eitaa logo
رفاقت با شهدا
475 دنبال‌کننده
955 عکس
926 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰اواخر پاییــز سال ۶۵ بود. برای عملیات کربلای ۴ اماده می شدیم. سـراغ محمدعلے را گرفتــم. گفتنــد :گردان اسلامے نسب است. رفتـم آنجــا, به تـپہ اے اشــاره ڪردند. گفـتند: هـر روز تـنها مےرود آنـجا. رفــتم سراغش... دیگر آن شلوغے و شیطنـت همیشگے را نداشــت. آرام شــده بود. تنها لبخـند زیبا و ملیحے بر صــورت داشــت😊. چهــره اے با وقــار داشــت... انگار نه انگار که یڪ نوجوان ۱۶ ساله است! گفت:خـواب جعفر(دوسـت شهیدش) را دیـدم, مے خواسـت مـن را با خــود ببــرد. مطمینــم عملیات بعد, جعفر من را مےبرد. چیزے برای خـوردن به او تعـارف ڪردم.... نگرفت...گفــت روزه ام! گفتم روزه, اینجــا؟ با همان لبخند زیـبا گفت:شش روز, روزه نـذر کردم ڪه در این عمــلیات شهــید شــوم! چند روز بعــد در ڪربلاے۴ به جعــفر دســت داد! طلبه محمد علے سبحانے
🌱‌‌ ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها. یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام اله کرد. ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا سلام اله بخوانم. شهید ابراهیم هادی❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یکی از مدافعان حرم به حاج قاسم گفته بود: جنگ سوریه تمام شد ولی ما شهید نشدیم، حاج قاسم پاسخ داده بودند در آینده ای نزدیک فتنه هایی پیش رو دارید که کل شهدا آرزوی حضور به جای شما رو داشته باشند آن روز من نیستم اما شما پشت آقا رو خالی نکنید ..
💢 شهید احمدعلی نیّری: نکند که آخر کار، دست خالی از این ویرانه برویم و راهی سفر شویم. ⚠️ نکند اصلاً ندانیم که برای چه آمده بودیم! 📚 بخشی از کتاب عارفانه
📜 فرازی از وصیت نامه و خاطره ای از : 🕊 مدافع حرم " ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه چیز آرام بخش تر از شنیدن صدای یک شهید وقتی که با خدا حرف میزنه؟! باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
حیدر بادنور کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۱۰/۰۷ ✍️مهدی اسلامی مدیر کانال آنتی فتنه موضوع : «جنگ آخرالزمان: ایران در مصاف اسرائیل و آمریکا، آیا جهان تاب می‌آورد؟» بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب دارم خدمت همه‌ی عزیزان. امروز می‌خوام در مورد یه موضوع حساس صحبت کنم؛ موضوعی که این روزها بحثش توی فضای رسانه‌ای داغه: جنگ احتمالی ایران با اسرائیل و آمریکا. می‌دونم که یه سری نگرانی‌ها توی ذهن مخاطب‌ها شکل گرفته؛ مثلا اینکه اگه جنگی رخ بده، خسارت‌های بزرگی به ایران وارد می‌شه. خب بیایید این قضیه رو یه بار منطقی بررسی کنیم و ببینیم واقعا چی به چی هست. اوضاع منطقه و شایعات رسانه‌ای: اوضاع منطقه رو که می‌بینید؛ همه‌چیز شبیه فیلم‌های آخرالزمانی شده! اتفاقاتی که داره می‌افته، دیگه طبیعی نیست. حتی آقای پناهیان هم تو صحبت‌هاشون اشاره کردن که شرایط منطقه کاملا آخرالزمانیه. حالا یه عده می‌گن: «نه بابا، اینا شایعه‌اس.» ولی واقعیت اینه که اوضاع عادی نیست. حرف‌هایی که دشمن‌ها می‌زنن: رسانه‌های خارجی، مخصوصا اونایی که دشمنی‌شون با ایران واضحه، دارن جار می‌زنن که ایران ترسیده یا ضعیف شده. اما مقام معظم رهبری توی بیانات اخیرشون روشن گفتن که جبهه مقاومت مستقل عمل می‌کنه و جنگ نیابتی نیست. این یعنی چی؟ یعنی آرمان ما حمایت از مستضعفین جهانه؛ هر جا ظلم باشه، ایران کنارشونه. حالا بیایید ببینیم اگه آمریکا و اسرائیل واقعا بخوان وارد جنگ بشن، چی می‌شه؟ --- وضعیت اقتصادی دشمن‌ها: اول از همه، آمریکا رو نگاه کنید. بدهکارترین کشور دنیاس! چیزی حدود ۴۰ تریلیون دلار بدهی داره. چند تا از بزرگ‌ترین بانک‌هاش هم سال پیش ورشکست شدن. اقتصادشون داغونه، و اگه جنگی رخ بده، فقط یه ضربه‌ی دیگه بهش کافیه تا کلا سقوط کنه. از اون طرف، اسرائیل هم وضعیت جالبی نداره. سرزمین کوچیک و آسیب‌پذیری داره که با چند تا موشک می‌تونه فلج بشه. کل پایگاه‌هاشون دست ماست؛ از زلیخا تا دیمونا و نواتیم --- گزینه جنگ واقعی؟ بیایید رک باشیم. جنگی که رسانه‌ها دارن ازش حرف می‌زنن، بیشتر یه شانتاژه تا واقعیت. چون اونا می‌دونن که اگر دست از پا خطا کنن، منطقه شعله‌ور می‌شه. همه‌ی پایگاه‌های آمریکایی توی منطقه زیر نظر ماست و مختصاتشون دست ماست. اگه اونا بزنن، ما هم می‌زنیم. پالایشگاه‌های عربستان، پایگاه‌های نظامی قطر و امارات، و حتی تنگه‌های استراتژیکی مثل هرمز و باب‌المندب دست ماست. --- چرا جنگ تمام‌عیار اتفاق نمی‌افته؟ اقتصاد جهانی تاب و توان یه جنگ بزرگ رو نداره. بعد از کرونا، همه‌ی کشورها ضربه خوردن؛ از اروپا گرفته تا آمریکا. حالا فکر کنید قیمت نفت دو برابر بشه، انرژی قطع بشه، و کل دنیا درگیر جنگ بشه. کی ضرر می‌کنه؟ همه! به همین دلیل، آمریکا و اسرائیل حتی جرات نمی‌کنن وارد یه جنگ تمام‌عیار بشن. تهش اینه که چند تا عملیات محدود بکنن، که خب جوابشون رو با چند برابر قدرت می‌گیرن. --- برنامه ایران چیه؟ ما دست روی دست نذاشتیم. توانایی‌هامون توی حوزه موشکی، پهپادی، و حتی هسته‌ای برای همه واضحه. اگه کار به جاهای باریک برسه، کمتر از یه هفته می‌تونیم به غنای ۹۰ درصد برسیم. جبهه مقاومت هم آماده‌س؛ از یمن تا لبنان و سوریه، هر کدوم نقشه‌هایی دارن که در صورت لزوم اجرا می‌کنن. --- جمع‌بندی: در نهایت، باید بگم که گزینه جنگ تمام‌عیار برای دشمن‌ها صرفا یه بلوف تبلیغاتیه. اونا خودشون بهتر از ما می‌دونن که ضرر این جنگ برای اونا خیلی بیشتر از ماست. ما آماده‌ایم و نقشه‌هامون رو کشیدیم. اسرائیل هم بدونه که نابودیش فقط یه مسئله زمانیه؛ ان‌شاءالله. ممنون از اینکه وقت گذاشتید. لطفا این تحلیل‌ها رو با بقیه به اشتراک بذارید. یا علی ✍ مهدی اسلامی ━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
🥀 ماجرای اتوبوس 💔 مرخصی داشتم قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان . حاجی گفت : "بیا با اتوبوس بریم" بهش گفتم : "حاجی هوا خیلی گرمه" حاجی گفت : گرمه؟؟!!!!! پس بسیجی‌ها توی گرما چیکار میکنند؟ با همون اتوبوس میریم تا کمی حالمون جا بیاد... 🥀خاطره‌ای به یاد شهید معزز حسین خرازی
«اما شمایی که بعد از من چند صباحی بیش در این دنیا نخواهید ماند و دیر یا زود باید کوله سفر بربندید! زندگی اندک خود را دریابید و همانند من بی توشه به سفر نروید!» [افراد در تصویر از راست به چپ: حسین گلستانی، و_
