیشه ای که خاستگاه خود را توحید قرار داده است بایستی حامل یک سلب و یک ایجاب باشد. اندیشه ای، توحیدی است که نافی هر گونه وابستگی و انفعال در برابر قطب و جریان و مکتب غیر توحیدی باشد. اندیشه توحیدی نافی وابستگی شخصیتی و هویتی به مکتب غیر توحیدی است. اندیشه توحیدی نافی وابستگی به پارادایم معرفتی و نظام ارزشی غیر توحیدی می باشد. اندیشه توحیدی نافی وابستگی به اندیشه برآمده از جهان فرهنگی غیر توحیدی می باشد. اندیشه توحیدی نافی انفعال در برابر صورت بندی پایان تاریخ بر اساس جریان های فکری غیر توحیدی می باشد. اندیشه توحیدی نافی انفعال در برابر هر اندیشه ایست که خط و مشی ای برای حیات انسانی رقم بزند. اندیشه توحیدی نافی انفعال در برابر هر اندیشه ایست که توجیه گر ظلم فراگیر مستکبران و ستم پذیری مظلومان و مستضعفان باشد. اندیشه ای توحیدی است که مُثبِت بسط توحید در ساحت های متنوع حیات بشری باشد. اندیشه توحیدی در پی مهندسی و معماری توحّد هویتی و هویت توحیدی برای انسان است. اندیشه توحیدی در پی صورت بندی پایان تاریخ بر اساس سنن الهی و قاعده لیظهره علی الدین کله می باشد. اندیشه توحیدی به دنبال پدید آوردن جهان فرهنگی توحیدی و تنفس در این جهان فرهنگیست. اندیشه توحیدی به دنبال پدید آوردن خرق پاردایم موجود و خلق پارادایم معرفتی توحیدی می باشد. اندیشه توحیدی در پی آنست که توحید را در هیئت افعال انسانی بسان عقل و ادبی همساز با حقیقت هستی ترسیم و تصویر کند. اندیشه توحیدی در پی آنست که جامعه بی طبقه توحیدی را صورت بندی کرده و آن را تحقق ببخشد. اندیشه توحیدی در پی آنست که خط و مشی ای برای اثاره و ازدهار و شکوفایی عقلانیت و خرد بشری تبیین سازد. اندیشه توحیدی فریادگر حمایت از مظلومان و مستضعفان و مقاومت و ستیز در برابر مستکبران می باشد. اندیشه توحیدی به تمام زوایا و ابعاد زندگی انسان سر میزند و برای آن خط و مشی و سیاست تعریف میکند. اندیشه توحیدی، اندیشه ای ختمی برای صورت بندی پایان تاریخ می باشد...اندیشه ای که سیطره تام و تمام ربوبیت حق سبحانه را تصویر و ترسیم می سازد. ..
بسم الله الرحمن الرحیم المستعان بک یابن الحسن 🔰اندیشه بیطرف واقعیت یا افسانه؟! چه بخواهیم و چه نخواهیم هر اندیشه محملی برای اثبات امری و نفی امری دیگر می باشد. اندیشه ها مدعایی دارند و در پی تبیین یا استدلال برای مدعای خود هستند. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی به قطب و جریان و مکتب فکری ای وابستگی دارد و در پی اثبات و تفسیر مدعای آن قطب و جریان و مکتب فکری می باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی در ارض زیست جهان آن انسان رشد کرده و به ازدهار و شکوفایی رسیده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی وابسته به فرهنگ برآمده از آنست که از ابعاد متنوع آن جهان فرهنگی تغذیه نموده و شالوده خود را پی ریزی نموده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی گران بار و متاثر از پارادایم معرفتی ای است که در بستر آن این اندیشه روییده و بالنده گشته است. