eitaa logo
ریکاورے | 𝑹𝒆𝒄𝒐𝒗𝒆𝒓𝒚
701 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
﷽ از دِل تا قلـــم .☁️؛ قلمی که مینویسـد از درونِ قلبم !🕊 در این کنج از فضای مجازی ، عقایـدم را در قالبِ هنر،مرقوم و ثبت میکنم/ انتشار: مستحبِ موکّد . . ‌ •انتقادوتبادل: @yeganeh84gh •کانال دوم با فضایی متفاوت : https://rubika.ir/mahepenhan1401
مشاهده در ایتا
دانلود
.﷽ اُمانیسم )انسان گرایی( humanism در مسلک اُمانیسم )انسانمداری( انسان جای خداوند مینشیند و تکیهگاه تشخیص ارزشها را خود انسان میداند. در برخی مکاتب انسانگرایی اصالً اعتقادی به خدا وجود ندارد و در برخی دیگر اگر این اعتقاد وجود دارد، این اعتقاد به دین و خدا، را هم راهی برای برطرف شدن دردهای روحی بشر و برآورده کردن نیازهای بشر میداند و حضرت حق تعالی از خود اصالتی ندارد. منظور از اینکه انسان معیار تشخیص ارزش است یعنی آنچه انسان خوب تشخیص میدهد خوب است. مثالً هم جنسگرایی چون لذت دارد پس خوب است و مالک این نیست که دین چه نمیگوید بلکه مالک این است که تشخیص انسان چیست و ارزشهای در این حالت بر مبنای تشخیص انسان پایهگذاری میشود. در برخی مکاتب انسانگرایی، لذت معیار تشخیص ارزش است یعنی آنچه موجب لذت است، خوب است و هر چه لذت را از انسان میگیرد، بد است . مثل همجنسگرایی. در برخی مکاتب انسانگرایی، قدرت معیار تشخیص ارزش است یعنی یک چیز زمانی خوب است که موجب افزایش قدرت میشود. مانند بمب ولو اینکه بمب اتم باشد. نیچه میگوید باید همه انسانهای ضعیف را از بین ببریم تا دیگر همه قدرتمند باشند. در برخی مکاتب انسانگرایی، علم و تجربه معیار تشخیص ارزش است یعنی یک چیز زمانی خوب است که با علم و آزمایش علمی سازگار باشد و قابل آزمایش باشد. نیچه در واقع از بزرگترین فیلسوفان غرب است که نظراتش در قرن بیستم بسیار مهم و تأثیرگذار بوده است. در آراء نیچه چندین محور وجود دارد که با سوبژکتیویسم مورد نظر ما ارتباط دارد. محور اول، »نهیلیسم« یا »پوچگرایی« و محور دوم، »ارادۀ معطوف به قدرت« است. بنابر اصل ارادۀ معطوف به قدرت، قصد اصلی فیلسوفان از بیان این مطالب، برای به کرسی نشاندن انسان است و همۀ مکتبهای فلسفی هدف نهایی و نهفتهشان رساندن انسان به عرصۀ کرسی است. معنای اصلی نهیلیسم هم به این معناست که فراتر از فهم انسان، هیچ ارزشی وجود ندارد و ارزشها را هم خود انسان پایهگذاری میکند و در واقع همۀ ارزشها قراردادی- اند. وی غایت، اصل و مبنای هستی را غریزۀ مادی و جنسی انسان میداند. نیچه میگوید انسان مالک همه چیز در هستی است و حتی میتواند دیگر انسانها را تحت سیطرۀ امیال خود دربیاورد.