"مبارزه با نفس" خاطره ای از شهید "حسین معزغلامی" 📌میخواستم برم اصفهان،زنگ زدم به داداش حسین،گفتم: چیزی لازم داری برات بیارم؟؟ ■ گفت: گز درجه یک بیار. □ گفتم چشم داداش. 🔸تو اصفهان رفتم تو فروشگاه که محصولاتش درجه یک بود گفتم: یه بسته گز درجه یک میخام با بیشترین درصد پسته. 🔹خریداری کردم ،زنگ زدم به حسین آقا وگفتم: داداش برات بالاترین درصد رو گرفتم ■ گفت: نه من گز صد درصد پسته میخام. 🔸️ دوباره برگشتم فروشگاه،گفتم: جناب من گز صد در صد پسته میخام. ■ خندید و گفت: هرکس ازت گز صد درصد خواسته باهات شوخی کنه گز صد درصد پسته خب میشه پسته خالی! ▫️اومدم تهران با ذوق و شوق بردم براش تعریف کردم کلی خندید و گفت: اولا من باهات شوخی کردم، دوما یاد بگیر برا هرکسی هرکاری میکنی به بهترین شکل انجام بده. 🔻بعد گفت: من این گز رو‌نمیخورم ■ گفتم: چرا؟؟؟ □ گفت: چون این خواسته نفسم بوده... 🔹️ موقع نماز بسته گز را برد مسجد و توزیع کرد. راوی:خواهر شهید باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙استاد پناهیان 🎙استاد شجاعی 🔸غافلگیری مومنین!!! ⁉️ مقدمات ظهور چقدر طول میکشه؟ ✅🌼🌿کوتاه و شنیدنی 👈ببینید و نشردهید. باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم شهید راغب با دخترش🥺😭🥀 خدا به این دختر و دخترای این سرزمین صبر زینبی عطا کنه😔🤲 🎙 🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✍ داشتیم میرفتیم ماموریت هواپیما تاخیر داشت هرکدوم یه گوشه ای روی صندلیای فرودگاه ولو شدیم بعد از مدتی که بلندگو اعلام کرد و شماره پرواز گفت یه دفعه دیدم حاج مهدی نیست همه جا رو گشتم آخر سر ، یه سری به نمازخونه فرودگاه زدم دیدم تمام اون مدتی که ما ولو بودیم اون عاشقانه مشغول رازو نیاز با پروردگارش بوده و داره نماز میخونه… ✍ راوی: از یکی از همرزم ها ، شهید حامد رضایی 🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 مواسات در سیره سردار شهید 🔸اواخر مجروحیت ابراهیم بود که یک روز ظهر زنگ زد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: “سید، ماشینت رو امروز استفاده می‌کنی؟” گفتم:”نه، همینطور جلوی خونه افتاده”، بعد هم اومد و ماشین رو گرفت و گفت: “تا عصر بر می‌گردونم”. عصر بود که ماشین رو آورد. پرسیدم: “کجا می‌خواستی بری؟” گفت: “هیچی، مسافرکشی می‌کردم” با خنده گفتم: “شوخی می‌کنی ؟” گفت: “نه ،حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم یکی دو جا کار داریم”. می‌خواستم برم داخل خونه که آماده بشم، گفت:”اگر چیزی هم تو خونه داری که استفاده نمی‌کنی مثل برنج و روغن بیار که برای چند نفر احتیاج داریم”. 🔹رفتم مقداری برنج و روغن آوردم، بعد هم رفتیم جلوی یک فروشگاه، ابراهیم مقداری گوشت و مرغ و… خرید و آمد سوار شد. از پول خُردهائی که به فروشنده می‌داد فهمیدم همان پول‌های مسافرکشی باید باشد. بعد با هم رفتیم جنوب شهر و به خانه چند نفر سر زدیم. من اونها را نمی‌شناختم. وقتی درِ خونه‌ای می‌رفت و وسائل رو تحویل می‌داد می‌گفت: “ما از جبهه اومدیم و اینها هم سهمیه شماست!”، ابراهیم طوری حرف می‌زد که طرف مقابل اصلاً احساس شرمندگی نکنه و اصلاً خودش رو هم مطرح نمی‌کرد. 🔸بعد‌ها فهمیدم خانه‌هائی که رفتیم منزل چند تا از بچه‌های رزمنده بود که مرد خانواده در جبهه حضور داشته و برای همین به آنها رسیدگی می‌کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼وای،وای وای چه خاطره ای میگه این مادر شهید، گوش کنید، حالتون را خوب میکنه توصیه می کنم حتماً ببینید.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