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی به عنوان فعل عقل او در تثبیت حکومت یک فکر کنشگری دارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی حامل جهان بینی او، تصویر او از انسان و موضع انسان در برابر پدیده های طبیعی و انسانی می باشد چه با لوازم قریبه چه با لوازم بعیده چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی حامل یک نظام محاسباتی برای تحلیل صحنه پیش روی اوست و روایت و تفسیر او از این صحنه است که مناسبات رفتاری و روانی او با صحنه را سامان میدهد. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی می تواند مبشر نجات خلق های ستمدیده و مستضعف باشد میتواند ملعبه ظالمان و مستکبران باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی تعیین کننده مسیر و خط مشی زندگی و چهت گیری عملی اوست. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی میتواند زندگی ساز یا زندگی سوز باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی تغییری در جهت انحطاط یا در جهت پیشرفت و تعالی او می تواند رقم بزند. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی میتواند دال بر اعتراض به وضع موجود و اثبات وضعی برتر باشد و یا توجیه گر وضع موجود و بی اعتنای به وضع برتر. چه بخواهیم و چه نخواهیم اندیشه هر انسانی حامل راهی است که عقل و قلب و عمل آدمی در آن جاری و ساری می شود. این ها واقعیت های بُعد فکریِ هویت و شخصیت انسان است، انسان بیش از آنکه با دانش زندگی خودش را سامان دهد با اندیشه و تفکر زندگی اش را سامان می دهد و این اندیشه به دلیل وابستگیهایی که دارد بیطرف بودنش یک امر موهومی بیش نیست. سوال در این است که اگر اندیشه و تفکر جهت دار است کدام قبله و جهت؟! 🔰 مطابق تفسیر قرآن، جهان انسانی حامل دو جریان و جبهه حق و باطل است و این دو از روز اول آفرینش الی یومنا هذا درگیر یک نزاع تاریخی و تمدنی بوده و هستند و اکنون این مسئولیت و رسالت به ما رسیده است. بسم الله الرحمن الرحیم *ان الانسان لفی خسر*الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر* / / / / علیهم السلام / اندیشه آدمی میتواند در جهت وسعت عصر نور باشد میتواند نباشد، اندیشه آدمی در جهت بسط حاکمیت الله میتواند باشد میتواند نباشد. اندیشه آدمی می تواند در جهت گسترش توحید و توحیدی زیستن باشد میتواند نباشد، اندیشه آدمی میتواند در جهت تثبیت رسالت انبیاء گام بردارد میتواند اینگونه نباشد. اندیشه آدمی میتواند زمینه ساز امامت مستضعفان و وراثت ارض توسط ایشان باشد میتواند اینطور نباشد. در مقابل اندیشه آدمی میتواند در جهت وسعت ظلمت و بسط ولایت شیطان و سیاهی لشکری برای طواغیت و توجیه گر امامت مستکبران باشد. هر چند افعال و اعمال جوارح انسانی قبله ای برای خود دارند(چه ظاهری چه باطنی) اما اندیشه و تفکر آدمی نیز ای برای خود دارند؛ قبله یک انسان حقیقت جو، انسانی که به فطرت خود پشت نکرده، انسانی که یکتاترین و عظیم ترین حقیقت هستی یعنی توحید است. اندیشه و فکر آدمی میتواند نصرتی در جهت اعتلای جنود عقل باشد می تواند سیاهی لشکری برای جنود جهل باشد. عقل و وزیر آن خیر چیزی جز بسط توحید و حاکمیت توحیدی را طلب نمی کنند و از سوی دیگر جنود جهل هر چند با ظاهر و عنوان جنود عقل ظاهر شوند در جهت ضیق حاکمیت توحیدی فعالیت میکنند. اندیشه و فکر انسانی جز برای حقیقت جویی نیست و شکر عملی منعم که مقوله ای فطریست آنست که اندیشه و فکر آدمی فقط و فقط برای اندیشه توحید و توحید اندیشی و توحیدی اندیشی خرج شود.
#انقلاب_اسلامی #اراده_الهی .