ریکاورے | 𝑹𝒆𝒄𝒐𝒗𝒆𝒓𝒚
#هر‌روز‌با‌یک‌ایسم‌ #ریکاورے #لبیک‌یا‌خامنه‌ای .﷽ اُمانیسم )انسان گرایی( humanism در مسلک اُمانیسم
سوبژکتیویسم : سوبژکتیویسم تقریباً از زمان دکارت مطرح میشود و حتی میشود گفت از اواخر قرون وُسطی؛ یعنی از رنسانس به بعد ، اما مسألۀ اصلی سوبژکتیویسم از همان دورۀ مدرن شروع میشود. سوبژکتیویسم که از کلمۀ "سابجکت (subject " (گرفته شده در واقع به تقابل میپردازد. "سابجکت" و " آبجکت " سابجکت، ذهن است به معنی شناسنده و آن شیء که مقابل فرد قرار میگیرد و مورد شناسایی است، میشود عین یا آبجکت. به عنوان مثال فردی که به یک قلم نگاه میکند، سابجکت است و آن قلم، آبجکت است. یکی از موضوعات مهم فلسفۀ غرب، سابجکت و آبجکت و نحوۀ تقابل و ارتباط این دو است که از آن تعابیر گوناگونی شده میشود. به این دلیل که در بحث معرفت که موضوع مهم فلسفۀ غرب است، باید این نکته به دقت تبیین شود که کدامیک از این دو اهمیت بیشتری دارد. سوبژکتیویسم را میتوان به معنای خودبنیادی انسان یا محوریت انسان در هستی تعریف کرد که تعبیر غیر فلسفی آن عبارت است از هیومنیزم یا اُومانیسم که تعبیر دیگری از سوبژکتیویسم است و به معنای خودبنیادی یا مبنا قرار گرفتن انسان است. سارتر و سوبژکتیویسم دیدگاهی که در مورد نیچه گفته شد، بعد از نیچه در فیلسوفان اگزیستانسیالیسم هم ادامه پیدا میکند. سارتر که یک فیلسوف اگزیستانسیالیست میباشد، تقریباً در این زمینه پیرو نیچه است خالصۀ دیدگاه سارتر این است که انسان یک موجود مطلقی است و در واقع به دنبال این است که انسان را به یک موجود مطلق از نظر معرفتی، وجودی و... تبدیل کند. بر اساس اندیشۀ سارتر، خدا مزاحم وجود انسان است و در واقع از دیدگاه امثال سارتر، وجود دیگر، مانع وجود من است، زیرا انسان میخواهد به قدرت مطلق برسد و در جهان، حاکم مطلق باشد. مجموعۀ بحثهایی که از دکارت، کانت، نیچه و سارتر بیان شد، دارای یک محور مشترک بود که عبارت است از تأکید بر اصالت و محوریت انسان. ذهنیتگرایی یا ذهنیگرایی یا سوبژکتیویسم به انگلیسی ) Subjectivism ) عبارت است از اعتقاد به این که تجربه ذهنی، اساس همه معیارها و قوانین است. هر شخص از ذهنیت خاص خویش برخوردار است و ذهنیت هر شخص بر اساس عالیق و سالیق فردی متمایز از ذهنیت اشخاص دیگر است. در این تلقی، احکام و گزارهها نهایتاً به رهیافتها، عالیق و سالیق ذهنی فرد بازمیگردد. ذهنیتگرایی در مقابل عینیتگرایی، )اُبژکتیویسم( و واقعگرایی قرار میگیرد. برای بررسی چهار نفر از افراد تأثیرگذار در ماجرای "سوپژکتیویسم" به پیوست اول در انتهای این جزوه مراجعه کنید. عقل خودبنیاد و تفاوت آن با عقل مستقل اسالمی عقالنیت خودبنیاد غیر از عقل مستقل است که در فلسفه اسالمی هم ظاهر می شود و ما نیز به آن باور داریم. در عقالنیت خودبنیاد، وحی همیشه ابژه )متعلق شناسا( و نه سوژه )فاعل شناسا( است؛ بدین معنا که فقط انسان، شناسنده است و بقیه امور از خدا گرفته تا وحی و... متعلق شناخت است. این من آدمی هستم که می توانم بگویم وحی چیست و چه باید باشد؛ خدا نمی تواند بگوید! اصالت برای معتقد به این نظریه شناخت آدمی است و وحی تابع شناخت اوست. در این نگاه، فلسفه، علم، صنعت و... تولیدات و دستاوردهای این فرد معتقد به عقل خودبنیاد میتواند به خدا هم باور داشته باشد مانند دکارت؛ کمااینکه تعداد براهین اثبات وجود خداوند بعد از رنسانس، به مراتب بیشتر از قبل است. ولی برای فرد قائل به عقالنیت خودبنیاد، وحی یک ابژه است و متعلق ِشناخت. از تبعات این تفکر می توان به تجربه دینی شدن وحی، پلورالیسم و... اشاره کرد و در تعارض علم و وحی نیز این علم است که وحی را تفسیر می کند. حتی پُست مدرنیسم نیز به عقل خودبنیاد باور دارد در مقام تببین نگاه اسالم به مدرنیته گفت: اسالم عقل مستقل را به رسمیت می شناسد؛ ما ابتدا می فهمیم و سپس ایمان می آوریم. با عقل مستقل است که به وحی می رسیم اما از آن پس وحی را در عرض عقل و به عنوان یک فاعل شناسا قرار می دهیم. حال باید با این مبنا، مدرنیته و دستاوردهای آن از جمله جهانی شدن را بسنجیم.