🌷 (۲ / ۱) 🌷كنار محسن كردستانی و سليمان وليان داخل سنگر كوچك‌شان نشسته بودم. سنگرشان جا برای دراز كشيدن نداشت. محسن پيك دسته بود. جثه‌اش ريز بود، ولی ايمانی قوی داشت. زير شديدترين آتش، اين طرف و آن طرف می‌دويد و پيام‌ها را می‌رساند. اين‌بار هم دوربينم را همراه آورده بودم. برای اين‌كه آسيب نبيند، آن را داخل كيسه‌ی پلاستيكی پيچيده بودم و در كيف كوچك كمك‌های اوليه جا داده بودم. محسن گفت: حالا كه دوربينت رو تا اين‌جا آورده‌ای، دو سه تا عكس از ما بگير. اصلاً به فكرم نرسيده بود. راست می‌گفت. فكر دوربين نبودم. آن را درآوردم و به محسن گفتم: ژست بگير، می‌خوام يه عكس مشدی ازت بگيرم. 🌷با تبسمی ‌دل‌نشين، در گوشه‌ی سنگر نشست و من عكس گرفتم؛ چهره‌ی خاك‌ گرفته‌ای كه خستگی چند روز نبرد مداوم از آن پيدا بود و چشمانی كه زودتر از لبانش می‌خنديدند. دوربين را به او دادم و او هم عكسی از من و سليمان وليان گرفت كه پهلوی هم ته سنگر تكيه داده بوديم. دقايقی بعد رفتم تا به خاكريز عقبی سر بزنم و شايد دوباره بروم به سنگر فرمانده گروهان و تأسف يك لحظه خواب را بخورم. در برگشت، دوان دوان به طرف پست امداد رفتم. جلوی در ورودی، حاج آقا تيموری را ديدم كه روی مجروحی دولا شده بود و سعی می‌كرد به او كمك كند. 🌷مجروح همچنان دست و پا می‌زد و آخرين لحظاتش را می‌گذراند. جلوتر كه رفتم، كردستانی را شناختم. سرم گيج رفت. آخر، دقايقی قبل پهلويش بودم و حالا داشت جلوی چشمم جان می‌داد. چشمانش زل شد در چشمانم كه زبانم را بند آورد. مانند كبوتری كه هدف گلوله قرار گرفته باشد، دست و پا می‌زد. سريع دوربين را درآوردم و خواستم از آخرين لحظات حيات محسن عكس بگيرم، ولی دوربين ياری نكرد. دكمه‌ی دوربين پايين نمی‌رفت و رضايت نمی‌داد تا آخرين نگاه سوزاننده‌ی محسن را ثبت كنم. به دوربين التماس می‌كردم. هر چه بر دكمه‌هايش كوبيدم، فايده‌ای نداشت. لحظه‌ای بعد.... ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب در مراسم پنجمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی: راهبرد همیشگی شهید سلیمانی احیای جبهه مقاومت بود. ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
16.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدئوی آخرالزمانی المعرکة المقدسة 🇵🇸 توَهمِ شکست ناپذیری✅
🌷در سر برگ همه برگه‌های مدرسه، دانشگاه و کار می‌نوشت «بسم رب الشهدا و الصدیقین» و یک بار هم نوشتن این عبارت در ابتدای هر صفحه را فراموش نکرد و سه دعا و خواسته مهم داشت و اول فرج امام زمان (عج) سپس سلامتی مقام معظم رهبری و سوم آرزوی شهادت که به آرزویش رسید. 🌷دانشجوی الهیات دانشگاه آزاد بود که در دهم دی‌ماه سال ۸۸ برای مراجعه به مأموریت برای بسیج از دانشگاه خارج و در حالی که سوار بر موتورسیکلت در بزرگراه شهید شیخ فضل الله نوری در حال تردد بوده توسط فتنه گران مورد حمله قرار می‌گیرد و طبق اعلام پزشکی قانونی به دلیل شکستی دنده‌های سینه، پارگی طحال و پر شدن ریه‌ها از خون به شهادت می‌رسد. "شهیدامیرحسام ذوالعلی"