بسم الله الرحمن الرحیم المستعان بک یابن الحسن استاد انقلاب اسلامی اراده ی الهی است و از جنس قرآن و اهل بیت است و ذیل آنها آمده است. تکلیف مشخص کردن برای انقلاب مثل این است که بخواهیم برای قرآن تکلیف مشخص کنیم. آن چیزهایی که اشاره به انقلاب اسلامی می کند همان انقلاب اسلامی است.انقلاب اسلامی را فقط می شود به آن اشاره کرد. اشاره اش چیست ؟ این است که 40 سال است در مقابل استکبار ایستاده است. یعنی شن های طبس، یعنی شهدا، یعنی حججی... # اگر می خواهیم سلوک کنیم باید رجوعمان را نسبت به حقیقت دورانمان یعنی انقلاب اسلامی درست کنیم. ما باید تکلیف خومان را با این چیزی که ما را فراگرفته است و می بینیم که به سراغ ما آمده است و می توانیم با آن مرتبط باشیم ( انقلاب اسلامی )‌ مشخص کنیم. من احدی را نمی شناسم زیر این آسمان که به این فکر نباشد که تکلیفش را با انقلاب اسلامی مشخص کند. زیرا که صورت هدایت خداست. اراده ی الهی برای هدایت بشر امروز تنها و تنها انقلاب اسلامی است. یک حقیقت تاریخی است که هنوز ظهور نکرده است و در جایگاه آسمانی اش است. ما هنوز در مناسبات دیگری هستیم، ما در عهد با غرب هستیم. انقلاب اسلامی دارای ذات است. شما اگر بخواهید آن ذات را فقط با مظاهر عادی اش ببینید عملا هیچوقت ذات را پیدا نمی کنید. شما بدانید که هرچه امروز پیش می آید همه برای آن است که انقلاب اسلامی ظهور کند. تصمیم گیری های آنها باعث ظهور بیشتر انقلاب اسلامی می شود. انقلاب اسلامی سنتی است که هیچوقت نمی رود. یک سنتی است که همه خواسته یا ناخواسته در اختیار او و سرباز او هستند. همین طور که شیطان سگ پاسبان خداست، ترامپ هم سگ پاسبان آقای خامنه ای است.این ها فقط مأمورند نشان دهند چقدر رهبری الهی قدرت دارد. همان طور که غرب یک کل فراگیر است؛ انقلاب اسلامی که تا حد یک نزاع تمدنی و تاریخی با غرب درگیر شده است نیز یک کل فراگیر است. تبلور سعه وجودی انقلاب اسلامی در جبال وجودی انسانهایی است که پدید می آورد امثال چمران ها و متوسلیان ها و امام موسی صدر ها و احمدی روشن ها و شهید حججی هایی است که اراده شان نظام سلطه را بنیاد برافکن است و نظام سلطه جز به حذف فیزیکی ایشان نمی اندیشد چون تمام دنیای غرب در وسعت وجودی ایشان مضمحل می شود. تا ابو جهل ها و ابو سفیان ها نباشند بلندا و اوج و رفعت عقل و عدل و سعه صدر نبی خاتم ص مشخص نمی شود تا ابن ملجم ها و ابوموسی اشعری ها نباشند مظلومیت در عین اقتدار علی علیه السلام روشن نمی شود. تا ابن زیادها و یزید ها نباشند حماسه و عشق حسینی عالم گیر نمی شود. عالم را بایستی از مجرای اراده الهی و هدایت الهی تفسیر کرد ابو جهل ها هستند که زمینه ظهور کمالات اول شخص عالم خلقت را فراهم می سازد ابن ملجم ها و ابوموسی اشعری ها هستند که زمینه تجلی کمالات امیرالمؤمنین علیه السلام را پدید می آورند. ابن زیاد ها و یزیدها هم اینگونه هستند یادمان باشد تعرف الاشیاء باضدادها همچنین در زمانه این اتحاد کار و شرک و نفاق است که زمینه اعتلای ایمان و صبر اما مقاومت را فراهم می آورد اگر جنگ احزابی نبود اگر ابتلا و به تعبیر قرآن زلزال شدید برای مؤمنین نبود آیا سره از ناسره و منافق از مومن شناخته می شد؟ اکنون که زمانه ما نیز زمانه جنگ احزاب است بایستی خوشحال باشیم و بدانیم اتحاد سعودی ها و اسرائیلی ها و آمریکایی ها و اذنابشون در منطقه چیزی جز بسط و سعه وجود برای ما به همراه ندارد. بایستی خوشحال باشیم و بدانیم که جریان مکر الهی عالب بر تمام مکرها و شیطنت های شیطان اکبر است و آزمایشی برای ماست که صداقت مان در امانت داری رسالت نبی ختمی آزموده شود. بایستی خوشحال باشیم و بدانیم جریان عالم بر مبنای سنت و محوضت و جدا شدن حق از باطل در جریان است و جنگ احزاب هم یکی از همین گردنه هاست... بایستی خوشحال باشیم و بدانیم در قفس و زندان یاس هست که ایستادگی ها و پایمردی ها و استقامت های خالص و یقینی روشن می شود. به قول امام ره: ⭕️هرضرری که به ما وارد شد،یک هم پهلویش بود بزرگتر... .