تا لباسی را پاره و نخ نما نمی‌کرد دست از سرش بر نمی داشت!! حتی در این عکس یادگاری که با حاج قاسم انداخته مشخص است عکسی که محمّد خیلی دوست داشت و به آن افتخار می کرد. در این عکس دکمه های پیراهنش لنگه به لنگه اند و با هم فرق می کنند..! از این لباس چند سال کار کشیده بود ولی رهایش نمی‌کرد..!! حاج قاسم در وصف او گفت : ساده بگویم ؛ محمد دوچیز را هرگز جدی نگرفت یکی دنیا را و یکی خستگی در دنیا را ، شوق دیدار بین او و خستگی فرسنگ ها فاصله انداخته بود....
🔸رفتاری عجیب از یک آقازاده‌ی عزیز... |محمدحسن پسرِ شهید قدوسی بود و نوه‌ی علامه طباطبایی. توی عملیات دیدم یهو بلند شد و رفت سمتِ تانکی‌ که خودش اون رو زده بود. گفتم: کجا میری؟ گفت: خدمه‌ی تانک عراقی داره می‌سوزه، تکلیف من زدنِ تانک بود، اما حالا می‌بینم یه انسان داره می‌سوزه و تکلیفمه که نجاتش بدم.... ۱۶‌دی بود که تیر خورد به سینه‌ی محمد حسن و داشت دست و پا میزد. تا رفتم کمکش، دیدم با خونِ سینه‌اش داره وضو می‌گیره. شوکه شدم. بهم گفت: کمک کن برم سجده. پیشانی‌اش رو گذاشت روی خاک و پر کشید... 👤خاطره‌ای از زندگی دانشجوی شهید محمدحسن قدوسی 📚منبع: خبرگزاری مهر / پایگاه اینترنتی راهیان نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️امام خمینی: پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامه ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.. دیدن کلیپ بالا رو از دست ندید 👆 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید کاظمی حین بازدید از پادگان متوجه میشه یکی از سرباز ها سرماخورده...
🔷 شهید آوینی: «اگر سحر فرعونی توانست بر معجزه موسوی غلبه کند، آمریکا نیز خواهد توانست با تسلیحات پیشرفته خویش بر ایمان ما چیره شود! قدرت حقیقی اینجاست، چراکه دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گِرد آمده اند.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
🌹شهید حسین علم‌الهدی زیر ذره‌بین ماموران ساواک بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛ پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش می‌شوند، وی در پاسخ به این‌که چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.» 🌹دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهه‌های دفاع حق علیه باطل شتافت. 🌹قبل از شهادت حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهج‌البلاغه فراگرفته‌ام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس می‌کنم که روز پرداخت نزدیک است و به‌زودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید "علی اکبر شیرودی" 🔻 رئیس جمهور من کسیه که دلش برا وجب به وجب خاک این مملکت بسوزه.. ✅ سکانسی زیبا از فیلم آسمان غرب
🔴 سرلشکر سلامی: از ما مستمرا درخواست « ۳» می‌کنند 🔸 چون مردم علاقه دارند همواره با اقتدار عمل کنیم. 🔸 اجازه نمی‌دهیم اشتهای مردم برای اقتدارطلبی کور شود. 🔸 ما یک کشور دیگر را میدان نبرد خودمان قرار نمی‌دهیم. ما آنقدر بزرگ هستیم که می‌توانیم از سرزمین خودمان پاسخ بدهیم. 🔸 به زودی از شهرهای موشکی و پهپادی رونمایی خواهد شد و شما عظمت و عمق ناپیدای قدرت ایران را خواهید دید.